0

خداوند شهادت را خبر می دهد

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

خداوند شهادت را خبر می دهد

خداوند شهادت را خبر می دهد

بزرگ بنی سلیم از مشایخ خود نقل کرده است که سالی به جنگ ساکنان روم رفتیم و بر ایشان غالب شدیم پس به یکی از کلیساهای آن جا رفتیم و دیدیم این بیت بر دیوار آن نوشته است :
اتر جوا امه قتلت حسینا
شفاعه جده یوم الحساب
آیا گروهی که امام حسین علیه السلام را کشتند ، به شفاعت جدش رسول خدا صلی الله علیه وآله در روز جزا امید دارند !
پس از آنها پرسیدم چه وقت این را در جا نوشته اند ؟ گفتند : سیصد سال پیش از بعثت پیامبر شما .
در کتاب یاقوت از عبدالله بن صفار روایت شده که سالی با نصارا جنگ کردیم و بسیاری از ایشان را اسیر نمودیم در میان اسیران پیری دانا بود او را اکرام نمودیم آن پیر برای ما حکایت کرد که سیصد سال پیش از مبعوث شدن محمد عربی صلی الله علیه وآله ، گروه نصارا در بلاد روم گودالی کندند ، ناگاه سنگی پیدا شد به زبان فرزندان حضرت شیث که در آن نوشته شده بود :
اترجوا عصبة قتلت حسینا
شفاعة جده یوم الحساب
شیخ جعفر ابن نما در مثیر الاحزان به سند خود از سلیمان اعمش روایت کرده است : سالی در ایام موسم حج مشغول طواف کعبه بودم ناگاه مردی را دیدم که می گوید : خداوندا مر ا بیامرز ، اگر چه می دانم که مرا نمی آمرزی پس از سبب ناامیدی آن مرد پرسیدم گفت : من یکی از آن چهل نفر هستم که موکل به سر مبارک جناب امام حسین علیه السلام بودند ، هنگامی که آن سر مبارک را برای یزید پلید به شام بردند ، چون از کربلا بیرون رفتیم منزل اول دیر نصارا بود در آن جا فرود آمدیم و سر مبارک آن حضرت را بر نیزه بلندی نصب کردیم و به خوردن مشغول شدمیم ناگاه دیدم که دستی از دیوار پیدا شد و با قلم آهنی سطری با خون به دیوار نوشت :
اترجوا امة قتلت حسیناز
شفاعة جده یوم السحاب
پس ما بسیار ترسیدیم یکی از رفیقان ما برخاست که آن دست را بگیرد ، اما دست غایب شد . (258)
آدم ابوالبشر با احترام به حضرت محمد صلی الله علیه وآله واهل بیتش نجات یافت
(فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم ) . (259)
آدم از پروردگار خویش کلمایت را بیاموخت که سبب پذیرفتن توبه او شد برای این که خدای مهربان توبه پذیر است .
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درباره کلماتی که بر آدم علیه السلام القا شد و موجب پذیرش توبه اش گردید ، سوال شد حضرت فرمود :
ساله بحق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین فتاب علیه و غفرله .
آدم خدا را به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم الصلاة و السلام خواند ، پس خدا توبه او را پذیرفت و گناهی که از او سر زده بود بخشود . (260)
روزی که به چنگ مرگ افتد بدنم
در کنج لحد اجل نمایم وطنم
از بهر شهادتین من بنویسید
الله محمد و علی بر کفنم

عبور آدم علیه السلام از زمین کربلا

چون آدم علیه السلام بر زمین هیوط کرد و حوا را ندید دنبال او گشت تا عبورش به زمین کربلا افتاد پیش از آن که حادثه ای واقع شود ، غمناک شد ، سینه اش تنگی گرفت ، و چون به مقتل امام حسین علیه السلام رسید پایش لغزید خون از آن جاری شد .
پس سر به موی آسمان بلند کرده و گفت : ای پروردگار من ، مرتکب گناه دیگر شده ام و اینک مرا کیفر خواهی کرد زیرا که من تمام زمین را طی کردم و یا چنین حادثه ای روبه رو نشد مسجد خداوند وحی فرستاد : ای آدم گناهی تازه مرتکب نشده ای ولی فرزند تو حسین علیه السلام در این سرزمین به ظلم کشته می شود اینک خون تو به موافقت وی ریخته شد .
آدم عرض کرد : پروردگارا ، حسین پیغمبر است ؟
خطاب سید که پیامبر نیست و لیکن فرزند زداه پیامبر من محمد صلی الله علیه وآله است عرض کرد : قاتل وی کیست ؟ ندا رسید : یزید که ملعون اهل آسمان ها و زمین است آدم به جبرئیل رو کرد و گفت : چه کنم ؟ گفت : یزید را لعن کن پس آدم چهار مرتبه یزید را لعنت کرد و چند قدمی برداشت تا به کوه عرفات رسید و حوا را یافت . (261)

کشتی نوح علیه السلام و کربلا

چون حضرت نوح علیه السلام بر کشتی نشست و بر روی آب همه روی زمین را گشت تا به زمین کربلا رسید ، چون به آن زمین بلا رسید آن سرزمین کشتی او را به گرداب افکند پس حضرت نوح علیه السلام از غرق شدن کشتی ترسید دست دعا به درگاه عزت و جلال خدا برداشت و عرض کرد : پروردگارا همه روی زمین را گشتم ، ترس اضطرابی که در این زمین بر منن رخ نمود در هیچ جا رخ نداده بود . همان ساعت جبرئیل علیه السلام از جانب خداوند عز و جل فرود آمد و عرض نمود : یا نوح ، حسین علیه السلام سبط محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران و فرزند گرامی اوصیا در این سرزمن کشته می شود حضرت نوح پرسید قاتل آن بزرگوار کیست ؟ جبرئیل عرض کرد : قاتل او کسی است که اهل هفت آسمان و اهل هفت زمین بر او لعنت می کنند پس حضرت نوح چهار مرتبه بر آن حرام زاده بد کردار لعنت کرد پس کشتی از آن مهکله نجات یافت و از آن سرزمین بلا گذشت . (262)
مطلع شدن حضرت ابراهیم علیه السلام بر مصایب امام حسین علیه السلام
تفسیر فرات به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت می کند که آن حضرت در تفسیر آیه (فنظر نظرة فی النجوموم ) فرمود : حضرت ابراهیم حساب نمود و به علم نجوم نظر فرمود : مطلع گردید بر مصایب امام علیه السلام حسین علیه السلام که در زمین کربلا رخ می دهد فرمود : من ناخوش هستم برای مصیبتی که بر حضرت امام حسین علیه السلام وارد خواهد شد . (263)

عبور ابراهیم علیه السلام از کربلا

روایت شده است که حضرت ابراهیم علیه السلام وقتی سواره به صحرای کربلا بگذشت اسبش رم کرد . آن جناب از پشت اسب بر روی زمین افتاد و سرش بشکست و خون از آن جاری شد پس زبان به استغفار بگشاد و گفت : پرودگارا از من چه گناهی سر زده است ؟ جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت : ای ابراهیم ! گناهی از تو صادر نگشت ولکن کشته می شود در این محل سبط خاتم الانبیا و پسر خاتم الاوصیا ، پس خون تو به موافقت خون او ریخته شد فرمود : ای جبرئیل ، قاتل او کیست ؟ گفت : قاتل او ملعون اهل آسمان ها و زمین و قلم جاری شد بر لوح آن پلید پس ابراهیم علیه السلام دست برداشت و یزید پلید را لعن بسیار کرد و اسب آن حضرت به زبان فصیح آمین گفت : ابراهیم علیه السلام به او خطاب کرد و فرمود : بر تو چه معلوم شد که آمین گفتی ؟
گفت : ای ابراهیم ، من همیشه فخر می کردم که تو بر پشت من سوار می شوی و چون تو از پشت من درافتادی خجلت و شرمساری من زیاد شد و سبب این از یزید بود خداوند او را لعنت کند .
مرحوم شوشتری رحمه الله در خصایص می گوید که شاید محل توسط حضرت ابراهیم علیه السلام از اسب همان محل سقوط حضرت امام حسین علیه السلام باشد از اسب خود یعنی در مقتل آن جناب به زمین افتاده باشد پس ملاحظه کن فرق این دو سقوط را . (264)
اوی کسی که لعنت بر قاتل امام حسین علیه السلام حضرت ابراهیم علیه السلام بود و امر کرد فرزندان خود را عهد و پیمان از ایشان گرفت که پیوسته او را لعنت کنند .
پس از آن حضرت موسی علیه السلام او را لعنت کرد و امت خود را به آن امر کرد ، سپس داود علیه السلام او را لعنت کرد و بنی اسرائیل را امر نمود که لعنت کنند یزید را سپس حضرت عیسی عع لعنت کرد و بسیار می گفت بنی اسرائیل را که لعنت کنند بر قاتلان حسین علیه السلام اگر زمان او را دریافتند در خدمت او جهاد کنید کسی که با او شهدی شود چنان است که با پیامبر صلی الله علیه و آله شهید شده است . (265)

گوسفندان حضرت اسماعیل علیه السلام آب نیاشامیدند

روایت است که گوسفندان حضرت اسماعیل علیه السلام در کنار فرات می چریدند . روزی شبان آنها به خدمت حضرت اسماعیل علیه السلام آمد و گفت : چند روز است که گوسفندان از این نهر آب نمی آشامند پس حضرت در مناجات با خدا از سبب این حالت سوال کرد همان ساعت حضرت جبرئیل علیه السلام از طرف خداوند خدمت حضرت اسماعیل علیه السلام نازل شد و گفت : ای اسماعیل سبب این حالت را از گوسفندان بپرس ، آنها پاسخت را خواهند داد .
پس آن حضرت از گوسفندان پرسید : چرا از این رودخانه آب نمی نوشید ؟
گوسفندان به زبان فصیح پاسخ دادند : به ما خبر رسیده که فرزند تو حسین - که سبط گرامی محمد صلی الله علیه و آله است - در این زمین با لب تشنه کشته خواهد شد پس ما از این آب نمی آشامیم به جهت حزن و اندوه برای تشنگی آن بزگوار .
کسی که اهل آسمان ها و زمین ها او را لعنت می کنند . پس حضرت اسماعیل علیه السلام فرمود : خداوندا لعنت کن بر قاتل حسین علیه السلام . (266)

مسافرت حضرت موسی علیه السلام به کربلا

مرحوم خیابانی در ذیل خبری طولانی می گوید : حضرت موسی علیه السلام دوباره به کربلا رفته است ، یک بار تنها و بار دیگر با وصی خود یوشع بن نون چنان که طریحی می گوید : حضرت موسی علیهماالسلام با یوشع بن نون می رفت چون به زمین کربلا رسیدند بند نعلین آن حضرت پاره شد و خاری بر پای وی فرو رفت و خون از پایش جاری شد پس عرض کرد : ای خدای من ، چه گناهی از من صادر شد که بدین کیفر گرفتار شدم ؟ خدای بزرگ به او وحی فرستاد که در این موضع خون امام حسین علیه السلام ریخته می شود و خون تو به موافقت خون وی جاری شد .
عرض کرد : خدایا ، حسین کیست ؟ خطاب آمد : او فرزندزاده محمد مصطفی و پسر علی مرتضی . عرض کرد : قاتل او کیست ؟ ندا رسید : قاتلش یزید است . پس حضرت موسی علیه السلام دست برداشت و بر یزید لعن و نفرین کرد و یوشع بن نون آمین گفت . (267)

حضرت سلیمان علیه السلام و کربلا

سلیمان بن داود علیه السلام بر فرش خود می نشست و در هوا سیر می کرد .
روزی گزارش به زمین برسد باد فرش ، او را سه بار روانه کرد و برگردانید و سلیان ترسید از در آمدن به زمین باد ساکت شد ، به سرزمین کربلا نزول کرد .
سلیمان به باد گفت : چرا ساکت شدی ؟ باد گفت : در این سرزمین حسین علیه السلام کشته می شود سلیمان گفت : حسین کیست ؟ گفت : سبط محمد مختار صلی الله علیه و آله و پسر علی کرار . گفت : قاتلش که باشد ؟ گفت : لعن انس به دعایش آمین گفته ، باد ورزید و فرش را برداشت .
ریان بن شبیب از حضرت امام رضا علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمود : ای پسر شبیب اگر خوش باشی ، به سکونت قصرهای بهشتی با پیغمبر صلی الله علیه و آله ، لعن کن به کشندگان امام حسین علیه السلام . (268)

حضرت زکریا علیه السلام سه روز از مسجد خارج نشد

در حدیث طویل از سعد بن عبدالله اشعری در حکایت شرفیاب شدن به حضور حضرت مهدی علیه السلام گفت : خبر ده مرا از تاویل کهیعص .
حضرت فرمود : این حروف از خبرهای غیبی است که خداوند بنده خود زکریا را از آن آگاه کرد و حکایت آن را برای محمد صلی الله علیه و آله بیان فرمود و آن چنان است که زکریا از خداوند خواست نام پنج تن را به وی آموزد جبرئیل فرود آمد و او را بیاموخت و زکریا هر گاه نام محمد صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه و حسن علیهم السلام را می برد اندوهش برطرف می شد و غمش زایل می گشت و هرگاه نام حسین علیه السلام می برد گљʙǠگلوی او را می گرفت و نفسش به شمار می افتاد روزی گفت : ای پروردگار من ! چون است که وقتی نام چهار کس از آنها را می برم از اندوه تسلیت می یابم و هر گاه یاد حسین می کنم اشکم ریزان می شود و ناله ام بیرون می آید ؟
خداوند تبارک و تعالی او را خبر داد و فرمود : کهیعص پس کاف نام کربلاست و ها هلاکت عترت است و یا یزید است که بر امام حسین علیه السلام ستم می کند و عین عطش حسین است و صاد و صبر و شکیبایی آن حضرت چون زکریای این بشنید ، سه روز از مسجد خود جدا نگشت و مردم را از داخل شدن به محضر خود منع فرمود و به گریه و ناله پرداخت . (269)
و او را رثا می گوید : که خداوندا ! آیا بهترین خلق خود را به مصیبت فرزند وی مبتلا می کنی آیا چنین بلایی بر خانه او فرود می آوری ؟ آیا علی و فاطمه علیهماالسلام را لباس سوگواری می پوشانی و اندوه آن را در منزل آنها می آوری ؟
آن گاه گفت : ای خدای من ، مرا فرزندی روزی کن که در پیریم چشم من به وی روشن شود و چون روزی کردی ، مفتون کن مرا به دوستی او آنگاه به مرگ او اندوهناکم ساز چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله حبیب را به فرزندش اندوهناک ساختی پس خداوند یحیی را به وی بخشید و او را مبتلا کرد و حمل یحیی شش ماه بود چنان که حمل حسین علیه السلام چنین بود . (270)

عبور حضرت عیسی علیه السلام از کربلا

روایت شده است که حضرت عیسی علیه السلام در ایام سیاحت با حواریین گذرش به کربلا افتاد ناگاه شیر غرانی بر سر راه ایشان آمد و راه را برایشان بست عیسی علیه السلام پیش رفت و فرمود : چرا سر راه بر ما گرفته و نمی گذاری که ما عبور کنیم ؟ شیر به زبان فصیح گفت : نمی گذارم شما درگذرید مگر این که یزید را کشنده حسین علیه السلام است لعن کنید .
عیسی علیه السلام فرمود : حسین چه کسی است ؟ شیر گفت : سبط محمد النبی الامی و ابن علی الولی ، فرزند زاده پیغمبر امی و پسر علی ولی است .
حضرت عیسی علیه السلام فرمود : قاتل او کیست ؟
شیر گفت : قاتل وی ملعون وحوش بیابان ها و گرگان و درندگان صحراهاست ، به خصوص در روز عاشورا ، پس حضرت عیسی علیه السلام دست برداشت و لعن و نفرین کرد بر یزید ، و حواریین آمین گفتند و شیر از راه دور شد و ایشان به مقصد خود رفتند . (271)

خبر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از شهادت امام حسین علیه السلام

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در منزل ام سلمه بود ، فرمود : نگذار کسی داخل شود ، حسین علیه السلام آمد زمانی که طفل بود ام سلمه نتوانست جلو او را بگیرد ، حسین علیه السلام بر جدش وارد شد دید حسین علیه السلام بر بالای سینه پیامر صلی الله علیه و آله قرار گرفته است و حضرت رسول گریه می کند ام سلمه سبب گریه حضرت را پرسید ؟ حضرت فرمود : ای ام سلمه ، جبرئیل به من خبر داد که حسین تو کشته می شود ، (272)
این تربت را هم به تو بدهم در نزد تو باشد که جبرئیل برایم آورده است در شیشه ای بگذار ، زمانی که خون شد آن وقت حسین من کشته می شود . (273)

سه شنبه 4 مرداد 1401  9:14 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها