اعتماد مفهومی انتزاعی است با این حال یکی از کاربردی ترین و عام ترین پدیده های اجتماعی نیز هست که بشر در همه زمانها روابط ، تعاملات اجتماعی وکنش های خود را مبتنی بر آن نظم داده است.
اعتماد توقع و انتظار واکنش مناسب و مطلوبی است که در چارچوب خصوصیات شخصيتی، عرفي، هنجاري و ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه صورت گیرد. به عبارت دیگر اعتماد مکانیسمی است که از طریق آن شكل گيري وتداوم تعاملات رسمی و غیر رسمی ممكن مي گردد.
روان شناسان اجتماعی با نگاهی تقلیل گرایانه به اعتماد آن را مفهومی می دانند که باید در سطح فردي سنجیده شود. بنابراین دیدگاه فرد محور تعاملات اجتماعی است در نتیجه از این منظر اعتماد خصوصیتی شخصی است. در حوزه جامعه شناسی اعتماد به عنوان ویژگی نظام اجتماعی و مبتنی بر خصوصیات و ویژگی های برآمده از ساختارهای اجتماعی درنظرگرفته مي شود.
در سطح خرد اعتماد از خود شروع و به گروه های کوچک اجتماعی ختم می شود.
اعتماد به خود از بدو تولد در انسان شکل گرفته و کنش های فرد را در طول زندگی متأثر می سازد.اما اعتماد در گروه های کوچک بین شخصی است و بر انتظار واکنش مناسب بین یکایک افراد جامعه دلالت دارد.این نوع اعتماد که عامل شکل گیری و تداوم روابط و تعاملات بین تک تک افراد جامعه به شمار می آید بر توقع واکنش مورد رضایت متقابل افراد بنا شده است.
سطح روابط متقابل بین یک گروه دو نفري پیوند اساسی با میزان اعتماد بین آنها دارد. از این رو اگر بین دو عضو جامعه اعتماد بالایی وجود داشته باشد تعاملات بین شان گسترده تر و صمیمی تر خواهد بود. هرچه بر تعداد اعضای گروه دو نفري افزوده شود به همان میزان سطح اعتماد بین آنها نیز تفاوت خواهد کرد. چنانکه در جریان تعامل دو نفري شیوه انتقال و دریافت عواطف ، اعتقادات و حتی شکل و چگونگی بیان آن با شیوه ای که در گروههای چند نفری به کار گرفته می شود متفاوت خواهد بود. در گروه دو عضوی روابط و تعاملات بین آنها مبتنی بر ویژگی های خصوصی و منحصر به فرد اعضا بوده و کنش ها، اعتقادات و عواطف آنها تأثیر بسزایی بر شکل گیری و تداوم این تعاملات خواهد داشت. در حالیکه در گروه های با اعضای بیش از دو نفر این تعاملات مبتنی بر ویژگی های گروهی اعضا بوده و ترکیب ویژگیهای فردی اعضا و چگونگی رویارویی مجموعه افراد با کنش ها، اعتقادات و عواطف یکایک اعضای گروه، شکل جدیدی از تعامل آنها را به نمایش گذاشته و واکنش جمعی یا فردی افراد عضو گروه را سامان خواهد داد.
روابط دوسویه در گروههای کوچک نیز بر پایه ویژگی هایی شخصی و منحصر به فردی چون مشخصات ظاهری، خلقی ، اعتقادی و مانند آن مبتنی است. این ویژگی ها سطح اعتماد بین آنان را تعیین می کند.
در سطح میانه، اعتماد بین گروهی است. اعتماد موجود بین گروههای قومی ،نژادی ،مذهبی و قبایل و طوایف یا اعتماد گروهها به یک نهاد یا سازمان دولتی یا غیر دولتی و برعکس دیده می شود.
در این سطح از اعتماد الگوهای کنش اجتماعی که یا در اثر گذر زمان و رشد تمدنی در قالب سنت ها و هنجارهای اجتماعی شکل گرفته اند و یا قوانین موضوعه چارچوب آن را مشخص نموده است به عنوان مبنای اعتماد عمومی در نظر گرفته می شود.
و بالاخره در سطح کلان اعتماد همه جانبه و عامی بین جامعه و حکومت مد نظر است. اعتماد در سطح کلان مبتنی ساختارهای فرهنگی و اجتماعی است که در بستر تاریخ به وجود آمده و به طور کلی تجربیات تاریخی، آموزه های فرهنگی و اجتماعی، تعاملات یا تخاصمات ملی و بین المللی و حتی عناصر محیطی و ژئوگرافیکی در شکل گیری و میزان آن سهیم اند.
اعتماد مقوله ای فرآیندی و چند مرحله است. از آنجا که اعتماد بنیان کنش اجتماعی است به مرور زمان و به دشواری شکل می گیرد حال آنکه سلب اعتماد دفعی و لحظه ای است. اهمیت پیامدهای بی اعتمادی به ترتیب از سطح خرد به سطح کلان افزوده می شود به نحوی که اگر در سطح روابط شخصی بین افراد بی اعتمادی رخ دهد وفاداری بین آنان تقلیل یافته و در نهایت موجب تعارض بین دو یا چند نفر محدود خواهد شد. این بی اعتمادی در سطح میانی اهمیت بیشتری می یابد. به طوری که احتمالاً موجب تعارض بین گروهی شده که جنبه محلی و منطقه ای داشته ولي در کوتاه مدت عمومیت نخواهد یافت. سلب اعتماد در سطح کلان شایان بیشترین درجه اهمیت است. به طوری که در کوتاه مدت موجب به وجود آمدن گسست های عمیق سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی خواهد شد. در این صورت است که حکومت و جامعه درصدد تضعیف یکدیگر برمی آیند و در نتیجه چنین تعارضات دو جانبه ای،جامعه از حاکمیت مشروعیت زدایی کرده و بنابراین حکومت برای حفظ قدرت خود به شیوه های توتالیتریستی روی می آورد. دراين شرايط کشور ابتدا با بحران سیاسی و سپس با بحران های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مواجه می شود.
زندگی جمعی مورد مطالعه جامعه شناسی است و یکی از موضوعات کلان آن پژوهش و مطالعه دررباره زیربنای جامعه است.
شکل گیری جامعه، انواع جوامع، تبادلات بین جوامع، تغییرات ناگهانی و تدریجی جامعه … از جمله مواردی است که ذره بین جامعه شناسی با کنکاش موشکافه به آنها پرداخته تا به قانونمندی آنها دست یابد.
در این راستا، زیربنای جامعه چیست؟ از جمله سوالاتی است که جامعه شناسی در صدد پاسخ به آن برآمده است.
مارکسیست ها زیربنای جامعه را اقتصاد یا نیروی کار به شمار آورده اند.
پوزیتیویسم از قانون و هنجار سخن گفته است.
مکتب تفهمی زیربنای جامعه به معنا و باورها، فونکسیونالیست به کارکردها نظر دارند و …
در این وادی عامل کلیدی دیگری را می توان نام برد که عوامل برشماری شده مکاتب را در زیر چتر واحدی گرد هم می آورد و آن عبارت است از: حرکت
حرکت؛ فعالیت، تحرک، تکان و جنبش است.
نیرویی که افراد، گروه ها و سازمان ها را به جنب و جوش وامی دارد و در نتیجه ارتباط و تعامل میان آنها را موجب می شود.
تصور کنید فردی قادر به هیچ حرکتی نیست، در نتیجه هیچ تعاملی نیز رُخ نخواهد داد و به همین قیاس، اگر گروهی یا سازمانی فاقد حرکت باشد، توان تعامل ندارد و ارتباطی شکل نخواهد گرفت.
آنچه مهم است حرکت لازمه و پیش نیازی است که جامعه را شکل می دهد و استوار می نماید.
حرکت جمعیت، حرکت افکار و باورها، حرکت عواطف و احساسات … است که جامعه را به جنب و جوش وامی دارد و تعاملات را برای شکل گیری و صورت بندی ساختارهای اجتماعی فراهم می نماید.
در واقع، اگر حرکت نباشد هیچ کاری در هیچ سطحی صورت نخواهد گرفت و در نتیجه حیات و هستی وجود نخواهد داشت.
تفاوت زنده با مرده نیز در همین است.
مرده از حرکت ایستاده است و زنده همچنان فعال است و حرکت و جنبش دارد.
آیا تفاوت ماهوی بین نظریات مکاتب با وقتی زیربنای جامعه را «حرکت» در نظر آوریم، وجود خواهد داشت؟ پاسخ خیر است.
در واقع، مکاتب نیز «حرکت» را زیربنای جامعه دانسته اند و به عامل حرکت پرداخته اند.
نیروی کار، قانون، تعامل، نقش … از جمله عواملی هستند که مکاتب با تاکید بر آنها به حرکت جامعه به عنوان اصل بدیهی و مسلم نظر داشته اند.
اما شاید تاکید دوباره ای بر حرکت به عنوان زیربنای جامعه لازم باشد.
چرا که انسان امروز در گردونه نیازها و تامین نیازها فلسفه حیات را از یاد برده است و ارتباطات اجتماعی را در سطح خُرد و کلان برای رفع نیازها و پاسخ به انتظارات خلاصه کرده است.
حرکت را می توان به ساده و پیچیده تقسیم کرد.
حرکت به کوچک و بزرگ، خطی و غیرخطی، صعودی و نزولی، برنامه ریزی شده و غیربرنامه ریزی … نیز قابل دسته بندی است.
اما برای حرکت جامعه می توان قائل به دو دسته اختیاری و اجباری بود.
حرکت اجباری: فعالیت و تحرکی که تحت الزام صورت می گیرد.
حرکت تحت فشارهای اجتماعی (تمسخر …)، اجبارهای اجتماعی (قانون …)، ترس های اجتماعی، تشویق ها و تحسین های اجتماعی، عادات و تقلیدها …
حرکت اختیاری: همان طور که از نامش پیداست به فعالیتی خودخواسته گفته می شود که فرد به انتخاب و اختیار خویش آن را برمی گزیند.
اراده فرد دست به انتخاب می زند و موجب حرکت می شود.
براین مبنا می توان نوعیت زیربنای جامعه را به دو دسته تقسیم نمود:
1– جوامع که بر حرکت اختیاری استوار هستند
2– جوامع که حرکت اجباری دارند.
مسلم است که جوامع از هر دو نوع حرکت برخوردار هستند، ولی جوامعی که بیشتر فعالیت ها بر مبنای حرکت اختیاری است از آزادی و دامنه حرکت بیشتر و متنوع تری برخوردارند که جوامع توسعه یافته گفته می شوند.
جوامعی که بر مدار حرکت اجباری قرار می گیرند، آزادی افراد و گروه ها محدود است و دامنه حرکت آنان در مدار جبریت تنظیم می شود و کنترل می گردد که جوامع در حال توسعه را تشکیل می دهند.
چرا توسعه یافتگی با حرکت اختیاری توام است؟
چون حرکت اختیاری به تلاش های علاقمندان، با ذوق و شوق، خلاقانه، نوآورانه که افراد و گروه های دوست دارند و انتخاب می کنند، منجر می شود که نیازمند پذیرش انسان بالغ برای هدایت و سامان دادن به زندگی و کارهای اجتماعی اش است. پذیرفتن این اصل که انسان می تواند با پیشبرد خواسته های خویش سامانه جامعه را نیز سامان بخشد.
اصلی که کشورهای جهان سوم بر آن باور ندارند و قائل به این هستند که انسان هنوز که هنوز است نیازمند کنترل و اِعمال جبرهاست تا در جهت زندگی عمل نماید.
سخن بزرگان درباره اعتماد
مردي كه ادعا مي كند، ديگر اعتقادي به عشق ندارد؛ كسي است كه ديگر عشق به او اعتمادي ندارد.((مارس كرانشه))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
رايزني كه كار اجرايي مي كند، قابل اعتماد نيست.((اُرد بزرگ))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
نداشتن انعطاف يكي از بدترين نقطه ضعف ها است. مي توانيد بياموزيد كه شتابزدگي را كنار بگذاريد، ترس را با اعتماد به نفس و تنبلي را با نظم و انظباط جايگزين كنيد. اما براي سرسختي و انعطاف ناپذيري ذهن پادزهري وجود ندارد. اين خصلتي است كه باعث مي شود شخص با دست خويش گور خود را بكند.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
معمولاً به گدايان و بينوايان كه ريزه خواران ديگرانند، چند شاهي مي دهيم و گمان مي كنيم به آنها كمك كرده ايم، نمي دانيم كه با اين كار، آنها را بدبخت تر و رشته گدايي را به گردنشان محكم تر مي سازيم. چه خوب [ بود ] اگر حس اعتماد و استقلال را كه در آنها به خواب رفته بيدار مي كرديم و راه زندگي را پيش رويشان مي گذاشتيم.((لردآويبوري))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
از ارسطو پرسيدند بهترين سخن كدام است؟ در پاسخ گفت : آنچه موافق عقل باشد، گفتند پس از آن چيست؟ گفت : سخني كه شنونده بپذيرد، گفتند بعد از آن چه؟ گفت : سخني كه از سرانجام آن اطمينان داشته باشيم كه ضرري متوجه ما نخواهد ساخت، گفتند بعد از آن چيست؟ گفت : اگر سخن يكي از اين سه شرط را نداشته باشد از صداي چهارپايان پست تر است.((از قابوسنامه))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
جايي كه اعتماد نيست، سخن بيهوده است.((فرانتس كافكا))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
به همه عشق بورز، به تعداد كمي اعتماد كن و به هيچ كس بدي نكن.((ويليام شكسپير))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
عشق هميشگي است، اين ما هستيم كه ناپايداريم. عشق متعهد است و مردم عهد شكن، عشق هميشه قابل اعتماد است، اما مردم نيستند.((لئوبوسكاليا))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
اعتماد به تدريج مي آيد و يكجا مي رود.((موار دفاست))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
به هيچ دسته كليدي اعتماد نكنيد بلكه كليد سازي را فرا بگيريد.((آنتوني رابينز))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
بزرگترين توانايي، قابل اعتماد بودن است.((كورت برگ وال))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
كاركنان لغزش هاي اتفاقي را به شرطي كه بر اساس توانايي رهبر باشد و او را در حال رشد و بالندگي ببينند، مي بخشند. اما به كساني كه در منش خود مرتكب لغزش مي شود اعتماد نمي كنند.((جان ماكسول))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
كاركنان لغزش هاي صادقانه را تحمل مي كنند، اما اگر به اعتمادشان آسيب برسانيد، ديگر به سختي مي توانيد اعتماد آنها را به دست آوريد. مي توان سر رئيس را شيره ماليد، اما نمي توان سر همكاران و زيردستان را شيره ماليد.((مدير عامل پپسي كولا))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
اگر خود به خويشتن اعتماد نداريد، ديگران هم به شما اعتماد نخواهند كرد.((جان ماكسول))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
هر بار كه در برابر ترس مي ايستيد، قدرت، شهامت و اعتماد به نفس پيدا مي كنيد. بايد كاري را انجام دهيد كه فكر مي كنيد نمي توان انجام داد.((النور روزولت))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
زندگي براي هيچ كس آسان نيست. اما كه چه؟ بايد پشتكار و از همه مهمتر اعتماد به نفس داشته باشيم. بايد باور كنيم كه هر يك براي انجام كاري استعداد داريم و آن كار بايد انجام شود.((ماري كوري))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
زيانبارترين احساس پس از شكست، از دست دادن اعتماد به نفس و مشكوك شدن به توانايي و صلاحيت خويش است.((جان ماكسول))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
قابل اعتماد بودن فراتر از توانمندي تنها است.((جان ماكسول))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
اگر كسي پيوسته دستور كارش اين باشد كه منافع خودش را مقدم بر منافع تيم بداند، غير قابل اعتماد بودن خود را ثابت مي كند.((جان ماكسول))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
قابل اعتماد بودن چيزي فراتر از پذيرش مسئوليت است. پذيرش مسئوليت بايد با قضاوت درست همراه باشد.((جان ماكسول))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
هرگز فوايد بلندمدت قابل اعتماد بودن را دست كم نگيريد.((جان ماكسول))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
به آدم اعتماد كنند، بهتر از آن است كه به آدم محبت كنند.((جرج مك دونالد))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
به خويشتن اعتماد كن، آنگاه راه زندگي را خواهي يافت.((گوته))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
تمام چيزي كه در اين زندگي لازم داريد بي خبري و اعتماد به نفس است و موفقيت حتمي است.((مارك تواين))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
بزرگترين موفقيت عبارت است از اعتماد يا سازش كامل بين اشخاص صميمي.((رالف والدو امرسون))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
هيچ كس به تصوير نقاش اعتماد نمي كند، اما مردم عكس را باور مي كنند.((انس آدام))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
پنج چيز است كه پنج چيز از آن نزايد: دلي كه خانه ي غرور است كانون محبت نشود. ياران دوران فرومايگي، نكوخويي ندانند و تنگ نظران ره به بزرگي نبرند. حسودان بر جمال و كمال جز به چشم كين ننگرند و دروغگويان از كسي وفا و اعتماد نبينند.((گوته))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
با رشد يقين و اطمينان، شادماني رشد مي يابد و با رشد شك و ترديد، تنش، بي قراري و بدبختي. شك و ترديد در نهايت به رنج و عذاب و نگراني مي انجامد.((اشو))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
بالاترين پيماني كه مي توانيم با دوست خود ببنديم اين است: "بيا تا ابد اعتماد بين ما حاكم باشد."((رالف والدو امرسون))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
دي رفت و باز نيامد، فردا را اعتماد نشايد، حال را غنيمت دان كه دير نپايد.((خواجه عبداله انصاري))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
آيا شما موفق خواهيد بود؟ بله حتما، بله حتما! با اطمينان نود و هشت درصد و هشت و سه چهارم درصد.((دكتر سوئز))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
آنچه فرد تحصيلكرده را از فرد خودآموخته مشخص مي سازد، وسعت دانش نيست، بلكه مراتب گوناگون نيروي حيات و اعتماد به نفس است.((ميلان كوندرا))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
هميشه به خود اعتماد داشته باشيد. اگر يك بار كاري را با موفقيت انجام داده باشيد، باز هم مي توانيد.((آنتوني رابينز))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
عشق، عشق مي آفريند. عشق، زندگي مي بخشد. زندگي، رنج به همراه دارد. رنج، دلشوره مي آفريند. دلشوره، جرات مي بخشد. جرات، اعتماد مي آورد. اعتماد، اميد مي آفريند. اميد، زندگي مي بخشد. زندگي، عشق به همراه دارد و عشق، عشق مي آفريند.((ماركوس بيكل))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
نشاط و خوشدلي، اعتماد به نفس شما را تقويت و زندگي را دلپذيرتر مي سازد و باعث مي شود كه اطرافيان شما شادي بيشتري را احساس كنند. خوشدلي به معني خوش خيالي و فرار از مشكلات نيست، بلكه نشانه ي هوش و ذكاوت شما است.((آنتوني رابينز))
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
به آدمها اعتماد كن تا با تو صادق باشند.((رالف والدو امرسون))
منابع:
https://youngsociologists.com/%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D8%A8%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87/