از آن هنگام که بر بلندای غدیر خُم، پیامبر اعظم (ص) دست ولی الله اعظم (ع) را بالا برد و پیام ولیّ مطلق، حضرت حقّ را ابلاغ نمود، شعرها سروده؛ قصه ها نوشته و کتاب های متعدد تدوین شد؛ تا این حماسه بزرگ همواره در تاریخ زنده بماند و زلال همیشه جاری آن آیندگان را نیز سیراب کند. اما علی رغم همه این ها هنوز غدیر مهجور مانده و حق آن ادا نشده است. و حتی در مدارس شیعیان نیز تدریس نمی شود. شاید به این دلیل که دانسته یا نادانسته غدیر تنها به عنوان «روز اعلام و ابلاغ ولایت» خلاصه شده است. حال آنکه واقعه «غدیر» از برجسته ترین وقایع تاریخ اسلام، خلاصه مکتب وحی و عصاره ادیان الهی، ثمره نبوت و میوه رسالت است. «غدیر» عنوان و نشانه دین و اساس ایمان و عقیده به اسلام است. غدیر تابلوی تمام نمای شیعه و قانون نامه اسلام و تعیین شاهراه سیر مسلمین تا روز قیامت است.
مقدمه
از آن هنگام که بر بلندای غدیر خُم، پیامبر اعظم (ص) دست ولی الله اعظم (ع) را بالا برد و پیام ولیّ مطلق، حضرت حقّ را ابلاغ نمود، شعرها سروده؛ قصه ها نوشته و کتاب های متعدد تدوین شد؛ تا این حماسه بزرگ همواره در تاریخ زنده بماند و زلال همیشه جاری آن آیندگان را نیز سیراب کند. اما علی رغم همه این ها هنوز غدیر مهجور مانده و حق آن ادا نشده است. و حتی در مدارس شیعیان نیز تدریس نمی شود. شاید به این دلیل که دانسته یا نادانسته غدیر تنها به عنوان «روز اعلام و ابلاغ ولایت» خلاصه شده است. حال آنکه واقعه «غدیر» از برجسته ترین وقایع تاریخ اسلام، خلاصه مکتب وحی و عصاره ادیان الهی، ثمره نبوت و میوه رسالت است. «غدیر» عنوان و نشانه دین و اساس ایمان و عقیده به اسلام است. غدیر تابلوی تمام نمای شیعه و قانون نامه اسلام و تعیین شاهراه سیر مسلمین تا روز قیامت است.
پرسش اساسی در واقعه غدیر اینجاست که مگر از آغاز بعثت و از همان «یوم الإنذار» و بعد از آن، ولایت علی-بن ابی طالب توسط شخص پیامبر اسلام (ص) بارها و بارها بر منبر و غیرمنبر، اعلام نشده بود. مگر «آیه ولایت» و «آیه مباهله» و آیات دیگر قبل از روز غدیر در مورد علیّ نازل نشده بود؟ مگر پیامبر اکرم (ص) خود مکرراً در شان و جایگاه علیّ بن ابی طالب روایات متعددی را مانند «حدیث منزلت» و... انشاء نکرده بود؟
به شهادت تاریخ، پر واضح و مسلم است که ابلاغ و اعلام ولایت علیّ بن ابی طالب قبل از غدیر بارها انجام شده بود؛ پس غدیر دیگر برای چه؟ پیامبر اسلام (ص) در غدیر چه وظیفه مهمی را باید انجام بدهد که قبلاً انجام نداده است؟ و در غدیر چه گذشت که خشم و کینه درونی دشمنان علیّ را شعله ور کرد؟ اگر ابلاغ و اعلام ولایت علیّ بود، مردم در مکه و مدینه بارها آن را شنیده و در ظاهر اعتراضی هم نکرده بودند.
در پاسخ باید گفت که غدیر فقط روز اعلام ولایت علیّ بن ابی طالب نبود؛ بلکه غدیر روز تحقق، تثبیت و عینیت یافتن ولایت دوازده امام معصوم از علیّ (ع) تا مهدی (عج) بود. در روز غدیر ولایت علیّ و اولاد معصومش عینیت جاودانه یافت؛ و با بیعت عمومی یکصد و بیست هزار نفری در تاریخ ثبت گردید.
حجة الوداع
بعد از هجرت پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه، آن حضرت پنج بار به مکه سفر کردند. اولین بار در سال ششم هجری برای انجام عمره با اصحاب خود به سمت مکه حرکت کردند؛ اما کفار قریش در فاصله یک منزلی به مکه در منطقه ای به نام حدیبیه از ورود آن ها به مکه مانع شدند و این ماجرا با امضاء صلح نامه ای که بعدها به صلح نامه حدیبیه معروف شد، پایان پذیرفت. سفر دوم پیامبر در سال هفتم هجری بود که برای انجام عمره وارد مکه شدند و طبق مفاد صلح نامه پس از انجام اعمال عمره فوراً از مکه خارج شدند. بار سوم نیز در سال نهم هجری برای فتح مکه وارد مکه شدند و پس از شکستن بت های مکه و پایان بخشیدن به بت پرستی، از مکه به طائف عزیمت کردند؛ سپس مجدداً به مکه برگشته و عمره به جا آوردند و پس از آن به شهر مدینه بازگشتند.
آخرین سفر پیامبر اسلام (ص) به مکه، در سال دهم هجرت برای انجام حج بود. امام صادق (ع) می فرماید: پیامبر (ص) ده سال را در مدینه سپری کرد و حج نگذارد تا هنگامی که این آیه نازل شد: وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوک رِجالاً وَ عَلی کلِّ ضامِرٍ یأْتینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عمیقٍ. (حج: 27)؛ (کلینی، 1407: 4، 245) و در میان مردم برای حج بانگ برآور (اعلام عمومی کن) تا [مردم] با پای پیاده و بر پشت چهارپایان و شتران لاغر اندام تیزرو (سواره) از راه های دور به سوی تو جمع شوند.
آن حضرت بر اساس این آیه از آغاز ماه ذی القعده آن سال به همه مناطق مسلمان نشین و ایل ها و قبیله های مسلمان حجاز برای سفر حج اعلان عمومی کرده و خبر دادند که در این ماه برای به جا آوردن حج به مکه معظمه عزیمت خواهند نمود. بدین ترتیب بزرگ ترین اجتماع مسلمانان برای شرکت در حج پیامبر (ص) شکل گرفت که در تاریخ اسلام به عنوان «حجّة الوداع» معروف است.
آغاز سفر حج
از آنجایی که در اعلان عمومی، سفر پیامبر (ص) به عنوان حجة الوداع نامیده شده بود، مسلمانان برای درک حضور پیامبر اسلام (ص) سراسیمه از مناطق مختلف برای شرکت در مراسم حج خود را به پیامبر (ص) می رساندند. تا اینکه در روزهای پایانی ماه ذی القعده از سال دهم هجرت، پیامبر اسلام (ص) به همراه تمامی اعضای خانواده خود و عمده مهاجرین و انصار و سایر مسلمانانی که تعداد آن ها تا نود هزار نفر تخمین زده می شد، از مدینة النبیّ به سمت منطقه «ذوالحلَیفة» برای مُحرِم شدن خارج شدند. در آن هنگام حدود دوازده هزار نفر نیز به همراه علی بن ابی طالب (ع) از یمن به سمت مکه حرکت کردند.
تا آن هنگام همه احکام و فرامین مهم الهی برای مسلمانان بیان شده بود به جز احکام «حَج» و انتصاب رسمی و نیز انجام بیعت رسمی با «ولیّ» و وصیّ پیامبر (ص). در طول سفر حجة الوداع، احکام و مَناسِک عُمره و حج به طور کامل و نیز به صورت عملی توسط پیامبر (ص) برای مسلمانان تبیین شد؛ اما آنچه که باقی مانده بود، موضوع «ولایت» و جانشینی پیامبر (ص) بود که برای غدیر خُم باقی ماند. تا با حضور حداکثری مردم در غدیر، موضوع ولایت و جانشینی پس از خود را بیان نماید.
به سمت غدیر
با پایان یافتن مراسم حج، از سوی پیامبر (ص) به همه مسلمانان دستور حرکت به طرف غدیر خم اعلام شد. حتی آن دوازده هزار نفر از اهل یمن که به همراه علی بن ابی طالب آمده بودند و برای رفتن به وطن خود باید از راه دیگری می رفتند به دستور پیامبر (ص) برای رفتن به غدیرخُم با مسلمانانی که به غدیر خم می رفتند همراه شدند. این فاصله گرفتن از حج و مکه شاید برای این باشد که غدیر را چیزی جدای از انجام مناسک حج جلوه بدهد.
الف) غدیر خُم کجاست؟ در مناطق مختلف حجاز در مسیر سیل ها آبگیرهای فراوانی وجود دارد که در هنگام بارندگی و یا جاری شدن سیل، آب در آن ها باقی می ماند و بِرکه هایی به وجود می آید که تا مدت ها مردم آن مناطق و رهگذران، از آب آن استفاده می کنند. این برکه ها در آن سرزمین خشک، ارزش فوق العاده ای دارند. اما معمولاً آب آن ها تا فصل گرما باقی نمی ماند. عرب ها این بِرکه ها را «غدیر» می نامند.
از آنجا که در مسیر سیل ها غدیرهای زیادی وجود دارد، برای شناسایی و تمییز آن ها از یکدیگر آن ها را نام گذاری می کنند. بین شهر مکّه و مدینه در غرب سرزمین حجاز، از سمت شرق دریای سرخ و در فاصله هشت کیلومتری جُحفه نیز آبگیری به نام «غدیر خُم» وجود دارد. این غدیر نیز برای شناخته شدن و تمایز از غدیرهای دیگر به نام «خُم» نام گذاری شده است. خُم به معنای پاکیزگی است. شاید انتخاب نام خُم برای این آبگیر برای آب پاکیزه و شایسته برای نوشیدن است که در آن جمع می شود. موقعیت خاص این غدیر به گونه ای بود که آب آن در طول سال خشک نمی شد؛ از همین رو درختانی چند در کنار آن روییده و محلی برای استراحت مسافران خسته بود؛ و از این جهت، معروف و متمایز از سایر برکه ها شده بود. شاید انتخاب آن مکان برای گردهمایی ده ها هزار نفری حجاج در بازگشت از سفر معنوی حج، بدین مناسبت بوده است که در آن بیابان خشک، در غدیری لبریز از برترین نعمت مادی یعنی آب، برترین نعمت معنوی و الهی یعنی ولایت، به مردم عرضه شود. خصوصیت دیگر غدیر خُم «منطقةُ الفراق» بودن آن است برای جدا شدن مصری ها و شامی ها و عراقی ها و مدینه ای ها از یکدیگر و اینکه افراد هر گروه از آنجا به سمت دیار خود رهسپار شوند.
ب) دستور توقف در غدیر خُم: در روز هیجدهم ذی الحجة، قبل از متفرق شدن کاروانیان، امین وحی بر پیامبر نازل شد و فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ. (مائده: 67) ای رسول ما ابلاغ کن آنچه را که از سوی پروردگارت نازل شده است و اگر این کار را انجام ندهی رسالت خود را ابلاغ نکرده ای و خداوند ترا از مردم محافظت می کند.»
با نزول جبرییل وحی، دستور توقف و اطراق سه روزه در غدیر خُم از سوی پیامبر (ص) صادر شد. با صدور این دستور، پیاده ها از حرکت ایستادند و سواره ها پیاده شدند و هر کس برای خود جایی را در اطراف آبگیر خُم برای توقف سه روزه آماده کرد. سلمان، ابوذر و مقداد نیز به دستور پیامبر (ص) زیر چند درخت کهنسال را جارو زدند و با پهن کردن پارچه هایی بر روی درختان سایه بانی را مهیا کردند و با بهره گیری از سنگ ها و پالان شترها منبری به اندازه قامت یک انسان آماده ساختند.
خطبه پیامبر (ص)
هنگام ظهر با اذان بلال صفوف نماز جماعت در غدیر خم شکل گرفت و نماز باشکوهی به امامت پیامبر اکرم (ص) بر پا شد. پس از نماز جماعت، پیامبر (ص) بر فراز منبر ایستاد و علی بن ابی طالب را فرا خواند تا در سمت راست او بایستد. سپس با نگاه کردن به سمت راست و چپ جمعیت، منتظر شدند تا همه کاروانیان روبروی منبر گرد هم جمع آمدند و سرانجام پیامبر اکرم (ص) سخنان مهم و سرنوشت ساز خود را آغاز نمود. اسناد حدیث غدیر افزون بر حد تَواتُر است.
الف) گزارشی از خطبه غدیر:
• در ابتدای خطبه، پیامبر حمد و ثنای الهی را به جای آورده و دقایقی نسبتاً طولانی صفات حق تعالی را با بیانی بلیغ برای حاضران بیان فرمود.
• بیان امر و دستور الهی برای ابلاغ امری مهم و نزول آیه تبلیغ؛
• بیان درخواست پیامبر از خداوند برای معاف داشتن او از این تبلیغ به سبب خوف از فتنه منافقان؛
• بیان نزول چند باره جبرییل برای انجام این ابلاغ و وعده خدا برای مصون داشتن پیامبرش از فتنۀ منافقان؛
• اعلان پیامبر مبنی بر اینکه این آخرین حضور او در چنین جمع بزرگی است؛
• و اینکه حرام محمد تا قیامت حرام است و حلالش تا قیامت حلال،
• و اینکه امامت امت اسلامی تا قیامت بر عهده علیّ و فرزندان اوست؛
• بیان مراتب علم و فضیلت علی (ع)؛
• و اینکه انکار ولایت علی (ع) گناهی نابخشودنی است،
• شک کننده در گفتار پیامبر یا شک کننده در هریک از امامان همانند کفار جاهلیت خواهد بود؛
• بیان جملۀ تاریخی «من کُنتَ مَولاهُ فهذا علیٌّ مَولاهُ»،
• بیان مجدد حدیث ثقلین و جایگاه قرآن و اهل بیت در کنار هم؛
• تأکید چند باره بر وصایت و خلافت و جانشینی علی علیه السلام؛
• دعا در حق دوستان امام علی و نفرین بر دشمنانش با عبارت «اَللهمَّ والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ»؛
• نزول جبرئیل و اعلام اکمال دین توسط ایشان؛
• تأکید بر جایگاه امامت و بیم دادن مردم از حسد بردن به امام؛
• اشاره به کارشکنی های منافقان؛
• بیان ختم امامت در مهدی قائم از فرزندان علی (ع)؛
• برحذر داشتن مردم از تبعیت از امامان دروغین پس از ایشان؛
• امر به حاضران در رساندن پیام غدیر به دیگران؛
• و اینکه بالاترین معروف فهم کلام پیامبر در غدیر و رساندن آن به دیگران است؛
• سفارش مردم به دوستی با اهل بیت و دشمنی با دشمنانشان؛
• بیان حدود بیست جمله در وصف امام مهدی و حکومتش؛
• بیان فضایلی دیگر از امام علی (ع) و امر به بیعت رسمی افراد با ایشان به عنوان امام و جانشین پیامبر؛
• سفارش به مسلمانان مبنی بر اینکه علیّ را با عنوان امیرالمؤمنین خطاب کنند.
• فرمان عمومی برای بیعت کردن باامیرالمؤمنین در همان غدیر خم.
ب) آغاز بیعت عمومی:
پس از اتمام خطبه، پیامبر اسلام (ص) از آن نقطة مرتفع پایین آمدند و به امیر مؤمنان امام علی (ع) فرمودند: در زیرخیمه ای بنشین تا همگان با تو بیعت کنند و تبریک گویند. به همین منظور خیمه ای برپا شد تا همگان در آنجا با امیرمؤمنان (ع) بیعت کنند. مسلمانان به امر پیامبر (ص) برای تبریک گفتن روی به سوی خیمة امام علیّ (ع) آوردند. پیش از همه اولین فردی که به امیر مؤمنان علیّ (ع) تبریک و تهنیت گفت عمر بن خطاب بود او در حالی که دست بر شانة علیّ می زد به او گفت: «[هنیئاً لک] بخٍ بخٍ لَک یا بْنَ أبی طالبٍ أَصبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلّ مؤْمِنٍ وَ مؤْمِنَة. (مجلسی، 1403ق، 37: 119و 166و 193) تهنیت و تبریک بر تو باد ای پسر ابوطالب، مولای من و مولای همة مردان و زنان مؤمن شدی.» سپس با امیر مؤمنان دست داد و بیعت کرد و پس از او ابوبکر و سپس دیگر مردان با دست دادن با امام علی (ع) بیعت کردند. پس از بیعت مردان به امر رسول خدا (ص) برای بیعت زنان تشت آبی در خیمه آماده شد و امیر مؤمنان دست خود را در یک طرف تشت در آب برده و زنان دست خود را در طرف دیگر تشت در آب می بردند و به این طریق با امام علی (ع) بیعت کردند. فاطمه زهرا (س) و تمامی همسران پیامبر از اولین کسانی بودند که با آن حضرت بیعت نمودند.
ت) آیه ای که نازل شد:
پس از پایان یافتن خطبه غدیر و آغاز بیعت مسلمانان با امیر مؤمنان (ع) فرشتة وحی، جبرییل امین از سوی خداوند حکیم به حضور پیامبر اسلام (ص) رسید و این آیه را نازل فرمود:
«الْیَوْمَ یَئِسَ الّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً (مائده: 3)؛
امروز کافران از [شکست] دین شما ناامید شدند پس از آن ها نترسید و از من بترسید. امروز [با نصبِ علی و فرزندان معصومش به ولایت و امامت ] دینتان را برای شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم.»
سپس پیامبر اسلام (ص) با خرسندی کامل بعد از قرائت آیة نازل شده در مورد اکمال دین و اتمام نعمت خطاب به حاضرین فرمود: «اللّهُ أَکْبَرُ عَلَی إِکْمَالِ الدّینِ وَ إِتْمَامِ النّعْمَةِ وَ رِضَی الرّبّ بِرِسَالَتِی وَ وَلَایةِ علِیّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ بَعْدِی. (مجلسی، 1403ق، 37: 178 و 195 و 249) الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علیّ بن ابی طالب بعد از من».
شادمانی در وجود پیامبر موج می زد که حسّان بن ثابت از فرصت استفاده کرد و خطاب به پیامبر اسلام (ص) گفت: آیا اجازه می دهید که در این حال اشعاری بسرایم؟ پیامبر (ص) با گفتن جملة «عَلی بَرَکَةِ الله » به او اجازه دادند. حسّان بن ثابت نیز گفت: ای بزرگان عرب با اجازهای که رسول خدا به من دادند به من گوش فرا دهید. او اینچنین سرود:
یُنادیهِمْ یَوْمَ الْغدیرِ نَبیّهُمْ
بِخُمٍ وَ أسْمَعَ بِالرّسولِ مُنادیاً
وَ قالَ فَمَنْ مَولاکُمْ وَ وَلیّکُمْ
فَقالوا وَ لَمْ یَبْدوا هُناک التَعادیا
إلهک موْلانا وَ أنْتَ وَلینا
وَ لَنْ تَجِدَنّ مِنّا لَک الْیَوْمِ عاصیاً
فَقالَ لَهُ قُمْ یا عَلیّ فِإنّنی
رَضیْتُک مِنْ بَعْدی إماماً وَ هادیاً
فمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا وَلیّهُ
فَکُونُوا لَهُ أتباعُ صِدْقٍ مَوالیاً
هُناک دَعا اللّهمَ والِ وَلیهُ
وَ کُنْ لِلّذی عادی عَلیّاً مُعادیاً (مفید، 1413، 1: 177).
پس از اینکه حسان اشعار خود را خواند پیامبر اسلام خطاب به او فرمود: «لَا تَزَالُ یا حسّانُ مُؤَیّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِک. (همان) ای حسّان تا زمانی که با زبان خود ما را یاری میکنی مؤید به روح القدس هستی.
ث) آیه ای دیگر:
پس از انتشار خبر انتصاب امام علیّ (ع) به ولایت و امامت در مناطق مختلف، شخصی به نام جابر بن نضر بن حارث بن کلده عبدری» در حالی که سوار بر شتری بود به سوی پیامبر اسلام (ص) آمد. شترش را خوابانید و از آن پیاده شد و نزد پیامبر (ص) آمده خطاب به آن حضرت گفت: ای محمد از طرف خدا به ما دستور دادی شهادت دهیم که جز خدا معبودی نیست، و اینکه تو فرستادة او هستی، ما هم قبول کردیم. سپس دستور دادی که نماز پنجگانه بخوانیم، پذیرفتیم و خواندیم. سپس دستور دادی زکات بدهیم، باز از تو پذیرفتیم و پرداخت کردیم. دستور دادی ماه رمضان را روزه بگیریم، پذیرفتیم و روزه گرفتیم. دستور دادی حج به جا آوریم، پذیرفتیم و انجام دادیم. به این مقدار راضی نشدی تا این که بازوی پسر عمویت را گرفته بلند کردی تا او را بر ما برتری دهی و گفتی: «منْ کنْتُ مَوْلاهُ فَ عَلی مَوْلاهُ»؛ ای محمد، آیا این سخن را از خودت گفتی یا این امری است از خدای عزّوجلّ؟ رسول خدا (ص) فرمود: سوگند به آن خدایی که جانم به دست اوست و جز او معبودی نیست این امر از نزد خدا است و از من نیست. وقتی جابر بن نضر این را شنید، پشت کرد و برگشت در حالی که می گفت: «اللّهُمّ إِنْ کَانَ مَا یَقُولُهُ مُحَمّدٌ حَقّاً فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَ ةً منَ السماءِ أَوِ ائْتنا بِعَذابٍ أَلِیم»؛ خداوندا اگر این که محمد می گوید حق و راست است، از آسمان سنگی بر ما بباران و یا عذابی دردناک برای ما بفرست [که ما تحمل پذیرش این مطلب را نداریم]. هنوز به شتر خود نرسیده بود که سنگی از آسمان بر جابر بن نضر اصابت کرد که از دُبُر او خارج و در جا کشته شد و سپس این آیات نازل شد:
«سَأَلَ سَائلُ بعَذَابٍ وَاقعٍ* لّلْکافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِع *ٌ مّنَ اللّهِ ذِی الْمَعَارِجِ. (معارج: 1-3) درخواست کننده ای عذاب واقع شدنی را درخواست کرد. این عذاب مخصوص کافران است، و هیچ کس نمی تواند آن را دفع کند. [این عذاب] از سوی خدای دارندة معارج است.»
توجه به چند نکته برای کج اندیشان بسیار لازم است:
توجه به اینکه همه رسالت پیامبر اسلام (ص) منوط به این ابلاغ شده است. «وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ».
و نزول آیه برای ضمانت و مصونیت پیامبر «وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ».
و اینکه این فرمان خداست که باید انجام شود. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ».
و اینکه پیامبر اسلام بر اساس «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی» از پیش خود چیزی نمی گوید و همه وحی الهی است.
و فاصله دادن واقعه غدیر از نظر زمانی از اعمال حج تمتع و نیز ایجاد فاصله مکانی از مکه و استقرار در غدیر خم؛
و خبر کردن آنهایی که با سرعت بیشتر از کاروان فاصله گرفته و جلوتر رفته بودند و فرمان برگشت آنها؛
و منتظر شدن برای رسیدن افرادی که عقب تر بودند؛
و فرمان توقف سه روزه در آن منطقه گرم و طاقت فرسا؛
و گرفتن بیعت از تمام مردان و زنان مسلمان در همان منطقه؛
همه اینها برای «قوم یعقلون» و «قوم یتفکرون» به خوبی کفایت می کند که اعلام و ابلاغ ولایت امیرالمؤمین امام علی (ع) و فرزندان معصوم آن حضرت در غدیر خم فریضه ای والا، بسیار مهم، فراگیر و برتر از حج تمتع است.
کتاب نامه
قرآن کریم.
کلینی، محمدبن یعقوب (1407ق). الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیة.
امینی، عبدالحسین (1425ق). الغدیر، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامی، دارالکتب الاسلامیة.
مکارم شیرازی ناصر (1425ق). انوار الفقاهة فی احکام العترة الطاهرة، کتاب البیع، قم، مدرسه امام امیر المومنین (ع).
مجلسی، محمد باقر (1403ق). بحار الأنوار، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
مفید، محمد بن محمد (1413). الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، مصحح: مؤسسة آل البیت (ع)، قم، کنگره شیخ مفید.