0

خروج دجّال

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

خروج دجّال

خروج دجّال
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف


خروج دجال از نشانه‌های نزدیک شدن رستاخیز بزرگ در عصر ظهور می‌باشد.

فهرست مندرجات
۱ - معنای دجال
۲ - دجال در آموزه‌های دینی
       ۲.۱ - عقیده اهل‌ سنت
       ۲.۲ - عقیده شیعه
۳ - مراد از دجال
       ۳.۱ - دروغگو و حیله‌گر
       ۳.۲ - شخص معین
              ۳.۲.۱ - بیان یک روایت
       ۳.۳ - سفیانی
       ۳.۴ - کفر جهانی
۴ - عناوین مرتبط
۵ - پانویس
۶ - منبع

۱ - معنای دجال
[ویرایش]
دجال در زبان عربی به معنای (آب طلا) و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغ‌گو که باطل را حق جلوه می‌دهند، دجال نامیده می‌شوند. [۱]


۲ - دجال در آموزه‌های دینی
[ویرایش]
از روایات استفاده می‌شود دجال ستم‌کاری است که در آخرالزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه‌های هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی می‌گویند: دجال تولد یافته و زنده است. [۲]


خروج دجال را برخی روایات از علائم ظهور دانسته‌اند و برخی دیگر از علائم قیامت (اشراط السّاعة)؛ از آن رو که قیام جهانی حضرت مهدی (علیه‌السلام) از مقدمات قیامت است، برخی نشانه‌های آن را - مانند خروج دجال - نشانه برپایی قیامت نیز دانسته‌اند. [۳]
[۴]


۲.۱ - عقیده اهل‌ سنت

خروج دجال، در کتاب‌های اهل سنت بیشتر، یکی از نشانه‌های برپایی قیامت دانسته شده است؛ [۵]
[۶]
[۷]


۲.۲ - عقیده شیعه

ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن به عنوان حادثه‌ای مهم که مقارن ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) رخ خواهد داد؛ یاد شده است. [۸]


۳ - مراد از دجال
[ویرایش]
دربارۀ دجال، چند احتمال وجود دارد:

۳.۱ - دروغگو و حیله‌گر

دجال، نام شخص معینی نیست و هرکس که با ادعاهای پوچ و بی‌اساس و با توسل به حیله‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجال است. این که در روایات، از دجال‌های فراوان سخن به میان آمده است این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) فرموده است: لا تقوم الساعة حتی یخرج المهدی من ولدی و لا یخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول انا نبی: قیامت، برپا نمی‌شود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمی‌کند، تا وقتی که شصت دروغ‌گو خروج کنند و هر کدام بگوید: من پیامبرم. [۹]

در روایات، از این دجال‌ها و دروغ‌گویان فراوان نام برده شده است. در بعضی دوازده، در برخی سی و برخی شصت و هفتاد دجال آمده است. [۱۰]
[۱۱]
از میان این دجال‌ها، فردی که در دروغ‌گویی، حیله‌گری و مردم‌فریبی سرآمد همۀ دجالان و فتنه‌اش از همه بزرگ‌تر است، نشانۀ ظهور مهدی (علیه‌السلام) و یا برپایی قیامت است.
بر این اساس، دو نوع دجال هست: یکی همان دجال حقیقی و واقعی است که پس از همۀ دجال‌ها می‌آید و دیگری گروهی شیاد و دروغ‌گویند که دست به فریبکاری، تحمیق و گمراهی مردم می‌زنند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) می‌فرماید: پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهد کرد. [۱۲]


حقیقت داستان دجال، بیانگر این واقعیت است که در آستانۀ هر انقلابی، افراد فریب‌کار و منافق که معتقد به نظام‌های پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزش‌هایند، برای نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همۀ تلاش خود را به کار می‌گیرند و با سوء استفاده از زمینه‌های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله‌گری می‌زنند.
در انقلاب جهانی حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، چنین خطری پیش‌بینی شده است. از آن‌جا که این انقلاب از همۀ انقلاب‌های تاریخ بزرگ‌تر و گسترده‌تر است، خطر فریب‌کاران دجال صفت نیز به مراتب بیشتر و گسترده‌تر است. در آستانۀ ظهور، آنان همۀ تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آن‌ها را از نتیجۀ آن، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال می‌توان گفت: ممکن است یکی از آن دجال‌ها (صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است) نشانه ظهور باشد.

۳.۲ - شخص معین

احتمال دوم آن است که فردی معین و مشخص، به نام دجال در دورۀ غیبت (با همان ویژگی‌هایی که برای وی بیان شده است) خروج می‌کند و مردم را به انحراف می‌کشاند. برخی با استناد بعضی از روایات، او را زنده می‌دانند؛ برای مثال گفته می‌شود او در زمان حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند. [۱۳]

برخی کتاب‌ها و فیلم‌ها نام دجال بر خود دارند. دجال، لقب دغل‌بازی است که نزد یهودیان آرمیلوس و نزد مسلمانان صائد بن صید نامیده می‌شود. [۱۴]
اصل داستان دجال در کتاب‌های مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژه دجال بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح (علیه‌السلام) باشند یا پدر و پسر را انکار کنند، دجال یاد شده است: دروغ‌گو کیست، جز آن‌که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجال است که پسر و پدر را انکار کند. [۱۵]

«دجّال» به معنای انسان فریب‌کاری است که حق را می‌پوشاند و باطل را به جامه حق درمی‌آورد. [۱۶]


۳.۲.۱ - بیان یک روایت

طرف‌داران احتمال دوم به روایتی استناد کرده‌اند که اصبغ بن نباته از حضرت علی (علیه‌السلام) پرسید: ای امیرمؤمنان! دجال کیست؟ آن حضرت فرمود: دجال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوش‌بخت آن است که او را تکذیب کند. از شهری برآید که آن را اصفهان نامند؛ از دهی که آن را یهودیه گویند. (در پاره‌ای روایات محل خروج او سجستان ذکر شده است.) [۱۷]
چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح می‌درخشد. در آن، نقطه علقه‌ای است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: کافر و هرخواننده و بی‌سواد آن را می‌خواند. در دریاها فرو می‌رود و آفتاب با او می‌گردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می‌کنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج می‌کند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام حمارش، یک میل است و زمین، منزل به منزل زیر پایش درنوردیده شود. بر آبی نگذرد، جز آن‌که فرورود، تا روز قیامت. به آوازی که همۀ جن و انس و شیاطین (در شرق و غرب ) عالم آن را می‌شنوند، فریاد کند: ای دوستان من! نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما. دشمن خدا دروغ می‌گوید. او یک چشمی است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است، و نه غذا می‌خورد، نه راه می‌رود و نه زوال دارد. و برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستین‌های سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنه‌ای که آن را افیق نامند به دست کسی که عیسی (علیه‌السلام) پشت سرش نماز می‌خواند هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد. (با فرض پذیرش روایت، بعید نیست بسیاری از آنچه ذکر شده است، معنایی کنایی داشته باشد.). [۱۸]


۳.۳ - سفیانی

برخی نیز این احتمال را مطرح کرده‌اند که مراد از دجال همان سفیانی است که در کتاب‌های اهل سنت بیشتر با عنوان دجال و در کتاب‌های شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است. [۱۹]


۳.۴ - کفر جهانی

دجال، کنایه از کفر جهانی و سیطرۀ فرهنگ مادی بر جهان است. برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همه ویژگی‌هایی را که برای دجال بیان شده، با ویژگی‌های استکبار جهانی برابر دانسته‌اند. استکبار به معنای واقعی، دجال است که خود را قیم ملت‌ها می‌داند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت می‌کند و همه را به زیر سلطه خویش می‌آورد. [۲۰]

از نکات شگف‌آور و تأمل‌برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنی ارتباط تنگاتنگی است که بین دجال و یهودیان مطرح شده است. در روایات بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شده‌اند. [۲۱]
[۲۲]
در منابع اهل سنت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجال به دست حضرت عیسی (علیه‌السلام) است. [۲۳]
[۲۴]


۴ - عناوین مرتبط
[ویرایش]
اشراط الساعة؛
آستانۀ قیامت.

۵ - پانویس
[ویرایش]
۱.    ↑ ابن منظور، جمال‌الدین ابوالفضل، لسان العرب، ج۱۱، ص۲۳۷.    
۲.    ↑ متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۴، ص۳۲۳-۲۸۲.
۳.    ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفا، ۱۴۰۴، ج۵۲، ص۲۰۹.    
۴.    ↑ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، قم، مؤسسه معارف اسلامی، ۱۴۱۱ ه ق، ص۲۶۷.
۵.    ↑ مسلم، صحیح، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة، ح۱.    
۶.    ↑ ترمذی، سنن ترمذی، ج۴، ص۵۰۷.    
۷.    ↑ ابوداوود، سنن، ج۴، ص۱۱۵.    
۸.    ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۱.    
۹.    ↑ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۷۱.    
۱۰.    ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۰۹.    
۱۱.    ↑ متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۴، ص۱۹۸-۲۰۰.
۱۲.    ↑ متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۴، ص۲۰۰.
۱۳.    ↑ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۱۳، ح۸۶.    
۱۴.    ↑ توفیقی، حسین، هزاره‌گرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، ص۲۶.
۱۵.    ↑ رساله یوحنا، باب۲، ۱۸و۲۲.
۱۶.    ↑ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۱۱.    
۱۷.    ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۵۲۶.    
۱۸.    ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۵۲۶-۵۲۷، ح۱.    
۱۹.    ↑ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۶۳.    
۲۰.    ↑ صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبرا، ص۵۳۶-۵۳۲.
۲۱.    ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۵۲۹، ح۲.    
۲۲.    ↑ ابن ابی‌شیبه، عبدالله بن محمد، المصنف، ج۸، ص۶۶۱.
۲۳.    ↑ طبری، ابوجعفر، تفسیر طبری، ج۳، ص۲۹۰.
۲۴.    ↑ ابن کثیر، اسماعیل ابن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۵۷۹.

پنج شنبه 16 تیر 1401  1:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها