دَجّال کیست و چگونه کشته میشود؟/ بزرگترین فتنه آخرالزمان
براساس روایات، کافر بودن، ادعای پروردگاری کردن، درنوردیدن سراسر جهان، عمر طولانی داشتن، یک چشم بودن و… از مهمترین ویژگیهای دجّال است.
در روایات اسلامی، به ویژه روایاتی که به طریق اهل سنّت از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده از فتنهای سخن به میان آمده که به تعبیر روایات بزرگترین فتنه آخرالزّمان است و از آغاز آفرینش آدم تا روز قیامت فتنهای به مانند آن نیامده است. از این رویداد بزرگ و فتنه سهمگین در روایات به «خروج دجّال» تعبیر شده است.
با وجود آنکه روایات فراوانی در زمینه ویژگیهای دجّال و اعمال و رفتار او نقل شده است، [۱] ولی باید اعتراف کرد که درک همه وجوه این موضوع به راحتی امکانپذیر نیست و نمیتوان به تصویری کامل و بدون ابهام از این پدیده عجیب و بیمانند دست یافت. با این حال، با توجّه به ضرورت شناخت این رویداد آخرالزّمانی و اهمیّت آماده شدن برای رویارویی با این فتنه جهانگستر، در این فصل با بهرهگیری از روایات، به تبیین برخی از وجوه فتنه دجّال میپردازیم.
دربارۀ دجال، چند احتمال وجود دارد:
1- دروغگو و حیلهگر
دجال، نام شخص معینی نیست و هرکس که با ادعاهای پوچ و بیاساس و با توسل به حیلهگری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجال است. این که در روایات، از دجالهای فراوان سخن به میان آمده است این احتمال را تقویت میکند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلم) فرموده است: لا تقوم الساعة حتی یخرج المهدی من ولدی و لا یخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول انا نبی: قیامت، برپا نمیشود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمیکند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگوید: من پیامبرم. [شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۷۱. ]در روایات، از این دجالها و دروغگویان فراوان نام برده شده است. در بعضی دوازده، در برخی سی و برخی شصت و هفتاد دجال آمده است. [مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۰۹. ][متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۴، ص۱۹۸-۲۰۰.]از میان این دجالها، فردی که در دروغگویی، حیلهگری و مردمفریبی سرآمد همۀ دجالان و فتنهاش از همه بزرگتر است، نشانۀ ظهور مهدی (علیهالسلام) و یا برپایی قیامت است.بر این اساس، دو نوع دجال هست: یکی همان دجال حقیقی و واقعی است که پس از همۀ دجالها میآید و دیگری گروهی شیاد و دروغگویند که دست به فریبکاری، تحمیق و گمراهی مردم میزنند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلم) میفرماید: پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهد کرد. [ متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱۴، ص۲۰۰.]
حقیقت داستان دجال، بیانگر این واقعیت است که در آستانۀ هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزشهایند، برای نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همۀ تلاش خود را به کار میگیرند و با سوء استفاده از زمینههای فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیلهگری میزنند.
در انقلاب جهانی حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، چنین خطری پیشبینی شده است. از آنجا که این انقلاب از همۀ انقلابهای تاریخ بزرگتر و گستردهتر است، خطر فریبکاران دجال صفت نیز به مراتب بیشتر و گستردهتر است. در آستانۀ ظهور، آنان همۀ تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را از نتیجۀ آن، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال میتوان گفت: ممکن است یکی از آن دجالها (صفات زشت در او بیشتر از همه متبلور است) نشانه ظهور باشد.
2 - شخص معین
احتمال دوم آن است که فردی معین و مشخص، به نام دجال در دورۀ غیبت (با همان ویژگیهایی که برای وی بیان شده است) خروج میکند و مردم را به انحراف میکشاند. برخی با استناد بعضی از روایات، او را زنده میدانند؛ برای مثال گفته میشود او در زمان حضرت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلم) زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند. [شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۱۳، ح۸۶. ]برخی کتابها و فیلمها نام دجال بر خود دارند. دجال، لقب دغلبازی است که نزد یهودیان آرمیلوس و نزد مسلمانان صائد بن صید نامیده میشود. [توفیقی، حسین، هزارهگرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، ص۲۶.]اصل داستان دجال در کتابهای مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژه دجال بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح (علیهالسلام) باشند یا پدر و پسر را انکار کنند، دجال یاد شده است: دروغگو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجال است که پسر و پدر را انکار کند. [رساله یوحنا، باب۲، ۱۸و۲۲.]«دجّال» به معنای انسان فریبکاری است که حق را میپوشاند و باطل را به جامه حق درمیآورد. [طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۱۱. ]
بیان یک روایت
طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کردهاند که اصبغ بن نباته از حضرت علی (علیهالسلام) پرسید: ای امیرمؤمنان! دجال کیست؟ آن حضرت فرمود: دجال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند. از شهری برآید که آن را اصفهان نامند؛ از دهی که آن را یهودیه گویند. (در پارهای روایات محل خروج او سجستان ذکر شده است.) [شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۵۲۶. ]
چشم راستش ممسوح و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح میدرخشد. در آن، نقطه علقهای است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: کافر و هرخواننده و بیسواد آن را میخواند. در دریاها فرو میرود و آفتاب با او میگردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور میکنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج میکند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام حمارش، یک میل است و زمین، منزل به منزل زیر پایش درنوردیده شود. بر آبی نگذرد، جز آنکه فرورود، تا روز قیامت. به آوازی که همۀ جن و انس و شیاطین (در شرق و غرب ) عالم آن را میشنوند، فریاد کند: ای دوستان من! نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما. دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمی است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود. به راستی که پروردگار شما نه یک چشم است، و نه غذا میخورد، نه راه میرود و نه زوال دارد. و برتر است خدا از این اوصاف؛ برتری بزرگی. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زادگانند و صاحب پوستینهای سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنهای که آن را افیق نامند به دست کسی که عیسی (علیهالسلام) پشت سرش نماز میخواند هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد. (با فرض پذیرش روایت، بعید نیست بسیاری از آنچه ذکر شده است، معنایی کنایی داشته باشد.). [شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۵۲۶-۵۲۷، ح۱. ]
3 - سفیانی
برخی نیز این احتمال را مطرح کردهاند که مراد از دجال همان سفیانی است که در کتابهای اهل سنت بیشتر با عنوان دجال و در کتابهای شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است. [شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۴۶۳.]
4- کفر جهانی
دجال، کنایه از کفر جهانی و سیطرۀ فرهنگ مادی بر جهان است. برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همه ویژگیهایی را که برای دجال بیان شده، با ویژگیهای استکبار جهانی برابر دانستهاند. استکبار به معنای واقعی، دجال است که خود را قیم ملتها میداند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت میکند و همه را به زیر سلطه خویش میآورد. [صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبرا، ص۵۳۶-۵۳۲.]از نکات شگفآور و تأملبرانگیز در انبوه روایات شیعه و سنی ارتباط تنگاتنگی است که بین دجال و یهودیان مطرح شده است. در روایات بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شدهاند. [شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۵۲۹، ح۲. ]ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، المصنف، ج۸، ص۶۶۱.]در منابع اهل سنت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجال به دست حضرت عیسی (علیهالسلام) است. [طبری، ابوجعفر، تفسیر طبری، ج۳، ص۲۹۰.][ابن کثیر، اسماعیل ابن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۵]
۱. معنا و مفهوم دجّال
«دجّال» بر وزن فعّال صیغه مبالغه است که در ادبیات عرب برای دلالت بر زیادی انجام کار از سوی فاعل به کار میرود. در کتابهای لغت، احتمالهای متعددی برای ریشه و معنای این واژه مطرح شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) واژه دجّال از «دُجَیل» به معنای «قَطْران» [۲] گرفته شده است. گفتنی است، اعراب در گذشته، بدن شتران خود را برای پوشاندن عیوب آنها با ماده سیاه رنگی به نام قطران میپوشاندند و در عرف عرب به پوشاندن کامل بدن شتر با این ماده «تَدجیل» میگفتند. از آنجا که دجّال نیز چون قطران سراسر زمین را میپوشاند، از او با این عنوان یاد میشود.
ب) واژه یاد شده از «دَجْل» به معنای «دروغ» و «فریب» مشتق شده و دلیل نامگذاری دجّال به این نام این است که او ادّعای پروردگاری میکند و این کار از بزرگترین دروغهاست.
ج) ریشه لغت دجّال، «دَجْل»، به معنای «در نوردیدن» است و از این رو این نام به دجّال اطلاق میشود که او بیشتر مناطق جهان را درمینوردد و تحت سلطه خود درمی آورد.
د) دجّال از «تَدجیل» به معنای «پوشاندن» ریشه گرفته است و به این دلیل دجّال را با این نام میخوانند که او با کفرش مردم را میپوشاند یا زمین را با فراوانی لشکریانش میپوشاند یا اینکه حق را با باطل میپوشاند.
ه) این واژه از «تَدجیل» گرفته شده که به معنای «زراندود کردن» برای فریب است. بنابر این قول، دلیل نامگذاری دجّال به این نام این است که او با دروغ و نیرنگ خود و همچنین با بیان کردن خلاف آنچه در دل دارد، باطل را حق جلوه میدهد و موجب فریب مردم میشود.
و) لغت دجّال از «دُجال» به معنای «طلا» یا «آب طلا» مشتق شده است؛ چون دجّال در هر جا که قدم میگذارد گنجهای طلا نیز با او همراه است.
ز) ریشه این لغت «دَجّاله» به معنای «گروه بزرگ همسفران» است و به این دلیل دجّال را به این اسم نامگذاری کردهاند که او سراسر زمین را با هواداران فراوان خود میپوشاند.
ح) این واژه از لغت «دَجال» به معنای «سرگین»، گرفته شده است؛ زیرا دجّال نیز مانند سرگین گستره زمین را با اعمال خود آلوده میکند. [۳]
مؤلف لغتنامه تاج العروس پس از نقل اقوال یاد شده مینویسد: مصنّف همه وجوه محتمل را به خوبی بیان کرد، ولی درستترین و بهترین وجه آن است که گفت: دجّال به معنای بسیار دروغگوست و دروغ او سحر، فریب، تهمت، حقپوشی و اظهار مطالبی است که در دل او وجود ندارد. [۴]
گفتنی است، نویسنده کتاب اعلام قرآن وجه دیگری برای ریشه کلمه دجّال بیان کرده که قابل تأمّل است. او در این باره مینویسد: در نظر نگارنده دجّال کلمهای است مرکّب و الف و لام آن همان الف و لامی است که در نامههای دانیال و حزقیال هم وجود دارد و به معنی خدا است. جز اوّل آن هرچه باشد به معنی ضدّ و خصم و دشمن است و دور نیست که با «دژ»، «دشمن» و «دشوار» همریشه باشد. [۵]
اگرچه در این وجه، نکات بدیعی وجود دارد، ولی به دشواری میتوان در میان اهل لغت مؤیدی برای آن پیدا کرد.
۲. دجّال در روایات
با نگاهی اجمالی به مجموعه روایتهایی که در زمینه خروج دجّال و رویدادهای وابسته به آن نقل شده است، با موضوعها و سرفصلهای متعدّدی روبهرو میشویم که بررسی کامل همه آنها نیازمند پژوهشی ژرف و گسترده است. در این مجال اندک، برخی از این موضوعها و سرفصلها را بررسی میکنیم.
الف) حتمی بودن خروج دجّال
در روایات متعدّدی بر گریزناپذیر بودن خروج دجّال، به عنوان یکی از رویدادهای آخرالزّمان یا نشانههای قیامت، تأکید شده است. از جمله در روایتی که امیرمؤمنان علی (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل میکند، میخوانیم: عَشْرٌ قَبْلَ السّاعَةِ لابُدَّ مِنها: السُّفْیانِی وَ الدَّجّالُ و.... [۶] پیش از ساعت [قیامت] ۱۰ رویداد گریزناپذیر است: [خروج] سفیانی، [خروج] دجّال و....
در برخی روایات، حتمی بودن خروج دجّال به مانند حتمی بودن ظهور امام مهدی (ع) دانسته شده و انکار آن کفر به شمار آمده است. از آن جمله میتوان به روایت نبوی زیر اشاره کرد:
مَنْ أَنْکَرَ خُرُوجَ الْمَهْدِیُّ فَقَدْ کَفَرَ بِما أُنْزِلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ مَنْ أَنْکَرَ نُزُولَ عِیسَی فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنَ أَنْکَرَ خُرُوجَ الدَّجّالَ فَقَدْ کَفَرَ. [۷] هر کس خروج مهدی را منکر شود به آنچه بر محمّد نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی را منکر شود کافر شده و هر کس خروج دجّال را انکار کند، کافر شده است.
ب) بزرگی فتنه دجّال
در بسیاری روایات بر این موضوع تأکید شده که فتنه دجّال، فتنهای بزرگ و بیمانند است. براساس یکی از این روایات، پیامبر اعظم (ص) در یکی از خطبههای خود میفرماید: یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّها لَمْ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ أَعْظَمُ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجّالِ وَ إِنَّ اللّهَ تَعالی لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّا إلاّ حَذَّرَهُ أُمَّتَهُ.... [۸] ای مردم! بر روی زمین فتنهای بزرگتر از فتنه دجّال نبوده است، خدای تعالی هیچ پیامبری را برانگیخته، مگر اینکه امّتش را از او برحذر داشته است.
در روایت دیگری، در همین زمینه از پیامبر (ص) چنین روایت شده است: ما بَیْنَ خَلْقِ آدَمَ (ع) إِلی قِیامِ السّاعَةِ أَمْرٌ أَکْبَرُ مِنَ الدَّجّالِ. [۹] از آفرینش آدم درود خدا بر او باد تا برپایی قیامت، امری بزرگتر از دجّال نبوده است.
ج) هشدار همه پیامبران درباره خروج دجّال
خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همه پیامبران الهی درباره آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشتهاند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه میفرماید:
إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ نَبِیٌّ إِلاّ وَ قَدْ أَنْذَرَ الدَّجّالَ أُمَّتَهُ. [۱۰] هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است.
د) ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ دجّال
در روایات فراوانی بر ضرورت پناه بردن به خدا از شرّ فتنه دجّال سفارش شده است. از جمله در روایتی، از پیامبر گرامی اسلام (ص) چنین نقل شده است: إِذا فَرَغَ أَحَدُکُمْ مِنَ التَّشَهُّدِ الآخِرِ فَلْیَتَعَوَّذْ مِنْ أَرْبَعٍ: مِنْ عَذابِ جَهَنَّمَ وَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَحْیا وَ الْمَماتِ وَ مِنْ شَرِّ الْمَسِیحِ الدَّجّالِ. [۱۱] هر یک از شما هنگامی که از تشهّد پایانی فارغ شدید، باید که از چهار چیز [به خدا] پناه برید: از عذاب دوزخ، از عذاب قبر، از فتنه زمان زندگی و مرگ و از شرّ مسیح دجّال.
در برخی روایات نیز توصیههایی برای در امان ماندن از شرّ فتنه دجّال شده است. از جمله در یکی از روایات نبوی میخوانیم: مَنْ حَفِظَ أَوَّلَ سُوَرةِ الْکَهْفِ عَشْرَ آیاتٍ عُصِمَ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجّالِ. [۱۲] هر کس ۱۰ آیه ابتدایی سوره کهف را حفظ کند از فتنه دجّال در امان میماند.
ه) ویژگیهای دجّال
پیش از بررسی ویژگیهایی که در روایات برای دجّال برشمرده شده، لازم است یادآور شویم که در منابع روایی شیعه برخلاف منابع اهل سنّت، کمتر به موضوع دجّال پرداخته شده است تا آنجا که در کتابهایی مانند الکافی ثقةالاسلام کلینی (ره)، کتاب الغیبة نعمانی (ره) و الإرشاد شیخ مفید (ره) که در آنها روایات فراوانی در مورد نشانههای ظهور نقل شده، حتی یک روایت هم درباره دجّال نیامده است و مجموع روایاتی که در کمال الدّین و تمام النّعمة شیخ صدوق (ره) و کتاب الغیبة شیخ طوسی (ره) در این باره نقل شده است، به ده مورد هم نمیرسد. افزون بر این، بیشتر روایتهایی که از طریق اهل سنّت درباره دجّال و ویژگیهای او نقل شده گرفتار ضعف سند یا افسانه پردازی و بیان مطالب عجیب و غریب و دور از ذهن است.
با توجّه به مطالب یاد شده، برخی از نویسندگان معاصر، در اصل وجود دجّال یا ویژگیهای او تردید کرده و در نهایت معتقد به رمزی و کنایهای بودن ویژگیهای دجّال و انطباق نداشتن این ویژگیها بر شخص یا موجود معین و مشخص شدهاند.
سید محمّد صدر، پس از آنکه دوازده ویژگی دجّال را با استفاده از روایات برمیشمارد، در بررسی این ویژگیها مینویسد: بی تردید، اگر از مفاهیم رمزی و کنایی این عبارات صرف نظر کنیم هیچیک از آنها را نمیتوانیم بپذیریم و نمیشود آنها را صحیح دانست؛ زیرا از نظر ضوابط سندی اکثر آنها اخبار واحدی میباشند که قابل اعتماد نیستند و اگر از ضوابط سندی نیز صرفنظر کنیم میبینم که در این روایات مطالبی اعجازآمیز به دجال نسبت داده شده است. با اینکه وی شخصی کافر و سرکش و طاغی است و قبلاً گفتیم که صدور معجزه از یک شخص کافر ممکن نیست.... با وجود این نقاط ضعف، امر از دو حال خارج نیست. یا باید تمامی این اخبار را مردود بدانیم یا اینکه بر یک معنای رمزی و کنایی برخلاف معنای ظاهری حمل کنیم و روشن است که حمل بر معنای رمزی از کنار گذاشتن و مردود دانستن بهتر است. [۱۳]
یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز پس از بیان روایات دجّال، درباره آن تردید کرده و مینویسد: ریشه داستان دجّال را باید در کتاب مقدّس و در بیان نصاری پیدا کرد. بعد از آنکه، اکثر احادیث آن و تفصیلاتش در کتب اهل سنّت و به طرق آنهاست. به هر حال، اصل قضیه دجّال به طور اجمال، بعید نیست صحت داشته باشد، لیکن تعریفات و توصیفاتی که دربارهاش شده مدرک قابل اعتمادی ندارد. پس بر فرض اینکه اصل قضیه دجّال صحت داشته باشد، اما بدون تردید با افسانههایی آمیخته شده صورت حقیقی خود را از دست داده است. [۱۴]
نویسنده کتاب یوم الخلاص (روزگار رهایی) نیز پیش از بررسی روایات مربوط به دجّال، مینویسد: نگارنده در مورد دجّال به نتیجه قطعی نرسیده است؛ زیرا روایاتی که در مورد دجّال نقل شده، غالباً مورد اعتماد نیستند و در ضمن آنها مطالبی هست که یقیناً جعلی هستند و متن آنها گواه است بر اینکه سخن معصوم نیست. در این حدیثها ذوق و قریحه جاعلین اثر گذاشته، طبق سلیقه و ذوق آنها جعل شده است و آنچه از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده در میان احادیث جعلی دستگاه خلافت گم شده است و تشخیص آنها بسیار دشوار مینماید. [۱۵]
پس از این مقدّمه به بررسی مهمترین ویژگیهای ظاهری و رفتاری دجّال میپردازیم. براساس روایات، کافر بودن، ادعای پروردگاری کردن، درنوردیدن سراسر جهان، عمر طولانی داشتن، یک چشم بودن و… از مهمترین ویژگیهای دجّال است. برای روشنتر شدن این ویژگیها، چند روایت را که در این زمینه وارد شده است، بررسی میکنیم.
در یکی از احادیث نبوی، دجّال اینگونه توصیف شده است: إِنِّی قَدْ حَدَّثْتُکُمْ عَنِ الدَّجَّالِ حَتّی خَشِیتُ أَنْ لاتَعْقِلُوا، إِنَّ مَسِیحَ الدَّجّالِ رَجُلٌ قَصِیرٌ أَفْحَجُ، جَعْدٌ، أَعْوَرُ مَطْمُوسُ الْعَیْنِ لَیْسَتْ بِناتِئةٍ وَ لاحَجْراءَ فَإِنِ الْتَبَسَ عَلَیْکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأَعْوَرَ وَ إِنَّکُمْ لَنْ تَرَوْا رَبَّکُمْ حَتّی تَمُوتُوا. [۱۶]
من درباره دجال با شما سخن گفتم و بیم آن دارم که شما آن را درک نکنید. مسیح دجّال مردی کوتاه قد با پاهایی فاصلهدار و مویی پیچان (مجعد) است، یک چشم بیشتر ندارد و چشم دیگر او به طور کلّی محو شده و هیچ برآمدگی و فرو رفتگی از آنان باقی نمانده است. اگر [امر او] بر شما مشتبه میشود بدانید که پروردگار شما یک چشم نیست و شما هرگز پروردگار خود را نمیبینید تا اینکه از دنیا بروید.
در این باره همچنین از پیامبر اعظم (ص) نقل شده است که فرمود: الدَّجالُ أَعْوَرُ عَیْنِ الشِّمالِ، بَیْنَ جَبِینِهِ مَکْتُوبٌ: کافِرٌ وَ عَلی عَیْنِه ظَفَرَةٌ غَلِیظَةٌ. [۱۷] دجّال کسی است که چشم چپ او نابیناست و در میان پیشانی او نوشته شده است: کافر. بر چشم او ناخنکی [۱۸] بزرگ است.
در روایت نبوی دیگری که در منابع روایی شیعه نیز نقل شده است، درباره ویژگیهای دجّال چنین میخوانیم: أَیُّهَا النّاسُ ما بَعَثَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ نَبِیّا إِلاّ وَ قَدْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ الدَّجّالَ، وَ إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ أَخَّرَهُ إِلی یَوْمِکُمْ هذا، فَمَهْما تَشابَهَ عَلَیْکُمْ مِنْ أَمْرِه فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بَأَعْوَرَ، إِنَّهُ یَخْرُجُ عَلی حِمارٍ عَرْضُ ما بَیْنَ اُذُنَیْهِ میلٌ، یَخْرُجُ وَ مَعَهُ جَنَّةٌ وَ نارٌ و جَبَلٌ مِنْ خُبْزٍ وَ نَهْرٌ مِنْ ماءٍ، أَکْثَرُ أَتْباعِهِ الْیَهُودُ وَ النِّساءُ وَ الأَعْرابُ، یَدْخُلُ آفاقَ الأَرْضِ کُلَّها إِلاّ مَکَّةَ وَ لابَتَیْها، وَ الْمَدینَةَ وَ لابَتَیْها. [۱۹]
ای مردم! خداوند پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه قومش را از دجّال ترسانید و خدای تعالی آن را تا به امروز بر شما تأخیر انداخته است و اگر امر بر شما مشتبه شد بدانید که خداوند یک چشم نیست و دجّال بر حماری که فاصله بین دو گوشش یک میل است خروج میکند و بیشتر پیروان او یهود و زنان و اعرابند و به همه کرانههای زمین جز مکّه و دو حومه آن و مدینه دو حومه آن درآید.
در روایتی که از امیرمؤمنان (ع) نقل شده است، آن حضرت در پاسخ اصبغ بن نباته که از آن حضرت درباره ویژگیهای دجّال پرسیده بود، میفرماید: ألا إنّ الدَّجّالَ صائِدُ بْنُ الصَّائِدِ، فَالشَّقیُّ مَنْ صَدَّقَهُ. وَ السَّعیدُ مَنْ کَذَّبَهُ، یَخْرُجُ مِنْ بَلْدَةٍ یُقالُ لَها إِصْفَهانُ، مِنْ قَرْیَةٍ تُعْرَفُ بِالْیَهُودِیَّةِ، عَیْنُهُ الْیمنی مَمْسَوحَةٌ، وَ الْعَیْنُ الاُخْری فی جَبْهَتِهِ، تَضیءُ کَأَنَّها کَوکَبُ الصُّبْحِ، فیها عَلَقَةٌ کَأَنَّها مَمْزُوجَةٌ بِالدَّمِ، بَیْنَ عَیْنَیْهِ مَکْتُوبٌ «کافِرٌ»، یَقْرَأُهُ کُلُّ کاتِبٍ وَ اُمِّیٍّ، یَخُوضُ البِحارَ وَ تسیرُ مَعَهُ الشَّمْسُ، بَیْنَ یَدَیْهِ جَبَلٌ مِنْ دُخانٍ، وَ خَلْفَهُ جَبَلٌ أَبْیَضٌ یَرَی النّاسُ أَنَّهُ طَعامٌ، یَخْرُجُ حینَ یَخْرُجُ فی قَحْطٍ شَدیدٍ تَحْتَهُ حِمارٌ أَقْمَرُ، خُطْوَةُ حِمارِه مِیلٌ، تُطْوی لَهُ الأَرْضُ مَنْهَلاً مَنْهَلاً، لایَمُرُّ بِماءٍ إِلاّ غارَ إِلی یَوْمِ القِیامَةَ، یُنادی بِأَعْلی صَوْتِه یَسْمَعُ ما بَیْنَ الْخافِقَیْنِ مِنَ الجِنِّ وَ الإِنْسِ وَ الشَّیاطینَ، یَقُولُ: «إِلَیَّ أَوْلِیائی، أَنا الَّذی خَلَقَ فَسَوَّی وَ قَدَّرَ فَهَدی، أَنا رَبُّکُمْ الأَعْلی» وَ کَذَبَ عَدُوُّ اللّهِ، إِنَّهُ أَعْوَرُ یَطْعَمُ الطَّعامَ، وَ یَمْشی فی الْأَسْواقِ، وَ إِنَّ رَبَّکُمْ عَزَّوَجَلَّ لَیْسَ بِاَعْوَرَ، وَ لا یَطْعَمُ وَ لایَمْشی وَ لایَزُولُ، تَعالَی اللّهُ عَنْ ذلِکَ عُلُوّا کَبیرا. [۲۰]
دجّال صائد بن صائد [صید] است و بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و نیکبخت کسی است که او را تکذیب نماید. او از شهری خروج کند که به آن اصفهان گویند. از قریهای که آن را یهودیه میشناسند. چشم راستش ممسوح [نابینا] است و چشم دیگرش که بر پیشانی اوست آنچنان میدرخشد که گویی ستاره سحری است و در آن علقهای است که با خون در آمیخته و میان دو چشمش نوشته شده است: «کافر» و هر کاتب و بیسوادی آن را میخواند و در دریاها فرو میرود، آفتاب با او حرکت میکند و در مقابلش کوهی از دود است و پشت سرش کوه سفیدی است که مردم آن را طعام پندارند. در قحطی شدیدی در حالی که بر حمار سپیدی که فاصله هر گامش یک میل است، سوار شده خروج میکند و زمین منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود و بر آبی نگذرد جز آنکه تا روز قیامت فرو رود و با صدای بلندی که جن و انس و شیاطین در شرق و غرب عالم آن را میشنوند، میگوید: «ای دوستان من! به نزد من آیید، من کسی هستم که آفرید و هماهنگی بخشید و اندازهگیری کرد و راه نمود. من پروردگار والای شما هستم». در حالی که آن دشمن خدا دروغ میگوید. او یک چشمی است که غذا میخورد و در بازارها راه میرود و پروردگار شما یک چشم نیست و غذا نمیخورد و راه نمیرود و زوالی ندارد.
چنانکه پیش از این بیان شد، با توجه به روایاتی که از شیعه و اهل سنت در این زمینه دجال نقل شده است، در اصل وجود آن چندان تردیدی وجود ندارد، ولی برخی از مشخصات و ویژگیهایی که در بعضی از روایات؛ همچون روایت اخیر، برای این موجود بیان شده است، چندان قابل پذیرش نیست و چه بسا که برخی از این مشخصات؛ همچون شهر و محل خروج و یا ویژگیهای غیرمعقول، از منابع یهودی یا اسرائیلیات داخل روایات اسلامی شده باشد.
ناگفته نماند که نقل این گونه روایات در منابع معتبری مانند کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق (ره) به معنای اعتبار این روایات و تأیید آنها از سوی نویسندگان این کتابها نیست؛ زیرا برخی از این روایات، صرفاً از باب جدل با مخالفان عمر طولانی امام مهدی (ع) و به عنوان شاهدی بر امکان عمر طولانی نقل شدهاند. به این معنا که این نویسندگان برخی از روایات مربوط به دجال را از کتابهای مخالفان عمر طولانی امام مهدی (ع) نقل کردهاند، تا به این وسیله از سخنان آنها علیه خودشان استفاده کنند. شاهد بر این ادعا اینکه شیخ صدوق روایات دجال را در بخشی از کتاب خود آورده که به بیان شرح حال افرادی که عمر طولانی داشتهاند، اختصاص یافته است. [۲۱] ایشان پس از بیان چند روایت در باب دجال مینویسد:
اهل عناد و انکار امثال این خبر را تصدیق میکنند و درباره دجال و غیبت و مدت عمر طولانی و ظهورش در آخرالزمان آنها را روایت میکنند، اما اخبار قائم را و اینکه او مدت طولانی غیبت میکند، آنگاه ظاهر میشود و زمین را پس از آنکه از ظلم و جور آکنده شده است، از عدل و داد پر میکند، تصدیق نمیکنند. [۲۲]
و) سرانجام دجّال
در مورد سرانجام دجال و اینکه او به دست چه کسی نابود میشود، با دو دسته روایت روبه رو هستیم. در دستهای از روایات تأکید شده است که دجّال به دست حضرت مهدی (ع) کشته میشود و در دستهای دیگر از روایات از حضرت عیسی (ع) به عنوان کشنده دجال یاد شده است.
در نخستین روایت دسته اول که از امیر مؤمنان علی (ع) نقل شده است، در این زمینه چنین میخوانیم: أَلا وَ إِنْ أَکْثَرَ أَشْیاعِهِ یَؤْمَئِذٍ أَوْلادُ الزِّنی وَ أَصْحابُ الطَّیْالِسَةِ الْخُضْرِ یَقْتُلُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلی عَقَبَةِ أَفیقٍ لِثَلاثِ ساعاتٍ مَضَتْ مِنْ یَوْمِ الْجُمْعَةِ عَلی یَدَیْ مَنْ یُصَلِّی عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ ۸ خَلْفَهُ. [۲۳]
آگاه باشید که بیشتر پیروانش فرزندان نامشروع و اصحاب طیلسان [۲۴] (جامههای) سبز (یا یهودیان) هستند. خداوند او را در گردنه «اَفیق» [۲۵] به دست کسی که عیسی بن مریم (ع) پشت سر او نماز میخواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاکت میرساند.
امام صادق (ع) نیز دراینباره میفرماید: یَوْمُ النِّیرُوزِ هُوَ الیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قائِمُنا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ وُلاةِ الأَمْرِ وَ یَظْفِرْهُ اللّهُ تَعالی بِالدَّجّالِ فَیَصْلِبُهُ عَلی کِناسَةِ الْکُوفَةِ. [۲۶] روز نوروز روزی است که خداوند در آن روز قائم ما اهل بیت و واپسین ولی امر را بر دجّال پیروز میگرداند و او را در کناسه کوفه به دار میزند.
در یکی از روایات دسته دوم، به نقل از پیامبر اعظم (ص) چنین آمده است: فَبَینا هُوَ عَلی ذلِکَ إذْ بَعَثَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الْمَسِیحَ بْنَ مَرْیَمَ فَیَنْرِلُ عِنْدَ الْمَنارَةِ الْبَیْضاءِ شَرْقِیَّ دِمَشْقَ بَیْنَ مَهْرُودَتَیْنِ، واضِعا یَدَهُ عَلی أَجْنِحَةِ مَلَکَیْنِ فَیَتْبَعُهُ فَیُدْرِکُهُ فَیَقْتُلُهُ عِنْدَ بابِ لُدِّ الشَّرْقِیِ. [۲۷] در همین حالت که وی بدین گونه میگذارند، خدای عزّوجلّ مسیح پسر مریم (ع) را برمی انگیزد و او نزد مناره سفید سمت شرقی دمشق در پوششی زرد نازل میشود و در حالی که دستش را بر شانههای دو فرشته گذاشته است، دنبال او میرود تا اینکه او را در نزدیکی دروازه «لدّ» [۲۸] شرقی مییابد و او را میکشد.
در این زمینه، همچنین از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است که فرمود: یَخْرُجُ الدَّجّالُ فِی أُمَّتِی فَیَلْبَثُ فِیهِمْ أَرْبَعِینَ، لا أَدْرِی أَرْبَعِینَ یَوْما أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً أَوْ أَرْبَعِینَ شَهْرا فَیَبْعَثُ اللّهُ عِیسَی بْنَ مَرْیَمَ ۸ کَاَنَّهُ عُرْوَةُ بْنُ مَسْعُودِ الثَّقَفِی فَیَظْهَرُ فَیُهْلِکُهُ. [۲۹]
دجال در امت من خارج میشود و به مدت چهل روز یا چهل سال یا چهل شب یا چهل ماه در میان آنها زندگی میکند تا اینکه خداوند عیسی بن مریم (ع) را برمیانگیزد در حالی که او مانند عروة بن مسعود ثقفی است و او بر دجال غلبه میکند و نابودش میسازد.
با توجّه به روایات یاد شده، اظهار نظر قطعی در مورد چگونگی از بین رفتن دجال امکان پذیر نیست و به ناچار علم آن را به خدا واگذار میکنیم.
ز) دجّال و دیگر مدّعیان دروغین
نکته دیگری که از روایات درباره دجّال به دست میآید این است که پیش از خروج دجال اصلی، دجّالها یا کذابهای فراوانی خروج میکنند که هر یک به نوعی موجب فریب و گمراهی مردم میشوند.
در روایتی که انس بن مالک از پیامبر اعظم (ص) نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است: یَکُونُ قَبْلَ خُرُوجِ الدَّجّالِ نَیِّفٌ عَلی سَبْعِیَن دَجّالاً. [۳۰] پیش از خروج آن دجّال، افزون بر هفتاد دجال خروج میکند.
پیامبر خاتم (ص) در روایت دیگری در این باره میفرماید: یَکُونُ فِی آخِرِالزَّمانِ دَجّالُونَ کَذّابُونَ یَأْتُونَکُمْ مِنَ الأَحادِیث بِما لَمْتَسْمَعُوا أَنْتُمْ وَ لاآباوُکُمْ فَإِیّاکُمْ وَ إِیّاهُمْ لایُضِلِّونَکُمْ وَ لایَفْتِنُونَکُمْ. [۳۱]
در آخرالزّمان دجّالهای دروغ گویی خواهند آمد. آنها احادیثی را به شما عرضه میکنند که نه شما و نه پدرانتان آنها را نشنیدهاید، پس برحذر باشید که آنها شما را گمراه نکنند و نفریبند.
همچنین از آن حضرت روایت شده است که فرمود: … وَ إِنَّهُ سَیَکُونُ فِی أُمَّتِی کَذّابُونَ ثَلاثُونَ کُلُّهُمْ یَزْعَمُ أَنَّهُ نَبِیٌّ وَ أَنَا خاتَمُ النَّبِییَّنَ لا نَبِیَّ بَعْدِی.... [۳۲] … همانا به زودی در امّت من، سی مدّعی دروغین برخواهند خاست که همه آنها گمان میکنند، پیامبر است در حالی که من خاتم پیامبرانم و هیچ پیامبری پس از من نیست.
با توجّه به روایات یاد شده و روایات فراوان دیگری که در این زمینه نقل شده است، [۳۳] میتوان گفت که دجال با ویژگیهایی که در این فصل برشمردیم یک مصداق بیشتر ندارد و موارد دیگری که در روایات اخیر از آنها تعبیر به دجّال شده، صرفاً از باب همانندی با دجّال واقعی از نظر بیان ادّعاهای خلاف واقع و فریفتن مردم بوده است، نه اینکه واقعاً دهها دجّال با ویژگیهای منحصر به فردی که در اینجا به آنها اشاره کردیم در آخرالزّمان خروج میکند.
۳. برداشت رمزی و کنایی از دجّال
گفتیم که برخی اهل تحقیق با توجّه به مشکلات موجود در روایات دجّال، این روایات را بر معنایی رمزی و کنایی حمل کرده و دجّال را سمبل پدیدهای دانستهاند که در آخرالزّمان ظهور میکند و موجب گمراهی گسترده مردم میشود.
برای روشنتر شدن این برداشت، بیان یکی از نویسندگان معاصر در این زمینه را نقل میکنیم: مهمترین و همگانیترین نشانهای که میبایست مورد توجّه قرار گیرد، همان مفهوم دجّال بود که سمبلی از حرکتهای ضد اسلامی در دوران غیبت کبرا، یعنی دوران فتنهها و انحرافات است و آن عبارت است از تمدن جدید اروپایی که چهرهای فریبنده و چشمگیر و خیره کننده دارد و افکار و اندیشه عمومی مردم دنیا را متوجه خود ساخته و پیامدهای ناگواری را به دنبال داشته است. همچون خروج بسیاری از مسلمانان از اسلام، گردن نهادن آنها به مذاهب و فلسفههای منحرف دیگر و فسادها و تباهیها و ستمهایی که در جوامع بشری ایجاد کرده است و لذا میتوان گفت که از آغاز آفرینش حضرت آدم تا روز قیامت مخلوقی بزرگتر از لحاظ انحراف و کژی همچون این دجّال وجود نداشته است؛ زیرا هیبت و شکوه تمدن اروپایی و عظمت مادّی و اختراعات و سلاحهای نابودی آفرین آن و وادار کردن انسانها را به اینکه قدرت خداوندی را انکار کنند؛ تاکنون در تاریخ دیده نشده و سابقه نداشته است و در آینده نیز همچون او دیده نخواهد شد؛ زیرا آینده در اختیار طرفداران حق و عدالت خواهد بود. مؤید این برداشت فرمایش حضرت رسول (ص) در آن روایت است که فرمود: «ما بین خلقت آدم تا روز قیامت امر بزرگتر از دجّال نیست». تعبیر به «امر» گویای آن است که دجّال یک شخص نیست، بلکه یک حرکت فکری متمدّن است که با اسلام دشمنی دارد!. [۳۴]
با توجه به مجموعه مطالبی که در اینجا بیان شد، میتوان گفت:
۱. فتنه دجال فتنهای سهمگین، پیچیده و بسیار گمراه کننده است که باید برای در امان ماندن از آن تنها به خدای بزرگ پناه برد. [۳۵]
۲. با توجه به روایاتی که از شیعه و اهلسنت نقل شده است، در اصل خروج موجودی به نام «دجال» در آخرالزمان تردیدی نیست؛ موجودی که با هم در آمیختن حق و باطل مردم را به گمراهی میکشاند و گروه زیادی را با خود همراه میکند.
۳. بسیاری از روایاتی که در آنها ویژگیهای عجیب و غریب و خارقالعادهای برای دجال برشمرده شده است، از نظر سند ضعیف هستند و چندان نمیتوان به آنها اطمینان کرد.
۴. وجود برخی از روایات خاص و با مضامین غیرمعقول درباره ویژگیهای دجال در کتابهای معتبری همچون کمالالدین و تمام النعمة شیخ صدوق (ره) به معنای اعتبار این روایات و تأیید آنها از سوی نویسندگان این کتابها نیست؛ بلکه برخی از این روایات، صرفاً از باب جدل با مخالفان عمر طولانی امام مهدی (ع) و به عنوان شاهدی بر امکان عمر طولانی نقل شدهاند؛ زیرا این مخالفان به عمر طولانی دجال اذعان دارند و در عین حال منکر عمر طولانی امام مهدی (ع) هستند.
۵. حمل روایات دجال بر معانی رمزی و کنایی نیازمند دلایل و مستندات کافی است و در صورت نبود این دلایل و مستندات، چارهای جز حمل آنها بر معانی ظاهری شأن نیست.
ماهیّت دجّال
پرسش : دجّال کیست؟
پاسخ اجمالی:
باور عوامانه بر این است که دجال مدعی دروغین یک چشمی است که پیش از ظهور امام زمان(عج) می آید و با ایشان مبارزه می کند. در اناجیل و برخی از احادیث نیز به این معنا اشاره شده است، اما باید توجه داشت که دجال اسم شخص معینی نیست و صفت هر انسان حیله گری است که، می کوشد مردم را از پیوستن به نهضتهای اصلاح طلبانه باز دارد. انبیاء الهی نیز، پیروانشان را از فتنه چنین مدعیان دروغینی برحذر داشته اند.
پاسخ تفصیلی:
هنگامى که سخن از «دجّال» به میان مى آید، معمولا طبق یک سابقه ذهنى عامیانه، فقط ذهن ها متوجّه شخص معیّن یک چشمى مى شود که با جثّه افسانه اى و مرکب افسانه اى تر، با برنامه اى مخصوص به خود پیش از آن انقلاب بزرگ مهدى ظهور خواهد کرد.
ولى همانگونه که از ریشه لغت دجّال از یک سو( دجّال از ماده دجل (بر وزن درد) به معنى دروغگویى و حقّه بازى است.) و از منابع حدیث از سوى دیگر استفاده مى شود، دجّال منحصر به یک فرد نیست بلکه عنوانى است کلّى براى افراد پر تزویر و حیله گر؛ و پر مکر و فریب و حقّه باز که براى کشیدن توده هاى مردم به دنبال خود از هر وسیله اى استفاده مى کنند، و بر سر راه هر انقلاب سازنده اى که در ابعاد مختلف صورت مى گیرد ظاهر مى شوند.
در حدیث معروفى که از صحیح «ترمذى» نقل شده مى خوانیم که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«انه لم یکن نبى بعد نوح الا انذر قومه الدجال و انى انذرکموه»(صحیح ترمذى، باب ما جاء فى الدّجال، ص 42.)؛ (هر پیامبرى بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت، من نیز شما را بر حذر مى دارم!)
مسلّماً انبیاى پیشین به مردم عصر خود نسبت به فتنه دجّالى که در آخر زمان آشکار مى شود و هزاران سال با آنها فاصله دارد هشدار نمى دادند.
بخصوص که در پایان حدیث مى خوانیم:
«فوصفه لنا رسول اللّه فقال لعله سیدرکه بعض من رآنى او سمع کلامى»؛ (سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) صفات او را براى ما بیان کرد و گفت شاید پاره اى از آنها که مرا دیده اند یا سخن مرا شنیده اند عصر او را درک کنند!)
به احتمال قوى ذیل حدیث اشاره به طاغیان و فریب کاران خطرناکى همچون بنى امیّه و افرادى همانند معاویه است که در لباس «خال المؤمنین» و عنوان «کاتب وحى» به مکر و فریب و تزویر و بیرون راندن مردم از صراط مستقیم به سوى آداب و سنن جاهلى، و زنده کردن نظام طبقاتى و حکومت استبدادى و خودکامه، و روى کار آوردن ناصالحان چاپلوس، و جنایتکاران بی باک، و کنار زدن صلحا و فضلا و مردان لایق، پرداختند.
و نیز در حدیث دیگرى در همان کتاب مى خوانیم:
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در مورد دجّال فرمود: «ما من نبى الا و قد انذر قومه و لکن ساقول فیه قولا لم یقله نبى لقومه تعلمون انه اعور...»؛ (هیچ پیامبرى نبود مگر این که قوم خود را از فتنه دجّال بر حذر داشت، ولى من جمله اى درباره او مى گویم که هیچ پیامبرى به قوم خود نگفته، من مى گویم او یک چشمى است!)
تکیه روى زمان «نوح» در بعضى از این احادیث، شاید به خاطر اشاره به دورترین زمان باشد؛ یا عدم وجود دجّالها در زمانهاى پیش از نوح به سبب این باشد که نخستین آئین و شریعت را نوح آورد، و یا به خاطر عدم نفوذ حیله ها و تزویرها در جوامع انسانى پیشین بوده است.
به هر حال، توصیف دجّال به مرد «یک چشمى» تفسیرى دارد که بزودى به آن مى پردازیم.
جالب توجّه این که در پاره اى از احادیث آمده است که پیش از ظهور مهدى(علیه السلام) 30 دجال ظهور خواهد کرد!(سنن ابى داوود.)
حتّى در اناجیل نیز اشاره به ظهور دجّال شده است.
در رساله دوّم یوحنا (باب 1، جمله 6 و 7) مى خوانیم:
«شنیده اید که دجّال مى آید الحال هم دجّالان بسیار ظاهر شده اند.»
و این عبارت نیز تعدّد دجّالها را تاکید مى کند.
در حدیث دیگرى مى خوانیم: «قال رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) لا تقوم السّاعة حتى یخرج نحو من ستّین کذّاباً کلّهم یقولون انا نبى»(بحارالانوار، ج 52، ص 209.)!؛ (پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: رستاخیز بر پا نمى شود مگر آن که شصت نفر دروغ گو ظهور خواهند کرد که همه ادّعاى نبوّت مى کنند!)
گرچه در این روایت عنوان دجّال به میان نیامده، ولى اجمالاً از آن بر مى آید که مدّعیان دروغین و فریبکار در آخر زمان محدود به یک یا چند نفر نخواهد بود.
به هر حال، آنچه را نمى توان در آن تردید کرد این است که هنگام فراهم شدن زمینه هاى انقلاب، در هر جامعه اى که باشد، افراد فریبکارى که در واقع پاسدار نظامهاى فاسد و فرسوده اند براى نگاهدارى وضع موجود، و بهره بردارى از زمینه هاى فکرى و اجتماعى مردم به نفع اهداف نادرست خود، دست به تزویر و حیله گرى مى زنند، و حتّى شعارهاى انقلابى مى دهند، و این یکى از بزرگترین موانع راه اصلاح و انقلاب راستین است.
اینها دجّالانى هستند که همه پیامبران، امّت خویش را از آنها بر حذر داشتند و نسبت به نقشه هاى فریبنده آنها هشدار دادند.
منتها پیش از ظهور مهدى و آن انقلاب عظیم و وسیع و راستین، هر قدر زمینه هاى فکرى و روانى و اجتماعى در سطح جهانى آماده تر مى گردد، فعّالیّت این دجّالان که یکى بعد از دیگرى ظهور مى کنند افزایش مى یابد؛ تا در پیشرفت زمینه هاى انقلابى وقفه ایجاد نمایند و به هزار حیله و فن براى منحرف ساختن افکار دست زنند.
البتّه هیچ مانعى ندارد که یک دجّال بزرگ در رأس همه آنها باشد. و امّا نشانه هایى که در بعضى از روایات براى او ذکر شده بى شباهت به تعبیرات سمبولیک و اشاره و کنایه نیست؛ مثلا، از روایتى که مرحوم علاّمه مجلسى در بحار الانوار از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده چنین استفاده مى شود که او داراى صفات زیر است:
1ـ او یک چشم بیشتر ندارد که در میان پیشانى اش همچون ستاره صبح مى درخشد! امّا همین چشم خون آلود است، گویى با خون ترکیب شده!
2ـ او الاغ (مرکب) سفید تندروى دارد که هر گام او یک میل است و بسرعت زمین را طى مى کند!
3ـ او دعوى خدائى مى کند و هنگامى که دوستان خود را به گرد خویش مى خواند صداى او را تمام جهانیان مى شنوند!
4ـ او در دریاها فرو مى رود و خورشید با او حرکت مى کند، در پیش روى او کوهى از دود و پشت سرش کوه سفیدى قرار دارد که مردم آن را موادّ غذایى مى بینند.
5ـ به هنگام ظهور او مردم گرفتار قحطى و کمبود موادّ غذایى هستند...(قتباس از حدیث صعصعة بن صوحان (بحار الانوار، ج 52، ص 192.))
شک نیست که ما مجاز نیستیم به هر مفهومى از مفاهیم مذهبى که در قرآن یا منابع حدیث وارد شده شکل سمبولک بدهیم، چه اینکه این کار همان تفسیر به رأى است که در اسلام بشدّت ممنوع شده و عقل و منطق هم آن را مردود مى شمرد، ولى با این حال جمود بر مفهوم نخستین الفاظ در آنجا که قرائن عقلى یا نقلى در کار است آن هم صحیح نیست و موجب دور افتادن از مقصود و مفهوم اصلى سخن است.
و اتّفاقاً درباره حوادث آخر زمان نیز این گونه مفاهیم کنائى بى سابقه نیست؛ از جمله مى خوانیم که «خورشید از مغرب طلوع مى کند.»( بحارالانوار، ج 52، ص 194.)، (گردآوری از کتاب: حکومت جهانی مهدی، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، انتشارات نسل جوان، قم، 1390ش، نوبت هشتم، ص 171.)
پی نوشتها:
[۱]. ر. ک: معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، ج ۲، صص ۵ ۱۳۷؛ منتخب الأثر، ج ۳، صص ۱۰۳ ۱۱۱.
[۲]. «قطران» ماده رقیق و چسبنده و سیاه رنگی است که با جوشاندن چوب و زغال و مانند آن به دست میآید و برای نگهداری چوب از پوسیدگی به کار میرود. فرهنگ لاروس، ج ۲، ص ۱۶۴۹.
[۳]. ر. ک: تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱۴، ص ۲۲۸، ماده «دجل»؛ اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج ۱، ص ۳۲۰؛ فخر الدّین الطریحی، مجمع البحرین، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ ق.، ج ۵، ص ۳۶۹؛ لغتنامه دهخدا، ج ۷، ص ۱۰۴۸۱.
[۴]. تاج العروس، ج ۱۴، ص ۲۲۸.
[۵]. محمّد خزائلی، اعلام قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۸، ص ۴۷۹.
[۶]. کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۴۳۶، ح ۴۲۶؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹، ح ۴۸.
[۷]. فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۴، ح ۵۸۵.
[۸]. نعیمبن حماد المروزی، الفتن، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ه. ق، ج ۲، ص ۵۱۷، ح ۱۴۴۶.
[۹]. همان، ص ۵۱۸، ح ۱۴۵۰.
[۱۰]. احمدبن حنبل، مسند، ج ۵، ص ۲۲۱.
[۱۱]. همان، ج ۲، ص ۲۳۷. محمّدبن مسلم، صحیح، ج ۱، ص ۴۱۲، باب ۲۵، ح ۵۸۸.
[۱۲]. صحیح مسلم، ج ۱، ص ۵۵۵، ح ۸۰۹
[۱۳]. سید محمد صدر، تاریخ غیبت کبری، ترجمه: سیّد حسن افتخارزاده، چاپ دوم: تهران، نیک معارف، ۱۳۸۲، صص ۶۴۲۶۴۳.
[۱۴]. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، چاپ هجدهم: قم، شفق، ۱۳۷۸، صص ۲۲۵۲۲۶.
[۱۵]. روزگار رهایی، ج ۲، ص ۱۱۴۳.
[۱۶]. ابن حماد، الفتن، ج ۲، ص ۵۱۹، ح ۱۴۵۴.
[۱۷]. همان، ح ۱۴۵۵.
[۱۸]. «ناخنک» یک ضایعه گوشتی مثلثی شکل است که از سفیدی چشم «ملتحمه» روی سیاهی چشم «قرنیه» کشیده میشود. این ضایعه در طرف بینی است. (ر. ک: http://daneshnameh.roshd.ir)
[۱۹]. کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، ج ۲، ص ۳۱۹؛ بحارالانوار، ج ۵۲، صص ۱۹۳ ۱۹۴.
[۲۰]. کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، ج ۲، صص ۳۱۳۳۱۴.
.[۲۱] ر. ک: همان، باب ۴۶ تا ۵۴، صص ۳۰۷-۵۳۶.
[۲۲]. همان، ص ۳۱۹-۳۲۰.
[۲۳]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۴.
[۲۴]. «طَیلَسان» جامهای است که بدن را احاطه میکند و برای پوشیدن میبافند. عاری از تفصیل و دوزندگی و آن پوششی است مدور و سبز بدون دامان که تار یا پود آن از پشم است و خواص از علما و مشایخ آن را پوشند و آن پوشش پارسیان بوده است. (لغتنامه دهخدا، ج ۱۰، صص ۱۵۶۰۳ ۱۵۶۰۴).
[۲۵]. در لغتنامه دهخدا آمده است که «اَفیق» اسم چند محل است: ۱. اسم شهری بود که در مرز و بوم یهودا وبن یامین به طرف شمال غربی اورشلیم در نزدیکی سوکوه واقع بود و الآن آن را «بلند الفوقه» گویند که در آنجا اسرائیلیان از فلسطینیان شکست یافته… تابوت عهد نیز از ایشان گرفته شد و… ر. ک: همان، ج ۲، ص ۳۱۰۷.
[۲۶]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸، ح ۸۴.
[۲۷]. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۲۵۰، باب ۲۰، ح ۲۹۳۷، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۹۸.
[۲۸]. «لُدّ» روستایی در نزدیکی بیت المقدس، در سرزمین فلسطین است. دروازه لد باب لد در برخی روایات محل فرود آمدن حضرت عیسی (ع) معرفی شده است. (مراصد الإطلاع، ج ۳، ص ۱۳۰۲).
[۲۹]. مسند احمد، ج ۲، ص ۱۶۶؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۲۵۸، باب ۲۳، ح ۲۹۴۰.
[۳۰]. الفتن، ج ۲، ص ۵۱۹، ح ۱۴۵۶.
[۳۱]. صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۲، ح ۷.
[۳۲]. مسند احمد، ج ۵، ص ۲۷۸.
[۳۳]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: معجم احادیث الإمام المهدی (ع)، ج ۲، صص ۳۲۴۳.
[۳۴]. تاریخ غیبت کبری، ص ۶۶۲.
[۳۵]. برای مطالعه بیشتر در زمینه موضوع دجال ر. ک: منتخب الأثر، ج ۳، صص ۲۷۵-۳۰۴؛ سعید ایوب، عقیدة المسیح الدجال فی الأدیان قراءة فی المستقبل، چاپ اول: بیروت، دارالهادی، ۱۴۱۱ ه. ق؛ ابن کثیر الدمشقی، المسیح الدجال، تحقیق: ابومحمد اشرفبن عبد المقصود، چاپ اول: بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیة، ۱۴۱۹ ه. ق؛ محمود کلهر، «دجال دروغگوی فریبنده»، موعود، سال اول، ش ۴، مهر و آبان ۱۳۷۵؛ «دجال (آنتی کریست) در کتاب مقدس»، ترجمه: اسماعیل نعمت اللهی، موعود، سال ششم، ش ۳۱، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۱؛ «دجال از نگاهی دیگر»، موعود، سال دهم، ش ۶۷، شهریور ۱۳۸۵.
منابع:
https://www.mehrnews.com/news/5043526/%D8%AF%D8%AC%D8%A7%D9%84-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%AA%D9%86%D9%87-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=27871&pageindex=0&mid=320986