
طلاق با سرنوشت فرزندان چه میکند؟
زمانی که زن و مردی بعد چند سال زندگی مشترک تصمیم میگیرند از هم جدا شوند اولین مشکلی که سر راهشان قرار میگیرد وجود یک یا چند فرزند است. گاهی وقتها والدین از قبل بین خودشان تصمیم گرفتهاند که بچه باید نزد چه کسی بماند، و بعضی وقتها بر سر ماندن بچه پیش پدر یا مادر مدتهای زیادی درگیری و دعوا و دادگاه رفتن و آمدن پیش میآید. اگر فرزندان به سن قانونی رسیده باشند خودشان قادرند برای ماندن پیش پدر یا مادر تصمیم بگیرند.
زمانی که طلاق اتفاق میافتد یک زن و مردی که به هر دلیلی زندگی مشترکشان را پایانیافته میبینند میخواهند برای ادامه زندگیشان جداگانه تصمیم گری کنند. از نظر قانونی و شرعی آنها به عنوان دو انسان این حق را دارند که بتوانند برای خودشان وزندگیشان راه دیگری غیر از این زندگی مشترک انتخاب کنند.
اما برخی بر این باورند که وقتی پای فرزند یا فرزندانی در بین باشد پدر و مادر باید تحت هر شرایطی تن به این زندگی مشترک بدهند و حتی بهرغم میل باطنی باهم زندگی کنند. در این بین گاهی خیانتهای پنهان، افسردگیهای درون خانواده و نا به سامانیهای دیگری هم پیش میآید. زمانی که فکر جدایی مطرح میشود باید دید کدام طرف وزن سنگینتری دارد، اینکه بچهها را از زندگی خانوادگی جدا کرده و تک والد بزرگشان کنیم برای آنها بهتر است یا اینکه تن به یک زندگی بیعاطفه بدهیم و در حقیقت بچهها را در یک طلاق عاطفی بزرگ کنیم. در این گزارش نگاهی داریم به وضعیت طلاق و تأثیر آن بر بچهها و روابطشان با والدین.
طلاق عاطفی
مرد که طبق قانون اساسی ایران حق طلاق را دارد میتواند هر زمانی که اراده کرد به دادگاه برود و درخواستش را اجرا کند و زن موظف است در زمان مقرر در محل دادگاه حاضر شود. اما اگر حق طلاق با زن باشد این روند برعکس میشود و زن درخواست را میفرستد و مرد باید در محل حاضر شود. از همه اینها گذشته شکل دیگری از طلاق که بهشدت در بین افراد جامعه زیاد شده طلاق عاطفی است. این نوع طلاق معمولاً به خاطر بچهها اتفاق میافتد. افرادی که میخواهند کانون خانواده و چهارچوب آن را به هم نزنند، ولی در عین حال جدا از هم زندگی میکنند. در ظاهر شما شبیه یک خانواده هستید، اما درون خانه هرکس در دنیای خودش سیر میکند و خیلی وقتها روابط پنهانی خارج از خانه نیز در میان است. هرکدام از انواع این طلاقها تأثیر جداگانهای بر بچهها میگذارد.
تأثیرات طلاق
زمانی که پدر و مادر تصمیم به جدایی میگیرند در وهله اول به نظر میرسد تنها به خودشان فکر کردهاند در صورتی که معمولاً والدین به سلامت روحی و آرامش بچهها فکر میکنند و بعد تصمیم به جدایی میگیرند. اگر در خانهای پدر و مادر همیشه در حال جنگ و جدال و جر و بحث باشند یا بر سر کوچکترین اتفاقی به هم توهین کنند و نتوانند مشکلات را در تنهایی حل کنند بچهها همواره در تنش عاطفی و روحی به سر میبرند و این بزرگترین و سختترین ضربه برای آنها است در این شرایط به نظر میرسد اگر والدین از هم جدا شوند آرامش بیشتری در زندگی بچهها حاکم میشود و اگر یکی از والدین را همیشه در کنار خود ندارند حداقل فضای زندگی آرام و بیدغدغهای خواهند داشت.
طلاق عاطفی والدین تأثیرات و تبعات منفی بیشتری نسبت به طلاق رسمی برای کودکان به همراه دارد، زیرا کودکی که شاهد طلاق عاطفی والدین خود بوده سالها جنجال را در خانواده تحمل کرده و به این ترتیب دچار نابسامانیهای بیشتری نسبت به کودکانی است که خانوادههای آنها به طور کلی از یکدیگر جداشده و به تنشها پایان دادهاند.
از طرف دیگر جدا شدن والدین میتواند بر روحیه بچهها اثر بدی بگذارد. احساس طرد شدن تنها ماندن و نداشتن خانواده معضلی است که خیلی از بچههای طلاق را اذیت میکند. آنها خیلی وقتها میشوند که به خاطر حضور آنها این زندگی ادامه داشته و والدین به دلیل نگهداری از بچهها دچار مشکل هستند. در پی اینگونه حرفها بچهها تخریب روانی شدید میشوند و گاهی دست به خودکشی میزنند، افت تحصیلی، در خود فرو رفتن و افسردگیهای خیلی شدید نیز از عواقب این اتفاق است.
پمادر و پدر وظیفه سنگینی بعد از طلاق بر عهده دارند. آنها و به خصوص فردی که با بچهها زندگی میکند باید قدرت مدیریت و هماهنگی عاطفی را به خوبی داشته باشد. او باید بداند با بچههایی که حتماً دچار بحران شدهاند چه رفتاری بکند.
یکی از نکات مهمی که بعد از جدایی در مورد بچهها باید رعایت شود این است که والدین باید بدانند که بههیچوجه نباید از کودک خود به عنوان خبررسان استفاده کنند و دائماً اطلاعات همسر سابقشان را از طریق کودک دریافت کنند، زیرا این مسئله نیز باعث بههمریختگی حوزه روانی کودک و نابسامانی اجتماعی وی در آینده خواهد شد.
در مورد دیدارهای فرزندان با والد دوم باید خود افراد در دادگاه به توافق برسند تا بعد در این مورد بازهم بچهها دچار کشمکش نکنند. بچهها باید طبق برنامه یا از قبل تعیین شده والد دوم را ملاقات کنند این برنامه باید ترجیحاً تغییر نکند، چون از نظر روانی بچه را دچار دوگانگی میکند. اگر قرار است فرزند در خانه با والد ملاقات کند باید در همان منزلی باشد که دائماً سکونت دارد رفت و آمد بچه به دو خانه او را دچار بحران تازهتری میکند.
مشکلات و آسیب های طلاق بر فرزندان
اختلال نافرمانی مقابله ای:
اختلال بارزی است که در فرزندان طلاق دیده می شود و از بارز ترین صفات این کودکان نافرمانی می باشد.
اختلال بیش فعالی:
این اختلال به این صورت در فرزندان طلاق مشهود است که کودک نسبت به همسالان خود بی انضباط ، غیر قابل کنترل و نا آرام می شوند به صورتی که گاها دست به کار های خطرناک می زنند .
اختلال کم توجهی:
فرزندانی که پدر و مادر آنها طلاق گرفته اند فکر می کنند که در محوریت تمام این مشکل های به وجود آمده قرار دارند و خودشان را مقصر می دانند از این رو گوشه گیر شده و نسبت به دیگران بی توجه و بی اهمیت می شوند.
خشم :
یکی دیگر از نشانه هایی است که در فرزندان طلاق بسیار مشهود است. کودکان از اختلاف های بین پدر و مادر آگاه نیستند و سر در نمی آورند همین باعث بروز یک سری از مشکلات در رفتارهای کودک می شود ، مانند اختلال در غذا خوردن ، اختلال در دستشویی رفتن ، دیدن کابوس های شبانه و یا حتی افسردگی. کودک نمی تواند به پدر و مادر خود چیزی بگوید این خشم را در مدرسه یا بر روی دوستان خود نشان می دهد.طلاق با توجه به جنسیت و سن فرزندان اثرات متفاوتی به جای می گذارد مثلا در دختران باعث افسردگی ، انزواطلبی و در پسران با خشم و پرخاشگری همراه است.
چند نکته مهم در برخود با فرزندان پس از طلاق
والدین باید بعد از طلاق شرایط امن و آرامی را برای کودک فراهم کنند ، مثلا اگر کودک زمانی که با پدر و مادرش زندگی می کرده اتاقی جدا داشته پدر یا مادر موظف هستند که دقیقا شرایطی مانند همان اتاق و همان وسایل های را برایش فراهم کنند تا کودک بجز مسئله ی طلاق پدر و مادر ، استرس و ناراحتی های دیگر برای از دست دادن شرایط قبلی خود نداشته باشد و با این موضوع یعنی جدایی والدین خود کنار بیاید. کودک در هر سنی خودش را مقصر جدایی پدر و مادرش می داند. بسیاری از فرزندان طلاق ، دچار افت تحصیلی می شوند زیرا والدین مدام درگیر تنش ها ، بحث و اختلاف هستند و به همین دلیل توجه شان به درس و مسائل درسی فرزندشان کمتر می شود ، کودکان هم از این شرایط سواستفاده می کنند و بی اهمیت نسبت به مسائل درسی خود می شوند.
سوالاتی که ذهن کودکان را درگیر میکند
چرا پدر یا مادر ، ما را ترک کرد؟
اگر من بچه خوبی باشم کنار هم می مانید؟
چرا پدر ، مادر دوستم از هم جدا نمی شوند؟
بعد از این چه کسی در انجام دادن تکالیف به من کمک می کند؟
دیگر نمی توانیم تعطیلات ها را به مسافرت برویم؟
من می توانم انتخاب کنم که با کدام یک از شما زندگی کنم؟
شاید این سوالات برای شما سوالات پیش پا افتاده ای باشد اما حقیقتی که وجود دارد این است که سوالاتی از این قبیل ذهن کودک شما را درگیر می کند و شما نباید فرزندتان را بخاطر پرسش این سوال ها مسخره کنید ، جدی نگیرید و نسبت به سوال هایش بی تفاوت باشید. به او بگویید که در بهترین موقعیت پاسخ تمام سوال هایش را خواهید داد. والدین باید با صبوری و متناسب با سن کودک جواب سوال هایش را بدهند. شرایط و مشکلات زندگی و اختلافات باعث می شود که پدر و مادر بی حوصله شوند و ارتباطشان با فرزندشان کمتر شود و از لحاظ عاطفی نمی توانند رابطه خوبی با فرزندشان برقرار کنند. زوجین باید در نظر بگیرند که بعد از طلاق راجع به پدر یا مادر به فرزند خود بد نگویند. کودکان والدین خود را دوست دارند ، به هیج وجه نباید دید کودک را نسبت به پدر یا مادرش تغییر داد برای مثال به او نگویید پدرت آدم خوبی نبود ، ما را دوست نداشت ، زندگیمان را دوست نداشت ، می توان به او توضیح داد که این مشکلات ممکن است برای هر پدر و مادری به وجود بیاید باید با صحبت کردن و توضیح دادن مناسب سنش به او بیاموزیم که این مشکلات به مرور زمان کم رنگ شده و زندگی آرامی خواهند داشت.
ترس از طلاق
ترس از طلاق مسئله ایست که فرزاندانتان در هر سنی با آن روبرو می شوند. ترس از طلاق به این معنی است کودک فکر می کند دیگر تنها شده است ، کسی دوستش ندارد و دیگر نمی تواند در آرامش زندگی کند. ترس از دست دادن هر یک از والدین باعث استرس در کودک می شود. مثلا کودکی که هر روز صبح شاد و خوشحال به مهد کودک و مدرسه می رفت دیگر مثل قبل نیست و به محض رسیدن به مهد کودک رفتارهایی از قبیل گریه کردن ، بی قراری ، جیغ و داد و در نهایت نماندن در مهد کودک را از خود نشان می دهد ، به پدر یا مادر خود می چسبد و ترکش نمی کند.
اغلب پدر مادر ها بعد از طلاق به این تفاهم بین خود می رسند که مثلا در هفته دو روز کودک خود را ببینند. گاها پیش آمده که کودک روزی که قرار است پیش پدرش برود اخم می کند. ناراحت است و گویی از اینکه دو روز را بیرون از خانه است خوشحال نیست ولی زمانی که پیش مادرش بر میگردد از خوبی ها و مهربانی های پدرش تعریف می کند ، این تضاد ذهن پدر و مادر را درگیر می کند ، حقیقتی که وجود دارد این است که این کودک هنوز باورش نشده است که پدر و مادرش برای همیشه از یکدیگر جدا شده اند و با گفتن خوبی های پدرش نمی تواند باعث بهتر شدن وضعیت شود پدر و مادر باید با راهنمایی و کمک گرفتن از مشاور این مشکل را حل کنند.
آسیب های روحی روانی فرزندان طلاق
به گفته دکتر پریسا یاسمی نژاد خیلی از زوجین از مدتها قبل از طلاق کشمکش ها و مشاجراتی را با هم دارند که متاصفانه بیشتر اوقات فرزندان خانواده شاهد این مشاجره هستند. حتی بعد از طلاق هم این جدال ها ادامه دارد.
همین جدال ها یکی از مواردی است که آسیب های روانی زیادی را به فرزند یا فرزندانشان وارد می کند. کودکان و نوجوانانی که در دعوای های والدینشان حضور دارند، مستعد پرخاشگری، اضطراب، افسردگی و بسیاری دیگر از اختلالات روانی- رفتاری هستند. پس عجیب نیست که فرزندان طلاق پرخاشگری، اضطراب یا افسرده باشند که در بسیاری از موارد ممکن است بعد از طلاق نیز همچنان این اختلالات روحی روانی ادامه پیدا کند.این ها اختلالاتی نیستند که بعد از طلاق به یکباره بخواهد ناپدید شود. در بعضی از موارد نیز ممکن است ناپدید شود. در خیلی از موارد ممکن است شدید تر نیز شود.یکی دیگر از آسیب های طلاق به فرزندان، احساس طرد شدن کودک از جانب والدی است که حضانت او را ندارد. این احساس وقتی بیشتر است که یکی از والدین و یا متاسفانه گاهی وقت ها هر دو والد علنا بیان کنند که فرزند را بعد از طلاق نمی خواهند.احساس طرد شدن باعث صدمات روحی از جمله افسردگی در کودکان و نوجوانان می شود.مسئله دیگر دلتنگی کودک و نوجوان به خاطر دوری از والدی است که حضانت او را ندارد. گاهی وقت ها این دلتنگی می تواند فرزند را به مرز افسردگی هم برساند.همینطور بسیاری از فرزندان طلاق از طلاق والدین خودشان شرمسار هستند و در خیلی از موارد این مسئله را از دوستان و اطرافیان خودشان پنهان می کنند. وقتی مسئله طلاق والدین آنها لو می رود پیش دوستان خودشان احساس شرمساری دارند و همین مسئله می تواند باعث کاهش عزت نفس آنها شود.پس دیده می شود که طلاق می تواند آسیب های جدی را به روان بچه ها وارد کند. البته این نکته هم قابل ذکر است که خیلی از پژوهش ها نشان داده است که در خانواده هایی که زوجین به طور مرتب با یکدیگر درگیر هستند، طلاق می تواند گاهی وقت ها برای کودکان بهتر باشد.
روانشناس فرزندان طلاق
انگ طلاق بار سنگین بر دوش فرزندان
طلاق واقعی و کامل مراحل متعددی را پشت سر می گذارد؛ به عبارت دیگر اختلاف، نزاع و کشمکش در خانواده منجر به سردی روابط طرفین و وقوع طلاق (واقعی) می شود.حطلاق به اقسام متعددی نظیر عاطفی، روانی، اقتصادی و واقعی طبقه بندی می شود؛ که هر یک از اقسام این طلاق آثار و تبعات مخربی را به همراه دارد.نخستین پیامد این اتفاق (طلاق) برای والدین و فرزندان بروز یک احساس ناخوشایند است؛ که بی شک ذهنیت فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهد. در حقیقت تاثیرپذیری از این اتفاق تفکر فرزندان را در رابطه با جنس مخالف و همچنین ازدواج تخریب می کند و این امر یکی از مهمترین آثار و تبعات مخرب طلاق برای فرزندان محسوب می شود. انگ جامعه و ذکر عنوان فرزند طلاق نیز برای این کودکان یکی دیگر از نتایج زیانبار این اتفاق است؛ که در برخی مواقع ازدواج را نیز با دشواری مواجه می کند. به اعتقاد جامعه فرزندان طلاق با کمبود مهر و محبت مواجه می شوند و این امر سرنوشت آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. این امر در حالی است که فرزندان طلاق گاه به جهت مشاهده برخی از صحنههای زندگی والدین و همچنین تجارب تلخ پیشین همواره از اختلاف و نزاع دوری می کنند.در برخی مواقع فشارهای روحی و روانی در خانواده برای فرزندان آسیب زا می شود؛ اما به طور حتم فرزندان طلاق با کمبود مهر و محبت و آسیبهای روانی روبه رو نمیشوند.به عقیده این مشاور فرزندان طلاق هم باید مورد بررسی قرار بگیرند و پیش داوری صد درصد در رابطه با سلامت روان و سرنوشت این فرزندان بی اعتبار و غیرقابل قبول است.
طلاق ایستگاه آخر است
فرزندان طلاق به مانند کودکان عادی مورد حمایت واقع نمی شوند؛ در حقیقت این فرزندان به سبب جهت گیری والدین فرزند طرف مقابل قلمداد می شوند و با ابراز نظر در باره واقعیت ها از حمایت های اقتصادی، روحی - روانی، عاطفی و اجتماعی محروم می شوند. کودک گاه از حقوق طرف مقابل دفاع می کند و این امر نیز وی را از برخورداریهای اقتصادی و اجتماعی محروم میسازد. بر این اساس باید همواره به منظور رفع چالش ها اهتمام ورزید و با بهره گیری از نظر متخصصان روانپزشکی به منظور حفظ و صیانت از خانواده اقدام کرد.به اعتقاد شماری از روانشناسان نیز این اتفاق (طلاق والدین) سبب بروز آسیب های روحی - روانی همچون خشونت، پرخاشگری، اضطراب و افسردگی می شود؛ آسیبی که گاه ادامه تحصیل، ازدواج و سرنوشت فرزندان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.طلاق به عنوان یک آسیب اجتماعی به سبب بروز برخی آسیبهای اقتصادی و اجتماعی نظیر خیانت، فقر، اعتیاد و بیکاری اتفاق می افتد.این اتفاق که به طور حتم برای والدین و فرزندان با آسیب های اجتماعی متعددی همراه می شود؛ گاه برخی از اختلالات روحی - روانی همچون اضطراب و تنش، انزواطلبی، خشونت و پرخاشگری، زودرنجی، آزردگی و افسردگی و جامعه ستیزی را نیز سبب می شود. انجام وظایف نقش والدین و افزایش مسئولیتها نیز یکی دیگر از نتایج این اتفاق برای فرزندان طلاق محسوب می شود؛ که گاه انجام وظایف نقش فرزند نظیر ادامه تحصیل را با دشواری روبه رو می سازد. برخی از آسیب های اجتماعی نظیر ازدواج زودهنگام با هدف فرار از خانه و دستیابی به آرامش نیز از دیگر آثار و نتایج طلاق برای فرزندان به شمار می رود.در جامعه سنتی ایران طلاق والدین با فشارهای اجتماعی برای فرزندان همراه می شود؛ نسبت عنوان فرزند طلاق اعتماد به نفس کودک را تخریب می کند و این امر به همراه برخی از قضاوت های جامعه گاه تحصیل، اشتغال و ازدواج فرزند را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. محرومیت از حمایتهای مکرر اقتصادی و عاطفی والدین هم از مهمترین تبعات طلاق برای فرزندان محسوب می شود که بر سلامت روان و سطح کیفی زندگی اثرگذار است.
اغلب آسیب های اجتماعی و روانی همچون اعتیاد و ناسازگاریها (ناسازگاری های جنسی و...) با بهره گیری از مشاوران و متخصصان علوم روانپزشکی قابل معالجه و درمان است و بر این اساس نباید در کوتاه مدت سبب وقوع طلاق شود.در صورت عدم رفع آسیبها (با بهرهگیری از روانشناسان) و تداوم همسرآزاری، کودک آزاری، اعتیاد و... طلاق و متارکه می تواند به عنوان یک اقدام موثر جهت جلوگیری از مداومت آسیبها انجام پذیرد. پرهیز از خشونت و پرخاشگری، تقویت ارتباطات اجتماعی، گفت وگو و شرح وقایع (واقعیتها) برای کودک، پرهیز از سرزنش طرف مقابل و گسترش حمایتهای عاطفی، روحی - روانی و اجتماعی نیز باید مورد توجه این والدین قرار گیرد. براساس برخی منابع رسمی حدود ۵۰ درصد طلاقها در پنج سال نخست ازدواج (با احتمال عدم وجود فرزند) اتفاق می افتد؛ بر این اساس ۵۰ درصد از متارکه ها با احتساب ۲-۱ فرزند جامعه را سالانه با یکصد هزار فرزند طلاق (به طور تقریبی) روبرو می کند.
ازدواج مجدد والدین
اگر مادر یا پدر بعد از مدتی قصد ازدواج دارند باید با بچهها مطرح کنند. هرگز نباید کودک را ناگهان با فرد جدید به عنوان جایگزین مادر یا پدر روبه رو کرد. در این شرایط توقع نداشته باشید این بچهها رفتار درستی با فرد تازه وارد داشته باشند. بچهای که مادر یا پدرش را بعد از طلاق از دست داده نمیتواند به این راحتی کسی را جایگزین او ببیند. به خصوص اگر با این فرد قرار باشد زندگی کند، به سادگی نمیتواند او را بپذیرد. در این رابطه توصیه میشود خیلی زود اقدام به ازدواج مجدد نکنید، در صورتی که قصد این کار را دارید تا مدتی اجازه ندهید فرزندان متوجه حضور فرد جدید در زندگی شما بشوند. زمانی که از ترمیم روحی آنها مطمئن شدید سعی کنید آرامآرام با آنها وارد گفتگو شوید، او را برای پذیرش فرد جدید آماده کنید و نگذارید بچهها بعد از طلاق بحران تازهای را تجربه کنند.
در این مورد سن بچه هم خیلی اهمیت دارد اگر فرزند نوزاد دارید کمی کارتان راحتتر است. اما یادتان باشد او را هرگز از والد دوم دور نکنید تا او را به خوبی بشناسد، ولی بعد میتوانید صبر کنید وقتی بزرگتر شد به او بگویید پدر یا مادر اصلیاش کس دیگری است و این فرد صرفاً ازدواج مجد شما است.
اگر فرزند خردسال دارید باید با او به زبان خودش صحبت کنید و تا حدودی رضایت او را برای ورود فرد دوم در زندگیتان جلب کنید؛ و اگر فرزند بالغ شدهای دارید که کمی کارتان را سختتر میکند باید او را از نظر روانی بسنجید و بعد به او اجازه دهید با روش خودش این فرد را بپذیرد و در این رابطه از طرف دوم رابطه هم کمک بگیرید که با فرزند شما راه دوستی را باز کند.
افرادی که در بزرگسالی شاهد طلاق و جدایی والدین خود هستند به علت اینکه در بزرگسالی شاهد طلاق والدین خود بودهاند شکست را به طور کامل درک کرده و در آینده خود نیز دائماً ترس از شکست دارند. این افراد به ویژه دختران در انتخاب فرد مورد نظر خود برای زندگی مشترک دچار وسواس شدید شده، زیرا همواره میترسند که با انتخاب نادرست شکست بخورند و این در حالی است که در اکثر اوقات همین وسواسها باعث انتخاب نادرست میشود. والدین باید بدانند که طلاق و جدایی آنان از یکدیگر چنانچه صاحب فرزند باشند بر روی فرزند و حتی فرزند فرزندشان تأثیرات منفی متعدد در بعد روانی و اجتماعی خواهد گذاشت.
مردان پس از طلاق
خیلی از مردان بعد از جدایی به سرعت ازدواج میکنند و زندگی جدیدی را تشکیل میدهند، خیلی از آنها حتی زندگی گذشته خود را بهطور کامل فراموش میکنند. اما در حالتی غیر از این مردان بعد از کودکان بیشترین آسیب را از طلاق میبینند. نگرانی در مورد سرنوشت فرزند و آینده او، گسست عاطفی با همسر، نگاه جامعه به یک مرد جدا شده و اشاره به ضعف وی به خاطر عدم توانایی در مدیریت زندگی عواملی هستند که مرد را مورد هجوم قرار میدهند.
شاید از نظر ازدواج مجدد مردان شرایط بهتری از زنان داشته باشند، اما بعضی مردان اعتنا چندانی به ازدواج مجدد ندارند چرا که وحشت از تکرار شکست اولیه باعث نوعی تجرد طولانی و حتی تا پایان عمر در مردان میشود.
زنان بعد از طلاق
در جامعه ما هنوز طلاق برای زنان جایگاه خوبی ندارد. هرچقدر یک مرد بعد از طلاق راحت و آرام به زندگی ادامه میدهد برای زنان مشکلات تازه بعد از طلاق شروع میشود. به خصوص اگر زنی با بچه از همسرش جدا شود، برای ازدواج مجدد و شرایط زندگی در جامعه سختیهای زیادی را متحمل میشود. خیلی از خانوادهها هنوز قدرت پذیرش یک زن مطلقه را به عنوان عروس خود ندارند. خیلیها در محیط کار زنان مطلقه را به چشم بدی نگاه میکنند. زن طلاق گرفته برای زندگی در میان یک جامعه با مشکلات عدیدهای روبهروست، اگر بخواهد با خانوادهاش زندگی کند از سوی آنها مورد آزارهای روحی قرار میگیرد، رفتوآمدهای او کنترل میشود و خانوادهها برای حفظ آبروی خود سعی میکنند از معاشرتهای او به دلیل حساسیتهای جامعه جلوگیری کند.
اگر بخواهد به طور مستقل زندگی کند پیدا کردن یک محل مسکونی و صاحبخانهای که مایل به ارائه یک خانه به یک زن مطلقه باشد کاری دشوار است و حتی اگر چنین خانهای را هم بیابد بازهم باید با همسایگانی برخورد کند که او را تنها به چشم عامل نابودکننده زندگی خود میبینند.
یکی دیگر از مشکلات زنان مسئله حضانت فرزندانشان است، بسیاری از زنان در قبال مهریه و دیگر حق و حقوق مالی خود، خواهان حق نگهداری فرزندان خود هستند. ولی باز هم این امر حالتی نسبی دارد، زیرا طبق بیان صریح قانون اگر زن دوباره ازدواج کند حضانت از وی سلب خواهد شد، و دیگر آنکه مرد میتواند از نظر خود بازگردد و حضانت فرزندان را خود به عهده بگیرد، اما زن نمیتواند مهریه و حق و حقوق خود را پس از تغییر رأی مرد باز پس بگیرد.
در یک تحقیق نشان داده شد ٤٥ درصد زنان طلاق گرفته از مزاحمتها و مداخلات همسر قبلی خود ابراز ناراحتی کرده و از این بابت احساس سلب حقوق فردی و اجتماعیشان را میکنند. از سوی دیگر ٤٠ درصد دیگر نیز محدودیتها و مزاحمتهای اعضای خانواده خود را مخل امنیت و آزادی خود قلمداد میکنند.
با این وجود طلاق یک پدیده خانوادگی است و میتواند بر همه افراد خانه به شکلی متفاوت تأثیر بگذارد. اینکه بگوییم هرگز به طلاق فکر نکنید حرف درستی نیست، بهتر است بگوییم در زمان ازدواج کمی بیشتر دقت کنید تا مجبور به ایجاد یک بحران در زندگی خود و خانوادهتان نشوید.
ازدواج از سنت های حسنه جامعه اسلامی است و توجه به آن در روایات واحادیث، اهمیت مساله را بیش از پیش آشکار می سازد. ازدواج علاوه بر آرامش زن و مرد، موجب بقای نسل و سلامت جامعه می گردد; چنانکه قرآن می فرماید:یکی از نشانه های خداوند این است که برایتان همسری آفرید تا موجب آرامشتان باشد و بین شما الفت و مهربانی قرار داد. (1)
با وجود تاکید بسیار بر ازدواج، جایی که پای شرف، دین و امکان خطر گناه پیش آید، طلاق ضرورت می یابد. اسلام چون مسیحیت کاتولیک، پیمان ازدواج راناگسستنی نمی داند و یا چون یهود، به بازبودن نسبی درهای خروجی اعتقادی ندارد; بلکه طلاق را مبغوض ترین حلالهامی شمرد (2) و آن را امری آسیبی ولی اجتناب ناپذیر می داند و معتقد است چنانچه در حدی متعارف نگه داشته شود،می تواند حایز نتایج مثبتی برای خانواده وجامعه باشد. (3) در جوامع پیشرفته صنعتی، روابط انسانی و در پی آن روابطخانوادگی از ابعاد معنوی تهی و در نتیجه سست، سرد و آسیب پذیر شده است; تنهاهدف زندگی مشترک، ارضای خواسته های غریزی است و جسم وخواسته های آن، محور تمام ارزشها وکوششهاست. چیزی ارزش خوانده می شود یا به نظر دارای ارزش می آید که نیازهای طبیعی و کششهای جسمانی راپاسخ دهد; پس بمحض یکنواخت شدن روابط جسمانی، طرفین در جستجوی سرچشمه های دیگر تمتع، به پیوندهای دیگر می اندیشند. (4)
متاسفانه در سالهای اخیر در کشور مانیز بویژه در شهرهای بزرگی چون تهران -که بافت زندگی شهری آن را به یک جامعه صنعتی تبدیل نموده است - آمار طلاق نسبت به ازدواج، حرکتی افزایشی داشته است بطوری که طبق آمار بدست آمده درسال 1359، از هر 32377 ازدواج، 5260مورد به طلاق منجر شده و در سال 1360، از 57833 مورد ازدواج، 9414مورد آن به طلاق انجامیده است که از این تعداد در سال 59، 76/15 درصد طلاق به تهران تعلق داشته و 11/7 درصد به کل کشور و در سال 60، 28/16 درصد به تهران و 29/8 درصد در کل کشور بوده است. (5)
دوگانگی وسیعی در آمار طلاق شهر وروستا بویژه تهران و روستا وجود دارد ودر مواردی تا 4 برابر گزارش شده است.علت این دوگانگی این است که در جامعه سنتی، سنتها همچون ستونهای استوارموجب بقای خانواده شده است در حالی که جوامع صنعتی طلاق را نفی می کنند وموجبات استحکام پیوند زناشویی را نیزفراهم نمی آورند; به همین دلیل الگو قراردادن قوانین غربی در جامعه اسلامی ماکار ساز نبوده، از معضلات پی آمد طلاق نمی کاهد; زیرا این قوانین مطابق با عرف غرب تدوین شده است و نمی تواندخواسته های جوامع اسلامی و سنتی رابرآورده سازد. متاسفانه برخی ازتحصیلکرده های این گونه جوامع نیزفریب ظواهر فریبنده این قوانین را خورده،پس از بازگشت به وطن بانگ سر می دهندکه بطور مثال حق طلاق به زن تعلق داشته باشد و... . باید به اینان یادآوری کنیم که آمار طلاق در خانواده های بی سواد و یابالاتر از فوق لیسانس و در میان خانواده هایی که زن استقلال مالی دارد،بیشتر است. (6)
خوشبختانه زن مسلمان، از الگوی کامل خویش، بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا«علیها السلام » پیروی می کند که به دست مبارک خویش دستاس می کردند وبرای فرزندانشان لباس می دوختند. زن جامعه ما علاوه بر رسیدگی به امور خانه،همسر و فرزندان، به اقتصاد منزل چه درخانه بعنوان خود اشتغالی (بافتنی،خیاطی، فرشبافی) و چه خارج از خانه کمک موثری می کند و همواره با رضایت کامل ایثار کرده، زندگی را بخوبی در کنارهمسر و فرزندان ادامه می دهد. او مصداق این ضرب المثل معروف است که:
زن خوب و فرمانبر پارسا کند مرد درویش را پادشا
عده ای از تحصیلکردگان ما که دادسخن سر می دهند و خواستار یکسان شدن قوانین طلاق کشورمان با جوامع غربی هستند و دادن حق طلاق به زن،تقسیم دارایی و... را با همسر بعنوان پیشرفت و تمدن مطرح می سازند، آگاه نیستند که در غرب آمار ازدواج اصولابسیار پایین است و روابط جنسی از چنان آزادی برخوردار است که تفاوت چندانی از لحاظ حقوقی میان فرزندان نامشروع ودیگر فرزندان وجود ندارد و یا اگرازدواجی انجام می گیرد اغلب بر اثرخیانت زن و شوهر و بی تفاوتی جامعه به این امر به طلاق می انجامد. مرداک، جامعه شناس معروف، در بررسی طلاق در چهل کشور به این نتیجه رسید که دربرخی جوامع، افکار عمومی با طلاق موافق است و حتی چنان آن را موردتشویق قرار می دهند که اگر مردی برای مدت زیادی با یک زن زندگی کند، مورداستهزا قرار می گیرد. حال این را مقایسه کنید با خانواده های سنتی ما که با وجودمقصر نبودن در طلاق دخترشان، چنان ازاین قضیه سرافکنده و شرمگین می شوندکه ممکن است به خاطر شدت سرزنش دختر خود را به بیماری روانی یا به کام مرگ بکشانند.
جامعه ما طلاق را ننگ و علت آن رامعمولا بی کفایتی زن می داند و این مساله خود کمک بسیار مؤثری در حفظ بنیان خانواده است; البته اگر ادامه زندگی به گونه ای با درد و رنج همراه شود که خودموجب فساد بیشتر گردد طلاق در عین مذموم بودن، جایز شمرده می شود. (7)
در مذمت طلاق پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله »فرموده اند: طلاق ندهید زنان را الا ازتهمتی، که خدای تعالی ذوا قان را دوست ندارد یعنی کسانی که هر وقت خواهندزنی نو کنند از مردان و زنان که هر وقت خواهند شوهری نو کنند. (8)
طلاق در لغت جدا شدن زن از مرد،رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی است. (9) دهخدا طلاق را بیزاری نامه می خواند و می گوید در عرف، معنای جدایی، از آن در ذهن متبادر می شود.
بطور کلی طلاق علل متعددی ازجمله علل فرهنگی، اجتماعی وتفاوتهای تربیتی، ایمانی، اقتصادی،سیاسی و علل زیستی دارد. (10) از دیدجامعه شناسان طلاق پدیده ای است اجتماعی که تنها با یک عامل پدیدنمی آید و با یک عامل نیز از بین نمی رود.از آنجا که در این گفتار کوتاه به طورمبسوط فرصت پرداختن به طلاق ازدیدگاههای مختلف نیست، تنها به توضیحی کوتاه بسنده کرده ایم که هدف ازآن جلب نظر خوانندگان گرامی به پیامدهای شوم طلاق برای فرزندان است.قبل از توضیح هر یک از عوامل، به تقسیم بندی زیر توجه شود. (11)
با وجودی که در اسلام برای تحکیم بنیان خانواده در گزینش همسر، شرایطی چون کفو بودن زوجین در شؤون زندگی تاکید شده، متاسفانه در خانواده های مقیدو متدین نیز گاهی بی توجهی به این امرمهم دیده می شود.
طلاق زمانی اسف انگیزتر است که یک یا چند فرزند نیز قربانی این مساله هولناک باشند. بنابراین نه تنها لزوم پرداختن به علل طلاق ضروری است بلکه والدین باید از سرنوشت شوم فرزندانشان پس از جدایی، آگاه شوند تا شاید اندکی به خود آیند و دریابند که آزادی ایشان ازقید پیمان زناشویی چه غرامت سنگینی خواهد داشت.
عوامل مؤثر در جدایی همسران رامی توان به دو دسته عوامل فردی ومحیطی تقسیم کرد; عوامل فردی عبارتنداز:
الف: سستی اراده مرد و دهن بینی او - یکی از نتایج مثبت پیوند زن و مرد،رشد همه جانبه فکری و شخصیتی آنها درزندگی مشترک زناشویی و گرفتن تصمیمهای مهم و ارزنده در امور مشترک خود و فرزندان است. متاسفانه اغلب همسران بویژه شوهر به جهت وابستگی شدید به مادر و نقش مهمتر او نسبت به پدر در زندگی گذشته اش، بعد از تشکیل خانواده مستقل به توصیه های او گوش فرامی دهد و باعث دلسردی همسر خودمی شود. چنین امری باعث نزاعهای خانوادگی، فاصله زوجین از یکدیگر وسرانجام جدایی خواهد شد.
ب : پرخاشگری - پرخاشگری انسان که ناشی از یک واکنش کلی در برابرناکامیهای زندگی است گاهی در درون وی سرکوب می شود که از نظر سلامت روان بسیار نامطلوب و خطرناک است، و گاهی بصورت انتقادهای شدید با زد و خورد وفحاشی بروز می کند. متاسفانه چون بر اثرعدم شناخت طرفین در ابتدای زندگی،احساس منفی پرخاشگری درک نمی شود، پس از گذشت مدتی کشمکش،طرف مورد پرخاش برای رهایی ازنزاعهای پی در پی تن به جدایی می دهد.اگر طرفین یکدیگر را درک کنند، مساله بمرور بر طرف خواهد شد، بطور مثال مرد بر اثر عدم توانمندی در محیط کار، ازطرف کارفرما سرزنش می شود و بااحساس شدید ناکامی وارد محیط منزل می گردد; در نتیجه بهانه جویی می کند وبگو مگوهای طرفین آغاز می شود. اگرهمسر با اندکی حوصله و تحمل بتواندریشه پرخاشگری شوهر را دریابد، سریعاچاره اندیشی نموده، با مهربانی وعطوفت قضیه را حل می کند. اما اغلب مسائل اینگونه حل نمی شود بلکه خودخانم که طی روز از فعالیت درون منزل وگاهی هم فعالیت خارج از منزل خسته است در پی دفاع برمی آید; پرخاش طرفین به یکدیگر و کشمکش ها آغازمی شود و در این میان فرزندان بی گناه قربانی می شوند زیرا ادامه بی رویه این امرطلاق را به دنبال دارد.
در خانواده هایی که این گونه نزاعهاولو خفیف تر همواره وجود داشته باشد،نسلی ترسو، مضطرب، ناامید وضعیف النفس پرورش می یابد.
اگر هر یک از طرفین اندکی بیندیشندو مجسم نمایند که پس از هر گونه رفتاری که از وی سر زند، طرف مقابل چه واکنشی را نشان خواهد داد و پس از آن چه خواهد گذشت، جلوی خیلی ازاتفاقات ناگوار گرفته می شود، ولی متاسفانه بدون اندکی اندیشه، همان واکنشهای سریع به هنگام برخوردها مرتباتوسط زن یا مرد تکرار می شود و هر بارشدت خشونت رفتار و واکنشهای منفی طرفین افزون تر می شود بطوری که چاره کار را فقط در جدایی می بینند.
ج: خودخواهی - این خصلت ازویژگیهای دوران طفولیت است. کودک دراین دوران باید بتواند بتدریج با دیگران ارتباط عاطفی برقرار کند و بیاموزد که درقبال محبت دیگران محبت کند و اطرافیان را مورد توجه قرار دهد. هر چه روابط اجتماعی او گسترده شود، از خودپسندی او کاسته می گردد; بر عکس هر چه روابط او محدودتر شود، خودپسندی او بیشترمی گردد. (12)
اگر والدین نتوانند رابطه سالمی را ازلحاظ تربیتی با کودک برقرار نمایند وبالعکس عامل تشدید کننده رابطه یک جانبه و نامطلوب برای فرزندشان باشند،کودک در بزرگسالی و در زندگی مشترک انتظار دارد چون ایام خوش کودکی، تنها ازطرف مقابل محبت و ایثار ببیند و چون خواسته اش برآورده نمی گردد، اختلاف شروع می شود; بویژه اگر هر دو طرف دارای چنین خصیصه ای باشند خیلی زودنزاعهای خانوادگی آغاز می گردد.
د: بیماریهای جسمی و جنسی - این موضوع هم از دیگر عوامل طلاق است.خوشبختانه رافتی که در خانواده های مسلمان وجود دارد، تداوم بخش زندگی زناشویی است; بویژه اگر بیمار، شوهرباشد زن نهایت گذشت و فداکاری را نشان می دهد. ولیکن گاه فقر شدید مانع گذشت می گردد. متاسفانه طبق آمار به دست آمده (13) 75/57 درصد طلاقها بر اثربیماری نازایی زن بوده است. عطوفت وگذشت زن اغلب مانع از تقاضای طلاق می گردد ولیکن در مورد مردان این مساله کمتر صدق می نماید; حتی دیده شده بخاطر فرزند، مرد به ازدواج دوم و حتی سوم روی آورده است که غرور زن مانع ازادامه زندگی او شده است و در این حالت زن تقاضای طلاق می کند.
ه : عامل اعتیاد - معتاد بودن مرد درخانواده از عوامل مهم جدایی است; چون این بلای خانمانسوز باعث می شود که اوتنها به اعتیاد و بدست آوردن مواد مخدربیندیشد و خانواده برایش هیچگونه ارزشی نداشته باشد. زن درمانده نیزبمرور آماده جدایی از همسر می گردد.
و : انحراف یکی از طرفین - انجام اعمال خلافی چون ارتباط نامشروع،دزدی، جنایت و قاچاق می تواند موجب جدایی باشد.
ز: سوء ظن - بدبینی و سوء ظن بیش از حد که غالبا از طرف شوهر سر می زنداغلب بر اثر یادگیری ایام کودکیست ومی تواند پایه های زندگی مشترک را سست نماید. در گذشته، طفل اینگونه رفتار را ازپدر دیده و بتدریج آموخته است و امروزآن را درباره همسر خود به کار می برد.رفتار خیانت آمیز مادر هم می تواند چنان آسیبی به روان کودک وارد کند که او را به کری یا کوری روانی مبتلا سازد، یعنی بدون ضایعه ای در گوش یا چشم نشنود ونبیند. وقتی کودک در ایام کودکی خیانت پدر یا مادر خود را می بیند در جوانی به جنس مخالف ظنین بوده، خواهداندیشید که همه زنها یا مردهاخیانت کارند. چنین کسی اصولا از ازدواج بیم دارد و اگر بر اثر اصرار مجبور به ازدواج شود، سوء ظن بیش از اندازه اش موجب آزردگی شدید همسر و در نتیجه دلسردی او شده، رفته رفته جدایی آنها رافراهم خواهد آورد.
ح : ارزشها و اعتقادات - نظام ارزشی و اعتقادی نیز در زندگی زناشویی امری است که در فرد بالغ بصورت یکی ازمشخصه های شخصیتی ظاهر شده وعموما غیر قابل تغییر است. از فردی که بطور مثال در یک خانواده متدین پرورش یافته و بمرور زمان اعتقادات و انجام تکالیف شرعی برایش به منزله یک اصل مسلم در آمده است، نمی توان انتظارداشت پس از تشکیل خانواده از عقایدش دست بردارد. متاسفانه چه بسیارندازدواجهایی که عدم دقت به این اصل مهم در ابتدا زن و شوهر را دچار مشکل اساسی می کند و هر یک از طرفین درصدد تغییر دیگری برمی آید غافل از آنکه راه عبثی می پیماید; البته توبه و متحول شدن انسانها در اسلام این نوید را به دختریا پسر آماده ازدواج می دهد که پس ازازدواج همسر خویش را دگرگون ساخته واز وی فردی متدین و معتقد سازد ولی گاهی این عمل میخ بر سنگ کوفتن است و تداوم زندگی را غیر قابل تحمل می سازد. عوامل فردی بسیاری باعث جدایی می شود که از حوصله این مقاله بدور است.
در این راستا مسائل جانبی یااجتماعی نیز همواره نقش مهمی دراختلال روابط همسران دارند که می توان به برخی از آنها اشاره کرد; از جمله:
الف . عدم استقلال اقتصادی، که نتیجه آن زندگی زوجین با اعضای خانواده همسر مانند پدر، مادر و مشکل تر از آن خواهران و برادران همسر است. این زندگی با بحران اولیه که همان عدم استقلال فکری است، آغاز می شود و درانتظار جرقه ای است تا آتش بحران شعله ور گردد. از آن فاجعه آمیزتر هنگامی است که مادر زن یا مادر شوهر، همسرخویش را از جوانی از دست داده باشد و بامشقت و فقر فرزندش را بزرگ کرده باشد;چرا که انتظار محبت و رسیدگی بیشتری از فرزند خود دارد و اگر فرزند - معمولاشوهر - نتواند با مدیریت صحیح، رعایت احترام به مادر و همسر را با هم جمع کندو موجب برانگیختن حسادت دیگری شود، پس از گذشت زمان به کشمکش هایی فراوان برای پیروزی درجلب حمایت طرف خواهد انجامید.مشکل زمانی به اوج می رسد که شوهر درتصمیم گیری به سوی مادر کشانده شود.البته خوشبختانه در خانواده های متدین که فرزندان همواره به پیروی از آیات واحادیث و سرمشق قرار دادن بزرگترها وبه تبعیت از آیه «و بالوالدین احسانا»احترام مادر و پدر را فریضه دانسته و آنهارا مقدم بر خویش می دانند کمتر اختلاف بروز می کند; ولیکن شیوع طلاق درخانواده های غیر مذهبی به مراتب بیشتراست و چاره کار مدیریت صحیح شوهراست که بتواند در عین احترام به همسرمحبت به مادر را نیز داشته باشد.
ب . دوستیهای خانوادگی - گاهی دوستیهای زوجهای جوان با دیگردوستان و یا افراد مجرد بقدری از حداعتدال خارج می شود که منجر به ایجادزمینه های گناه و در نتیجه طلاق می گردد; بویژه آنکه در اینگونه روابطمساله حسادت اطرافیان و دوستان نیزافزوده شود.
ج . بیماریهای لاعلاج اطفال -متاسفانه هنگامی که معلول جسمی یاذهنی در خانواده متولد می گردد، زوجین بشدت احساس گناه نموده و هر یک سعی دارد دیگری را عامل معلولیت فرزندمعرفی کند; در عین حال همه افرادخانواده را ترک کرده تمام توجه خویش رابه کودک معلول معطوف می سازد. این امرمعمولا در مادر بیشتر دیده می شودبطوری که همسر و دیگر فرزندان رافراموش می کند. پس از گذشت زمان ناچار شوهر برای کسب محبت به دنبال پناهگاه دیگری می گردد و متاسفانه خودعاملی برای جدایی می شود.
د. مشاجرات لفظی و نزاعها یکی ازعوامل بسیار مهم در طلاق نزاعها وکشمکشهای زوجین بر اثر عدم درک متقابل و در عین حال پایین بودن سطح فرهنگ آنهاست; بویژه آنکه زن در این راستا به استقلال اقتصادی نیز رسیده باشد. متاسفانه 57 درصد طلاقهایی که اداره آمار دادگستری منتشر کرده است،بعلت عدم تفاهم در خانواده های کارمندان و کارگران بوده است. (14) که نیاز به تحقیق ومطالعه بیشتری دارد. البته عوامل جدایی را نمی توان به تنهایی موجب طلاق دانست بلکه ممکن است هر یک از آنها ویا جمعی از آنها در یک مجموعه به نام «بهم ریختگی خانواده » ظاهر شده، چونان موریانه در درون درخت تنومند زندگی عمل نماید و وقتی زوجین به خود آیندکه از زندگی جز پوسته ای پوک و شکننده چیزی باقی نمانده است و با کوچکترین تلنگری از هم پاشیده می شود.
منظور از گفتار فوق، بررسی اجمالی علل طلاق و هدف اصلی توجه دادن عاملان طلاق به این سؤال است که: آیالحظه ای از قلمرو خودخواهی بیرون آمده اید تا دیگران هم برای شما اهمیت داشته باشند؟ آیا جگر گوشه ای که وجودش از شماست برایتان هیچ ارزش واعتباری دارد؟
لحظه ای به خود آیید و به دنبال راه فرار برای آزادی از قید ازدواج نباشید. شماخواهرم، برادرم بویژه شما خواهرم بانگ بر نیاور که چرا آنقدر قوانین جلوی جدایی سنگ اندازی می کنند؟ چرا نمی توان ازبند زندگی مشقت باری که بر وجودم سایه شوم افکنده، رها شوم؟
باید هشداری داد به افرادی که هیچگاه نخواسته اند اندکی مسؤولیت خطیرزندگی زناشویی را تحمل نمایند و باکوچکترین ناملایمتی بانگ جدایی سرمی دهند. اینان متاسفانه به رشد و بلوغ شخصیت نرسیده اند. ازدواج را بسان بازیهای ایام خوش کودکی می پندارند وتکرار بازی برایشان لذت آور است.
نتایج تحقیقات وسیعی که انجام شده و همچنین تحقیقی که بوسیله نگارنده درمورد 50 تن از فرزندان خانواده های مطلقه بصورت طولی و طی 12 سال صورت گرفته است، عدم سلامت روان کودکان طلاق را در آینده نشان می دهد.دلیل آن نیز نیاز کودک به زندگی درمحیطی سرشار از عشق و محبت است ولیکن برعکس شبانه روز در نزاعهای شدید والدین و در بدترین وضعیت روانی بسر می برد.
این زندگی سراسر آشفته از او فردی بی اعتماد، ترسو، گوشه گیر، پرخاشگر ومتزلزل می سازد زیرا هرگز طعم ثبات رادر زندگی نچشیده است. کودک هر لحظه بیم رها شدن را دارد چرا که قدرت تجزیه و تحلیلش آنقدر رشد نکرده که بتواند با دلیل قانع کننده ای به قضایای اطراف بپردازد. او نمی تواندمنشا محبت به دیگری باشد.
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
آمار به دست آمده (15) نشان می دهد که 40 درصد طلاقهابین سنین 19-26 سال و80 درصد آن تا 45 سالگی رخ می دهد.
در سالهای نخست ازدواج بر اثربی تجربگی، شناخت طرف مقابل کمترمیسر است در نتیجه خواسته ها کمتر موردتوجه قرار می گیرد. زوجهای جوان هنوزبه بلوغ شخصیتی نرسیده اند و لذت وراحتی زمان مجردی را فراموش نکرده اند.برای دلسوزی خویش از وضعیت آشفته زندگی فرصت بیشتری دارند; لذا در این سنین منحنی طلاق عکس منحنی ازدواج است و هر چه بر سنین زوجین افزوده می شود امر طلاق کمتر صورت می گیرد،بطوری که در سنین میانسالی و کهنسالی اغلب مرگ موجب تنهایی زن و شوهرمی شود و در این زمان است که بر اثرعلاقه، عادت و تفاهم هیچکدام قادر به ترک دیگری نیست. کودکانی که والدین رابر اثر جدایی از دست می دهند اغلب درسنین 1 الی 10 ساله هستند. کابوس تجدید میثاق والدین، در این کودکان بیدادمی کند، ترس از رها شدن در ذهنشان ریشه دوانده است و برای انتخاب یکی ازوالدین دچار تعارض می گردند. آنها پس ازطلاق والدین همچون توپی به مادربزرگ، عمه، مادر، پدر و دیگران پاس داده می شوند. در چنین وضعیتی چگونه می توان ثبات را به مفهوم واقعی از اوطلب کرد. کودک در چنین شرایطی است که وجود مشترک والدین را می طلبد به هراقدامی متوسل می شود، عمل خلاف انجام می دهد، لجبازی می کند، از خوردن امتناع می کند، به درس بی توجه می شود،بهانه مادر را می گیرد تا شاید پدر را واداربه آشتی نماید. متاسفانه پدر در ین حالت بسرعت وارد عمل می شود وعجولانه به زندگی دوم تن در می دهد. وباز هم کودک می ماند و کوهی ازمشکلات، زیرا بمجرد ازدواج دوم،نامادری به فکر فرزند جدید و دور نمودن طفل شوهر از پدر می افتد پس از گذشت زمانی کوتاه همان کسی که برای نگهداری فرزند به این خانه وارد شده است، آنچنان وضعیتی ایجاد می کند که پدر را وادار به سپردن طفل به دیگران می کند. کنایه های اطرافیان مرتبا در گوش این طفل غوغامی کند، نفرت و خشم از والدین سراسروجودش را فرامی گیرد و به فکر انتقام ازخویش و دیگران بر می آید. او به همه مردان و زنان بدبین و مشکوک است. اگرمادر عامل جدایی بوده او را عنصری پلیدو گناهکار می داند. در آینده ممکن است به تحصیلات عالی و شغلی موجه دست یازد ولیکن ریشه سوءظن و بدبینی هیچگاه از وجودش رخت برنخواهدبست.
او که ناظر نزاع والدین و رهایی آنان بدون اندکی ایثار بوده و ناسازگاری را درکودکی تجربه کرده است، چگونه می تواندروحیه گذشت را در خویش بپروراند؟ اوهمواره ترسی ناشی از تهمت شباهت به مادر یا پدر را با خود همراه دارد; در نتیجه در روابط زناشویی، فردی خوار و زبون است. اینگونه روابط، رابطه مطلوبی درزندگی مشترک نخواهد بود چون درخانواده علاوه بر گذشت، دارا بودن روحیه تفاهم، طرفین را به تکامل می رساند نه منفعل شدن به معنای تام.زدگی از هر کاری، از جمله تحصیل، نوع دیگری از نتایج جدایی والدین است. دراین حالت فرزند رها شده برای کسب آرامش درونی به دامان انحرافات کشانده می شود. تجربه نشان داده است که پسران آمادگی بیشتری برای ابتلا به «مشکلات رفتاری » دارند. سرنوشت چنین فرزندانی شوم و هولناک است و وقتی به خودمی آیند که به دهها نوع آلودگی گرفتارشده اند.
به جوانان توصیه می شود اگر قادرنیستید انتخاب شایسته ای کنید و اگرنیاموخته اید دیگری را دوست بدارید وروحیه الفت و عطوفت در خانواده ایجادنمایید، تامل کنید. حال اگر ازدواج کردیدو دریافتید انتخاب شما غلط بوده وکامیابی شما در جای دیگریست دربچه دار شدن اندکی درنگ کنید. تصورنکنید که فرزند به شما و خانواده روحیه تفاهم مشترک را خواهد آموخت و ضامن خوشبختی شما خواهد شد. خیر! چون متاسفانه پس از جدایی ممکن است جسم فرزند باقی بماند و روح او برای همیشه آزرده و شکننده شود.
خوشبختانه با افزایش خانواده های متدین و با ایمان، در زندگیهای جدید به ارزشهای اسلامی اهمیت داده می شود ورضای خداوند اصل مهم تلقی می شود،در نتیجه آن خانه بر اثر رضای خداوند،سرشار از برکت و شادابی می گردد.
باز هم به جوانان بویژه خواهرانی که متاسفانه خواهان تغییر و آسان تر کردن قوانین دادگاههای خانواده به شیوه غربی اندتوصیه می شود به هنگام بستن پیمان مقدس ازدواج دقت کنید که هر چه این پیمان با ارزشهای انسانی و اسلامی قرین باشد، رشته های آن تا ابد ناگسسته خواهدماند; به راههای درست وصل بیندیشید وتصور یافتن طرق سهل گسستن را برای دیگر جوامع بگذارید.
پی نوشتها:
1) و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجالتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون (روم، 20)
2) ابغض الحلال عند الله الطلاق
3) ساروخانی - دکتر باقر: طلاق و پژوهشی درشناخت واقعیت و عوامل آن، ص 100
4) همان منبع، ص 120
5) همان منبع، ص 34
6) همان منبع
7) دانای علمی - منیژه: موجبات طلاق درحقوق ایران و اقلیتهای غیر مسلمان
8) لا تطلقوا النساء الا من ریبة فان الله لا یحب الذواقین و الذواقات (شیخ طوسی، تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 304
9) فرهنگ عمید، ذیل طلاق
10) قائمی - دکتر علی: روزنامه کیهان،25/1/76، ص 7
11) ساروخانی - دکتر باقر: طلاق و پژوهشی درشناخت واقعیت و عوامل آن، ص 112
12) علیرضا کرمی - رضا کرمی نوری:روانشناسی تربیتی ویژه مراکز تربیت معلم،صص 74-88
13) اداره آمار قضایی دادگستری جمهوری اسلامی ایران، سال 1360
14) ساروخانی - دکتر باقر: همان منبع، ص 59
15) توزیع طلاق در تهران در سال 1365، اداره آمار قضایی دادگستری جمهوری اسلامی ایران
منابع:
https://www.irna.ir/news/83676075/%D8%A8%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%88-%D8%AA%D8%A8%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%DB%8C%DA%A9-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C
https://raayco.com/%D8%A2%D8%B3%DB%8C%D8%A8-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82/
http://dryasaminejad.com/%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%B3%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82/
https://hawzah.net/fa/Article/View/86433/%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D9%85-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86
https://www.eghtesadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA-82/363248-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%DA%86%D9%87-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF