چه اتفاقی رخ داد که از کمیته ملی المپیک جدا شدید؟
پیش از کمیته ملی المپیک در وزارت نیرو به عنوان وزیر مشغول به فعالیت بودم و در نامهای به میرحسین موسوی اعلام کردم نمیخواهم به عنوان وزیر فعالیت کنم. این نامه به صورت دست نوشته و بدون اینکه کسی از آن اطلاع پیدا کند به نخست وزیر ارائه شد و اعلام کردم در چنین شرایطی نمیتوانم فعالیت کنم، حقیقت امر این بود که نمیتوانستم با میرحسین موسوی کار کنم. پیش از کمیته ملی المپیک در وزارت نیرو به عنوان وزیر مشغول به فعالیت بودم و در نامهای به میرحسین موسوی اعلام کردم نمیخواهم به عنوان وزیر فعالیت کنم. این نامه به صورت دست نوشته و بدون اینکه کسی از آن اطلاع پیدا کند به نخست وزیر ارائه شد و اعلام کردم در چنین شرایطی نمیتوانم فعالیت کنم، حقیقت امر این بود که نمیتوانستم با میرحسین موسوی کار کنم.
علت اینکه نمیتوانستید با میرحسین موسوی کار کنید، چه بود؟
بنده و میرحسین موسوی از ابتدای انقلاب در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران بودیم اما از نظر سیاسی اختلاف نظر داشتیم. بعدها نیز که روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد میرحسین موسوی به عنوان اولین سردبیر آن فعالیت میکرد و مقالات بنده را چاپ نمیکرد (با خنده). آن زمان نیز روزنامه تشکیلات خاصی نداشت و صرفا خودمان بودیم. یک روز به شورای مرکزی حزب آمد و اعلام کرد غفوریفرد مقالاتی مینویسد که ما را با سازمان مجاهدین خلق درگیر میکند و ما نیز در حال حاضر صلاح نمیدانیم با سازمان مجاهدین خلق درگیر شویم. بنده معتقد بودم آنها با ما درگیر شدهاند و ترورهایی که صورت میگرفت مصداق بارز درگیری بود. گفتم شما صلاح نمیدانید درگیر شوید اما آنها درگیری را آغاز کردهاند؛ این یکی از موارد اختلافی بود. همچنین در دانشگاهها تشکیلاتی شکل گرفته بود که بنده متعقد بودم خیلی در جهت انقلاب نیستند اما وی از آنها حمایت میکرد و با توجه به اینکه نخست وزیر بود حق داشت به وزیرش دستور دهد و به همین دلیل تصمیم گرفتم از وزارت نیرو استفاده دهم چرا که نمیتوانستم دستورات را اجرایی کنم.
بازیهای آسیایی پکن به اتمام رسیده بود و آن زمان درگاهی به عنوان رئیس سازمان تربیتبدنی مشغول فعالیت بود و میرحسین موسوی تصمیمات ورزشی را که اتخاذ میکرد از طریق وی اجرا میشد. با توجه به اینکه رئیس کمیتهملی المپیک در سطح جهانی به عنوان مقام مسئول ورزش یک کشور شناخته میشود اما نخست وزیر آن زمان به صورت ویژه با رئیس سازمان تربیتبدنی در ارتباط بود و این مسئله باعث میشد دوگانگی به وجود آید و شاهد اختلاف و درگیری باشیم، بنابراین چنین مسائلی را به صلاح ندانستم و از کمیته ملی المپیک استعفا دادم.
پس از آنکه ساله ۶۵ از کمیته ملی المپیک استفاده کردید سه سال از ورزش دور ماندید و در نهایت سال ۶۸ به عنوان رئیس سازمان تربیتبدنی انتخاب شدید؛ چه اتفاقی رخ داد که مجددا به سطح اول ورزش کشور بازگشتید؟
تازه از سفر خارجی به کشور بازگشته و در پشت بام خانه خوابیده بودم. مرحوم حبیبی با منزل ما تماس گرفت و بنده را از خواب بیدار کردند تا با وی صحبت کنم. مرحوم حبیبی گفت چند دقیقهای قصد دارد با بنده صحبت کند اما گفتم خسته هستم و شرایط صحبت کردن ندارم. مجددا تاکید کرد و قرار شد به دفترش بروم تا با یکدیگر صحبت کنیم. در دیدار دو نفرهمان اعلام کردند که قصد بر این است بنده به عنوان سرپرست سازمان تربیت بدنی انتخاب شوم و پس از آن نیز ملاقات با مرحوم هاشمی رفسنجانی ترتیب داده شد و به نوعی این اولین انتخاب وی پس از ریاست جمهوری بود.
زمانی که مرحوم هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفته بود در سازمان تربیتبدنی فعالیت کنم به بنده اعلام کرد دو شغل را برای شما در نظر گرفتهایم؛ یکی از این شغلها استاندار خراسان و شغل دیگر ریاست سازمان تربیتبدنی است. اعلام کرد خودتان علاقمند هستید در کدام شغل فعالیت کنید؟ گفتم استاندار خراسان بودن را به دلیل وجود امام رضا (ع) حتی از رئیس جمهور بودن بیشتر دوست دارم. هر شغلی را که انتخاب میکردم خانوادهام با آن مخالفت بودند و تنها شغلی که با آن موافق میکردند استاندار خراسان بود. هاشمیرفسنجانی به بنده گفت برای تصدی استاندار خراسان چند گزینه دیگر داریم اما برای ریاست سازمان تربیتبدنی جز شما شخص دیگری را انتخاب نکردهایم. زمانی که مرحوم هاشمی رفسنجانی تصمیم گرفته بود در سازمان تربیتبدنی فعالیت کنم به بنده اعلام کرد دو شغل را برای شما در نظر گرفتهایم؛ یکی از این شغلها استاندار خراسان و شغل دیگر ریاست سازمان تربیتبدنی است. اعلام کرد خودتان علاقمند هستید در کدام شغل فعالیت کنید؟ گفتم استاندار خراسان بودن را به دلیل وجود امام رضا (ع) حتی از رئیس جمهور بودن بیشتر دوست دارم. هاشمیرفسنجانی به بنده گفت برای تصدی استاندار خراسان چند گزینه دیگر داریم اما برای ریاست سازمان تربیتبدنی جز شما شخص دیگری را انتخاب نکردهایم.
بنده به رئیس جمهور دو پیشنهاد دادم؛ ابتدا اینکه رئیس سازمان تربیت بدنی به عنوان معاون رئیس جمهور تعیین شود و مورد دومین اینکه رئیس سازمان تربیتبدنی از این مجوز برخوردار باشد که در جلسات هیئت دولت شرکت کند. هر دو این موارد پذیرفته شد به طور کلی اصلا قرار نبود رئیس جمهور به جز معاون اجرایی معاون دیگری داشته باشد. زمانی که این طرح تصویب شد در رابطه با محیط زیست و انرژی اتمی نیز چنین اتفاقی رخ داد و به نوعی به نفع آنها نیز تمام شد. همان شب اعلام کردند ساختار ریاست جمهوری تغییر کرده و این سه معاونت به آن اضافه شده است. بنده دو مرتبه انتخاب اول مرحوم هاشمی رفسنجانی بودم، هم زمانی که به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و بنده به عنوان استاندار خراسان منصوب شدم و هم زمانی که به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و اولین حکم را برای بنده به عنوان رییس سازمان تربیتبدنی صادر کرد.
از حضورتان در سازمان تربیتبدنی بگویید و شرایط آن زمان را تشریح کنید.
زمانی که هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور ایران فعالیت میکرد تصمیم گرفته بود تحولی در حوزه ورزش ایجاد کند و ورزش با مردم گره بخورد. آن زمان بیشتر ورزش به رشته کشتی خلاصه میشد و با توجه به اینکه در رشته کشتی قهرمان جهان بودیم و بزرگانی چون مرحوم تختی و حبیبی داشتیم، تصمیم بر این شد که ورزش ایران صرفا به رشته کشتی خلاصه نشود، عمومیت پیدا کند و شاهد همگانی شدن ورزش در ایران باشیم.
زمانی که در سازمان تربیت بدنی مشغول به فعالیت بودم، هاشمیرفسنجانی برای اولین بار در بودجه ورزش ایران نام ورزش را گنجاند و این تصمیم در مجلس شورای اسلامی اعلام و قرار شد مشمول بودجه شود. رییس جمهور در اظهاراتش ورزش را مظلوم خطاب و اعلام کرده بود: "این ورزش مظلوم ایران".
در انقلاب ما هر چیزی با مردم گره بخورد موفق میشود، به طور مثال جنگ از جمله مسائل بسیار مهمی بود که با مردم گره خورد و موفق شدیم پیروز شویم. زمانی که جنگ شروع شد، بنده استاندارد خراسان بودم و بسیاری از کارگران علاقمند به حضور در جبهه بودند و اعزام می شدند. اگر به خاطر داشته باشید شهید چمران فرمانده جنگهای نامنظم بود و ما چند نیرو از استانداری خراسان برای آنها اعزام کرده بودیم و یکی از آنها فردی بود که شش کلاس سواد داشت و کارمند روزمزد اداره کل کشاورزی خراسان بود. عملکرد این فرد در جنگ به حدی درخشان بود که شهید چمران با بنده تماس گرفت و درخواست کرد که چند نیروی دیگر برای آنها اعزام کنیم.
زمانی که بنده استاندار خراسان بودم استقبال مردم برای حضور در جبهه باورنکردنی و فوقالعاده بود. آن زمان بنیصدر فرمانده کل قوا و رئیسجمهور بود. وی به هیچوجه افراد داوطلب را قبول نمیکرد و به نیروهای مردمی اعتقادی نداشت، معتقد بود که باید از سربازان خدمت منقضی دعوت کنیم اما برخی از آنها ازدواج کرده بودند و علاقهای به حضور در جنگ نداشتند. با بنی صدر بحثهای بسیاری داشتم و گفتم به چه علت نیروهای داوطلب را قبول نمیکنید؟ برخی گریه میکردند که به جنگ نروند و برخی گریه میکردند چرا به آنها اجازه داده نمیشود به جنگ بروند! حرف بنیصدر این بود که آنها آموزش ندیدهاند و به هیچ وجه قبول نمیکرد که داوطلبانی به جنگ بروند که آموزش ندیدهاند. در نهایت با فرمانده ژاندارمری و لشکر صحبت و از آنها درخواست کردیم هر گروهانی اعزام میشود چند نفر از آنها نیروهای داوطلب معرفی شده از سوی استانداری باشد. توجه به اینکه تعداد داوطلبان بسیار زیاد بود شرایطی را در نظر گرفتیم که شامل شرایط سنی، تجرد و مواردی از این دست بود. در این بین ما و بسیاری از افراد که سن بالاتری داشتند و یا متاهل بودند نیز درخواست کردند که به جنگ اعزام شوند و چنین استقبالی برای حضور در جبهه وجود داشت، بنابراین هر مسئلهای در ایران با مردم گره بخورد موفق خواهد شد.
آن زمان تصمیم گرفتیم شرایط ورزش ایران را تغییر دهیم و مردم را به ورزش علاقمند کنیم. بنابراین چند نفر از جامعه روحانیت را دعوت کردیم و از آنها کمک خواستیم. در بازیهای آسیایی پکن نیز برای اولین بار یک روحانی را با کاروان ایران به نام حاج قاسم شجاعی اعزام کردیم. در رشته فوتبال بین دو نیمه نماز جماعت برگزار شد و با ائمه جمعه نیز صحبتهای بسیار زیادی داشتیم و به تدریج ذهنیت را تغییر دادیم. شرایط به گونهای پیش رفت که در شبستانها ورزش میکردند و درخواست تشک کشتی داشتند. بنابراین ورزش در آن مقطع زمانی با مردم و روحانیت ارتباط پیدا کرد و خوشبختانه توانستیم به نقطه تحولی که مدنظر دولت بود برسیم.
آن زمان تصور این بود که ورزشهای فردی در ایران موفق میشوند به همین دلیل نیز در رشتهای چون کشتی موفق بودیم. نگاه خوبی به ورزشهای گروهی از جمله والیبال وجود نداشت چرا که در کشور ما روحیه اجتماعی در ورزش شکل نگرفته بود و هرگز در رشتههایی همچون والیبال و بسکتبال به مقام خاصی نرسیده بودیم و از هیچگونه انسجامی برخوردار نبودیم.
از دیدار خود با فیدل کاسترو به عنوان رهبر انقلاب کوبا و رییس جمهور این کشور بگویید.
رئیس سازمان تربیت بدنی بودم که به کوبا سفر و با فیدل کاسترو صحبت کردم. این سفر با کنفرانس احزاب جهان در کوبا همزمان شده بود و بنده در آن جلسات نیز شرکت و از سفیر ایران درخواست کردم تا جلسه خصوصی را با فیدل کاسترو ترتیب دهد. هرچند در ابتدا اعلام کرده بود از نظر زمانی امکان برگزاری جلسه نیست اما در نهایت قبول کرد به یکی از اتاقها برویم و در آنجا چند دقیقه با یکدیگر صحبت کنیم. پس از اینکه صحبتهای اولیه انجام شد بسیار مشتاق نشان داد و باعث شد روز بعد نیز چند ساعتی را با یکدیگر بگذرانیم و به سطح شهر برویم. صحبت های گرمی با یکدیگر داشتیم و استقبال بسیار خوبی انجام داد. در رابطه با مسائل مختلفی در حوزه ورزش صحبت کردیم. کاسترو میگفت ایران نمیتواند در رشته والیبال و بسکتبال با کوبا رقابت کند چرا که جثه و قد و قامت ایرانیها ضعیف است و به شوخی گفت قصد داریم با فدراسیون جهانی صحبت کنیم تا برای شما کوتاه قدها نیز مسابقات والیبال و بسکتبال نیز برگزار شود (با خنده). هرچند این صحبتها شوخی بود اما در پشت پرده به ما بسیار برخورد و تصمیم گرفتیم از آن زمان به بعد تحولی در رشتههای گروهی به ویژه والیبال و بسکتبال ایجاد کنیم. کاسترو میگفت ایران نمیتواند در رشته والیبال و بسکتبال با کوبا رقابت کند چرا که جثه و قد و قامت ایرانیها ضعیف است و به شوخی گفت قصد داریم با فدراسیون جهانی صحبت کنیم تا برای شما کوتاه قدها نیز مسابقات والیبال و بسکتبال برگزار شود. هرچند این صحبتها شوخی بود اما در پشت پرده به ما بسیار برخورد و تصمیم گرفتیم از آن زمان به بعد تحولی در رشتههای گروهی به ویژه والیبال و بسکتبال رقم بزنیم.
مدیران بسیار خوبی برای رشتههای والیبال و بسکتبال انتخاب کردیم؛ مشحون را به فدراسیون بسکتبال و مرحوم یزدانیخرم را به فدراسیون والیبال بردیم. آن زمان تیمهای ملی بسکتبال و والیبال ایران حتی در آسیا به مقام سوم هم نمیرسیدند اما در حال حاضر میبینیم که در مسابقات جهانی روی سکو میرویم و شرایط بسیار خوبی در رشتههایی چون بسکتبال و به ویژه والیبال داریم، بنابراین با توجه به مدیریت صحیح و شایستهسالاری توانستیم در ورزش ایران تحولی را رقم بزنیم و بدون پول و امکانات اضافی، شاهد تغییر و تحول در ورزش کشور باشیم.
میخواهم خاطرهای را برای شما تعریف کنم تا شرایط ورزش ایران را در آن مقطع زمانی بهتر درک کنید. حوالی سال ۷۰ بود و استاندار تهران نامهای به رئیس جمهور نوشته و چند پیشنهاد ارائه کرده بود؛ در متن این نامه آمده بود که تیمهای استقلال و پرسپولیس منحل و به جای آن تیمهای حزب اللهی تشکیل شوند. علاوه بر این در این نامه آمده بود که دیدار تیمهای پرطرفدار در زمان نامعلوم و در مکانی نامعلوم برگزار شود! بنده هنوز این نامه را در دفتر کارم دارم. این استاندار از دوستان بنده بود و در حوزه جهاد مدرسه سازی اقدامات شایستهای انجام داده بود بنده نزد و رفتم و در رابطه با جهاد مدرسهسازی از وی تشکر کردم چرا که به خوبی خیرین ورود کرده بودند و اتفاقات خوبی رخ داده بود درخواست کردم که در حوزه سالن سازی و ورزشگاه سازی نیز برای ورزش ورود کنید اما وی عنوان کرد که باید کار اساسی انجام دهیم و ورزش دیگر چه مسئلهای که بخواهیم به آن بپردازیم؟ ورزش آن زمان از دید سیاسیون به عنوان ضد ارزش تلقی میشد و رغبتی برای فعالیت در این حوزه وجود نداشت.
دید مذهبیون نیز نسبت به ورزش چندان متفاوت نبود؛ یک روز نزد یکی از ائمه جمعه مراکز استان در نزدیکی تهران که دارای جمعیت بالایی بود، رفتیم اما نمیخواهم اسمی از این شخص و استان ببرم. او از دوستان بنده بود و با توجه به اینکه درس طلبگی نیز خواندهام دوستان طلبه زیادی دارم. جالب است بدانید با احمد ناطقنوری درس طلبگی خود را آغاز کرده بودم و قبل از عمامه گذاشتن با وی و همچنین روحانیت و جامعه مذهبی آشنایی داشتم. در ملاقات با این ائمه جمعه اعلام کرد روز گذشته در نماز جمعه صحبتهایی را در مورد ورزش انجام داده و اعلام کرده است ورزش لهو است و لهو نیز حرام است! بنابر این حکم اگر کسی قصد پیادهروی داشت با توجه به اینکه ورزش انجام داده بود، این اقدام حرام تلقی میشد! یا اگر فردی قصد داشت پلههای ساختمانی را به دلیل نبود آسانسور بالا برود با توجه به اینکه ورزش صورت گرفته مرتکب عمل حرام شده است؛ هدفم از بیان این موارد، توصیف سطح فکر عمومی نسبت به ورزش در آن مقطع زمانی کشور است.
کارکردن در چنین شرایطی بسیار دشوار است. زمانی که بنده به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شدم تمام بودجه عمرانی و جاری تربیت بدنی کشور کمتر از یک میلیارد تومان بود درحالی که بیش از ۳۰ فدراسیون در کشور داشتیم و تمام بودجه آنها حدود ۳۰ میلیون تومان بود. بودجه فدراسیون فوتبال ۸ میلیون تومان و مابقی بودجه به سایر فدراسیونها اختصاص پیدا میکرد. علاوه بر این، برگزاری مسابقات فجر را در دستور کار داشتیم و حتی یک ریال به این مسابقات تعلق نمیگرفت. خوشبختانه اما با بازاریان تهران رابطه خوبی داشتم و آنها را برای همکاری دعوت کردم و کمک خواستم. به آنها گفتم برگزاری این مسابقات به عنوان آبروی کشور و انقلاب تلقی میشود و خوشبختانه توانستیم با کمکهای مالی بازاریان مسابقات دهه فجر را برگزار کنیم و با همین کمکهای مالی، مسابقات بانوان کشورهای اسلامی را برگزار کردیم.
با توجه به اینکه در برهه زمانی جنگ به عنوان مسئول ورزشی ایران انتخاب شدید چه میزان حضور چهره سیاسی شما باعث شد به تحول در ورزش کمک کنید و توجهات را به سمت ورزش سوق دهید؟
اگر قرار باشد یک قهرمان ورزشی سکاندار هدایت ورزش کشور باشد وی نیز تنها در یک رشته ورزشی متخصص است و در تمامی رشته های ورزشی تخصصی ندارد. مواردی داشتیم که قهرمان تکواندو کشور در آب غرق شده چراکه شنا کردن بلد نبوده است. مسئله اصلی مدیریت صحیح است و ما تصمیم گرفتیم مدیران ارشد کشور را به حوزه ورزش منتقل کنیم. مهندس ترکان از جمله این افراد بود که به عنوان وزیر دفاع فعالیت میکرد و تصمیم گرفتیم وی را به عنوان رئیس فدراسیون کشتی انتخاب کنیم، این اتفاقی بسیار مهم برای ورزش ایران بود. سرلشکر محمد سلیمی فرمانده کل ارتش را به عنوان رئیس فدراسیون هندبال، احمد ناطق نوری را به عنوان رئیس فدراسیون بوکس و تیمسار ملک زاده را به عنوان رییس فدراسیون تیراندازی انتخاب کردیم. مرحوم مجدآرا نماینده مجلس شورای اسلامی را به عنوان رئیس فدراسیون پینگپنگ و سردار سهرابی فرمانده نیروی انتظامی را به عنوان رئیس فدراسیون دوچرخه سواری انتخاب کردیم. افراد بسیار دیگری نیز بودند که از بردن نام آنها خودداری می کنم اما در مجموع چنین انتخابهای شایستهای باعث شد شاهد تغییر و تحول اساسی در ورزش کشور باشیم و بدون هیچ پول و امکاناتی، شرایط را تغییر دادیم.
بنده قبل از انقلاب فراری و تحت تعقیب بودم، جالب است بدانید که روزی دو تا سه ساعت کار میکردم و ماهی ۳۵ هزار تومان حقوق میگرفتم. پس از انقلاب و زمانی که به عنوان استاندار خراسان انتخاب شدم روزانه ۱۷ ساعت کار میکردم اما هفت هزار تومان حقوق میگرفتم و زمانی که به عنوان معاون رئیس جمهور فعالیت میکردم در سال ۱۳۷۲ حقوقم به ۱۸ هزار تومان رسیده بود. شاید باورتان نشود اما بودجهای در کشور وجود نداشت و حتی زمانی که در سازمان تربیت بدنی به عنوان رئیس کار خود را آغاز کردم دستمال کاغذی نیز در این سازمان وجود نداشت و برای خرید آن بودجهای نداشتیم و کار را در چنین شرایطی آغاز کردیم.
مدیران شایسته و خوشنام کشور را به ورزش ایران آوردیم. این مسئله باعث شد آنها با خود امکاناتی را به ورزش تزریق کنند و با حضور آنها مدیریت ورزش کشور تغییر کرد و شاهد ایجاد علاقه به ورزش بین مردم بودیم، حتی برخی نمایندگان مجلس نیز علاقهمند بودند عضو هیئت رئیسه فدراسیون های ورزشی شوند. در کنار حضور این مدیران شایسته روحانیون را نیز به ورزش آوردیم و مجموع این اقدامات باعث شد ورزش در بین سیاسیون و مذهبیون مطرح شود. شرایط به گونهای تغییر کرده بود که یکی از روحانیون به بنده اعلام کرد صاحب فتوا نیستم اما اگر این امکان را داشتم ورزش را واجب اعلام میکردم. کار تا جایی پیش رفت که مقام معظم رهبری اعلام کرد ورزش باید در برنامههای روزانه گنجانده شود، بنابراین ورزش در حالی که بعضا لهو تلقی میشد تا جایی رشد و پیشرفت کرد که مقام معظم رهبری خواستار انجام ورزش در برنامههای روزانه بود.
در کنار بازاریان که شاهد کمکهای مالی آنها به ورزش و حضورشان در ورزش بودیم توجه تا جایی پیش رفت که مقامات استانی و استانداران خواستار برگزاری مسابقات در استانهای متبوع خود بودند و یک تحول بزرگ بنیادین در ورزش شکل گرفت. علاوه بر این، تحول فرهنگی نسبت به ورزش رخ داده بود و در حالی که بنده سال ۱۳۶۸ به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی انتخاب شدم، سال ۱۳۶۹ به عنوان سال فرهنگ اسلامی در ورزش تعیین شد.
یکی از دوستان ما که به عنوان رئیس فدراسیون نیز انتخاب شده بود نزد مقام معظم رهبری رفت و اعلام کرد که اعزام دختران به بازیهای آسیایی در شرع گناه دارد، از بنده نظرخواهی شد و بنده اعلام کردم آنها با پوشش اسلامی کامل در مسابقات شرکت میکنند و برای اولین بار شاهد آن بودیم که بانوان مسلمان ایرانی در رژه بازیهای آسیایی حضور یافتند و برای اولین بار دختران ما با پوشش اسلامی در بازیهای آسیایی پکن شرکت کردند. چند روز قبل از اینکه کاروان ایران به بازیهای آسیایی پکن اعزام شوند، یکی از دوستان ما که به عنوان رئیس فدراسیون نیز انتخاب شده بود نزد مقام معظم رهبری رفت و اعلام کرد که اعزام دختران به بازیهای آسیایی در شرع گناه دارد، از بنده نظرخواهی شد و بنده اعلام کردم آنها با پوشش اسلامی کامل در مسابقات شرکت میکنند و برای اولین بار شاهد آن بودیم که بانوان مسلمان ایرانی در رژه بازیهای آسیایی حضور یافتند و برای اولین بار دختران ما با پوشش اسلامی در بازیهای آسیایی پکن شرکت کردند. به یاد دارم که رسانهها از رژه بانوان مسلمان ایرانی در افتتاحیه مسابقات به عنوان یک شب فراموش نشدنی نام برده بودند. فردی که قصد ندارم نامی از آن ببرم نزد رهبری رفته بود و سعی داشت نظر ایشان را در رابطه با حضور بانوان در مسابقات منفی کند اما در نهایت با توضیحات بنده، مقام معظم رهبری اجازه داد تا شاهد اتفاق جدیدی در تاریخ ورزش کشور باشیم.
از دوران فعالیت خود در سازمان تربیت بدنی بگویید. شرایط ورزش کشور در آن برهه زمانی چگونه و چه ماموریتی به عهده شما گذاشته شده بود؟
ارتباط بسیار خوبی با مرحوم هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهور داشتم و در حوزه ورزش هر درخواستی مطرح میکردم با پاسخ مثبت همراه بود. برای اولین بار یک مقام مسئول در سطح ریاست جمهوری به گود زورخانه آمد و بازوبند پهلوانی را به بازوی پهلوان بست. اتفاقی فراموشناشدنی در ورزش کشور که اوج عرفان اسلامی در حوزه ورزش را نشان میداد. خوشبختانه استقبال خوبی از ورزش شکل گرفت و در نهایت نام ورزش در لایحه بودجه نگاشته شد و مدیران شناخته شده توانستند با توجه به قدرت خود امکانات و منابع بسیاری را به ورزش تزریق کنند.