حس المپیکی شدنم قابل توصیف نیست
واقعاً نمیتوانم حس خودم، خانوادهام، دوستانم و جامعه بدمینتون را بعد از شنیدن خبر المپیکی شدنم بیان کنم. غیر قابل توصیف است. من خیلی واژه غیرممکن شنیده بودم. خیلیها به من میگفتند کار بیهوده میکنم، از جانم، بدنم، سلامتی، خانواده، تفریح و ... میگذارم تا به یک غیرممکن برسم. حتی خانوادهام به اندازه من امید نداشتند. هیچکس اندازه خودم به کسب سهمیه امید نداشت چون همه میدانستند که کسب سهمیه در بدمینتون کار بزرگ و سختی است. ماههای آخر حتی خانوادهام به من میگفتند اشکالی ندارد مهم این است که تلاش خود را کردهای. همین ها سبب شد که وقتی خبر المپیک را شنیدم خیلی خوشحال شوم. حسم در آن روز غیر قابل توصیف است.
واژه منفی زیاد شنیدم اما ناامید نشدم
میتوانم بگویم از ده واژهای که میشنیدم هشت کلمه آن منفی بود. "سخته، گرانه، بازیهایمان در آن سطح نیست، المپیک کار آسانی نیست، نمیشود و ..." ولی در درونم یک چیزی میگفت میشود. حتی زمانی که زانویم آسیب دید دردی را حس نکردم. فقط شک کرده بودم که یکبار دیگر المپیک را از دست دادهام. حتی یک ربع بعد هم که به رختکن رفتم به خودم امید دادم که شاید قرار است ثریا آقایی با همه این مشکلات و سختیها وارد المپیک شود پس جا نزدم.
صبورم و همیشه از حواشی دوری کردم
خیلی به حرف کسی توجه نکردم. نه با حرفهای مثبت پر و بال گرفتم و نه با افکار منفی عقب نشینی کردم. فقط مسابقات و پلهای روبه رویم را میگذراندم تا به هدفم برسم. از حاشیه هم دور بودم. اگر با دوستانم صحبت کنید همه میدانند من از حواشی دور میشدم. حتی از حواشی مثبتی که مرا معروف هم کند دوری میکردم.
آدم صبوری هستم و تا چیزی که میخواهم را بدست نیاورم تلاشم را قطع نمیکنم. فکر میکنم همین دو عامل صبوری و دور بودن از حواشی سبب شد که با همه ناامیدیها مقابله کنم.
در ورزش ایران به ریزهکاریها توجه نمیشود
بدنسازی در ورزش خیلی مهم است. برخی از ورزشکاران زن ایران در رشتههای مختلف آمادگی کافی بدنی را ندارند و باید از نظر فنی جلوتر از حریفان باشند تا موفق شوند. حجاب هم که برای زنان ایرانی عادت شده است. من احساس میکنم بیشتر ریزه کاریهایی که کشورهای دیگر دارند در ورزش ما وجود ندارد. آنها حرفهایتر زندگی می کنند، حرفهایتر بدنسازی میکنند، در هر زمینه مربی تخصصی دارند. مثلا مربی سینگل، دوبل مردان، دوبل زنان و میکس آنها کاملا با هم متفاوت است، آنقدر تخصصی کار میکنند. کمپ دانمارک که رفته بودم در تمام تستهای بدنسازی از بازیکنان آنها بهتر بودم اما در نهایت در زمین آنها از من بهتر بودند چون میتوانند به خوبی تمرینات بدنسازی و تخصصی را با هم ترکیب کنند. من در زمین کم میآوردم اما در دوی ۱۶۰۰ متر اول میشدم. من احساس میکنم تجربه، دقت و نظم ما در نهایت کمتر است.
پیوستگی در تمرینات خیلی مهم است
باید ورزشکاران ایرانی در هر سطحی که فعال هستند پیوستگی در تمرینات را داشته باشند. باید اردوهای ملی منظم و پیوسته باشد. در دانمارک تمرینات قطع نمیشود. بازیکن بعد مسابقه مجدد به اردو برمیگردد. در ایران اما اردوها برگزار میشوند و ورزشکار بین هر اردو وقفههایی دارد. حریفان در این وقفهها تمرین میکنند و اختلاف بینمان زیاد میشود.
با گران شدن دلار وضعیت اعزامها سخت میشود
در بدمینتون حضور مداوم در مسابقات مهم است و سبب رشد و پیشرفت میشود اما با توجه به چندین برابر شدن دلار اعزامها برای فدراسیونها سخت میشود. شنیدهام یک پرواز به مالزی ۳۶ میلیون شده که خیلی زیاد است. خیلی برای مسابقات و کمپ به مالزی میرفتیم. من یادم میآید که گرانترین پرواز یک میلیون و ششصد هزار تومان بود و می گفتیم چه خبر است؟ حالا با این وضعیت کار خیلی سخت تر شده است.
با حمایت فدراسیون ایران و آسیا عازم مسابقات میشدم
واقعیت اینکه خانواده من سر گنج ننشسته بودند که بتوانند من را حمایت کنند (با خنده). من به خاطر نتایجی که داشتم از سوی فدراسیون حمایت میشدم و واقعا من را حمایت میکردند چون به المپیک امید داشتند. از طرف دیگر از سوی آسیا هم انتخاب شده بودم، تقریبا ۳ هزار دلار و سال آخر به خاطر نتایج بهترم بیشتر هم به من کمک میکردند. این خیلی برایم کمک بود. همراهی فدراسیون و آسیا سبب شد که تعداد خیلی کمی از مسابقات را با هزینه شخصی خودم اعزام شوم. تا جایی که شد از این هزینهها استفاده کردم اما اینطور هم نیست که بگویم اصلا هزینه شخصی نکردم. البته در بدمینتون در همه جای دنیا همین شرایط وجود دارد. علاوه بر کشورهای اول دنیا که شرق آسیاییها هستند خیلی از دوستان اروپایی من هم با هزینه شخصی به مسابقات میآمدند. البته حضور اسپانسرها به آنها خیلی کمک میکرد؛ چیزی که در ایران برای ما کمتر اتفاق میافتد.
مجبوریم برای کسب نتیجه به مسابقات آفریقایی برویم
بدمینتون در کشور ما آنقدر پیشرفته نیست که بتوانیم مسابقات داخلی زیادی داشته باشیم اما مثلا شرق آسیاییها و اروپاییها به راحتی با کشورهای اطراف خود بازی میکنند و نتیجه میگیرند. من زمانی که دانمارک بودم با پرواز ارزان و راحت به بلژیک و اوکراین میرفتم و مسابقه میدادم اما در ایران این شرایط نیست. من نفر اول غرب آسیا هستم. قبلا سوریه به بدمینتون توجه میکرد اما بعد جنگ این امکان برایش وجود ندارد. اردن مربیان خوبی داشت و یا عراق به این رشته توجه میکرد اما بعدا کمرنگ شدند.
در سالهای اخیر جز ترکیه کشوری نبود که مسابقه داشته باشد. ما مجبوریم به کشورهای آفریقایی سفر کنیم تا نتیجه بهتری بگیریم اما هزینه این سفرها هم خیلی زیاد است. با این شرایط در سالهای آخر سطح مسابقات آفریقایی هم بالا رفته است. من حدود ۱۲ کشور آفریقایی را رفتهام. در سالهای آخر اروپاییها و هندیها در تمام دنیا بازی میکردند. هندیها خوب بازی می کنند و در همه مسابقات هم با تعداد زیاد حاضر میشوند.
بازیکنان خارجی دوست دارند در ایران مسابقه بدهند
جام فجر در سالهای اول با تعداد کمی از بازیکنان خارجی برگزار میشد اما حالا بهترینهای دنیا در این مسابقات شرکت میکنند. بازیکنانی با رنک ۱۷ در این مسابقات حضور دارند. در آخرین دوره جام فجر هندیها تعداد زیادی نماینده داشتند. جایزه مسابقات هم بالا رفته و ۲۷ هزار دلاری شده است. از طرف دیگر هم ایرانیها مهمانپذیر هستند و بازیکنان خارجی را دعوت میکنند، برای شام بیرون میبرند. آنها دوست دارند که به ایران بیایند و کلی کادو و هدیه بگیرند. اینها در کشورهای دیگر وجود ندارد.
برای اولین بار مسئولیت مربیگیری تیم تبریز را به عهده داشتم و به لحاظ حیثیتی برایم خیلی مهم بود. فشار مسئولیتی و بار مدیریتی من خیلی زیاد بود تا اینکه دی ماه گذشته لیگ برتر به اتمام رسید و قهرمان شدیم. آن جا بود که کمی آسوده خاطر شد. در اولین تجربه به عنوان مربی قهرمان لیگ برتر شدیم
بعد از المپیک بدون هیچ استراحتی در مسابقات لیگ برتر شرکت کردم. مسابقات لیگ برتر سال گذشته هم به لحاظ اسپانسرینگ و هم به لحاظ برگزاری (هر هفته برگزار میشد) خیلی خوب شده بود. برای اولین بار مسئولیت مربیگری تیم تبریز را به عهده داشتم و به لحاظ حیثیتی برایم خیلی مهم بود. اکثر اوقات در تبریز بودم و هم خودم تمرین میکردم و هم به ورزشکاران تمرین میدادم. همه چیز را مدیریت میکردم تا قهرمان شویم. دور رفت به تیم تهران باخته بودیم و کارمان سختتر بود. فشار مسئولیتی و بار مدیریتی من خیلی زیاد بود تا اینکه دی ماه گذشته لیگ برتر به اتمام رسید و قهرمان شدیم. آن جا بود که کمی آسوده خاطر شدم.
بعد لیگ نیاز به استراحت داشتم
از زمانی که آسیب دیده بودم استراحتی نداشتم. چند ماه اول که درمان و فیزیوتراپی کردم و در عین ناباوری توانستم تمرینات را آغاز کنم و خودم را به المپیک رساندم. بعد از المپیک به لیگ رفتم و هیچ استراحتی نداشتم. بعد هم مسابقات جام فجر بود که با نظر فدراسیون و مربی شرکت نکردم. قبل مسابقه انتخابی تیم ملی برای بازیهای آسیایی هم آنطور که میخواستم نه به لحاظ ذهنی و روانی و نه به لحاظ بدنی درمان نشده بودم. به همین خاطر احساس کردم نمیتوانم ادامه دهم.
بعد از المپیک زیر ذرهبین بودم و انتظارات از من بیشتر بود
بازیهای آسیایی در بدمینتون بسیار وحشتناک است چون همه ورزشکاران قویاند. من هم که کلا دوست ندارم فقط برای سر باز کردن وارد زمین بازی شوم و نتیجه خوبی نگیرم. مخصوصا که بعد از المپیک بیشتر زیر ذرهبین بودم و انتظارات از من زیاد شده بود. انتظار خیلی طبیعی که ثریا آقایی بعد از المپیک چه اتفاقی برایش میافتد.
تصمیم گرفتم در انتخابی تیم ملی شرکت نکنم
در همین شرایط و بالا بودن انتظارات با مشورت خانواده تصمیم گرفتم مقداری دست نگه دارم. باید یا خودم را آنقدر آماده میکردم که در بازیهای آسیایی نتیجه خوب بگیرم یا اصلا در آن شرکت نمیکردم. وقتی در تستهای آمادگی جسمانی نتوانستم آن نتیجه رضایت بخش را داشته باشم، با فدراسیون صحبت کردم تا اگر بشود در انتخابی شرکت نکنم. فدراسیون و کمیته ملی المپیک هم به من اعلام کردند که حتی بعد از انتخابی اگر بتوانم ملیپوشان را ببرم می توانم جزو نفرات اعزامی باشم اما دوست ندارم که چون فقط در المپیک شرکت کردهام جای ورزشکاران دیگر را بگیرم و در نهایت در بازیهای آسیایی هم فقط بازی معمولی از خود نشان دهم. البته مسابقات انتخابی هم تا آخر برگزار نشد و چهار نفر اصلی انتخاب شدند و قرار بود در اردوها انتخابی بدهند اما بازیهای آسیایی به تعویق افتاد.
شاید میدان را برای سایر ملیپوشان باز کنم
باید انگیزهایی که برای رسیدن به المپیک در من ایجاد شد به همان اندازه در من ایجاد شود تا بتوانم دوباره حضور قدرتمند داشته باشم. هنوز هم حرفهای منفی مانند اینکه نمیشود، یا شرایط سختتر شده را میشنوم. برای رسیدن به المپیک من ۴ صبح بیدار می شدم، تمرین و بعد بدنسازی میکردم. خودم لباس میشستم، غذا میپختم، رفت و آمدم با خودم بود. ۱۴ ساعت ترانزیت بودم و بعد در مسابقه شرکت میکردم. یک قهرمان با همه اینها درگیر است. اگر بخواهم باز به اوج برگردم باید از همه لحاظ آماده باشم. از طرفی هم هدفم واقعا المپیک بود. حالا که به این هدف رسیدهام دوست دارم اگر آماده بودم به مسابقات بعدی فکر کنم و اگر توانایی مقابله با سختیها و حضور در مسابقه در من وجود ندارد میدان را برای بقیه ورزشکاران باز بگذارم. در طی ۶ یا ۷ سال اخیر به خاطر نتایج بهتری که داشتم تمام مسابقات را من شرکت کردم. بدمینتون انفرادی است و ۱۰ نفر برای مسابقه اعزام نمیشوند.
میخواهم ثریاهای زیادی را بسازم
رویای بعدی من این است که ثریاهای زیادی را بسازم. میخواهم تجربیاتی که خودم کسب کردم را به دیگران منتقل کنم. خیلی از تجربههایم را با دیدن بازیکنان خارجی آموختم. ریز به ریز به رفتار ورزشکار خارجی توجه میکردم. حتی در المپیک بعد از اینکه بازیهایم تمام شد همه فکرم این بود که بهترینهای دنیا چه میخورند، چه میکنند، چگونه مدیتیشن میکنند. همه اینها انگار در ذهنم حک شده و حریص هستم که اینها را آموزش دهم. میخواهم چند سال آینده بازیکنان با مشکلاتی که من و امثال من دست و پنجه نرم کردهاند روبه رو نشوند و راه برایشان بازتر باشد.
قطعی نمیگویم از دنیای حرفهای خداحافظی کردهام
هنوز قطعی نمیتوانم بگویم دنیای حرفهای را کنار گذاشتهام و ۱۰۰ درصد خداحافظی کردم. اگر بازی نکنم دوست دارم مربیگری کنم و به لحاظ تجربه و فنی برای دیگران کمکی باشم. شاید هم دوباره آن انگیزه در من ایجاد شد و برگشتم و دوباره برای بازیهای آسیایی شرکت کردم (با خنده).
حالا که بازیهای آسیایی به تعویق افتاده و مشخص هم نیست که چه زمانی انجام میشود. باید ببینیم چه اتفاقی میافتد و در آن زمان در چه حد از آمادگی هستم. اکنون که تمریناتم را نسبت به قبل کمتر کردهام و بیشتر بدنسازی میکنم تا آمادگی بدنیام حفظ شود. باید ببینم در ماههای آینده چه پیش میآید.
بازیکنان خوبی بعد از من هستند فقط تجربه ندارند
از لحاظ بازی بازیکنان خوبی بعد از من هستند. چند تن از جوانان واقعا خوب بازی میکنند و امید دارم که میتوانند نتایج خوبی بگیرند. فقط از لحاظ تجربه مقداری مشکل دارند چون مسابقه زیادی شرکت نکردهاند و نهایت یک یا دو مسابقه رفته باشند. همین داستان باعث میشود کار برای آنها سختتر باشد. من بزرگترهای خودم را دیدم و روز به روز بازیهایم بهتر شد. آنها من را دیدند و از من بهتر میشوند. اگر مقداری شرایط کرونا بهتر شود و مسابقات بدمینتون مثل سابق برگزار شود و آنها بتوانند در کمپها و مسابقات شرکت کنند شرایط بهتر خواهد شد.
اگر مسابقاتم بعد از المپیک ادامهدار میشد مسابقات جهانی هم میرفتم
مسابقات جهانی بدمینتون سهمیه ای است. باید ورزشکار رنکینگش را به آن سطح برساند تا بتواند در آن مسابقات شرکت کند. در واقع نیاز داریم تا در مسابقات بیشتری شرکت کنیم. اگر کرونا نبود و مسابقات به شکل قبل برگزار میشد و بعد از المپیک هم میتوانستم پیوسته در مسابقات شرکت کنم رنکینگم بالا میرفت و در جام جهانی حاضر میشدم. آنطور چیزی نیست که بگویم قهرمانی جهان شرایط خاصی دارد اما مثل المپیک پیوستگی و حفظ رنکینگ را میطلبد.
این سوال را زیاد از من میپرسند. اگر باز هم به عقب برگردم باز هم بدمینتون را انتخاب میکنم.پشیمان نیستم که بدمینتون را انتخاب کردم
اگر باز هم به عقب برگردم باز هم بدمینتون را انتخاب میکنم. این سوال را زیاد از من میپرسند. ۹۹ درصد فکر میکنند بدمینتون همان است که همه در پارک بازی میکنند و یک رشته آسانی است. وقتی از تیم ملی بدمینتون میگویی انگار از تیم ملی منچ حرف می زنی! (با خنده) همه مدعیاند که بدمینتون بلد هستند و اگر مسابقه بدهند برنده می شوند. فکر میکنم ارزشی که بدمینتون دارد در ایران جا نیفتاده البته در سالهای اخیر مقداری توجه به این رشته بیشتر شده است. پخش شدن بازی من در المپیک برایم واقعا جای تعجب داشت که سبب شد برای همه سنین حضور در المپیک یک انگیزه شود. خیلی از باشگاهها و هیاتها بعدتر به من گفتند تعداد ثبت نامیها زیاد شده است. این حس خوبی برای من بود. پشیمان نیستم که بدمینتون را انتخاب کردهام ولی دوست دارم جایگاه بدمینتون بالاتر برود.