0

روح چيست و آيا داراي شكل خاصي است؟ بعد از مرگ به کجا مي رود؟

 
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

روح چيست و آيا داراي شكل خاصي است؟ بعد از مرگ به کجا مي رود؟


 

  کلام  انسان شناسي  نفس و روح روح چيست و آيا داراي شكل خاصي است؟ بعد از مرگ به کجا مي رود؟

بازدید : 25999

 

منبع:

 

سوال

 

 

روح چيست و آيا داراي شكل خاصي است؟ بعد از مرگ به کجا مي رود؟

 

 

پاسخ

 

 

روح مبدأ حيات و زندگي است كه موجود را به احساس و حركت ارادي توانايي مي‌بخشد.[1]
در قرآن كريم درباره روح چنين آمده: «و يسئلونك عن الروح، قل الروح من امر ربي و ما اوتيتم من العلم الا قليلاً»؛[2] يعني از تو درباره روح سوال مي‌كنند بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكي از دانش به شما نداده است.
در برخي تفسيرها در ذيل اين آيه آمده است كه از مجموع قرائن موجود در آيه و خارج آن چنين استفاده مي‌شود كه پرسش كنندگان از حقيقت روح آدمي سوال كردند، همين روح عظيمي كه حيات ما از آن سرچشمه مي‌گيرد و به كمكش زمين و آسمان را جولانگاه خود قرار مي‌دهيم، اسرار علوم را مي‌شكافيم، و به اعماق موجودات راه مي‌يابيم، مي‌خواستند بدانند حقيقت اين اعجوبة عالم آفرينش چيست؟ از آن جا كه روح ساختماني مغاير با ساختمان ماده دارد و اصول حاكم بر آن غير از اصول حاكم بر ماده و خواص فيزيكي و شيميايي آن است، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مأمور مي‌شود در يك جمله كوتاه و پرمعني بگويد: روح از عالم امر است يعني خلقتي اسرارآميز دارد.
پس مراد از اين كه قرآن كريم فرمود: روح از امر الهي است اين خواهد بود كه روح يك موجود اسرارآميز است، علامه طباطبايي در تبيين معناي كلمه امر گفته است: تعبير امر در جايي به كار برده مي شود كه تدريج در كار نباشد، يعني مادي و محكوم به حركت مادي نباشد، پس روح كه از امر خداوند است بدين معنا است كه روح موجودي است كه آميخته با ماده و زمان ومكان نبوده و قابل اشاره نيست، بلكه موجودي مستقل است كه داراي حيات، علم و قدرت بوده و از مقوله صفات و احوال نمي باشد.[3]
آن جا كه سخن از ارتباط روح با جسم است و تأثير متقابل اين دو در يكديگر بيان مي‌شود، نام (روان) بر آن مي‌گذاريم و آن جا كه پديده‌هاي روحي جداي از جسم مورد بحث قرار مي‌گيرند نام روح را به كارمي‌بريم و دانشمندان الهي و فلاسفه معتقد‌اند روح يك حقيقت ماوراي طبيعي و فراطبيعي است.[4]
از آنچه در تعريف روح گفته شد معلوم گرديد كه چون روح يك موجود غيرمادي است، لذا شكل به معناي صورت هندسي ندارد ، زيرا شكل داشتن از اوصاف موجودات مادي است و روح مادي نيست .

جايگاه روح بعد از مرگ آدمي
اولاً: بر اساس آيات و روايات مختلف و متعدد روح انسان بعد از مفارقت از بدن در هنگام مرگ وارد عالمي به نام برزخ مي‌شود و برزخ در لغت عرب به جايي گفته مي‌شود كه حد فاصل بين دو چيز باشد و چون عالم بعد از مرگ حدفاصل بين زندگي موقت دنيا و حيات جاويدان عالم آخرت است، در قرآن شريف و روايات اولياء دين، آن عالم به نام برزخ خوانده مي‌شود.
بر اساس جهان بيني مكتب پيامبران الهي، با سپري شدن ايام زندگي دنيا و فرارسيدن مرگ، روح آدمي از بدن جدا مي‌شود و به عالم برزخ منتقل مي‌گردد و در آن سراي به حيات خويش ادامه مي‌دهد، اگر متوفي از گروه پاكان و نيكان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم است و اگر از گروه بدان و گناهكاران باشد به كيفر كارهاي ناپسند خويش معذب خواهد بود، و اين وضع هم چنان باقي و برقرار است تا زماني كه قيامت برپا گردد، مردم به فرمان الهي از قبرها برانگيخته شوند و براي رسيدگي به حساب‌هاي خود در محكمة عدل الهي حضور يابند.[5]
ثانياً: گرچه در ميان مردم برخي كشورها مثل هندوستان نظريه‌اي به نام تناسخ مطرح شده و آنها گمان كرده‌اند كه ارواح مجدداً در قالب بدن‌هاي ديگري به دنيا باز مي‌گردند، اين نظريه به تدريج توجه عده بسياري از مردم جهان را به خود جلب نموده و عده‌اي آن را باور كرده‌اند. اما اين پندار كاملا بي‌اساس بوده و برخلاف ره‌آورد معارف آسماني به خصوص قرآن كريم است.
طبق مكتب پيامبران الهي، قضاء حكيمانه حضرت باري تعالي در نظام عمومي عالم بر اين تعلق گرفته است كه روح بشر پس از مرگ دوباره به دنيا و دار تكليف باز نگردد و زندگي جديدي را در اين جهان آغاز ننمايد، بلكه هم چنان در عالم موقت برزخ بماند تا قيامت برپا گردد و به سراي جاودان آخرت منتقل شود... بازگشت به دنيا براي انجام كارهاي خوب و به دست آوردن شرايط هم‌زيستي با ارواح عاليه از نظر مكتب اسلام كه عين برهان و منطق است ، سخني است  سست و نادرست و قرآن شريف تحقق چنين امري را با صراحت, نشدني و غيرقابل وقوع اعلام نموده است.[6] بنابراين روح بعد از مرگ انسان اجازه ورود به دنيا را به معناي ياد شده ندارد.
ثالثاً: گرچه برگشت روح انسان بعد از مرگ به آن معنا كه ياد شد امكان‌پذير نيست. اما بايد توجه داشت اگر در برخي روايات آمد كه ارواح عده‌اي با بستگان خود ارتباط برقرار مي‌كنند، اين حرف درست بوده و غير از آن چيزي است كه به نام تناسخ ياد مي شود كه در اينجا به چند نمونه از روايات اشاره مي‌شود:
1. از امام صادق ـ عليه السلام ـ رسيده كه فرمود: مؤمن اهل خود را مي‌بيند و آنچه را كه موجب محبت او است مي‌بيند، بعضي از مؤمنان در هر هفته يك بار در روز جمعه به زيارت و ملاقات اهل خود مي‌رسند، و بعضي ديگر بر حسب مقدار عمل خود مي‌توانند آنان را ملاقات كنند.[7]
2. از حضرت امام موسي كاظم ـ عليه السلام ـ در پاسخ شخصي كه از ملاقات ارواح با بستگانش سوال كرده بود فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال يك بار برحسب منزلت و مكانت مؤمن مي‌تواند به ديدار بستگانش بيايد، و نحوه­ي ديدار آنان اين است كه به صورت موجود لطيفي (كه قابل ديدن نيست) بر بستگان خود اشراف پيدا مي‌كند، اگر آنها را در حال انجام كارهاي نيك مشاهده كرد خوشحال مي‌شود. و اگر در حال انجام كارهاي ناپسند ديد اندوهگين و غمناك مي‌گردد.[8]
3. در روايت ديگري فرمود: روح مؤمن از پروردگار خود اذن مي‌طلبد و خداوند به آن مؤمن اذن مي‌دهد و دو فرشته نيز همراه او گسيل مي‌نمايد، آنها به سراغ اهلش مي‌آيند كلام آنها را مي‌شنود و به سوي آنها نگاه مي‌كند.[9]
از مجموع اين گونه روايات چند نكته به دست مي‌آيد:
الف) ارواح مؤمنين مي‌توانند اهل خود را ببينند و اقوام و ذوي الارحام و كساني را كه به آنها علاقه‌مندند را ملاقات مي‌كنند و از حالات و سرگذشت آنان باخبر مي‌شوند.
حتي طبق برخي روايات روح كافر نيز به ديدار خانواده خود مي‌آيد و از ديدن اعمال زشت آنان بيشتر گرفتار رنج مي‌شود.[10]
ب) ارتباط ارواح با عالم دنيا آن قدر شديد و قوي است كه اگر عمل خيري از سوي كسي براي مردگان انجام گيرد، نتيجة آن به آنها مي‌رسد، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: روزي حضرت عيسي از كنار قبري عبور مي‌كرد صاحب قبر را در حال عذاب ديد، بعد از مدتي دوباره عبورش از آن راه افتاد آثار عذاب در آن قبر نديد، از خداوند خواست كه از اسرار مسأله او را آگاه كند. به او وحي شد كه فرزندي از آن شخص در دنيا باقي مانده بود، كارهاي خيري مانند اسكان دادن به يتيمي و كمك به مردم انجام مي‌داد، من به بركت عمل نيك فرزندش عذاب را از پدر او برداشتم.[11]
ج) ارتباط ارواح با مردمان دنيا از باب اشراف آنان بر اهل دنيا است كه مي‌توانند اهل دنيا را ببينند نه اين به شكل و صورتي مادي در آيند و آن گاه وارد دنيا شوند.
رابعاً: روح هر كسي به اندازه نور ايمان و معنويت خود مي‌تواند به ديدار بستگانش بيايد؛ از اين رو در روايت آمده كه عده‌اي هر هفته و برخي هر ماه و عده‌اي سالي يك بار مي‌توانند به ديدار بستگانش بيايند.
خامساً: از آن جا كه ارواح موجودات مجرد و غيرمادي هستند لذا شكل خاصي ندارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. امام خميني، معاد ازديدگاه امام خميني، دفتر 30 تبيان، نشر موسسه آثار امام خميني.
2. سيد محمد حسين طهراني، معادشناسي، از جلد اول تا دهم، نشر حكمت.
3. جوادي آملي، ياد معاد، نشر مركز نشر فرهنگي رجاء.
4. سيد عبدالحسين دستغيب، معاد.
 
پي نوشت ها:
[1]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، چاپ چهارم، نشر دار الكتب الاسلاميه، 1363ش، ج12، ص250، طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت: نشر موسسه الاعلمي للمطبوعات، ج 13، ص 195.
[2]. اسراء/ 85.
[3] . طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، تهران: نشر كانون انتشارات محمدي، 1363 ش، ج 24، ص 38.
[4] . مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، چاپ چهارم، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1363 ش، ج 12، ص 250 ـ 256.
[5] . گفتار فلسفي، معاد از نظر روح و جسم، نشر هيئت نشر معارف اسلامي، 1360 ش، بخش 1، ص 263.
[6] . ر. ک : همان، ص 266 ـ 270.
[7] . تهراني، سيد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، 1403 ق، ج 3، ص 220.
[8] . همان، ص 222.
[9] . همان، ص 223.
[10] . تهراني، سيد محمد حسين، معادشناسي، نشر حكمت، ج 3، ص 220.
[11] . همان، ص ۲۲۵

پنج شنبه 5 خرداد 1401  12:47 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها