0

نکته اخلاقی - عرفانی از آیت‌الله فاطمی‌نیا

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

نکته اخلاقی - عرفانی از آیت‌الله فاطمی‌نیا

نکته اخلاقی - عرفانی از آیت‌الله فاطمی‌نیا

۱۲ نکته اخلاقی - عرفانی از آیت‌الله فاطمی‌نیا

«در زمان ما هیاتی‌ها، مسجدی‌ها و مقدس‌ها آبرو می‌برند. عزیز من! اسلام می‌خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی‌ها با زبانشان می‌روند جهنم. روایت داریم که می‌فرماید اغلب جهنمی‌ها، جهنمی‌زبان هستند.»

به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: «آیت‌الله سیدعبدالله فاطمی‌نیا سال‌ها در مسیر توسعه اخلاقی جامعه تلاش کرد و سرانجام بامداد ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ به سوی معبود شتافت.

آنچه می‌خوانید، برگزیده‌ای از سخنان و توصیه‌های اخلاقی و عرفانی اوست.

بداخلاق شوید، عبادت‌تان ضایع است

من تعجب می‌کنم از بعضی‌ها! یک خانم مومن ۲۰ بار به عمره رفته. بار ۲۱ به او می‌گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم. می‌گوید: «نه من نمی‌توانم. دوستان همه دارند می‌روند عمره. من چطور نروم؟» حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق را در خانه رعایت می‌کنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره می‌روی، یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا. فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع می‌شود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع می‌شود.

نمازها چه شد؟ تو دل شکستی...

فرد وارد بازار قیامت می‌شود. فکر می‌کند خبری است. تعجب می‌کند. خدایا! پس چه شد؟ نمازها، عمره‌ها؟ می‌گویند: تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید! ما درد دل می‌کنیم. جوان عزیز! اگر عروج می‌خواهی، می‌خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی؟ برو درستش کن! دل مادر و پدر را شکستی؟ از خانه شروع کنید!

جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می‌زنند، در بیرون هیات! در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیات رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟

آبروی مردم را نبرید! در زمان ما هیاتی‌ها، مسجدی‌ها و مقدس‌ها آبرو می‌برند

خدمت آیت‌الله بهاءالدینی رسیدم. گفتم: آقا! راز مقام و رتبه سیدالسکوت (که بزرگان پیش ایشان می‌رفتند) چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته‌اند آبروبردن را.

ببینید خدا چند گناه را نمی‌بخشد:

۱- عمدا نمازنخواندن

۲- به ناحق آدم‌کشتن

۳- عقوق والدین

۴- آبروبردن

این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی‌شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می‌کرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می‌گویی؟» می‌گفت: پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت: «آبروی کسی را نبر!»

الان در زمان ما هیاتی‌ها، مسجدی‌ها و مقدس‌ها آبرو می‌برند. عزیز من! اسلام می‌خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی‌ها با زبانشان می‌روند جهنم. روایت داریم که می‌فرماید اغلب جهنمی‌ها، جهنمی‌زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می‌خورند و از دیوار مردم بالا می‌روند. یک مشت مومن مقدس را می‌آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیات بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می‌نشینند آبرو می‌برند.

امیرالمومنین به حارث همدانی می‌فرماید: اگر هر چه را می‌شنوی، بگویی، دروغگو هستی.

مستحب با جایز فرق دارد. مستحب یعنی وقتی انجامش دادی یک چیزی هم گیرت می‌آید. حالا یکی از مستحبات قاضی که در مسند قضا نشسته این است که اگر متهمی را پیش او آوردند، دید موضوع اتهام از حقوق مردم است، باید ساکت شود شواهد را جمع و حکم کند. اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است. یعنی مثل نماز نافله می‌ماند که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است. قاضی بگوید: کی؟ نه! یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی می‌دهند. این بنده خدا از آنها استفاده کرده است. قاضی باید اینها را بگوید. اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان می‌دیدیم، صرف نمی‌کرد امام حسین در راهش شهید بشود.

شب بلند می‌شود نماز شب می‌خواند، صبح می‌نشیند غیبت می‌کند

هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم می‌آیند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.

شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و ... را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه‌شان می‌آید. منتها ما چه می‌کنیم؟ این انوار را حفظ نمی‌کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی (نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم، ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: «ایشان هر چه به دست می‌آورد نگه می‌داشت.» ولی ما انوار را ضایع می‌کنیم. شب بلند می‌شود نماز شب می‌خواند، صبح می‌نشیند غیبت می‌کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می‌رود.

شدیدترین گناه

گناهکار چند نوع است. عده‌ای گناه می‌کنند، بعد ناراحت و پشیمان می‌شوند. سوز و گداز دارند. توبه می‌کنند و هرگز فکر نمی‌کنند که روزی این توبه را بشکنند اما دوباره می‌شکنند. دوباره، سه‌باره، دَه‌باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه‌شکستن‌ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می‌شود. اما اگر نه، دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد، او طعمه شیطان می‌شود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.

برای مردم، خوب بخواهید

نقل شده است روزی «معروف کرخی» نشسته بود. عده‌ای از جوانان در دجله سوار بر قایق بودند و ساز و آواز سرمی‌دادند. چند نفر از مقدّسین آمدند، به معروف کرخی گفتند: آقا آنها را نفرین کن! چه جوان‌های بدی هستند! معروف دست‌های خود را بلند کرد و فرمود: خدایا به عزّت خودت قسم می‌دهم کسانی را که در این دنیا این‌ قدر خوشحال کردی، در آخرت هم همین‌طور آنها را خوشحال کن! آنها به معروف اعتراض کردند: ای معروف! تو یک عارف هستی! چرا چنین می‌گویی؟ چرا یک عدّه که مشغول گناه هستند را نفرین نکردی و برای آنها دعا کردی؟ معروف کرخی پاسخ داد: وای بر شما که نادان هستید. من آنها را دعا کردم. اگر قرار شود در آخرت خوشحال باشند، باید در این‌ دنیا توبه کنند. این دعا یعنی خدا به آنها توبه عنایت کند.

صدای خوش شنیدید، خدا را شکر کنید

اگر صدای خوشی می‌شنوید، خوشتان می‌آید، باید سجده شکر به جا بیاورید. چون عده‌ای درک نمی‌کنند. این نعمت توجه به ظرایف است.

دعای کمیل ۲۰ دقیقه است. وسطش سه ساعت سخنرانی نکنید!

اول مظلوم از انسان‌ها امیرالمومنین است و در دعاها دعای کمیل. این دعا خیلی مظلوم است. در تیراژ بالا چاپ می‌شود، هر مجلسی هم که بروید دعای کمیل داریم.

اولا که وسط دعای کمیل سخنرانی می‌کنند که دعای کمیل می‌شود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است. ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را بکنیم سه ساعت.

اگر استادی، نورانیتی داری، مختصر توضیح بده! وسط دعا هر چه شعر بلد است می‌خواند. همه بیچاره می‌شوند. جوان‌ها زده می‌شوند. می‌گویند جوان نمی‌رود دعای کمیل. خوب تو نمی‌گذاری.

مولوی می‌گوید در قدیم موذن بدصدایی بود. دیدند روزی صف بلندی از هدایا و تحفه‌ها تشکیل شده برای این موذن بدصدا. تعجب کرد و علت را پرسید. گفتند: همه این افراد در صف مسیحی هستند. گفت: چرا برای من تحفه آورده‌اند. گفتند: برای صدایت. گفت: صدای من که بد است. گفتند این مسیحی‌ها شش ماه با یک دختر مسیحی سر مسلمان شدنش بحث داشتند. دختر اصرار داشت که من می‌خواهم مسلمان بشوم. مسیحی‌ها هم در طول شش ماه نتوانستند او را قانع کنند. صدای تو را که شنید گفت من اصلا اسلام را نمی‌خواهم. این تحفه و هدایا قدردانی مسیحیان از توست.

به شیطان رو ندهید

شیطان را باید شناخت. شعار می‌دهند، می‌گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست. ما شیطان را رو می‌دهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانه‌های پر درخت تبریز بازی می‌کردیم. دیدیم ناله یکی از بچه‌ها بلند شد. دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد از مورچه کمی بزرگ‌تر. این بچه داشت سیاه می‌شد طفلک. بچه عقرب از بند انگشت هم کوچک‌تر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش می‌خواهد. شما الان نمی‌توانید بگویید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی می‌آید در آستین آدم.

شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. این طور بگویید روبه‌روی خدا ایستاده‌اید. شیطان قوی نیست، موذی است.

خداوند در قرآن می‌فرماید: «بر بنده من کسی تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش می‌روند.» جوانان عزیز! اخلاقتان را زیباتر بکنید، نمازها را مرتب بخوانید، مساله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید. مطمئن باشید شیطان می‌رود.

جز خدا کسی جواب مضطر را نمی‌دهد

آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی‌دهد، همه کارهایش درست می‌شود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!

دست مادر که بالا می‌رود بلاها از شما دور می‌شود

آقایان! حیف‌تان نمی‌آید مادرها را اذیت می‌کنید؟ سید رضی، جامع نهج‌البلاغه، پس از مرگ مادرش گفت: «بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟» دست مادر که بالا می‌رود، بلاها از شما دور می‌شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می‌رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته، مادر را می‌رنجاند. قبول باشد!

سفره خدا بزرگ است

سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت: دعا کن خدا چشمانم را برگرداند! حضرت موسی گفت: باشد. پیرزن گفت: دعا کن جمالم را هم برگرداند! حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد، دیگر زیبایی و ... . وحی آمد که موسی چرا فکر می‌کنی؟ مگر از تو می‌خواهد؟

***

آشیخ موسی دبستانی را من زیارت کردم. خیلی لطیف بود. از شاگردان آیت‌الله قاضی بود. یک شب بلند می‌شود برای نماز شب. قبل از بیدارشدن برای نماز شب در خواب می‌بیند که یک نفر گفت: یا موسی اقبل و لا تخف انک من‌العاملین (ای موسی رو کن و نترس که تو در امانی) نماز شب را خواند و خوابید، دیگر بلند نشد. همان طور در خواب رفت.

انتهای پیام

سه شنبه 27 اردیبهشت 1401  8:26 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها