0

مطابق آیات قرآن (اسلام دین اعراب است )و پیغمبر ایرانیان زرتشت است)

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

مطابق آیات قرآن (اسلام دین اعراب است )و پیغمبر ایرانیان زرتشت است)

مطابق آیات قرآن اسلام دین اعراب است و پیغمبر ایرانیان زرتشت است
شبهه: مدرك قرآني كه ثابت مي كند اسلام براي ما نيامده است و ما ايراني‌ها ﺑﺎﯾﺪ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ بمانيم. ﺍﯾﻦ گفته آشكار ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﯼ ﻫﯿﭻ ترديدي ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ‌ﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ: ﺳﻮﺭﻩ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺁﯾﻪ 4: «ﻭَﻣَﺎ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻣِﻦ ﺭَّﺳُﻮﻝٍ ﺇِﻟَّﺎ ﺑِﻠِﺴَﺎﻥِ ﻗَﻮْﻣِﻪِ ﻟِﻴُﺒَﻴِّﻦَ ﻟَﻬُﻢْ»؛ ﺳﻮﺭﻩ نحل ﺁﯾﻪ 36: «ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﺑَﻌَﺜْﻨَﺎ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻟًﺎ»؛ ﺳﻮﺭﻩ ﯾﻮﻧﺲ ﺁﯾﻪ 47: «ﻭَﻟِﻜُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻝٌ »؛ ﺳﻮﺭﻩ ﺸﻌﺮﺍﺀ ﺁﯾﻪ 195، 198، 199: «ﺑِﻠِﺴَﺎﻥٍ ﻋَﺮَﺑِﻲٍّ ﻣُّﺒِﻴﻦٍ، ﻭَﻟَﻮْ ﻧَﺰَّﻟْﻨَﺎﻩُ ﻋَﻠَﻰ ﺑَﻌْﺾِ ﺍﻟْﺄَﻋْﺠَﻤِﻴﻦَ، ﻓَﻘَﺮَﺃَﻩُ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢ ﻣَّﺎ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺑِﻪِ ﻣُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ»؛ ﺳﻮﺭﻩ ﺳﺠﺪﻩ ﺁﯾﻪ 3: «ﺃَﻡْ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﺍﻓْﺘَﺮَﺍﻩُ ﺑَﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻖُّ ﻣِﻦ ﺭَّﺑِّﻚَ ﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﻗَﻮْﻣًﺎ ﻣَّﺎ ﺃَﺗَﺎﻫُﻢ ﻣِّﻦ ﻧَّﺬِﻳﺮٍ ﻣِّﻦ ﻗَﺒْﻠِﻚَ ﻟَﻌَﻠَّﻬُﻢْ ﻳَﻬْﺘَﺪُﻭﻥَ» و آیات دیگر.
بازدید : 17
منبع : مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات (حوزه‌های علمیه) ,

پاسخ اجمالی:

برخى بر اين گمان‏اند كه حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلم در انديشه جهانى نمودن رسالت خويش نبوده است و اسلام را به عنوان رسالت و دعوتى عربى و محدود به مكّه و قبايل ساكن در جزيرة العرب مدّ نظر داشت؛ چيزى كه جاى شگفتى دارد اين است كه آن دسته از آيات كه آشكارا به جهانى بودن رسالت اسلام اشاره مى‏نمايند و از  سوره‏هاى مكّى قرار دارند، کنار گذاشته و به آیاتی استناد می‌کنند که نه منطقه‌ای بودن قرآن و بلکه از شروع دعوت سخن می‌گوید که می‌بایست از خویشاوندان شروع شده و بعد شهر دعوت شود و سپس اطراف شهر و در آخر هم فرامنطقه‌ای گردد و این لازمه هر دعوتی است؛ در واقع آیات مورد استناد برخی افراد برای منطقه‌ای بودن قرآن، براى بيان مراحل تدريجى دعوت بوده است و در مورد جهانى بودن رسالت اسلام به خاطر وجود آیاتی از قرآن کریم، هيچ‏گونه شكّ و ترديدى وجود ندارد.[1]

پاسخ تفصیلی:

مقدمه

قرآن کریم و سیره رسول خدا گویای فراگیری و حهانی بودن قرآن است، اما برخی با استناد به آیاتی می‌پندارند که قرآن رسالتی منطقه‌ای داشته است و اینگونه آیات دستاویزی برای شبهه افکنان شده است که با دقت در اینگونه آیات روشن خواهد شد که دلالتی بر منطقه‌ای بودن دعوت رسول الله ندارند.

1. آیات انذار قوم و سازگار با جهانی بودن قرآن

برخی شبهه افکنی می‌کنند که قرآن کریم وقتی رسول خدا را معرفی می‌کند، وی را انذار کننده مکه و اطراف آن می‌داند و این می‌رساند که قرآن رسالتی جهانی نداشته و بلکه منطقه‌ای بود:

«وَ لَكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَئهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون» (قصص/46) (و به خاطر رحمت و لطفى كه از جانب پروردگارت بود، تو را از آن داستان باخبر ساختيم تا مردمى را كه پيش از تو هشداردهنده‏اى براي‌شان نيامده بود هشدار دهى، باشد كه متوجه شوند و دريابند).

«فَإِنَّمَا يَسَّرْناهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا» (مریم/97) (و ما فقط آن [قرآن‏] را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بوسيله آن بشارت دهى و دشمنان سرسخت را با آنان انذار كنى).

«بَلْ هُوَ الحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمَاً مَا أَتاهُمْ مِن نَذِيرٍ مِن قَبلِكَ» (سجدة/ 3) (ولى آنان مى‏گويند: آن را بدروغ به خدا بسته است، امّا اين سخن حقّى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار كنى كه پيش از تو هيچ انذاركننده‏اى براى آنان نيامده است، شايد هدايت شوند).

«لِتُنْذِرَ قَوْمَاً مَا أُنْذِرَ ءَابَآؤهُمْ فَهُمْ غفِلُونَ» (يس/ 6) (تا قومى را بيم دهى كه پدرانشان انذار نشدند، از اين رو آنان غافلند).

این نگرش و پندار با کنار هم گذاشتن آیاتی که صراحت برفراگیری و فرامنطقه‌ای بودن رسالت قرآن دارد، پاسخی آسان دارد:

یک) این آیات صراحت ندارد که رسول خدا دیگر اقوام را دعوت نکند و آیات جهانی بودن تصریح می‌کند که دعوت قرآن دعوتی فرامنطقه‌ای است.

دو) در سوره یس که برخی به آیه‌ای از آن استدلال کرده و تصور کرده‌اند که قرآن منطقه‌ای است نه جهانی، آیه‌ای دیگر وجود دارد که انذار کننده بودن رسول خدا را به صراحت جهانی می‌داند: «لِيُنذِرَ مَنْ كَانَ حَيّاً وَيَحِقَّ القَوْلُ عَلَى الكفِرينَ» (يس/70) (تا افرادى را كه زنده‏اند بيم دهد و بر كافران اتمام حجّت شود).

این آیه دایره انذار را فراتر از قوم دانسته و هر انسان زنده‌ای را مخاطب خود قرار می‌دهد و چنین خطابی هم جزیره العرب را و هم همه مناطقی را دربر می‌گیرد که در آنها انسانی زندگی می‌کند و در آیه‌ای دیگر، رسول خدا را انذار کننده مسیحیان و یهودیان می‌داند: «وَيُنذِرَ الّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» (كهف/4) (و آنها را كه گفتند: خداوند، فرزندى انتخاب كرده است، انذار كند) و این آیه، هم امت حضرت موسی و هم امت حضرت عیسی را فرا می‌گیرد که یهود عزیر را فرزند خدا و مسیحیان حضرت عیسی را فرزند خدا می‌دانستند و این اقوام فقط در مکه و مدینه نبودند تا پندار منطقه‌ای بودن قرآن پیش بیاید.

بر این اساس آیات انذار به مقتضی مقام است، یعنی اول رسول خدا باید قوم و عشیره خود را انذار کند «وَأَنذِر عَشِيرَتِكَ الأقرَبينَ» (شعراء/214) (و خويشاوندان نزديكت را انذار كن‏) و سپس اطراف مکه را تا برسد به مدینه و اطراف آن که یهود و نصاری بودند و سپس با نامه نگاری با فرمانروایان ایران، مصر و حبشه کل جهان را به یکتاپرستی دعوت کند؛ این سخن یعنی اقتضای دعوت این است که اول از نزدیکترین‌ها شروع کرده و سپس همگان را دعوت کند: «قُلْ إِنَّمَا أُنذِرُكُم بِالْوَحْىِ  وَ لَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنذَرُون» (انبیاء/ 45) (بگو: من تنها بوسيله وحى شما را انذار مى‏كنم؛ ولى آنها كه گوش‌هاي‌شان كر است، هنگامى كه انذار مى‏شوند، سخنان را نمى‏شنوند).

در این آیه انذار برای مخاطبان بوده و در آیه دیگر انذار را عمومی کرده است: «اَكاَنَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلىَ‏ رَجُلٍ مِّنهُْمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبهِِّمْ  قَالَ الْكَفِرُونَ إِنَّ هَاذَا لَسَحِرٌ مُّبِين» (یونس/ 2) (آيا براى مردم، موجب شگفتى بود كه به مردى از آنها وحى فرستاديم كه مردم را بترسان و به كسانى كه ايمان آورده‏اند بشارت ده كه براى آنها، سابقه نيك نزد پروردگارشان است؟! (امّا) كافران گفتند: اين مرد، ساحر آشكارى است).[2]

علامه طباطبائی بر این باور است که دعوت رسول خدا هر چند از اول جهانى بوده، اما مرحله به مرحله صورت مى‏گرفت: اول در مراسم حج  مردم را به توحید دعوت کرد و با انكار شديد مشركين مواجه شد؛ سپس مدتى به طور پنهانى دعوت كرد؛ در مرحله سوم مامور شد نزديكان خود را دعوت كند: «وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ‏« (شعراء/ 214) (و نزديكترين خويشاوندانت را هشدار بده)؛ در مرحله چهارم مامور شد همه قومش را دعوت كند: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ» (حجر/ 94) (آنچه را مأموريت دارى، آشكارا بيان كن! و از مشركان روى گردان) و در مرحله پنجم، به دعوت عموم مردم جهان مامور شد: «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً ...» (اعراف/ 158) (بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم...)

بنابراین قرآن مجيد در مطالب خود اختصاص به امتى از امم مانند امت عرب يا طائفه‏اى از طوائف مانند مسلمانان ندارد، بلكه با طوائف خارج از اسلام سخن مي‌گويد؛ چنانكه با مسلمانان مي‌گويد، بدليل خطابات‏ بسيارى كه بعنوان كفار، مشركين، اهل كتاب، يهود، بنى اسرائيل و نصارى دارد و با هر طائفه‏اى از اين طوائف باحتجاج پرداخته، آنان را بسوى معارف حقه خود دعوت مي‌كند و هرگز خطاب خود را مقيد به عرب بودن آنان نمي‌كند؛ چنانکه در مورد مشركين- بت پرستان- مي‌فرمايد: «فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ» (توبه/ 11) و در مورد اهل كتاب- يهود، نصارى و مجوس- مي‌فرمايد: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آل عمران/64).

چنانكه مى‏بينيم هرگز نفرموده: «اگر مشركين عرب توبه كنند» و نفرموده: «اى اهل كتابى كه از نژاد عرب مي‌باشيد»؛ آرى در بدو طلوع اسلام كه دعوت از جزيرة العرب به بيرون تجاوز نكرده بود، طبعا خطابات قرآنى به امت عرب القا مي‌شد، ولى از سال شش هجرت كه دعوت به بيرون شبه جزيره راه يافت، هيچ موجبى براى توهم اختصاص نبود؛ گذشته از اين آيات، آيات ديگرى دلالت بر عموم دعوت مي‌كند:

    «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» (انعام/ 19) (وحى شده است بر من اين قرآن براى اينكه شما را انذار كرده بترسانم و هر كه را كه اين قرآن- يا انذار- بوى برسد).
    «وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» (قلم/ 52) و «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» (ص/ 87) (نيست قرآن مگر ياد آورى براى همه جهانيان).
    «إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ نَذِيراً لِلْبَشَرِ» (مدثر/ 36) (بدرستى اين آيه يكى از بزرگترين آيات مي‌باشد در حالي‌كه ترساننده بشر است).

به حسب تاريخ نيز، اسلام عده‏اى از ارباب مذاهب مانند بت پرستان، يهود، نصارى و همچنين از امت‌هاى گوناگونى مانند سلمان فارسى، صهيب رومى و بلال حبشى به ثبوت رسيده است.[3]

در نتیجه انذار مردم مکه توسط رسول الله با جهانی بودن دعوت آن حضرت همسان و سازگار می‌باشد: «قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنىّ‏ِ رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ يُحْىِ وَ يُمِيتُ  فََامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبىِ‏ِّ الْأُمِّىّ‏ِ الَّذِى يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون» (اعراف/ 158) (بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم؛ همان خدايى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن اوست؛ معبودى جز او نيست؛ زنده مى‏كند و مى‏ميراند؛ پس ايمان بياوريد به خدا و فرستاده‏اش، آن پيامبر درس نخوانده‏اى كه به خدا و كلماتش ايمان دارد؛ و از او پيروى كنيد تا هدايت يابيد) و ذکر قوم قریش در اینگونه آیات به خاطر این است که هدایت آنها لازمه شروع دعوت رسول الله می‌باشد تا ثابت کند رسول خدا بر خویشان خود مهربان و دلسوز است و منافاتی با جهان‌شمولی قرآن کریم ندارد، زیرا آیات دیگر جهانی بودن دعوت رسول الله را ثابت می‌کند.[4]

این یعنی اگر اسلام فقط متعلق به منطقه عربستان بود، نمی‌بایست افراد دیگر منطقه‌ها به آن فراخوانده می‌شدند، در حالی‌که تاریخ ثابت کرده در عصر رسول الله افرادی بدان حضرت ایمان آورده‌اند و نامه‌های حضرت به کشورهای دیگر مانند ایران، روم، حبشه و غیره گویای دعوت جهانی رسول الله صلی الله علیه و آله می‌باشد.

2. انذار ام القری و اطرافش همسان با جهانی بودن قرآن

در قرآن کریم دو آیه وجود دارد که برخی به منطقه‌ای بودن قرآن بدان‌ها استناد می‌کنند:

    «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها» (انعام/ 92) (اين كتاب مباركى است كه ما آن را فروفرستاده‏ايم و تصديق‏كننده كتاب‌هاى پيش از خويش است و تا اينكه مردم امّ‏القرى و اطراف آن را هشدار بدهى).
    «وَ كَذَالِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى‏ وَ مَنْ حَوْلهََا وَ تُنذِرَ يَوْمَ الجَْمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ  فَرِيقٌ فىِ الجَْنَّةِ وَ فَرِيقٌ فىِ السَّعِير» (شوری/ 7) (و اين گونه قرآنى عربى را بر تو وحى كرديم تا أمّ القرى  و مردم پيرامون آن را انذار كنى و آنها را از روزى كه همه خلايق در آن روز جمع مى‏شوند و شكّ و ترديد در آن نيست بترسانى؛ گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان).

استدلال‌گونه این است که ام القری یا اسم علم برای مکه است یا اینکه نامی است که بر مکه اطلاق شده، هر چند ممکن است در جای دیگر مفهوم دیگری داشته باشد؛ به هر معنا که باشد، آیه دلالت بر منطقه‌ای بودن دعوت قرآن کریم و رسالت رسول الله دلالت دارد.

اما استدلال به این گونه آیات بر منطقه‌ای بودن دعوت رسول الله خیلی ضعیف است؛ باید پرسید چرا در همین سوره‌ انعام، آیه‌ای فراموش یا به فراموشی سپرده شده که بر جهانشمولی رسالت حضرت محمد دلالت دارد و خداوند به صراحت بر رسول خدا دستور داده تا همه مناطق جهان هستی را انذار کند: «وَ أُوحِىَ إِلىَّ هَذَا الْقُرْءَانُ لِأُنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغ» (انعام/ 19) (و اين قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام كسانى را كه اين قرآن به آنها مى‏رسد، بيم دهم)؛ تصریح آیه بر این است که دعوت رسول خدا به همه برسد، عرب باشد یا عجم، شرقی باشد یا غربی؛ پس چرا استناد به این آیه کنار گذاشته شده است با اینکه هر دو آیه در یک سوره‌اند؟!

رسول خدا چون دعوتش را از مکه شروع کرد، خدا فرمود: «لِتنذِرَ أُمَّ القُرَى وَمَن حَولَهَا» (انعام/ 92؛ شورى/ 7) و این امر الهی منافاتی با گسترش دعوت به کل جهان را ندارد؛ از این رو، چون مکه شروع دعوت بود و هنوز زمینه گسترش دعوت فراهم نبود، خطاب‌ها نیز به قوم و اهل مکه می‌شد؛ وقتی زمینه فراهم شد، در همان مکه دعوت جهانی رسول الله اعلام شد:

    «وَمَا هُوَ إلّا ذِكرٌ لِلعلَمِينَ» (قلم/ 52) (در حالى كه اين (قرآن) جز مايه بيدارى براى جهانيان نيست).
    «لُاُنذِرُكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ» (انعام/ 19) (اين قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام كسانى را كه اين قرآن به آنها مى‏رسد، بيم دهم).

با این نگاه روشن می‌شود که دعوت رسول خدا جهانی بوده و خطاب‌ها به تناسب بیان می‌شد و هر جا زمینه فراهم بود، جهانی بودن بر همگان اعلام می‌گردید.[5]

بنابراین دعوت پيامبر اسلام در جهانى شدنش تدريجى و مرحله به مرحله بوده و يكى از ادله‏اى كه مى‏رساند كه چنين مراتبى در دعوت اسلام بوده، این آيه است: «قُلْ مَا أَسَْلُكمُ‏ْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ المُْتَكلَِّفِينَ * إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ» (ص/ 87-86) (بگو: من براى دعوت نبوّت هيچ پاداشى از شما نمى‏طلبم و من از متكلّفين نيستم! -سخنانم روشن و همراه با دليل است- اين (قرآن) تذكّرى براى همه جهانيان است)؛ خطاب در آیه به كفار قريش است، اما مى‏فرمايد اين قرآن هدايت و تذكر براى تمام عالميان است و اختصاص به يك قوم و دو قوم ندارد و چون كتابى است همگانى، ديگر معنا ندارد كه رسول خدا از عرب مطالبه اجر و پاداش كند.

در واقع اسلام رعايت ترتيب را در ميان مردم نموده و رسول خدا به تمامى بشر مبعوث بود ، بدون اينكه دينش انحصارى و دعوتش اختصاص به قومى يا به مكانى و يا به زمانى معين داشته باشد زيرا مى‏فرمايد: «قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنىّ‏ِ رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ يُحْىِ وَ يُمِيتُ  فََامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبىِ‏ِّ الْأُمِّىّ‏ِ الَّذِى يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون» (اعراف/ 158) (بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم؛ همان خدايى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن اوست؛ معبودى جز او نيست؛ زنده مى‏كند و مى‏ميراند؛ پس ايمان بياوريد به خدا و فرستاده‏اش، آن پيامبر درس نخوانده‏اى كه به خدا و كلماتش ايمان دارد؛ و از او پيروى كنيد تا هدايت يابيد). [6]

3. زبان قوم و سازگاری آن با جهانی بودن قرآن

از منظر عقل و خرد عرفي عاقلانه نیست كه پيامبري، فقط قوم و طايفه خود را هدايت كند و نسبت به سرنوشت آنان حساس باشد، مردم و اقوامي ديگر سرزمين ها را دعوت به دين خود نكند؛ همه پيامبران بزرگ الهي چون حضرت ابراهيم، موسي و عيسي از گرايش همه مردمان و اقوام، به دين و شريعت خود استقبال مي‌نمودند و دست آنها را گرفته و هدايت مي‌كردند، اين مقتضاي فلسفه نبوت و نجات بخشي پیامبران الهی می‌باشد و در تاريخ حتي يك مورد هم پيدا نمي‌شود كه پيامبري غیر هم‌زبان‌های خود را از گرويدن به دين و شريعت خود مانع شده باشد، پس چگونه ممكن است انسان عاقلي اين سخن را در حق خاتم پيامبران بپذیرد که چون زبانش عربی بود، فقط به عرب زبان‌ها پیامبری کرده و از هدایت بقیه مناطق غافل مانده است؟!

آياتي كه اشاره به نزول قرآن به زبان عربي دارند، به هيچ وجه اين را نمي‌رساند كه قرآن و دين اسلام مخصوص عرب زبان‌هاست و اقوام ديگر مخاطب قرآن نيستند؛ زیرا پيامبران در درجه اول با قوم خود، همان ملتي كه از ميان آنها برخاسته‌اند، تماس داشتند و نخستين شعاع وحي بوسيله پيامبران بر آنها مي‌تابيد، پس پيامبر بايد به زبان آنها و لغت آنها سخن بگويد تا حقايق را به روشني براي آنان آشكار سازد؛ سنت الهی و شیوه عقلا بر این است که هر دعوتی با زبان قوم باشد؛ اما اگر دعوتی فرا منطقه‌ای باشد و هر منظقه‌ای زبان خاصی داشته باشند، ترجمه دعوت به همه زبان‌ها کافی است و لزومی به نزول آیات به همه زبان‌ها نیست؛ از این رو کتاب الهی با یک زبان نازل شده که قوم پیامبر با آن صحبت می‌کردند و معنا ندارد که رسول الهی با زبانی کتاب بیاورد که قوم خودش آن را متوجه نشوند؛ علاوه بر این، در انزال کتاب الهی با زبان قوم نکته ظریفی وجود دارد و آن اینکه قوم رسول خدا به راحتی زبان غیر عربی را نمی‌پذیرفتند: «وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلىَ‏ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُواْ بِهِ مُؤْمِنِين» (شعراء/ 199-198) (هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم‌ها نازل مى‏كرديم. و او آن را بر ايشان مى‏خواند، به آن ايمان نمى‏آورند).

خدای حکیم هم قرآن را به زبانی فرستاد که عرب‌ها بدان ایمان آورند و عذری نداشته باشند و بر اساس همین تعصب عرب بود که رسول خدا تمام تلاش خود را نمود تا آنها را به سمت اسلام هدایت کند؛ بر همین اساس که هر کتابی می‌بایست به زبان قومی باشد که پیامبر از میان آنها بر انگیخته شده و هم تعصبات را از میان بردارد، قرآن به زبان عربی نازل شد: «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَينِ‏َّ لهَُمْ  فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَ يَهْدِى مَن يَشَاءُ  وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (ابراهیم/ 4) (ما هيچ پيامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستاديم؛ تا (حقايق را) براى آنها آشكار سازد؛ سپس خدا هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مى‏كند؛ و او توانا و حكيم است».

بنابراین آیات مورد استناد برخی از شبهه‌افکنان بر منطقه‌ای بودن قرآن، هیچگونه دلالتی بر آن ندارد و آیه صراحت دارد بر اینکه زبان کتاب آسمانی با زبان قومی بوده که پیامبر در میان‌شان مبعوث شد، اما دلالتی بر این ندارد که کتاب این پیامبر با زبان همه اقوام باشد؛ همانگونه که حضرت ابراهیم مردم حجاز را دعوت نمود در حالی که خودش عرب اصیل نبود، حضرت موسی فرعون را دعوت به ایمان کرد که زبان‌شان قبطی بود، در حالی که  زبان تورات عبری است و رسول خدا، یهود و نصاری را به اسلام دعوت کرد و برخی از آنها نیز پذیرفتند و برخی دیگر ایمان نیاوردند.[7]

از سوی دیگر پیامبران الهی اقوامى كه اهل زبان خود نبوده‏اند را نيز دعوت مى‏كردند، مثلا ابراهيم خليل با اينكه خود، «سريانى» زبان بود، عرب حجاز را به عمل حج دعوت نمود و موسى با اينكه «عبرى» بود، فرعون و قوم او را كه «قبطى» بودند به ايمان به خدا دعوت فرمود و پيغمبر بزرگوار اسلام هم يهود عبرى زبان و نصارى رومى زبان و غير ايشان را دعوت فرمود و اگر كسى در وسعت معارف و قوانين اسلام دقت نمايد و نيز در نظر بگيرد كه در ايام نزول قرآن و بعثت آن جناب، دنيا در چه وضعى به سر مى‏برد و ظلمت جهل و پليدى فساد و ظلم تا چه حد رسيده بود، هيچ ترديدى برايش باقى نمى‏ماند كه در آن روز ممكن نبوده كه اسلام يك باره شرك و فساد را از دنيا ريشه كن كند و تصديق مى‏كند كه لازم بوده دعوت را در ميان بعضى از طوائف ساكنان زمين، شروع كند و بناچار اين طايفه همان قوم خود رسول اللَّه باشد، آن گاه بعد از آنكه دين خدا در ميان عرب جاى خود را باز كرد به تدريج در بين غير عرب هم راه يابد هم چنان كه همين طور شد و و آياتى هم كه دلالت مى‏كند بر اينكه دعوت اسلام و انذارش ارتباطى با عرب دارد، بيش از اين دلالت ندارد كه عرب هم يكى از طوايفى است كه بايد بوسيله قرآن دعوت و انذار شوند و زبان عربی امتیاز دیگری هم دارد و آن اینکه هيچ زبانى غير زبان عرب نمى‏توانسته معانى و مقاصد قرآنی را قالب گيرى كند و به نحو اتم و اكمل در ذهن شنونده منتقل سازد و به همين جهت خداى سبحان براى كتاب خود از ميان همه زبان‌ها، زبان عربى را انتخاب كرده و فرمود: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (زخرف/ 3) (ما آن را قرآنى عربى كرديم تا شايد شما بشر در آن تعقل كنيد).[8]

قرآن کریم از دو وجه تکمیل نعمت و احسان کرده است:

یک) نعمت و احسان به رسول خدا که وی را برای همه مردم مبعوث کرد.

دو) نعمت و احسان به مردم کرد زیرا رسولی را فرستاد که با زبان آنها سخن می‌گفت و لازم نیست که قرآن به همه زبان‌های دنیا نازل شود؛ زیرا ترجمه قرآن به دیگر زبان‌ها این نیاز را برطرف می‌کند و اگر به زبان عربی قرآن نازل شده است فقط برای این بود که نزدیک‌ترین قوم به دعوت اولیه آن حضرت، عرب بود و گرنه قرآن برای همه مردم جهان است.[9]

نتیجه گیری

با کنار هم گذاشتن آیاتی که صراحت برفراگیر و فرامنطقه‌ای بودن رسالت قرآن دارد، پاسخ آیاتی که می‌گوید رسول خدا خویشاوندان، قوم، مردم مکه و اطراف آن را به اسلام دعوت می‌کرد، روشن می‌شود که هیچگونه دلالتی بر منطقه‌ای بودن قرآن ندارند زیرا لازمه دعوت هر رسولی این است که اول خویشاوندان، قوم، شهر و اطراف محل سکونت خود را دعوت کند و سپس دعوتش را گسترش دهد و رسول خدا نیز همین سیر دعوت را انجام دادند و بعد از دعوت اهل مکه و مدینه، دیگر ادیان را به اسلام دعوت کردند و از ایمان آورندگان اهل کتاب تمجید کردند تا این پندار از بین برود که اهل کتاب مکلف به ایمان آوردن بر رسول الله نبودند و قرآن هیچ وقت آنها را معذور نمی‌داند و این دعوت می‌بایست با زبان همان قومی باشد که دعوت رسول الله از آنجا شروع می‌شود و برای دعوت بقیه مردم جهان که زبان دیگری دارند، ترجمه قرآن به آن زبان‌ها کفایت می‌کند.

 

[1] . قرضاوى، يوسف، قرآن منشور زندگى، تهران،انتشارات احسان، 1382ش،ص79.

[2] . رک: سبحانى تبريزى، جعفر، الالهيات‏، قم، موسسه امام صادق، چاپ دوم،1411ق، ج3، ص477. سبحانى تبريزى، جعفر، مفاهيم القرآن‏، قم، موسسه امام صادق، چاپ چهارم،1421ق، ج‏3، ص59‏.

[3] . رک: طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374ش، ج17، ص545. طباطبائى، محمد حسين، قرآن در اسلام، دار الكتب الاسلاميه، چاپ دوم،1353ش، ص23.

[4] . رک: طنطاوى، محمد، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، قاهره، نهضة مصر، 1997م، ج‏10، ص 287 و  ج‏12، ص13.

[5] . مفاهيم القرآن‏، پیشین، ج‏3، ص 63.

[6] . رک: الميزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج4، ص253. ج18، ص20. التفسير الوسيط للقرآن الكريم، پیشین، ج‏13، ص 16.

[7] . مفاهيم القرآن‏، پیشین، ج3، ص70.

[8] . رک: الميزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج4، ص254. ج‏12، ص19.

[9] . التفسير الوسيط للقرآن الكريم، پیشین، ج‏7، ص513.

 

یک شنبه 25 اردیبهشت 1401  4:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها