مرد باید بداند که کلفت یا کنیز به خانه نیاورده، بلکه همسر، همکار، همفکر و یار و مددکار به خانه آورده است و از او باید فقط انتظار (قنوت) و (حفظ) داشته باشد.
بنابراین، تاکتیک های سه گانه در محدوده خاص نشوز زن و ترک قنوت است و ربطی به مسائل و اموری که معمولاً در محیط خانواده، زنان به خاطر همکاری و همفکری و همدلی انجام می دهند ندارد. این، پاسخِ سؤال اول.اما پاسخ سؤال دوم؛ یعنی: حد و مرز زدن تا کجاست.
خوشبختانه، در این مورد، این مرد نیست که هرگونه بخواهد عمل می کند، بلکه اسلام، این قدر او را در این راه محدود کرده که اگر بگویم: این گونه زدن ها به نوازش کردن شبیه تر است تا تنبیه بدنی، گزاف نگفته ام.
زدنی که اسلام تجویز کرده، زدنی است دوستانه و آشتی انگیز، نه قهر انگیز و رنج و رنجش آور.
وقتی مرد در برابر جهالت زن، حق جهالت کردن ندارد و موظف است که مظهر احسان باشد، پرواضح است که دست او برای زدن بسته شده و حق اعمال زور و قدرت مردانه خود را در این مورد ندارد و بهتر است زور و قدرت خویش را برای جبهه های جنگ و دفاع از استقلال میهن و مکتب نگاه داری کند.
فقهای ما می گویند: .
مرد حق ندارد زن خود را طوری بزند که جای آن بشکند، یا زخم و جراحت ایجاد شود و حتی رنگ پوست کبود و سرخ بشود.
لازمه این مطلب این است که:
ص: 31
اگر مردی زن خود را طوری بزند که استخوان بشکند یا جای آن مجروح شود یا کبود و سرخ گردد، باید قصاص شود یا دیه آن را طبق دستور اسلام به زن بپردازد.
از امام باقر(ع) روایت شده است که: (إنَّهُ الضَرْبُ بِالسِواکِ (1)؛ مقصود، زدن با مسواک است.).
معلوم است که وقتی مرد برای زدن همسر، از حربه ای چون مسواک بتواند استفاده کند، تا چه اندازه حق اعمال قدرت پیدا می کند!.در قرآن راجع به زدن زن داستان شیرینی داریم: .
ایوب در آن حالت رنجوری و دردمندی به واسطه شکوه همسرش خشمگین شد و او را که یگانه پرستار مهربانش بود، از خود راند و سوگند یاد کرد که اگر بهبود یابد، صد ضربه شلاق به او بزند؛ اما هنگامی که بهبود یافت، خداوند به او دستور داد: .وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلاتَحْنَثْ؛(2).یک دسته گیاه بردار و او را بزن و با سوگند خود مخالفت نکن.معلوم است که این گونه زدن، به نوازش کردن شبیه تر است تا آزردن و ناراحت کردن!.بدین ترتیب، باید در برابر عظمت قرآن و رهبران اسلام سر تعظیم فرود آوریم که در مسأله زدن زنان، عاملی باز دارنده هستند، نه عامل تحریک کننده!.
زنی که می بیند شوهرش در برابر جهالت او، موعظه و ارشاد می کند و عکس العمل او در برابر این جهالت، در صورت عدم تأثیر موعظه، یک بی اعتنایی در بستر خواب است و در عین داشتن قدرت، به هیچ وجه حاضر به آزردن جسمی او نیست و همچون ایوب، صبر و بردباری پیشه می کند، چگونه واکنشی نشان می دهد!.یقیناً اگر قابل اصلاح است،
ص: 32
1- 28.تفسیر المیزان، ج 4، ص 371.
2- 29.ص 38 آیه 44.
با همین تاکتیک ها اصلاح می شود، و اگر قابل اصلاح نیست، آزردن جسم او نیز دردی را دوا نمی کند و باید فکر دیگری کرد.
یکی از نویسندگان مصری، در توجیه مسأله زدن زن گفته است: (بعضی دچار بیماری مازوشیسم - که در مقابل بیماری سادیسم است - هستند. کسی که بیماری سادیسم دارد، از آزار دیگران لذت جنسی می برد و کسی که بیماری مازوشیسم دارد، از آزار خویش!).
وی می گوید: (با توجه به این که بعضی از زنان به یک بیماری خفیف مازوشیسم مبتلا هستند، قرآن کریم تجویز کرده است که وقتی موعظه و بی اعتنایی در بستر خواب مؤثر واقع نشد، او را بزنند.).
از وی باید سؤال کرد: اگر مرد به این بیماری مبتلا شد، چه باید کرد! اگر یکی از اینها گرفتار سادیسم شدند، تکلیف چیست!.
وانگهی، در صورتی این خود آزاری زن می تواند به حال او مفید باشد که واقعا مرد، حقِ آزردن جسمی او را داشته باشد، درحالی که او حتی حق این که طوری او را بزند که جای آن سرخ شود نیز ندارد.
به علاوه، اگر زن بیمار است، باید درمان شود و معلوم است که زدن، درمان بیماری او نیست، بلکه تشدید بیماری است!.
گمان من این است که تأثیر عاطفی و اخلاقی این گونه تغییرات، به مراتب بیشتر از این است که صریحاً دستور نزدن داده بشود؛ تا تو خواننده گرامی، چگونه بیندیشی! اما اگر مرد نتواند با این گونه تاکتیک ها زن را به راه آورد، چه باید کرد! اگر خود مرد نیز مقصر باشد و زن هم نتواند با
ص: 33
تذکرات، او را متنبه سازد، چاره چیست!.
خلاصه، اگر محبت، جای خود را به عداوت و گذشت، جای خود را به شدت عمل و وحدت، جای خود را به کثرت داد، چه کنیم!.
شقاق به جای وفاق و سازگاری.
آیا جامعه در برابر متلاشی شدن خانواده ها می تواند بی تفاوت بماند! آیا محاکم خانوادگی وظیفه دارند گسیختن پیوند زناشویی و دادن اجازه نامه طلاق را اولین یا آخرین اقدام خود قرار دهند.
اگر توجه کنیم که اسلام، طلاق را به عنوان یک (حلال منفور!) معرفی کرده است به هیچ وجه موافق متلاشی شدن خانواده ها نیست، جواب همه سؤالات فوق روشن می شود.
خوشبختانه، باز خود قرآن، کلید حل معما را به دست ما داده و در این مورد فرموده است: .
وَإنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنهما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أهْلِهِ وَحَکَماً مِنْ أهْلِها إنْ یُریدا إصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما؛(1).
اگر بیم دارید که در میان آنها عداوت و دشمنی واقع شود، یک داور از بستگان شوهر و یک داور از بستگان زن، مأمور حل اختلافات کنید؛ اگر مایل به اصلاح باشند، خداوند میان آنها توافق برقرار می کند.
در این دستورالعمل قرآنی سه نکته، جلب توجه می کند: .
1. داوران باید از بستگان زن و شوهر باشند تا هم از مسائل خانوادگی آنها اطلاع بیشتری داشته باشند و هم طرح پاره ای از مسائل نزد آنها، به شؤونات خانوادگی صدمه و لطمه ای نزند و زن و شوهر بتوانند سفره دل خود را پیش آنها بگشایند و داوران خانوادگی را در راه حل اختلاف، یاری کنند.
در این جا تکلیف دادگاه های خانواده نیز روشن می شود؛ این گونه دادگاه ها،
ص: 34
1- 30.نساء 4. آیه 35.
در چنین مواردی وظیفه دارند برای حل اختلافات، به داوران خانوادگی متوسل شوند تا در کار خود موفقیت بیشتری داشته باشند.
پیوند عاطفی موجود میان زن و بستگان و همچنین شوهر و بستگان، نقش مهم و مؤثری می تواند داشته باشد.
اسلام خواسته است برای التیام دادن میان زن و شوهر و استوار داشتن بنیان مقدس خانواده، از همه این جنبه ها استفاده کند و با به میان کشیدن پای بستگان زن و شوهر، از همه احتمالات و امکانات، برای رام کردن دو قلب و دو روحی که از یکدیگر گریزان گشته و احیاناً نسبت به هم نفرتی پیدا کرده اند، استفاده کند.
با توجه به این که اسلام، در تقویت عواطف خویشاوندی نیز نقش مؤثری دارد، بهتر می توانیم به اهمیت داوری های خانوادگی پی ببریم.
گاهی زن نسبت به برادر یا خواهر یا یکی از بستگان خود علاقه شدیدی دارد و مرد نیز در بین بستگان، فردی را بیشتر دوست می دارد،این گونه افراد، خوب می توانند میان زن و شوهر آشتی بدهند.
ریش سفیدهای خانواده ها، هنوز هم در جامعه ما، سخت مورد احترامند. اسلام هم می خواهد که این گونه افراد در میان فامیل، نقش پیامبر در میان امت را داشته باشند. به یقین، اینها می توانند از تجارب و نفوذ کلام خود بهره گیرند و پیوند زناشویی را از پاره شدن حفظ کنند.
2. درست است که داوران خانوادگی از نفوذ کلام و تجارب خود در راه حل اختلافات، استفاده می کنند؛ اما خواست خود زن و شوهر، از هر چیزی مؤثرتر است. وقتی کار زن یا شوهر یا هر
ص: 35
دو به مرحله ای رسیده است که اگر طرف مقابل، خلق و خوی و جمال و کمال و صفای حوران یا فرشتگان هم پیدا کند، باز احساس علاقه و دلبستگی نمی کند، چه می شود کرد!.
گاه است که هر یک از طرفینِ اختلاف، طرف مقابل را با شرایطی حاضر است بپذیرد، این جاست که داوران خانوادگی می توانند میان آنها ایجاد توافق کنند؛ در حقیقت، زمینه آشتی فراهم است، فقط داوران خانوادگی باید سعی کنند، زمینه موجود را تقویت نمایند و مورد استفاده قرار دهند.
در این جا خدا هم کمک می کند؛ زیرا قرآن کریم می فرماید: (اگر زن و شوهر طالب اصلاح باشند، خداوند میان آنها توافق برقرار می کند.).
اما گاهی هم هست که یکی از آنها دیگری را حاضر نیست به هیچ وجه بپذیرد، این جا دیگر از داوران کاری ساخته نیست و خدا نیز دخالتی نمی کند.
3. از آن جا که ممکن است ریش سفیدها و بزرگترها به جای کوشش در ایجاد تفاهم و توافق سعی کنند به اجبار و تهدید، آنها را رام و مقید سازند و مخصوصاً چنین احتمالی در مورد بستگان بسیار قوی است، قرآن، رسیدن به آشتی و توافق را منوط به خواست هر دو آنها ساخته و برای هیچ کدام امتیازی قایل نشده و از هیچ یک نیز سلب اختیار نکرده است.
این خود زن و شوهرند که باید طالب اصلاح و آشتی باشند. اصلاح و آشتی تحمیلی چه دردی را دوا می کند!.
همان طوری که در بستن پیمان زناشویی، زن و شوهر باید آزادی کامل داشته باشند، در آشتی و خاتمه
ص: 36
دادن به جنگ و دعوا و دشمنی نیز باید خودشان، آزادی کامل داشته باشند.
همان طوری که در بستن پیوند زناشویی، بستگانِ زن و مرد، نقش کدخدا منشی دارند و هیچ کس حق تحمیل نظر و عقیده و سلیقه خود بر آنها ندارد، در این مرحله نیز آنها باید کدخدامنشانه عمل کنند و به هیچ وجه در کار آنها دخالت نداشته و از آنها سلب آزادی ننمایند.
چنین برخوردی با مسأله، یک برخورد صد در صد قرآنی و اسلامی است و اگر همه این تدبیرها بی نتیجه ماند، راهی جز طلاق و متارکه، باقی نمی ماند.
*****
سوالات در باره روابط دختر و پسر
حدود شرعی
میخواستم بدونم دوستی دختر و پسری مثل دو تا دوست همجنس و با رعایت حدود شرعی، اشکال داره؟
پرسش: می خواستم بدونم اگه یه دختر با یه پسری خیلی عادی مثل دو تا دوست همجنس و البته با رعایت حدود،دوست باشن و فقط در باره مسائل روزمره گاهی مشکلات شخصی شون حرف بزنن اشکال شرعیش چیه؟ در بعضی جاها گفته شده اگر پدر مادرا بدونن مورد نداره، ولی میخوام بدونم در جامعه ما که بر اساس جو مذهبی یا بهتر بگم تعصبی که در اذهان مردم ایجاد شده وقتی درست برخورد نمی کنن پدر مادرا و سریع موضوع ازدواج یا علاقه خاص به ذهنشون می رسه، چطور می شه باهاشون در میون گذاشت یا اینکه اگه نوع رابطه از نظر شرعی حرامه، پس چه فرقی می کنه کسی بدونه یا ندونه؟
پاسخ: ما درباره فرهنگ جامعه درباره روابط دختر و پسر کاری نداریم. چه بسا فرهنگ غلطی در جامعه وجود داشته باشد که مورد تایید دین نیاشد.اما حقیقت آن
ص: 37
است که چنین دوستی هایی با آسیب ها و خطرات و ناهنجاری های مختلف رو به رو است و آینده چنین دوستی هایی قابل پیش بینی نیست. غالباً با ادامه یافتن این نوع دوستی ها، مشکلات بسیاری به خصوص برای دختران فراهم می آورد.
واقعیت آن است که غریزه جنسی از نیرومندترین غرایز در وجود انسان است که بسیاری از رفتارهای انسانی را شکل می دهد و به گونه های مختلف ظهور و بروز دارد. اسلام که یک مکتب جامع است و می خواهد مردان و زنان مسلمان،از یک طرف روحی آرام و اعصابی سالم و چشم و گوشی پاک داشته باشند تا بتوانند قله های رفیع انسانی و رستگاری را فتح نمایند و از طرف دیگر به نیازهای غریزی و فطری خود نیز دست یابند، بنابراین با حساسیت ویژه، اما واقع بینانه و لحاظ کردن طبیعت و امیال درونی و خواسته های نفسانی انسان، قوانین و احکامی را جهت حفظ و نگه داری فرد و جامعه در خط اعتدال و میانه روی وضع کرده است. از جمله آن احکام، چگونگی ارتباط با جنس مخالف است.اینها همه به سبب این است که اسلام از جانب کسی برای هدایت انسان ها فرستاده شده است که خالق فطرت وغریزه با تمامی استعدادهای بهینه و ذخیره شده در انسان است. بنابراین هر عاملی که موجب تحریک انگیزه های شهوانی در جامعه گردد و به آرامش روحی و روانی و عفت عمومی، صدمه وارد کند، مورد تأیید اسلام نیست. اسلام می خواهد انواع لذت های جنسی در محیط و درون خانواده شکل گیرد واز این طریق آرامش روحی و روانی و پیوند های عاطفی نیز
ص: 38
برقرار بماند و با طرح آن در محیط جامعه به پیوند خانواده و اجتماع نیز آسیب وارد نشود.
به جهت همان میل شدید جنسی گاهی اوقات بی آنکه دختر و پسر(به خصوص دختران) بخواهند، در شرایطی قرار می گیرند که حتی اراده خود را از دست می دهند و دیگر نمی توانند از ارتباط جنسی خود داری کنند و ناخود آگاه و بی آنکه که بخواهند،کم کم در آن شرایط بدون بازگشت قرار می گیرند و زمانی متوجه می شوند که کار از کار گذشته است، یعنی با فراهم شدن شرایط دیگر، اراده جلوگیری بسیار سخت و دشوار است. به خصوص آنکه پسران فریب کار و متاسفانه حرفه ای در فریب دختران جوان در این موارد، شیاد و تردست هستند، پس چرا نباید این جریان را از سرچشمه بست؟ به همین خاطر در اسلام حتی خلوت کردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مکانی که رفت و آمد نباشد، حرام و گناه است. در آخر این که مگر غیر از این است که تمام روابط جنسی بین دختران و پسران از همین ارتباط های به ظاهر ساده و دوستانه آغاز شده است؟ و متأسفانه به همین ارتباط جنسی ختم نشده، بلکه عاملی برای پدید آمدن بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و روانی نیز می شود. بهترین شاهد بر ادعای فوق مراجعه به واقعیات موجود در اجتماع است، شما در باره طلاق ها، فسادهای جنسی، اعتیاد و افسردگی ها مقداری تحقیق کنید، ببینید نقطه شروع این نابسامانی ها از کجا بوده؟ بسیاری از آنها با یک نگاه ساده یا یک ارتباط کلامی کوچک با نامحرم شروع شده
ص: 39
و به تدریج به ایجاد محبت و عشق و مشغول شدن فکر انجامیده و در انتها به قرار و مدار و …
اما مسئله این است که چون جوانان و نوجوانان مخصوصا دختران جوان، هنوز به سنی نرسیده اند که عاقبت برخی از کارها برایشان تجربه شده باشد، فقط همان ابتدای کار را که شیرین است می بینند و خدای ناکرده به دوستی با پسران نامحرم تن می دهند و به این ترتیب وارد دامی می شوند که خلاصی از آن بسیار دشوار است
نوع حجاب
چرا چادر را به دختران جوان تحمیل می کنند؟مگر در قرآن نیامده که زن ها در انتخاب نوع حجاب آزاد هستند؟
پاسخ: در هیچ یک از آیات قرآن نیامده که زن ها در نوع و مقدار پوشش بدن (حجاب) آزاد هستند، بلکه آنچه در قرآن آمده، واجب بودن حفظ پوشش (حجاب) برای زنان است، اما این که این پوشش حتماً باید با چادر صورت گیرد، آیه ای به صراحت نداریم.
آنچه در احکام دینی بیان شده، مقدار پوشش زنان و اصل حجاب است، اما این که این پوشش حتما باید با چادر صورت گیرد، چیزی نیامده است و تنها به بهتر بودن استفاده از چادر برای حجاب اشاره شده است.
خانم ها باید تمامی بدن خود را به غیر از گردی صورت و دست ها تا مچ بپوشانند، (خواه پوشش باچادر باشد یا با مانتو)، ولی پوشیدن چادر بهتر است و از لباس هایی که توجه نامحرم را جلب کند (مثلاً برجستگی ها را نمودار کند) باید اجتناب شود. (1)
ص: 40
1- 1.توضیح المسائل مراجع، ج 2 ص 417 سید مسعود معصومی، احکام روابط زن و مرد، ص 111، س 113.
ادامه دارد...