روابط دختر و پسر
روابط دختر و پسر از نگاه قرآن
«بر شما گناهی نیست که به کنایه از آن زنان (که همسران خود را از دست داده اند) خواستگاری کنید یا در دل پوشیده دارید، خدا می داند که شما آنان را به یاد می آورید، ولی با آنان قول و قرار پنهانی مگذارید … » . (1)
خیال، مرغ بلند پروازی است که آرام و قرار نمی شناسد، نهاد ناآرامی دارد که هر لحظه او را از باغی به باغی و از شاخه ای به شاخساری می کشاند. مرغِ خیال، هیچ قفسی نمی شناسد و هیچ قید و بندی را بر بال و پَرش، بَر نمی تابد.
منظور از ارتباط خیالی، در سلسله مقالاتِ روابطِ دختر و پسر؛ یاد کردن هر یک از دختر و پسر، از تصویر، قیافه، اندام و مجموعه مشخصاتِ دیگری است.
از منظر قرآن ایا زیبنده است که دختر یا پسر در لحظه های خلوت خویش، حضور خیالی دیگری را طلب کند و چهره و اندام وی را به خاطر آورد؟
پیش از جستجو از پاسخ این سؤال، باید تکلیف خویش را با این تصاویر و تخیلات و چگونگی راهیابی آنها به درون خانه مان روشن سازیم که چرا و چگونه پا در سراپرده دل ما گذاشته اند؟
صورتِ اوّل از مواردی است که مقدمات کار از نگاه و نظر گرفته تا بازنگری و
ص: 2
1- (سوره بقره، آیه 234)
تجدید نظر (نگاه اول، دوم، سوم و … ) همه اختیاری بوده و این تصاویر هرچند بطور نا مشروع، امّا با اذن صاحبخانه پا در خانه نهاده اند.
گرچه عشق، به هر سرزمینی برسد فتح می کند و اختیار از کفِ عاشق می رباید، امّا در غالبِ موارد، زمامِ این مرکب سرکش، در کفِ راکبِ نگاه و نظر است. همین تلازم بین مقدمه اختیاری و ذوالمقدمه قهری است که آن صاحبدلِ دل سوخته را از دست دیده و دل به فغان و فریاد کشانده است، چرا که آنچه را «چشم» وی دیده، دل از آن یاد کرده است و از همین جاست که شیطان با تیرهای زهرآگینِ نگاه های آلوده، در کمین نشسته، بذر گناه و شهوت را در دل های هرزه کاشته، عزم و اراده را در هم شکسته و پرچم فتح و ظفر برافراشته است.
در اینجا؛ تکلیفِ قرآنی فرو بستنِ دیده و نظر از نگاه به نامحرم است،1 نه ساختن خنجر و زدن بردیده برای آزادی دل.
حکم تکلیفی و وضعی ارتباط خیالی: پس از آنکه هوس از مسیر شوره زارِ نگاه عبور کرد و از معبرِ سنگلاخِ گناه گذشت و بذر و دانه اش، در مزرعه دل سبز شد، ایا گناه و معصیتی صورت گرفته است؟
به بیانی روشن تر؛ ایا با صرف نظر از نگاه ها و لبخندهای مفهوم دارِ آغازین، خودِ یاد کردن از جنس مخالف نیز حکمِ خاصّی دارد؟ به ایه ای که در آغاز بحث آمد توجه کنیم:
«خدا می داند که شما آنان را به یاد می آورید» . ایا این عبارت، بیانگر یک گزاره واقعی است و در حقیقت خداوند خبر از واقع می دهد یا اینکه علاوه بر
ص: 3
آن، متضمنِ حکم تکلیفی جوازِ یاد کردن از زنانی است که همسرانِ خویش را از دست داده اند؟
برخی از مفسران از این عبارت که شما همواره از آن زنان یاد می کنید حکمِ تکلیفی جواز را بدست آورده اند. و گفته اند این جواز از موارد آشکاری است که فطری بودن اسلام را آشکار می سازد.2
هرچند ظاهر سخن علامه بیانِ حکمِ تکلیفی درباره جواز یاد کردن از زنان شوی از دست داده است، امّا دو نکته را هرگز نباید از نظر دور داشت:
1 این جوازِ یاد کردن به قرنیه آغاز و پایان آیه، تنها در جایی است که این یاد کرد، به ازدواج با آنها و تشکیل نظام خانواده منتهی شود.
2 هر چند این نظر را بپذیریم که مجردِ یاد کردن از زنان و یا دختران و به خاطر آوردن آنان با صرفِ نظر از حرمتِ مقدمات اختیاری حرمتِ تکلیفی ندارد، امّا تأثیراتِ وضعی و طبیعی ناشی از یاد کردن زنان نامحرم بر هیچ مؤمنِ منصفی پوشیده نیست.
خوب است در پایان گفتار؛ اشاره ای به مسأله «فکر و اندیشه گناه» داشته باشیم و به پاسخ این سؤال برسیم که: ایا فکر گناه نیز گناه است؟ عالمان و فقیهان هرچند در مبحثِ تجری3 به بررسی بُعدِ تکلیفی این مسأله پرداخته و مدلّل ساخته اند که فکر گناه و تصمیم بر گناه مادامی که منجر به گناه نگردد گناه محسوب نمی شود، امّا همین مرزبانان اندیشه قرآنی گفته اند: تصمیم بر گناه و تصویر گناه اثر طبیعی بر نهانخانه دل ِ شخصِ تصویرگر و مصمم برگناه دارد.
آنان چنین انگاشته اند که شخصی که تصمیم بر گناه می گیرد و تصویر آن
ص: 4
را در دل راه می دهد، این تصویر و تصمیم در حقیقت خبر از قُبحِ فاعلی عَمَل می دهد هر چند خود عمل به لحاظ محقق نشدن در خارج، قبحی نداشته باشد. یعنی در هر حال نشان می دهد که این انسان مشکل دارد.4
آنان برای تبیین مسأله از این تشبیهِ بسیار زیبا و هنرمندانه مدد گرفته اند که تصمیم بر گناه و تصویر گناه به منزله خانه سفید و گچ اندودی است که در آن آتشی بیافروز اند هر چند این آتش؛ همه خانه را در کام فرو نبرد، امّا همان دود و دمِ آتش؛ فضای سفید خانه را تیره و تار می سازد. سراپرده دلی هم که مادام و پیوسته در فکر و اندیشه و تصویر و گناه است جداره های دل را چنان تیره و تار و دلگیر می سازد که در چنان مرتعی بجز بذر گناه بارور نمی گردد.
1 قل للمؤمنین یغُضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم … و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن … : به مردان و زنان مؤمن بگو دیده خویش کوتاه کنند و دامن خود را نگه دارند. (1)
2 ر. ک: المیزان ج 2 ص 243 ذیل آیه 243 سوره بقره.
3 تجرّی: گستاخی کردن و جرأت یافتن بر گناهِ خیالی، مثل کسی که لیوانِ پر از آبی را به خیال آنکه شراب است بیاشامد، امّا در عمل، آب در اید.
4 ر. ج. ک: فرائد الاصول شیخ انصاری، مبحث «تجرّی» .
مُتعه، یک ضرورت اجتماعی
مُتعه، یک ضرورت اجتماعی
در سال 1358 کتابی به نام ازدواج موقت به قلم بانو ساچیکوموراتا منتشر شد که در بررسی ابعاد مسأله، جالب و قابل توجه بود. نگارنده این کتاب ژاپنی است، ولی
ص: 5
1- (سوره نور، ایات 20 و 21)
به مدت پنج سال در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، در رشته فقه و مبانی اسلامی نزد اساتید آن دانشکده، تحصیل کرده و درباره متعه نیز به عنوان رساله فوق لیسانس، مطالعات و تحقیقات گسترده ای انجام داده است.برای کسی که در محیط ما زندگی می کند و درباره ازدواج موقت گرفتار القاآت و تلقینات غلطی هست و شبهاتی از این سو و آن سو به گوشش خورده و احیاناً سوء استفاده هایی نیز از این و آن شنیده یا مشاهده کرده است، همواره عقده ها و نگرانی هایی وجود دارد و شاید در اعماق دلش طرفدار این باشد که اصولاً وجود چنین قانونی چه لزوم و ضرورتی دارد و آیا وجود چنین قانونی، نوعی اهانت به زن نیست!. اما برای کسی که در محیط های غیر اسلامی زندگی کرده و دیدگاه های متفکران اجتماعی را شناخته و به نیازها و ضرورت های زندگی نوع بشر توجه کامل دارد، وجود قانون ازدواج موقت در اسلام، یکی از امتیازات و برجستگی هاست.به همین جهت، وی در آغازِ پیش گفتارِ کتابِ مزبور می نویسد: موضوعات بسیاری است که شرقیان، آن را دلیل عقب ماندگی خود دانسته و به دور انداخته اند و یا لااقل توجهی به آن ندارند، ولی متفکران غربی، پس از تحقیقات و بررسی های زیاد در تاریخ گذشته و مشاهده واقعیت های اجتماعی کنونی، بدین نتیجه رسیده اند که همان امور، کلید حل مشکلات امروزی است.موضوع متعه نیز از این قبیل است که از لحاظ وضع ازدواج و طلاق در دنیای امروزی و مقتضیات اجتماعی عصر ما بسیار قابل توجه است.و در
ص: 6
صفحه 85 می نویسد: .
گستاخی گردش روزگار شهادت می دهد به این که: در مغرب زمین به اصطلاح امروزی، آخرین مد ازدواج، ازدواج قراردادی است؛ به این معنا که زن و مرد با هم توافق می کنند و برای مدت معینی ازدواج می نمایند در حالی که در سرزمین شیعه مذهب، متعه را به دست آویز تساوی زن و مرد، کم کم و به تدریج از بین می برند و نکته قابل توجه در این قضیه آن است که در نتیجه تساوی زن و مرد و آزادی کامل زن در مغرب زمین، ازدواج قراردادی به وجود آمده است.و نیز در صفحه 92 می نویسد: در حقوق مدنی غیر از مذهب شیعه، ازدواج موقت به معنای اخص وجود ندارد، ولی در واقع، مردم به طور آشکار و یا به طور پنهانی ازدواج موقت می کنند و چون این از نظر قانون جایز نیست، پس مانند زناست و اگر بچه پیدا شد، بعضی زنان سقط جنین می کنند و یا اگر بچه متولد شد، بچه نامشروع خواهد بود.سرانجام در صفحه 94 می نویسد: به نظر نگارنده، آنچه اکنون مغرب زمین، سخت به آن احتیاج دارد و به درد آن می خورد، نظام متعه است و اگر آنها بتوانند نظام متعه را به نحوی در حقوق مدنی پیاده کنند، بسیار مفید خواهد بود …
البته به فرض این که چنین قانونی تحقق پیدا کند، چند مسأله باقی می ماند؛ مانند این که: احیاناً مرد از این قانون سوء استفاده کند و زنان می گویند که این خلاف تساوی زن و مرد است.
در این مسأله، نهایت
ص: 7
چیزی که می توانیم بگوییم این است که: متعه عقد است و احتیاج به ایجاب و قبول دارد و در تصمیم اولی، زن کاملاً آزاد است و علاوه بر آن شرط وقوع عقد، تراضی طرفین است و در معامله، هر دو عاقد، حق تساوی دارند؛ پس زن به اختیار خود می تواند متعه را قبول کند یا نکند؛ بنابراین، نمی توانیم بگوییم که نظام متعه، مستقیماً با تساوی زن و مرد منافات دارد.
مساله دوم این است که: هرگاه متعه در حقوق مدنی پیاده شود، ممکن است مردم، بیشتر به متعه علاقه پیدا کنند و کمتر نکاح دایم اختیار نمایند، زیرا متعه هم آسانتر است و هم راحت تر و معمولاً نفس انسان به آنچه آسان تر و راحت تر است، زودتر انس پیدا می کند و بر اثر رواج کامل نظام متعه، ازدواج دایم محتملاً از بین می رود و اهدافی که نکاح دایم دارد، به کلی از دست می دهد و مفهوم ازدواج کاملاً عوض می شود. جواب این مسأله بسیار مشکل است.اشکالی که برای وی پیش آمده، از این نظر است که درباره ازدواج دایم و مسأله تشکیل خانواده و نیازی که زن و مرد به جذب و انجذاب و یگانه شدن دارند، مطالعه نکرده و ازدواج دایم را تا سطح ازدواج موقت، فقط برای رفع نیاز جنسی تنزل داده و تصور نموده که نیاز زن و مرد به یکدیگر، فقط در حد رابطه تن به تن و آمیزش جنسی است و بس، و توجه نکرده است که قرآن، زن و مرد را وسیله سکون و آرامش یکدیگر می داند و چنین
ص: 8
نیست که با رفع عطش جنسی، از یکدیگر سیر و بیگانه شوند و به خصوص که با به وجود آمدن فرزندان، مسؤولیت های مشترک نیز آغاز می شود.از دقت در روایات، روشن می شود که طرح ازدواج موقت به عنوان یک ضرورت اجتماعی است و برای جلوگیری از روابط نامشروع و عدم سقوط در ورطه زناست.
راوی از امام کاظم(ع) درباره متعه سؤال کرد، امام(ع) فرمود: .
هِی حَلال مُباح مُطْلَق لِمَنْ لَمْ یُغْنِهِ اللّهُ بِالتَزویجِ فَلْیَسْتَعْفِفْ بِالمُتْعَهِ، فَإن اسْتَغنی عَنْها بِالتزْویجِ فَهِی مُباح لَهُ اِذا غابَ عَنْها؛(1).
متعه، بدون هیچ قید و شرطی حلال و مباح است برای کسی که خداوند او را به ازدواج دایم بی نیاز نکرده است. او باید به وسیله متعه، عفاف خود را حفظ کند و اگر به وسیله ازدواج دایم، از متعه بی نیاز شد، در صورتی متعه برای او مباح است که از همسر خود (به واسطه سفر و … ) غایب باشد.و نیز حضرت به بعضی از موالی خود نوشت: .لاتلحُّوا علَی المتعهِ، إنّما علَیکُم إقامهُالسُنَّهِ، فلا تشتَغِلُوا بِها عن فرشِکُمْ وحرائِرکُمْ؛(2).
اصرار بر متعه نکنید. بر شماست که اقامه سنت کنید. به وسیله متعه، خود را از همسران دایمی باز ندارید…
بنابر این، اسلام می خواهد نظام خانواده و جذب و انجذاب دایمی زن و شوهر را تحکیم بخشد و هرگونه عاملی که به این امر لطمه زند، از سر راه بردارد و به همین جهت است که ازدواج موقت، با دوشیزگان، مشروط به اذن ولی است و هنگامی که از امام صادق (ع) در این باره سؤال می شود، می فرماید: .
یُکْرَهُ لِلعَیْبِ عَلی أهْلِها؛(3).پسندیده نیست، زیرا برای
ص: 9
1- 1.روضه المتقین،ج 8، ص 478.
2- 2.روضه المتقین،ج 8، ص 478.
3- 3.همان، ص 480.
خانواده دختر عیب است.
می دانیم که اصل حکم متعه در قرآن کریم، به صورت زیر بیان شده است: .
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَ آتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَریضَهً؛(1).
هر آنچه از زنان بهره برده اید، اجرتشان را که بر شما واجب است بدهید.
در این آیه شریفه کلمه (استمتاع) ظهور در ازدواج موقت دارد و در زمان نزول این آیه نیز ازدواج موقت در میان مردم رواج داشته و قرآن توصیه کرده است که به اجرتی که زن و مرد در ازدواج موقت توافق کرده اند، وفا بشود.در زمان پیامبر و مدت ها بعد از رحلت ایشان، ازدواج موقت در میان مسلمین رایج بود تا این که خلیفه دوم با تأکید و تصریح به این که در زمان پیامبر خدا حلال بود، تحریم کرد و گویا نظرش این بود که از ولایت و حاکمیت خود استفاده کرده، به عنوان ثانوی و به حکم ضرورت از آن نهی و منع کند و پرواضح است که عناوین ثانویه و ضرورت، نمی تواند دلیل بر حرمت دایمی باشد، ولی اهل تسنن، بدون توجه به جهت صدور حکم، این تحریم را دایمی تلقی کردند و هنوز که هنوز است، آثار ناگوار این طرز تلقی دامنگیرشان است.اکنون نمی خواهیم درباره این که آیا واقعاً نظرش تحریم به عنوان ثانوی بوده یا نه و آیا حاکم، چنین ولایتی دارد یا ندارد، بحثی کنیم.
آنچه مسلم است، این است که اگر هم نظر خلیفه، تحریم ازدواج موقت از لحاظ ضرورت و به عنوان ثانوی بوده، امامان معصوم ماه ضرورت را در جهت حلیت و مشروعیت آن می دیده و تصریح فرموده اند که: .
ما
ص: 10
1- 4.نساء 4. آیه 24.
ادامه دارد...