در جدول 3 بر اساس چهار پیمایشی که بهصورت مستقیم دربارۀ شادی و نشاط پرسیدهاند، میانگین میزان شادی بالا/زیاد محاسبه و گزارش شده است.
طبق یافتههای جدول فوق و نمودار 8، وضعیت شادی تا سال 1397 با شیب تندی کاهشی بوده است؛ اما بر اساس نتایج پیمایش مرکز تحقیقات صداوسیما، میزان شادی شهروندان بهیکباره افزایش درخور توجهی را نشان میدهد که به نظر میرسد با تجربۀ زیسته و شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه همخوان نیست. بهعلاوه اینکه مقدار شادی پایینتر از متوسط است که خود نکتهای تأملبرانگیز به شمار میرود.
محاسبۀ میانگین رضایت بالا یا شادی بالا در پیمایشهای موجود و ترکیب زمانی آنها در جدول زیر آمده است.
جدول 4: نمرۀ شادی یا رضایت (بهعنوان متغیر همبستۀ شادمانی) بر اساس پیمایشهای موجود (برمبنای تراز 100)
پیمایش
|
ارزشها و نگرشها 1379
|
ارزشها و نگرشها 1382
|
پیمایش سلامت 1388
|
ارزشها و نگرشها 1394
|
سرمایه اجتماعی 1394
|
وضعیت فرهنگی 1395
|
پیمایش شادکامی 1396
|
سرمایه اجتماعی 1397*
|
پیمایش مرکز تحقیقات 1399
|
میانگین
|
74
|
73.5
|
62.5
|
76.6
|
47.4
|
77
|
66
|
47
|
62.5
|
* میانگین دو شاخص رضایت و شادی محاسبه شده است.
بر اساس محاسبات انجامشده، میتوان یک سیر تاریخی از وضعیت شادکامی در ایران بنیان نهاد. البته باید توجه داشت گویههای این پیمایشها همگی دربارۀ شادی نبودهاند و همچنین، تفاوت در ابزار سنجش ممکن است به نتایج متفاوتی منجر شده باشد؛ و از اینرو، باید جوانب احتیاط در تفسیر روند شادی در ایران در سه دهۀ اخیر رعایت شود. بااینحال، چندانکه از دادهها برمیآید، روند شادی در ایران دارای فرازوفرود بوده؛ اگرچه همواره در حد متوسط ارزیابی شده است.
وضعیت شادی ایرانیان اگرچه همواره افتوخیزهایی داشته، به نظر میرسد طی سالهای منتهی به 1397 با کاهش درخور توجهی مواجه شده است. این امر وقتی درخور توجهتر میشود که در یک ارزیابی از مختصات اجرایی پیمایشهای موجود، در نظر بگیریم که پیمایش سنجش سرمایۀ اجتماعی کشور بهلحاظ زمانی تازهتر بوده و با حجم نمونۀ زیاد و دقت ویژه انجام شده است. از اینرو، به نظر میرسد نتایج این پیمایش توصیف گویاتری از وضعیت موجود در کشور باشند و نسبت به نتایج پیمایش مرکز تحقیقات یا پیمایش شادکامی (که فقط در بین زنان و مردان متأهل و با حجم نمونۀ کمتری انجام شده) قابل اعتمادتر هستند.
جمعبندی و نتیجهگیری
باوجود اهمیت بالای شادی و پیامدهای گستردۀ آن در ابعاد فردی و اجتماعی، در پیمایشهای ملی این مفهوم آنچنانکه باید مورد توجه قرار نگرفته است. معدود پیمایشهای در دسترس نیز به دو دلیل مهم چندان قابل اعتماد نیستند؛ نخست اینکه آنها بهصورت مستقیم دربارۀ شادی نپرسیدهاند و دوم آنکه سنجه و شاخصهای آنها در هر پیمایش متفاوتاند و از اینرو، مقایسۀ دادهها و یافتن روند دقیق تغییرات مقدور نیست. یافتن روند و تحلیل و سیاستگذاری بر اساس روندها مهمترین بخش هر اقدامی است؛ که این خود نیازمند انجام دادن پیمایشهایی مشخص در سنجش وضعیت شادی است و نه پیمایشهایی همچون تحقیقات موجود که مثلاً دربارۀ رضایت هستند. ممکن است شکافی بین رضایت و شادی وجود داشته باشد. بهعلاوه، همانطورکه ملاحظه شد، نتایج رضایت در بُعد زندگی شخصی با رضایت از وضعیت اقتصادی بسیار متفاوت است؛ که این خود بیانگر چندبُعدی بودن مفهوم شادی است و در ارزیابی شادمانی و سنجش آن باید به این مسئله توجه کرد.
بر اساس محاسبات و تحلیلی که از روند شادی ایرانیان بر اساس دادههای جهانی و ملی انجام شد، به نظر میرسد وضعیت دوگانهای در این حوزه وجود دارد؛ بهطوریکه بر اساس دادههای جهانی، میزان شادی شهروندان در حد پایین است و کشور ما در زمرۀ ناشادترین کشورها قرار گرفته، درحالیکه در پیمایشهای داخلی (بهجز پیمایش سرمایۀ اجتماعی سال 1397) میزان شادی شهروندان در سطح متوسط به بالا ارزیابی شده است. البته در دو پیمایش هم میزان رضایت شهروندان چندان تعریفی نبود. این دوگانگی را شاید بتوان به دلیل متفاوت بودن سنجههای پیمایش که مبنای ارزیابی نگارنده قرار گرفت، توجیه کرد؛ زیرا بههرحال، میزان رضایت و میزان شادی دو مفهوم کاملاً منطبق بر هم و دارای همبستگی یک نیستند؛ اما بههرحال این امر بهضرورت تحقیقات مستقل دربارۀ شادی و ابعاد آن اشاره دارد.
اگر مبنای ارزیابیها دادههای جهانی باشد، به نظر میرسد باوجود مشکلات اقتصادی متعددی که در کشور وجود دارد و به افزایش نرخ بیکاری، تورم و غیره شده است، در سالهای اخیر میزان شادی شهروندان تغییر درخور توجهی نکرده است. البته باید توجه کرد، همینکه در سالهای اخیر تغییر محسوسی در میزان شادی حاصل نشده و بر اساس دادهها میزان آن تقریباً ثابت مانده، این خود امری نامطلوب است؛ زیرا انتظار میرود هرساله نسبت به قبل میزان شادی و شادکامی شهروندان افزایش یابد. اما اگر مبنای ارزیابی از وضعیت شادی در ایران را پیمایشهای ملی قرار دهیم، بهصورت کلی میتوان گفت میزان شادی در حد متوسط و یا اندکی کمتر از متوسط است. البته لازم به ذکر است که پس از آخرین پیمایش انجامشده (یعنی 1398) کشورمان تغییراتی اساسی را بهویژه در بخش اقتصادی تجربه کرده است که تورم شدید و بیکاری ناشی از شیوع کروناویروس ازجملۀ آنهاست. از اینرو، بسیار محتمل است که سطح رفاه بخش عمدهای از شهروندان کاهش یافته و بهتبع شادمانی و احساس خوشبختیشان نیز افت کرده باشد. گرچه ممکن است گفته شود شاخصهای رفاه عینی با شادی ارتباط ضعیفی دارند، میتوان استدلال کرد که این امر برای زمانی است که حداقلهای معیشت برآورده شوند و فرد غم نان شب نداشته باشد؛ اما پس از گذر از این مرحله، چهبسا با افزایش رفاه بهناچار میزان شادی افزایش نیابد. هرچند، میتوان از این زاویه هم به وضعیت شادی در بین ایرانیان باوجود مشکلات اقتصادی نیز نگریست که «شادی» در میان ایرانیان ناشی از این است که شهروندان ایرانی اغلب از شبکۀ روابط گستردهای برخوردارند که این شبکۀ روابط، با افزایش دامنۀ حمایتهای اجتماعی، بهنوعی به بهزیستی و شادکامی شهروندان منجر میشود. بهعبارتی، گرایشها و تمایلات ایرانیان نسبت به اجتماع اغلب در قالب علاقهمندی به همنوعان خویش و تأثیرگذاری مثبت بر آنها بوده است. عضویت و روابط اجتماعی افراد دربرگیرندۀ مشارکت در گروههای داوطلبانه و شبکههای غیررسمی خویشاوندان و آشنایان است؛ و درگیری افراد در این روابط، حاوی مبادلاتی است که طی آن افراد میتوانند روابط و حمایتهای موردنیاز را به دست آورند. امکانات عاطفی ازجمله منابعی هستند که افراد در این روابط اجتماعی مبادله میکنند؛ و احساس شادی و نشاط یکی از این حالات عاطفی است (نبوی و همکاران، 1394 :6).
در ﺗﺼﻮر ﻏﺎﻟﺐ روزﻣﺮه، اﻧﺴﺎن ﺑﺮای ﺷﺎدی و زﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﻟﺬت آﻣﺪه اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ در ﻫﺮ زﻣﺎن اﻣﺮ ﻣﻄﻠﻮب و ﻓﺎﯾﺪهﻣﻨﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻣﯿﺰاﻧﯽ از ﺷﺎدی و رﺿﺎﯾﺖ دروﻧﯽ ﻫﻤﺮاه اﺳﺖ. در اﯾﻦ اﻧﺪﯾﺸﻪ، مجموعهای از لذتها، اﻋﻢ از ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی، ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﺷﺎدی ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺷﺪهاﻧﺪ؛ ﺑﯽآﻧﮑﻪ ﺗﻘﺪم ﯾﺎ تأخر ﯾﺎ اوﻟﻮﯾﺖﺑﻨﺪی آنﻫـﺎ مدنظر ﺑﺎﺷد. برخی محققان بر این باورند: «اﯾﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻟﺬات ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی مانند ﻟﺬت ﺣﺴﯽ، ﻟﺬت ﺛﺮوت، ﻟﺬت ﺷﻬﺮت، ﻟﺬت ﻗﺪرت، ﻟﺬت ﺣﺎﻓﻈﻪ، ﻟﺬت ﻗﺪرت ﺗﺼﻮر و ﺧﯿﺎل، ﻟﺬت رﻓﺎﻗﺖ، ﻟﺬت ﺗﻘﻮا و ﭘﺮﻫﯿﺰﮔﺎری، ﻟﺬت ﺧﯿﺮﺧﻮاﻫﯽ، ﻟﺬت ﺷﺮارت و ﺑﺪی» است (عنبری، 1391). ﮔﺮوه زﯾﺎدی زﻧﺪﮔﯽ را ﺳﺎﺣﻠﯽ دﻟﭙﺴﻨﺪ، زﯾﺒﺎ و ﺟﺬاب میپندارند ﮐـﻪ ﺑﺎﯾـﺪ در آن ﻧﻮﺷـﯿﺪ و ﭘﻮﺷـﯿﺪ و ﺷﺎدﻣﺎن ﺑﻮد. آنها ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ را ﺑﻪ جلوههایی ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺟﻤﺎل و داراﯾﯽ، ﻗﺪرت و ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ، رﻓﺎه و تنآسایی و ﻓﺮاﻏﺖ و ﺳﺮﮔﺮﻣﯽ فرومیکاهند. ﺣﺘﯽ ﻋﻠﻮم ﻣﺪرن ﻧﯿﺰ ﮐﻪ در حوزۀ ﻣﺎدﯾﺎت و ﺗﻤﺘﻌﺎت زﻧﺪﮔﯽ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ اﮐﺘﺸﺎﻓﺎت و دﺳﺘﺎوردﻫﺎﯾﯽ رﺳﯿﺪهاﻧﺪ، ﻧﺸﺎط و اﺣﺴﺎس ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ را همسوی ﺑﺎ اﯾﻦ ﺗﺼﻮر راﯾﺞ ﺗﻌﺮﯾﻒ میکنند. بر این اساس، ﺗﺎ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ جامعۀ ایران مواجهۀ ﺧﻮد را ﺑﺎ مؤلفههای ﻓﻮق ﺷﻔﺎف، ﻣﻮزون و ﻣﻌﻘﻮل ﻧﮑﻨﺪ، ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺷـﺎدی در ﮐﺸﻮر ﻧﯿﺰ ﻣﺒﻬﻢ و ﻧﺎﻣؤﺛﺮ ﺑﺎﻗﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ. بدین منظور، ﻧﺨﺴﺖ باید در شادیهای ﻋﻤﻮﻣﯽ و ﻣﻠﯽ ﺑﻪ ﺣﮑﻤﺮاﻧﯽ ﻧﺸﺎط ﯾﻌﻨﯽ ﺣﻀﻮر ﺳﻨﺠﯿﺪه و ﻣﻨﻈﻢ ﻧﻬﺎدﻫـﺎی دوﻟﺘـﯽ و اﻧﺘﻈﺎﻣﯽ بهمنظور خدماترسانی ﺑﻬﺘﺮ و تأمین ﺑﻬﺘﺮ اﻣﻨﯿﺖ اقدام کرد.
ﻣﻨﻈـﻮر از ﺣﮑﻤﺮاﻧـﯽ این است ﮐـﻪ ﺑـﺎ ﻧﻮﻋﯽ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﺸﺎرﮐﺘﯽ ﻣﺮدم و دوﻟﺖ، جشنهای محلی، ملی، سنتی و مذهبی و آیینی ﺑﺮﮔﺰار شوند. در ﺳﻄﺢ دوم، ﻧﻮﻋﯽ نشاطهای ﮔﺮوﻫﯽ و ﻣﺤﻠﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻣﯿﺎن اﻗﺸﺎر، ﻃﺎﯾﻔـﻪها ﯾـﺎ گروههای ﺧـﺎص ﻫﺴﺘﻨﺪ. مادامیکه اینگونه گردهماییهای ﻣﻔﺮح ﺑﺮای اﺟﺮا و اﺣﺘﺮام ﺑﻪ رﺳﻮم و سنتهای ﻫﻨﺠـﺎر و ﻋﺮﻓـﯽ هستند، دﺧﺎﻟﺖ دوﻟﺖ ﺗﻮﺻﯿﻪ نمیشود. ﻣﺜﺎل آن مراسم ﻋﺮوﺳﯽ و شادیهای ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ اﺳـت. در اﯾـﻦ ﺳﻄﺢ مهمترین وظیفۀ دوﻟﺖ تأﻣﯿﻦ ﻓﺮﺻﺖ و اﻣﻨﯿﺖ ﻓﻀﺎی ﺷﮑﻞﮔﯿـﺮی شادیهای ﻣﻠـﯽ و ﺳـﻨﺘﯽ ﻣﺮدﻣـﯽ اﺳﺖ. بیتردید اﻣﻨﯿﺖ دادن ﺑﻪ اﯾﻦ شادیها ﺑﺎﯾﺪ بهصورت ﻧﺎﻣﺤﺴﻮس و از ﻃﺮﯾﻖ ساماندهی گروهها اﻧﺠﺎم ﺷﻮد. در ﺳﻄﺢ ﺳﻮم، ﺑﻪ شادیهای ﺷﺨﺼﯽ و ﻓﺮدی میرسیم ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻌﯿﺎر ﺣﻀﻮر و ﻣﺪاﺧﻠﻪ در آنها ﻗـﻮاﻧﯿﻦ رﺳﻤﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ. مادامیکه اینگونه شادیها ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ دﯾﻨﯽ و زﻧﺪﮔﯽ دﯾﮕﺮ ﺷﻬﺮوﻧﺪان آﺳﯿﺐ نمیرسانند، دﺧﺎﻟﺖ ﮐﻨﺘﺮﻟﯽ و ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ در آنها ﻧﺎدرﺳﺖ، ﭘﺮﻫﺰﯾﻨﻪ، ﮐﻢﻧﺘﯿﺠﻪ و یأسآور اﺳـﺖ. دﺧﺎﻟـﺖ ﻏﯿﺮﻣﺴـﺘﻘﯿﻢ و باواسطه در اﯾﻨﺠﺎ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد میشود. درعینحال، ﻣﻌﻤﻮلاً ﺑﺮﺧﻮردﻫﺎی ﺷﺨﺼﯽ و سلیقهای در اینگونه ﻣﻮارد ﻓﺮاوان ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺣﺪاﻗﻞ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﺮﺳﻨﺪ.
بهطورکلی، در ﮐﺸﻮر بهدلیل تأکید زﯾﺎد ﺑﺮ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣـﺎدی، ﻓﯿﺰﯾﮑـﯽ و ﻓﻨـﯽ، از اﻫﻤﯿـﺖ ﻣﻨـﺎﺑﻊ اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ ﻧﻤﺎدﯾﻦ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻧﻈﯿﺮ اﻋﺘﻤﺎد ﻋﻤﻮﻣﯽ و ﻧﺸﺎط اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺤﺚ ﺟﺪی ﺑﻪ ﻣﯿﺎن نیامده است. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿـﻞ، در ﮐﺸﻮر ﭘﺮوژه و برنامۀ ﮐﻼﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان «ﻧﺸـﺎط اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ» ﺗﻌﺮﯾـﻒ ﻧﺸـﺪه و ﺗـﺎ آنجا ﮐـﻪ اﻃﻼﻋـﺎت ﻣﻮﺟﻮد اﺟﺎزه میدهند، در راه ﺷﺎﺧﺺﺳﺎزی آن ﮔﺎﻣﯽ ﻣؤﺛﺮ و ﻣﻠﯽ ﺑﺮداﺷﺘﻪ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ. ﺑﺎﯾﺪ در ﻧﻈﺮ داﺷﺖ ﮐﻪ ﺗﻌﺮﯾـﻒ ﺷـﺮاﯾﻂ ﻣﻨﺎﺳـﺐ ﻧﺸـﺎط اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ ﺑﺎﯾـﺪ بر اساس واقعیتها ﺻﻮرت ﮔﯿﺮد؛ ﻧﻪ ﺗﺼﻮرات ﻣﺒﻬﻤﯽ ﮐـﻪ آﻟـﻮده ﺑـﻪ ﺧﻮاﺳـﺖ ﺻـﺮف برنامهریزان باشند.
اﻓﺰاﯾﺶ ﻧﺸﺎط ﺑﻪ ﺗﺤﻮل در تمامی عرصههای زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮدم ﻧﯿﺎز دارد. ﻧﺸﺎط ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ در خلأ و ﺑﻪ دور از رﻓﺎه و ﺧﻮب زﯾﺴﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ. واﻗﻌﯿﺖ جاافتاده این است ﮐﻪ ﻧﺸﺎط و ﺣﺲ اﻣﯿﺪواری ﺑﻪ آﯾﻨﺪه ﺑﺎ اﺣﺴﺎس رﻓﺎه و امنیتخاطر ﻫﻤﺮاه اﺳﺖ. ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺮاﯾﻄﯽ ﻓﺮاﻫﻢ ﮐﺮد ﮐﻪ ﻣﺮدم در ﻫﺮ ﻧﻘﻄﻪای از اﯾﺮان خودشان ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﺸﺎط و ﮔﻮﻧﻪﻫﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ از دﯾﺪ آﻧﺎن ﭼﯿﺴﺖ و ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮان ﺑﺎ ﻣﺸﺎرﮐﺖ آﻧﺎن، ﺷﺮاﯾﻂ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﺮای ﻧﺸﺎط ﻓﺮدی و ﺟﻤﻌﯽ ﻓﺮاﻫﻢ آورد. نکتۀ ﻣﻬﻢ دﯾﮕﺮ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﺷﺮاﯾﻂ ﻓﻌﻠﯽِ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺷﺪن، اﺣﺴﺎس اﻣﻨﯿﺖ، ﻧﺸﺎط اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ و رﺿـﺎﯾﺖ از زﻧﺪﮔﯽ در اﯾﺮان در ﮔﺮو داﺷﺘﻦ برنامههای ﺧﺮدﻣﻨﺪاﻧﻪ، ﺳﻨﺠﯿﺪه و کممخاطره در ارﺗﺒﺎط ﺑـﺎ ﻧﻈـﺎم ﺟﻬـﺎﻧﯽ اﺳﺖ. ﺑﺨﺶ ﻣﻬﻤﯽ از اﺣﺴﺎس ﺷﺎدﮐﺎﻣﯽ را مقولۀ اﻣﻨﯿﺖ و ﺗﻌﺎﻣـﻞ ﺳـﺎزﻧﺪه ﺑـﺎ ﮐﺸـﻮرﻫﺎی دﯾﮕـﺮ دﻧﯿـﺎ ﺗﺒﯿـﯿﻦ میکند. ﺣﺲ اﻣﻨﯿﺖ و ﺷﺎدﮐﺎﻣﯽ و رضایتمندی در اﯾﺮان ﺑﻬﺒﻮد ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ، اﮔﺮ ﻣﺮدم ﻧﮕﺮان ﺑﺎﺷﻨﺪ ﮐـﻪ رواﺑﻂ ﺑﺎ ﺟﻬﺎن بر اساس ﻣﺼﺎﻟﺢ ﻣﻠﯽ ﺗﻨﻈﯿﻢ نمیشوند و پیشبینیپذیر ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ رواﺑﻂ ﺑﻪ ﮐﺪام سمتوسو در ﺣﺮﮐﺖ اﺳﺖ. ﺑﻬﺘﺮ اﺳـﺖ ارزﯾـﺎﺑﯽ ﮐﻨـﯿﻢ ﮐـﻪ ﭼﻘـﺪر ﺑـﺮ اﺳـﺎس ﺷـﻌﺎر ﻣﻌـﺮوف «ﻋـﺰت، ﺣﮑﻤـﺖ و ﻣﺼﻠﺤﺖ» ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ و دغدغههای ﻣﺮدﻣﯽ پاسخگو ﺑﻮدهایم.
درنهایت اینکه سیاستگذاری علمی و مدونسازی اولویتهای علمی در حوزۀ شادی و نشاط اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است. بهمنظور پیشبرد هرگونه رفتار اجتماعی مطلوب و مثبت، نخست باید عناصر و موضوعهای مرتبط به آن شناسایی، تبیین و تفهیم شوند. بدین منظور باید گروهی از مطالعات نظری و تحقیقات تجربی دربارۀ مسئلۀ موردنظر طراحی و اجرا شوند. از این حیث، ارتقا و بهبود وضعیت شادی در سطح جامعه نیز مدیون عملکردهای علمی و پژوهشی و اولویت یافتن تحقیق در این حوزه است؛ بهطوریکه در سطح کلان، باید پروژههای متعددی بهمنظور تعریف ابعاد، تدوین مؤلفهها و ابعاد، نظریهپردازی دربارۀ شرایط ایجاد شادی و مدلسازی و شاخصسازی در راستای نشاط و شاد زیستی تعریف و اجرا شوند. به عبارت دیگر، باید مقولۀ نشاط را بر مبنای ظرفیتهای داخلی و خواستهای مردمی و نیز تجارت مطلوب جهانی، بهشکل جامعه و در راستای فرهنگ ایرانی و اسلامی و شواهد و قرائن موجود در جامعه مفهومسازی و شاخصهای معتبری در این حوزه تدوین کرد. درعینحال، باید سازوکارهای اجرایی معتبری در جهت سنجش وضع موجود شادزیستی در جامعه طراحی کرد و از نتایج آن در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای محلی و ملی بهره برد.
در سطح مناطق قومی و محلی، سازمانهای محلی و بهویژه شوراهای شهر و محله میتوانند بهعنوان متولی فهم شرایط موجود، طراحی و اجرای سیاستهای شادزیستی شهروندان را به عهده گیرند و برنامههای راهبردی خویش را در راستای شاخصهای بهزیستی نشاط اجتماعی تعریف کنند. تشکیل بانک دادههای نشاط و شادزیستی شهروندی، شاخصسازی و طراحی مقیاسهای بومی نشاط و اجتناب از تقلیل ایرانپژوهی به تهرانپژوهی در تحقیقات مرتبط با شادی و نشاط از دیگر پیشنهادهای اجرایی و راهبردی مرتبط با ارتقای نشاط در ایران است. محلیگرایی در برنامههای نشاط (و اختصاص حوزهای به طراحی و سازماندهی و برگزاری شادیهای محلی در برنامههای توسعۀ محلی و منطقهای کشور)، تشکیل اجتماعات هویتبخش (تأکید بر شادیهای جمعی سنتی و شادیهای محلهای، ملی و مذهبی) و تمرکز بر نشاط حقیقی و آموزههای دینی شادی نیز از دیگر راهبردهای ارتقای پایدار شادی و نشاط اجتماعی است.
بهعنوان نکتۀ پایانی، بر ضرورت شروع تحقیقات پانل (طولی) در خصوص مفاهیم مهم و اثرگذار همچون شادی، اعتماد اجتماعی، رضایت و غیره تأکید میشود تا ضمن سنجش وضعیت فعلی، بتوان در سالهای آینده میزان تغییرات و روند آنها را شناسایی کرد و سیاستگذاریهای مربوط را پی گرفت و اینچنین در شناسایی وضعیت و روندهای آن سرگردان نماند.