
آيا ميدانيد سه رکن اصلي زندگي سالم چيست؟
بسياري از جوان ها رسيدن به سن خاص ويا دارا بودن شرايط متعارف مادي را، براي ازدواج كافي مي دانند، در حالي كه در كنار رشد جسمي، رسيدن به رشداجتماعي، اخلاقي و عاطفي از شروط لازم براي ازدواج است كه به آن اشاره مي كنيم:
1) رشد اجتماعي
رشد اجتماعي، سازگاري خوب اجتماعي با همهي آدم ها و از جمله با همسري است كه قرار است عمري با او زندگي كنيم. افرادي كه در زندگي مشتركشان رعايت حقوق همسر را ميكنند، احترام ميگذارند و حق تصميمگيري براي همسر قائل مي شوند از رشد اجتماعي برخوردارند. يكي ديگر از مشخصههاي رشد اجتماعي، داشتن استقلال فكري است. افراد مستقل تواناييها و محدوديت هايشان را به خوبي مي شناسند و اين شناخت به تصميم گيري صحيح كمك مي كند، آنها در مورد مسائل مختلف خوب مي انديشند و ارزيابي مي كنند و پيامدها و نتايج كارهاي خود را بر عهده مي گيرند. در بسياري از ازدواج ها عدم استقلال يكي از زوجين باعث بروز اختلافات بسياري مي شود. افرادي كه استقلال ندارند، وابستهاند و توجهشان بيشتر معطوف به ديگران است تا خودشان ، اهل فكر كردن و انديشيدن نيستند وچون خود را قبول ندارند دائماً دنبال كسي هستند تا به جاي آنها تصميم بگيرد و مسئوليت را از گردن آنها سلب كند. گاهي حتي براي امور ساده اي مثل انتخاب رنگ پارچه دچار تزلزل ميشوند. افرادي كه روحيه استقلال طلبانه ندارند زندگي مشترك ناموفقي خواهند داشت.
استقلال فكري از دو راه به دست مي آيد: يكي از طريق مطالعه ( درسي، متفرقه و آزاد ) در مورد چگونگي رفتارهاي اجتماعي و ديگري از طريق تجربه ؛ به اين معنا كه تجربه اي كه از كارهاي گذشته داريم درمورد كارهاي آتي در نظر بگيريم . در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه مستقل بودن به معناي مشورت نكردن نيست، استقلال فكري وقتي تحقق پيدا ميكند كه هدفي را كه شخص دنبال مي كند تنها به واسطه صحبت ديگران زير پا نگذارد بلكه براي رسيدن به آن اهداف از مشورت كردن با ديگران استفاده كند.
يكي ديگر از فاكتورهاي رشد اجتماعي اعتماد به نفس است. يعني باور داشتن توانايي ها و شناخت محدوديت ها و اين كه فرد بداند، ميتواند از عهده ي مسئوليت هاي خود برآيد. مي توان اعتماد به نفس را نوعي واقع بيني نيز دانست؛ زيرا افرادي كه داراي اعتماد به نفس هستند، تصوير درستي ازخود دارند و افرادي كه اعتماد به نفس ندارند مردد و دودل هستند، كاري را شروع كرد ه ولي به آخر نمي رسانند و بيشتر منفي بافند. " من نمي توانم " ،" غير ممكن است" ،" نمي توانم تصميم بگيرم " جملاتي هستند كه اين افراد زياد به كار مي برند و تحت تأثير ديگران قرار گرفته، تصميمگيري شان سست مي شود. نقطه مقابل اين افراد، افراد مغرورند كه توانايي هاي خود را بيش از اندازه مي پندارند و در ارزيابي خود دچار اشتباهند. براي تقويت اعتماد به نفس بايد شناخت واقعبينانهاي از تواناييها و نقاط مثبت خود داشته باشيم و آنها را تقويت كنيم. به كار بردن عبارات مثبت نيز در تقويت اعتماد به نفس نقش مؤثري دارد. بايد هدفهايي را كه انتخاب ميكنيم در حد تواناييهايمان باشد تا هر بار كه كاري را با موفقيت به اتمام ميرسانيم يك لايه به اعتماد به نفس ما اضافه شود.
2) رشد اخلاقي
رشد اخلاقي يعني كنترل داشتن روي رفتار، عادات و خلق و خوي خود ؛ به طوري كه هم حقوق خود و هم رفاه و حقوق ديگران رعايت شود. كسي كه رشد اخلاقي دارد خصوصيات زير را داراست: هميشه پيامدهاي اجتماعي و رفتار و اخلاقش را در نظر مي گيرد، حتي در حين عصبانيت آنقدر كنترل دارد كه حرفي نزند تا بعد احساس گناه كند و يا باعث قطع روابط شود و به طور كلي پيامد بدي داشته باشد. يكي از فوائد داشتن رشد اخلاقي اين است كه انسان احساس آرامش ميكند چرا كه وقتي كسي كنترل رفتار و گفتارش را داشته باشد، بيشتر از همه خودش احساس آرامش ميكند. رشد اخلاقي باعث نزديكي دلهاست و در يك تعريف جامع مي توان گفت كه:
‹‹ واقعيت آن چيزي است كه هست و اخلاق آن چيزي است كه بايد باشد.››
3) رشد عاطفي
رشد عاطفي به معناي داشتن كنترل روي عواطف مثبت و منفي است. يكي از نشانه هاي رشد عاطفي داشتن اعتدال است؛ همانطور كه پرخاشگري محض غلط است، مطيع بودن محض نيزغلط مي باشد. مطلب ديگري كه در رشد عاطفي هر فرد بايد مورد توجه قرار بگيرد حس وظيفه شناسي است . به شخصي وظيفه شناس گفته مي شود كه وظايف نقشي را كه ايفا مي كند به خوبي بشناسد و انجام دهد. به طور كلي وظيفه شناسي در نقشها بيان مي شود؛ افراد وظيفه شناس احساس مطبوعي از زندگي دارند و از آن راضي هستند. افرادي كه از رشد عاطفي برخوردارند در زندگي احساس آرامش ميكنند و به ديگران هم آرامش ميدهند. ذكر يك نكته در اينجا ضروري به نظر مي رسد و آن نقشي است كه والدين در تربيت فرزندان خود دارند، چرا كه دختر يا پسر بايد از جنسيت خويش راضي باشد در غير اين صورت رشد عاطفي با اختلال روبرو ميشود. والدين بايد بدانند كه دختر و پسر فرقي ندارند. تفاوت در نقشي است كه آنها در آينده ايفا ميكنند. بايد آنها را با صداقت، قاطع و دلسوز و مهربان تربيت كرد.
تا اينجا به ذكر مسائلي پرداختيم كه قبل از ازدواج بايد مورد توجه قرار بگيرد
اما بسياري ازنكات هست كه بعد از ازدواج بايد مد نظر داشت و براي رسيدن به حد مطلوب آن تلاش كرد.
قطعاً از هر دختر يا پسر جواني كه سؤال شود معيار خوشبختي بعد از ازدواج را چه مي داند ؛ يكي از معيارهايش را به داشتن تفاهم اختصاص مي دهد. بسياري تفاهم را شبيه هم بودن و اختلاف نظر نداشتن مي پندارند در حالي كه زن و شوهر بايد مكمل هم باشند نه اين كه مثل هم شوند. براي دستيابي به تفاهم بايد بتوانيم شرايط يكديگر را درك كنيم و خود را درجاي ديگري ببينيم وهم احساس شويم. چيزي كه هر زوج جواني بايد بداند اين است كه هيچ رفتاري به خودي خود، سر نميزند . زن ومرد بايد بتوانند از دريچه چشم هم به مسائل بنگرند نه اين كه مقابل هم قرار بگيرند.
يكي ديگر از راه هاي رسيدن به تفاهم، داشتن صبر و شكيبايي و گذشت است.
اما گذشت و شكيبايي بايد دوطرفه باشد. گذشت يك طرفه باعث بدتر شدن و تقويت رفتار نامطلوب طرف مقابل مي شود. گذشت منطقي و آگاهانه گذشتي است كه طرف مقابل از آن اطلاع پيدا كند و خود نيز پشيمان و متنبه (تنيبه، آگاه) شود و در نتيجه، تغيير رفتار ايجاد شود. در غير اين صورت گذشت يك طرفه امري بيهوده است. براي ايجاد تفاهم نبايد به منزلت و ارزش انساني خود ضربه زد.
هنر گوش دادن
عامل ديگري كه درزندگي زناشويي بسيار حائز اهميت است ولي كمتر به آن پرداخته مي شود؛ هنرگوش دادن و چگونگي سخن گفتن است.
دقت و توجه به صحبت ديگران و مفاهيم آن، به موقع صحبت كردن و سخن مفيد و نه بيهوده گفتن يكي از عواملي است كه به درك متقابل زوجين كمك بسزايي مي كند. بايد به صحبت هاي طرف مقابل به خوبي گوش داد. به خصوص در زمان بحث و گفتگو كه آن نيز زمان مخصوصي دارد . اين امر باعث ميشود كه بحث به مشاجره كشيده نشود. مطلب ديگر با ملاطفت صحبت كردن است چرا كه گاهي نحوه و چگونگي سخن گفتن مقدم بر محتوا و به عبارتي "چه گفتن" است.
صداقت
در انتهاي اين مبحث به " صداقت " در زندگي زناشويي مي پردازيم . بسياري از مردم با نظر يكي از بزرگان موافقند كه گفته است " ترجيج مي دهم از شنيدن حقيقت غمگين شوم تا از شنيدن دروغ خوشحال گردم" . چرا كه عدم صداقت باعث مي شود تمامي صحبت هاي شخص زير سؤال رود و در تمام آنها شك و ترديد به وجود آيد. هيچ چيز به اندازه عدم صداقت باعث بي اعتمادي در زوجين نميشود در عين حال سبب كينه نيز مي شود و فضاي مسمومي را ايجاد مي كند.
هسته اصلی خانواده با پیوند زناشویی
کیفیت زندگی خانوادگی بر هر بخش دیگر زندگی ما تأثیر میگذارد. نظرسنجیها به ما میگویند که بزرگترین منبع خوشبختی، خانواده است و همین نظرسنجیها میگویند بزرگترین منبع ناامیدی در زندگی افراد، مقابله با مشکلات خانوادگی است اما چون هر یک از ما جزئی از خانواده هستیم لازم است بدانیم که خانوادههای موفق و مستحکم چگونه زندگی میکنند؟
شما بهعنوان والدین نقش اساسی در پرورش و محافظت از خانواده دارید اما ایجاد روابط خانوادگی موفق و محکم همیشه بهطور طبیعی اتفاق نمیافتد.
هسته اصلی خانواده با پیوند زناشویی دائمی زن و مرد شکل میگیرد اما برای آن که زوجین بتوانند تشکیل خانواده موفق دهند و بنیان محکم در خانواده به واقعیت تبدیل شود، لازم است به نکات زیر توجه کنند:
هدفمندی
اساساً انسانهای هدفمند میتوانند به موفقیت واقعی دست یابند؛ هدفمندی در یک خانواده موفق به طور کلی به معنای رسیدن به آرامش است. وقتی زن و شوهر در کنار هم قرار میگیرند و قدرتشان بر اساس اصل توانافزایی، افزایش پیدا میکند، میتوانند با کمک یکدیگر آرامش گرفته و مسائل و مشکلات را حل کنند. خداوند در آیه 21 سوره روم میفرمایند: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ؛ یکی از آیات (لطف) او آن است برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و باهم انسگیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود.»
بنابراین اولین ویژگی یک خانواده موفق، هدفمندی برای رسیدن به آرامش است اما این آرامش از رهگذر تلاش، همدلی و مسئولیتپذیری به دست میآید نه امکانات مالی. خانوادههایی که تصور میکنند با امکانات مالی و رفاهی آرامش به دست میآید، سخت در اشتباهاند؛ چنانچه اکثر طلاقها و جداییها در خانوادههای رفاهزده اتفاق میافتد و آمار جدایی و طلاق به شکل معناداری در خانوادههای ثروتمند بیشتر است.
تلاشگری و امیدواری
تلاش، محصول امید بوده و امیدوار بودن یکی از رموز موفقیت و استحکام در خانواده به شمار میآید. درست است که مشکلات زندگی، گرانی، بیماری و... بسیار است اما خانواده موفق، خانوادهای است که از پا نمیافتد و امیدوارانه و همدلانه در کنار هم میکوشند.
درک یکدیگر
سومین ویژگی خانواده موفق این است که طرف مقابلشان را به خاطر مشکلات و اشکالات متهم نمیکنند و رأفت و مهربانی بینشان (وجَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً) را به خاطر یکسری از مشکلات به هم نمیزنند. اختلافنظر در زندگی زناشویی طبیعی است و بر اساس آیه 14 سوره نوح (خَلَقَکُم أطْوارا) خداوند انسانها را به شکلهای مختلفی آفریده است؛ بنابراین درک اختلافات، یکی از مهمترین علائم موفقیت در خانواده است. بهعبارتی دیگر، خانواده موفق، خانوادهای است که در راه ایجاد تفاهم و همدلی گفتوگو میکنند و مشکلات و تفاوتها را تبدیل به اختلاف نمیکنند.
گفتوگو کردن
یکی از ویژگیها مهم خانواده موفق، مهارت گفتوگو با یکدیگر است. داشتن گوش شنوا، زبان گویا و مهارت گفتوگو
زیبا صدا کردن یکدیگر، محبت کردن و احترام گذاشتن از ویژگیهای بارز خانواده موفق و مستحکم است. خانواده موفق در رفتارشان تبادل محبت میکنند
گفتگو کردن از ویژگیهایی است که باعث میشود اعضای خانواده بتوانند حرفها، کینهها، خستگیها و ناراحتیهایشان را با یکدیگر در میان گذاشته و مسالمتآمیز مشکلاتشان را حل کنند. درواقع، از ویژگیهای خانواده موفق این است که عیبجویی نمیکنند و میدانند مشکلات را چگونه و چه زمانی مطرح کنند.
پوزشخواهی و پوزش طلبی
متأسفانه برخی افراد هزینه عذرخواهی را بالا میبرند و وقتی کسی عذرخواهی میکند، با او سخت برخورد میکنند اما در یک خانواده موفق، پوزشخواهی و پوزشطلبی امری متداول است.
محبت کردن
زیبا صدا کردن یکدیگر، محبت کردن و احترام گذاشتن از ویژگیهای بارز خانواده موفق و مستحکم است. خانواده موفق در رفتارشان تبادل محبت میکنند.
پوشش مناسب
خانواده موفق بهقدری برای همدیگر ارزش و احترام قائل هستند که حتی در برابر یکدیگر پوششهای آراسته و مرتبی دارند. در روایات است که گاهی اوقات معصوم (ع) رنگی از لباس را میپوشیدند که در عرف آن زمان تعریف شده نبود اما وقتی پرسوجو میکردند، حضرت میفرمودند که به خاطر همسرم که از این رنگ خوشش میآید، این رنگ لباس را میپوشم.
مشارکت در کارهای خانه
خانواده موفق، خانوادهای مشارکتی هستند و در امور منزل مثل پخت غذا و تمیز کردن خانه به یکدیگر کمک میکنند؛ اینها چیزهایی است که اتفاقاً در روایات هم بسیار بر آنها تأکید شده است. چنانچه پیامبر اکرم(ص) در خطاب به حضرت علی(ع) میفرمایند: «ای علی! خدمت به همسر کفاره (پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار است.»
توجه به امور معنوی
خانواده موفق اهل معنویت، برنامههای عبادی، نماز، زیارت و... است زیرا فضای معنوی یک بارانداز روحی خوبی است تا خانوادهها بتوانند از ظرفیت معنویت در جهت تلطیف روابط و بالا بردن گرایشهایشان استفاده کنند.
متوقع و طلبکار نباشیم
در خانواده حق گرفتنی نیست البته در مواقعی استثنا نیز وجود دارد و آن هم زمانی است که دو طرف قصد متارکه و جدایی دارند. توقع بیجا و حق خواستن و به تعبیری طلبکار بودن در بین اعضای خانواده میتواند خانه را تبدیل به کارزار و دادگاه نماید.
اگر در خانوادهای نگرش حقگیری و طلبکاری رواج پیدا کند این نگرش و گرایشها مشکلات را بیشتر میکند و کار به دادگاه میکشد. بهتر است در خانواده برعکس این موضوع رفتار کنیم و ایثار و از خودگذشتگی وجود داشته باشد، زیرا با ایثار به طرف مقابل هم یاد میدهیم که دیگرخواهی در خانواده بر خودخواهی ارجح است و نباید با روحیه طلبکاران دائم در فکر گرفتن امتیاز از اعضای خانواده باشیم.
انتظار بیجا و توقع بیش از حد داشتن میتواند بنیان خانواده را متزلزل کند. هرچقدر توقع از همسر بیشتر شود به همان تناسب درگیری، کشمکش و ناراحتی در خانواده بیشتر خواهد شد. خود را محق دانستن و توقع داشتن در زندگیهای زناشویی میتواند شروعی برای درگیریهای بیشتر در خانواده باشد. بهترین کار این است که هر توقعی از طرف مقابل داریم اول خودمان برای انجام آن پیشقدم شویم. اگر توقع احترام، توجه و عشق و علاقه از همسر داریم از خود توقع داشته باشیم که این موارد را در خودمان نهادینه کنیم تا او نیز متقابلاً این موارد را انجام دهد.
دیگران را دادگاهی نکنیم
توضیح و دلیل خواستن بابت هر کاری از طرف مقابل نشانه بیاعتمادی و شک داشتن به قابلیتهای طرف مقابل است. در خانواده تا جاییکه ممکن است برای یکدیگر دلیل نیاوریم و از طرف مقابل دلیل نخواهیم. دلیل آوردن و دلیل خواستن در دانشگاه و مجامع علمی و دادگاه و دادسرا کارایی دارد. اعتماد به یکدیگر لازمه زندگی خوب و مستحکم است، این دلیل خواستنها شروعی برای مشاجره و دعواست. وقتی طرف را در شرایط متهم قرار میدهیم اولین گام را برای بیاعتمادی برمی داریم و در عین حال موجب تحقیر طرف میشویم. اعضای خانواده اگر مشکلی با هم دارند باید با همدلی و عشقورزی به هم آن مشکل را رفع و رجوع کنند. پس خانواده را تبدیل به محکمه و دادگاه نکنیم که چنین رفتاری در نهایت کار زن و شوهر را به دادگاه میکشاند!
منیت و احساس تملک را کنار بگذاریم
یکی از اخلاقهای ناپسند در افراد منیت است که از عوامل مهم در گسستن بنیان خانواده میباشد. هر چه منیت در فرد بیشتر باشد مشکلات او در روابط بیشتر میشود، زیرا سبب جدا شدن فرد از جامعه و گروههای مختلف میگردد. منیت یعنی خود را برتر دانستن، خود را مهمتر و محقتر دانستن. کسی که منیت زیاد داشته باشد در روابط خود ایجاد مشکل میکند. منیت فقط تا حدی لازم است که سبب حفظ خود، زندگی و آبرو باشد، اما وقتی از حد آن بگذرد شخص به خود اجازه میدهد به حقوق دیگران، شخصیت دیگران و حریم دیگران تجاوز کند و خود را برتر بداند و احساس تملک نماید. در واقع میتوان گفت تمامی موارد پیشین از منیت ریشه میگیرد و منیت موجب پایمال کردن حقوق دیگران و زمینهساز مشکلات عدیده در خانواده است.
منبع:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/09/26/2161820/8-
https://shamiim.ir/a/3013/
https://shamiim.ir/a/27783/9-