0

طلاق عاطفی چیست ؟

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

طلاق عاطفی چیست ؟

طلاق عاطفی چیست ؟

 
 
 

طلاق عاطفی چیست ؟

 

طلاق عاطفی چیست ؟

طلاق عاطفی موضوعی مهم ولی تقریبا ناشناخته در میان زوجین می باشد، بهتر است بدانیم کم نیستند تعداد زن و شوهرهایی که دچار این نوع از طلاق شده اند ولی هیچ فردی از دوستان و اطرافیان آن ها از رخ دادن چنین موضوعی اطلاع ندارد، زیرا این افراد در برابر دیگران به ظاهر مشکل خاصی ندارند ولی در خلوت و زندگی مشترک با مشکلات احساسی فراوانی رو به رو هستند.

طلاق عاطفی به سرد شدن روابط میان زوجین گفته می‌شود که این سردی تمامی جنبه‌های زندگی مشترک زن و مرد مانند روابط عاطفی و روحی، تعاملات گفتاری و روابط جنسی را در بر می‌گیرد. در این مواقع ریشه‌های شادی و نشاط در زندگی مشترک زن و مرد خشک شده و هر کدام در دنیای خود به سر می‌برند. به تدریج طلاق عاطفی تا آنجا پیش می‌رود که هر یک از زوجین برای دیگری حکم هم خانه پیدا می‌کند که صرفا به بودن با هم عادت کرده‌اند. عدم درک صحيح از يكديگر، عدم شناخت کافی از روحيات طرف مقابل و در نهایت بی علاقگی و از بین رفتن صمیمیت نسبت به همسر خود باعث می‌شود که پدیده طلاق عاطفی در زندگی زوج‌ها به‌ وجود بياید

  •  

 رابطه ضعیف در ارتباط عاطفی زن و شوهر به سردی روابطی که یک زوج می توانند با هم داشته باشند منجر می شود، مانند رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی کلامی، وجود این مشکل در یک رابطه باعث بی مهری و کم شدن محبت در خانواده و در نتیجه طلاق عاطفی می شود.

زوج ها در بیگانگی کلمات و احساس یکدیگر گم شده اند و فقط برای هم حکم یک مصاحب که به او عادت کرده اند را دارند این افراد از لحاظ روحی و جسمی از یکدیگر فاصله می گیرند و مرزهایی را برای همدیگر مشخص کرده اند و هر کدام در خلوت و افکار خود دیگری را متهم می کنند و دنبال مقصر هستند.

درک نکردن صحیح رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بی علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود، دست به دست هم می دهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج ها به وجود آید.

هیچ آمار دقیق از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی می توان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشور ما از طلاق قانونی بیشتر است.

طلاق عاطفی

طلاق عاطفی

تاثیرات طلاق عاطفی بر روی زندگی زوجین


آشفتگی

آشفتگی عاطفی عمیق در نتیجه تغییرات عمده زندگی به عنوان فازی از مسائل زندگی در نظر گرفته می شود. برخلاف اختلالات بهداشت روان خود به خودی، ریشه در وقایع خاص و مهمی دارد که توانایی شما در دستیابی به هماهنگی و عملکرد عاطفی را از راه های سالم بر هم می زند. طلاق یکی از شایع ترین مراحل زندگی است و توسط مقیاس استرس هولمز و راهه به عنوان “دومین رویداد استرس زا که فرد می تواند بعد از مرگ همسر تجربه کند، شناخته شده است.

ممکن است خود را در حال دور شدن از خانواده و دوستان خود همراه با ناامنی عمیق ببینید، به شیوه های مخرب و غیرمعمول رفتار کنید، افکار سرزده داشته باشید و احساس ناامیدی زیادی داشته باشید. احساس افسردگی و اضطراب ممکن است شما را از تجربه لذت و تصور آینده ای شاد برای خود باز دارد. با رواج بیشتر طلاق، جامعه پزشکی شروع به شناسایی تأثیر مخرب آن بر سلامتی جسمی و همچنین نیاز به درمانهایی کرده است که به طور خاص برای حمایت از افرادی که پس از طلاق درگیر هستند، طراحی شده است.


اختلالات رفتاری غیر عادی

اثرات طلاق فقط در حوزه عاطفی محدود نمی شود، بلکه ممکن است از طریق اختلالات رفتاری خاص که سلامت جسمی را به خطر می اندازد، نشان داده شود. یکی از پدیده های شایع به خصوص در افرادی که با استرس از بین رفتن ازدواج دست و پنجه نرم می کنند، ایجاد الگوی بی نظم غذایی است. در حالی که بسیاری در مورد مزایای “رژیم طلاق” شوخی می کنند، اما در حقیقت، کاهش وزن پس از جدایی و طلاق می تواند نشان دهنده یک واکنش فیزیولوژیکی جدی و مخرب و فشار روانی باشد. همانطور که روانشناس دکتر جیمز هریس، مدیر برنامه اختلالات خوردن در بیمارستان Presbyterian دالاس می گوید، وقتی شما ضربه ای مانند طلاق می بینید، یک واکنش فیزیکی برایتان وجود دارد. شما نمی خوابید، از خوردن وعده های غذایی صرف نظر می کنید و احساس اضطراب دارید. ضربه و غم و اندوه ناشی از طلاق بر سیستم لیمبیک – جایگاه احساسات – در مغز تأثیر می گذارد و این می تواند اشتها را از بین ببرد.

با این حال، کم خوری تنها اختلال غذایی ناشی از طلاق نیست. برخی از آنها برای راحتی عاطفی به غذا روی می آورند و منجر به پرخوری می شوند تا با درد روانی کنار بیایند.

طلاق عاطفی

طلاق عاطفی

نتایج و تبعات طلاق عاطفی

طلاق عاطفی باعث می شود میزان اعتماد افراد به یکدیگر کم شده و نسبت به یکدیگر دچار سوء تفاهم شوند افراد خانواده مدام دچار اشتباه شده و به دلیل نداشتن تکیه گاه جدی در زندگی احساس یاس و سرخوردگی می کنند و با انواع بیماری های روانی و روحی دچار می شوند.

از یک سو زنانی قرار دارند که در این زندگی صاحب فرزند بوده و فاقد پشتوانه و حمایت مادی و معنوی هستند و امکان تامین معاش خود را ندارند.

بنابراین ناچارند با وضعیت موجود سازگاری کنند و به رغم بی مهری و بی توجهی شوهر به سقف مشترک زناشویی در کنار فرزندان تن دهند و از سوی دیگر مردانی هستند که استطاعت پرداخت مهریه را ندارند.

بنابراین تحمل شرایط موجود را ترجیح می دهند اما غافل این که هر یک برای پر کردن خلا های عاطفی خود، فرد دیگری را جایگزین کرده اند.

در طلاق عاطفی زوجین هیچ گونه حس، نشاط و درک متقابلی ندارد و در واقع به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند ممکن است خانمی به دلیل فشار اقتصادی و این که شغل و درآمدی ندارد مجبور است با همسرش زندگی کند.

ترجیح طلاق عاطفی بر قانونی بخاطر فرزندان

مادر همواره از دوری فرزندش نگران است و این که در صورت جدا شدن ممکن است فرزندش را از او بگیرند یا فرزندش آسیب می بیند، بنابراین به دلیل فرهنگ جامعه یا حتی فشار خانواده نمی تواند طلاق بگیرد.

در چنین خانواده ای زوجین مجبورند بدون این که تفاهمی داشته باشند زیر یک سقف زندگی کنند. بنابراین اختلافات بین زوجین به تدریج باعث دوری و سرخوردگی آن ها شده و طلاق عاطفی پیش می آید بسیاری از مواد طلاق عاطفی منجر به طلاق قانونی می شود.

از مهم ترین راهکارها برای درمان مشکل طلاق عاطفی میان طرفین، مراجعه به مشاوره و طی کردن جلساتی برای معالجه فردی برای درمان روحی و روانی و جلساتی برای معالجه دو نفره با حضور طرفین برای ترمیم روابط بین آن ها است.

راه حل دیگر پایین آوردن توقعاتی است که زوجین از یکدیگر دارند، آن ها باید به یکدیگر بفهمانند که در هر شرایطی خود فرد برای او مهم تر از توقعات طرفین است همین به طرف مقابل احساس آرامش و اطمینان می بخشد.

در حالی که توقعات بالای زوجین از یکدیگر جدا می کند و باعث سوء تفاهماتی غیر واقعی میان آن ها می شود باید اوضاع را به گونه ای تغییر دهید که دو طرف احساس کنند می توانند به یکدیگر تکیه کنند.

 

طلاق عاطفی

طلاق عاطفی

فراری شدن زوجین از خانه به دلیل طلاق عاطفی

در این خانواده‌ها افراد نسبت به خانه خود حسی که باید داشته باشند را ندارند. همه افراد خانواده به هر نحوی می‌خواهند زمان کمتری را در خانه سپری کنند.

جو سرد، بی‌روح و سکوت خالی از شور و نشاط در خانه حاکم است و این جو همه را فراری می‌دهد. بچه‌ها در این خانه هیچ حس امنیت و آرامشی دریافت نمی‌کنند و بیشتر تمایل دارند وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان خود بگذرانند؛

جامعه ناامن آماده پذیرش این افراد است و متاسفانه این بچه‌ها تمایل به استفاده از موادمخدر، ارتباط‌های ناسالم و نامشروع و انجام کارهای خلاف و غیرعرف نشان می‌دهند و هم به خود و هم به جامعه آسیب وارد می‌کنند.

برخی نیز دچار افسردگی و در خود فرورفتن می‌شوند و مسلما چنین بچه‌هایی برای آینده خود و تشکیل یک زندگی جدید هیچ الگوی مناسبی پیش‌رو نداشته‌ و شاید آن‌ها نیز در آینده دچار مشکل پدر و مادرهای خود شوند.

طلاق عاطفی؛ اول یا سال‌ها پس از زندگی مشترک؟

در هرسنی و با هرشرایطی می‌توان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفی را داشت؛ نمی‌توان گفت که علت به وجود آمدن طلاق عاطفی خانواده‌ها به هم شباهت دارد؛

این مشکل می‌تواند در رابطه یک زوج جوان که سن ازدواج آن‌ها 2تا 3 سال است رخ دهد یا می‌تواند در یک خانواده‌ای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند باشد یا حتی در خانواده‌ای که بچه‌هایشان به حدی رسیده‌اند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفته‌اند رخ دهد که به اصطلاح به این مرحله “سندرم آشیانه خالی” نیز گفته می‌شود.

اما بیشترین میزان طلاق عاطفی در سال‌های اول ازدواج رخ می‌دهد، وقتی کم‌کم بچه‌ها به جمع خانواده‌ اضافه می‌شوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند. این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگ‌تر شدن بچه‌ها باز هم احتمال طلاق عاطفی پررنگ می‌شود.

در یک زندگی زناشویی زوج‌ها در طول مسیر هدف‌هایی دارند و وقتی این هدف‌ها به حداقل می‌رسد می‌توان انتظار طلاق عاطفی را داشت.

طلاق عاطفی

طلاق عاطفی

سن زوجین چه میزان در طلاق عاطفی مهم می‌باشد؟

برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از 7 تا 10 سال بیشتر  باشد زیرا در این شرایط 2 انسان با 2 دنیای مختلف و در 2 مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند.

به‌ طور مثال به احتمال زیاد مردی که 35 سال دارد با خانمی که 22 سال دارد ازدواج ‌کند، این 2 بعد از چند سال که از زندگی بگذرد تازه متوجه می‌شوند هرکدام نیازها و خواسته‌های متفاوتی با یکدیگر دارند.

زن تازه می‌خواهد شور و هیجان جوانی را تجربه کند ولی مرد این دوره را سپری کرده و می‌خواهد در آرامش بیشتری زندگی کند و اینجاست که از هم فاصله می‌گیرند و هرکدام غرق در دنیای خود می‌شوند.

نتیجه بزرگتر بودن زن در ازدواج

اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود می‌آورد زیرا زن‌ها زودتر از مردها به سن بلوغ می‌رسند، زودتر می‌فهمند و زودتر از لحاظ بدنی آماده می‌شوند در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگ‌تر است.

دائم در فکر خود شوهرش را از دست می‌دهد و همیشه به زن‌هایی که از او کوچک‌تر و زیباتر هستند حسادت می‌کند و همیشه آن‌ها را جلوی خود در کنار شوهرش قرار می‌دهد.

بعد از آن مقایسه می‌کند و به این ترتیب هم روحیه خود را از دست می‌دهد و هم به خاطر شک و سوء‌ظن خود ساخته نسبت به همسرش بدگمان می‌شود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه می‌شود که نباید با زنی که از خودش بزرگ‌تر بوده ازدواج می‌کرده و این موضوع را دائم به همسرش گوشزد می‌کند.

در این‌جا از یکدیگر فاصله می‌گیرند و هرکدام در رویاهای خویش نیمه گمشده خود را می‌یابد و از انتخابی که داشته احساس ندامت و پشیمانی می‌کند،

در این مورد زوج‌ها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله می‌گیرند و طلاق عاطفی شکل می‌گیرد.

بیماری جسم و روح

فردی که دچار طلاق عاطفی شده است به خود و سلامت فردی خود بی‌توجه می‌شود و حتی به سلامت دیگر افراد خانواده نیز اهمیت کمتری می‌دهد؛ وظایف خود را به درستی انجام نمی‌دهد و مسئولیت‌های خود را در مقابل دیگر افراد خانواده به‌ سردی و بی‌هیچ میل و رغبتی انجام می‌دهد.

اگر این فرد یک خانم باشد نسبت به نظافت منزل و دیگر امور مربوط کندتر از قبل عمل می‌کند و اکثرا همیشه کارهای عقب‌مانده یا نیمه‌کاره دارد ولی حوصله و رغبتی برای انجام دادن آن‌ها ندارد.

اگر یک مرد باشد نسبت به کار کردن و وظایف خود سردتر از قبل می‌شود و این مشکل موجود را 2برابر می‌کند، آشفتگی روحی و ذهنی به آشفتگی ظاهری گره می‌خورد و وضع را بدتر از قبل می‌کند.

شخص از لحاظ روحی در شرایطی قرار دارد که هیچ رغبتی برای شاد بودن یا حضور در جمع‌های شاد ندارد و عموما تنهایی را ترجیح می‌دهد تا کم‌کم به افسردگی دچار می‌شود و به جز سلامت روحی که بیمار شده است سلامت جسم نیز به خطر می‌افتد.

 

سرانجام طلاق خاموش

پس از آنکه بین زن و شوهر طلاق عاطفی رخ داد، زوجین راه‌های زیر را پیش رو دارند:
الف) زوجین با همیاری و همفکری خود و زیر پا گذاشتن خودخواهی‌ها بر سر عقل بیایند و برای نجات خانواده‌ی خویش از این بلای جان‌کاه، عزمشان را جزم کنند و بنای عشق خویش را بار دیگر پایه‌گذاری کنند.
ب) برخی به دلایلی چون فرزندان، آسیب‌های ناشی از طلاق رسمی، ممکن نبودن ازدواج دوباره، ترس از رویارویی با طلاق، تجربه‌ی تلخ ازدواج ناموفق، نداشتن پناهگاه و ...، بین وضعیت بد و بدتر، بد را بر می‌گزینند تا کمتر آسیب ببینند. چنین زن و شوهری به جای اینکه برای تغییر اوضاع بکوشند، ناامیدانه به تماشای گذشت ایام می‌نشینند و به وضعیت موجود خو می‌گیرند.
ج) برخی از زوجین، پس از گذشت ایام به جدایی رسمی تصمیم می‌گیرند و به طور قانونی و شرعی از یکدیگر جدا می‌شوند تا به انتظار آینده و روزهای نیامده بنشینند و این پرسش را بی‌پاسخ می‌گذارند: آیا راهی جز طلاق وجود نداشت؟
برخی افراد بی‌توجه به آنکه در زندگی مشترک، ارزشمندترین سرمایه‌ی خویش را به اشتراک می‌گذارند، با چشمانی بسته وارد این میدان می‌شوند و بدون کسب اطلاعات کافی و مشورت، تنها بر پایه‌ی عشق و علاقه‌های زودگذر و کاذب انتخاب می‌کنند.

 

منبع:

https://honarehzendegi.com/fa/Emotional-Divorce

https://drfekr.com

https://www.isna.ir/news/98060703590

https://rasekhoon.net/article/show/1377842

https://www.yasa.co/ 

شنبه 27 فروردین 1401  4:20 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها