0

جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه.(8)

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه.(8)

جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه.(8)

قسمت پنجم
اشاره

«وَ قَدْ جَرَتْ مَقادیرُکَ عَلَیَّ یا سَیِّدی فیما یَکُونُ مِنّی إلی اخِرِ عُمْری مِنْ سَریرَتی وَعَلانِیَتی».

ترجمه

و به تحقیق تقدیرات تو در مورد من تا آخر عمرم جاری گشته است چه مربوط به امور پنهانی من چه در ارتباط با موضوعات آشکارم.

واژه

سریره: پنهانی در مقابل علانیه که به معنای آشکار می باشد، باطن، نهان.

شرح
قضا و قدر

قضا و قدر الهی عبارت از نقشه های منظم پروردگار است که در مورد آفرینش حاکم می باشد و مسیر خلقت بر مبنای آن به صورت نظام احسن انجام می گیرد و مطابق آن جهان به بهترین وجه ممکن اداره می شود. فلاسفه اسلامی، نظام احسن تعبیر کرده اند و افرادی هم مانند لایپ نیتس بهترین جهان ممکن اصطلاح کرده اند.(1)

(و خداوند هر چیزی را آفرید و بدان گونه که در خور آن بوده اندازه گیری کرده است).


جبر جهانی و اختیار انسانی

در این جا لازم است به یک بحث مهم اعتقادی و کلامی بپردازیم. حال که جمیع مقدرات در دست خداست پس اراده و اختیار انسان چه می شود و یا دعا چه نقشی می تواند داشته باشد؟ این بحث از مباحث مهم کلامی است که نیاز به وقت زیادی دارد، ولی به صورت مختصر فقط اشاره ای به آن می کنیم. در مورد جایگاه انسان در جهان به دو نکته باید توجه داشت؛ یکی جبر جهانی و دیگری اختیار انسانی. نکته اوّل آن است که عالم به یک روال منظم اداره می شود و طبق طرح حکیمانه الهی انجام می گیرد، جهان دارای قوانین و سنتهای ثابتی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم آن سنتها حاکم بر آفرینش اند و روال کار بر مبنای تقدیر الهی انجام می گیرد.

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد

قرآن کریم هم می فرماید:

«اِنَّ اللّه َ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّه ُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْرًا».(2)

(خداوند کارش را انجام می دهد، برای هر چیز اندازه ای قرار داده است).

نکته دوم آن است که انسان در محدوده کارهای خود دارای اختیاراتی است و با اراده خویش اموری را انجام می دهد، دست یک انسان سالم با دست مرتعش فرق دارد، اولی دست را با اختیارش به طرف راست و چپ می برد ولی دومی هیچ گونه اختیاری در

لرزش دست خویش ندارد، همچنین در بقیه اعمال خود در محدوده ای مختار است، هم می تواند سخن راست بگوید و هم دروغ، هم می تواند خدمت کند و هم خیانت، هم می تواند ایمان بیاورد و هم کفر بورزد.

اینکه گویی این کنم یا آن کنم

خود دلیل اختیار است ای صنم

قرآن کریم می فرماید:

«اِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ اِمّا شاکِرا وَ اِمّا کَفُورًا»(3).

(ما راه را به انسان نشان دادیم یا شکرگزاری نموده و پیروی از راه راست می کند و یا کفران ورزیده و در مسیر غلط و بیراهه قدم می نهد).

وضعیت جوامع بشری هم بدین گونه است، پیشرفت و یا عقب گرد ملّتها هم تابع همین قانون است. جامعه ای اگر مسیر صحیح را بپیماید، کار و کوشش داشته باشد پیشرفت می کند، ولی جامعه ای اگر بیکاره باشد، احساس مسئولیت نکند عقب گرد می نماید. ملتی اگر تن به ذلت دهد برده می شود واگر آزادمنش باشد استقلال می یابد، حتی ممکن است ملتی از جهتی پیشرفت داشته باشد و از جهتی هم سقوط، بستگی به علل و عوامل آن دارد. رابطه علت ها و معلول ها را باید در نظر داشت، تقدیر خداوند هم بر همان روند است. اگر ملّتی پیشرفت می کند بر آن پایه حرکت کرده تا پیشرفت نموده و اگر مردمی هم تنزّل نموده اند از طریق رشد و ارتقاء حرکت نکرده اند تا تنزلی کرده اند.


علل و عوامل پیشرفت و سقوط

پیشرفت غرب عواملی دارد، برخی مثبت هستند و برخی منفی، عوامل مثبت آن علم است تکنولوژی است، نظم و انضباط است، وجدان کاری است وعوامل منفی آن هم سیاستهای استعمار گرانه است، ظلم به کشورهای ضعیف است، خیانت به ملتها است. یک دنیا را چپاول کرده اند تا خود را ثروتمند نموده اند. علت سقوط غرب هم در امور معنوی بی دینی و لامذهبی است، عدم توجه به خدا و معنویت است، غرب از نظر مادی طعنه به کرات آسمانی می زند، ولی از نظر معنوی گرفتار اخلاق جنسی است، به واسطه فعالیتهای علمی بهترین عمل جراحی را انجام می دهد، ولی به علت سقوط اخلاقی به بدترین امراض مقاربتی مبتلا است.

علت صیانت کشورهای اسلامی از نظر جنسی به ویژه صیانت و حفاظت خانواده، تعالیم مقدس اسلامی است و سبب عقب افتادگی ایشان در امور مادی در مرحله اوّل استعمار زدگی است و در مراحل بعد نداشتن تکنولوژی است، خوش باوری در امور سیاسی است، کم کاری، بی نظمی، ضعف در وجدان کاری، مصرف زدگی و تعدادی از عوامل دیگر است.

خلاصه این اختیار و انتخاب بشر است که نقش فراوانی در پیشرفت و یا عقب افتادگی او دارد، این جاست که به نکته اساسی قرآن پی می بریم که می فرماید:

«اِنَّ اللّه َ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ»(4).(خداوند وضعیت قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که خود آنها خصوصیات خود را تغییر دهند).

با توجه به دو نکته فوق، یعنی یکی نظم جهانی و دیگری اختیار انسانی، بشر نه آن چنان مختار است که هر کاری را بکند و در جهان هرگونه تصرّفی را بنماید، بلکه او در

زمان خاص و مکان خاص و پدر و مادر خاص و فرهنگ خاصی به دنیا آمده است و رشد نموده است و نه آن چنان محدود است که هیچ گونه کاری را اختیار نداشته باشد، نه انسان به تمام معنی حاکم بر سرنوشت خویش است و به او واگذار شده و نه به مانند سنگی می باشد که در مسیر سیلی قرار گرفته و در کلیه امور مجبور بوده، بلکه اختیار دارد، اما در محدوده خاصی و بر مبنای آن هم پاداش یا کیفر می بیند. این جاست که امام صادق علیه السلامقانونی اعجاز آسا را بیان نموده و فرموده است:

«لا جَبْرَ وَ لا تَفْوِیضَ وَلکِنْ اَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ».(5)

(نه جبر است و نه تفویض، بلکه موضوعی میان آن دو).

البته باید توجه داشت که اختیار انسانی هم مقدر الهی است؛ یعنی تقدیر الهی بر آن است که انسان موجودی صاحب اختیار باشد و کارهایی را که می کند با اراده و انتخاب خود انجام دهد، از این رو اراده انسان هم ضمن تقدیر الهی است. اراده بشر در عرض تقدیر خداوند نیست، بلکه در طول آن می باشد یا به تعبیر صحیح تر در زیر پوشش آن قرار دارد.(6)

به عبارت دیگر تقدیر خداوند بر آن است که هر چیزی از طریق علل و اسباب خود انجام گیرد، برخی از امور مربوط به انسان خارج از قدرت و اختیار اوست و بستگی به علل و عوامل خود دارد و برخی از امور تحت قدرت و اختیار او می باشد به طوری که قدرت و اختیار او جزء علل و عوامل آن امور می باشد، اگر اراده او نباشد آن امور تحقق پیدا نمی کند، همچنان که اگر سایر علل جهانی نباشد امور مزبور تحقق نمی یابد.


دعا در پرتو تقدیر

دعا هم جزء علل و عواملی است که در سعادت انسان و بر آمدن خواسته او نقش دارد؛ یعنی تقدیر خدا بر این قرار گرفته است که اگر انسان دعا کند مشمول سعادت می گردد، توبه اش قبول می شود و خواسته اش برآورده می گردد و اگر دعا نکند خواسته او بر آورده نشده و مشمول قضا و قدر کلی بوده و در گرفتاری غرق می گردد.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

«اَلدُّعاءُ یَرُدّ القَضاءَ بَعْدَ ما اُبِرمَ اِبراما فَأکثر مِن الدُّعاءِ فَإنَّهُ مِفتاحُ کُلِّ رَحْمَهٍ وَ نَجاحُ کُلِّ حَاجَهٍ و لایَنالُ ما عندَ اللّه ِ اِلاّ بالدّعاء و لَیسَ بابٌ یکثر قرعه إلاّ یوشک أن یُفتَحَ لِصَاحِبِه».(7)

(دعا قضا را پس از آن که به نحوی محکم شده باشد برطرف می سازد، از این رو دعا زیاد کن، زیرا آن کلید هر رحمت و موفقیت در هر حاجت است و نیل به الطاف الهی

امکان پذیر نیست مگر به واسطه دعا، و هیچ دری نیست که بر آن در کوبه زیاد زده شود مگر آن که نزدیک است که به روی زننده اش باز گردد).

آن قدر در می زنم این خانه را

تا ببینم مهر صاحبخانه را

بحث جبر وتفویض، قضا و قدر و نقش دعا و صدقه از مباحث بسیار مهم و مشکل فلسفی و کلامی است که مکتب عمیق و ژرف تشیّع از میان دو دیدگاه افراطی و تفریطی راه بسیار منطقی و صحیح و وسط را معرفی نموده است که نه جبر باشد و نه تفویض.

 

پی نوشت:

1- فرقان /2.
2- طلاق /3.
3- دهر /3.
4- رعد /11.
5- اصول کافی، ج1، ص159 - 160، روایات 8، 9،10، 11 و13.
6- مرحوم علامه طباطبایی در پاورقی جلد اوّل اصول کافی در صفحات 155 - 157 مطالب ارزنده ای در این مورد دارند.
7- حاج شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج2، ص 178.

 

منبع:

عبدخدایی، محمدهادی، 1317، جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه. ، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1383

 

پنج شنبه 18 فروردین 1401  11:37 AM
تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها