0

حکایت های شیرین درباره ماه مبارک رمضان

 
55mm66
55mm66
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1393 
تعداد پست ها : 230

حکایت های شیرین درباره ماه مبارک رمضان

حکایت های شیرین درباره ماه مبارک رمضان

 

حکایت های شیرین درباره ماه مبارک رمضان

حکایت جوان و پیرمرد در ماه رمضان

در ماه رمضان چند جوان،پیرمردی را دیدند کـه دور از چشم مردم غذا می‌خورد.
بـه او گفتند:اي پیرمرد مگر روزه نیستی؟

 

پیرمرد گفت:چرا روزه ام،فقط آب و غذا می‌خورم.
جوانان خندیدند و گفتند:واقعا؟

 

پیرمرد گفت: بلی، دروغ نمیگویم، بـه کسی بد نگاه نمیکنم،کسی را مسخره نمیکنم

 

با کسی با دشنام سخن نمی‌گویم، کسی را آزرده نمیکنم چشم بـه مال کسی ندارم و…

 

ولی چون بیماری خاصی دارم متاسفانه نمی‌توانم معده را هم روزه دارش کنم.

 

بعد پیرمرد بـه جوانان گفت: آیا شـما هم روزه هستید؟

 

یکی از جوانان در حالی‌که سرش را از خجالت پایین انداخته بود بـه آرامی گفت: خیر ما
فقط غذا نمی‌خوریم!!!

 

ماه رمضان پیشاپیش بر همه ی آنان کـه چشم و دل و زبان و رفتار و کردارشان در خدمتد ، خلق خداست و زمین را آب را و گل و سبزه را و دیگر موجودات را اسیب نمیرسانند و…..خجسته باد.

 


 

حکایت های شیرین درباره ماه مبارک رمضان

حکایت کوتاه عشق و افطار

مادرش زولبیا دوست داشت و پدرش بامیه …

نیم کیلو بامیه خرید و نیم کیلو زولبیا و رفت خانه، کلید انداخت، در را باز کرد و رفت سمت آشپزخانه و وسایل سفره افطار را آماده کرد، همه ی چیز را سر جایش گذاشت …

زولبیا، بامیه، پنیر، نان، سبزی و گردو …

نشست سر سفره، دو قاب عکس را آورد !

یکی کنار زولبیا و دیگری کنار بامیه…

محمد رضا مهاجر

 


 


 

حکایت چند خط روزه

سيّد شرف الدّين جبل عاملى صاحب كتاب «المراجعات» مى گويد: يكى از مسيحيان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت: مى خواهم مسلمان شوم، وظيفه ام چيست؟ گفتم: دو ركعت نماز صبح بخوان و سه ركعت نماز مغرب.

 

گفت: مسلمانان هفده ركعت نماز مى خوانند! گفتم: مسلمانى آن ها يك مقدار قوى شده اسـت، از اين جهت پيامبر اسلام براى تازه مسلمانان، بنابر نقل تواريخ، دو ركعت نماز صبح و سه رکعت نماز مغرب را دستور می دادند، اكنون كه شـما مسلمان شده ايد، همين اعمال را انجام بدهيد كافى اسـت. كم كم اين شخص تازه مسلمان، قوى شد، و بـه مساجد مى رفت و مانند ساير مسلمانان، نمازهاى پنجگانه را بـه جا مى آورد.

 

تا اينكه ماه رمضان فرارسيد، ايشان سراسيمه نزد من آمد و گفت: آيا من هم بايد روزه بگيرم؟ گفتم: خير، روزه مربوط بـه كهنه مسلمان ها اسـت، مسلمانان صدر اسلام، پس از مدّت طولانى كه از بعثت پيامبر گذشت، بـه روزه گرفتن مأمور شدند.

گفت: مى خواهم روزه بگيرم. گفتم: هر اندازه كه آمادگى دارى روزه بگير. همين روش باعث گرديد كه درسال دوّم، تمام ماه رمضان را روزه گرفت، و اكنون او از مسلمانان نيرومند لبنان اسـت، نماز شبش ترك نمى شود، و مهم‌ترين بودجه ها و كمبودهاى مالى جنوب لبنان را تأمين مى كند.

 


 

حکایت شیرین وداع ماه مبارک رمضان

اواخر عمر مرحوم پدر خیلی نحیف، تکیده و رنجور شده بود. ملاقات‌هاي‌ ایشان کم بودو تلفنی سؤالات را جواب می‌داد. شرایط جسمی علامه بـه قدری بد بود کـه همواره دکتری درکنار ایشان حضور داشت. روزی از رادیو خوزستان آمدند و با ایشان صحبت کردند کـه شـما دعای سحر را بخوانید کـه بتوانیم این دعا را هر شب از رادیو پخش کنیم. چون علامه نمی‌توانست استودیو بروند دستگاه مختصری در خانه آوردند.

 

ایشان سر تخت نشست، بسیار رنجور و ضعیف شده بود. وقتی نشست ناگهانی گفت: من «دعای وداع ماه رمضان» را می خوانم. دوستانی کـه از رادیو آمده بودند گفتند ما بـه قصد دعای سحر آمدیم. پدرم گفت من بـه نیت شـما کاری ندارم. نیتم این اسـت کـه دعای وداع را بخوانم. اگر مایلید ضبط کنید. اصرار دوستانی کـه از رادیو آمده بودند بـه نتیجه نرسید و بـه علامه گفتند هر طور صلاح می دانید.

 

مرحوم پدرم ان روز دعای وداع را از حفظ خواند. ایشان قرآن و ادعیه را حفظ بودند. این کـه گفته‌ام این صدا از بهشت اسـت و مطمئنم این دعا مورد عنایت خداست، چون در شرایط طبیعی خوانده نشد، شـما اگر دعا را گوش کنید بـه فکرتان نمی رسد کـه علامه در اوج ضعف این دعا را می خواند.

 

مرحوم پدر همان سال فوت کردند و ما متوجه شدیم حکمت اصرارشان بر خواندن دعای وداع چیست. علامه با این دعا هم با ماه رمضان وداع کردند هم با دنیا.

 

علامه مخبردزفولی ۸ فروردین سال ۱۳۶۵ در روز جمعه هم زمان با بلندشدن صدای الله اکبر اذان جان بـه جان آفرین تسلیم کرد.

پنج شنبه 18 فروردین 1401  11:29 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها