تفاوت توسل و دعا
عبدالوهاب و پیروانش ابتدا شیعه و بلکه سایر مسلمانان را هم متهم به دعا در مقابل غیر خدا می کنند و سپس به واسطه آیاتی که از دعاء بغیر خدا نهی می کند ایشان را محکوم می نمایند، ولی همان طور که گفته شد، شیعه به هیچ وجه دعا و نیایش در مقابل غیر خدا نمی کند، بلکه اولیای الهی را وسیله و واسطه در پیشگاه خداوند قرار می دهد و
فرق های بسیاری میان توسل و دعا وجود دارد که اینک به برخی اشاره می شود:
1 - در دعا اصالت در مدعو است و در توسل وساطت. در دعا استقلال است و در توسل احتیاج. در دعا صرفا از خدا می خواهیم و در توسل از پیامبر یا ائمه درخواست می کنیم که ایشان از خداوند بخواهند.
2 - در دعا عبادت و بندگی وجود دارد به خلاف توسل که هیچ گونه بندگی و عبودیتی مشهود نیست، بلکه شایستگی و رجحان طرف مقابل منظور است.
3 - توسل در پرتو توحید قرار گرفته است و نه تنها شرک نیست بلکه کاملاً گویای توحید می باشد، زیرا در توسل مشخص است که اصل خداوند متعال است، خالق و رازق اوست وقاضی الحاجات او می باشد، پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام هم نیازمند به او هستند و از او درخواست می نمایند.
شبهه دیگر
پیروان عبدالوهاب شبهه دیگری را هم مطرح می نمایند و آن عبارت از این است که می گویند پیامبر از دنیا رفته و رحلت نموده و طلب شفاعت و درخواست حاجت از کسی که فوت کرده است موضوعی لغو و باطل می باشد.
زنده بودن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نزد خداوند
در جواب ایشان باید گفت: این اشکال برخاسته از آن است که ایشان از فرهنگ اسلامی اطلاع نداشته و یا خود را به بی اطلاعی می زنند. از دیدگاه قرآن کریم، شهدا زنده هستند به طوری که این کتاب الهی در آیه ای می فرماید گمان مبرید که آنها مرده اند(1) و در آیه ای دیگر می فرماید مگویید که ایشان مرده هستند(4). به شهادت قرآن کریم شهید زنده است و متنعّم به نعمتهای الهی در حضور او می باشد و آن زندگی و آن تنعّم به مراتب ارزنده تر از زندگی این جهانی و خور و خواب دنیوی است. ممکن است انسانی در این دنیا در عین حالی که می گوید و می شنود، مرده باشد(5)؛ زیرا منور به نور زندگی و حیات معنوی نیست، ولی انسان دیگری پس از مرگ هم زنده باشد، چون منور به نور الهی و حیات معنوی است. به هر حال خداوند شهید را زنده می داند گرچه بدنش قطعه قطعه شده است، آیا پیامبری که رهبر شهیدان است و شهید هر چه دارد از اثر هدایت او می باشد مرده است؟! و آیا امام حسینی که سید شهیدان است و عالی ترین ایثارها را در مسیر الهی نموده است مرده می باشد؟!
زندگی پیامبر در همین دنیا هم که بود یک زندگی به مراتب بالاتر و برتر از سایر زندگی ها بود به طوری که زندگی جهالت بار دیگران در مقابل او مردگی است(6). زندگی پیامبر اضافه بر این زندگی عادی یک زندگی معنوی و روحانی بود، او منوّر به نور وحی و رسالت الهی بود و مؤید به تأییدات ربانی. زندگی معنوی پیامبر جاودانه است و به عنوان رهبر پیامبران و شهیدان در نزد پروردگارش مرزوق می باشد.
پیامبر اکرم و ائمه اطهار دارای حیات طیبه ای در نزد پروردگار می باشند و از این رو شیعه به آن چهره های پاک و تابناک متوسل می شود و درخواست دعا واستغفار می کند و می گوید:
«یا وَجیهًا عِنْدَاللّه ِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّه ِ».
(ای کسی که در نزد پروردگار آبرومند و موجّه هستی، شفاعت ما را در نزد خداوند بنما).
با توجه به مطالب فوق سخنان ابن تیمیه و عبدالوهاب بدعتی بیش نیست که همراه با مغالطه انجام می گیرد. این بدعت هم مخالف آیات قرآنی است وهم سیره پیامبر اکرم و اصحاب او.
تذکر
ظاهر پاره ای از سخنان عوام شیعه و یا اعمال آنها هم ممکن است بهانه به دست وهابیان بدهد که قهرا تعبیرات عامیانه باید توسط علما برجسته تصحیح شود تا آنها هدایت گردند و بهانه ای هم در دست مخالفان قرار نگیرد، زیرا دو گروه ضربه به پیکره دین می زنند، یکی دشمنان مغرض و دیگری دوستان نادان(7)، دشمن مغرض در فکر بهانه است و دوست نادان هم با جهالت و غلو خویش آب به آسیاب او می ریزد.
سکوت علما هم سبب می شود که دوستان در جهالت باقی مانند و دشمنان هم بر اعتراض خویش اصرار ورزند و فرهنگ باشکوه تشیّع هم مخدوش گردد.
معنای سمیع و بصیر
سومین نکته ای که باید در ذیل عبارات مناجات فوق توجه داشت آن است که خداوند سمیع است؛ یعنی شنوا می باشد، همچنان که بصیر است؛ یعنی بینا می باشد. این دو ویژگی از خصوصیات علم الهی است، علمی که ذاتی خداوند است و از او لاینفک می باشد، همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ»(8).
(مانند او هیچ چیز نیست و او شنوا و بینا است).
بنابراین معنای مجازی منظور است؛ یعنی خداوندا، به من عنایت کن و گفتارم را اجابت فرما هنگامی که تو را می خوانم و به من لطف نما زمانی که دعا می کنم.
مشابه این جمله در دعاهای دیگر هم موجود است همچنان که در دعای افتتاح می گوییم: «فَاسْمَعْ یا سَمِیعُ مِدْحَتی»،(9) ای خداوند شنوا ستایش مرا بشنو؛ یعنی بپذیر و یا آن که پس از برخاستن از رکوع می گوییم: «سَمِعَ اللّه ُ لِمَن حَمِدَه» یعنی خدا بشنود ثنای کسی که او را ستایش می کند و در تعقیب نماز عصر خوانده می شود.(10)
«اَللّهُمَّ إنّی اَعُوذُ بِکَ مِن نَفسٍ لا تَشبَعُ ومِن قَلبٍ لا یَخشَعُ ومِن عِلمٍ لا یَنفَعُ ومِن صَلاهٍ لا تُرفَعُ ومِن دُعاءٍ لا یُسمَعُ اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ الْیُسْرَ بَعْدَ الْعُسْرِ وَ الْفَرَجَ بَعْدَ الْکَرْبِ وَ الرَّخاءَ بَعْدَ
الشِّدَّهِ، اَللّهُمَّ ما بِنا مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنکَ، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَستَغْفِرُکَ وَ اَتُوبُ اِلَیْکَ».(11)
(خداوندا، به تو پناه می برم از نفسی که سیر نشود و از قلبی که خاشع نگردد و از علمی که فایده ندهد و از نمازی که بالا نرود و از دعایی که شنیده نشود، خداوندا، از تو درخواست می کنم آسانی را پس از سختی و گشایش را پس از گرفتاری و فراوانی را پس از تنگدستی. خداوندا، آنچه نعمت داریم از توست، معبودی غیر از تو نمی باشد، از تو بخشش می طلبم و به سوی تو بازگشت می نمایم).
در این دعا اشاره به پنج آفت بزرگ شده آن هم برای اساسی ترین نیروی باطنی و ارزنده ترین عمل انسانی اوّل نفسی که سیر نشود، هر روز در پی هوی و هوسی باشد و هر لحظه خواهان خواسته ای، دوم قلبی که هیچ گونه خشوع در پیشگاه الهی نداشته باشد، قساوت او را فرا گرفته و نرمشی ندارد نه کششی به سوی خدا دارد و نه سخنی از او در وی اثر گذارد، سوم علم بی فایده ای که بهره ای نبخشد و چهارم نمازی بی ارزش که لیاقت ارتقا به ساحت الهی را نداشته باشد و معراجی انجام نگیرد، پنجم دعایی نالایق که اصلاً قابل پذیرش الهی نباشد، گویا دعایی انجام نیافته و او هم نشنیده.
پی نوشت:
1- بحار الأنوار، ج47، ص116.
2- بحار الأنوار، ج47، ص 65.
3- آل عمران /169.
4- بقره /154.
5- نمل /81.
6- انعام /121.
7- امیر مؤمنان فرمود: «هلک فیَّ رَجُلاَنِ محب غال و مُبْغِضٌ قَالٍ» نهج البلاغه، حکمت 117، ص489.
8- شوری /11.
9- دعای افتتاح.
10- توضیح المسائل، فصل قرائت.
11- مفاتیح الجنان، ص37 به نقل از مصباح المتهجّد.
منبع:
عبدخدایی، محمدهادی، 1317، جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه. ، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1383