0

آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

نقل قول aa2233

ایاک نعبد وایاک نستعین

سلام

با تشکر از انتخاب شما که آیه 5 سوره حمد هست بخشی از سخنان حضرت آیت الله خامنه ای در مورد این آیه که در جلسه سوم تفسیر حمد بیان شده بشرح زیر میباشد:

تفسیر آیه إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین
«إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین»(۱). دو جمله بسیار عظیمی هستند «إیَّاکَ نَعْبُد» تو را بندگی می‌‌کنیم و «إیَّاکَ نَسْتَعِین» و از تو کمک می‌طلبیم.

عبادت یعنی بندگی، عبد یعنی بنده، شاید این جور استفاده شود که عبادت از آن مصدرهائی است که از عبد گرفته شده و بندگی از بنده گرفته شده است کما اینکه ترکیب بندگی هم شاید ابتدا نشان دهد بنده یعنی آن موجودی که در بند یک کسی یا یک چیزی است و بندگی یعنی در بند کسی و چیزی بودن در اختیار کسی یا چیزی بودن؛ انسان بندگی‌‌هائی دارد که بعضی خوب است و بعضی بد. بندگی بر خصلت خوبی خوب است.

بنده علم بنده صفا، طهارت، نور، بندگی انسان در مقابل خدا، یعنی تسلیم خدا بودن.
تعبیر رابطه بین خدا و انسان در بسیاری از ادیان آسمانی و در اسلام همین تعبیر بندگی است بنده خدا، بنده خدا یعنی تسلیم خدا و خدا منشاء همه خیرات است. بنده خدا بودن یعنی بنده کمال و خیر و نور مطلق بودن، این خیلی چیز خوبی است، بنده انسان‌ها بودن این چیز خیلی بدی است چون انسان‌ها ناقص و محدودند، بنده انسان‌ها بودن ذلت برای انسان است. بنده قدرت‌های ظالم بودن ذلت برای انسان است. بنده خواهش‌ها و هوس‌‌های نفسانی بودن ذلت برای انسان است پس بندگی از آن جمله چیزهایی نیست که همه جا بد و یا همه جا خوب باشد. بنده خدا بودن یک مفهوم بسیار متعالی‌یی است.

این رابطه بین انسان و خدا را در بعضی ادیان مثل مسیحیت به جای بندگی، رابطه پدر و فرزندی معرفی کردند، انسان‌ها همه فرزند خدا هستند. یعنی چه فرزند خدا بودن؟ «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ»(۲) برای این است که هنوز در دنیا تفکری وجود دارد که همین تفکر مسیحیت است که رابطه انسان و خدا را رابطه پدر و فرزندی می‌داند و زاییده تفکرات شرک مردم و یونان قدیم است که آنها خدایان را پدرها و مادرها می‌دانستند این مسیحیت فعلی تغذیه شده از پستان آن شرک دوران تمدن یونان و رم باستان است، فرزند خدا بودن حرف و تعبیر غلطی است.

اگر خدا (معاذ الله) محدود شد، جسم شد و تولید کرد، مثل بقیه اجسام این دیگر خدا نیست آن را آن مفهوم خدائی که انسان در مقابل او باید خاضع باشد باید مفهوم بی‌نهایتی باشد که مصداق آن مفهوم که ذات مقدس پروردگار عالم است بایستی به کلی خارج و خالی از حدود عدمی و نقص‌آور باشد و الا اگر موجودی است که نقصی و حدی دارد او قابل پرستش نیست، انسان در مقابل موجودی پرستش می‌کند و او را تقدیس می‌کند که او از همه مرزها و حدودی که بشر می‌شناسد فراتر و بالاتر باشد. بنابراین اگر چنانچه خدا حقیقتاً زاینده انسان است به هر شکلی این نقیصه بزرگی است برای خدا و نمی‌تواند چنین چیزی وجود داشته باشد و اگر چنانچه یک تعبیر کفائی است که من گمان نمی‌کنم منظورشان تعبیر کفائی باشد اگر تعبیر کفائی است باز هم تعبیر رسائی نیست.

پدر و فرزندی هیچ چیزی را اثبات نمی‌‌‌‌‌کنند پس راه کمال بشر چیست؟ یعنی تسلیم شدن در مقابل او، تسلیم همراه با تقدیس و محبت و عشق، این است که انسان را به تکامل می‌رساند، و این راهی است که انسان می‌تواند پیمودن آن راه را هدف از آفرینش خودش به حساب بیاورد. و عملاً این جوری شد که آن کسانی که خود را فرزند خدا می‌دانستند در عمل بنده همه چیز غیر از خدا شدند بنده هوای نفس در درجه اول که می‌‌دانید دنیای مسیحیت فسق و فجور و آلودگی همیشه بر زندگی مسیحیت به صورت غالب حکم فرما بوده است مصلحینی که در میان مسیحیت بوجود آمدند مواجه بودند با شهوت‌‌رانی‌های مردم و بنده شهوت بودن.

سرگذشت این فرزندان خدا به‌زعم خودشان از بندگانش شروع شده تا بندگی قدرت‌های گوناگون و بندگی انواع و اقسام نظام‌های مختلف. بندگی خدا وجود نداشته که آنها را منع کند از این بندگی‌ها درحالی‌که ما وقتی انسان را بنده خدا می‌دانیم معنایش این است که بنده هیچ کس دیگر نمی‌توانیم بشویم. پس نکته‌ای که در بندگی خدا است نفی بندگی هر موجود و قدرت دیگر است که یکی از دو پایه اصلی توحید عبارتست از نفی عبودیت غیر خدا، نفی بندگی نفس در درجه اول، و انسانیت اساساً از اوج سقوط نمی‌کند مگر به تبعیت و بندگی هوس، و بندگی خدا این بندگی را نفی می‌کند. نفی بندگی خود تا نفی بندگی قدرت‌ها.

این آیه می‌گوید « إیَّاکَ نَعْبُد» تو را عبادت می‌کنیم البته این غیر از نعبدک هست نعبدک یعنی تو را عبادت می‌کنیم همین اگر به جای این ضمیر متصل خطاب آمدیم ضمیر منفصل آوردیم و قبل از نعبد آوردیم و گفتیم «إیَّاکَ نَعْبُد» معنا یک تفاوت عمده پیدا می‌کند انحصار را می‌فهماند «إیَّاکَ نَعْبُد» یعنی فقط تو را عبادت می‌کنیم و هیچ موجود دیگری را جز تو عبادت نمی‌کنیم. پس در «إیَّاکَ نَعْبُد» یک بحث داریم در اصل بندگی خدا که می‌گوئیم بندگی خدا یعنی بنده فضیلت و خیر و کمال و بندگی فضیلت یعنی در جهت فضیلت حرکت کردن این غیر از بندگی انسانها است که مایه ننگ و ذلت است انسان، همان انسانی که حاضر نیست بگوید من بنده کسی هستم، نوکر کسی هستم، به راحتی می‌گوید من بنده احسان کسی هستم، این را انسان به راحتی قبول می‌کند این برای انسان افتخارآفرین و شرف‌‌آفرین است بندگی که انسان را به کمال برساند. یک بحث دیگر این است که این بندگی کردن بندگی کردن انحصاری است فقط خدا را ما عبادت می‌کنیم و نه غیر خدا را و در قرآن یکی از اصول اساسی، عبادت نکردن غیر خدا است. ان‌شاءالله در بحث‌های قرآن ملاحظه خواهید کرد که یکی از چیزهایی که مکرر در قرآن ذکر می‌شود همین مسئله اجتناب از بندگی غیر خدا است مثلاً درباره خدا گرفتن و معبود گرفتن هوای نفس «أفَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ»(۳) این مضمون در قرآن مکرر ذکر شده است.۱۳۷۰/۰۱/۲۱


۱  سوره مبارکه فاتحةالکتاب  -
إِيّاكَ نَعبُدُ وَإِيّاكَ نَستَعينُ
ترجمه:
(پروردگارا!) تنها تو را می‌پرستیم؛ و تنها از تو یاری می‌جوییم.

۲ سوره مبارکه اخلاص آیه 3
لَم يَلِد وَلَم يولَد
ترجمه:
(هرگز) نزاد، و زاده نشد،

۳ سوره مبارکه جاثیه آیه 23
أَفَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَواهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلىٰ عِلمٍ وَخَتَمَ عَلىٰ سَمعِهِ وَقَلبِهِ وَجَعَلَ عَلىٰ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَن يَهديهِ مِن بَعدِ اللَّهِ ۚ أَفَلا تَذَكَّرونَ
ترجمه:
آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده‌ای افکنده است؟! با این حال چه کسی می‌تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمی‌شوید؟!

جمعه 19 فروردین 1401  3:28 PM
تشکرات از این پست
nargesza aftabm
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و (شما مؤمنان) به آنچه مشرکان غیر از خدا می‌خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی ظلم و جهالت خدا را دشنام دهند. این چنین ما عمل هر قومی را در نظرشان زینت داده‌ایم، سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و خدا آنان را به کردارشان آگاه می‌گرداند.

Do not abuse those whom they invoke besides Allah, lest they should abuse Allah out of hostility, without any knowledge. That is how to every people We have made their conduct seem decorous. Then their return will be to their Lord and He will inform them concerning what they used to do.

آیه ۱۰۸ سوره انعام

جمعه 19 فروردین 1401  8:48 PM
تشکرات از این پست
aftabm shirdel2
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

نقل قول nargesza

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و (شما مؤمنان) به آنچه مشرکان غیر از خدا می‌خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی ظلم و جهالت خدا را دشنام دهند. این چنین ما عمل هر قومی را در نظرشان زینت داده‌ایم، سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و خدا آنان را به کردارشان آگاه می‌گرداند.

Do not abuse those whom they invoke besides Allah, lest they should abuse Allah out of hostility, without any knowledge. That is how to every people We have made their conduct seem decorous. Then their return will be to their Lord and He will inform them concerning what they used to do.

آیه ۱۰۸ سوره انعام

سلام

طاعات و عبادات شما قبول حق باشد راسخونی و همراه قدیمی،سپاسگزارم از اینکه با حضور خود بر ما منت گذاشتید و آیه مورد نظرتان را برای راسخونی های عزیز به اشتراک گذاشتید.پیامهای این آیه از تفسیر نور بشرح زیر بیان شده است:

پیام ها

1- احساسات خود را نسبت به مخالفان كنترل كنيم و از هرگونه بد دهنى و ناسزا بپرهيزيم. «لا تَسُبُّوا»

2- به بازتاب برخوردهاى خود توجّه كنيم. لا تَسُبُّوا ... فَيَسُبُّوا اللَّهَ‌

3- با فحش و ناسزا، نمى‌توان مردم را از مسير غلط باز داشت. «لا تَسُبُّوا»

4- ناسزاگويى، عامل بروز دشمنى و كينه و ناسزا شنيدن است. لا تَسُبُّوا ... فَيَسُبُّوا ... عَدْواً

5- دشنام، نشانه‌ى نداشتن  منطق است، يا ادب و يا صبر. (مسلمان با پرهيز از ناسزا، بايد نشان دهد كه صبر و منطق و ادب دارد.) «لا تَسُبُّوا»

6- هر كارى كه سبب توهين به مقدّسات شود، حرام است. «فَيَسُبُّوا اللَّهَ»

7- استفاده از حربه‌ى دشنام وناسزا، در نهى از منكر و تبليغات ومناظرات ممنوع‌

دوشنبه 22 فروردین 1401  10:49 PM
تشکرات از این پست
aftabm nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

بنام خدا

ضمن عرض تشکر از عزیزانی که در این تایپیک مشارکت کرده اند و عذرخواهی بدلیل حضور کم خود بنده بدلیل مشغله زیاد و دیر هماهنگ کردن عزیزان روابط عمومی با بنده.آیه انتخابی بنده از جزء 7 قرآن مجید آیه 64 سوره انعام میباشد:

قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ

بگو: خداست که شما را از آن تاریکی‌ها نجات می‌دهد و از هر اندوهی می‌رهاند، باز هم به او شرک می‌آورید.(آیه 64 سوره انعام)

نکته ها

كلمه‌ى «تَضرُّع» به معناى دعاى آشكار و كلمه‌ى‌ «خُفْيَةً» به معناى دعاى پنهان است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: بهترين دعا، دعاى با صداى آهسته و خُفيه است و از جمعى كه با صداى بلند دعا مى‌خواندند، انتقاد كرد و فرمود: خداوند شنوا و نزديك است. «1»

در آيه‌ى 12 سوره‌ى يونس نيز آمده است: انسان هنگام خطر، به ياد خدا مى‌افتد و او را مى‌خواند، امّا «فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى‌ ضُرٍّ مَسَّهُ» همين كه مشكلش حل شد، سرش را پايين انداخته و مى‌رود، گويا ما را اصلًا صدا نزده است.

شدايد براى انسان، چهار حالت به وجود مى‌آورد: احساس نياز، تضرّع، اخلاص و التزام به شكرگزارى. آرى، شدايد و سختى‌ها و قطع شدن اسباب مادّى، روح خداجويى را شكوفا مى‌كند و انسان در مشكلات، دست خدا را مى‌بيند.

«1». تفسير نورالثقلين. جلد 2 - صفحه 480

پیام ها

1- يكى از شيوه‌هاى تبليغ و موعظه، سؤال از وجدان مردم است. «مَنْ يُنَجِّيكُمْ»

2- يادآورى و توجّه‌دادن انسان به خلوص، از بهترين روشهاى خداشناسى است. «تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً»

3- انسان در سختى‌ها و شدايد، دست از كفر و شرك برداشته و موحّد مى‌شود. «تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً»

4- انسان مشرك به تعهّدات خود در برابر خدا بى‌وفاست. «ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ»

5- از بدترين انواع ناسپاسى انسان، شرك است. لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ‌ ... ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ‌

6- راحتى و احساس رهايى و بى‌نيازى، زمينه‌ى غفلت از خدا و شرك به اوست. «قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ»

دوشنبه 22 فروردین 1401  11:00 PM
تشکرات از این پست
aftabm nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

بنام خدا

آیه انتخابی جزء 8 کلام الله مجید آیه 55 سوره اعراف میباشد:

ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ «55»

خدای خود را به تضرع و زاری و نهانی (به صدای آهسته که به اخلاص نزدیک است) بخوانید (و از اندازه مگذرید) که خدا هرگز متجاوزان را دوست نمی‌دارد.

نکته ها

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در سفرى بعضى اصحاب را ديدند كه با فرياد دعا مى‌كنند، حضرت فرمودند: «آرام دعا كنيد». «1» حضرت زكريّا نيز خداوند را در پنهانى و با اخلاص ندا مى‌كرد. «نادى‌ رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا» «2» زيرا نشانه‌ى ادب است چنانكه خداوند به مؤمنان مى‌فرمايد:

بلندتر از صداى پيامبربا او سخن نگوييد. «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ» «3» وممكن است صداى بلند در عبادت ونيايش، زمينه‌ساز تظاهر و ريا باشد.

تضرّع و ناله در دعا، نشانه‌ى توجّه انسان به كمبودها و نيازهاى خود و عامل شكستن غرور و خودخواهى است. زيرا آنكه خود را قوى و غنى بداند، در برابر هيچ كس ناله و درخواستى ندارد.

«1». تفاسير مجمع‌البيان و كبير فخررازى.

«2». مريم، 3.

«3». حجرات، 2.جلد 3 - صفحه 82

امام صادق عليه السلام فرمود: «تضرّع در دعا، دستان را به طرف آسمان بلند كردن و دعا نمودن است»، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز چنين دعا مى‌كرد و سلمان فارسى از آن حضرت نقل كرده كه فرمود: «خداوند حيا مى‌كند دستى را كه به دعا بلند شود محروم برگرداند». 

پیام ها

1- پس از خداشناسى، خداپرستى لازم است. «ادْعُوا رَبَّكُمْ» در آيه‌ى قبل، خداشناسى مطرح شد، در اين آيه خداپرستى.

2- بهتر است دعا با استمداد از كلمه‌ى «ربّ» و همراه تضرّع و زارى و پنهانى باشد. «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً» دعاى پنهانى از ريا دور و به اخلاص نزديك‌تر است.

3- دعا وقتى مؤثّر است كه خالصانه و همراه با تضرّع باشد. «تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً»

4- با تمام وجود و با كمال خضوع خدا را بخوانيم وزبانمان نماينده همه‌ى وجود ما باشد. ادْعُوا ... تَضَرُّعاً

5- گردنكشان و تجاوزكاران، از لطف و محبّت الهى محروم مى‌باشند. «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»

6- دعا نكردن، دعاى بى‌تضرّع و دعاى ريائى، از نمونه‌هاى سركشى و تجاوز است. «الْمُعْتَدِينَ»

دوشنبه 22 فروردین 1401  11:06 PM
تشکرات از این پست
aftabm nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

بنام خدا

آیه انتخابی جزء 9 قرآن مجید آیه 29 سوره اعراف میباشد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «29 سوره اعراف»

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! اگر تقواى الهى پيشه كنيد، خداوند برايتان فرقانى (قوّه‌ى شناخت حقّ از باطلى) قرار مى‌دهد و بدى‌هايتان را از شما مى‌پوشاند و شما را مى‌آمرزد و خداوند صاحب فضل وبخشش بزرگ است.

نکته ها

وسيله و معيار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله:

الف: انبيا و اولياى الهى؛ چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله را فاروق ناميدند «1» ويا در حديث مى‌خوانيم:

«مَن فارق عليّاً فقد فارق اللّه» «2» هر كس على عليه السلام را رها كند، خدا را رها كرده است.

ب: كتاب آسمانى؛ كه با عرضه امور به آن مى‌توان حقّ را از باطل تشخيص داد.

ج: تقوا، زيرا طوفان غرائز و حبّ و بغض‌هاى همراه با بى‌تقوايى، مانع درك حقايق است.

د: عقل و خرد؛ كه بدون آن نمى‌توان حتّى به سراغ وحى رفت.

فرقان و قدرت تشخيص حقّ از باطل، حكمت و بينشى خدادادى است كه به اهل تقوا داده مى‌شود و به علم و سواد و معلومات وابسته نيست.

به گفته‌ى تفسير كبير فخررازى، «تكفير سيّئات»، پرده‌پوشى در دنيا و «مغفرت»، رهايى از قهر خدا در آخرت است و به نوشته‌ى تفسير نمونه، «تكفير»، محو آثار اجتماعى و روانى گناه و «مغفرت»، بخشايش نسبت به عذاب دوزخ است.

«1». تفسير فرقان.

«2». ملحقات احقاق‌الحقّ، ج 4، ص 26. جلد 3 - صفحه 305

كسانى كه تقوا داشته و تمايلات نفسانى را كنار بگذارند، قوّه‌ى تشخيص حقّ به آنها عطا مى‌شود. چنانكه در آيه‌ى ديگرى مى‌خوانيم: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ» «1» از خدا پروا كنيد، خداوند شما را آگاه مى‌كند و به يادتان مى‌آورد. گويا روح همچون آينه‌اى است كه تقوا غبار را از آن مى‌زدايد و نور حقّ در آن منعكس مى‌شود، چنانكه حضرت على عليه السلام تقوا را دارو و درمان دل‌ها، نور و بينايى كوردلى‌ها و شفا و وسيله‌ى اصلاح قلب، تطهير جان، امنيّت ترس‌هاى درونى و روشن‌شدن تاريكى‌ها مى‌داند، فانّ تقوى اللّه دواء داء قلوبكم و بصر عمى افئدتكم و شفاء مرض اجسادكم و صلاح فساد صدوركم و طهور دنس انفسكم و جلاء عشا ابصاركم و أمن فزع جأشكم و ضياء سواد ظلمتكم ... «2» و بر عكس، حرص‌ها و طمع‌ها سبب لغزش خردها مى‌شود، حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» «3» بيشتر لغزشگاه خرد، زرق و برق طمع‌ها مى‌باشد

«1». بقره، 282.

«2». نهج‌البلاغه، خطبه 189.

«3». نهج‌البلاغه، حكمت 219.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 306.

پیام ها

1- اگر تقوا داشته باشيم، در آزمايش مال و فرزند، خداوند ما را كمك مى‌كند كه چگونه برخورد كنيم. أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ ... إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً

2- عملكرد انسان، در بينش او تأثير دارد. كسى كه تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل و تجربه، خداوند بصيرت و شناخت ويژه‌اى به او مى‌دهد.

«فرقان» نكره آمده است تا نشان دهد كه بصيرت خاصّى مراد است)

3- تقوا، هم عامل شناخت صحيح، «فرقان» هم مايه‌ى آبرو و حيثيّت اجتماعى، «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ» و هم سبب مغفرت اخروى است. «يَغْفِرْ لَكُمْ»

4- اعطاى بصيرت ويژه به پرهيزكاران و بخشايش گناهان آنان، تفضّلى از جانب خداوند است. يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً ... وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ‌

دوشنبه 22 فروردین 1401  11:14 PM
تشکرات از این پست
aftabm nargesza
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

 

وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَىٰ وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ

 

 توبه 54

 

سه شنبه 23 فروردین 1401  11:38 AM
تشکرات از این پست
shirdel2 nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

نقل قول aftabm

 

وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَىٰ وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ(توبه 54)

بنام خدا

با سلام برادر گرامی از اینکه در این تایپیک شرکت کردید و با حجم بالای کاریتان بر ما منت گذاشته و ما را همراهی کرده و میکنید همانگونه که کل مجموعه را همراهی میکنید سپاسگزارم و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و همه همکاران و اعضاء محترم راسخونی را از درگاه ایزد منان دارم.بخشی از تفسیر این آیه(توبه 54) شامل نکته ها و پیام های آیه را که از تفسیر نور انتخاب شده حضورتان ارائه میکنم:

وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَىٰ وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ(توبه 54)

و چيزى منافقان را از پذيرفته شدن انفاقشان منع نكرد، جز اينكه به خدا و پيامبرش كافر شدند و نماز را جز از روى كسالت و بى‌حالى به جا نمى‌آورند و جز از روى كراهت و بى‌ميلى انفاق نمى‌كنند.

نکته ها

از امتيازات درآمدهاى دولت اسلامى از قبيل خمس، زكات، صدقات و انفاقات بر ديگر درآمدهاى دولتى، موارد ذيل است:

1. افراد، با اراده و انتخاب و بر اساس وجدان دينى مى‌پردازند.

2. بدون ترس و با قصد قربت مى‌پردازند.

3. پرداخت‌هاى مالى را غنيمت و ذخيره‌ى قيامت مى‌دانند.

4. گيرنده‌ى مال را عالِم عادل انتخاب مى‌كنند.

5. مورد مصرف را مى‌دانند و زير نظر دارند.

6. ساده‌زيستى را شرط گيرنده مى‌دانند و خدا را شكر مى‌كنند.

پیام ها

1- با كفر، كسالت و كراهت، اعمال خير پذيرفته نيست. ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ‌ ...

2- خداوند در قرآن، بارها منافق را كافر دانسته است. «أَنَّهُمْ كَفَرُوا»

3- متخلّفان از جنگ تبوك، به ظاهر مسلمان، ولى در باطن كافرند. «أَنَّهُمْ كَفَرُوا»

4- ارزش‌دهنده به كارها، نيّت و نشاط و عشق است. آرى انگيزه مهّم است، نه‌ حركات فيزيكى! «1» «كُسالى‌، كارِهُونَ»

5- هدف اسلام از انفاق، رشد انتخابى ومعنوى است، نه تنها سير كردن شكم. زيرا با كمك منافقين شكم‌هايى سير مى‌شود، امّا رشد معنوى براى كمك كننده حاصل نمى‌شود. كَفَرُوا بِاللَّهِ‌ ... وَ هُمْ كارِهُونَ‌

6- از نشانه‌هاى نفاق، نماز با كسالت، «كُسالى‌» وانفاق با كراهت است. «كارهون»

«1». در داستان يوسف، زليخا تمام درها را با دست خود بست و از يوسف كام خواست. اما يوسف عليه السلام به سوى در فرار كرد و زن هم به دنبال او مى‌دويد. در اين صحنه يوسف و زليخا از نظر ظاهر و حركات فيزيكى، هردو مى‌دويدند، امّا انگيزه‌ى يكى فرار از گناه و انگيزه‌ى ديگرى گناه كردن بود. و اين است معناى نقش نيّت و انگيزه در اعمال انسان.

جلد 3(تفسیر نور) - صفحه 439

سه شنبه 23 فروردین 1401  9:51 PM
تشکرات از این پست
nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

بنام خدا

با سلام

آیه برگزیده و انتخابی از جزء 10 قرآن مجید آیه 85 سوره توبه میباشد که بخشی از تفسیر و نکته ها و پیام های آیه برگرفته از تفسیر نور بشرح زیر میباشد:

وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ «85 توبه»

اموال و فرزندان آنان (منافقان)، تو را به شگفتى و اعجاب نياورد! همانا خداوند مى‌خواهد آنان را بدين وسيله در دنيا عذاب كند و در حال كفر جانشان به در آيد.

نکته ها:

منافقان صدر اسلام، از مال، فرزند و امكانات فراوانى برخوردار بودند، ولى مسلمانان اين گونه نبودند و خطر مجذوب شدن مسلمانان در كار بود كه اين آيه و آيه‌ى 55 اين سوره كه با اندك تفاوتى در لفظ، مشابه اين آيه است، به مسلمانان هشدار مى‌دهد.

«زَهوق» به معناى خارج شدنِ همراه با سختى، تأسّف و حسرت است.

پیام ها:

1- به خاطر امكانات و برخوردارى ديگران، احساس حقارت نكنيم. «لا تُعْجِبْكَ»

2- مال و فرزند، گاهى مايه‌ى آزمايش و عذاب است، نه رفاه و خوشبختى. «يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا»

3- كيفر خداوند در دنيا، گاهى با همان مظاهر دنيوى است. «يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا»

4- مرگ، خارج شدن روح از بدن است، نه فانى شدن روح. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ»

5- يك عمر كفر و ناسپاسى باعث مى‌شود انسان لحظه‌ى مرگ، كافر از دنيا برود. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»

6- ملاك ارزشها، حسنِ عاقبت و با ايمان مردن است، نه زرق و برق چند روزه‌ى دنيوى. «تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ»

سه شنبه 23 فروردین 1401  10:03 PM
تشکرات از این پست
nargesza
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

قرآن كريم:

أَوْفوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُولاً؛ حديث

به عهد و پيمان (خود) وفا كنيد؛ زيرا كه از وفاى به عهد قطعا سئوال خواهد شد ( اسرا ، ۳۴ )

چهارشنبه 24 فروردین 1401  2:11 PM
تشکرات از این پست
shirdel2 nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

نقل قول hosinsaeidi

قرآن كريم:

أَوْفوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُولاً؛ حديث

به عهد و پيمان (خود) وفا كنيد؛ زيرا كه از وفاى به عهد قطعا سئوال خواهد شد ( اسرا ، ۳۴ )

بنام خدا

با سلام

سپاسگزارم دوست عزیز راسخونی از اینکه همراه ما هستید.شما بخشی از آیه 34 سوره اسراء را انتخاب کردید که پیام ها و نکته های کل آیه از تفسیر نور بشرح زیر است:

وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا «34»

و به مال يتيم، جز به بهترين راه (كه به نفع يتيم باشد) نزديك نشويد، تا آنكه به حدّ بلوغ ورشدش برسد. (كه آنگاه اموالش را به او بر مى‌گردانيد) و به پيمان وفا كنيد، كه (در قيامت) از عهد و پيمان سؤال خواهد شد.

نکته ها

كلمه‌ى «اشد» از «شد»، به گره محكم گفته مى‌شود و در اينجا منظور مرحله‌ى رشد يتيم و استحكام جسمى و روحى در حفظ اموالش مى‌باشد.

قرآن درباره‌ى حفظ حقوق يتيم و مراعات حال او و رسيدگى و تكفّل امور يتيمان سفارش فراوان كرده است. ولى چون احتمال لغزش مالى و سوء استفاده كردن از اموال يتيمان بسيار است، لذا هشدار بيشترى لازم است، به گونه‌اى كه از نزديك شدن به آن نيز نهى شده و تصرّف ظالمانه در اموال يتيمان، خوردن آتش شمرده شده است. «1»

وقتى اين آيه نازل شد، مسلمانان از حضور بر سر سفره‌ى ايتام كناره گرفتند و آنان رامنزوى ساختند. آيه‌ى ديگرى نازل شد كه مراد از نزديك نشدن، سوءاستفاده است، والّا افراد مصلح نبايد به بهانه‌ى تقوا، يتيمان را رها كنند. «وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ» «2»

در حديث مى‌خوانيم: مراد از عهد و پيمانى كه مورد سؤال است، محبّت و دوستى و اطاعت از علىّ عليه السلام است. «3»

«1». نساء، 10.

«2». بقره، 220.

«3». بحار، ج 24، ص 187.

پیام ها

1- اسلام، پشتيبان محرومان، ضعيفان و يتيمان است. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ»

2- هر جا احتمال سوءاستفاده باشد، بايد بيشتر سفارش كرد. «1» «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ»

3- جاذبه‌ى مال به قدرى زياد است كه نزديك شدن به آن هم گاهى گناه و حرمت را در پى دارد. «لا تَقْرَبُوا»

4- كودكان، حقّ مالكيّت دارند. «مالَ الْيَتِيمِ»

5- ارث يكى از اسباب مالكيّت است. «مالَ الْيَتِيمِ»

6- تصرّف در مال يتيم مشروط به رعايت بالاترين و پرثمرترين شيوه‌هاست. (اگر منافع يتيم در گردش مال اوست، بايد آن را به كار انداخت، نه آنكه بى‌تفاوت ماند.) لا تَقْرَبُوا ... إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‌

7- در تصميم‌گيرى‌هاى مالى، بايد منافع و مصالح يتيمان مراعات شود. «إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»

8- تصرّف نابجا و حيف و ميل اموال يتيمان، ممنوع است. لا تَقْرَبُوا ... إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ‌

9- زمان واگذارى مال يتيم به خود او، وقتى است كه به بلوغ فكرى و اقتصادى و جسمى برسد. «حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ»

10- به پيمان‌ها- هرچه و با هر كه باشد- وفادار باشيم. «أَوْفُوا بِالْعَهْدِ»

11- توجّه به مسئوليّت، انسان را از گناه باز مى‌دارد. «إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»

«1». به همين دليل، حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه، در مورد رعايت حقوق اجير، كشاورز، زن ويتيم، سفارش بيشترى كرده است. مانند: «اللّه اللّه فى الايتام» نهج‌البلاغه، نامه 47.

چهارشنبه 24 فروردین 1401  11:06 PM
تشکرات از این پست
nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

بنام خدا

با سلام

آیه انتخابی از جزء 11 قرآن کریم آیه 121 سوره توبه هست که در باره انفاق میباشد و بخشی از تفسیر و پیام ها و نکته آن عبارتند از:

وَ لا يُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً وَ لا يَقْطَعُونَ وادِياً إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «121»

هيچ مال اندك يا فراوانى را (در مسير جهاد) انفاق نمى‌كنند و هيچ سرزمينى را نمى‌پيمايند، مگر آنكه براى آنان ثبت مى‌شود، تا خداوند آنان را به بهتر از آنچه مى‌كرده‌اند پاداش دهد.

نکته ها

مراد از «أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»، يا آن است كه پاداشِ خداوند از عمل مجاهدان بهتر است و يا آنكه بهترين كارى كه آنان انجام مى‌دهند، جهاد با مال وجان است.

پیام ها

1- در انفاق، كميّت و مقدار مهّم نيست، چه كم باشد چه زياد، در نزد خدا اجر دارد. «صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً»

2- از اينكه كار خير بى‌پاداش بماند، نهراسيم كه تمام اعمال انسان ثبت مى‌شود. «لا يُنْفِقُونَ‌، لا يَقْطَعُونَ، إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ»

3- حركت به سوى جبهه‌ها، از بهترين كارهاست. «أَحْسَنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»

4- پاداش الهى، بهتر و بالاتر از عمل انسان است. لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ‌ ...

5- استمرار بر عمل صالح، سبب اضافه شدن پاداش آن است. «ما كانُوا يَعْمَلُونَ»

6- سنّت خداوند اين است كه مكتب خود را با تلاش مؤمنان پيش ببرد. (اگر نياز به تلاش آنان نبود، اين همه تشويق در اين دو آيه لازم نبود)

چهارشنبه 24 فروردین 1401  11:17 PM
تشکرات از این پست
nargesza
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

پنج شنبه 25 فروردین 1401  9:12 AM
تشکرات از این پست
shirdel2 nargesza
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

وَالضُّحَى وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى (۱-۳/ضحی)

سوگند به روز وقتی نور می‌گیرد و به شب وقتی آرام می‌گیرد که من نه تو را رها کرده‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام

جمعه 26 فروردین 1401  12:11 AM
تشکرات از این پست
shirdel2 nargesza
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

پاسخ به:آیه ی مورد نظرتان را ارسال فرمایید.

نقل قول maarej

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

بنام خدا

با سلام

ضمن تشکر از حضور شما در این تایپیک و انتخاب آیه 35 سوره نور بخشی از نکته ها و پیام های این آیه از تفسیر نور بشرح زیر است:

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‌ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ «35»

خداوند، نور آسمان‌ها وزمين است. مَثَل نور او همچون چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد. آن چراغ در ميان حبابى شيشه‌اى و آن شيشه همچون ستاره‌اى تابان و درخشان، چراغ از روغن درخت پر بركت زيتونى بر افروخته شده، كه نه شرقى است و نه غربى. (روغنش به قدرى صاف و شفّاف است) كه بدون تماس آتش نزديك است (شعله‌ور شود و) روشنى دهد. نورى است بر فراز نور ديگر. هر كس را خداوند بخواهد به نور خويش هدايت مى‌كند، و خداوند براى مردم مَثَل‌ها مى‌زند و خداوند به هر چيزى آگاه است.

نکته ها

«نُورُ» يعنى چيزى كه هم خودش روشن است و هم سبب روشنى اشياى ديگر مى‌شود.

در فرهنگ اسلام امورى به عنوان‌ «نُورُ» معرفى شده است: قرآن، علم، عقل، ايمان، هدايت، اسلام، پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام.

«كَمِشْكاةٍ» يعنى چراغدان. «دُرِّيٌّ» به معناى پر نور و پر فروغ است. «زيت» روغن زيتون را گويند كه وسيله‌ى روشنايى بوده است.

اگر درخت زيتون در وسط باغ باشد، كه در تمام روز آفتاب بخورد، روغنش بهتر مى‌شود،

جلد 6 - صفحه 187

ولى اگر در اطراف باغ و مزرعه باشد، يا در وقت صبح آفتاب دارد يا عصر. «زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ»

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» يعنى: خداوند هدايت كننده‌ى آسمان و زمين است. چون هدايت آفرينش، در آيات ديگر نيز آمده است. «أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌» «1» وجمله‌ى‌ «نُورٌ عَلى‌ نُورٍ» به معناى هدايت‌هاى دايمى و پى در پى است و در پايان آيه نيز مى‌فرمايد:

«يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ»

قرآن در اين آيه خداوند را به نور تشبيه نموده است. با مطالعه اجمالى روشن مى‌شود كه نور داراى خواص و ويژگى‌هاى زير است:

1- نور، لطيف‌ترين موجود در جهان ماده و سرچشمه زيبائى‌ها و لطافت‌ها است.

2- نور، بالاترين سرعت را در جهان ماده داراست و با سرعت سيصد هزار كيلومتر در ثانيه مى‌تواند در يك چشم بر هم زدن (يعنى كمتر از يك ثانيه) كره زمين را هفت بار دور بزند، به همين دليل مسافت‌هاى فوق‌العاده عظيم و سرسام‌آور نجومى را فقط با سرعت نور مى‌سنجند و واحد سنجش آنها سال نورى است، يعنى مسافتى كه نور در يك سال مى‌پيمايد.

3- نور، وسيله تبيين اجسام و مشاهده موجودات است، و بدون آن چيزى را نمى‌توان ديد، بنا بر اين هم «ظاهر» است و هم «مظهر» (ظاهر كننده غير).

4- نور آفتاب كه مهم‌ترين نور در دنياى ما است پرورش دهنده گلها و گياهان بلكه رمز بقاى همه موجودات زنده است.

5- تمام انرژى‌هاى موجود در محيط (به جز انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مى‌گيرد، حركت بادها، ريزش باران و جريان نهرها و آبشارها و بالاخره حركت همه موجودات زنده با كمى دقت به نور آفتاب منتهى مى‌شود.

سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه مى‌دارد همان نور آفتاب است‌

«1». طه، 50.جلد 6 - صفحه 188

حتى گرمى آتش كه از چوب درختان و يا ذغال سنگ و يا نفت و مشتقات آن به دست مى‌آيد نيز از گرمى آفتاب است.

6- نور آفتاب نابود كننده انواع ميكروب‌ها و موجودات موذى است و اگر تابش اين نور پر بركت نبود كره زمين، تبديل به بيمارستان بزرگى مى‌شد كه همه ساكنانش با مرگ دست به گريبان بودند.

خلاصه هر چه در اين پديده عجيب عالم يعنى نور مى‌نگريم و دقيق‌تر مى‌شويم آثار گرانبها و بركات عظيم آن آشكارتر مى‌شود. امّا عجيب است كه بشر با اين همه پيشرفت علمى از شناخت حقيقت نور كه يك امر مادى است عاجز مانده و آن وقت در پى شناخت ذات و حقيقت خداست و چه بسا اين نيز يكى از وجوه تشبيه خدا به نور باشد.

حال اگر بخواهيم براى ذات پاك خدا تشبيه و تمثيلى از موجودات حسى انتخاب كنيم (گر چه مقام با عظمت او از هر شبيه و نظيرى برتر است) آيا جز از واژه «نور» مى‌توان استفاده كرد؟ همان خدايى كه پديد آورنده تمام هستى است، روشنى‌بخش عالم است، همه موجودات به بركت او زنده‌اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند كه اگر لحظه‌اى لطف خود را از آنها باز گيرد همگى در ظلمت فنا و نيستى فرو مى‌روند.

جالب اينكه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانيت كسب مى‌كند:

قرآن نور است، چون كلام اوست.

اسلام نور است، چون آئين او است.

پيامبران نورند، چون فرستادگان اويند.

امامان انوار الهى هستند، چون حافظان آئين او بعد از پيامبرانند.

ايمان نور است، چون رمز پيوند با او است.

علم نور است، چون سبب آشنايى با او است. «1»

«1». تفسير نمونه.جلد 6 - صفحه 189

پیام ها

1- جهان هستى، فيض خداوند و پرتوى از نور اوست، قوام و بقاى آن از اوست.اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ‌ ...

2- نور خدا هم گسترده است و هم ثابت. (نور درون حباب، هم گسترده است و هم از خاموش شدن محفوظ.) «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ»

3- زيتون، درخت مباركى است. «شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ»

4- نور خدا از ذات اوست نه از عوامل بيرونى. «يَكادُ زَيْتُها يُضِي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»

5- گرچه خداوند نور آسمان‌ها و زمين و مايه خلقت و هدايت همه هستى است، اما جايگاه او در زمين، دل‌هاى پاك و شفّاف افراد مؤمن است كه با نور ايمان برافروخته مى‌گردد و هرچه خلوص ايمان بيشتر باشد، تلألؤ بيشترى دارد. يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ ...

جمعه 26 فروردین 1401  12:50 PM
تشکرات از این پست
nargesza
دسترسی سریع به انجمن ها