0

جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه.(11)

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه.(11)

جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه.(11)

 

 

بخش ششم

اشاره

«اِلهِی اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلی مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الاِْقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتی».

ترجمه

معبودم! اگر ببخشی، چه کسی سزاوارتر از تو نسبت به عفو و بخشش می باشد؟ و اگر اجل من نزدیک شده است، ولی عمل من مرا به تو نزدیک نکرده است، اقرار به گناه را وسیله آمرزش خویش در پیشگاهت قرار داده ام.

واژه ها

عفو: گذشت کردن، بخشودن گناه.

دنو: نزدیک شدن، نزدیک بودن.

ذنب: گناه.

اولی: سزاوارتر، نزدیکتر.

شرح

لازمه بزرگی عفو و بخشش است

یکی گذشت نمی کند چون متضرر شده است. دیگری گذشت نمی کند چون محتاج است. سومی گذشت نمی کند چون تنگ نظر است و همه اینها حکایت از نقصان و کمبود

می کند، ولی خداوند بزرگ مبرّای از آن می باشد، نه او به عقوبت ما نیازمند است و نه از گناه ما متضرّر شده است.

گر جمله کائنات کافر گردند

بر دامن کبریاش ننشیند گرد

ازطرفی رحمت خداوند نه محدود زمانی است ونه مکانی، بلکه به صورتی نامحدود است که فرمود: «و رحمتی وسعت کل شی ء»، از این رو از هر کسی نسبت به گذشت و بخشش شایسته تر است.

عقوبت برای چیست؟

گناه ما ظلمی است که بر خود کرده ایم و عقوبت نتیجه همان ظلمی است که بر خود روا داشته ایم و کیفر همان ستمی است که بر دیگری وارد ساخته ایم و تهدید هم برای اصلاح ما و جامعه ما است، ولی او که مقلّب و محوّل است به خوبی می تواند تغییر دهد و بدی ها را پاک سازد، بلکه تبدیل به خوبی ها کند. البته لازمه اش بازگشت به سوی او و توبه در پیشگاه وی است.

زان جا که پرده پوشی خلق کریم توست

بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار

پروردگارا، اگر ببخشی به لطف و کرم عمل نمودی و اگر نبخشی به عدل و داد قضاوت فرمودی.

پروردگارا، اگر بگذری نتیجه بزرگواری و احسان توست و اگر نگذری سرانجام زشتی و گناه ماست.

پروردگارا، ما به عفو و کرم تو محتاج هستیم، ولی تو به عقوبت و عذاب ما نیاز نداری.

اعتراف به گناه در پیشگاه خداوند

در موارد متعددی توصیه به اعتراف به گناه در پیشگاه الوهیت شده است، از جمله در اعمال روز عرفه که انسان پیش از شروع به دعا در زیر آسمان دو رکعت نماز به جایآورده و پس از آن در نزد حق تعالی به گناهان خود اعتراف و اقرار کند(1). اضافه بر آن که هر توبه و استغفاری، همراه خود اعتراف به گناه را دارد.

اعتراف به گناه در پیشگاه ربوبی سبب می شود که انسان به تقصیر خود و زشتی گناه توجّه کند و بپذیرد که کار بدی کرده است، به خلاف افرادی که بدی می کنند، ولی آن را زشت نمی پندارند و یا به گردن دیگری می اندازند.

در ارتباط با گناه افراد به سه گونه هستند، برخی مانند جبری ها گناه را به حساب خدا می گذارند و می گویند «لَو اَنّ اللّه َ هَدانی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»(2) (اگر خداوند مرا هدایت می فرمود از پرهیزکاران بودم).

برخی همیشه بدی را از دیگران می پندارند، حتی اگر غیبت هم کنند می گویند فلانی خود را واجب الغیبه می کند.

بعضی هم گناه را از خود می دانند و در پیشگاه خداوند اقرار به گناه و زشتی آن می کنند، از سه گروه فوق فقط همین گروه نادم و پشیمان شده و در صدد اصلاح خویش بر می آیند و گرنه دو گروه نخست خود را به صورت ظاهر یا واقع مقصر نمی دانند.

اعتراف به گناه در پیشگاه خداوند از نظر روانی عقده گناه را تسکین می بخشد و اضطراب و استرس را آرام می کند.

اعتراف به گناه در مقابل خداوند غرور انسان را می شکند، او را نادم و پشیمان می کند و در فکر چاره بر می آید و به او عزّت و سرفرازی می بخشد.

امید خواجگی ام بود بندگی تو کردم

هوای سلطنتم بود خدمت تو گزیدم

آفتاب لب بام

گاهی انسان می بیند زندگی او به مانند آفتابی است که در لب بام قرار گرفته است آن هم هنگام غروب. موی سر سپید گشته، اعصاب ضعیف شده، استخوانها پوک گشته، سرمایه عمر به آخر رسیده، ولی اوست با مشتی قصور و تقصیر، باز هم راهش یأس از رحمت الهی نیست، راهش غفلت و بی تفاوتی نیست، راهش فرار نمی باشد، بلکه تنها راه آن بازگشت به سوی خداست، اعتراف به گناه است و جبران گذشته است که فرمود: «فَفِرُّوا اِلَی اللّه ِ»(3).

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم

از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم

سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم

جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

پیری و جوانی چو شب و روز برآمد

ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که ز مشّاطه نرنجیم که زشتیم

اعتراف در مقابل غیر خدا

در مسیحیت کاتولیک، اعتراف به گناه در مقابل کشیش جزء مراسم عبادی است به طوری که یک فرد مسیحی مؤمن هنگامی که گناهی را مرتکب شد باید در مقابل کشیش اعتراف کند و گرنه شرکت او در مراسم عشاء ربانی مشروع نخواهد بود و اگر شرکت کرد گناه او مضاعف می باشد، به مانند مسلمانی که غسل بر گردن او بوده و وارد مسجد شده است.

اعتراف به گناه در مقابل غیر خدا سبب می شود که انسان ذلیل و رسوا شود و پرده حیای او دریده گردد و از طرفی آن غیر مغرور شده و از اسرار دیگران با خبر گردد. هر چه اعتراف به گناه در مقابل خداوند خوب است درمقابل غیر خدا بد می باشد، هر چه اولی عزت بخش است دومی ذلت آفرین، هر چه اولی سبب پاکی می شود دومی باعث پرده دری و هر چه اولی حکایت از عبودیت الهی و حریت می کند دومی گویای ذلت مردمی و بندگی است.

بخش هفتم

اشاره

«اِلهِی قَدْ جُرْتُ عَلی نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَیْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها».

ترجمه

معبودم! نسبت به نفس خود و توجه بدان ستم کردم، پس وای بر آن اگر تو او را نبخشی.

واژه ها

جُرت، جور: ظلم و ستم، جُرت مانند قُلت: ظلم کردم.

ویل: وای. طبرسی فرمود: ویل لفظی است که هر که در مهلکه واقع شود آن را به کار برد و آن در اصل عذاب و هلاک است، راغب از اصمعی نقل کرده ویل به معنی قبح است و گاهی در تحسّر و تأسف به کار رود. ولی ویح در ترحّم استعمال شود.(4)

غفر: پوشاندن، مستور کردن، غفران گناه: مستور و ناپدید کردن گناه، آمرزش گناه(5).

شرح

سعادت انسان

1 - دستورات الهی برای سعادت انسان و جوامع انسانی مقرر شده است و رعایت قوانین و مقررات او به نفع خود انسان و جامعه انسانی است. هر گناهکاری در نخستین مرحله به خود ظلم و ستم می کند، آن کس که شرک می ورزد عزّت عبودیت الهی را به ذلت بندگی غیر خدا فروخته است و آن کس که ظلم به دیگری می کند در اولین مرحله ضربه به اخلاق خود می زند، یک نفر بد اخلاق، عصبانی و فحاش پیش از آن که به دیگری ضربه وارد سازد اعصاب خود را خُرد کرده و یک جانی بیشتر از آن که به دیگری آسیب زند پرونده خود را سیاه کرده است.سعدی داستان نادانی را نقل می کند که بر روی شاخه درختی نشسته و شاخه را از بن می برید. مالک بستان به او نظری افکنده و پس از مشاهده گفت پیش از آن که او بن شاخه را ببرد تیشه به ریشه خویش می زند.

از دست دیگران چه شکایت کند کسی

سیلی به دست خویش زند بر قفای خویش

چاهست و راه و دیده بینا و آفتاب

تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش

گر هر دو دیده هیچ نبیند باتفاق

بهتر ز دیده ای که نبیند خطای خویش

خطر نفس

2 - رها کردن نفس خطرناک است، عدم مراقبت از او آدمی را به وادی هلاک می افکند، باید پیوسته در صدد تهذیب و تزکیه نفس بود و آن را از بدیها بازداشت که یوسف صدیق با همه نزاهت و پاکی فرمود :

«اِنَّ النَّفْسَ لاََمَّارَهٌ بِالسُّوءِ اِلاّ مَا رَحِمَ رَبِّی»(6).

(همانا نفس بسیار دستور به بدی و زشتی می هد مگر آن را که پروردگارم بدو رحم فرماید).

همان طور که در بیماری های جسمانی فقط یک بیماری می تواند انسان را از پا در آورد و او را راهی مرگ سازد، تنها یک ناراحتی قلبی، تنها یک سنگ کلیه، تنها یک فشار خون، همچنین در بیماری های روانی تنها یک فساد اخلاقی می تواند آدمی را به دره سقوط پرتاب کند. تندخویی آدم را به صورت درنده ای در می آورد، شهوترانی انسان را پست تر از حیوان می سازد، حرص و آز او را از پا در می آورد، بخل بیچاره اش می کند و عشق به ریاست، آخرتش را بر باد می دهد.

مادر بتها بت نفس شماست

زانک آن بت مار و این بت اژدهاست

بت سیاه آبه ست در کوزه نهان

نفس مر آب سیه را چشمه دان

بت شکستن سهل باشد نیک سهل

سهل دیدن نفس را جهلست جهل

صورت نفس ار بجویی ای پسر

قصه دوزخ بخوان با هفت در

هر نفس مکری و در هر مکر زان

غرقه صد فرعون با فرعونیان

 

پی نوشت:»

1- مفاتیح الجنان، ص 467.
2- زمر /57.
3- ذاریات /50.
4- قاموس قرآن، ج7، ص257.
5- قاموس قرآن، ج5، ص107.
6- یوسف /53.
 

منبع:

عبدخدایی، محمدهادی، 1317، جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه. ، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی،

سه شنبه 9 فروردین 1401  2:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها