بخش چهارم
«اِلهِی اِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ».
ترجمه
معبودم، اگر من شایسته رحمت تو نیستم، ولی تو سزاوار هستی که از قدرت گسترده خود تفضّلی بر من فرمایی.
واژه ها
مستأهل: شایسته، مستوجب.
سعه: وسعت، طاقت، قدرت، مال.
شرح
فاعلیت الهی و قابلیت امکانی
در این قسمت از یک طرف اشاره به ضعف انسانی شده و از یک سو به قدرت گسترده الهی. از یک طرف به فقر بشری و از یک سو به جود و تفضّل الهی.
در مورد فاعلیت خداوند و قابلیت امکانی دو دیدگاه وجود دارد، برخی می گویند خداوند در صورتی افاضه فیض می کند که در موجود و ماهیت او قابلیتی وجود داشته باشد و گرنه فیض از سوی او انجام پذیر نخواهد بود، برخی دیگر می گویند اصلاً موجود از خود چیزی ندارد که شرط افاضه فیض الهی باشد، قابلیت را هم خود او داده است.
قابلی گر شرط فعل حق بُدی
هیچ معدومی به هستی نامدی
مولوی مقایسه ای میان کار انبیا و کار خداوند می کند و می گوید تبلیغ پیامبران در زمینه های مساعد و قابل تأثیر گذار است و گرنه سخن جذاب پیامبر در دل سخت و سنگ گونه کافر اثری نمی گذارد به خلاف کار خداوند که خود زمینه ساز است و می تواند زمینه نامساعد را مساعد سازد و قابلیت ایجاد کند. همچنان که در مورد دلهای سخت و غیر قابل انعطاف می گوید:
چاره آن دل عطای مبدلیست
داد او را قابلیت شرط نیست
بلک شرط قابلیت داد اوست
داد لب و قابلیت هست پوست
نیست از اسباب تصریف خداست
نیستها را قابلیت از کجاست؟
قابلی گر شرط فعل حق بُدی
هیچ معدومی به هستی نامدی
مولوی در عین حالی که اصل قابلیت را افاضه ربانی می داند منکر اسباب و طرق نیست، از این رو می گوید:
سنتی بنهاد و اسباب و طرق
طالبان را زیر این ازرق تتق
بیشتر احوال بر سنت رود
گاه قدرت خارق سنت شود
گر چه خداوند نظام جهان را بر پایه علت و معلول و سبب و مسبب قرار داده است، ولی در عین حال دست قدرت او بسته نیست و «یَدُ اللّه ِ مَغْلُولَهٌ» صحیح نمی باشد و در مواردی که بخواهد بدون پیمودن مسیر علت و معلول و سبب و مسبب عنایتی کرده و مسببی را بدون سبب پدید آورد:
سنت و عادت نهاده با مزه
باز کرده خرق عادت معجزه
بی سبب گر عز به ما موصول نیست
قدرت از عزل سبب معزول نیست
هر چه خواهد آن مُسبِّب آورد
قدرت مطلق سببها بر درد
این ظرافت یکی از موارد فرق بین دین و عرفان از یک طرف و فلسفه محض از سوی دیگر است.
استعداد نخستین و استعدادهای تابعه
همان طور که در بحث هدایت خواهیم گفت استعداد هم مانند هدایت به دو بخش تقسیم می شود، استعداد نخستین واستعدادهای تابعه.
استعداد نخستین را خداوند متعال به هر انسانی در مورد پذیرش انوار الهی داده است، نور فطرت در دل او درخشیده و وجدان خداجویی به او عنایت شده، اگر آدمی قدردانی کرد تقویت می شود و قابلیتهای بعدی به او عنایت می گردد، ولی اگر کفران ورزید از قابلیتهای بعدی هم محروم می گردد.
لطف الهی
باید توجه داشت که درب رحمت الهی پیوسته باز است و امکان بازگشت وجود دارد، گنهکاری می تواند توبه ای کند و باران رحمت الهی بر او ببارد، افتاده ای می تواند
دست به دعا بردارد و خداوند هم دست او را بگیرد، پر و بال شکسته می تواند اشکی بریزد و پروردگار، بلند بالی به او عنایت کند.
حال امام علیه السلام با صداقت خاصی که ویژه اولیای الهی است می گوید: گر من شایسته رحمت نیستم تو سزاوار عنایتی و گر من صلاحیت مرحمت را ندارم تو شایسته رحمتی.
مشابه این لحن در فرهنگ اسلامی زیاد مشاهده می گردد، مثلاً رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
«اَللّهُمَّ اِنَّ مَغْفِرَتَکَ اَرْجی مِن عَمَلِی وَ اِنَّ رَحْمَتَکَ اَوْسَعُ مِنْ ذَنْبِی، اَللّهُمَّ اِنْ کانَ ذَنْبِی عِنْدَکَ عَظِیما فَعَفْوُکَ اَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِی اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ اَکُنْ أَهْلاً اَنْ اَبْلُغَ رَحْمَتَکَ فَرَحْمَتُکَ أَهْلٌ اَنْ تَبْلُغَنِی وَ تَسَعَنی لاَِنَّها وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»(1).
(خداوندا، همانا آمرزش تو امیدبخش تر از کار و عمل من است و همانا رحمت تو وسیعتر ازگناه من است. خداوندا، اگر گناهم نزد تو بزرگ است، گذشت تو بزرگتر از گناه من است، خداوندا، اگر من شایسته دریافت رحمت تو نیستم، رحمت تو سزاوار است
که به من برسد و مرا فرا گیرد؛ زیرا آن رحمت همه چیز را فرا گرفته است، به حق رحمت خودت ای مهربان ترین مهربانان).
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
گاهی بینوایی در سایه ای افتاده و می لرزد ولی اشعه پُر فروغ خورشید با بالا آمدن روز او را فرا گرفته و از سوز سرما نجاتش می دهد.
گاهی مدهوش در شب دیجوری به گوشه ای غلطیده و رنج می برد، ولی نسیم صبحگاهی او را نوازش کرده و آرامش می بخشد.
گاهی خردسالی در اثر بیماری و بی اشتهایی غذایی نمی خورد و غرق ناتوانی گردیده ولی مادری مهربان او را به چند لقمه ای وا می دارد. گاهی کودکی به واسطه نادانی
پایِ گریز از درس داشته، ولی پدری حکیم و دلسوز به تحصیل او اصرار می ورزد و بالاخره سعادت وی را تضمین می کند. حال پروردگارا! اگر ما غافلیم تو هوشیاری، اگر بی معرفتیم تو عارفی، اگر گریز پای هستیم تو جاذبی و اگر آلوده ایم تو پاکی که یا نور و یا قدّوس.
آبی به روز نامه اعمال ما فشان
باشد توان سترد حروف گناه از او
پروردگارا! اگر ظلمتیم تو نوری، اگر دوریم تونزدیکی، اگر ناتوانیم تو توانمندی و اگر مرده ایم تو زنده ای که یا حیّ یا قیوم.
ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالا بلندان شرمسارم
پروردگارا! اگر از روی غفلت و فراموشی در خواب مانده ایم تو با انوار معرفت و فروغ هدایت بیدارمان گردان.
و اگر از روی گناه و معصیت فراری درگاهت شده ایم تو با کمند محبت و جذبه عنایت به محضرت بازگردان. هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر.
بخش پنجم
اشاره
«اِلهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی واقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنی بِعَفْوِکَ».
ترجمه
معبودم! گویا با تمام وجودم در پیشگاه تو ایستاده ام در حالی که سایه حسن اعتماد به تو بر سرم افتاده است. آنچه خودت شایسته آن هستی به من فرموده و عفو وبخشش تو سراپای مرا فرا گرفته است.
واژه ها
ظلّ: سایه.
تغمّد: فرا گرفتن، پوشاندن، اصلاح کردن. اقرب الموارد می گوید: غمد الشی ء: ستره و غطَّاهُ و - الامر: اصلحه. غمده: ستر ما کان منه و غطَّی عیوبه. تَغَمَّدَ فُلانا: ستر ما کان منه، تغمّد اللّه فلانا برحمته: غمرهُ بها(2).
توکل:
اعتماد کردن، واگذار کردن - توکُّل از ماده وَکل گرفته شده است، وَکل بر وزن فَلْس.
راغب گوید: توکل دو نوع است.گویند: «توکلت لفلان»؛ یعنی قبول وکالت از او کردم
و «توکلت علیه»؛ یعنی به او اعتماد کردم وامیدوار شدم، در مصباح المنیر وغیره نیز هر دو معنی شده است، طبرسی فرموده است: توکل به معنای اظهار عجز و اعتماد به غیر است و توکّل علی اللّه واگذار کردن کار به خدا و اطمینان به تدبیر اوست.(3)
شرح
امیرالمؤمنین علیه السلام منظره ای از قیامت را ترسیم می فرماید(4) به مانند تشنه ای که در بیابان سوزانی ابری را مشاهده می کند؛ ابری نوید بخش که بارانش می تواند سراپای وجود تشنه او را در بر گیرد و او را غرق در سردی و سلامت سازد.
امام منظره حضور خود را در پیشگاه الوهیت مجسم می کند، آن گاهی که در محضر ذی الجلال ایستاده است و در پرتو توکل و اعتمادی که به ساحت مقدس الهی داشته است قرار گرفته، خداوند متعال هم آنچه که سزاوار کرم خودش می باشد به او فرموده و رحمت و رضوان الهی سراپای وجود او را فرا گرفته است.
دو نکته
1- ترسیم منظره قیامت
در قرآن کریم جلوه های گویایی از صحنه های قیامت با عبارات بدیع ادبی ترسیم شده است، از جمله چهره بندگان الهی و شیطانی را در مقابل هم قرار داده و ویژگیهای هر یک را معرّفی می فرماید:
چهره هایی سپید و درخشان و صورتهایی هم سیاه و تیره.(5)
چهره هایی با طراوت و تر و تازه و صورتهایی هم عبوس و درهم کشیده.(6)
چهره هایی خندان و بشارت زده و صورتهایی هم گرفته و غبار آلوده.(7)
چهره هایی غرق در ناز و نعمت و صورتهایی هم در پستی و ذلت.(8)
از جمله خداوند می فرماید:
«یَوْمَ تَرَی الْمُؤمِنینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَ بِاَیْمَانِهِمْ بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ خَالِدینَ فیهَا ذلِکَ هُوَ الفَوْزُ الْعَظیمُ».(9)
(روزی مردان و زنان مؤمن را مشاهده خواهی کرد که شعشعه نورشان پیش رو و سمت راست آنان پرتو می افکند، مژده باد شما را بهشتهایی که در زیر درختانش رودبارهایی روان است، برای همیشه در آنجا هستند، این همان سعادت و رستگاری عظیم می باشد).
خداوند چهره زیبای مؤمنین و مؤمنات را به خوبی ترسیم نموده که چگونه غرق در نورانیّت بوده و تلألؤ آن اطراف ایشان را فرا گرفته و بشارت به بهشت داده می شوند، وضعیت آنان چنان است که منافقان حسرت نورانیت آنها را برده و تقاضا می کنند تا توجهی بدانها نمایند، تا از فروغ ایشان بهره مند گردند.
2 - زیبایی توکل
دائره توکل وسیع و گسترده است، از جمله ابعاد آن توکل به خدا در انعام و بخشش است و بعد دیگر آن توکل به او در گذشت و مغفرت می باشد، در این عبارت سخن امام علیه السلام ناظر به بعد دوم است، از این بعد توکل در روایات به عبارات دیگری هم بیان شده است مانند رجاء. این بعد توکل در مقابل یأس می باشد که از گناهان کبیره است، در
ادبیات فارسی هم تعبیراتی مشابه آن وجود دارد همچنان که حافظ می گوید:
تکیه برتقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
در همین مورد، روایات متعددی هست که از اعتماد به عمل خویش برحذر داشته و اتکال و اعتماد به فضل پروردگار را توصیه می کند. برای مثال امام سجاد علیه السلام در پیشگاه أحدیت عرض می کند:
«لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجاهِ مِنْ عِقابِکَ عَلی اَعْمالِنا بَل بِفَضْلِکَ عَلَیْنا لاَِنَّکَ اَهْلُ التَّقْوی وَاَهْلُ الْمَغْفِرَهِ تُبْدِئُ بِالاِْحسانِ نِعَما وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ کَرَما».(10)
(در نجات از عذاب تو تکیه بر اعمال خود نداریم، بلکه اتّکال ما به فضل وعنایت تو است؛ زیرا تو اهل تقوا و آمرزش هستی، از روی احسان با اعطای نعمت آغاز کنی و از روی کرم از گناه و معصیت درگذری).
پی نوشت:
1- مفاتیح الجنان، تعقیبات مشترکه، ص34.
2- سعید الخوری الشرتونی اللبنانی، اقرب الموارد فی فصح العربیه والشوارد، ج2، ص885 به صورت اختصار.
3- قاموس قرآن، ج7، ص240.
4- برخی احتمال داده اند که عبارت مزبور ترسیمی از وضعیت کنونی ایشان در این جهان باشد.
5- آل عمران /106.
6- قیامه /22 - 24.
7- عبس/ 38 - 40.
8- غاشیه/ 2 - 8.
9- حدید /12.
10- مفاتیح الجنان، دعای ابو حمزه ثمالی، ص341.
منبع:
عبدخدایی، محمدهادی، 1317، جلوه گاه عرفان: شرح مناجات شعبانیه. ، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1383