*مولود کعبه اثر علی بحرینی
احمد تصمیم گرفته بود از مصر، محل زندگیاش به سرزمین شام انتقال مکان دهد. دمشق شهری بود که مردمانش علاقه وافری به علوم اسلامی بالاخص علم الحدیث داشتند، این شرایط برای یک محدث که کارش تعلیم و ترویج علوم حدیث است مساعد ترین فضاست تا بتواند با قدرت و قوت دوچندان به بسط و گسترش جلسات علمی خویش ادامه دهد و در راستای تفهیم کلام پیامبر خدا قدم بردارد.
نام احمد بن شعیب نسائی در جهان اسلام آن دوران، نام غریبی نبود، بلکه خیلی از مسلمین جغرافیای اسلامی این نام را به خوبی میشناختند. سنن نسائی که یکی از صحاح سته (شش کتاب معتبر و مهم حدیثی اهل سنت) بود به خوبی قدرت علمی و جایگاه او را در بین پیروان مکتب خلفا تثبیت کرده است.
زیارت و کسب علم از چنین محدثی که پدیدآوردنده چنین مجموعه حدیثی عظیمی است، حقیقتا آرزوی خیلی از علاقه مندان به علمالحدیث در شامات بود. احمد پس از طی راه دور و درازی بالاخره وارد شهر دمشق شد. خیل کثیری از مردم به دورش جمع شدند تا از وجود علمیاش بهره لازم را ببرند، او صاحب یکی از صحاح سته است، همین عنوان کافی است که بفهمیم اگر مردم شام خاک پایش را هم سرمه چشمش میکردند برایمان عجیب نخواهد بود. چندی گذشت و هر روز گروه گروه افرادی از عوام تا خواص نزد احمد میآمدند تا کسب علم کنند و در جیل تلامیذ او درآیند.
وضعیت به همین منوال گذشت تا اینکه احمد با مسأله ای رو به رو شد. گویا سیاست تبلیغاتی معاویه پس از دویست و اندی سال همچنان در شامات رواج دارد و عده ای نماز جمعه بدون لعن علی و آلش را بی نتیجه و باطل می انگاشتند. هنوز علی همان خارجی از دین و طغیانگر جهان اسلام تلقی می شد. این دید نسبت به پسر عموی پیامبر، احمد را بر آن داشت تا رسالهای را به رشته تحریر در آورد تا با نقل احادیثی در فضل علی و خانواده پاکش مردم را از خواب جهل یا بلکه جهل مرکبشان رها کند. نگارش اثر به پایان رسید، احمد در وجیزه ای 194 حدیث که اسناد این روایات به گفته ابن حجر عسقلانی رجال پژوه نامی اهل سنت، اکثرش قوی و معتبر است، گردآوری کرد و به نشر و توزیع این رساله در بین مردم پرداخت.
محتوای کلی کتاب شامل نقل روایاتی از رسول اکرم در شأن امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا و حسنین بود. صحبت از علی و آل علی در آن فضا به خودی خود یک جرم و عمل قبیح به حساب میآمد و کمتر کسی جرأت چنین کاری را داشت و شاید بهتر است بگوییم کسی جرأت و جسارت باز کردن دهان و آوردن نام علی را مگر به قید لعن نداشت. هنوز خاطرات گردن زدن حجر بن عدی ها که شعارشان علی بود در ذهن مردم تداعی می شد و همچنان سر بریده عمرو بن حمق بر دروازه شام جلو دیدگان مردم این خطه به تصویر در میآمد. آری ! در دمشق، علی هنوز در غربت دویست و اندی ساله خود به سر می برد.
خبر نوشتن رساله ای در فضل علی با عنوان «خصائص علی بن ابی طالب» به سرعت در شهر می پیچید و مردم از به تحریر در آمدن این کتاب آن هم به خامه یک عالم دینی اهل سنت در تراز احمد بن شعیب، در شگفت و اعجاب به سر می بردند. به گفته ابن کثیر دمشقی عده ای دور احمد را گرفتند و ضمن عتاب بر این که چرا در حق علی قلم زده ای خواستار آن شدند تا احمد وجیزه ای به همان سبک و سیاق این بار در مورد فرعون امت اسلامی یعنی معاویه بنویسد.
ابن شعیب نسائی در پاسخشان گفته بود:«لا یرضى رأسا برأس حتى یفضل؟ آیا به این که او را هم شان علی دانستید راضی نشدید، حال می خواهید او را از علی برتر کنید؟» بدگویی از معاویه؟ دفاع از علی؟ انکار فضائل خال المؤمنین؟ احمد بن شعیب هر چقدر که عالم برجسته و محترمی باشد اما خط قرمز اهالی شام را رد کرده است. او از کسی دم می زند و دفاع می کند که ملعون قنوت نماز شامیان است، او کسی را شایسته فضل نمی داند که محبوب دل اهالی دمشق است. او جسورانه سنت شکنی می کند و چون یک شیعه به دفاع از علی بر می خیزد. همین ها کافی است تا تاریخ بنویسد که: « فما زالوا یدفعون فی خصیتیه حتى أخرج من المسجد و حمل إلى الرملة أو مکة فتوفی بها. آنقدر او را زدند تا از مسجد بیرون کردند ؛ او را به رمله یا مکه بردند و در آنجا از دنیا رفت.
احمد کشته عشق و ارادتش به علی شد، عالم سنی مذهب آن هم در بالاترین حد خویش چنان از علی و آلش دفاع کرد که مبغوض محبین خود واقع شد و سر انجام مرگ دفاع از علی علیه السلام، بیت الغزل زندگی اش قرار گرفت.