بنام خدا
انواع توحید - بخش اول
هدف از بیان انواع توحید به تعبیری بیان معانی مختلف توحید است که به صورت جزئی و تفصیلی بیان میشود. وقتی ما میگوییم خدا بینظیر است یعنی از همه جهات بینظیر است. مثلا:
- وقتی میگوییم عالم بیش از یک خدا ندارد به توحید ذاتی اشاره میکنیم.
- آنجا که بینظیر بودن صفات خدا را میشماریم در مورد توحید صفاتی سخن میگوییم.
- آنگاه که بی نظیر بودن افعال خداوند را بیان میکنیم در واقع توحید افعالی را مطرح میکنیم.
بررسی انواع توحید که در مباحث اعتقادی از آن به «مراتب توحید» یاد میشود در واقع توضیح و تشریح این مطلب است که خداوند از جمیع جهات بینظیر و یکتاست.
در این مقاله قصد داریم برخی از مهمترین انواع توحید را بیان کنیم و کمی با آنها آشنا شویم.
خلاصه انواع توحید
در این مقاله پنج قسم اصلی از انواع توحید بیان میشود که معنای هر یک به اختصار چنین است:
۱ـ توحید ذاتی: یگانگی ذات خداوند. این جهان فقط یک خدا میتواند داشته باشد.
۲ـ توحید صفاتی: یگانه بودن در صفات و یکی بودن ذات و صفات خداوند.
۳ـ توحید افعالی: یگانه بودن خداوند در افعال و اینکه فاعل مستقلی غیر از خدا در عالم وجود ندارد.
۴ـ توحید تشریعی: حق هرگونه حکم و قانونگذاری فقط از آن خداست.
۵ـ توحید عبادی: انسان فقط باید از خدا اطاعت کند و فقط باید خدا را عبادت کرد.
اما توضیح مطلب را در ادامه مشاهده میفرمایید:
توحید ذاتی
توحید ذاتی به معنای یگانگی ذات خداوند است. یعنی نمی توان برای این جهان بیش از یک خدا فرض کرد و خدای یکتا هیچ شریکی ندارد. توحید ذاتی اصلیترین قسم از انواع توحید است و اقسام دیگر توحید به یک معنا آثار و لوازم توحید ذاتی می باشند. برای اثبات توحید ذاتی دلایل متعددی ذکر شده است که به ذکر بعضی از آنها می پردازیم:
۱. معرفت قلبی و فطری بر وجود خدای یگانه. رویکرد قرآن و روایات اینگونه است که معرفت قلبی خداوند از توحید جدا نیست. یعنی وقتی خدا اراده کرد که خود را به ما بشناساند؛ خدای یکتا را به ما شناسانده است. بنابراین با همان شناخت، هم وجود خدا و هم وحدانیت و یگانگی او ثابت می شود.
در روایتی زراره از امام باقر علیه السلام می پرسد: منظور از «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» 1 چیست؟ امام علیه السلام در جواب می فرمایند:
«فَطَرَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ عِنْدَ الْمِیثَاقِ عَلَی مَعْرِفَتِهِ أَنَّهُ رَبُهُمْ» 2
خداوند هنگامی که پیمان بر معرفتش را از انسانها گرفت؛ فطرت آنها را بر یگانه دانستن خدا سرشت. که همانا او رب ایشان است.
۲. دلیل دوم همان دلایل عقلی است که برای اثبات وجود خدا بیان میشود. یعنی همان ادله که خدا را به عنوان مبدأ عالم اثبات میکنند؛ یکی بودنِ خدا را نیز اثبات می کنند.
۳. دلیل عقلی که در قرآن و در آیه 22 سوره انبیاء ، اینگونه بیان شده است:
«لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ» 3
اگر در آسمان و زمین جز خدای یکتا خدایانی وجود داشت قطعاً تباه می شدند. پس منزه است خدا پروردگار عرش از آنچه وصف می کنند.
وقتی برای جهان دو خدا فرض میکنیم لازمه دوتا بودن، متفاوت بودن آنهاست. وقتی تفاوت به وجود آمد یعنی دو نوع اراده دارند؛ دو نوع تدبیر دارند؛ دو نوع ربوبیت بر عالم دارند. و هرکدام میخواهند عالم را به شکلی که خود صلاح میدانند نظم دهند. لذا در تدبیر عالم اختلاف نظر پیدا می کنند و طبیعی است که باعث نزاع دو خدا می شود و عالم به هم می ریزد و از بین می رود.
برای توضیح بیشتر میتوانید به مقاله «توحید ذاتی» مراجعه کنید.
توحید صفاتی
توحید صفاتی در مرتبه بعدی از انواع توحید است. که به نحوی به توحید ذاتی برمیگردد. برای توحید صفاتی چند معنا بیان شده است:
۱. به معنای یگانه بودن در صفات. یعنی همانطور که ذات خداوند یکی است و بی نظیر است؛ صفات خدا هم بی نظیر هستند. چه صفات ذاتی که به ذات خداوند بر می گردند و چه صفات فعلی که مربوط به افعال خداوند است.
۲. به معنای یکی بودن ذات و صفات خداوند. این معنا که در علم کلام مطرح شده است بیانگر این است که صفات خدا زائد بر ذات خداوند نیست. بلکه عین ذات خداوند هستند. این معنا طبق دیدگاه امامیه و معتزله است. در مقابل اشاعره که به اشتباه معتقدند صفات خدا زائد بر ذات اوست.
برای تحقیق در این زمینه مقاله مستقلی بنام « توحید صفاتی » تدوین شده است که میتوانید به آن مراجعه کنید.
توحید افعالی
سومین قسم از انواع توحید، توحید افعالی است که معانی متعددی برای آن ذکر شده است:
۱. معنای اول که توسط اشاعره و اهل حدیث مطرح شده است این است که جز خدا هیچ فاعلی در عالم نیست. یعنی هر فعلی که در عالم رخ می دهد خدا آن فعل را ایجاد می کند. و هیچ فاعلی غیر از خدا در عالم نداریم. حتی افعال انسانها مثل راه رفتن و غذا خوردن و … همه اینها را خدا خلق و ایجاد می کند و فاعلِ تمام افعال، خداوند است.
متکلمان از امامیه ومعتزله این دیدگاه را مردود میدانند و برای رد آن دلایلی مطرح می کنند. از جمله وجدان و علم حضوری و بدیهیِ هر فرد به این که فاعلِ افعالِ خودش است. یعنی خودش حرف می زند و خودش راه می رود. و می تواند حرف نزند و راه نرود. اراده از خودش است و می تواند اراده نکند. بنابراین فاعلِ افعالِ اختیاریِ انسان، خود انسان است. و اگر چنین نباشد جبر پیش می آید. یعنی انسان ها مجبور خواهند بود. در حالی که ما مختار هستیم.
پی نوشت ها
- سوره روم، آیه ۳۰.
- التوحید للصدوق، ص ۳۳۰.
- سوره انبیا، آیه ۲۲.
مطلب ادامه دارد.....
منبع : پایگاه ایمانور
نویسنده مقاله : استاد برنجکار