زنگ خطر برای ادامه بقای محافظهکاران از زبان عجم اوغلو
چرا ترامپ مهمترین گزینه جمهوریخواهان است؟
![پ چرا ترامپ مهمترین گزینه جمهوریخواهان است؟](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
- افزودن به علاقهمندیها
- اشتراکگذاری
- 1 پسندیدن
دارون عجماوغلو، استاد اقتصاد دانشگاه MIT و نویسنده کتابهای مطرحی چون «چرا ملتها شکست میخورند؟» و «دالان باریک: دولتها، جوامع و سرنوشت آزادی» است. وی حدود یک ماه قبل یادداشتی در رسانه project syndicate نوشت که بالای آن تصویری از یک هوادار ترامپ نقش بسته بود که متأثرانه بنر تبلیغاتی او را در دست گرفته است. عنوان این بود: «آیا محافظهکاری موفق به بازسازی خود میشود؟»
بورسان : ترامپ چهره سالهای اخیر محافظهکاری آمریکایی است. محافظهکاری رویکردی سیاسی است که معمولاً روی حفظ ارزشهای سنتی اجتماع و مقاومت در برابر تغییرات اقتصادی و اجتماعی تأکید دارد. در امریکا بیشتر محافظهکاران به حزب جمهوریخواه گرایش دارند.
اما هر نیروی سیاسی برای این که بتواند در یک کشور دموکراتیک در قدرت بماند، مجبور به انعطاف در مقابل تمایلات جامعه خواهد بود. این کاری است که راست میانه بارها در تاریخ اروپا و آمریکا مجبور شده انجام دهد و از محافظهکاری خود کمی فاصله بگیرد. عجماوغلو پس از روایت بازسازیهای قبلی راست میانه، به سرنوشت آن در آینده نزدیک میرسد؛ تندادن به تغییر یا افراطیترشدن؟ لااقل در آمریکا، پرستش ترامپ از سوی جمهوریخواهها بوی دومی را میدهد.
ادغام ناسیونالیسم در محافظهکاری
آن طور که نویسنده میگوید، در قرن ۱۹ که صنعتیشدن موجب ایجاد نابرابریهای وسیع و وضعیت بسیار بد طبقه کارگر شده بود، دموکراسی تودهای میتوانست احزاب راست میانه -مثل حزب محافظهکار بریتانیا- را برای همیشه حذف کند؛ اما راست میانه خود را بازسازی کرد. رهبر چنین تغییر رویکردی بنجامین دیزرائیلی در بریتانیای دهه ۱۸۶۰ بود؛ او برای گسترش پایگاه رأی حزب خود فکر میکرد یک ایدئولوژی ناسیونالیست محافظهکار برای کارگران هم جذاب خواهد بود. واقعاً هم این اصلاح باعث غلبه سیاسی محافظهکاران شد.
راستها چگونه توانستند در قدرت بمانند؟
عجماوغلو معتقد است محافظهکاران با ادغام چند فلسفه و غریزه به موفقیت رسیدند؛ اولین آن ناسیونالیسم در قالبهای گوناگون بود. دومی، تمایل به حفظ نهادهای سنتی و مراتب اجتماعی در مقابل تغییرات تند و رادیکال بود؛ بنابراین بخشی از جذابیت راست میانه برای رأیدهندگان خود مربوط به حفظ ترتیبات موجود مانند تبعیضهای جنسیتی و نژادی بود. سومین رویکرد راستهای جدید، تعهد به بازارها بود. این رویکرد باعث شد آنها در قرن بیستم بتوانند از خود در مقابل جایگزینهایی مثل سوسیالیسم شوروی و سوسیالدموکراسیها پس از جنگ جهانی دوم دفاع کنند.
اما در هر صورت محافظهکاران اروپایی و آمریکایی اهل سازش بودند. وقتی حزب وینستون چرچیل در نخستین انتخابات پس از جنگ جهانی دوم با ایده جدید دولت رفاه مخالفت کرد، شکست خورد. پس از آن بود که این حزب محافظهکار با بسیاری از ایدههای دولت رفاه صلح کرد. در کشورهای دیگر هم تا دهه ۱۹۸۰ میلادی، بعضاً راستها پا به پای احزاب چپ کارگری به نهادهای دولت رفاه پایبند بودند.
طرفداری از بازار رقابتی یا انحصارگرانی که حامی مالی هستند؟
دارون عجماوغلو یک عامل دیگر را نیز به علل موفقیت محافظهکاران در رأیگیریها میافزاید؛ آنها معمولاً حامی کسبوکارهای ثروتمند بودهاند که این کسبوکارها هم معمولاً به احزاب راست میانه کمک مالی میکردهاند. در چنین شرایطی راستها گاه با یک چالش روبهرو میگردند: از یک طرف شعارهای طرفدار بازارشان قرار دارد که مخالفت با انحصار یک بخش مهم آن است؛ و از طرف دیگر حمایت از کسبوکارهای بزرگ قرار دارد و انحصاری که به دست آوردهاند.
ریگان و تاچر؛ معماران بنای فعلی راستها
در دهه هشتاد میلادی با مشکلاتی که دولتهای رفاه با آنها روبهرو شدند، ایدههای تندتری از راستها مبنی بر مقرراتزداییهای گسترده ظهور کرد که میلتون فریدمن یکی از تبلیغکنندگان این ایدهها بود. این مقرراتزدایی به عنوان شعار سیاسی مارگرت تاچر -نخستوزیر بریتانیا- و رونالد ریگان -رئیس جمهور ایالات متحده- روی کار آمد و در دهه نود با فروپاشی شوروی شتاب بیشتری در دنیا گرفت. نویسنده علت افزایش نابرابری در چهار دهه گذشته را نیز به این رویکرد مقرراتزدایی نسبت میدهد؛ چهار دههای که همراه با جهانیسازی و ماشینیشدن وسیع بوده است. در همین زمان ظهور انحصارگران غولپیکر و مولتی-میلیاردها که حامی رسانههای راستگرا هستند، تعهد راستها به بازار رقابتی را به یک شوخی تبدیل کرده است.
راست به چه گونه تغییری نیازمند است؟
عجماوغلو معتقد است راستها دوباره نیاز به یک بازسازی اساسی دارند. تلاشهای آنگلا مرکل در آلمان برای انجام اقداماتی شبیه سوسیالدموکراتها یا بوریس جانسون در بریتانیا برای احیای محافظهکاری ناسیونالیست، میتواند ایدهای از آنچه ممکن است راستها در دنیا به سمت آن بروند، بدهد. اما نویسنده معتقد است چالشی که جهان و راستها با آن روبهرواند بزرگتر از اینهاست و این رویکردها موفق نخواهد بود.
در واقع این استاد دانشگاه MIT میگوید اگر راستها بخواهند با سرچشمههای نابرابری و چالشهای جهانیشدن و فناوریهای بزرگ که مسائل امروز کشورهای پیشرفته هستند، مقابله کنند، باید تغییری اساسی در خود ایجاد کنند. چرا که آنها دهههاست به کسبوکارهای بزرگ و افراد ثروتمند وفادار بودهاند. وی معتقد است آنها حتی دیگر به فکر سازش و اصلاح جهت افزایش پایگاه رأی نیستند؛ در واقع در ایالات متحده جمهوریخواهها مدتهاست در نظام سیاسی و رأیگیری آمریکا روی تخصیص نامناسب قدرت به مناطق روستایی که راستگرا هستند، حساب میکنند. اما این وضعیت تا ابد ادامه ندارد.
افزایش شهرنشینی تهدید مهمی برای پایگاه رأی جمهوریخواههاست
با رشد جمعیتی رأیدهندگان شهری و تحصیلکرده و همچنین نارضایتیهای فزاینده به خاطر رکود اقتصادی، اوضاع میتواند برای راستها خطرناک شود. نویسنده فکر میکند یا راستها متوجه نیاز خود به اصلاح میشوند یا برعکس، افراطیتر میشوند و به پایگاه رأی اقلیت خود اتکای بیش از حد میکنند و در نهایت شاید از آن در مقابل خود دموکراسی بهره ببرند.
انتخاب راه دوم توسط محافظهکاران امریکایی: ترامپ
عجماوغلو معتقد است در حال حاضر راستهای ایالات متحده بیشتر به گزینه دوم، یعنی افراط بیشتر و اتکا به اقلیت، به جای اصلاح خود جهت افزایش پایگاه رأی تمایل دارند؛ چرا که حزب جمهوریخواه همچنان به شدت از دونالد ترامپ هواداری میکند. پیشبینی این اقتصاددان این است که با توجه به این شواهد، قطبیشدن عمیقتر و حکومت ناکارا پیش روی ایالات متحده قرار دارد. و این یعنی بعید است سیاستهای موفقی در مقابله با نابرابری، تغییرات اقلیمی و سلطه سنگین شرکتهای عظیم فناوری اتخاذ گردد. پیشبینی ناامیدکنندهتر وی این است که در صورت بازگشت ترامپ در ۲۰۲۴، قوتگرفتن یک اقتدارگرایی سرکوبگر دور از ذهن نیست.