یکی از مباحثی که ارتباطی مستقیم با زندگی انسان دارد، مسئولیت پذیری است، زیرا بخشی از هویت آدمی، در قلمرو مسئولیت ها و تکالیف فردی وی شکل می گیرد. مسئولیت در سه جلوه رخ می نماید: مسئولیت فردی، مسئولیت اجتماعی و مسئولیت الهی که در قبال خود، خلق و خدا معنا پیدا می کند. با ایفای نقش انسان در این سه حوزه، و عبور خط سیر زندگی آدمی از این مراحل، موفقیت و کام یابی و خود شکوفایی نصیب وی خواهد شد.
هر چند این موضوع، با برخی مباحث فلسفی و کلامی و روان شناسی ارتباط پیدا می کند، لکن سعی ما بر آن است که این موضوع را تا آن جا که با زندگی انسان مرتبط می شود و با رویکردی اخلاقی، بررسی کنیم.
مسئولیت در لغت
مسئولیت، به معنای پاسخ گو بودن و مورد بازخواست قرار گرفتن است. ارباب لغت، مسئولیت را مرادف با موظّف بودن و یا متعهد بودن به انجام امری می دانند.(1) این واژه با واژه هایی مانند وظیفه، تکلیف، تعهد و حق، تلازم دارد، زیرا تا وظیفه ای بر دوش کسی نباشد، مسئولیتی در قبال انجام یا ترک آن نخواهد داشت و هرگاه سخن از حق به میان می آید، تکلیف و مسئولیتی هم در پی آن خواهد بود و با اثبات حق برای یک طرف، تکلیف و مسئولیتی متوجه طرف دیگر خواهد شد.
اهمیت مسئولیت پذیری
در قرآن مجید آیات فراوانی وجود دارد که اهمیت مسئولیت پذیری را برای انسان بیان کرده است؛ مثلاً قبول مسئولیت در قرآن به بار سنگین تشبیه شده است: «و لا تزر وازرة وزر اخری؛(2) هیچ گناه کاری، بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد.»
در این آیه، «وزر» به معنای سنگین است و در برخی از تفاسیر به معنای گناه و مسئولیت نیز آمده است؛ یعنی در روز رستاخیز هر کس مسئول پاسخ گویی به اعمال خویش است.(3)
ابعاد این پاسخ گویی به قدری وسیع است که حتی اعضا و جوارح انسان را نیز در بر می گیرد. خداوند می فرماید: «و لا تقف مالیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولاً؛(4) از آن چه نمی دانی پیروی نکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئول اند.»
اهمیت مسئولیت پذیری به اندازه ای است که در بسیاری از تفاسیر، از امانت الهی به همان تعهد و قبول مسئولیت یاد شده است: «این بار امانتی است که در آغاز آفرینش به آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه شد، از حملش امتناع ورزیدند؛ [ اما ]انسان پذیرفت.(5)
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
این آیه نشان می دهد که انسان به دلیل قابلیت هایش می توانسته ولایت الهی را بپذیرد؛ یعنی در جاده عبودیت و کمال به سوی معبود لایزال، سیر کند.(6) همین مسئولیت پذیری بود که امام علی (ع) را به قبول خلافت یا سکوت وادار کرد و امام حسین (ع) را به قیام علیه یزید و در نهایت کشته شدن خود و اسارت خاندانش، کشاند.
و همین مسئولیت پذیری است که مؤمن را بین خوف و رجا نگه داشته است، چون احتمال می دهد وظایف لازم خود را در برابر خدا انجام نداده باشد.(7)
اقسام مسئولیت
به طور کلی، مسئولیت انسان به سه قسم تقسیم می شود:
1 - مسئولیت عبادی: انسان مسلمان، مسئول عبادت و بندگی آستان ربوبی حضرت حق است. البته در فرهنگ اسلامی به هر چیزی که برای رضای خداوند انجام شود عبادت گفته می شود، ولی در معنای خاص، عبادت به دو نوع فردی و اجتماعی تقسیم می شود. عبادت فردی مانند نماز فُرادا و روزه، و عبادت اجتماعی مانند نماز جماعت، حج، زکات، خمس، امر به معروف و نهی از منکر و جهاد.
2 - مسئولیت مدنی: انسان از حیث مالی، در قبال خدا، فرد و جامعه مسئولیت مدنی دارد؛ یعنی نمی تواند در مال دیگران تصرف کند و یا به فرد و جامعه، ضرر برساند.
3 - مسئولیت جزایی: انسان در برابر خدای بزرگ، فرد و جامعه، مسئولیت جزایی دارد. بنابراین اگر مرتکب گناه یا موارد حدود و قصاص و دیات شود، باید مسئولیت را تحمل کند، که در کتاب های فقهی، عمل جنایی و میزان کیفر آن مشخص شده است.
البته مسئولیت مدنی و جزایی، در حوزه های مختلف تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و غیره مطرح است که در گستره مسئولیت پذیری به تفصیل بیان خواهد شد.شرایط مسئولیت پذیری
مسئولیت پذیری، مقدمات و شرایطی دارد:
1 - اختیار: مسئولیت پذیری، زمانی تحقق می پذیرد که رسالت و تکلیفی در کار باشد؛ یعنی انسان، با اراده و اختیار خود، مسئولیت انجام اموری را برعهده گرفته باشد.
2 - بلوغ عقلی و شرعی: مسئولیت در جایی اعتبار دارد که فرد، دارای قدرت تمییز و ادراک باشد. از این رو در اسلام، طفل و دیوانه، تکلیف و مسئولیت ندارند.
3 - علم: زمانی می توان فرد را بازخواست کرد که قبلاً مسئولیت خود را شناخته باشد.
4 - قدرت: یکی از شرایط مهم مسئولیت، قدرت برانجام یا ترک عمل است. فرد ناتوان هر چند آگاه باشد، مسئول نخواهد بود. از این رو قرآن مجید می فرماید: «لا یکلف الله نفساً الّا وسعها».(8)
ضرورت مسئولیت پذیری
پاسخ گو بودن انسان، چه ضرورتی دارد؟
از چند راه می توان ضرورت مسئولیت پذیری انسان را بیان کرد:
1 - هدف مندی خلقت انسان
خداوند حکیم، برای آفرینش انسان و جهان، هدفی داشته است. خدا در قرآن مجید هدف از خلقت انسان را عبادت و بندگی می داند: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛(9) جنّ و انس را نیافریدم جز این که مرا عبادت کنند». بر این اساس، خداوند طریقه عبادت و بندگی خود را به صورت برنامه هایی به رسول خویش ابلاغ کرده است و پس از پیامبر (ص)، امامان معصوم وظیفه آموزش معارف دین را برعهده داشته اند. پس بزرگ ترین مسئولیت انسان، در برابر نعمتِ هدایت و ولایت است، زیرا بدون تشریح دین و هدایت انسان، تمامی راه ها به سوی کمال و سعادت او مسدود می شد و خلقت انسان، بی فایده بود. اگر آدمی در مقابل نعمت هدایت و ولایت احساس مسئولیت نکند، خود را به مرتبه حیوانیت تنزّل داده و از خود واقعی فاصله گرفته است.
تعهد و مسئولیت، مرز انسانیت است. امام علی (ع) می فرماید: «انّ البهائم همّها بطونها و ان السباع همّها العدوان علی غیرها؛(10) بی تردید، چهارپایان در تلاش برای پر کردن شکم خویش اند و درندگان درپی تجاوز کردن به دیگران اند»؛ یعنی حیوانات، وظیفه شناس نیستند و خود را پاسخ گو نمی دانند.
آن حضرت انسان هایی را که دچار غفلت شده و از انجام مسئولیت، شانه خالی کرده اند، به چهارپایان تشبیه کرده و می فرماید: ای غافلان که از کارهایتان غفلت نمی شود و ای ترک کنندگان فرامین الهی که از کارهایتان بازخواست می شوید، شما را چه شده است که از خدا روی گردان شده اید و به غیر او گرایش دارید؟! گویی که شما نه انسان، که چهارپایانی بی اراده هستید که شبانشان به چراگاهی و آبشخوری آلوده برده است.(11)
آن حضرت ضمن بیان احساس مسئولیت خود در قبال فقرا در نامه ای به عثمان بن حنیف می نویسد: آیا سزاوار است که چرندگان، فراوان بخورند و راحت بخوابند و گله گوسفندان پس از چرا کردن به آغُل رو کنند و علی نیز از زاد و توشه خود بخورد و استراحت کند؟ چشمش روشن باد که پس از سالیان دراز، چهارپایانِ رها شده و گله های گوسفندان را الگو قرار دهد.(12)
انسان، با اراده و اختیار راهی را برمی گزیند که به سعادت یا شقاوت او می انجامد. گاهی گرفتار غرایز می شود و در گرداب حیوانیت دست و پا می زند و گاهی نیز روح ملکوتی به یاری اش می شتابد و او را به بالا می برد.
جان گشاید سوی بالا بال ها
در زده تن در زمین چنگال ها(13)
به برکت احساس تکلیف و انجام مسئولیت است که انسان می تواند از چنگال زمین رها شود و از فرش به عرش برسد.
2 - متقابل بودن حق
نکته دیگری که مسئولیت پذیری انسان را ثابت می کند، متقابل بودن حق در عالم تکوین است. خداوند به انسان به حکم کامل بودن و اشرف مخلوقات بودن، حق استفاده از معادن، دریاها، جنگل ها، گل ها، گیاهان، حیوانات و غیره را داده و سراسر گیتی را کارگزاران آدمیان و مسخّر آنان گردانیده است: «آیا ندانسته اید که خدا آن چه را که در آسمان ها و آن چه را که در زمین است، مسخّر شما ساخته و نعمت های ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است.»(14)
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
اگر انسان حق بهره برداری از موجودات دیگر را دارد، موجودات عالم نیز بر انسان حق دارند، چون همیشه حق طرفینی است. این حقْ داشتن، تعهد آور و مسئولیت آفرین است. از این رو امام علی (ع) می فرماید: بندگان خدا، خدا را در نظر بگیرید؛ شما در حق شهرها و بندگان او مسئولیت دارید. حتی نسبت به سرزمین ها و حیوانات اهلی که در اختیار شماست.(15)
3 - نگاه دینی به خود و جهان
نکته مهم دیگر، نگاه دینی به خود و جهان است. به تعبیر استاد مطهری (ره): جهان بینی ها با هم تفاوت دارند، یکی تعهدآور است و دیگری نیست؛ یعنی یک جهان بینی برای انسان مسئولیت ایجاد می کند و دیگری نه.
جهان بینی توحیدی، تعهدآور است،(16) زیرا در این جهان بینی، آفرینش هیچ موجودی عبث نیست. انسان در میان موجودات، از شرافت و کرامت مخصوص برخوردار است و وظیفه و رسالتی خاص دارد، پس مسئول تکمیل و تربیت خود و اصلاح جامعه خویش است.(17)
اسلام، دینی تکلیف گراست و اصولاً دین داری بدون مسئولیت پذیری و تعهد، معنایی ندارد. امام سجاد (ع) می فرماید: خدای عزوجل بر تو حقوقی دارد که تو را احاطه کرده است.(18) اما تفکر اومانیستی، مسئولیت گریز است، زیرا یکی از پی آمدهای اومانیسم (انسان مداری) آزادی خواهی است. اومانیست ها ارزش های دینی را ارزش های الهی و لازم الرعایة نمی دانند، زیرا با آزادی و استقلال آدمی، سازگار است. در این دیدگاه، این انسان است که حقوق خویش را تعیین می کند، نه آن که تکلیفی از مافوق برای او تعیین شود. بر این اساس، انسان حق دارد نه تکلیف.(19)
پی آمد دیگر تفکر انسان مدار، آزادی عنان گسیخته و بی حد و مرز است که دیگر جایی برای تکلیف، مسئولیت و رعایت مصالح عمومی باقی نمی گذارد. در این بینش، سخن از حقوق هر انسان (نه تکلیف و مسئولیت او) مطرح است. او باید حق خود را بستاند، نه تکلیف خود را انجام دهد.(20)
اساساً بنابر بینش دینی، انسان هم حق دارد و هم تکلیف. علاوه بر آن که افراد هر یک طالب حقوق خود هستند، در برابر رعایت حقوق دیگران، احساس مسئولیت می کنند و خود را در پیش گاه خداوند، مسئول می دانند. البته در اسلام پیش از آن که از حق و طلب افراد بر دیگران سخن گفته شود، وظیفه و مسئولیت آنان یادآور شده است که خود نوعی پاس داشت و احیای حقوق آدمیان است.
نکته مهم دیگر آن است که تأکید دین بر مسئولیت پذیری، بهترین شیوه احقاق حقوق است. دین در عین احترام به حقوق انسان ها، از زبان تکلیف و مسئولیت، در صدد کنترل و جهت دهی به غرایز خودخواهانه بوده است.
دلایل منکران مسئولیت اخلاقی
کسانی که مسئولیت اخلاقی را نفی می کنند، با بیان های مختلفی کوشیده اند اثبات کنند افعال صادره از انسان، به شرایط و احوال گره خورده است که با توجه به آن ها، امکان بروز ارادی آن نیست و خواست و اختیار انسان هیچ دخالتی در تحقق یا عدم آن ندارد.
جبرگرایان بر اساس نظریه خود معتقدند: تمام افعال انسان مستقیماً به اراده الهی است و هر عملی که از او سر بزند در واقع عمل او نیست. در حقیقت، انسان شبیه یک دستگاه مکانیکی است که تمام حرکات و سکناتش از خارج کنترل می شود. عده ای از آنان با استناد به قادر مطلق بودن خداوند، هر گونه تأثیر و دخالت اسباب دیگر را در انجام کارهای انسان نفی کرده و به صراحت گفته اند: خداوند اعمال بندگانش را خلق می کند و بندگان قادر به خلق هیچ یک از آن ها نیستند.(21) در حالی که قدرت مطلق خدا با اختیار انسان منافاتی ندارد. برخی نیز با تمسک به عالِم مطلق بودن خداوند، پنداشته اند که اختیار و اراده آزاد انسان، توهّمی بیش نیست. غافل از این که علم الهی به هر حادثه ای به همان گونه تعلّق می گیرد که واقع می شود. افعال اختیاری انسان نیز با قید اختیاریت، معلوم خداوند هستند.(22)
یکی دیگر از ادله ای که جبرگرایان به آن استناد کرده اند، مسئله قضا و قدر الهی است. برخی گمان کرده اند اعتقاد به قضا و قدر الهی با اختیار انسان سازگاری ندارد؛ یعنی با وجود تعلّق اراده الهی به افعال آدمی، اراده انسان معنایی ندارد، زیرا فعل واحد نمی تواند مستند به اراده دو فاعل باشد.(23)
در پاسخ باید گفت: استناد فعل واحد به اراده دو فاعل، تنها در صورتی محال است که هر دو فاعل در عرض یک دیگر و هم تراز فرض شوند اما اگر در طول یک دیگر باشند اشکالی ندارد.(24)
گروهی از جبرگرایان، با استاد به عوامل طبیعی، مسئولیت اخلاقی را انکار کرده اند. آن ها معتقدند: قوانین طبیعی و عوامل محیطی، قانون وراثت و ویژگی های ژنتیکی، موجب برانگیخته شدن تمایلات و انگیزه های خاصی در انسان می گردد. بنابراین افعال به ظاهر ارادی انسان، معلوم یک سلسله عوامل طبیعی، محیطی و ژنتیکی هستند. پس افراد را اخلاقاً نمی توان پاسخ گوی کارهایشان دانست و آنان را ستایش یا سرزنش کرد.
پاسخ این سخن، روشن است. تأثیر محیط و عوامل یاد شده، در شکل گیری رفتار آدمی، انکارناپذیر است اما تأثیر آن ها صرفاً در حد زمینه سازی است و هرگز اختیار را از انسان سلب نمی کند. قرآن مجید از زبان پیامبر (ص) در پاسخ گروهی از افراد گمراه که علت ضلالت خود را تأثیر محیط دانسته و می گفتند: ما پدران خود را بر این روش یافته و از آنان پیروی می کنیم، فرموده است: حتی اگر برای شما چیزی بیاورم که از آن چه پدرانتان را بر آن یافته بودید، هدایت کننده تر باشد؟ گفتند: ما به آیینی که شما را بدان فرستاده اند بی ایمانیم.(25)
بنابراین اراده انسان حرف آخر را می زند، نه محیط و نه وراثت.
آسیه، زن فرعون در شرایط سخت و در کاخ فرعون، ایمانش را حفظ کرد و حتی در زیر شکنجه هم دست از اعتقاداتش برنداشت، اما پسر نوح پیامبر، با وجود برخورداری از محیط مساعد، به دعوت پدرش پاسخ منفی داد و از غرق شدگان گردید.
گستره مسئولیت پذیری
در مبانی دینی، مسئولیت پذیری و پاسخ گویی، گستره وسیعی دارد. از آن جا که انسان چهار گونه ارتباط دارد - ارتباط با خویشتن، ارتباط با خداوند، ارتباط با جهان هستی و ارتباط با انسان های دیگر - طبیعی است که در این چهار بخش مسئولیت هایی را داشته باشد.
1 - مسئولیت انسان در برابر خداوند: اساسی ترین و ریشه ای ترین مسئولیت انسان، مسئولیت در برابر خداوند است و مسئولیت های دیگر نیز از آن ناشی می شود، زیرا مالک حقیقی خداست و هیچ موجودی در برابر او، از خود استقلالی ندارد.(26) انسان باید به دلیل تصرّف در نعمت های الهی، در برابر خداوند، پاسخ گو باشد. از این رو قرآن کریم می فرماید: «به طور قطع از نعمت هایی که در اختیار آدمیان قرار گرفته است، پرسش خواهد شد.»(27)
مسئولیت انسان در برابر خدا در دو چیز خلاصه می شود: شناخت خدا و پرستش خدا. البته شناخت صحیح خدا، جز از طریق وحی الهی امکان پذیر نیست. معرفت حاصل از فطرت. یک شناخت بسیار اجمالی است که در مقام معرفی خدا، نارسا و ناتوان است.
قرآن مجید در آیاتی مختلف خود را معرفی کرده و کیفیت پرستش خدا را مشخص نموده است. امام سجاد (ع) در مسئله حقوق می فرماید: حق بزرگ خدا بر تو آن است که او را بپرستی و چیزی را شریک او نسازی که اگر چنین کردی، کار دنیا و آخرت را کفایت خواهد کرد.(28)
2 - مسئولیت انسان در برابر خویش: انسان در برابر خود مسئولیت هایی دارد:
الف) خودشناسی: روایات فراوانی از معصومین در مورد لزوم معرفت نفس و خودشناسی وارد شده که واضح است منظور از آن ها، شناخت تن نیست بلکه شناخت روح و روان آدمی و معرفتِ آغاز و فرجام اوست.
ب) خودسازی: یکی دیگر از مسئولیت های انسان، خودسازی است. امام سجاد (ع) درباره مسئولیت انسان در برابر خویش و اعضا و جوارح، مطالب مهمی را بیان فرموده اند که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.
اما حق زبانت این است که او را گرامی داری از این که به فحش عادت کند، بلکه او را به سخن خوب و شایسته وادارش کن... حق گوش، پاک داشتن اوست از این که راه دلت باشد مگر برای خبر خوبی که در دلت خیر پدید آورد یا اخلاق شایسته ای نصیب تو کند... اما حق چشم بر تو این است که آن را از هر چه بر تو حلال و روا نیست، بپوشانی و مبتذلش نکنی مگر برای عبرت آموزی.(29)
3 - مسئولیت انسان در برابر طبیعت: انسان در برابر طبیعت و جان داران، مسئولیت خاصی دارد. یکی از مسئولیت های او، عمران و آبادانی زمین است. قرآن مجید می فرماید: «هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها؛(30) او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما طلبید». بهره گیری از جنگل ها و مراتع و دریاها و محیط زیست باید به شکلی صورت گیرد که به حیات آن ها صدمه ای وارد نشود.
4 - مسئولیت انسان در برابر حیوانات: در قوانین حقوقی جوامع و ملل پیش از اسلام، حقوقی برای حیوانات دیده نمی شود و اگر پس از اسلام، مقرّراتی وضع شده ناظر به جنبه عاطفی محض انسان ها بوده است و هیچ عامل تضمین و تأمین الزامی ندارد؛ هم چنان که در اروپای قرن اخیر نیز، حرکاتی درباره حمایت از حیوانات مشاهده می شود اما مستند به عاطفه محض است. اما اسلام، برای حیوانات حقوقی قائل است(31) و جان هر جان داری را محترم می شمارد، البته مادامی که عامل ضرر برای انسان ها نباشد. این احترام، منشأ وضع قوانین حقوقی درباره حیوانات گشته است. بر این اساس است که می گوییم انسان در قبال حیوانات نیز مسئولیت دارد؛(32) مثلاً باید وسایل زندگی آن ها را فراهم کند واگر صاحب حیوان از انجام این وظایف خودداری کرد، حاکم اسلامی، نخست او را ارشاد می کند و وی را به اداره زندگی مجبور می سازد و اگر از اطاعت حاکم، تمرّد کرد، از راه های دیگر مانند فروش حیوان یا ذبح آن و یا رها کردن حیوان، آن را از فشار زندگی نجات می دهد.
در اسلام هرگونه آزار رساندن به حیوان، ممنوع است. مانند زدن، دشنام دادن، گذاشتن بار سنگین بر پشت حیوان و اجبار آن به حرکت سریع که موجب اذیت باشد. امام علی (ع) فرموده است. خدا لعنت کننده حیوان را لعنت می کند.(33)
شکار حیوانات برای تفریح و بدون احتیاج، حرام است.(34) شکار جوجه پرندگان در آشیانه، مادامی که به پرواز درنیامده است، حرام است، زیرا جوجه در آشیانه، در پناه خداست.(35)
5 - مسئولیت انسان در برابر اجتماع: انسان موجودی اجتماعی است و به جامعه نیازمند است. رابطه انسان و اجتماع، یک رابطه طرفینی است و آثار سودمندی که به برکت ارتباط با جامعه و اجتماع نصیب انسان می شود، بی شک سبب ایجاد حس مسئولیت در برابر آنان خواهد شد.
بر اساس مبانی اسلام، جامعه اسلامی پیکره واحدی است و مسلمانان نمی توانند درباره سرنوشت دیگران بی تفاوت باشند. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؛(36) همه شما چون چوپان، مسئول زیردستان خود هستید».(37) در روایتی دیگر فرموده است: هر کس شب را به صبح بگذراند و به امور مسلمانان همت نگمارد و در اندیشه کارهای آنان نباشد از آن ها نیست و کسی که بشنود مردی فریاد می زند و کمک می خواهد و به او کمک نکند مسلمان نیست.(38) در این جا به بعضی از مسئولیت های اجتماعی انسان اشاره می کنیم:
5 - 1 - مسئولیت انسان در برابر خانواده: کوچک ترین واحد اجتماع، خانواده است. با ایجاد پیوند زناشویی، زندگی مشترک میان زن و مرد آغاز می گردد و این، نقطه شروع شکل گیری کانون خانواده است که مسئولیت هایی را برای زن و شوهر ایجاد می کند. امام سجاد (ع) در مورد حقوق متقابل زن و شوهر می فرماید: حق زن این است که بدانی خدای عزوجل او را مایه تسکین و انس تو قرار داد و بدانی این نعمت از سوی خدا به تو ارزانی شد و باید آن را گرامی بداری و به او مهربانی کنی. اگر چه حق تو بر او واجب تر است.او نیز بر تو حق دارد که به وی ترحّم کنی، زیرا او اسیر توست، و غذا و لباسش را فراهم نمایی و اگر از روی نادانی حرکتی کرد، عفوش نمایی.(39)
از نظر قرآن، سرپرست خانواده، نسبت به اعضای خانواده مسئولیت دارد. قرآن مجید می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً؛(40) ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ نگه دارید». امام صادق (ع) در پاسخ به این سؤال که چگونه زن و فرزند خود را از آتش حفظ کنیم؟ فرمود: آن ها را بدان چه خدا امر و نهی کرده، امر و نهی کن. اگر اطاعت کردند، تو ایشان را حفظ کرده ای و اگر تو را فرمانبرداری نکردند، آنان گناه کارند و تو آن چه را برعهده داشتی انجام داده ای.(41)
از روایات معصومین (ع) برمی آید که پدر و مادر در برابر فرزندانشان مسئولیت دارند. امام سجاد (ع) می فرماید: فرزند، قسمتی از وجود توست. خوبی و بدی او با تو ارتباط پیدا می کند. پس در تربیت و راهنمایی او باید کوشا باشی. با او چنان رفتار کن که در دنیا آثار نیک تو، زیور و مایه سرافرازی تو باشد و در آخرت و در پیش گاه خدا شرمنده نباشی. عمل کن درباره فرزندت چون عمل کسی که می داند اگر به فرزندش احسان کند پاداش داده می شود واگر بدرفتاری کند مؤاخذه می گردد.(42)
البته فرزندان نیز در برابر پدر و مادر مسئولیت بزرگی دارند، چون پدر و مادر، سمبل نیکی و احسان اند و بر فرزندان حق حیات دارند که حقی بالاتر از آن نیست، لذا در قرآن مجید در کنار توحید، نیکی به پدر و مادر ذکر شده است.(43)
5 - 2 - مسئولیت انسان در برابر خویشاوندان: اسلام به منظور تقویت پیوندهای اجتماعی، ارتباط با خویشاوندان را لازم دانسته است. در متون دینی، از این موضوع به صله رحم یاد شده است.
اهمیت این موضوع به حدی است که روز رستاخیز از انجام این فریضه سؤال خواهد شد. قرآن مجید می فرماید: از خدا بترسید هنگامی که چیزی از یک دیگر می خواهید نام او را می برید و نیز از قطع رابطه با خویشاوندان خود بپرهیزید که خداوند مراقب شماست.(44) بر این اساس، فقها صله رحم را واجب و قطع رحم را حرام دانسته اند.
5 -3 - مسئولیت انسان در برابر همسایگان: یکی از مسئولیت های اجتماعی انسان، چگونگی رفتار او با همسایگان است. حق همسایه چنان سنگین است که امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: درباره همسایگان از خدا بترسید که این سفارش پیغمبر شماست. پیوسته در مورد همسایگان سفارش می کرد تا بدان جا که گمان کردیم آن ها از یک دیگر ارث می برند.(45)
امام علی (ع) حد همسایگی را چهل خانه از چهار طرف خانه انسان تعیین کرده است.(46)
5 - 4 - مسئولیت انسان در برابر هم نوعان: از نظر آموزه های دینی، حس مسئولیت انسان ها از دایره مسلمانان و خویشاوندان فراتر رفته و همه هم نوعان را در برمی گیرد. امام علی (ع) می فرماید: به مردم محبت داشته باش، چون آن ها از دو دسته خارج نیستند: یا برادر دینی تواَند و یا نظیر تو در آفرینش هستند.(47)
5 - 5 - مسئولیت انسان در برابر انحرافات: با توجه به پیوندهای اجتماعی، هیچ کار بدی در اجتماع انسانی، در نقطه خاصی محدود نمی شود، بلکه همانند آتشی است که ممکن است به نقاط دیگر نیز سرایت کند. پس می توان گفت: در اجتماع چیزی به نام ضرر فردی وجود ندارد. بر این اساس پیامبر اکرم (ص) می فرماید: یک فرد گناه کار در میان مردم همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود و به هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد، تبری برداشته و به سوراخ کردن موضعی بپردازد که در آن نشسته است و هر گاه به او اعتراض کنند، در جواب بگوید من در سهم خود تصرف می کنم، اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده و یک باره همگی در دریا غرق می شوند.(48)
حضرت با این مثال، مسئولیت نظارت فرد بر اجتماع را یک حق طبیعی دانسته است. اسلام از این مسئولیت مهم به «امر به معروف و نهی از منکر» یاد کرده است. قرآن مجید در آیات مختلفی سخن از این فریضه بزرگ به میان آورده و در آیه ای آن را بر فرایض مهمی چون نماز، زکات و اطاعت خدا و رسول، مقدّم کرده است،(49) که بیان گر اهمیت فوق العاده آن نسبت به سایر واجبات است. امام علی (ع) می فرماید: تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون آب دهان در برابر دریای پهناور است.(50)
ساکتِ راضی، شریک جرم و مستحق کیفر الهی است. امام علی (ع) می فرماید: با این که شتر حضرت صالح را فقط یک نفر از بین برد ولی قرآن می فرماید: جمعی او را کشتند و گرفتار عذاب شدند. این به دلیل آن است که آن گروه به عمل آن فرد راضی بودند.(51)
متأسفانه با همه تأکیدی که بر اجرای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه و مقابله با انحرافات شده است، عده ای به بهانه های مختلف مانند خجالت کشیدن، ترس، طمع، رفاه طلبی، تن پروری و غیره از این مسئولیت خطیر، شانه خالی می کنند و برای خود عذر می تراشند، در حالی که هیچ عذری پذیرفتنی نیست.
مسئولیت خواص
هر چند در نظام ارزشی اسلام، مسئولیت متوجه همه آحاد جامعه است، اما افرادی که در جامعه از ویژگی خاصی برخوردارند، مسئولیت بیش تری دارند، که از آن جمله است:
1 - مسئولیت پیامبران: مسئولیت خواهی با برخورداری از اختیارات رابطه مستقیم دارد. از آن جا که خداوند به پیامبران خود اختیاراتی داده، طبیعی است که از آن ها مسئولیت بخواهد. ازاین رو قرآن مجید می فرماید: «لنسئلّن المرسلین؛(52) ما حتماً از پیامبران پرسش می کنیم.»
البته خداوند از همه چیز اطلاع دارد اما سنّت الهی این است که همگان پاسخ گوی اختیارات و مسئولیتی باشند که به آنان داده شده است. این امر آن قدر اهمیت دارد که خداوند حضرت محمد (ص) را تهدید می کند که اگر در انجام دادن رسالت، کوتاهی کند و چیزی به دروغ به خدا نسبت دهد، با او معامله ای سخت می کند. اگر پیامبر حتی یک کلمه از پیش خود جعل کند و به ما نسبت دهد با دست توانای خود او را می گیریم و رگ حیاتش را قطع می کنیم.(53) این تهدید برای آن است که همگان بدانند در انجام دادن مسئولیت ها، جای هیچ گونه خیانتی نیست و همگان در برابر خدا، باید پاسخ گو باشند.
2 - مسئولیت آگاهان: از نظر آموزه های دینی، هر چه انسان آگاه تر باشد، مسئول تر خواهد بود. معیار واقعی سنجش آگاهان جامعه، ایفای مسئولیتی است که بر دوش آنان است. اسلام، علمی را ارزش مند می داند که با مسئولیت پذیری همراه باشد. اگر اسلام، عالِم را بر عابد ترجیح داده به طوری که پیامبر اکرم (ص) عالم را هفتاد درجه برتر از عابد دانسته است(54) دلیلش آن است که عالم علاوه بر اصلاح خویش، مسئولیت سازندگی اجتماع را نیز بر دوش می کشد. لذا امام رضا (ع) می فرماید: متوجه باشید که فقیه کسی است که به مردم خدمت کند و وجودش برای اجتماع سودمند باشد و مردم را از چنگال دشمنان نجات بخشد.(55)
ادای مسئولیت اجتماعی، در حقیقت، پیمان خدا با دانشمندان است. امام علی (ع) دلیل پذیرش خلافت خود را چنین بیان می کند: «و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم...؛ اگر نبود این که خداوند از دانشمندان جامعه پیمان گرفته که در برابر سیری ستم گر و گرسنگی ستم دیده رضا ندهند و آرام و خاموش ننشینند،(56) رشته این کار را کنار می گذاشتم.»
قرآن مجید یکی از مشخصات دانشمندان راستین را بیم از خدا می داند.(57) این بیم، بیم از موجود وحشتناک نیست، چرا که خدا خالق همه زیبایی هاست؛(58) بلکه این بیم، ناشی از سنگینی مسئولیت است.
قرآن مجید، آگاهان بی مسئولیت را به شدت توبیخ کرده به طوری که عالم بی عمل و مسئولیت گریز یعنی «بلعم باعورا» را به سگ تشبیه کرده است؛(59) عالمی که به گفته شهید ثانی، دوازده هزار شاگرد، درس او را می نوشتند.(60) این دانشمند در جامعه ای زندگی می کرد که فساد و انحراف و بی عدالتی در آن رواج داشت. او با علم به این موضوع در خدمت فراعنه درآمد ودر صف مخالفان موسی (ع) قرار گرفت.
امام باقر (ع) می فرماید: منظور اصلی از تمثیل بالا، بلعم است، ولی این تمثیل، شامل هر مسلمانی نیز می شود که تمایلات نفسانی اش را بر هدایت خدا و عمل به مسئولیت، مقدّم دارد.(61)
3 - مسئولیت کارگزاران: دولت مردان و مسئولان که بار اداره وهدایت جامعه را بر دوش دارند، در قبال آحاد مردم، مسئولیت های فراوانی دارند که به طور خلاصه به آن ها می پردازیم:
الف) ساده زیستی: به دلیل آن که مدیران جامعه در معرض دید مردم هستند، باید بیش تر مواظب خود و اطرافیانشان باشند، زیرا ساده زیستی و بی آلایشی آنان، باعث تسلّی خاطر محرومان خواهد بود. امام علی (ع) می فرماید: خداوند بر پیشوایان دادگر، واجب کرده است که زندگی خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند تا رنج فقر، برای مستمندان، دشوار نیاید.(62)
آن حضرت زیاد بن ابیه را به دلیل اسراف و زندگی تجملی ملامت می کند و می فرماید: خبردار شده ام که در یک روز، غذاهای رنگارنگ و فراوان تهیه می کنی وهر روز آرایش و تزیین می نمایی، چه می شود تو را اگر مدتی روزه بگیری، برخی از دارایی و مالت را انفاق کنی، غذایت را ساده و بدون خورشت بخوری، این کار شعار صالحین است.(63)
ب) خدمت رسانی: در منابع اسلامی، به حاکمان و دولت مردان سفارش شده است که همواره کانون مهر و خدمت گزاری برای مردم باشند و خود را خادم ملت بدانند. امام علی (ع) به یکی از کارگزارانش می فرماید: «ان عملک لیس لک بطعمه فی عنقک امانة وانت مستدعی لمن فوقک؛(64) کاری که بر عهده توست طعمه تو نیست، بلکه بر گردنت امانت است. آن که تو را بدان گمارده، نگهبانی امانت را به عهده ات گذارده است.»
چه زیباست جامعه ای که رهبران فکری و عالمان دینی آن، پیش گامان خدمت نیز باشند. به فرموده حضرت مسیح (ع): «ان احق الناس بالخدمة العالم؛ لایق ترین افراد برای خدمت گزاری، عالمان اند.»
کارگزاران موظف اند به طبقه محروم و مستضعف جامعه توجه خاص داشته باشند و با حمایت ویژه از آنان، مجال بهره مندی شان را از امکانات عمومی فراهم سازند. امام علی (ع) در فرمان حکومتی خود می فرماید: «الله الله فی الطبقة السفلی؛(65) بر تو باد به توجه به طبقه آسیب دیده و ضعیف؛ آنان که راه چاره ندارند و از درویشان و نیازمندان و بینوایان و از بیماری، بر جا ماندگانند.»
ج) ارتباط مستقیم با مردم: مردمی بودن دولت مردان اقتضا می کند با آنان ارتباطی مستقیم داشته باشند تا مشکلاتشان را حس کنند. در صدر اسلام، کارگزاران به هیچ وجه از مردم فاصله نمی گرفتند ولی از زمان حکومت معاویه، تشریفات فراهم شد. یعقوبی می نویسد: نخستین کسی که در اسلام، نگهبان و پاسبان و دربان گماشت، معاویه بود.(66) رسول خدا (ص) میان اصحابش چنان قرار می گرفت که گویی یکی از ایشان است تا جایی که وقتی فردی وارد مجلس می شد نمی دانست پیامبر (ص) کدام یک از آن هاست.(67) امام علی (ع) از مالک اشتر می خواهد خودش را از مردم پنهان نکند، زیرا دور بودن زمام داران از چشم مردم، موجب نوعی محدودیت و بی اطلاعی از امور است.(68)
د) همدردی با مردم: کارگزار نظام اسلامی، نمی تواند خود را جدا بافته از دیگران بداند و غم خوار مردم نباشد. مسئولیت دولت مردان، در قبال مشکلات و دردهای آحاد جامعه، سنگین و طاقت فرساست. همدردی پیامبر (ص) و احساس مسئولیت ایشان درباره سرنوشت مردم به قدری بود که گاهی از شدت اندوه و غم در آستانه مرگ قرار می گرفت. به طوری که قرآن مجید به او دلداری می دهد و می فرماید: ای رسول گرامی! از این که می بینی مردم به راه حق نمی گرایند و ایمان نمی آورند، از شدت غصه، جان خود را از دست می دهی.(69)
پیشوای عدالت خواهان و رهبران آزادگان، امام علی (ع) لحظه ای آرام و قرار نداشت و هرگز خود را آسوده و بی مسئولیت نمی دانست. احساس مسئولیت آن حضرت در اداره امور، تنها در حد ابراز احساسات و عواطف نبود بلکه بی درنگ اقدام می کرد و جلو ظلم و ستم را می گرفت و به جبران مافات می پرداخت. گاهی از عملکرد نادرست کارگزاری، جانش به درد می آمد و اشک از دیدگانش روان می شد و می گفت: خدایا! تو شاهد باش بر من و این جماعت. من در حکومت به آنان دستور ستم بر مردم و ترک حق تو را نداده ام. ایشان وقتی شکایت سوده همدانی را از یکی از حاکمان شنید، بی درنگ اقدام کرده او را از مسند قدرت برکنار نمود.(70)
وقتی به آن حضرت گزارش دادند لشکری از جانب معاویه وارد شهر انبار شده و یکی از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی که در پناه اسلام بوده، وارد شده و خلخال و دست بند و گردن بند آنان را از تنشان بیرون آورده است خطبه ای خواندند و فرمودند: «فلو انّ امرأً مسلماً مات من بعد هذا اسفاً ما کان به ملوماً بل کان به عندی جدیداً؛(71) اگر مسلمانی از اندوه و تأسف این پیش آمد، جان دهد نه تنها جای ملامت نیست، بلکه سزاوار است که چنین شود.»
4 - مسئولیت ثروت مندان: ثروت برای ثروت مند، مسئولیت می آفریند. قرآن مجید می فرماید: «و فی اموالهم حق للسائل و المحروم؛(72) در اموال ثروت مندان حقی معلوم برای نیازمند است». امام صادق (ع) می فرماید: کسی که سرمایه های کلان را برای خود انباشته سازد (ده هزار درهم آن زمان)، شیعه واقعی نیست، مگر این که از چپ و راست و هر جهت در بهره مند ساختن دیگران کوتاهی نکند.(73)
امام علی (ع) می فرماید: خداوند سبحان، غذا و نیاز نیازمندان و فقرا را در اموال ثروت مندان معین کرده است. پس هیچ فقیری گرسنه نماند مگر به واسطه این که ثروت مندان از حق آنان بهره مند شده اند و خداوند آن ها را به دلیل این عمل مؤاخذه خواهد کرد.(74)
چگونه ثروت مندان می توانند خود را از قلمرو مسئولیت، خارج کنند در حالی که در روایات آمده است: در حلال دنیا حساب و در حرامش عذاب است.(75)
به راستی، اگر ثروت مندان به مسئولیت خطیر خود عمل کنند آیا فقیری یافت می شود!؟
موانع مسئولیت پذیری
عواملی که انسان را از پذیرش مسئولیت باز می دارد و به بی تفاوتی و مسئولیت گریزی سوق می دهد عبارت اند از:
1 - خودخواهی: یکی از غرایز نیرومند در وجود انسان، غریزه خودخواهی و نفع طلبی است. این غریزه اگر تربیت نشود وبه کنترل در نیاید، سبب می شود انسان فقط به دنبال استیفای حقوق خود باشد و از تمکین کردن در برابر حقوق دیگران امتناع ورزد. اگر در فرهنگ قرآن، فرعون، نماد بی مسئولیتی و مظهر استبداد معرفی شده است، به دلیل وجود این عنصر مخرّب در اوست. قرآن مجید می فرماید: «انّ فرعون علا فی الارض؛(76) فرعون در سرزمین مصر سربرافراشت.»
2 - ضعف شخصیتی: به نظر بسیاری از روان شناسان، یکی از شاخصه های سلامت روانی، پذیرش مسئولیت است.(77) در این باره، مزلو، چاهن و انجمن کانادایی بهداشت روان، داشتن دغدغه بهروزی همه آدمیان یا احساس مسئولیت نسبت به دیگران را بسیار مهم دانسته اند. طبیعی است کسی که از سلامت روانی بی بهره باشد در زندگی فردی و اجتماعی، به دیگران تکیه دارد و به کمک آن ها چشم دوخته است.
مسئولیت پذیری فرع بر خودپذیری است. جوانی که احساس کارایی، ارزش مندی و اعتماد به نفس نداشته باشد، نمی تواند مسئولیت اجتماعی را بر دوش بگیرد، زیرا انجام وظایف انسانی و پذیرش مسئولیت های اجتماعی، بدون خمیر مایه شجاعت، ممکن نیست. کم رویی و عدم اعتماد به نفس، احساس حقارت و خودکم بینی و تزلزل شخصیت، انسان را از ورود به عرصه اجتماع باز می دارد، چه برسد به این که بخواهد مسئولیتی را بپذیرد.
3 - ضعف اعتقادی: آن چه انسان را مسئولیت پذیر می کند و او را از بی تفاوتی خارج می سازد، نظام اعتقادی و فکری و عملی است که براساس آن، خود را در برابر خدا مسئول می داند، زیرا معتقد است تنها موجودی که مؤاخذه نمی شود و مدیون کسی نیست، خداست و هر کس ادعای بی مسئولیتی کند، در حقیقت مدعی ربوبیت شده است. قرآن مجید می فرماید: «لایسئل عما یفعل و هم یسئلون؛(78) خدا از آن چه می کند بازخواست نمی شود ولی آنان بازخواست خواهند شد.»
قرآن مجید دلیل فداکاری و ایثار اهل بیت (علیهم السلام) را احساس مسئولیت آن ها در برابر محرومان می داند و می فرماید: ما از پروردگار خود می ترسیم، در روزی که آن روز، گرفته و سیاه و دردناک است؛(79) یعنی ایمان به معاد، انسان را در برابر محرومان جامعه، متعهد بار می آورد. بدیهی است کسی که این باور عمیق را نداشته باشد و به مکاتب الحادی گرایش یابد که روحیه بی مسئولیتی و اباحی گری را ترویج می کنند، از پذیرش مسئولیت، خودداری می کند.
4 - کج فهمی: عدم درک درست بعضی از آموزه های دینی، باعث می شود بعضی افراد مسئولیت گریز شوند. عده ای تقوا را در درون گرایی و گریز از اجتماع و عدم دخالت در امور اجتماعی دانسته اند. گروهی دیگر با درک غلط از انتظار، خود را در دوران غیبت حضرت ولی عصر (عج) مسئول نمی دانند و بعضی به پندار این که زهد و آخرت گرایی در گرو عدم دخالت در مسائل اجتماعی است، از پذیرش مسئولیت شانه خالی می کنند. در حالی که موارد مذکور هیچ سنخیتی با روح اسلام ندارد. اسلام، دینی اجتماعی و تکلیف گراست. احادیث فراوانی از اولیای دین رسیده که همگی بر مسئولیت انسان در برابر خود و خدا و مردم دلالت دارد و از مسلمانان خواسته اند: «تقوای ستیز داشته باشند نه تقوای گریز؛ مسئولیت پذیر باشند نه مسئولیت گریز؛ دل در اجتماع داشته باشند نه سر در گریبان.»(80)
پی نوشت ها:
1) لغت نامه دهخدا، ج 34، ص 447.
2) فاطر (35) آیه 18.
3) تفسیر نمونه. ج 18، ص 224.
4) اسراء (7) آیه 36.
5) احزاب (33) آیه 72.
6) تفسیر نمونه، ج 17، صفحه 409.
7) همان ج 7، ص 86.
8) بقره (2) آیه 286.
9) ذاریات (51) آیه 56.
10) نهج البلاغه، خطبه 153.
11) همان، خطبه 175.
12) همان، نامه 45.
13) مثنوی معنوی، بیت 1547.
14) لقمان (31) آیه 20.
15) نهج البلاغه، خطبه 167.
16) تکامل اجتماعی انسان، ص 120.
17) جهان بینی توحیدی، ص 16.
18) شیخ صدوق، الخصال، ص 674.
19) محمود رجبی، انسان شناسی، ص 43.
20) همان، ص 54.
21) ابی الحسن الاشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلحین، ص 321.
22) ر.ک: مرتضی مطهری، انسان و سرنوشت.
23) القاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج 8، ص 109.
24) محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج 1 و 2، ص 183.
25) زخرف (43) آیه 23 و 24.
26) بقره (2) آیه 25.
27) تکاثر (102) آیه 8.
28) شیخ صدوق، الخصال، ترجمه احمد فهری، ج 1 و 2، ص 674.
29) تحف العقول، ص 185.
30) هود (11) آیه 61.
31) جواهر الکلام، ج 31، ص 394.
32) همان.
33) وسائل الشیعه، ج 8، ص 353.
34) همان، ص 361.
35) همان، ج 16، ص 241.
36) بحارالانوار، ج 75، ص 38.
37) الکافی، ج 2، ص 164.
38) همان.
39) بحارالانوار، ج 71، ص 5.
40) تحریم (66) آیه 6.
41) بحارالانوار، ج 97، ص 2.
42) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 168.
43) اسراء (17) آیه 23.
44) نساء (4) آیه 1.
45) بحارالانوار، ج 71، ص 153.
46) شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 647.
47) نهج البلاغه، نامه 53.
48) تفسیر نمونه، ج 3، ص 38.
49) توبه (9) آیه 71.
50) نهج البلاغه، قصار 374.
51) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 192.
52) اعراف 7) آیه 6.
53) حاقه (69) آیه 44.
54) بحارالانوار، ج 2، ص 22.
55) همان، ص 5.
56) نهج البلاغه، خطبه 3.
57) فاطر (35) آیه 28.
58) سجده (32) آیه 7.
59) اعراف (7) آیه 175.
60) رضا مختاری (محقق)، منیة المرید، ص 113.
61) المیزان، ج 8، ص 339.
62) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 200.
63) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 196.
64) نهج البلاغه، نامه 53.
65) همان.
66) تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، ص 165.
67) المحجة البیضاء، ج 4، ص 152.
68) نهج البلاغه، نامه 53.
69) کهف (18) آیه 6.
70) ابن عبد ربّه، العقد الفرید، ج 1، ص 336.
71) نهج البلاغه، خطبه 27.
72) معارج (70) آیه 5 -4.
73) الحیاة، ج 5، ص 471.
74) نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 320.
75) بحارالانوار، ج 67، ص 311.
76) قصص (38) آیه 4.
77) حمزه گنجی، بهداشت روانی، ص 13.
78) انبیاء (21) آیه 23.
79) دهر (76) آیه 22.
80) محمد اسفندیاری، بُعد اجتماعی اسلام، ص 172.