حامد الگار میگفت بعد از این که شاه در اواخر دی ماه ۵۷ از ایران رفت و عملا میدان را خالی کرد، سقوط نظام سلطنتی پهلوی و پیروزی انقلاب «فقط مساله زمان بود.» درست میگفت.
به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «یک: حامد الگار میگفت بعد از این که شاه در اواخر دی ماه ۵۷ از ایران رفت و عملا میدان را خالی کرد، سقوط نظام سلطنتی پهلوی و پیروزی انقلاب «فقط مساله زمان بود.» درست میگفت. دگرگونی قطعی بود و بحران شکلگرفته جز با زیر و رو کردن همه چیز به پایان نمیرسید. میگفت: «تدبیر روی کار آوردن دولت شاپور بختیار که چند روز پیش از فرار شاه از ایران در ۲۶ دی تشکیل شد هیچ شانسی برای موفقیت نداشت و از اساس تدبیری محکوم به شکست بود. همچنین بر خلاف آن چه سردمداران حکومت امریکا میپنداشتند هیچگونه امکان واقعی برای کودتای نظامی نیز موجود نبود.» دو هفته بعد از خروج شاه از ایران، در چنین روزی از سال ۱۳۵۷ «امام خمینی به تبعید چهارده ساله خود پایان داد و در میان استقبال پرشور انبوه مردم به تهران بازگشت.» قدمهای بعدی را هم محکم و سریع برداشت. در همان جمع استقبالکنندگانش، دولت مستقر را نامشروع و غیرقانونی خواند و دولت دیگری که ما در تاریخمان آن را «دولت موقت» میشناسیم، تشکیل داد. ریاست آن را به مهدی بازرگان سپرد. بختیار کمی مقاومت کرد و دستوپا زد اما فایدهای نداشت.
دو: انقلاب در سال ۱۳۵۷ انقلابی مردمی بود و اساسا یکی از مهمترین ویژگیهای آن «وسعت مشارکت عموم مردم در نهضت بود که در سایر انقلابهای سده بیستم میلادی سابقه نداشت.» الگار برای ادعایش، دلایلی هم میآورد. این که «عملا هر شهر بزرگ و کوچک در ایران علیه رژیم پهلوی بسیج شد و زنان و مردان تقریبا تمام طبقات جامعه ایران تمایل خود را به سرنگونی نظام پادشاهی و پایاندادن به آن چه سرکردگی خارجیان میدانستند، نشان دادند... نخستین نمونههای شورش و اعتراض علیه حکومت یا ضد دخالت خارجی - مثل انقلاب مشروطه در اولین دهه قرن بیستم یا مبارزه پس از جنگ دوم جهانی برای ملیکردن صنعت نفت کشور - هیچیک نتوانسته بودند تا این اندازه گسترده و عمیق همه مردم را بسیج کنند.» همچنین این انقلاب، انقلابی اسلامی بود زیرا «شعارهایی که طی تظاهرات انبوه مردم داده میشد اکثرا اسلامی بود، اسلحه انقلابیون - غیر از دو روز آخر - نماز جماعت و شهادت بود و ایام مهم مذهبی بهویژه ماه محرم بود که جنبش انقلابی را پیش برد. از آن مهمتر، مساجد واحدهای اصلی سازمانی انقلاب محسوب میشدند.»
سه: برخی میگویند نیروهای مذهبی در انقلاب میداندار شدند، زیرا شاه قبل از آن تمام گروهها و احزاب دیگر را سرکوب کرده بود. الگار این گفته را رد میکند. «باید گفت که مساجد و شخصیتهای مذهبی نیز به هیچ وجه از دشمنی رژیم بینصیب نمانده و هزینههای گزافی در مبارزه با رژیم پهلوی پرداخته بودند. رژیم چند تن از علما را دهه ۱۳۵۰ کشت که مشهورترین آنان آیتالله محمدرضا سعیدی در اردیبهشت ۱۳۴۹ و آیتالله حسین غفاری در آذرماه ۱۳۵۳ بودند. شمار زیادی از آنان را هم که پس از انقلاب دارای مقامهای مهمی شدند، بارها دستگیر یا به مناطق دورافتاده کشور تبعید کرد.» عامل موثر دیگری که به نیروهای مذهبی برتری میداد، نقش و جایگاه رهبری امام بود. نیروهای مذهبی توانستند انقلاب را پیش ببرند، زیرا «نیروهای غیرمذهبی، چه چپ و چه ملیگرا، به کلی بیبهره از شخصیتهای برجستهای بودند که بتوانند وفاداری تودهها را به خود جلب کنند و روحیه ایثار فعال برای دستیابی به یک هدف ایدئولوژیکی را در آنان بدمند. در افق ایران هیچکس دیگری وجود نداشت که به هیچ وجه با امام خمینی و دعوت او قابل مقایسه باشد.»
انتهای پیام