0

کوری : ژوزه ساراماگو

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

کوری : ژوزه ساراماگو

 

نوشته: مهشید اسماعیلی از http://www.fantasy.ir

وقتی می‌توانی ببینی، نگاه کن

وقتی می‌توانی نگاه کنی، رعایت کن.

 

 

نام کتاب: کوری1

نویسنده: ژوزه ساراماگو2

مترجم: مهدی غبرائی

ناشر: نشر مرکز

سال چاپ: 1381

قیمت ریالی:32000

تعداد صفحه: 368

همه چیز، خبر از یک روز معمولی را می‌دهد. ماشین‌ها پشت چراغ قرمز صف کشیده‌اند و در انتظار سبز شدن آن هستند. زمان حرکت فرامی‌رسد ولی ماشینی در صدر صف از حرکت خودداری می‌کند. همه شکایت دارند و عصبانی هستند ولی وقتی با صدای ملتمسانه‌ی مردی مواجه می‌شوند که فریاد می‌زند: من کور شده‌ام، عصبانیت جای خود را با ترحم عوض می‌کند ...البته قضیه به این سادگی نیست. تا چند روز دیگر خودشان هم زنان و مردانی کور خواهند بود.

این کوری، کوری از جنس تاریکی نیست ...کوری سفید و تابناک است که در شهری که نمی‌دانیم کجاست شیوع پیدا می‌کند. خیابان‌ها نام ندارند و شخصیت‌های رمان نیز بدون نام هستند چون اگر خوب توجه کنیم همه‌ی اشخاص داستان کور هستند. پس تا زمانی که کتاب را در دست داری و آن را می‌خوانی یک کور محسوب می‌شوی. وقتی کور هستی نیازی به توصیف چهره و مناظر داستان نخواهد بود. اما رفتار افراد بیش از پیش اهمیت پیدا می‌کند: دکتر، زن دکتر، دختری که عینک دودی داشت، پیرمردی که چشم‌بند سیاه داشت...شخصیت‌هایی هستند که تا پایان داستان با آن‌ها سرو کار داری. سبک و ساختار دشوار رمان، پس از چند صفحه جاذبه‌ای استثنایی پیدا می‌کند. بعضی وقت‌ها از خودت می‌پرسی آیا من می‌بینم یا شاید کور شده‌ام؟

کوری مورد نظر ساراماگو کوری معنوی است. سازماندهی و رفتار عاقلانه خود به نوعی آغاز بینایی است. ساراماگو کلام پیچیده و چند پهلویش را در دهان تک تک شخصیت‌های کتاب و مخصوصاً در پایان در دهان زن دکتر گذاشته است: «چرا ما کور شدیم؟ نمی‌دانم. شاید روزی بفهمیم، می‌خواهی عقیده‌ی مرا بدانی، بله، بگو، فکر نمی‌کنم ما کور شده ایم‌، فکر می‌کنم ما کور هستیم، کور اما بینا، کورهایی که می‌تواند ببینند اما نمی‌بینند.»

ولی در سرتاسر داستان یک نفر هست که همواره می‌بیند. نامش را نمی‌برم، دوست دارم خودتان بخوانید. آن یک نفر ذلت تمام انسان‌ها را به تصویر خواهد کشید و خیانت عزیزترین شخص در زندگی‌اش را خواهد دید.

و در آخر ساراماگو می‌گوید: «این کوری واقعی نیست، تمثیلی از کور شدن عقل انسان است. ما انسان‌ها عقل داریم ولی عاقلانه رفتار نمی‌کنیم.»

 



1 blindness

2 Jose Saramago

 

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
دوشنبه 27 دی 1389  10:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها