چشمههای بهشت : آرتور سی.کلارک
نوشته: سمیه کرمی از http://www.fantasy.ir
نام کتاب:چشمههای بهشت
نام اصلی:The Fountains of paradise
نویسنده:آرتور سی.کلارک
مترجم:محمد قصاع
انتشارات:نشر افق
سال چاپ:1380
نوبت چاپ:اول
خلاصه:
داستان سه دوره زمانی را شامل میشود. در فصول اولیهی کتاب دو دورهی زمانی به موازات هم پیش میروند، که در نوع خود تکنیک بسیار جالبی در روایت داستان است. یک بخش از داستان وقایع دوران پادشاهی کالیداسا[1] است که صد سال پس از میلاد مسیح در راناپورا[2] پایخت تپروبانی[3] به پادشاهی رسید و بخش دیگر داستان در قرن بیست و یکم میگذرد. کالیداسا در کوهستان یاکاگالا[4]دژ مستحکم خود را بنا نهاده و قصد آن دارد تا خود را همپای خدایان سازد. به همین منظور از معماری ایرانی درخواست میکند تا در باغهای کامیابی برایش فواره بسازد. محفظهای که آب به فوارهها میرساند، با تلاش صدها برده پر میشد و فواره ها فقط یکبار به هوا برمیخاستند و سپس خاموش میشدند. نقطه مقابل دژ کالیداسا کوهستان مقدس سریکاندا[5] قرار گرفته است که جایگاه راهبان و روحانی اعظم است. دو هزار سال بعد ونوار مورگان [6]قصد دارد کوهستان مقدس را به مرکز منظومهی شمسی تبدیل کند. اولین پله از پلکانی که انسانها را به فضا میرساند قرار است بر بلندای سریکاندا ساخته شود. سریکاندا نردبان سیارات خواهد شد. آخرین دورهی زمانی که داستان را شامل میشود، دوهزار سال بعد از ساخته شدن آسانسور فضایی است. زمانی که زمین را زمستان سختی در برگرفته است. در این هنگام هوشمندانی از آن سوی منظومه شمسی به دیدار انسانها آمدهاند، یکی از آنها به اولین ایستگاه فضایی انسانها نگاه میکند و میپرسد چرا این ایستگاه برج کالیداسانام گرفته است، در حالی که دوهزار سال بعد از مرگ کالیداسا ساخته شده است؟ راستی چرا؟
ایدهی آسانسور فضایی، از خود کلارک بوده اما گویا قبل از او نیز شخص دیگری به این موضوع فکر کرده بوده است. موضوع را به قلم خود کلارک از مؤخره کتاب نقل میکنم.
آسانسور فضایی:
این مفهوم جالب ابتدا در مجله سانیس و در تاریخ 11 فوریه 1966 مطرح شد. اما پس از مدتی آشکار شد که مهندسی روسی در سال 1960 طی مقالهای چنین چیزی را پیشنهاد کرده بوده است.
در طول سالیان اخیر فعالیتهای نظری- علمی و محاسبات زیادی در این خصوص صورت گرفته است. به نظر من زمان تفکر عمیق و اقدام لازم فرا رسیده است.
استفاده از برج مداری برای دستیابی به فضا نیز به صورت مقالهای کاملاً علمی در سال 1976 توسط تعدادی از دانشمندان مورد بررسی قرار گرفته است.
البته تعدادی از دوستانم به این نکته اشاره کردهاند که چنین برجی تحت تأثیر نیروهای جاذبه خورشیدی و ماه دچار حرکات رفت و برگشتی در جهت شمال- جنوب خواهد شد. در این صورت شاید تپروبانی محل چندان خوبی نباشد، اما باز هم بهتر از بقیه مکانها خواهد بود.
و سرانجام نکته عجیب این است که سالها پیش از آنکه به موضوع رمان بیندیشم، ناخودآگاه محل مورد نظر در وجودم نقش بسته بوده است. خانهای که در یکی از سواحل سریلانکا خریدهام به نقطه "حداکثر ثبات مدار ثابت"بسیار نزدیک بود.
دوست دارم در دوران پیری و در خانه آرامم رشد چنین برجی را در آسمان تماشا کنم.
کلمبو 18 سپتامبر 1987
آرتور سی.کلارک
[1] kalidasa
[2] Ranapura
[3] این کشور وجود خارجی ندارد. اما در حدود نود درصد شبیه جزیره سیلان یا سریلانکای امروزی است. اسم تپروبانی در زبان شعر و نظم مترادف دشت و صحرا است و تلفظ صحیح و کلاسیک باستانی آن تپ-روب-آ-نی میباشد. میلتون در «بهشت بازیافته » کتاب چهارم میگوید: «از هندوستان و شبه جزیره زرین و دورترین جزیره هند ،تپروبانی...» معادل آن در زبان فارسی سراندیب میباشد.- نقل از مقدمه کتاب.
[4] yakagala
[5] Serkanda
[6] Vennevar Morgan
آکادمی فانتزی، مرجع هواداران علمیتخیلی و فانتزی