گفتوگو با مرگ؛ شهادتنامه اسپانیا
آرتور کوستلر
ترجمه نصرالله دیهیمی و خشایار دیهیمی
چاپ اول ۱۳۸۰، چاپ دوم ۱۳۸۵
۲۶۴ صفحه
آرتور کوستلر یکی از روزنامهنگاران، نویسندگان و روشنفکران چپگرایی بود که در دوره جنگ داخلی اسپانیا برای کمک به جمهوریخواهها (که آن موقع دولت قانونی بودند و فرانکو علیهشان شورش کرده بود) به اسپانیا رفت. کوستلر آن زمان برای روزنامه نیوز کرونیکل گزارش تهیه میکرد. او اسیر نیروهای فرانکو شد و درجا به مرگ محکومش کردند. کوستلر چند ماه در زندان شهر سویل (سویا) بازداشت بودو تقریباً تمام این مدت را در انفرادی گذراند. کتاب «گفتوگو با مرگ؛ شهادتنامه اسپانیا» یادداشتهای زندان کوستلر در این چند ماه است. کوستلر از معدود (و شاید تنها) نویسندههایی است که این تجربه را داشته که چند ماه زیر حکم اعدام باشد و برای همین این کتاب تا حدود زیادی منحصر بفرد است.
فکر میکنم خواندن این کتاب برای همه ماها که در یک سال و چند ماه اخیر زیاد به زندان و انفرادی و زندانیها فکر کردهایم جالب باشد. کوستلر حالات انسانی کسی را که در انفرادی است و هر روز و شب منتظر است که بیایند و ببرند اعدامش کنند خیلی خوب تصویر کرده. شاید خیلی از چیزهایی که گفته با تصویر رایجی که از زندان و زندانی سیاسی داریم جور در نیاید، ولی اتفاقا با چیزهایی که من از نزدیکانم که تجربه زندان داشتهاند شنیدهام خیلی میخواند.
کتاب را خشایار دیهیمی و نصرالله دیهیمی ترجمه کردهاند و نشر نی چاپ کرده است. نصرالله دیهیمی پدر خشایار دیهیمی است که چند سالی است فوت کرده و تا جایی که میدانم خشایار دیهیمی در سالهای آخر عمر پدرش این کتاب را مشترکاً با او ترجمه کرده است.
کمی بیشتر درباره خود کوستلر:
آرتور کوستلر در مجارستان به دنیا آمد، در وین بزرگ شد، در پاریس و فلسطین زندگی کرد، بارها به شوروی و اسپانیا سفر کردو نهایتاً چند دهه آخر عمرش را ساکن لندن بود. به چند زبان مسلط بود و روزنامهنگاری میکردو کتاب مینوشت. در جوانی (و از جمله زمانی که در اسپانیا زندانی بود) عضو ردهبالای حزب کمونیست آلمان بود. بعد از شروع کثافتکاریهای استالین در شوروی، از حزب کمونیست میآید بیرون و میشود یکی از منتقدان جدی شوروی. مشهورترین کتابش «ظلمت در نیمروز» رمانی است درباره محاکمههای نمایشی دوره استالین (من کتاب را نخواندهام، اما اسدالله امرایی به فارسی ترجمهاش کرده است). نهایتاً هم در سال ۱۹۸۳ در حالی که لقوه و سرطان خون داشت، همراه با همسرش خودکشی کرد.
کوستلر تقریباً همسن و دوست صمیمی جورج ارول بود و مواضع سیاسیشان هم شبیه هم است. در مجموعه یادداشتهای ارول نامههای زیادی هست که به کوستلر نوشته و اینطور که یادم است، کوستلر و ارول قصد داشتند سازمانی جهانی مدافع سوسیالیسم و مخالف اتحاد جماهیر شوروی تاسیس کنند که نهایتاً ایدهشان عملی نشد. جالب است که ماندگارترین نقدها به شوروی (۱۹۸۴، قلعه حیوانات و ظلمت در نیمروز) را این سوسیالیستهای دوآتشه نوشتهاند