0

مادر شاه؛ عشق پیری و معرکه گیری

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

مادر شاه؛ عشق پیری و معرکه گیری

مادر شاه؛ عشق پیری و معرکه گیری

مادر شاه؛ عشق پیری و معرکه گیری

برگرفته از کتاب «من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم
 
اسکندر دلدم از افراد مورد وثوق دربار پهلوی و از نزدیکان دولتمردان این رژیم بوده است. وی به دلیل شغل خبرنگاری اش، ارتباطات وسیعی با دربار و مقام های تراز اول کشور داشته است. او در خاطراتش آورده است: مادر شاه ،اکثر شب ها در کاخ اختصاصی خود مجلس بزم به راه می انداخت و با آن سن زیاد به سه چیز علاقه داشت. یکی مصاحبت با مردان قوی هیکل و عظیم الجثه که آخرین آن، رحیمعلی خرم، مقاطعه کار معروف و صاحب کاباره جزیره (پارک ارم کنونی) بود. دوم به «سگ» علاقه مفرطی داشت و همیشه در اطراف او، حتی روی پاها و در بغلش چندین سگ از نژادهای مختلف دیده می شد. سومین سرگرمی مادر شاه ،برپایی مجالس طرب بود. پای ثابت مجالس بزم و طرب ملکه مادر ،خواننده کهن سال و قدیمی «ملوک ضرابی» بود که چندین مدال درجه اول همایون (مدالی که معمولا به فرماندهان عالی رتبه ارتش و رجال درجه اول سیاسی داده می شد) از شاه و مادرش گرفته بود!
مادر شاه یک شوهر رسمی به نام آقای ملک پور داشت. من ملک پور را از نزدیک می شناختم .ملک پور علاوه بر کارها و مشاغلی که داشت، در کار خرید و فروش اتومبیل دست دوم نیز فعالیت می کرد و پاتوق وی، نمایشگاه مرحوم شعبان رحیمی پور در ضلع جنوبی میدان فردوسی بود. بسیاری از رجال و امرای ارتش چون سپهبد کمال و سپهبد وشمگیر هم بعداز ظهرها در این نمایشگاه فعالیت اقتصادی داشتند. ماجرای آشنایی ملکه مادر با رحیمعلی خرم نیز بسیار خواندنی و جالب است. رحیمعلی خرم ،کارگر ساده (آسفالت کار) بود و هیکل درشت و نخراشیده ای داشت.یک روز که خیابان های کاخ سعدآباد را تجدید آسفالت می‌کردند ،رحیمعلی خرم پس از کار زیاد و بعد از صرف ناهار مشغول چرت زدن و استراحت زیر یکی از درخت های محوطه کاخ سعدآباد بوده که از قضای روزگار، شاهین بخت و اقبال در اطراف هیکل نتراشیده و نخراشیده او به پرواز در می آید و مادر شاه که همراه با ندیمه اش از آن محل عبور می کرده و چشمش به هیکل غیرعادی کارگری که در آن آفتاب نیمروز به حالت طاق باز (!) خوابیده و دستمالش را هم روی صورتش کشیده بود ،می افتد و بلافاصله می گوید این مرتیکه پدرسوخته را به کاخ اختصاصی بیاورید تا ببینم به چه جرئتی به این وضع فجیع (!) در ملأ مادرشاه خوابیده است! فورا رحیمعلی را بلند می کنند و به حضور والده مکرمه شاهنشاه می برند و از همین لحظه ،زندگی رحیمعلی دگرگون و کارگر آسفالت کار مبدل به بزرگ ترین مقاطعه کار آسفالت کار دستگاه ها و ادارات دولتی می شود. خرم پس از این دیدار ،مورد توجه مادر شاه قرار گرفته و به زودی صاحب مکنت و ثروت فوق العاده ای می شود. رحیمعلی خرم بعدها ، محل کارگاه آسفالت پزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمین های اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک ،زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند ،می ربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود ،مورد تجاوز قرار می داد . رحیمعلی خرم پس از انقلاب محاکمه و اعدام شد.
 
پنج شنبه 23 دی 1400  8:56 AM
تشکرات از این پست
eissahani
دسترسی سریع به انجمن ها