مقدمه:
در طول ده سالى که پیامبر در مدینه بودند، حدود نه سالش حضرت زهرا و حضرت امیرالمؤمنین با همدیگر زن و شوهر بودند. در این نه سال، جنگهاى کوچک و بزرگى ذکر کرده اند - حدود شصت جنگ اتفاق افتاده - در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین بوده است. حالا شما ببینید، او خانمى است که در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است، و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ مى ماند - این قدر جبهه وابسته ى به اوست - از لحاظ زندگى هم وضع روبه راهى ندارند؛ همان چیزهایى که شنیده ایم: «و یطعمون الطّعام على حبّه مسکنیاً و یتیماً و اسیراً انّما نطعمکم لوجه اللَّه»؛ یعنى حقیقتاً زندگى فقیرانه ى محض داشتند؛ در حالى که دختر رهبرى هم هست، دختر پیامبر هم هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم مى کند. ببینید انسان چه قدر روحیه ى قوى مى خواهد داشته باشد، تا بتواند این شوهر را تجهیز کند؛ دل او را از وسوسه ى اهل و عیال و گرفتاریهاى زندگى خالى کند؛ به او دلگرمى بدهد؛ بچه ها را به آن خوبى که او تربیت کرده، تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین، امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب که امام نبود. فاطمه ى زهرا او را در همین مدت نه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبر هم که ایشان مدت زیادى زنده نماندند. این طور خانه دارى، این طور شوهردارى و این طور کدبانویى کردند و این طور محور زندگى فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفتند. آیا اینها نمى تواند براى یک دختر جوان، یک خانم خانه دار یا مشرف به خانه دارى الگو باشد؟ اینها خیلى مهم است. حالا بعد از قضیه ى وفات پیامبر، آمدنِ به مسجد، و آن خطبه ى عجیب را خواندن، خیلى شگفت انگیز است. اصلاً ماها که اهل سخنرانى و حرف زدن ارتجالى هستیم، مى فهمیم که چه قدر این سخنان عظیم است. یک دختر هجده ساله، بیست ساله و حداکثر بیست وچهار ساله - که البته سن دقیق آن حضرت مسلّم نیست؛ چون تاریخ ولادت آن بزرگوار مسلّم نیست و در آن اختلاف است - آن هم با آن مصیبتها و سختیها به مسجد مى آید، در مقابل انبوه جمعیت، با حجاب سخنرانى مى کند؛ که آن سخنرانى، کلمه به کلمه اش در تاریخ مى ماند. عربها به خوش حافظه گرى معروف بودند. یک نفر مى آمد یک قصیده ى هشتاد بیتى را مى خواند، بعد از این که جلسه تمام مى شد، ده نفر مى گرفتند آن را مى نوشتند. این قصایدى که مانده، غالباً این طورى مانده است.
بی توجهی به ظواهر مادی و ارزش های کاذب در ازدواج
ازدواج امر مقدسی است، توجه به ارزش های ظاهری در مقدمات ازدواج نظیر مهریه، جهیزیه، برگزاری مراسم و تشریفات ازدواج و ... زمینه را برای بروز کدورت ها و مشکلات خانوادگی به وجود می آورد.
گاهی به واسطه ی سنگینی مراسم ازدواج، ارزش های حقیقی از بین می روند و در آغازین ساعات زندگی مشترک، مشکلات و اختلافات فراوانی به وجود می آید.
فاطمه(س) زمانی به ازدواج با امام علی(ع) پاسخ مثبت داد که علی(ع) هیچ سرمایه ای نداشت و تنها دارایی او برای ازدواج، یک زره بود که آن هم صرف تهیه ی وسایل ضروری زندگی مشترکشان شد که عبارت بود از: حصیر، لیوان، گلیم، کوزه، آسیاب دستی، مشک، پوست گوسند، پرده و... ([مهدی نیلی پور، فرهنگ فاطمیه، ص 137 و 138.]).
بنابراین رسم جهیزیه و این که زن موظف باشد هنگام رفتن به خانه ی شوهر، تمام وسایل زندگی را با خود ببرد هیچ ریشه ی اسلامی و شرعی ندارد، بلکه تنها یک سنت است.
جهیزیه ی فاطمه(س) بسیار ساده و اندک بود. هنگامی که جهیزیه ی فاطمه(س) را نزد پیامبر آوردند، پیامبر گریست و دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا مبارک کن این جهیزیه را که اغلب آن از گل است.([اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 359.])
مراسم ازدواج فاطمه(س) همراه دعا و اطعام فقرا و صدقه و نیز تهلیل و تکبیر به جای غنا و ساز و آواز بود. علی(ع) می فرماید: رسول خدا(ص) وقتی دخترش را به ازدواج من درآورد، نزد من آمد و فرمود: با نام خدا برخیز و این ذکر را بخوان: علی برکة الله، ماشاءالله ولاقوة إلا بالله، توکلتُ علی الله... سپس مرا در کنار فاطمه نشاند و فرمود: : خداوندا اینان محبوب ترین مردم در نزد من می باشند آنان را دوست بدار و خیر و برکت به فرزندان آن ها عطا کن و آنان را از هر آسیبی حفظ کن. من آن ها و فرزندانشان را از شرّ شیطان فریب کار به تو می سپارم.([شیخ طوسی، امالی، ج 1، ص ])
مستحب است در مراسم عروسی غذایی تهیه شود و جمعی را اطعام کنند. ولیمه ی ازدواج فاطمه(س) نیز بسیار مبارک بود، زیرا فقیران مدینه آن شب میهمان این جشن و سرور بودند. مراسم عروسی هم خالی از سرور و شادمانی نبود، پیامبر(ص) هنگام بردن عروس به خانه ی داماد، به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار فرمان داد که همراه فاطمه(س) بروند، شادمانی کنند و تکبیر و تحمید بگویند، اما چیزی نگویند که خداوند راضی نباشد. طبق روایات، اشعاری که خوانده می شد در عین شادمانی، پر محتوا و همراه با تکبیر و ستایش الهی بود.
با توجه به سنت رسول اکرم(ص) و دختر بزرگوارش، اصل شادی در مراسم ازدواج، امری قابل قبول است. اما همیشه به معنای وجود گناه و غنا و آوازخوانی با لهو و لعب نیست. اسلام دین اعتدال است، هرگز شادی و خنده را منع نمی کند و همان طور که ذکر کردیم جشن و شادمانی در مراسمی مانند ازدواج، از سنت های ائمه ی معصومین: به شمار می رود. اما اگر این مراسم، همراه با غنا و لهو و لعب باشد، به قداست و معنویت خانواده ی نوپا آسیب می رساند و آن ها را به ارزش های باطل و دروغین سوق می دهد. فاطمه(س) در شب ازدواج، در آغازین لحظات زندگی مشترک در پاسخ امیرالمؤمنین(ع) که پرسیدند: به چه می اندیشی؟ فرمودند: هم اکنون در مورد حال و سرنوشت خویش می اندیشم. به یاد پایان زندگی این سرا، غروب لذت های آن و فرود به قبر افتاده ام، می اندیشم که امروز از خانه پدر به خانه شما آمده ام و روزی دیگر از خانه شما به سوی آرامگاهم خواهم رفت، پس از این رو بپاخیز تا در بارگاه خدا به نماز بایستیم و این شب آغاز زندگی مشترک را عبادت کنیم.([دشتی، همان، ص 35])
این سخن فاطمه(س) علاوه بر آن که نشان دهنده ی حالات معنوی و تکیه و توجه بر خدا در شب ازدواج است، از یقین و اعتماد حضرت، از دوام و استحکام نهاد خانوادگی شان حکایت می کند، این که فاطمه(س) فرمودند: من امروز از خانه ی پدر به خانه ی شما منتقل شدم و روزی هم از این خانه به جایگاه ابدی، قبر، پا می گذارم، بیان این است که از علی(ع) جز با مرگ جدا نمی شود و چیزی جز مرگ هم نمی تواند انس و همراهی شان را از بین ببرد اگر زوجین زندگی مشترک را با ثبات قدم و اطمینان شروع کنند و مطمئن باشند پیوند آن ها دائمی و همیشگی است، باعث استحکام نهاد خانواده و حُسن روابط طرفین خواهد شد.
تفكيك ميان قالب و محتواي سيرهها
الگوپذيري از حضرت زهرا – سلام الله عليها- به دو صورت مستقيم و غير مستقيم مي تواند صورت پذيرد. الگوپذيري مستقيم آن است كه گفتار و رفتار آن بزرگوار را عيناً برنامه و راه و رسم زندگاني خويش قرار دهيم. در بعضي از موارد از جمله عبادت و دعا، با همان شكل و قالب رفتاري مي تواند اسوه و الگوي ما قرار گيرد. براي نمونه در روايت آمده است كه حضرت زهرا – سلام الله عليها- پس از هر نماز واجب ذكر مخصوص داشتند. (34 مرتبه الله اكبر، 33 مرتبه الحمدلله، 33 مرتبه سبحان الله)؛ ذكري كه دستور آن را به عنوان هديهاي عظيم از پدر بزرگوارشان دريافت كرده بود و همواره بر آن مداومت مي ورزيد و به شيعيان خويش نيز توصيه ميفرمود. از اين رو، ما نيز به آن حضرت اقتدا مينماييم و همان ذكر را با همان ترتيب بعد از هر نماز واجب به عنوان تعقيبات نماز ميگوييم. چنين اقتدايي به آن بزرگوار، اسوه پذيري مستقيم خواهد بود.
الگو پذيري غير مستقيم آن است كه روح و حقيقت گفتار يا كردار آن اسوه الاهي را درك نماييم و با تحليل و استنباط از سيرة علمي و عملي آن بزرگوار، وظيفة خويش را در همة ابعاد زندگاني (فردي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و ... ) دريابيم. بسياري از شكل ها و قالب هاي رفتاري اسوه ها ويژه شرائط خاص بوده است؛ از اين رو، منظور از اسوه پذيري از آن رفتارها اين نيست كه همان قالب و شكل رفتاري خاص را اقتباس و تقليد كنيم؛ بلكه مطلوب و مقصود اين است كه روح و محتواي آن سيره رفتاري را درك نماييم و آن را در شكلها و كالبدهايي نوين، طبق اقتضاي شرايط زماني و مكاني خويش، تحقق دهيم.
براي نمونه در روايات ميبينيم كه حضرت فاطمة زهرا و علي مرتضي – عليهما السّلام- در يك چهار ديواري كوچك و گلين زندگي ميكنند. از يك پوست گوسفند، به عنوان رو اندازشان استفاده ميكنند. حضرت زهرا – سلام الله عليها- چادري از ليف خرما ميبافد و از آن استفاده ميكند. قالب و شكل اين گونه رفتارها به هيچ وجه در عصر حاضر قابل تأسي نميباشند؛ اما آن چه ارزشمند و قابل تأسي است، «حقيقت»، «محتوا» و «روح» اين رفتارهاست. اسوهپذيران حقيقي آنانياند كه روح اين رفتارها را درك و اقتباس نمايند و در كالبد زندگي خويش به اجرا گذارند؛ مانند روح بياعتنايي به دنيا و حقير شمردن مظاهر فريبندة آن، روح پارسايي و رستگي از حبّ دنيا، روح ساده زيستي و پرهيز شديد از تجمّلگرايي.[2]
الگوگيري از حضرت زهرا - سلام الله عليها- در رفتار با پدر
حضرت زهرا – سلام الله عليها-، درسنين شش هفت سالگي قرار داشت که قضيه شعب ابيطالب پيش آمد. شعب ابيطالب، دوران بسيارسختي در تاريخ صدر اسلام است؛ يعني دعوت پيامبر اکرم – صلي الله عليه و آله و سلّم- شروع شده بود، دعوت را علني کرده بودند، بتدريج مردم مکه - بخصوص جوانان و بردهها - به حضرت ميگرويدند؛ بزرگان طاغوت، مثل ابولهب، ابوجهل و ديگران ديدند که هيچ چارهاي ندارند جز اينکه پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلّم- و پيروان تازه گرويده به آن حضرت را از مدينه اخراج کنند؛ تعداد زيادي از اينها را که دهها خانوار ميشدند از مکه بيرون کردند. جناب ابيطالب در نزديک مکه و در شکاف کوه، ملکي داشت که از آن به «شعب ابيطالب» ياد ميشد؛ اين بزگوران به مدت سه سال در اين ملک ساکن شدند و در اين مدت در محاصره و تحريم کامل اقتصادي قرار داشتند. اين دوره، يکي از دوران هاي بسيار سخت و طاقت فرساي پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلّم- بود. در همين اثنا، جناب ابيطالب و خديجه کبري که از پشتيبانان و اميد پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلّم- بودند، در ظرف يک هفته از دنيا رفتند. حضرت فاطمه زهرا – سلام الله عليها-، در اين دوره پر مشقت و طاقت فرسا، احساس مسئوليت ميکند و مثل يک مادر، يک مشاور و يکپرستار، تلاش ميکند تا غبار غم و اندوه و مشکلات را از چهره پدر بزدايد. لذا پيامبر گرامي اسلام از ايشان به عنوان «امابيها» (مادر پدرش) ياد کرده است. آيا اين نميتواند براي يک نوجوان و جوان در همه زمانها الگوباشد؟[3]
الگوگيري از حضرت زهرا - سلام الله عليها- در رفتار با همسر
در طول ده سالي که پيامبر – صلي الله عليه و آله وسلّم – در مدينه حضور داشت، حدود نه سالش حضرت زهرا و حضرت اميرالمؤمنين – عليهما السّلام- به عنوان زن و شوهر در کنار يکديگر زندگي ميکردند. در اين نه سال، حدود شصت جنگ اتفاقافتاده که در اغلب آنها اميرالمؤمنين - عليه السّلام- شرکت داشته است. حالا شما ببينيد او خانمياست که در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ ميماند؛ از لحاظ زندگي هم وضع رو به راهي ندارند؛ انسان چقدر روحيه قوي داشته باشد تا بتواند اين شوهر را تجهيز کند؛ دل او را از وسوسه اهل و عيال و گرفتاريهاي زندگي خالي کند؛ به او دلگرمي بدهد؛ بچهها را به آن خوبي که ايشان تربيتکرده، تربيت کند. اين طور خانهداري و شوهرداري نميتواند براي يک دختر جوان و يک خانم خانهدار الگو باشد؟[4]
الگوگيري از حضرت زهرا - سلام الله عليها- در رفتار با فرزند
با كمى دقت در برخورد عاطفى و منطقى حضرت زهرا – سلام الله عليها- در مىيابيم كه آن بانوى بزرگوار، در ساختن روح و شخصيت فرزندان گرامىاش از ابزارى بسيار ظريف و دقيق استفاده كرده است، كه بسيارى از آنها در حال حاضر، ميان روانشناسان تربيتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته و خبرگان اين فن، به نتايج مثبت آن ايمان آوردهاند. بىشك، اين توفيق بىنظير در تربيت كودكان، ناشى از معرفت عميق و صحيحى است كه اسلام در مورد انسان، ارائه داده است. بنابراين، اگر بگوييم هر مكتبى به اندازه شناخت درستى كه از انسان دارد، در نظام تربيتى خود، به توفيقاتى دست مىيابد، سخن به گزاف نگفتهايم. دين آسمانى و الاهى اسلام از كاملترين و واقع بينانهترين شناخت، در مورد انسان برخوردار است، لذا بيشترين توفيق را در مساله تربيت انسان بدست آورده است. روش تربيتى و اخلاقى حضرت فاطمه ـ عليها السلام ـ که برگرفته از دين اسلام است، بهترين شيوه، و تجربه براى ساختن نسلى پاك و سعادتمند است. از اين رو، جا دارد كه پيروان و ارادتمندان مكتب اسلام، با به كار بستن شيوهها و ظرايف تربيتى آن حضرت در رشد و تربيت نسلى پاك، و پيشرو همت نموده، سعادت دنيا و آخرت فرزندان خود را بيمه كنند.
روح انسان به گونهاى ساخته شده كه نياز به محبت و عطوفت، يكى از اساسى ترين نيازهاى او محسوب مىشود، بدين جهت، كودكان محروم از اين موهبت ، دچار كمبودها و مشكلات روانى، و گاه نواقصى جسمى خواهند شد. حضرت فاطمه ـ عليها السلام ـ كه خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا – صلي الله عليه و آله وسلّم- سيراب گشته و قلبش كانون محبت به همسر و فرزندان خود بوده، در اين جهت نيز وظيفه مادرى خود را به بهترين شكل انجام داد. حضرت فاطمه عليها السلام فرزندان خود را به بازي و مسابقه تشويق و گاهي با آنان به بازي مشغول مي شد و با حرکتها و گفتارهاي شيرين مادرانه و بالا و پايين انداختن فرزندان خود آنان را از احساسات پاک مادري سيراب مي نمود.
نقل شده است كه حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ با فرزندش امام حسن مجتبى ـ عليه السلام ـ بازى مىكرد و او را بالا مىانداخت و مىفرمود: «پسرم حسن، مانند پدرت باش. ريسمان ظلم را از حق بركن. خداى را بپرست كه صاحب نعمتهاى متعدد است، و هيچگاه با صاحبان ظلم و تعدى، دوستى مكن».
الگوگيري از حضرت زهرا - سلام الله عليها- در رفتار با مردم
يكى از نقشآفرينىهاى درخشان فاطمه بالا بردن فرهنگ جامعه، رشد فكر و انديشه مردم و رفع مشكلات و شبهات آنان است. آن حضرت از مسائل ساده گرفته، تا پيچيدهترين مشكلات را پاسخگو بود، و اين ميسّر نبود، مگر با احاطه علمى، قوت فكرى و همت بلند ايشان. اين بانوى بزرگ اسلام، زجر تبليغ و رنج تعليم و تربيت را تحمل نموده، چون مشعلى فروزان در راه هدايت جامعه، نورافشانى كرده و با سوختن خود به دل و جان مردم، گرمى بخشيد و پاسدارى از ارزشها و مفاخر اصيل، مبارزه پيگير با بدعتها، جهل، كجروىها و ركود جامعه را خط مشى خود قرار داد. حضرت فاطمه ـ عليها السلام ـ از كودكى در متن اجتماع به سر برده، و با مردم همدم و همدرد بوده است. اين بانو رابطهاى صميمانه و عالمانه با ياران خود داشت.
زنى به خدمت حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ رسيد و عرض كرد: مادر پير و ناتوانى دارم كه در نماز بسيار اشتباه مى كند، مرا فرستاده تا از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند. آن حضرت فرمود: هر چه مىخواهى بپرس. آن زن سؤالات خود را مطرح كرد، تا به ده سؤال رسيد و حضرت ـ عليها السلام ـ با روى گشاده جواب داد. زن از زيادى پرسش خود، شرمنده شد و گفت: شما را بيش از اين زحمت نمىدهم. حضرت فاطمه ـ عليها السلام ـ فرمود: باز هم بپرس. آن گاه براى تقويت روحيه وى چنين فرمود: اگر به كسى كارى واگذار كنند، براى مثال از او بخواهند كه بار سنگينى را به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر اين كار صد هزار دينار به او جايزه بدهند، آيا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى مى كند؟ زن جواب داد نه. آن حضرت فرمود: من در مقابل پرسشى كه جواب مىگويم از خدا پاداشى به مراتب بيشتر دريافت مى كنم و هرگز ملول و خسته نمىشوم. از رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ شنيدم كه روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مىشوند و به اندازه علم و تلاش و كوششى كه در راه آموزش و هدايت مردم داشته اند، از خداى خود پاداش مىگيرند.
سازش با سختیها
در منابع شیعه و سنی به سادهزیستی، تعامل و سازش حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) با ناملایمات و سختیهای زندگی اشاره میکند.
«ان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) قال لرجل من بنی سعد: الا احدثک عنی وعن فاطمة الزهراء انها کانت عندی فاستقت بالقربة حتی اثر فی صدرها، وطحنت بالرحی حتی مجلت یداها، وکسحت البیت حتی اغبرت ثیابها، واوقدت تحت القدر حتی دکنت ثیابها فاصابها من ذلک ضر شدید، فقلت لها: لو اتیت اباک فسالته خادما یکفیک حر ما انت فیه من هذا العمل، فاتت النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فوجدت عنده حداثا فاستحیت فانصرفت، فعلم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انها قد جاءت لحاجة فغدا علینا ونحن فی لحافنا فقال: السلام علیکم، فسکتنا واستحیینا لمکاننا، ثم قال: السلام علیکم فسکتنا، ثم قال: السلام علیکم فخشینا ان لم نرد علیه ان ینصرف وقد کان یفعل ذلک فیسلم ثلاثا فان اذن له والا انصرف، فقلنا: وعلیک السلام یا رسول الله ادخل، فدخل وجلس عند رؤوسنا ثم قال: یا فاطمة ما کانت حاجتک امس عند محمد؟ فخشیت ان لم نجبه ان یقوم، فاخرجت راسی فقلت: انا والله اخبرک یا رسول الله انها استقت بالقربة حتی اثر فی صدرها، وجرت بالرحی حتی مجلت یداها، وکسحت البیت حتی اغبرت ثیابها، واوقدت تحت القدر حتی دکنت ثیابها فقلت لها: لو اتیت اباک فسالته خادما یکفیک حر ما انت فیه من هذا العمل، قال: افلا اعلمکما ما هو خیر لکما من الخادم؟ اذا اخذتما منامکما (فکبرا اربعا وثلاثین تکبیرة، وسبحا ثلاثا وثلاثین تسبیحة، واحمدا ثلاثا، فاخرجت فاطمة (علیهاالسّلام) راسها وقالت: رضیت عن الله وعن رسوله رضیت عن الله وعن رسوله.»
آیا نمیخواهی از خودم و فاطمه (وضع زندگی) زهرا (سلاماللهعلیها) برایت حکایتی بیان کنم، فاطمه (سلاماللهعلیها) در خانه من بود، و به تنهائی آب از چاه میکشید و بند مشک، سینه او را مجروح کرده بود و با آسیاب گندم را آرد میکرد به حدّی که دستهایش تاولزده بود، و آنقدر خانه را جارو کرده بود، که جامهاش خاکآلود و کثیف شده بود، و آن قدر آتش در زیر دیگ روشن کرده بود که لباسهایش آلوده شده بود و از این تلاشها آسیب زیاد به او رسیده بود. روزی من به او گفتم: اگر نزد پدرت میرفتی و از آن حضرت تقاضای خدمتگاری میکردی، تا حدّی مشقت این کارها از تو برداشته شود، فاطمه (سلاماللهعلیها) نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفت و دید عدهای پیش آن حضرت نشسته و مشغول صحبت هستند و خجالت کشید که درخواست خود را بیان کند و به منزل برگشت و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فهمید که دخترش برای کاری آمده بوده است، ولی به خاطر خجالت برگشته است، فردای آن روز در حالی که ما هر دو در بستر استراحت بودیم، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خانه ما آمد و از بیرون خانه فرمود: السّلام علیکم، ما به خاطر وضعیتی که داشتیم، پاسخ ندادیم، بار دیگر آن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما را صدا فرمود: السّلام علیکم و ما همچنان پاسخ ندادیم، بار سوّم فرمود: السّلام علیکم و این بار ما ترسیدیم که اگر جواب ندهیم آن حضرت برگردند، زیرا که عادتشان بود که سه بار بیرون از خانه سلام میکردند، اگر به آن حضرت پاسخ میدادند وارد میشدند، و اگر صاحب خانه جواب نمیداد آن حضرت بازمیگشت. بنابراین گفتیم علیک السلام ای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داخل شوید، و آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داخل شد و در همان حالت که ما بودیم بالای سر ما نشست آنگاه فرمود: ای فاطمه، دیروز چه درخواستی داشتی که نزد پدرت آمدی؟ فاطمه پاسخ نداد و من ترسیدم اگر جواب ایشان را ندهم برخیزد و برود پس سر خود را از ملافه بیرون آورده و عرض کردم: من شما را از آن با خبر میکنم ای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ماجرا چنین است که دختر شما آنقدر آب از چاه کشیده که آن روی سینهاش اثر گذاشته، و چندان آسیاب گردانده که دستهایش تاول زده است و آن قدر خانه را جارو و نظافت کرده که جامههایش غبارآلود شده است و چندان زیر دیگ آتش روشن کرده که لباسهایش دود آلود و سیاه شده است و من باو گفتم: اگر نزد پدرت میرفتی و از ایشان تقاضای خادم میکردی بار این مشقّت و رنج این همه کار را از دوش تو بر داشته میشد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از شنیدن ماجرا و درخواست ما فرمود: آیا میخواهید چیزی به شما بیاموزم که برایتان از خادم بهتر باشد؟ وقتی به رختخواب رفتید، سی و چهار بار «اللَّه اکبر» بگوئید و سی و سه بار «سبحان اللَّه» و سی و سه بار «الحمد للَّه» بگوئید. در این هنگام حضرت فاطمه (علیها السّلام) که تا این زمان ملحفه را روی سر خود کشیده بود سر خود را بیرون آورد و گفت: «رضیت عن اللَّه و عن رسوله، رضیت عن اللَّه و عن رسوله». (من از خدا و رسولش راضی شدم من از خدا و رسولش راضی شدم) [. ↑ صدوق، أبیجعفر محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۱، تحقیق:تصحیح وتعلیق:علی اکبر الغفاری، چاپ سوم، ناشر:جامع المدرسین، قم. ]
شایسته است این خصلت اخلاقی به عنوان عامل ارزشمند در زندگی روزمره ما، مورد توجه قرار گیرد؛ الگوبرداری اقتضاء میکند، الگو گیرنده، اگر اعمالش با الگو، مطابقت کامل نداشت، حداقل، رفتار و افکارش با الگو، مشابهت و نزدیکی داشته باشد و در جهت نزدیکتر شدن به نقطه آرمانی، تلاش کند.
دفاع از امام زمان تا پای جان
بعد از شهادت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، غاصبان ولایت چندین هجوم به خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) آوردند و در هجوم آخر، حرمت خاندان وحی را به طور کامل زیر پا گذاشتند و درب خانه را به آتش کشیدند و وارد خانه شدند؛ در این میان، حضرت صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) نهایت رشادت و پایمردی را از خود نشان دادند و ابتدا آنها را نسبت به وصایای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به این خاندان یاد آور شدند؛ بعد از اینکه پندها و نصایح حضرت از سوی آنها با بیشرمی تمام زیر پا گذاشته شد، ابتداء حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، مانع از ورود آنها به خانه شدند؛ علی رغم این مجاهدت، آنها وارد خانه شدند؛ آنها قصد داشتند به زور امیرالمؤمنین را برای بیعت به مسجد ببرند، اما با مقامت و پایداری حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) مواجه شدند و ایشان خود را حائل بین منافقین و امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) قرار دادند و از ناحیه منافقین ضرباتی سنگینی بر ایشان وارد شد و سرانجام با شهادت خود در این راه، قیمت دفاع از امام خود را پرداختند:
خطبهای در روزهای پایانی عمر
در شرایطی که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) روزها و ساعت پایانی عمر شریف خود را سپری میکردند و حال مناسبی نداشتند، عدهای از زنان مدینه به محضر حضرت فاطمه (علیهاسلام) شرفیاب شدند، تا جویای احوال ایشان باشند؛ حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، علیرغم حال نامساعد، به دفاع از حقوق پایمال شده همسر خود پرداختند و با اشاره به ظلمهای مرد نمایان آن زمان در حق امیرالمؤمنین و ریشه این ظلمها وخیانتها، زبان به مدح همسر مظلوم خویش گشودند و عاقبت این خیانت افراد در حق علی (علیهالسّلام) را برشمردند.
«لما مرضت فاطمة (علیهاالسّلام) المرضة التی توفیت بها دخل النساء علیها فقلن کیف اصبحت من علتک یا بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم فقالت اصبحت والله عائفة لدنیاکم قالیة لرجالکم لفظتهم بعد ان عجمتهم وشئنهم بعد ان سبرتهم فقبحاً لفلول الحد وخور القنا وخطل الرای وبئسما قدمت لهم انفسهم ان سخط الله علیهم وفی العذاب هم خالدون لا جرم لقد قلدتهم ربقتها وشنت علیهم عارها فجدعا وعقرا وبعدا للقوم الظالمین ویحهم انی زحزحوها عن رواسی الرسالة وقواعد النبوة ومهبط الروح الامین الطبن بامور الدنیا والدین الا ذلک هو الخسران المبین وما الذی نقموا من ابیالحسن نقموا والله منه نکیر سیفه وشدة وطاته ونکال وقعته وتنمره فی ذات الله وبالله لو تکافئوا علی زمام نبذه رسول الله صلی الله علیه وسلم لسار بهم سیراً سجحاً لا یکلم خشاشه ولا یتعتع راکبه ولاوردهم منهلاً رویاً فضفاضاً تطفح ضفتاه ولاصدرهم بطاناً قد تحری بهم الری غیر متجل منهم بطائل بعمله الباهر وردعه سورة الساغب ولفتحت علیهم برکات من السماء وسیاخذهم الله بما کانوا یکسبون.» [ ابن طیفور، ابیالفضل احمد بن ابیطاهر (متوفای۲۸۰ ه)، بلاغات النساء، ص۱۹، ناشر:منشورات مکتبة بصیرتی قم. ]
در آن بیماری که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در اثر ان به شهادت رسیدند، عدهای از زنان مدینه برای احوالپرسی، خدمت ایشان حاضر شدند، و جویای حال ایشان شدند وسؤال کردند که با این بیماری چه حال و وضعیتی دارید؟ حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) فرمودند: قسم به خدا، روزگار را میگذرانم، درحالیکه از دنیای شما متنفرم و از مردان شما کراهت و بیزاری پیدا کردم، با آنان سخن گفتم بعد از آنکه آنان را لال یافتم، آنها را دشمن خود یافتم، بعد از آن که آنها را آزمودم؛ چقدر کندی شمشیر و شکستگی نیزه و تغییر موضع شما زشت است؛ چه اعمال بدی برای آخرت خود پیش فرستادهاند در حالیکه خداوند بر آنان غضب نموده ودر آتش جهنم جاودان من گردنبند غصب خلافت را به گردن این افراد انداختم (مسبب غصب خلافت اینها هستند) و ننگ این عمل را مختص اینها میدانم؛ بنابراین دوری از خیر و هلاک شدن و دوری از رحمت خدا سزاوار این قوم ظالم است که خلافت را از کسانی جدا کردند که رسالت به واسطه آنها استوار است (اهلبیت رسالت) و ستونهای نبوت ومحل نزول جبرئیلاند و در امور دنیا و دین زیرکند، و این زیان و خسارتی آشکار است و این چه انتقامی است که از علی (علیهالسّلام) گرفتند؟ انتقام نگرفتند، مگر به خاطر (ترس از) شمشیر استوار او (وتنفری که از شمشیر او داشتند) و شدت غلبه و لگد مال کردن (مجرمان در راه خدا و در میدانهای نبرد) و جنگهای شدید او (و به خاطر ترس از) خشم او در راه خدا. قسم اگر آنها بر پیمانی که رسول خدا برای علی (علیهالسّلام) بسته هم پیمان میشدند (امامت و خلافت ایشان را میپذیرفتند) آنها را به نیکه راه بری مینمود و (مانند شتربانی ماهر) به گونهای عمل میکرد که نه حیوان صدمه ببیند و نه سوارش به دلیل تکانهای حیوان، آزرده شود، و این کاروان را به سرچشمه زلال و صاف سعادت رهبری میکرد، سرچشمهای که دو سمت آن، آب زلال وصاف موج میزند. اگر زمام امر را به دست او میسپردند، همه را سیراب میکرد درحالیکه خودش به کمترین مقدار (یک جام) برای رفع تشنگی اکتفاء میکرد وکمترین مقدار غذا که گرسنه به آن رفع گرسنگی کند و او کسی است که، کوچکترین بهرهای به نفع خود نمیبرد و در آن زمان بود که درهای رحمت الهی از آسمان گشوده میشد و ثمره این عمل، توسط خدا به همه تحویل و ارائه میشد.
در این کلام نورانی که در نهایت فصاحت و بلاغت، توسط حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بیان شده است و در قدیمیترین کتب اهلسنت و شیعه آمده است؛ عمق معرفت و شناخت به مولای متقیان علی (علیهالسّلام) و دل داغدار و آزرده ایشان و عزم، اراده، حرکت واقعی و دفاع از ولایت حتی در سختترین لحظهها را به واضحترین نحو میتوان مشاهده کرد.
خطبهای در مدح امیرالمؤمنین
در خطبه دیگری، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، زبان به مدح و ستایش امیرالمؤمنین میگشاید و مقام و منزلت امیر الؤمنین (علیهالسّلام) و عمق معرفت، بصیرت و شناخت خود را به امام معصوم نشان میدهد.
«کلما حشوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَاَهَا و نجم قرن للضلال و فغرت فاغرة من المشرکین قذف باخیه فی لهواتها فلا ینکفئ حتی یطا صماخها باخمصه و یخمد لهبه ا بحده مکدودا فی ذات الله قریبا من رسول الله سیدا فی اولیاء الله.»
هر وقت آتش جنگ را بر افروختند، خداوند آن را خاموش کرد و هر وقت که شاخ گمراهی (شاخ شیطان) نمایان شد شخصی باهیبت و ترسناک ظاهر میشد (مانند اژدهایی ترسناک که دهان باز میکند)، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برادرش علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) را در کام اژدها (برای مقابله با آن) افکند و او هم باز نمیگشت، مگر آنکه مشرکان را به طور کامل نابود میکرد و آتش (کفر یا خیانت) آنها را با شمشیرش خاموش میکرد. امیرالمؤمنین کسی است که در اوج استواری و ایستادگی در راه خدا، اهل جهاد و تلاش در مسیر الهی و نزدیک و خویشاوند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سید و بزرگی از اولیای خداست. [ابیالفضل احمد بن ابیطاهر المعروف بابن طیفور (متوفای۲۸۰ ه) بلاغات النساء، ص۱۳، ناشر:منشورات مکتبة بصیرتی قم. ][طبرسی، احمد بن علی (۵۸۸ ق)، الاحتجاج علی اهل اللجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۱۰۰، محقق:خرسان، محمد باقر، نشر مرتضی، مشهد، ۱۴۰۳.]
در احتجاج طبرسی مطلب فوق به صورت کامل تر ذکر شده است: «کُلَّمَا اَوقَدوا ناراً لِلحَربِ اطفَاهاَ اللهُ اَو نَجَمَ قَرنُ الشَّیطانِ اَو فَغَرت فَاغِرَةٌ مِنَ المُشرِکینَ قَذَفَ اَخَاهُ فی لَهَواتِها فَلا ینکَفیءُ حَتّی یطَاصِماخَها بِاَخمَصَهِ وَ یخمِدُ لَهَبَها بِسَیفِهِ، مَکدوُداً فی ذاتِ اللهِ، مُجتَهِداً فی اَمرِ الله، قَریباً مِن رَسولِ اللهِ، سَیداً فی اَولیاءِ اللهِ مُشَمِّراً، ناصِحاً، ، لا تَاخُذُهُ فی اللهِ لَومَةُ لائِمٍ».
هرگاه آتش جنگ برافروختند، خدا خاموش کرد یا هر هنگام که شاخ شیطان نمایان شد یا شخصی باهیبت و ترسناک ظاهر میشد (مانند اژدهایی ترسناک که دهان باز میکند)، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برادرش علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) را در کام اژدها (برای مقابله با آن) افکند و او هم باز نمیگشت، مگر آنکه مشرکان را به طور کامل نابود میکرد و آتش (کفر یا خیانت) آنها را با شمشیرش خاموش میکرد. . امیرالمؤمنین کسی است که در اوج استواری و ایستادگی در راه خدا، اهل جهاد و تلاش در مسیر الهی و نزدیک و خویشاوند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سید و بزرگی از اولیاست، همواره آماده حرکت وتلاش، نصیحت کننده و تلاش کننده در راه خداست که در راه خدا از سرزنش ملامتکنندگان ابایی ندارد.
تهجد و عبادت: در مورد عبادت حضرت همین بس که خداوند می فرماید: «ای ملائکه من به فاطمه بنگرید که چگونه در مقابل من ایستاده و از ترس من اعضای بدنش می لرزد و من قلبش را به عبادت خودم مشغول کرده ام، شاهد باشید که من دوستان و شیعیان او را از آتش جهنم ایمن کردم.»(3)
ترس از روز قیامت: حضرت زهرا به شدت از روز قیامت و سختی آن نگران بود و از پدر بزرگوارش دربارة چگونگی زنده شدن و احوال روز قیامت سؤالات بسیاری می کرد، وقتی آیه 44 از سوره حجر بر پیامبر نازل شد، حضرت به شدت گریست و یارانش نیز بر اثر گریه آن حضرت گریستند و کسی هم علت گریه پیامبر را نمی دانست. و یاران چون می دانستند که پیامبر با دیدن فاطمه شاد می شود، به خانه فاطمه رفته و او را باخبر کردند، فاطمه با شنیدن این خبر برآشفت هنگامی که فاطمه بر پیامبر وارد شدند فرمودند: پدر جان چه چیزی شما رانگران کرده؟ پیامبر آنچه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود بر او تلاوت کرد، فاطمه از شدت ترس و وحشت با صورت به زمین افتاد در حالی که می فرمود پس وای بر کسی که وارد دوزخ شود.
انس با قرآن: توجه ویژه حضرت زهرا (علیها السلام) به قرآن کریم در طول زندگی خود درس دیگری را به شیفتگان این کتاب آسمانی می دهد گاهی اوقات که امام علی (علیه السلام) از مسجد به منزل می آمد ملاحظه می کرد همان آیاتی که لحظاتی قبل بر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نازل شده بر زبان فاطمه جاری است با کمال تعجب می پرسید این آیات از چه راهی به شما رسیده فاطمه می فرمودند فرزندت حسن ـ علیه السلام ـ آنان را برایم تلاوت کرده در روایت آمده فاطمه (علیها السلام) فرمودند از دنیای شما سه چیز را دوست دارم. 1. تلاوت قرآن کریم. 2. نگاه به چهرة پیامبر. 3. انفاق در راه خدا.(4)
دعا برای دیگران: چگونه سخن گفتن با خدا و چگونه دعا کردن را باید از فاطمه آموخت، او همیشه دعا می کرد و همه چیز را از خدا می خواست اما نه برای خود، فاطمه (علیها السلام) حتی در دعا کردن ایثار می کرد و همه را بر خود مقدم می کرد. امام حسن (علیه السلام) فرمودند: مادرم در شب جمعه پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا وقتی که صبح می شد، شنیدم مؤمنین و مؤمنات را نام می برد اما ندیدم حتی یکبار برای خودش دعا کند، از روی تعجب گفتم چرا برای خودت دعا نمی کنی در جواب فرمودند: فرزندم اول همسایه را باید درنظر گرفت.
احترام به پدر: هنگامی که آیه لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَینَکمْ کدُعاءِ بَعْضِکمْ بَعْضاً بر پیامبر نازل شد، فاطمه (علیها السلام) پدر را با رسول الله خطاب می کرد. امام حسین (علیه السلام) از مادرش نقل می کند که فرمود از آن روزی که این آیه نازل شد هیبت آن حضرت مانع شد که او را پدر خطاب کنم، چون پیامبر این برنامه را شنید فرمود دخترم این آیه دربارة تو و اهل بیت تو نازل نگشته است زیرا تو از من هستی و من از تو می باشم، بلکه این آیه دربارة اهل جفا و متکبران نازل گشته که احترام مرا نگه نمی دارند، دخترم تو مرا پدر خطاب کن، این برای آرامش قلب من بهتر است.(6)
پي نوشت ها:
[1]. مصباح، محمدتقي، جامي از زلال كوثر، چ اول، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1380، ص92.
[2]. بخشي از فرمايشات مقام معظم رهبري(ادام الله ظله) در جمعي از دانشجويان، به نقل از وبلاگ سبزترين پاسخ، به تاريخ 15/1/1392.
[3]. همان.
[4]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 43، ص 172.
[5]. مروجی، محمدجواد، فاطمه الگوی حیات زیبا، انتشارات دفتر تبلیغات، ص 63 و 64 و 65 و 67 و 69.
[6]. مروجی، محمدجواد، فاطمه الگوی حیات زیبا، انتشارات دفتر تبلیغات، ص 63 و 64 و 65 و 67 و 69.
منابع:
http://ensani.ir/fa/article/71769
https://www.pasokh.org/fa/telegram/View/945
https://fa.wikifeqh.ir
https://rasekhoon.net/faq/show/1563398
https://www.porseman.com/article/)/100247