0

رنج های حضرت زهرا علیهاالسلام(5)

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

رنج های حضرت زهرا علیهاالسلام(5)

رنج های حضرت زهرا علیهاالسلام(5)
زهرا علیهاالسلام مادر پدرش

از شگفت ترین سخنانی که شنیده ایم گفته برخی از مردم است که مفاد آن چنین است: زهرا علیهاالسلام جای خالی مادر پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله را برایش پر کرد. چه زمانی که محمد، کودک خردسالی بود، مادرش مرد. به همین لحاظ پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام لقب ام ابیها (مادر پدرش) داد.

وی در یک سخن می گوید: «پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله زندگانی خود را در فراق مادرش آغاز کرد. چه محبّت مادر چیزی نیست که دایه یا مربی بتواند از عهده ی آن برآید... لذا فاطمه علیهاالسلام با حضانت پدرش، مهر مادری به او بخشید. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نیز این سخن را فرموده در حالی که می دانست که جای خالی مادرش را می تواند از طریق دخترش پر کند». (کتاب الندوه، ص 58.) .

این سخن را نمی توان پذیرفت. زیرا نمی توانیم بپذیریم که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از عقده فقدان مادر رنج می برد. لذا نیازمند کسی بود که جای مادرش را پر کند.

این گفته بدین معنی است که زهرا علیهاالسلام چنان به پدرش رسیدگی می کرد که یک مادر به فرزندش می رسد. نه بدان معنی که پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله با آن، مهر و عاطفه ای را که از

 

دست داده، جبران خواهد کرد یا نقصی را که از آن رنج می برد، بدان کامل خواهد کرد.آیا این گوینده می پذیرد که اگر زن دیگری به پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله عنایت می کرد و بخشی از نیاز عاطفی او را برآورده می نمود، می توانست این جای خالی مادر را پر کند؟!

لقب «ام ابیها» می خواهد حقیقت و ابعاد رفتار فاطمه علیهاالسلام با پدرش را برای ما بیان کند نه اینکه از پر کردن جای خالی مادر یا باز کردن عقده نقص در شخصیت مقدس رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله سخن بگوید.


عصمت جبری؟

1- برخی می گوید: عصمت زهرا علیهاالسلام نتیجه و دستاورد مکان و محیط ایمانی بود که در آن زندگی و بزرگ شد. زیرا این محیط، محیط ایمانی، طهارت، فضیلت و صلاح بود. روشن است که این سخن یک پرسش حساس و جسورانه در خود پنهان دارد و آن اینکه:

چگونه بود اگر زهرا علیهاالسلام در جای دیگر و در محیطی سرشار از رذیلت و گناهان زندگی می کرد؟!

و چگونه بود اگر کسی غیر از زهرا علیهاالسلام دقیقاً در همین محیط زندگی می کرد؟ آیا در آن صورت هم نتیجه همین بود؟! در حالی که دقیقاً در همین محیط افرادی زندگی کردند اما هیچکدام زهرا علیهاالسلام نشدند.

2- معذلک همین گوینده از تکوینی بودن عصمت سخن می راند. این نیز مقوله جبر الهی را در خود پنهان دارد که بطلان آن ثابت شده، و اهل بیت علیهم السلام آن را نفی کرده و فرموده اند: «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین».

 

می گوییم: این گفته چند پرسش حسّاس و جسورانه برمی انگیزد: اگر عامل مؤثر محیط زندگی است پس عصمت تکوینی یعنی چه؟ و عصمتی که فیض الهی بطور مستقیم و بدون هرگونه واسطه ای اعم از محیط و غیره عنایت فرموده به چه معناست؟ چرا از میان مردم فقط اینان به این عصمت اجباری تکوینی اختصاص یافته اند؟ چرا دیگران با اینان به عصمت نائل نیامده اند؟! چرا ما سختی و رنج ببریم ولی اندکی به دست آوریم اما آنان بدون زحمت و مجاهده نفس به این درجات عالی برسند؟ آیا کسی که در زندگی، از پیش خود از انجام یک گناه واحد خودداری می کند یا یک عمل نیک انجام می دهد و با نفس و غرایز خویش مجاهده می کند، با این حساب از همه ی پیامبران و اوصیای معصوم که عصمت آنان تکوینی و اجباری است، افضل نیست؟! آیا این بدان معنی نیست که معصوم بواسطه ی عبادات و طاعاتی که در امتثال اوامر و نواهی خداوند انجام می دهد، مستحق هیچگونه مدح و پاداشی نیست؟ (این پرسش از علمای ما از قائلین قدرت معصوم در ارتکاب معاصی کرده اند. ر. ک: اللوامع الالهیه، ص 169.) .

3- شاید به منظور برطرف کردن غائله سؤال آخر، گفته: عصمت تکوینی فقط در اجتناب از معاصی در جایی است که معصوم نمی تواند مرتکب آن شود اما در طاعات اختیار به حال خود باقی است و هیچگونه جبر الهی در انجام آن وجود ندارد... این همان گفتار اشاعره است که عصمت را اینگونه تفسیر کرده اند: «عصمت قدرت بر انجام طاعت است و عدم قدرت بر ارتکاب معصیت». (این پرسش از علمای ما از قائلین قدرت معصوم در ارتکاب معاصی کرده اند. ر. ک: اللوامع الالهیه، ص 169.) .

می گوییم: ما نمی خواهیم این تفصیل بین طاعات و معاصی را بطور گسترده نقد کنیم بلکه به اشاره چند نکته بسنده می کنیم:


1- ترک طاعات نیز معصیت است. پس بطور تکوینی بر انجام این تحرک نیز قادر نیست. حال چگونه در انجام آن مختار است؟ و مختار بودن در خصوص طاعات یعنی چه؟!

2- این تفصیل، بی دلیل و بدون توجیه است و بلکه تحکم محض. چرا مسأله برعکس نیست تا معصوم در ترک معاصی مختار باشد و بر انجام طاعات مجبور؟!

جالب توجه است که وقتی این پرسشها از او شد، گاهی اوقات به گفتار بلخی پناه می برد که ثواب بر طاعت از باب تفضّل خداوند است نه استحقاق بنده، و گاهی اوقات به این پندار که استحقاق به تفضّل است. این گفته نیز همانند گفته بلخی است که در استدلال بر این مطلب که طاعت به استحقاق است نه به تفضّل، بدان توجّه نمی شود. دلیل این است که طاعت مشقتی است که خداوند بنده را بدان ملزم کرده است. اگر بدون غرض باشد، ظلم و عبث است. این قبیح است و از خدای حکیم سر نمی زند. اما اگر دارای غرض باشد، در صورتی که این غرض به خدا بازگشت کند، باطل است. چه خداوند بی نیاز است و اگر به مکلف برگردد، در صورتی که این غرض، ضرر رساندن به مکلف باشد، ظلم و قبیح است و اگر سود رساندن به او باشد، حال اگر درست بود که خداوند از همان اول به او سود عنایت کند، در این حالت تکلیف عبث خواهد بود و در صورتی که ابتدای بدان صحیح نباشد، نیازمند تکلیف خواهد بود تا با انجام آن استحقاق رسیدن به نفع را بدست آورد، و این، همان مطلوب است. بدین ترتیب بدست آمد که ثواب به استحقاق است نه به تفضّل.

گفتار بلخی از اساس باطل است. زیرا بر اساس مذهب وی، وجوب تکالیف برای شکر نعمت است. بنابراین هیچکس در اثر انجام تکلیف مستحق ثواب نمی شود. بنابراین ثواب، تفضّل خداست. تردیدی در نادرستی این گفته نیست. چه بحث در مرحله ی حُسن و قبح است. از نظر عقلا قبیح است که شخصی به دیگری نعمتی بدهد و سپس او را مکلف کند که شکر آن نعمت را به جای آورد بدون اینکه در انجام این تکلیف به او پاداشی بدهد. عقلا این را نقص می دانند و ناشی از حب جاه و ریاست و دیگر معانی قبیحی که از خدای حکیم صادر نمی شود. بنابراین باید پذیرفت که ثواب به استحقاق است

هر چند این سخن نیز با گفتار بلخی سازگاری ندارد. بلکه آن را نقض و رد می کند لیکن نهایت چیزی که ممکن است گفته شود، این است که اگر چه مالکیت خداوند بر همه چیز، او را در تقدیر اصل «پاداش دهی بندگانش در قبال کارهایشان» بر آن می دارد که تفضل نماید اما این پس از آن است که ثواب افعال را پاداش آنان مقرر فرموده و در مقدار ثواب بر آنان تفضل نموده است. چنانکه برای هر کار نیک ده حسنه، یا هفتصد برابر پاداش مقرر نموده و برای هر که بخواهد بیشتر می کند. این امر پس از آنکه مقرر شد به عنوان یک قانون الهی اعلان شد، در دایره ی استحقاق قرار می گیرد. در حالی که پیش از آن نبود.

به همین دلیل بر اساس حکم عقل جایز نیست که خداوند معصیت کار را پاداش دهد اما به مطیع پاداش ندهد. اما اگر پاداش دادن از باب تفضل بود، این کار جایز بود. این مانند آن است که پدری تصمیم بگیرد برای موفقیت فرزندش در امتحانات مدرسه جایزه ای قرار دهد. اگر فرزند در امتحانات موفق شود، از پدرش، جایزه را مطالبه خواهد کرد و اگر پدرش جایزه اش را ندهد، خود را مظلوم و این کار را توهین به خود خواهد دانست تا چه رسد که پدر این جایزه را به برادر مردود او بدهد.


تأثیر محیط در عصمت

درباره ی تأثیر خانواده و محیط ایمانی در شخصیت زهرا علیهاالسلام می گوییم: زهرا علیهاالسلام نوری است که از میوه ی بهشت آفریده شد و در شکم مادر با او سخن می گفت: او بهترین بنده ی خداست که او را پیش از ورود به این محیط، که برخی آن را عامل اصلی مقامات و کرامات زهرا علیهاالسلام می پندارند، برگزید تا معصومه (عصمت پیامبران و اوصیاء به دلیل عقل ثابت شده است. چه عصمت اقتضای مقام نبوّت و امامت است. نقل نیز آن را تأیید کرده و به بیان حدود و افقها، و دیگر خصوصیات آن پرداخته است... عصمت زهرا علیهاالسلام به نص قرآن کریم، و نقل صحیح ثابت از رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله ثابت شده و یکی از ضروریات و اصول ثابت مذهب است. بدیهی است که عصمت جز از راه نقل شناخته نشود. زیرا اوامر و نواهی الهی به اعمال ظهاری جوارح منحصر نیست بلکه به قلب، و نفس، و روح، و نیز به ساخت خصلتهای انسان، و احساسات و عواطف او همچون شجاعت، کرامت، حسادت، حب و بغض، ایمان و نفاق، و اهداف و آرزوها و دیگر مسائلی کشیده می شد که برای آگاهی یافتن از آن راهی جز نقل از معصوم نداریم.) ، طاهره و زکیه باشد.

این سخن که عامل اصلی عصمت علیهاالسلام را محیط زندگی او می داند، یک نکته را در خود پنهان دارد: اگر زهرا علیهاالسلام در محیطی زندگی می کرد که محیط خیر و صلاح و ایمان نبود، زهرا علیهاالسلام رنگ خاص همان محیط را می گرفت و زنی شرور و منحرف- پناه بر خدا- می شد. آیا این سخن معقول و مقبول است؟!

ما اصرار داریم که محیط زندگی زهرا علیهاالسلام تنها عامل رسیدن او به مقام کرامت و منزلت نبود و نه موجب تبلور و ساخت شخصیت ایمانی و تحقق عصمت و کمال انسانی او؛ بلکه فطرت سلیم، و روح پاک، و عقل برتر و توازن زهرا علیهاالسلام در کمالات و خصوصیت های انسانی، و آنگاه رعایت و مزید لطف پروردگار سبحان و توفیق الهی، و تلاش و کوشش آزادانه خود او در رسیدن به خلوص، صفا و پاکی هر چه بیشتر و نیل به درجات قرب و رضا، همه با هم شخصیت معصوم و مطهر زهرا علیهاالسلام را بوجود آورد.

بنابراین عصمت به معنی ناتوانی از انجام چیزی نیست بلکه عصمت یعنی: قدرت و معرفت، و انتخاب شایسته، و اراده ی قوی و فعّال با عقل بزرگ و رعایت و حمایت الهی. اما بزرگی و کوچکی سن، یا میزان رشد جسمانی اصلاً معیار صفای روح و کمال ملکات و خصال انسانی و میزان فعلیت تعقل، یا قوت عقل و ادراک، یا وسعت معرفت و استحقاق منازل کرامت نمی باشد. خداوند به یحیی علیه السلام در کودکی، حکمت عنایت فرمود. چنانکه عیسی علیه السلام در گهواره زبان گشود و سخن گفت: (قال انی عبداللَّه آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مبارکاً اینما کنت و اوصانی بالصلاه والزکاه ما دمت حیّاً و برّاً بوالدتی و لم نجعلنی جباراً شقیاً). (مریم، 20- 22.) .

زهرا علیهاالسلام هیچگاه نه کودکانه می اندیشید و نه در سطح ملکات، ادراکات و بلندپروازیهای بچه گانه قرار داشت. علی و زهرا علیهماالسلام، هر دو به هنگام تولد سخن گفته اند. زهرا علیهاالسلام پیش از تولد، در شکم مادر با او سخن می گفت. کتابهای تاریخ و مصادر روایی شیعه و سنی روایات فراوانی از این قبیل درباره ی اهل بیت علیهم السلام نقل کرده که بر این حقیقت دلالت دارد.


امکان سرکشی
 

ما انکار نمی کنیم که محیط اجتماعی در روح و روان انسان و رفتار و اخلاق او تأثیر دارد اما معتقدیم که این تأثیر نه در همه مردم هست و نه حتمی الوصول به حدی که با وجود آن انسان اراده خود را از دست بدهد و محیط او را اسیر خود نماید و مانع انتخاب او شود و از حرکت به سوی خیر و صلاح، و رستگاری بازدارد. قرآن کریم به گونه ای این مطلب را برای ما بیان فرموده که جای هیچگونه تردیدی

 

باقی نمی گذارد. آنگاه که از زنانی سخن می گوید که خداوند آنان را الگوهایی برای مردم قرار داده مثل مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم، و آنگاه که از زنانی دیگر سخن می گوید که مردم باید از کردارشان عبرت و پند گیرند. همچون زن نوح و زن لوط.

رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله سخن بسیار مهمی به عنوان راز به یکی از همسران خویش گفت. او راز پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله را فاش کرد و چیزی از خود به آن افزود. خداوند سبحان آنجا که از این زن سخن می گوید، می فرماید:

(ضرب اللَّه مثلاً للذین کفروا امرأه نوح، و امرأه لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتا هما فلم یغنیا عنهما من اللَّه شیئاً و قیل ادخلا النار مع الداخلین و ضرب اللَّه مثلاً للذین آمنوا امرأه فرعون اذ قالت: رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنّه و نجّنی من فرعون عمله و نجّنی من القوم الظالمین و مریم ابنه عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات ربّها و کتبه و کانت من القانتین). (تحریم، 10- 12.) .

می بینیم که خداوند برای مؤمنان و نه فقط زنان مؤمن، آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران، و برای کافران و نه فقط زنان کافر، زن نوح و زن لوط را مثال زده است. در توضیح این مطلب می گوییم:

زن نوح و زن لوط

ملاحظه ی چند نکته ما را در توضیح معنی آیات کمک می کند:

1- در آیه ی مبارکه اشاره شده که یک زن در مقابل مردی ایستاد. شاید کسانی گمان برند که در برخی جوانب خاص مردان بر زنان امتیاز دارند و همین در بسیاری از امور افضلیت و اولویت می دهد.

2- این دو مرد همسر هستند و شوهر حداقل در خانه از موقعیت قوی و قدرتمندی برخوردار است.

3- معمولاً شوهر از هرکس دیگر حتی پدر و مادر به احوال و گرایشات و نقاط ضعف و قوّت همسرش آگاه تر است. زیرا بطور مستمر با او در تماس است و او نیز معمولاً با شوهرش در نهایت صفا و صمیمیت زندگی می کند و چیزی از او پنهان نمی کند.

4- این مرد از صفات کمال انسانی و همه عوامل قدرت خصوصاً آگاهی و شعور، تدبیر و اندیشه، عقل و حکمت و سطح فکری برتر و سلامت فکر و قدرت اقناع دیگران برخوردار است و بلکه در همه ی این کمالات در اوج است تا آنجا که شایسته نبوت و بلکه رسالت شده است و بالاتر اینکه یکی از آن دو، یعنی: نوح از پیامبران اولواالعزم است که از بالاترین درجات ثبات و نفوذناپذیری و قدرت برخوردارند.

آیا کسی از پیامبران مرسل به شیوه های اقناع، ابزارها و ادوات آن آشناتر هست؟ آیا کسی هست که بیشتر از او، افکار و اندیشه های لازم برای این کار را در خود جمع کرده باشد؟

5- این زن در محیطی آرام و در فضایی پاک و باصفا و سرشار از راستی و ایمان و خیر و صلاح زندگی می کند، آنجا که همه ی این کمالات در آن عینیت و تجسّم یافته و او می تواند آن را بی واسطه لمس کند و فقط نظریه پردازی نیست.اما در این محیط اثری از شرک، انحراف و زشتی نیست بلکه این رذایل در آنجا غریب، مردود و مطرود است و ابداً مورد قبول و رضایت نمی باشد.

 

6- این دو پیامبر که یکی از آن دو از پیامبران اولواالعزم است، مسئولیت هدایت و دفاع از امت و دور ساختن آن از لغزشگاه های انحراف و آفات آن را بر عهده دارند. این هدایت، اولین و اساسی ترین مسئولیت آنان و همه چیز زندگی دوران پیامبری و هدایتی این دو است و نه یک امر عارض همچون مال که می توان آن را عوض کرد یا همانند جاه که می توان بدون آن زندگی کرد. همچنان که از قبیل سلطه، نفوذ و اداره ی خانه و یا از نوع مصلحت مادی و یا شأنی از شئونات زندگانی نیست که بتوان از آن چشم پوشید، بلکه برخورد با آن یعنی برخورد با سرنوشت، وجود، آینده و آخرت دنیا. پیامبر از موقعیت تقدیس، تعبد و تدین به این مأموریت می نگرد و با آن تعامل دارد.

همسر پیامبر که به هیچ یک از آنچه بیان شد ایمان ندارد به مقابله او می آید و از درون پایگاه مسئولیتش و در عزیزین، گرانبهاترین و مقدس ترین امر علیه او می شورد.

7- این مقابله با محیط است. زیرا از درون خانه صلاح، ایمان، خیر، و هدایت می جوشد.

8- دردناکتر و تلخ تر این است که می بینیم این زن در چیزی به مقابله با شوهرش می رود که فطرتش بدان می خواند و با قلب، وجدان، احساسات، عواطف، روحیات و با تمام وجودش بدان ارتباط دارد.

تلخ تر اینکه او می خواهد مخالفی باشد که فقط به انحراف خویش بسنده نمی کند بلکه با استفاده از محیط منحرف که احتمالاً او را در جهت تحقّق اهدافش یاری می رساند و به او عزم و قوت می بخشد، آنچه را شوهرش می سازد، نابود کند و از بین ببرد.

از سوی دیگر این مسأله به یک مورد خاص ختم نمی شود تا بتوان آن را یک استثنا یا یک حالت شاذ و نادر به حساب آورد بلکه همین قضیه تکرار شده و نوح و لوط علیهماالسلام را در بر گرفته است. همان دو پیغمبری که خداوند ماجرای آنان را برای عبرت دیگران مثال زده است.

 

منبع:

عاملی جعفرمرتضی -(1944 )-مترجم محمد سپهری -: قم نشر ایام دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی 1378.

یک شنبه 28 آذر 1400  3:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها