0

زندگی با امام

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

خودشان ازاتاق بيرون مي روند

وقتي ايشان به راديو گوش مي كردند و ما با همديگر در حضورشان صحبت مي كرديم، امام بلند مي شدند و توي حياط مي رفتند و راديو گوش مي كردند. اما به ما نمي گفتند از اتاق من برويد.؛ بلكه خودشان راديو را بر مي داشتند و از اطاق بيرون مي رفتند و گوش مي كردند.

منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com  

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:03 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

خودشان برمي‌خاستند

امام مقيد بودند تا آن‌جا كه امكان دارد كار خود را بر ديگري تحميل نكنند و كار خودشان را خودشان انجام بدهند.
در نجف گاهي اتفاق مي‌افتاد كه امام روي پشت‌بام متوجه مي‌شدند كه چراغ آشپزخانه يا دستشويي روشن مانده، به خانم و ديگران كه طبقه‌ي بالا بودند دستور نمي‌دادند كه بروند چراغ را خاموش كنند، خود را ه مي‌افتادند و سه طبقه را در تاريكي پايين مي‌آمدند و چراغ را خاموش مي‌كردند و باز مي‌گشتند. گاهي قلم و كاغذ مي‌خواستند كه در اتاق طبقه‌ي دوم منزل بود. به هيچ كس حتي به فرزندان مرحوم حاج آقا مصطفي دستور نمي‌دادند كه براي او بياورند. خودشان برمي‌‌خاستند ازپله‌ها بالا مي‌رفتند و كاغذ و قلم برمي‌‌داشتند و باز مي‌گشتند.
حجت‌الاسلام سيدحميد روحاني


منبع: مجله فكه   -  صفحه: 4

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:03 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

داخل اين حوض بايد چيزي باشد

بچه‌هاي امام جمعه وقت همدان جزو منافقين بودند. من به عنوان اين‌كه بايد حرمت ايشان حفظ مي‌شد شخصاً به خانه‌اش رفتم تا به او تذكر داده از برنامه‌هاي بچه‌هايش او را مطلع كنم. حين صحبت احساس عدم امنيت كردم، حدس مي‌زدم كس ديگري هم گوش مي‌دهد به روي خودم نياوردم صحبت‌هايم را جمع كرده و گفتم فردا براي ادامه صحبت مي‌آيم.
سپس بيرون آمدم و بدون سر و صدا در اتاق پايين را باز كردم، ديدم خانم امام جمعه يك آيفون و ضبط صوت كنار هم گذاشته و حرف‌هاي ما را براي پسرانش ضبط مي‌كند. ضبط صوت را از او گرفتم و به سپاه بردم. تا من ضبط صوت و آيفون را برداشتم به سپاه بيايم ناگاه امام جمعه از پله‌ها پايين آمد و گفت: «خانم دباغ! مگر شما هنوز اينجاييد؟» گفتم: «بله آقا! آمده‌ام شبكه جاسوسي خانم شما را به هم بزنم.» حاج آقا گفت: «اين چه حرفي است؟»
گفتم: «ايشان ضبط صوت و آيفون گذاشته و حرف‌هاي ما را ضبط كرده‌اند.» امام جمعه گفت: «در اتاق بالا كه بلندگو نيست.» گفتم: «زير تشك يا عبا شما مخفي كرده‌اند.»
اين حرف به او برخورد و با من جر و بحث را شروع كرد. من نيز ضبط صورت و آيفون را برداشته و به سپاه آمدم. بعد از اين اتفاق خدمت امام رسيدم و تمام جريانات را براي ايشان تعريف و سپس اسناد و مدارك را ارائه كردم. امام فرمودند: هرطوري كه مي‌دانيد عمل كنيد، ليكن انقلاب هم حفظ شود. من از اين برخورد امام فهميدم كه هركس جلوي انقلاب بايستد، ايشان او را كنار خواهند زد، هرچند روحاني يا صاحب منصبي باشد.
زماني كه حضرت امام درباره آقاي منتظري فرمودند:‌ عكس‌هاي ايشان را از اماكن دولتي پايين بياوريد، خيلي ها مي‌گفتند: «بار اول است كه امام اين‌گونه عمل مي‌كند» درحالي‌كه ايشان قبل از آن نيز با چنين اشخاصي برخورد كرده بودند. به هرحال پس از دستور ايشان، جريان پيگيري شد و خانه امام جمعه را اشغال كرديم. در آن‌جا در زيرزمين خانه، حوضي وجود داشت كه روي آن پوشيده بود. امام در اين مورد فرمودند:‌ داخل اين حوض بايد چيزي باشد كه روي آن را پوشانده‌اند. وقتي كه حوض را كندند، چهل قبضه تفنگ ژ-3 و مقدار زيادي كلت و نارنجك از داخل آن كشف شد.


منبع: پايگاه اطلاع رساني شهيد آويني  

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

دخترخوب است

وقتي در زمستان 1363 خداوند فرزند دختري به من عطا فرمود، نوزاد را براي تشرف به خدمت امام بردم. با تبسم و نشاط كم سابقه‌اي اذن دخول دادند و فرمودند: « بچه‌ي خودتان است؟ »‌ عرض كردم بله و بلافاصله دستشان را به علامت تحويل كودك جلو آورده، هم‌زمان پرسيدند: « دختر است يا پسر؟ »
عرض كردم دختر است. او را در آغوش گرفته و صورت به صورت او گذاشته و پيشاني او را بوسيدند و در اين حال فرمودند: « دختر خيلي خوب است. دختر خيلي خوب است. » و در گوش او دعا خواندند. بعد از اسم او سوال كردند، عرض كردم: گذاشته‌ايم حضرتعالي انتخاب فرماييد.
امام بدون تأمل سه بار فرمودند: « فاطمه خيلي خوب است. »
راوي: حجت الاسلام رحيميان


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد2   -  صفحه: 198

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

در ساعت تفريح درس نخوانيد

به ياد دارم كه امام هميشه مي‌گفتند كه در ساعت تفريح، درس نخوانيد و در ساعت درس خواندن، تفريح نكنيد. هر كدام در جاي خود. هم‌چنين مي‌گفتند كه از زمان كودكي به ياد دارند كه خودشان هيچ وقت ساعت اين دو را با هم عوض نكرده‌اند و اين دو لازم و ملزوم يكديگرند.

منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com  

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

در مسأله نامحرم سختگير بودند

برخورد امام با دامادها و عروس‌هايشان هم خيلي محترمانه بود و هم خيلي دوستانه. منتها چون دامادها به همه‌ي اهل منزل محرم نيستند، امام با رفت و آمد زياد دامادها موافق نبودند. از اين جهت هميشه بين ما و دامادها فاصله‌اي بود چون دخترهاي ديگري هم داخل منزل بودند و آقا هم در مسأله محرم و نامحرمي سختگير بودند.
در گذشته مثل زمان حال رسم نبود كه داماد از روز عقد مرتب در خانه عروس رفت و آمد داشته باشد. تا اين اواخر هم در منزل امام نسبت به دامادها همين‌طور بود كه دامادها خيلي رسمي به آن‌جا رفت و آمد مي‌كردند. چون دخترها و نوه‌ها آن‌جا خيلي آزاد رفت و آمد مي‌كردند، لذا مردهاي نامحرم مي‌بايست كمتر بيايند و بروند.


منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com  

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

درايت امام خميني (ره)

هيچ كداممان قبولشان نداشتيم. نشسته بوديم پيش امام (ره)‌ و حرفمان كشيد آن طرف‌ها. امام (ره)‌ صبر كرد و حرف هاي ما كه تمام شد، فرمود: « از اين گروه آن‌هايي كه من مي‌شناسمشون كاملاً مذهبي هستن».
جا خورديم، دو ساعت از كارهايشان گفتيم و به قولي پنبه‌شان را زديم. گفتم:«آقا اون‌ها اصلاً شما را قبول ندارن». توي چشمام نگاه كرد و بي‌اعتنا گفت: «قبول نداشته باشن من كه جزو اصول دين نيستم.»


منبع: بروشور فرهنگ سراي پايداري  

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

دعاي سفر

امام (ره) نسبت به كاركنان منزلشان عاطفه و مهرباني خاصي داشتند؛ به نحوي كه شايد هيچ فرقي بين آن‌ها و فرزندان خودشان در اظهار محبت قايل نمي‌شدند.
سال 1364 كه قصد داشتم به سوريه بروم، وقتي به محضر امام رفتم كه از ايشان خداحافظي كنم، ‌در گوش من دعاي سفر خواندند.
آقا معمولاً اين كار را با فرزندان و نزديكانشان مي‌كردند كه من توقّع نداشتم نسبت به من هم اين لطف را بكنند.
راوي: عيسي جعفري


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد2   -  صفحه: 219

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

دكتر شريعتي

يك روز امام به من فرمودند: من به سه دليل از فوت دكتر شريعتي متأسف هستم:
يكي اين‌كه اي كاش ايشان با آن قدرت بيان و احاطه‌اي كه بر كلام و نفوذي كه در جمع شنوندگان داشت، توجه خود را صرفاً به نسل دانشگاهي معطوف نمي‌كرد و همه جامعه اعم از روحاني و بازاري را در نظر داشت و سعي مي‌كرد همه از انديشه‌ها و تفكراتش بهره‌مند شوند.
تأسف دوم من اين است كه چرا عده‌اي با او در افتادند و ايشان را به خودشان و خودشان را با او مشغول كردند و نگذاشتند درست كار بكند و درست تبليغ كند.
تأسف سوم من اين است كه ايشان زود از دنيا رفت و نتوانست ادامه بدهد و كار خودش را تصحيح بكند.
حجةالاسلام دعائي


منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4   -  صفحه: 379

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

دلم براي چمران تنگ شده

يكي از روزها يادگار گرامي امام حاج احمد خميني با ستاد جنگ‌هاي نامنظم در اهواز تماس گرفتند و با آقاي دكتر چمران كار داشتند. وضعيت ايشان را به عرض رسانديم. ايشان گفتند: به دكتر بگوييد سري به تهران بزند، پاسخ داديم كه دكتر تصميم گرفته است تا يك سرباز عراقي در خاك ايران است در اهواز بماند و به خصوص از درگيري‌هاي سياسي به دور باشد و به طور كلي دكتر مايل نيست كه اهواز و جبهه را ترك كند و معتقد است وقتش را صرف تداوم عمليات‌ها در محور سوسنگرد بنمايد.
حاج احمد آقا گفتند: امام فرموده‌اند: «دلم براي آقاي چمران تنگ شده است» و امام مايل است كه ايشان را ببيند. دكتر پس از استماع اين پيام امتثال امر كرده فوراً براي ديدار امام عازم تهران شد.
مهندس مهدي چمران


منبع: مجله فكه   -  صفحه: 4

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

ديه

امام نسبت به فرزندان پسري احساس مسئوليت بيشتري مي‌كردند.
مثلاً چند سال پيش علي ضمن بازي، صورت نوه‌ي عمه‌اش را زخم كرد. پس از اين‌كه امام مطلع شدند، مقداري وجه به عنوان ديه به فرزند زخمي شده دادند. يعني پرداخت ديه را به عنوان جد پدري علي وظيفه‌ي خود دانستند.


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني(ره)   -  صفحه: 380

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

ديوار را بردارند

اتاقي بود كه بيشتر كلاس‌هاي (دانشكده) ما در آنجا تشكيل مي‌شد. يك روز ديديم براي جدا كردن خانم‌ها از آقايان وسط آن تخته كشيده‌اند. البته من هم شايد اين مسأله را به امام منتقل كرده باشم، ولي از جاهاي ديگر هم به ايشان اطلاع داده بودند.
اتفاقاً آقاي خامنه‌اي هم هفته بعد در اين رابطه صحبت كردند. توصيه‌اي كه امام داشتند، اين بود كه ديوار را بردارند و نگذارند خرافات يا قيودات خودمان با شرع آميخته شود.


منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com  

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

رئيس جمهورآمريكا

در قضيه‌ي كاپيتولاسيون، يكي از مقامات آمده بود قم كه با امام ملاقات كند. اما امام اجازه‌ي ملاقات به ايشان نداده بود.
لذا به حضور آيت‌الله حاج آقا مصطفي رفته و گفته بود اگر امام عليه كاپيتولاسيون حرف مي‌زند، مواظب باشد عليه آمريكا حرف نزند و عليه آمريكا حرف زدن خيلي خطرناك‌تر از سخن گفتن عليه شاه است و همين باعث شد كه امام در آن سخنراني خود فرمودند: رييس جمهور آمريكا بداند كه امروز در پيش ملت ما از منفورترين افراد بشر است. امروز تمام گرفتاري‌هاي ما از آمريكاست و شديدترين حمله‌ها را به آمريكا كردند.
راوي: حجت الاسلام روحاني


منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4   -  صفحه: 220

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

ربا

در اولين جلسه‌ي شوراي انقلاب، خدمت امام رسيدند. امام تأكيد زيادي كردند كه شوراي انقلاب بايد ترتيبي بدهد تا هر چه زودتر ربا از سيستم بانكي ايران حذف شود و بر اين اساس بود كه شوراي انقلاب موظف شد لايحه‌ي لازم را جهت حذف ربا و وام‌هاي ربوي تهيه كند.


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني(ره)   -  صفحه: 378

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:06 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

رساله امام خميني (ره)

در آن ايام من به اتفاق آقاي مرحوم رباني املشي،‌ خدا رحمتش كند، يك روز عصري رفتيم خانه امام. مرحوم آقا رباني به امام گفت: « آقا، امروز اسلام به شما احتياج دارد، شما بايد رساله بدهيد.»، امام در جواب آقاي رباني گفت:«من كي هستم كه اسلام به من احتياج داشته باشد؟»
امام هيچ‌گاه حاضر نشد رساله بدهد. بعد از فوت آيت‌الله بروجردي هم دستور داد از طرف خودش مجلس فاتحه‌اي برگزار نكنند. اهل فن مي‌دانند كه مقدمات مرجعيت همين چيزهاست. خودش را در معرض قرار بدهد. فاتحه بگيرد، رساله توزيع كند.
ما يك عده جمع شديم كه رساله امام را از توي حواشي «عروه الوثقي» و «وسيله النجاه» جمع كرديم. 50 نفر با هم بوديم. من بودم با امام جمعه قبلي محلات مرحوم آقاي سيد طه مقدسي و آقاي سروش محلاتي. سه نفري ما حاشيه عروه را چاپ كرديم. در چاپخانه اي كه متعلق بود به آقاي عقدايي. حدود 2500 تومان بدهكار شديم. ما با هم 300 تومان گذاشتيم و رساله امام را چاپ كرديم.
وقتي 2500 تومان بدهكار شديم رفتيم پيش داماد امام مرحوم اقاي اشراقي. گفتيم به امام بگوييد ما حاشيه عروه را چاپ كرده ايم و 2500 تومان بدهكار شديم. ايشان رفت پيغام ما را به امام داد و امام جواب داد:«هركس رساله‌ي مرا چاپ كرده خودش هم پولش را بدهد. مگر من گفتم كه رساله را چاپ كنند».
امام يك شاهي بابت اين كار ما نداد. امام يكي ديگر از روحياتشان اين بود كه يك رساله‌ي مجاني به كسي نمي‌داد. ايشان مي‌فرمود:«هركس مقلد من است، بايد برود براي خودش رساله بخرد. پول سهم امام را نمي دهم، رساله چاپ شود و بعد مجاني به مردم بدهم». و اگر كسي از امام تعريف زياد مي‌كرد، خيلي ناراحت مي‌شد».


منبع: پايگاه اطلاع رساني بازتاب  

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  9:07 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها