0

زندگی با امام

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

تعجب شهيد فتحي شقاقي

دكتر فتحي شقاقي دبير كل جهاد اسلامي فلسطين در يكي از سفرهايش به ايران قبل از ملاقات با امام، با قائم مقام رهبري در آن زمان در قم ملاقات كرده بود و سپس به جماران آمد و به ملاقات با امام تشرف يافت. بعد از اين دو ملاقات در حالي كه بسيار شگفت‌زده بود، از نگاه متفاوت و حتي متضاد مقام و قائم مقام برايم صحبت كرد.
او مي‌گفت: در ملاقات با قائم مقام توصيه بر اين بود كه محدوده‌ي درگيري‌ها بايد محدود به نيروهاي نظامي، امنيتي و امثال اين‌ها در رژيم صهيونيستي باشد، ولي مردم عادي يهود ...
اما در ملاقات با امام در حالي كه حضرت امام هيچ‌گونه اطلاعي از صحبت‌هاي در قم نداشت و از ناحيه‌ي دكتر فتحي شقاقي هم سؤالي در اين زمينه مطرح نشده بود، حضرت امام در ضمن صحبت‌هايشان با قاطعيت تمام فرمودند: نقل به مضمون _ يهود مهاجر به فلسطين با يهود در ساير كشورها فرق دارد. يهود در فلسطين با هر خصوصيتي اعم از مسلح و غيرمسلح و دولتي و غيردولتي همگي غاصب و دشمن محسوب مي‌شوند.
طبيعي است كه با قيد توصيه‌ي اول، تقريباً زمينه‌ي هر نوع عمليات جهادي منتفي مي‌شد؛ در حالي كه دشمن غاصب و اشغال‌گر از ارتكاب هرگونه جنايت و كشتاري نسبت به صاحبان خانه دريغ نداشته و ندارد.
اما در نگاه روشن و الهي امام كه اسراييل را غده‌ي سرطاني مي‌داند و با قاطعيت بر نابودي اين غده تأكيد دارد، طبيعي است كه تمام سلول‌هاي تشكيل‌دهنده‌ي اين غده بايد نابود شوند. يهودي كه بر اساس عقيده‌ي باطل خود يا فريب صهيونيست‌ها به سرزمين غصبي فلسطيني‌ها مهاجرت كرده، به هر حال عامل شكل‌گيري دولت غاصبي شده كه بدون اين يهوديان امكان شكل‌گيري نداشته و ندارد.
بنابراين هيچ عنصري كه موجب قوام و دوام چنين دولت مجعول و غاصبي در داخل فلسطين وجود داشته باشد، نبايد از امنيت برخوردار باشد و ...


منبع: مجله پاسدار اسلام  

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

تقاضاي آب

توي قم، زماني كه تازه به سپاه آمده بودم، روي پشت‌بام منزل نگهباني مي‌دادم. وقتي كه پاس بخش براي تعويض بعضي نگهبان‌ها آمد، يكي از برادران نگهبان آن طرف پشت‌بام، برادري را كه نوبت نگهباني‌اش تمام شده و داشت به پايين مي‌رفت، صدا زد و گفت پايين كه مي‌روي، مقداري آب براي ما بياور؛ تشنه‌ايم.
ساعت يك يا 5/1 بعد از نصفه شب بود، طرف مي‌خواست برود بخوابد، خوابش مي‌آمد و حالش را نداشت تا برود و از آسايشگاه آب بياورد، لذا در جواب گفت: « يك ساعت ديگر كه پستت تمام شد، خودت مي‌روي پايين و آب مي‌خوري.»
خلاصه نيمه شب بود و دير وقت ولي چند دقيقه‌اي نگذشته بود كه ديدم حضرت امام يك پارچ آب و يك پيش‌دستي خرما دستشان است و دارند مي آيند بالا.
از پله‌هاي پشت‌بام آمدند بالا، من هم در پشت‌بام نگهباني مي‌دادم، حضرت امام آمدند جلو، من دست‌پاچه شدم؛ پريدم پايين و گفتم آقا جان چه كار داريد؟ گفتند: « مثل اين كه يكي از برادرها تشنه بود، اين آب را به او بدهيد. » خرما را هم دادند كه ما بخوريم.
من اصلاً زبانم بند آمده بود كه چه بگويم. آخر اين موقع شب آقا خودشان را به زحمت انداخته بودند و گويا صداي برادري را كه تقاضاي آب مي‌كردند، شنيده بودند.


منبع: مجله جاودانه ها   -  صفحه: 11

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

تقيّد به مقررات دولت اسلامي

به عنوان يكي از خدمتگزاراني كه سال‌ها در دفتر امام بودم، به جرأت مي‌توانم بگويم در محدوده‌ي زندگي شخصي حضرت امام هيچ‌گونه تخطي از مقررات دولت اسلامي نديدم.
براي نمونه فيش‌ها و صو‌رت‌حساب‌هاي مربوط به آب، برق، تلفن و ماليات نوسازي به مجرد وصول، در اولين فرصت پرداخت مي‌شد.
راوي: حجة السلام رحيميان


منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4   -  صفحه: 289

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

تنظيم وقت

برخي از شاگردان چون به كلاس‌هاي متعددي مي‌رفتند، گاه دير در كلاس درس حاضر مي‌شدند. ايشان از اين وضعيت ناراحت بودند.
روزي فرمودند:« من نمي‌گويم به درس من بياييد؛ ولي به هر درسي كه مي‌رويد، سعي كنيد از اول درس حاضر باشيد. مجلس روضه كه نيست كه به هر جاي آن رسيديد، ثواب آن را ببريد.»
راوي: حجت الاسلام مرتضوي شيرودي


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد 5   -  صفحه: 114

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

تو چرا مي ترسي؟

در جريان تصرف لانه‌ي جاسوسي اكثر مسئولين مخالف بودند و هر روز مسأله‌ي تازه‌اي مطرح مي‌كردند.
يكي مي‌گفت با آمريكا نمي‌شود جنگيد. ديگري مي‌گفت آمريكا در منطقه نيرو پياده كرده. يكي مي‌گفت ناوگان آمريكا آمده است.
ولي امام فرمودند: آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند. لذا وقتي يكي از شخصيت‌هايي انقلابي از توطئه‌ها پيش امام گله كرد، امام به آرامي دست به سينه‌ي ايشان زدند و به او فرمودند: « تو چرا مي‌ترسي، هيچ طوري نمي‌شود. »
راوي: حجت الاسلام انصاري كرماني


منبع: كتاب برداشتهايي از سيره امام خميني (ره) جلد4   -  صفحه: 248

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

تو شهيد نشدي ما را ببرند سوريه؟!

امام شوخي با مزه‌اي با آقا مسيح، نوه‌شان، كرده بودند. روزي كه مسيح از جبهه برگشته و به خدمت امام رسيده بودند، امام خطاب به او گفتند: « تو شهيد نشدي كه بنياد شهيد ما را يك سفر به سوريه بفرستند؟! »
حجت الاسلام و المسلمين سيدحسن خميني


منبع: مجله فكه   -  صفحه: 9

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

تواضع امام (ره)

تازه عمليات غرورآفرين فتح‌المبين آغاز شده بود كه با بيت امام تماس گرفتيم و اعلام كرديم، وقت ملاقاتي براي فرزندان امام كه با اين فتح عظيم افتخار بزرگي آفريده‌اند، اختصاص دهند.
بلافاصله موافقت شد. قطاري آماده شد و رزمندگان را با همان سر و وضع لباس و كلاه و پيشاني‌بندهايي كه داشتند، از منطقه‌ي عملياتي به حسينيه‌ي جماران رسانديم. قبل از ملاقات، برادر محسن رضايي فرمانده‌ي كل سپاه با اظهار تشكر از عنايت امام، اين پيروزي را به ايشان از قول تمامي رزمندگان اسلام تبريك گفت. بعد امام شروع به صحبت كردند. ابتداي صحبت ايشان به دليل گريه‌ي شوق و اشتياق بچه‌ها، مرتب قطع مي‌شد. جوّ ملكوتي و عرفاني خاصي فضاي حسينيه‌ي جماران را فرا گرفته بود. امام هم ساكت مانده بودند و به شور و حال فرزندان رزمنده‌ي خود مي‌نگريستند. بعد از چند دقيقه، صحبت‌هايشان را ادامه دادند و فرمودند: « ما افتخار مي‌كنيم كه از هوايي استنشاق مي‌كنيم كه شما در آن هوا استنشاق مي‌كنيد... »
بچه‌ها به محض شنيدن اين جملات كه علامت تواضع آن بزرگمرد به رزمندگان اسلام بود، گريه‌هاي بلندي سر دادند.


منبع: كتاب كوثرروح الله   -  صفحه: 48

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

 

توجه به ايمان بچه‌ها

بعضي مواقع مي‌ديدند افراد تلفن مي‌زنند و از احوال بچه سئوال مي‌كنند و مي‌پرسند آيا غذايي خورده و خوابيده؟ حضرت امام مي‌فرمودند:زياد به فكر غذاي بچه نباشيد، بچه گرسنه نمي‌خوابد، او چيزي پيدا مي‌كند و مي‌خورد.
مساله مهم، مسايل تربيتي است، چرا كه وقتي تلفن مي‌كنيد نمي‌پرسيد كه نماز خوانده و خوابيده، نماز مهم است.
من به ايشان عرض مي‌كردم: بچه است و مكلف نشده، عيبي ندارد. ايشان مي‌فرمودند: ما روايت داريم كه بچه‌ها را قبل از سن تكليف به نماز خواندن وادار كنيد.


منبع: پايگاه اطلاع رساني Wilayat.mihanblog.com  

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

توجه به خانواده

امام در طول شبانه‌روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه‌ي از قبل تعيين شده نداشتند. ايشان با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت- هر كدام بين يك تا نيم ساعت – به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم، خدمت ايشان مي‌رسيديم و مسايلمان را مطرح مي‌كرديم.
امام در اين ساعات معمولاً فكراً و روحاً توجه‌شان به خانواده بود؛ هر سؤالي مي‌كرديم، بدون جواب نمي‌گذاشتند. حتي هيچ‌گاه خودشان ابتدا مسايل را مطرح نمي‌كردند و مي‌خواستند كه از اين وقت، اعضاي خانواده استفاده كرده و بر حسب ضرورت، مسايلشان را عنوان كنند.
اگر سؤالي را به دليل كمبود وقت پاسخ نمي‌دادند، حتماً در خاطرشان بود كه در فرصت مناسب ديگري پاسخ دهند.
خانم فرشته اعرابي


منبع: مجله فكه  

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

ثواب تربيت فرزند

نوه‌هاي امام (ره) همه شلوغ بودند. امام (ره) به دختر من كه از شيطنت بچه‌ي خود گله مي‌كرد، مي‌فرمودند: من حاضرم ثوابي كه تو از تحمل شيطنت حسين مي‌بري، با ثواب تمام عبادات خودم عوض كنم.

منبع: كتاب شرحي برجلوه هاي رفتاري امام باكودكان ونوجوانان  

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

ثواب عبادت در عوض تحمل شيطنت

امام به دخترش كه از شيطنت بچه خود گله مي‌كرد، گفتند: «من حاضرم ثوابي را كه تو از تحمل شيطنت حسين مي‌بري با ثواب تمام عبادات خودم عوض كنم.» عقيده داشتند كه بچه‌ بايد آزاد باشد تا وقتي كه بزرگ مي‌شود، بايد آن وقت برايش حدي تعيين كنند.
خانم فريده مصطفوي


منبع: مجله فكه   -  صفحه: 17

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

جاي خلوت نداريم

امام هرگز هيچ يك از مقامات را در جاي خلوت به حضور نمي‌پذيرفتند. ايشان در اين موقع مي‌فرمودند ما جاي خلوتي نداريم اين مطلب بدان جهت بود كه آنان نتوانند با توجه به اين كه ملاقاتشان با امام (ره) خصوصي بوده است مطالبي را بر خلاف، اظهار كنند و چند نفر شاهد صحبت‌هاي آنان با امام باشند.

منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني(ره)   -  صفحه: 357

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

جواني

اواخر سال 1367 اول ماه شعبان بود كه خدمت آقا رسيدم. مفاتيح دستشان بود و مي‌خواستند دعاهاي مخصوص ماه شعبان را بخوانند.
تا رفتم، دست ايشان را ببوسم كه مرخص شوم، فرمودند: «هر كاري كه مي‌خواهي بكني، در جواني بكن. در پيري بايد بخوابي و ناله كني.»
راوي: حجت الاسلام مسيح بروجردي


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 108

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

جوراب وصله‌دار

وقتي براي كشيدن ناخن پايشان تشريف آورده بودند بيمارستان، جوراب‌هايشان را من در اتاق عمل درآوردم. ديدم كه جوراب‌ها وصله‌دار است. كف جوراب‌ها هر كدام يك وصله‌ي گنده افتاده و اين كوك‌هايي كه زده بودند، كوك‌هاي درشت كه اصلاً نشان مي‌داد خوب مثلاً يك آدم ناوارد مثل خود آقا آن‌ها را كوك زده يا وصله كرده است.

منبع: مجله جاودانه ها   -  صفحه: 11

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:46 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

چرا آب باز است

يك روز در آشپزخانه ظرف مي‌شستم و شيرآب را باز كرده بودم، آقا آمدند و گفتند چرا اين‌قدر شيرآب باز است؟ در حالي كه شير خيلي كم باز بود، با اين‌كه من خيلي ملاحظه مي‌كردم باز ايشان به ما تذكر مي‌دادند. گاهي كاهو برايشان مي‌بردم كه برگ‌هاي دور آن را كنده بودم، آقا سفارش مي‌كردند: مبادا اين‌ها را دور بريزيد. عرض كردم: آقا خاطر جمع باشيد ما با اين‌ها سالاد درست مي‌كنيم. آقا وقتي براي كاري از اتاق بيرون مي‌آمدند اول تلويزيون را خاموش مي‌كردند و بعد از برگشتن دوباره روشن مي‌كردند. خيلي ملاحظه مي‌كردند كه اسراف نشود.

منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني(ره)   -  صفحه: 104

 
 
سه شنبه 28 دی 1389  8:59 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها