0

زندگی با امام

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

زندگی با امام

آقا بلند شدند و شعار دادند

يك روز كه همه دور هم در اتاق جمع بوديم علي گفت: «من مي‌شوم امام، مادر هم سخنراني كند. آقا هم بشوند مردم. علي از من خواست كه سخنراني كنم. من كمي صحبت كردم و بعد به آقا اشاره كرد كه شهادت بده. آقا هم همان‌طور كه نشسته بودند شعار دادند. علي گفت: «نه، نه، بايد بلند بشي. مردم كه نشسته شعار نمي‌دهند» بعد آقا بلند شدند و شعار دادند.

منبع: مجله فكه  

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:17 PM
تشکرات از این پست
g_golshani_rasekhoon
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

آمارسلاح ها

در روزهاي اول جنگ يك روز خدمت امام (ره) بودم كه به من گفتند ما چند تفنگ داريم؟ شما تحقيق كنيد و به من بگوييد.
من آمدم فوراً همه‌ي برادران فرمانده را جمع كردم و گفتم امام (ره) گفتند مشخصاً به ايشان بگوييم ما چند تا تفنگ داريم. آنان گفتند باشد و فوري به همه جا ابلاغ شد؛ به نيروي زميني، هوايي، ژاندارمري و ... ديدم عددي را به من گفتند كه اگر اين عدد را به شما بگويم از تعجب خنده‌تان مي‌گيرد كه فقط اين‌قدر تفنگ داشته باشيم.
من هم قبول كردم. چون به نظرم عدد زيادي بود. هنوز روزهاي اول جنگ بود. ما كه درست سلاح و مهمات و آدم و جنگ و اين‌ها را آزمايش نكرده بوديم، برايمان خيلي زياد بود. مثلاً آمار موجودي را چندين هزار تفنگ اعلام كردند. من رفتم خدمت امام (ره) و گفتم كه اين فهرست تفنگ‌هاست. كل آمار را براي امام (ره) خواندم.
ايشان تأمل كردند و با لحن خاطرجمعي گفتند: « خيلي بيشتر از اين‌هاست. اين را بدانيد. اسلحه و مهماتي كه در اين كشور ذخيره شده از پيش، براي مقابله با قدرتي مثل روسيه تهيه شده و خيلي بيشتر از اين حرف‌ها ما سلاح و مهمات داريم. برويد بگرديد تا پيدا كنيد. »
راوي: مقام معظم رهبري


منبع: مجله شاهد ياران   -  صفحه: 4

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند

در جريان تصرف لانه‌ي جاسوسي، اكثر مسئولين مخالف بودند و هر روز مسأله‌ي تازه‌اي مطرح مي‌كردند.
يكي مي‌گفت: با آمريكا نمي‌شود جنگيد؛ ديگري مي‌گفت: آمريكا در منطقه نيرو پياده كرده؛ يكي مي‌گفت: ناوگان آمريكا آمده است.
ولي امام مي‌فرمود: « آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند. »
لذا وقتي يكي از شخصيت‌هاي انقلابي از توطئه‌ها پيش امام گله كرد، امام با آرامي دستي به سينه‌ي ايشان زد و فرمود:‌ « تو چرا مي‌ترسي؛ هيچ طوري نمي‌شود! »
حجت الاسلام و المسلمين انصاري كرماني


منبع: مجله فكه   -  صفحه: 9

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

آيت الله اشرفي اصفهاني

امام (ره) نسبت به شهيد اشرفي اصفهاني علاقه‌ي خاصي داشت. در آخرين ملاقاتي كه آن شهيد بزرگوار با امام (ره) داشتند، امام با ايشان معانقه گرمي كردند به طوري كه براي ايشان سابقه نداشت و پس از پايان ملاقات به بنده فرموند: من از برخورد امام چنين دريافتم كه اين آخرين ملاقات من خواهد بود. ايشان درست يك روز بعد از ديدار امام (ره) به شهادت رسيدند.

منبع: ماهنامه عرشيان
 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

آينه

در منزل امام آينه‌اي به ديوار قرار داشت، اين آينه مخصوص امام بود كه هر وقت بلند مي‌شدند در آينه خود را مرتب مي‌كردند و من به اين نظم و ترتيب و كار امام از همان زمان‌ها پي برده بودم.
آن زمان‌ها، طلبه‌ها هيچ وقت مقيد به آينه و اين‌گونه كارها نبودند، امام از جمله علمايي بودند كه دستورات دين مبين اسلام را تمام و كمال انجام مي‌ دادند و حتي در اين سال ها كه روزگار جواني سپري شده است، در اتاقشان آينه‌اي بالاي سرشان هست كه در آن خود را مي‌بينند و ظاهرشان را مرتب مي‌كنند.
ايشان همواره مرتب و منظم بودند و به آراستگي ظاهر اهميت مي دادند.


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني(ره)   -  صفحه: 154

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

احترام به پدر

كلّي وزير و سفير و نماينده توي اتاق بود. آن روزها امام (ره) از اين ملاقات‌ها زياد داشت. هربار هم كلي سؤال و مسأله بود كه مي‌شنيد و جواب مي‌داد. درباره‌ي مسايل روز اتفاقات داخلي و خارجي. با اين همه حواسش جمع همه چيز بود.
آخر جلسه‌ي آن روز پدرم را به ايشان معرفي كردم. گفت:«آقا پدر شما هستند؟» عرض كردم:«بله گفت:«پس چرا جلوتر از ايشان راه افتادي و آمدي توي اتاق؟».


منبع: بروشور فرهنگ سراي پايداري  

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

احترام به ديگران

بنده تا ياد دارم و با ايشان زندگي مي‌كنم هميشه هر شب به نماز مي‌ايستادند و در نماز شب مزاحم ديگران نبودند و سعي داشتند كه مزاحم من يا بچه‌ها نباشند حتي يك شب هم ما به خاطر نماز شب امام بيدار نشديم مگر اين كه خودمان بيدار بوديم. مسافرت هم كه مي‌رفتيم وقتي آقا براي نماز شب حركت مي‌كردند آهسته راه مي‌رفتند و وضو مي‌گرفتند كه مزاحم ديگران نباشند.
راوي: همسر امام (ره)


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 129

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

احترام به قرآن

در مورد احترام امام به قرآن نكته جالبي از ايشان به طور مكرر ديده‌ام. گاهي به دلايلي قرآن‌هايي را در كيف دستي در محضر امام مي‌برديم، در دفعات اوليه بدون توجه قرآن را همراه با چيزهاي ديگر از كيف بيرون آورده روي زمين مي‌گذاشتيم و امام كه مراقب بودند، مي‌فرمودند: «قرآن را روي زمين نگذاريد.»
بعد بلافاصله دستشان را جلو آورده آن را از ما مي‌گرفتند و روي ميزي كه در كنارشان بود مي‌گذاشتند. بعد ما متوجه شديم كه امام چون روي كاناپه نشسته‌اند نمي‌خواهند قرآن روي زمين و درنتيجه پايين‌تر از جايي باشد كه ايشان نشسته‌اند.


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 3

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

احترام به مهمان

در بيروني منزل امام به كساني كه مي‌آمدند خيلي احترام مي‌گذاشتند امام وقتي كه تشريف مي‌آوردند اگر به نظر مباركشان چيزي مي‌آمد كه به كسي برخوردي مي‌شد يا با شخصي رفتار درستي نشده بود تعرض مي‌كردند و خيلي مراقب بودند. حتي ايشان نگاه مي‌كردند كه مبادا به كسي چاي داده نشود و يا وقتي خادم بيت چاي را مي‌برد مبادا كه چاي در نعلبكي ريخته شود و يا استكان كثيف باشد.

منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني(ره)   -  صفحه: 150

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

احترام به نام ائمه (ع)

امام در پاريس مي‌خواستندكفش بپوشند. پايشان را كه بلند كردند تا روي روزنامه بگذارند، سؤال كردند: مثل اين كه اين روزنامه‌هاي ايراني هستند؟
عرض كردند: بلنه آقا، ولي اين صفحه‌ي آگهي‌هاست.
با اين حال پايشان را روي روزنامه‌ها نگذاشتند و برگشتند و فرمودند: شايد يك اسم محمد يا علي در اين‌ها باشد.


منبع: پايگاه اطلاع رساني www.imam-khomeini.com  

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

احتمال ضرر

در نجف من يك وقت سيگار مي‌كشيدم و در اواخر حس كردم كه برايم مضر است يعني طوري بود كه سرفه زياد مي‌كردم. تنگي نفس داشتم و سرگيجه هم داشتم.
چون امام در رساله‌شان دارند كه هر چه مضر باشد، استعمالشان جايز نيست. مي‌خواستم از ايشان سوال كنم كه آيا اين سيگار جزو همان مسأله است يا نه.
از حرم كه بيرون مي‌آمديم، عرض كردم آقا اين سيگار كشيدن ضرر دارد؟ امام نفرمودند ضرر دارد يا ندارد بلكه حكايتي را براي من فرمودند كه مرحوم ميرزاي شيرازي پيپ مي‌كشيد؛ كسي خدمت ايشان رفته بود و ديده بود كه دو را دور منقلشان پيپ چيده است. آن شخص به مرحوم ميرزاي شيرازي عرض كرده بود: « اين‌ها ضرر ندارد؟ » آقا فرموده بودند: « احتمال ضرر مي‌دهي؟ » گفته بود: بله. فرمود: « جمع كن. »
همان شب اين كلام امام چنان در من تأثير كرد كه ديگر سيگار كشيدن و كسالت‌هايي هم كه داشتم،‌تمام مرتفع شد.
راوي: حجت الاسلام قرهي


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد2   -  صفحه: 409

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

احراز صلاحيت

براي امام مصاحبت كساني كه احساس مي‌كردند از ديگران با تقوا‌ترند جالب‌تر بود. بودن با اين افراد ايشان را خوشحال‌تر مي‌كرد. در ابتدا با ديدي منصفانه به افراد نگاه مي‌كردند؛ گويي فردي درستكار و معتقد است، مگر خلافش ثابت مي‌شد اما در مواردي كه مي‌خواستند به كسي حكمي بدهند يا كسي را براي سمتي انتخاب كنند دقت زيادي مي‌كردند. سؤال و تفحص مي‌كردند تا شايستگي آن فرد براي احراز آن مقام برايشان ثابت شود.
راوي: فاطمه طباطبايي


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 187

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

احساس كردم نوبت من است

در يكي از آن روزها كه نوبت شستن ظروف به عهده‌ي من بود، احساس خستگي مي‌كردم و از خواهر خود خواستم كه به جاي من آن مسئوليت را انجام دهد. او ابا كرد. نزديك ظهر، وقت نماز حضرت امام بود. ايشان براي تجديد وضو رفته بودند كه به علت طولاني شدن غيبتشان نگران شده و به دنبالشان به آشپزخانه سر زدم. ناگاه متوجه شدم كه امام تمام ظروف را شسته‌اند و فرمودند: «سخن تو را شنيدم و احساس كردم نوبت من است.» و من از خجالت و شرم، تنها توانستم تشكر كنم.
خانم نعيمه اشراقي


منبع: مجله فكه   -  صفحه: 4

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

ادب امام خميني (ره)

يكي از نزديكان امام خميني (ره) مي‌گويد: اگر ما بدون توجه قرآن را روي زمين مي‌گذاشتيم، امام آن را بر مي‌داشت و مي‌فرمود: قرآن نبايد روي زمين بماند.
امام امت رحمه الله عليه وقت تلاوت قرآن و ذكر مصيبت اهل بيت عليهم السلام روي زمين مي‌نشست.
روز 12 بهمن 1357 هنگامي كه امام از هواپيما پياده شد، به هيچ وجه حاضر نشد جلوتر از برادر بزرگش راه برود.
امام با همه محترمانه برخورد مي‌كردند، در دوران زندگيشان من تاكنون نديدم يك مرتبه يك كسي را بلند صدا كند، اسم كارگرشان را هم سبك صدا نمي‌زدند و با احترام نام مي‌بردند.


منبع: پايگاه اطلاع رساني Wilayat.mihanblog.com  

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:زندگی با امام

ارتباط باخدا

دختري براي امام (ره) نوشته بود: اماما چون تو خدا را دوست داري، تو را دوست دارم. اماما چون تو با خدا رابطه داري، ما هم با تو رابطه داريم. »
امام اين‌ها را مي‌خواندند و گريه مي‌كردند نه اين كه بگويند خوب شد كه من با خدا رابطه دارم بلكه مي‌فرمودند: « اي كاش من رابطه داشتم تا اين نوشته راست باشد. »
راوي: حجت الاسلام رسولي‌محلاتي


منبع: كتاب برداشت هايي از سيره امام خميني (ره) جلد3   -  صفحه: 246

 
 
دوشنبه 27 دی 1389  9:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها