بسیجی در آینه نهجالبلاغه
امام علی(علیه السلام) در خطبههای نهجالبلاغه، از رزمندگان و بسیجیان صدر اسلام یاد میكند و ویژگیهایی برای آنان برمیشمارد. این ویژگیها میتواند چراغی فراروی پویندگان راه ایشان باشد. امیر مؤمنان(علیه السلام) كه خود بزرگترین بسیجی تربیت یافته در مكتب پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، همانگونه كه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) فرمودهاند، بهترین الگوی تمام بسیجیان به شمار میآید.(«بهترین و بزرگترین الگو برای بسیجیان در همه عالم، علی بن ابی طالب(علیه السلام) است.» حدیث ولایت، بیانات مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در دیدار مداحان به مناسبت ولادت حضرت زهرا(علیهم السلام)، در تاریخ 3/ 9 / 73.)
اگر تنها فایده نهضت و مبارزات چندینساله امام خمینی(رحمه الله) با همه خسارتها، مشكلات، داغها، فراقها و ویرانیهایی كه به همراه داشت، تربیت بسیجیانی خداجوی میبود، كفایت میكرد. مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در اینباره میفرمایند: «فتح الفتوح امام، ساختن جوانان مؤمن، مخلص، سالم، صادق، بیاعتنای به شهوات و دلهایشان متوجه به سمت خدا بود».( حدیث ولایت، سخنرانی مقام معظم رهبری در مراسم ویژه روز بسیج در پادگان امام حسن مجتبی(علیه السلام)، در تاریخ 5/ 9 / 69. در این باره همچنین ر.ك: حدیث ولایت، سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار گروه كثیری از دانشجویان، در تاریخ 15/ 18/70؛ سخنرانی در مانور عظیم عاشورا، در تاریخ 25/ 3 / 74.)
هنگامی كه بسیجیان خدمت حضرت امام(رحمه الله) میرسیدند، بیانات ایشان تأثیر شگرفی در دل آنان داشت. آنگاه كه امام میفرمود: «ای كاش من هم یك پاسدار بودم»(صحیفه امام، ج 15، ص 496.) اشك از چشمان آنان جاری میشد، و شور و شوقی وصفناپذیر دلهایشان را فرا میگرفت كه تا مدتها به آنان نیرو میبخشید.
اوج علاقه امام خمینی(رحمه الله) به بسیجیان، در بوسهزدن بر بازوان آنان متجلی میشد. این ابراز علاقه امام سالها موجب حركت و پویش جوانان شد.
امیر مؤمنان(علیه السلام) در نهجالبلاغه میفرمایند: بِأَبِی وَ أُمِّی هُمْ مِنْ عِدَّه أَسْمَاؤُهُمْ فِی السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَفِی الأَرْضِ مَجْهُولَةٌ؛(نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 187، ص 368.) «پدر و مادرم فدایشان باد؛ كسانی هستند كه در آسمانها معروف، و در زمین گمناماند».
در نهجالبلاغه برخی از ویژگیهای رزمندگان صدر اسلام آمده است، كه در این مقام به پارهای از مهمترین آنها خواهیم پرداخت.
1. عشق به جهاد و شهادت
بسیجی همیشه و در همه حال عاشق جهاد و شهادت است: دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا؛(همان، خطبه 182، ص 350.) «به جهاد خوانده شدند و پذیرفتند».
وَهِیجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلادِهَا؛(همان، خطبه 121، ص 230.) «به جهاد برانگیخته شدند و چونان شتری كه [با هیجان و شتاب] به سوی بچه خود روی میآورد شیفته جهاد گردیدند».
هنگامی كه شتر بچهاش را گم میكند، بیتابانه و با شور و هیجانِ بسیار دنبال آن میگردد. بسیجی نیز وقتی به جهاد دعوت میشود، مثل ماده شتری كه بچهاش را گم كرده و با شتاب به دنبال آن میرود، سوی جهاد میشتابد. وَسَلَبُوا السُّیُوفَ أَغْمَادَهَا وَأَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَصَفّاً صَفّا؛(همان، خطبه 121، ص 230.) «شمشیرها از نیام برآوردند و گرداگرد زمین را گروه گروه، صف به صف، احاطه كردند».
رزمندگانی كه به جبههها رفتند، برخی به شهادت رسیدند و برخی بازگشتند. امام علی(علیه السلام) میفرماید: بَعْضٌ هَلَك وَبَعْضٌ نَجَا لا یُبَشَّرُونَ بِالأَحْیَاءِ وَلا یُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى؛(همان، خطبه 121، ص 230.) «بعضی شهید شدند و برخی نجات یافتند. هیچگاه از زنده ماندن كسی در میدان جنگ شادمان
نبودند، و در مرگ شهیدان نیازی به تسلیت نداشتند». اگر كسی سالم از سفر برگردد، دیگران طبعاً از اینكه او به سلامت باز گشته است خوشحال میشوند، یا اگر مصیبتی پیش آید و كسانی جان سالم به در برند دوستان و خویشاوندان به خاطر زنده ماندن آنان شاد میشوند، اما زنده ماندن برای این مردانِ خدا بشارت نیست. بازماندگان شهیدان نیز به تسلیت و سرسلامتی نیاز ندارند، و به شهیدانشان افتخار میكنند. چنین روحیه شگرفی در بازماندگان شهدای ما نمونههای فراوان دارد.
در طول تاریخ اسلام افراد پرشماری به میدانهای جهاد رفتند كه بسیاری كشته شدند و بسیاری دیگر بازگشتند، اما همه آنان با شور و شوق پای به میدان نگذاشتند؛ ولی بسیجیان ما با عشق و شوق به جنگ دشمن میشتافتند. نوجوانان ما نزد پدر و مادر گریه میكردند تا برای رفتن به جبهه اجازه بگیرند. به اشاره امام(رحمه الله) جبههها مملوّ از بسیجیان میشد؛ به گونهای كه حتی پادگانهای نظامی، گنجایش همه داوطلبان را نداشتند. آنان آرزو داشتند شهادت نصیبشان شود و حتی برای كسب این توفیق نذر میكردند. در هیچ برههای از تاریخ چنین نمونههایی یافت نمیشود. هنوز چند سالی از این وقایع نمیگذرد كه شنیدن آنها برای ما تازگی دارد، و اگر چند دهه بگذرد، این حقایق به افسانه تبدیل میشوند و كسانی خواهند آمد كه تشكیك كنند كه اینها دروغ است و چنین چیزهایی ممكن نیست!
عشق به جهاد و شهادت، مختص زمان جنگ نیست و بسیجیان در این زمان نیز آرزو دارند در عرصههایی كه مورد رضای خداست، جانبازی كنند، و آماده جهاد و مشتاق شهادتاند.
2. انس با قرآن
امیر مؤمنان(علیه السلام) درباره یاران راستین خود میفرمایند: قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوه؛(نهج البلاغه، خطبه 121، ص 230.) «قرآن را تلاوت كردند و معانی آیات را شناختند». ایشان در خطبهای دیگر میفرمایند: الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوه؛(همان، خطبه 182، ص 350.) بسیجیان صدر اسلام كسانی بودند كه با قرآن انس داشتند و آن را با تأمل و تدبر تلاوت و بدان عمل میكردند. امروزه نیز اگر كسی بخواهد جزو بسیجیانی باشد كه امام علی(علیه السلام) درباره آنان فرمود: «پدر و مادرم فدای آنان باد»، باید با قرآن انس داشته باشد.
3ـ روزهداری
شیعیان و یاران وفادار امام علی(علیه السلام) اهل روزهاند. او در وصف آنان میفرماید: خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیَام؛(همان، خطبه 121، ص 230.) «از روزهداری فراوان، شكمهایشان لاغر و به پشت چسبیده بود.» بنابراین بسیجی راستینشكمپرست نیست، و به این نمیاندیشد كه كدام غذا لذیذتر است. او كمخوراك است و در حد رفع نیاز و به اندازهای كه توان رزمیدن داشته باشد، میخورد.
4. سحرخیزی، انس با دعا و فروتنی
ذُبُلُ الشَّفاهِ مِن الدُّعاءِ، صُفْرُ الأَلْوانِ مِن السَّهَر؛(همان، خطبه 121، ص 230.) «لبهایشان از فراوانی دعا خشك، و رنگ صورتشان از شبزندهداریها زرد بود». شبزندهداری و سحرخیزی و انابه به درگاه خداوند نیز از جمله ویژگیها و سجایای شیعیان امیر مؤمنان(علیه السلام) است، و بسیجیِ امروز نیز، به اقتدای مولای خویش سحرخیز است و با ذكر و دعا انس دارد.
سلسله مفاهیمی چون دعا، مناجات و گریه برای خدا، بر خلاف تصور برخی، از مفاهیمی است كه در قرآن كریم نیز آمده است. قرآن از كسانی تمجید میكند كه وقتی آیات الهی بر ایشان تلاوت میشود، بیاختیار و گریهكنان به خاك میافتند: إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِیًّا؛(مریم (19)، 58.) «هرگاه آیات [خدای] رحمان بر ایشان خوانده میشد سجدهكنان و گریان به خاك میافتادند». همچنین در آیه دیگری در وصف اهل ایمان آمده است: إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُكِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا یَسْتَكْبِرُون؛(سجده (32)، 15.) «تنها كسانی كه به آیات ما ایمان میآورند، هر وقت این آیات به آنان یادآوری شود به سجده میافتند و تسبیح و حمد پروردگارشان را به جای میآورند و تكبر نمیكنند». آیهای دیگر از كسانی نام میبرد كه وقتی آیات الهی بر آنان تلاوت میشود، بیاختیار به سجده میافتند: وَیَخِرُّونَ لِلاَذْقَانِ یَبْكُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا؛(اسراء (17)، 109.) «آنان (بیاختیار) به زمین میافتند و گریه میكنند و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوعشان میافزاید».
بندگان مخلص خدا، شب را با نماز و سجده صبح میكنند: وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا؛(فرقان (25)، 64.) «كسانی كه شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام میكنند». اما امروزه این عادت متروك شده است و كمتر كسی را میتوان یافت كه شب را تا صبح به نماز و سجده بگذراند. در این زمانه، ما تنها چند شبِ قدر را، آن هم با مشقّتِ بسیار، میتوانیم تا به صبح بیدار بمانیم. البته این نیز عبادت بسیار بزرگی است، اما بندگان خاص خداوند به شبزندهداری و سحرخیزی عادت دارند. امام علی(علیه السلام) بسیجیانی را جستوجومیكرد كه در میدان رزم شمشیر از غلاف بیرون آورده، آماده جهاد در راه خدا باشند و شبهنگام نیز در محراب با معبود خویش گرمِ راز و نیاز شوند. حضرت از آنان یاد میكرد و میفرمود: پدر و مادرم فدای آنان باد.(نهج البلاغه، خطبه 187، ص368.)
امام علی(علیه السلام) مناجات بسیجیان را چنین توصیف میكند: مُرْهُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُكَاء؛(همان، خطبه 121، ص 230.) «آنقدر [در راه خدا، از خوف خدا و شوق لقای او] گریسته بودند كه چشمانشان ناراحت و رنجور شده بود». بسیجیان دوران دفاع مقدس نیز چنین شوق و حالی داشتند. شوق لقای پروردگار، از ایشان مردانی میساخت كه با شور و نشاط فراوان در میدانهای جهاد حضور مییافتند و با ایثار و فداكاری و به سوی شهادت میشتافتند. شوق دیدار محبوب در آنان به قدری زیاد بود كه نذرها و عبادتها میكردند تا شهادت نصیبشان شود. بسیجیانی بودند كه چهل شب چهارشنبه یا جمعه از تهران به مسجد جمكران میآمدند و حاجتشان این بود كه دعایشان مستجاب شود و به جمع شهیدان راه یابند.
رزمندگان اهل دعا بودند: ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاء؛(همان، خطبه 121، ص 230.) مداومت در ذكر باعث شده بود كه لبهای آنان خشكیده باشد. بر اثر شبزندهداری و مناجات و نماز، رنگ از چهرههایشان پریده بود: صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَر، و در سیمایشان اثر خشوع ظاهر بود: عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِین.(همان، خطبه 121، ص 230.)
حضرت پس از بیان ویژگیهای بسیجیان صدر اسلام كه در كنار ایشان بودند، میفرماید: أُولَئِكَ إِخْوَانِی الذَّاهِبُون؛(همان، خطبه 121، ص 230.) «آنان برادران من بودند كه رفتهاند [و به شهادت رسیدهاند]».
امام علی(علیه السلام) در جای دیگری نیز از كاهلی و سركشی و بیوفایی اطرافیان خود شكوه میكند و سپس در وصف یاران راستین پیامبر(صلى الله علیه وآله) میفرماید: لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحَابَ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) فَمَا أَرَی أَحَداً یُشْبِهُهُمْ مِنْكُم؛(همان، خطبه 97، ص 182.) «من یاران محمد(صلى الله علیه وآله) را دیدم اما هیچیك از شما را همانند آنان نمییابم.» آنان چنین بودند: لَقَدْ كَانُوا یُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْرا؛(4) «صبح میكردند در حالی كه موهای ژولیده و چهرههای غبارآلود داشتند». كسی كه تمام شب را در سوز و گداز سپری كرده باشد، چهرهای رنگ پریده و موهایی ژولیده خواهد داشت، و به دلیل كمخوابی و خستگی و گریه، چشمهای او سرخ و رنجور خواهد بود.
وَ قَدْ بَاتُوا سُجَّداً وَ قِیَاماً یُرَاوِحُونَ بَیْنَ جِبَاهِهِمْ وَ خُدُودِهِم؛(همان، خطبه 97، ص 182.) «آنان شب را تا صبح در حال سجده و قیام به عبادت میگذراندند، و پیشانی و گونههاشان را در پیشگاه خدا بر خاك میساییدند».
وَ یَقِفُونَ عَلَى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِكْرِ مَعَادِهِم؛(همان، خطبه 97، ص 182.) «و با یاد معاد چنان ناآرام بودند كه گویی بر روی آتش ایستادهاند».
امیر مؤمنان(علیه السلام) در ادامه خطبه، درباره ویژگیهای یاران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) میفرماید: كَأَنَّ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ رُكَبَ الْمِعْزَى مِنْ طُولِ سُجُودِهِم؛(همان، خطبه 97، ص 182.) «میان دو چشمشان از سجدههای طولانی چون زانوی بُزان پینه بسته بود». إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْیُنُهُمْ حَتَّى تَبُلَّ جُیُوبَهُم؛(همان، خطبه 97، ص 182.) «اگر نام خدا برده میشد، چنان میگریستند كه گریبان آنان تر میشد».
همانگونه كه از این عبارات نورانی برمیآید، امام علی(علیه السلام) از شمشیرزنی و رزمآوریِ این افراد سخن نمیگوید، بلكه از ارتباط آنان با خدا، و عشق ایشان به مناجات یاد میكند؛ چرا كه در غیر این صورت آن پیروزیهای بزرگ صدر اسلام نیز به دست نمیآمد. اگر شبها به خوشگذرانی و لهو و لعب بگذرد، چنین پیروزیهایی حاصل نمیشود.
گفتنی است ویژگیِ دیگرِ كسانی كه حضرت علی(علیه السلام) از آنان یاد میكند، آخرتگرایی است: وَمَادُوا كَمَا یَمِیدُ الشَّجَرُ یَوْمَ الرِّیحِ الْعَاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ وَ رَجَاءً لِلثَّوَاب؛(همان، خطبه 97، ص 182.) «آنان چون درختی در روز تند باد میلرزیدند؛ از كیفری كه از آن بیم داشتند و برای پاداشی كه به آن امیدوار بودند».
امیرالمؤمنین(علیه السلام) از كسانی یاد كردهاند كه به زبان امروزی میتوان آنان را بسیجی نامید. ویژگیهایی كه حضرت برای آنان برمیشمارند، در میان بسیجیان دوران دفاع مقدس نمونههای پرشماری داشت. كسانی كه هر شب ساعتها در سنگرها با خدا راز و نیاز میكردند، صورتها را روی زمین میگذاشتند و از شوق و نیز خوف خدا، و از ترس عذاب الهی مینالیدند. كسانی كه روزها روزه میگرفتند و شبها به عبادت میپرداختند. صورتهای آنان شبهنگام با خاك انس میگرفت، و روزها بازوهایشان با سلاح. آنان هیچگاه از مناجات با خدا و از جهاد با دشمنان خسته نمیشدند.
نمونههایی از حالات بسیجیان در میدانهای نبرد و نیز در شبهای عملیات ضبط شده است، اما آن هنگام كه یك بسیجی در نیمههای شب، و دور از چشم هر كسی در بیابانی صورت بر خاك مینهاد و با خدای خویش راز و نیاز میكرد و نوای آرام و دلنشین مناجاتش در آن تاریكی گم میشد، هیچ دوربینی نبود تا این لحظهها را ثبت كند.
امیر مؤمنان(علیه السلام) درباره عدهای میفرمایند: «پدر و مادرم به فدای آنان! كسانی خواهند آمد كه نامشان در آسمان شناخته شده است ولی در زمین ایشان را نمیشناسند». به نظر میرسد كه مصداق كلام امام علی(علیه السلام) همین بسیجیان و جهادگران در راه خدا باشند. در نهج البلاغه حضرت از ویژگیهای كسانی سخن میگویند كه در راه خدا عاشقانه جنگیدند، و سپس میفرمایند: فَحَقَّ لَنَا أَنْ نَظْمَأَ إِلَیْهِمْ وَنَعَضَّ الأَیْدِی عَلَى فِرَاقِهِم؛(نهج البلاغه، خطبه 121، ص 230.) «و بر ماست كه تشنه ملاقاتشان باشیم، و از اندوه فراقشان دستها را به دندان بگزیم». و نمونههای بسیاری از این افراد را میان بسیجیان میتوان یافت. جوانِ امروز نیز میتواند دنبالهرو آنان بوده، از جمله كسانی باشد كه حضرت مشتاق دیدارشان است.
5. احیای سنتهای الاهی و دوری از بدعتها
آنكه در پی حقیقت است میباید از راه درست و مستقیم به سوی آن گام بردارد، و بنا بر تعالیم آسمانی اسلام، حقیقت ناب و نیز طریق بیلغزش وصال به آن، نزد رسول خدا و اوصیای اوست.
بنابراین اگر كسی در پی كمال و رستگاری است میباید بكوشد تا سیره و سنت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) را بیاموزد و به كار بندد و برای احیای آن در دل خویش و نیز در جامعه تلاش كند و همچنین بدعتها و تحریفهایی را كه در تاریخ اسلام صورت گرفته و انحرافاتی كه از طریق هدایت و صراط مستقیم رخ داده است باز شناسد و برای از میان برداشتن یا به صلاح آوردن آنها قیام كند.
از همین روست كه امام علی(علیه السلام) در وصف یارانی كه مشتاق دیدارشان است، و آنان را مایه هدایت امت و اصلاح جامعه میداند چنین میفرماید: أَحیَوُا السُّنَّةَ وأمَاتوُا البِدعَه؛(همان، خطبه 182، ص 350.) «[آنان كسانی بودند كه] سنتهای الاهی را زنده كردند و بدعتها را نابود ساختند».
اینان كسانی هستند كه حقیقت و طریق سعادت را در گفتار و رفتار پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیه السلام) میجویند، نه در هر نحله و طریقی كه از غرب یا شرق فرا روی آنان نهاده شود.
6. وظیفهشناسی
هر گروهی، برای نیل به هدفی شكل میگیرد، و پیشرفت و موفقیت آن در گرو آگاهی اعضا از این هدف و نیز راه رسیدن به آن است. این موفقیت، همچنین رابطهای مستقیم دارد با اینكه هر عضو، به
تنهایی، نقش خود را در مجموعه بشناسد و مسئولیت آن نقش را در حد توان خویش، بر عهده گیرد. چینن قاعدهای در جامعه یا امت اسلامی نیز حكمفرماست و هر فردی میباید خود را در قبال دیگران مسئول بداند و با توجه به نقش و وظیفه خویش در جامعه به ایفای آن بپردازد.
در مقابل، یكی از آفاتی كه امت اسلام ـ یا به طور كلی هر گروه یا جامعهای ـ را تهدید میكند، آن است كه هر كس به جای آنكه در امر خویش بنگرد و وظیفه خویش را انجام دهد، یكسر متوجه وظیفه دیگران باشد و با فرافكنی و تبرئه خویش، آنان را مسئول بداند و علت تمام مشكلات و كاستیها و ناراستیها را تعلل و اشتباهات دیگران بشمارد.
با چنین تفكری هیچ اصلاح و پیشرفتی در كار حاصل نمیآید و اختلافات و عوامل تفرقه در جامعه بالا میگیرد. از همین روست كه امام علی(علیه السلام) شناخت وظیفه و عمل به آن را از جمله ویژگیهای برجسته و كلیدیِ یاران راستین خود میشمارند. ایشان درباره آنان میفرماید: وَتَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوه؛(نهج البلاغه، خطبه 182.) «در واجبات الهی اندیشه كردند و آنها را برپا داشتند». این افراد ابتدا به خوبی فكر میكنند كه چه وظیفهای دارند و در قبال دین و امت اسلام چه مسئولیتی بر عهده
دارند و سپس در انجام وظایف و مسئولیتهای خود با تمام توان و بدون كاهلی و درنگ میكوشند. شیعیانِ وفادارِ امیر مؤمنان(علیه السلام) همواره از آسایش و رفاه خویش به خاطر شناخت وظیفه و انجام آن میگذشتند.
بسیجیِ امروز نیز در پی شناختِ اولویتها و ضرورتهای جامعه خویش است، و پس از شناخت این واجبات میاندیشد كه استعداد و توانایی انجام كدامیك از آنها را دارد. سپس او تمام همّ و توان خویش را برای انجام این وظیفه و تكلیف الاهی به كار میبندد.
7. تبعیت از رهبری
امام علی(علیه السلام)، آخرین روزهای عمر شریفشان در خطابهای از یارانِ راستینِ از دست رفتهشان یاد كردند. ایشان از بیلیاقتی و بیكفایتیِ اطرافیان خود شكوه كردند و در غم فقدان شیعیان راستین خود نالیدند و افسوس خوردند. حضرت در وصف شیعیان وفادار خود فرمودند: وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوه...؛(نهج البلاغه، خطبه 182.) «به رهبر خود اطمینان داشتند و از او پیروی كردند...».
همانگونه كه از فرمایش امیر مؤمنان(علیه السلام) برمیآید، یكی از ویژگیهای مؤمنان و بسیجیان راستین آن است كه پس از شناخت
رهبر دینیشان به او اطمینان ورزند و بیچون و چرا فرمانهایش را بپذیرند و از او پیروی كنند. وحدت كلمه و یكدلی در اطاعت از فرماندهیِ واحد و لایق، عامل موفقیت و برتری و پیروزی هر گروهی است؛ هرچند آن گروه بر حق نباشند، و در برابر، تفرقه دلها و پراكندگی افراد حتی در امت اسلام و گروه حق خللی وارد میآورد و موجب شكست و زبونی میگردد. چنان كه تعللورزی و بهانهجویی سربازان امام علی(علیه السلام) در انجام فرمانهای ایشان و اعمال برداشتها و سلیقههای شخصیِ آنها، آسیبهای جبرانناپذیری به جامعه اسلامی و امت مسلمان وارد ساخته است. حضرت(علیه السلام) در این باره خطاب به سربازان خود میفرمایند:
أَمَا وَالّذی نَفسی بِیَدِهِ، لیظهرنَّ هؤلاء القوم علیكم، لَیسَ أَنَّهُمْ أَولَی بِالحقِّ مِنْكُم، ولكن لإِسراعهم اِلی باطلِ صاحبهم، وإبطائكم عن حقّی... لوددت والله ان معاویة صارفنی بكم صرف الدینار بالدرهم، فَأَخَذَ منی عشرةً منكم وأعطانی رجلاً مِنْهُم؛(نهجالبلاغه، خطبه 97.)
«آگاه باشید، به آنكه جانم در دست اوست سوگند، شامیان بر شما پیروز خواهند شد؛ نه از آن روی كه به حق از شما سزاوارترند! بلكه [بدین دلیل كه] در راه باطلی كه زمامدار باطلشان میرود، شتابان فرمانبردارند، و شما در گرفتن حق من سستی میورزید... .
به خدا سوگند دوست دارم معاویه شما را با افراد خود، همچون مبادله درهم و دینار با من سودا كند: ده نفرتان را از من بگیرد و یك مرد از آنان را به من ببخشد».
حضرت در ادامه، مصادیق این نافرمانیها و كجرویها را چنین برمیشمارند:
اسْتَنْفَرْتُكُمْ لِلْجِهَادِ فَلَمْ تَنْفِرُوا وَ أَسْمَعْتُكُمْ فَلَمْ تَسْمَعُوا وَ دَعَوْتُكُمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِیبُوا وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَلَمْ تَقْبَلُوا ... أَتْلُو عَلَیْكُمْ الْحِكَمَ فَتَنْفِرُونَ مِنْهَا وَ أَعِظُكُمْ بِالْمَوْعِظةِ الْبَالِغَةِ فَتَتَفَرَّقُونَ عَنْهَا وَ أَحُثُّكُمْ عَلَى جِهَادِ أَهْلِ الْبَغْیِ فَمَا آتِی عَلَى آخِرِ قَوْلِی حَتَّى أَرَاكُمْ مُتَفَرِّقِینَ أَیَادِیَ سَبَا ... أَیُّهَا الْقَوْمُ الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ الْمُبْتَلَى بِهِمْ أُمَرَاؤُهُمْ صَاحِبُكُمْ یُطِیعُ اللَّهَ وَ أَنْتُمْ تَعْصُونَهُ وَ صَاحِبُ أَهْلِ الشَّامِ یَعْصِی اللَّهَ وَ هُمْ یُطِیعُونَه.(نهجالبلاغه، خطبه 97.)
«شما را برای جنگ با دشمن برانگیختم اما كوچ نكردید؛ حق را به گوش شما خواندم ولی نشنیدید؛ و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم اما نشنیدید! پند و اندرزتان دادم، نپذیرفتید؛ ... فرمان خدا را بر شما خواندم، از آن فرار میكنید؛ و با اندرزهای رسا و گویا شما را پند میدهم، از آن پراكنده میشوید؛ شما را به مبارزه با سركشان ترغیب میكنم، هنوز سخنانم به پایان نرسیده، همچون مردم سبأ،(«متفرقین أیادی سبأ» ضربالمثلی عربی است. سبأ پدر اعراب یمن بود كه ده پسر داشت. قبل از جنگ آنان را در طرف راست و چپ خود قرار داد تا با نظم خاصی بجنگند؛ اما وقتی جنگ شروع شد، همه فرار كردند و پدر را تنها گذاشتند.) پراكنده میشوید... . ای مردمی كه جسمهایتان حاضر است و عقلهایتان پنهان شده، و افكار و آرایتان گونهگون است، و زمامدارانتان دچار مشكلات شمایند؛ رهبرتان از خدا اطاعت میكند [ولی] شما با او مخالفت میورزید؛ اما رهبر اهل شام خدای را نافرمانی میكند [و ایشان] از او فرمانبردارند... .
بر این اساس هماهنگی و همدلی نیروها با یكدیگر و نیز اطاعت محض و بیچون و چرا از حاكمْ ویژگیهای بسیار مهمی هستند كه كسانی همچون یارانِ معاویه را بر سربازان و اطرافیان امیر مؤمنان برتری میبخشد و متأسفانه همین تشتت قوا و نافرمانی از امامان و رهبران دینی، میراثی شیطانی بود كه نسل به نسل در جوامع اسلامی بر جای ماندْ و همواره موجب ضعف و ناتوانی مسلمانان و استثمار ایشان به دست سلاطین جائر و حكومتهای غاصب داخلی و خارجی شده است.
این وضعیت قرنها ادامه یافت تا اینكه مردمانی از پیروان امام علی(علیه السلام) در سرزمین ایران به مدد بلوغ فكری خویش به همدلی با یكدیگر رسیدند و در سایه لطف خداوند، رهبر دینی و معنوی خویش، امام خمینی(رحمه الله) را شناختند و تحت فرمان او درآمدند.
اطمینان به رهبر دینی و پیرویِ بیچون و چرا از او موجب پیروزی بر طاغوتِ پهلوی شد. همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تحمیل جنگ بر ایران، فرزندان و سربازانِ پرشمار امام خمینی(رحمه الله)، همدل و همزبان، برای اجرای فرمانهای ایشان از یكدیگر پیشی میگرفتند. آنان دستورات رهبرشان را همچون فرمان امام معصوم(علیه السلام) میدانستند و اطاعت از آنها را واجب میشمردند و از همین روی، با جان و دل از امام خمینی(رحمه الله) تبعیت مطلق داشتند: وَثِقوا بالقائدِ فَاتَّبَعوه؛ «به رهبرشان اطمینان داشتند و از او پیروی كردند».
امروزه نیز بسیجیان میباید در شناخت رهبر دینی و ولیّ فقیهشان بكوشند و با اطمینان به وی، بیچون و چرا و با جان و دل از او پیروی كنند تا همواره موفق و پیروز باشند.
8. زنده داشتن یاد شهیدان
امام علی(علیه السلام) خود بزرگترین بسیجی است. از همین روی، افزون بر فرمودههای ایشان درباره ویژگیهای بسیجی، كاوش در سیره و حالِ امیر مؤمنان(علیه السلام) برای شناسایی بسیجی حقیقی بسیار راهگشاست.
یكی از ویژگیهای امام علی(علیه السلام) وفاداری ایشان به دوستان و یارانشان بود؛ حتی اگر این دوستان از دار دنیا رخت بربسته و به شهادت رسیده باشند. چه، هرچند شهیدان ـ به شهادت قرآنِ مجید ـ از نشئه دنیا كوچ كردهاند، اما، در حقیقت زندهاند و نزد پروردگار خویش روزی میخورند.(وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون.) امیر مؤمنان(علیه السلام) به یاد یاران خوبِ خود میفرمایند:
أُولَئِكَ إِخْوَانِی الذَّاهِبُونَ فَحَقَّ لَنَا أَنْ نَظْمَأَ إِلَیْهِمْ وَ نَعضَّ الأَیْدِی عَلَى فِرَاقِهِم؛(نهج البلاغه، خطبه 121، ص 230.) «آنان برادران من هستند كه رفتهاند، و بر ماست كه تشنه ملاقاتشان باشیم و از اندوه فراقشان دستها را به دندان بگزیم».
روز دیگری، امام علی(علیه السلام) یارانی را كه خون پاكشان در جنگ صفین بر زمین ریخت با سوز و گداز یاد كردند و فرمودند:
أینَ اخوانی الذین ركبوا الطریق وَمَضَوْا عَلی الحقّ؟ أینَ عَمّارٌ؟ وَأینَ ابنُ التَّیِّهانِ؟ وَأینَ ذوالشهادتینِ؟ وَأینَ نُظَرَاؤُهم مِن اِخوانِهمُ الذین تَعاقدوا علی المنیَّةِ وأُبْرِدَ برؤوسهم الی الفجرة؛(نهجالبلاغه، خطبه 181، ص 350.)
«كجایند برادران من كه به راه حق رفتند و با پایمردی بر حق درگذشتند؟ كجاست عمّار؟ و كجاست پسر تیهان؟ و كجاست ذوالشهادتین؟ و كجایند همانندان آنان از برادرانشان كه پیمان جانبازی بستند و سرهایشان برای ستمگران فرستاده شد؟»
سپس حضرت دست بر محاسن شریفشان گرفتند و مدّتی طولانی گریستند و سپس فرمودند: أوِّه علی اخوانی...؛ «دریغا، بر برادرانم».
در زبان عرب «أَوِّه» هنگامی به كار میرود كه دلْ بسیار به درد آمده باشد. در چنین موقعیتی، این واژه برای بیان نهایت تأثر و دردمندی به كار میرود. به این ترتیب امیر مؤمنان(علیه السلام) از یاران خود اینچنین یاد میكردند، و این خود الگویی اخلاقی و تربیتی برای تمام پیروان ایشان است كه یاد و خاطره شهیدان را به بهترین وجه زنده نگاه دارند.
منبع:
https://mesbahyazdi.ir/node/4451