درآمد
برگزیده خدا، حضرت مصطفی(صلى الله علیه وآله)، که قلب او محل نزول قرآن است، فرمود: انا مدینه العلم و علی بابها.(محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 10، ص 120، باب 8، روایت 1.
) پس هر کس سَرِ آن دارد که وارد شهر معرفتِ ناب شود، باید نزد این آستان آید. همچنین در مقام عمل و سلوک فردی و اجتماعی نیز، باز به فرموده حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)،(ر.ك: همان، ج 7، ص 282، باب 12.) فقط با پیروی از امیر مؤمنان ـ که سلام و درود خداوند بر او و همسر و یازده فرزند پاکش باد ـ میتوان به آستان حقیقت رسید و بِدان سَر سایید. عقلِ درستْ نیز حکم میکند که برای برداشتن آب باید از سرچشمه، و آن هم نزدیکترین، زلالترین و پر آبترینِ سرچشمهها سراغ گرفت. از همین روی، این تحقیق، که در پی واکاوی مفهوم و ویژگیها و کارکردهای بسیج است ابتدا به قرآن که جایگاه راستین آن قلب پیامبر است و سپس به سرچشمه جریان و سریان آن در کویر ماسِوا، علی(علیه السلام)، بازمیگردیم و در نهجالبلاغه سیری میکنیم. این کاوش در قرآن و نهجالبلاغه ما را به مفهوم کلیدی و شگرف شیعه سوق میدهد؛ به این معنا که بسیجی با آن ویژگیهایی که در قرآن و نهجالبلاغه مطرح است، همانا شیعه مولا علی است، و بر این اساس، هر کس در جامعه امروزِ ما این نام مقدس را برخود مینهد، میباید که پایبند لوازم این معنا و دلبسته مرام مولای خویش نیز باشد.
از این دو فصل که بگذریم، نوبت به نقش بسیج و تفکر بسیجی در تحولات فرهنگی و سیاسی میرسد، که فصل سومِ این پژوهش را تشکیل میدهد. نقش بسیج و تفکر بسیجی در انقلاب و نیز در سنگر دانشگاه موضوعات مورد توجه در این فصلاند، و سرانجام در فصل آخر به خاستگاه معرفتیِ بسیج، بایستههای بسیج و پارهای مباحث در این باره پرداخته شده است.
این مجموعه، برگرفتهای است از پارهای آثار مکتوب و غیرمکتوب حضرت آیتالله مصباح یزدی دام ظله، که به سفارش مدیریت تدوین متون مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینیقدسسره تدوین یافته، و امید است که مقبول درگاه ایزدی و ساحت مقدس و نورانی حضرت ولیعصر، عجل الله تعالی فرجه، افتد و راهنمایی برای نسل جوانمان باشد.
بسیج و ویژگیهای آن
«بسیج» حركتی است فراگیر در جامعه، به سوی هدفی والا. مقصود از عبارت فوق، بیان تعریفی جامع، مانع و منطقی نیست. از این روی، بهتر است ویژگیهای این مفهوم بازشناسی شود.
اولین ویژگی بسیج، «حركت» است. تفكر بسیجی با ركود و بیتحركی تناسب ندارد. دومین ویژگی اینكه حركتی «سریع و توفنده» است. كسانی كه در جامعه حركتی كند دارند، هرچند ساكن نیستند بسیجی نیز به شمار نمیآیند. ویژگی سومِ حركتِ بسیج، «فراگیر و جمعی بودن» آن است. اگر فرد یا گروهی كوچك، حركتی سریع انجام دهند، این حركت بسیج نیست؛ بلكه بسیج یك حركت سریع فراگیر در جامعه است. ویژگی چهارمی كه میتوان در این مفهوم شناسایی كرد، «هدفمندی و انگیزه داشتنِ» این حركت است. حركت بسیجی یك حركت كور به سوی هدفی نامعین نیست بلكه حركتی باانگیزه به سوی یك هدف مشخص و شناخته شده است. آخرین ویژگی، «فداكاری» است. بسیجی برای رسیدن به هدف بلندی كه برگزیده است، همه چیز را كوچك میشمارد، و در راه تحقق آن هدف، از بذل مال و جان و تمام تعلقاتش مضایقهای ندارد.
البته با دقت در مفهوم بسیج، ویژگیهای فرعی دیگری نیز میتوان یافت، اما ویژگیهای اصلیِ مطرح شده، برای بررسی تفكر بسیجی و نقش آن در تحولات فرهنگی و سیاسی كفایت میكند.
چنین نیست كه بسیج با ویژگیهای خاصی تعریف شود و سپس در جامعه رهبری گردد و به اجرا درآید. بسیج، واقعیتی است كه در جامعه ما رخ داده است، و در این مقامْ بازشناسی میشود. بسیج حركتی خودجوش بود كه از درون جامعه اسلامی پدید آمد. البته هیچ پدیدهای بدون عامل به وجود نمیآید، و شناسایی عواملی كه موجب این حركت شد در واقع شناسایی عوامل انقلاب است، كه خود بحث مستقل و جداگانهای میطلبد.
با شناخت ویژگیهای بسیج و تفكر بسیجی میتوان تأثیر و نقشی كه این تفكر تاكنون در جامعه داشته و نیز وظیفهای كه در آینده به عهده دارد، بررسی كرد.
بسیج؛ چشمه جوشان
تشبیه و مقایسه بسیج، كه حركتی اجتماعی است با یك حركت طبیعی، میتواند در شناخت بهتر ماهیت آن مفید باشد. آبی كه در مخزنی جمع شده و مجرایی برای جریان نداشته باشد، انرژیای در خود ذخیره دارد، ولی این انرژی منشأ اثر نیست. اما اگر این انرژی به حركت درآید، بسته به ظرفیت مخزن و شرایط خاص مؤثر در تحریك آن میتواند فعالیتهای بسیاری انجام دهد؛ چنانكه حتی ممكن است روشناییِ شهری را تأمین كند. بسیج نیز انرژی بالقوهای در جامعه بود كه با محركی به یك انرژی سیال و فعال تبدیل شد.
انرژیهای موجود در جامعه را میتوان به انرژیهایی كه در آبهای طبیعی وجود دارد، تشبیه كرد. آبهای طبیعی گاه راكدند، و این نوع آب دو عیب دارد: نخست آنكه بر اثر تبخیر به تدریج از حجم آن كاسته میشود و رفته رفته از بین میرود و چیزی جایگزینش نمیشود؛ دوم اینكه بر اثر عوامل خارجی به سرعت منفعل و متعفن میشود و به لجن تبدیل میگردد و ممكن است موجب هزاران
مفسده شود. كسانی كه در جامعه هیچ تحرّك و رشد و اثری ندارند، تحت تأثیر عوامل خارجی به سرعت تحلیل میروند و ممكن است به عناصری زیانبار بدل شوند؛ همانند مردابهای گندیدهای كه محل رشد میكروبها و موجب پیدایش امراضاند.
برخی از آبهای طبیعی راكد نیستند بلكه سرچشمهای دارند، اما آنقدر نیرو ندارند كه به نحوی چشمگیر جریان یابند. گاهی در كوهپایهها چشمههای كوچكی هستند كه اگر مقداری از آب آنها برداشته شود، كمكم میجوشند و پر میشوند؛ ولی جریان پیدا نمیكنند. این نوع آبها همچون آب راكد نیستند كه با برداشتن یا تبخیر تمام شوند بلكه هرگاه از آنها برداشته شود دوباره میجوشند، اما نیروی زیادی ندارند تا جریان یابند و زمینهای اطراف را سیراب كنند و از آن كشت و زرعی پدید آید یا درختی رشد كند. یك دسته از مردم نیز همانند این چشمههای كوچك، قدرت آن را دارند كه وجود خودشان را حفظ كنند و بر اثر عوامل اجتماعی تحلیل نروند اما توان آن را ندارند كه به دیگران نفعی برسانند و آنان را در مشكلاتشان یاری كنند.
در طبیعت، جویبارهای كوچكی نیز پیدا میكنند اما بسیار شكننده، اثرپذیر و آسیبپذیر، كه اگر به زمین سستی برسند در آن فرو میروند. البته اگر جلوِ همین جویبار باریك استخری بسته شود، قابل بهرهبرداری است ولی به طور طبیعی چندان امیدی به آن نیست.طبیعت چشمههای سرشاری نیز دارد كه با قدرت میجوشند؛ نه تحلیل میروند، نه زود آلوده میشوند و نه به لجن تبدیل میگردند. این چشمهها جریان مییابند و كشتزارها، حیوانها و انسانها را سیراب میسازند و مایه حیات یك سرزمین میشوند. نیروی بسیج نیز همانند چنین چشمههایی است؛ پیوسته میجوشد و میخروشد، و از حركت نمیایستد تا بر اثر عوامل خارجی تحلیل رود. این جریان به حیات خودش ادامه میدهد و به دیگران حیات میبخشد و مقابل آلودگیها نهتنها منفعل نمیشود، بلكه آنها را از بین میبرد.
بنابراین بهترین نیرویی كه در پیشرفت و رشد و بالندگی جامعه و حفظ ارزشهای آن نقش دارد و مانع شكلگیری و گسترش فسادها و آلودگیها در اجتماع میشود، بسیج است. این نیرو كه طیّ قرنها و بر اثر عوامل متعددی در دل جامعه پدید آمده و ذخیره شده بود، نیازمند محركی بود تا آزاد و فعال شود، و آن محرك، در انقلاب ما كسی بود كه تاریخ معاصر را دگرگون ساخت، ابرقدرتهای جهان را خاضع كرد و كاخهای استعمار و استبداد را فرو ریخت یا به لرزه درآورد؛ كسی كه در مدتی كوتاه ثمرات پرشماری تقدیم جامعه كرد و هنوز زود است كه آثار وجودیاش كاملاً شناخته شود. امام(رحمه الله) ارزش بسیجی را خوب میدانست و بسیجی هم رهبر خود را خوب میشناخت و این پیوند همیشه باقی خواهد ماند.
بسیجی از نگاه قرآن
كسی كه اسلام و مبانی آن را به راستی باور دارد، همواره با تمام نیرو آماده انجام وظیفه در راه آن است. این ویژگیِ بسیجی است و در قرآن بهترین واژهای كه میتواند معادل بسیجیان باشد، «رِبّیون» است. قرآن میفرماید: وَكَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثِیر؛(آل عمران (3)، 146.) «چه بسا پیامبرانی كه به همراهی آنان، مردان خداپرستِ بسیاری نبرد كردند». هنگامی كه خداوند به پیامبران دستور جهاد داد، مردان بسیاری مخلصانه این ندا را اجابت كردند و در ركاب پیامبران با كفار و مشركان جنگیدند.
1. پایداری در راه خدا
قرآن كریم ویژگیهایی را برای مجاهدان در ركاب انبیا برشمرده كه با دقت در آنها گویا در وصف بسیجیان این زمان سخن گفته است:
فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّه؛(آل عمران (3)، 146.) «در برابر آنچه در راه خدا به آنان رسیده بود، سست و ناتوان نشدند».
در میدان جنگ، زخم خوردن، كشته شدن و سختیهای بسیاری فراروی رزمندگان است. تحمل حوادث بسیار تلخ، رنجها و مصیبتهای فراوان، در كوتاهمدت تا حدودی امكان دارد اما وقتی كه جنگ طولانی شود به تدریج ارادهها ضعیف میشوند و تحمل مشكلات ناممكن جلوه میكند.
با طولانی شدن جنگ، از یك سوی فقر، ویرانی، بیماری، بیخانمانی و بیسرپرستی خانوادهها شیوع مییابد، و از سوی دیگر، رفته رفته توان رزمندگان تحلیل میرود و اراده آنان سست میشود و احساس میكنند كه دیگر توانایی جنگیدن در برابر دشمن را ندارند. اگر این حالت ادامه یابد در مقابل دشمن خضوع میكنند و آماده تسلیم میشوند.
قرآن درباره كسانی كه در ركاب انبیا با دشمنان خدا میجنگیدند میفرماید: فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُوا؛(آل عمران (3)، 146.) «و در برابر آنچه در راه خدا به آنان رسید سستی نورزیدند و ناتوان نشدند و تسلیم دشمن نگردیدند».
بدین ترتیب قرآن كسانی را میستاید كه ستارگان درخشانِ پیروی از انبیا بودند و با وجود طولانی شدن جنگ و پیش آمدن مصیبتها و رنجهای فراوان، ارادهشان سست نمیشد و از خود ضعفی نشان نمیدادند و تسلیم طاغوتها نمیگشتند.
قرآن به این گروه كه در برابر مشكلات صبر كردند، بشارتی میدهد: وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِین.(1) خداوند كسانی را كه اهل صبر و استقامتاند دوست میدارد. این پاداشی است كه خداوند به بسیجیان و همه كسانی كه در راه حق میكوشند، عطا میكند، و در حقیقت چیزی بالاتر از دوست داشتنِ خداوند نمیتوان تصور كرد. كسی را كه او دوست بدارد، از تمام نعمتها برخوردار خواهد بود.
2. طلب آمرزش الاهی
وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا.(آل عمران (3)، 147.) یاوران انبیا در برابر رنجها و مصیبتها میگفتند: «خدایا گناهان و زیادهرویهای ما را ببخش». كسانی كه در ركاب انبیا بودند معصوم نبودند و لغزشهایی داشتند. قرآن از لغزشهایی كه در انجام وظیفه صورت گرفته است، با واژه «ذنوب» یاد میكند و لغزشهایی را كه
برخاسته از افراط و زیادهروی بوده «اسراف» میخواند. ایشان از خداوند میخواهند در برابر اینكه آنها تمام هستی خود را در راه او تقدیم كردند، خداوند نیز از افراط و تفریطهای ایشان چشم بپوشد.
3. طلب ثَبات قدم و نصرت از خداوند
مجاهدان، مسیر هدایت را با تمام افت و خیزها و لغزشهای آن میپیمایند اما همواره نگران آن هستند كه در ادامه راه، شیطان فریبشان دهد و سست شوند و از مسیر هدایت منحرف گردند. از این روی، پس از طلب آمرزش و جبران كاستیها و لغزشها از خداوند میخواهند: وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِین،(آل عمران (3)، 147.) تا آنان را در این مسیر ثابت قدم بدارد، و در نهایت، آرزویشان كه پیروزی بر كفر و كافران است، تحقق یابد.
4. محبّان و محبوبان خداوند
اگر ویژگیهایی را كه قرآن برای یاوران انبیا برمیشمارد از زمان بعثت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) تا امروز دنبال كنیم، مصداقی كاملتر از بسیجیان این زمان نمییابیم. هرچند در صدر اسلام گروههایی از بهترین اصحاب و یاران پیامبر بودند كه فداكارانه و از سَرِ اخلاص تا آخر جنگیدند، یا 72 نفر اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام) كه به شهادت رسیدند، اما آیه میفرماید: رِبِّیون كثیر، یعنی رزمندگان بسیار؛ بنابراین برای آیه مزبور مصداقی كاملتر از بسیجیان این عصر نمیتوان یافت، و گویا این آیه در شأن آنان نازل شده است.
همچنین آیات پرشماری در قرآن وجود دارد كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) فرمودهاند آنها در شأن گروهی از شیعیان علی(علیه السلام) نازل شده است كه در آخرالزمان، خواهند آمد. از جمله آیاتی كه میتوان بر مصداق «رِبِّیون» در امت اسلامی تطبیق كرد و شأن نزول آن نیز به این مطلب اذعان دارد، آیه 54 سوره مائده (5) است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَه. لحن این آیه نشان میدهد كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان از وجود افراد ضعیفالایمان و سستعنصری كه هر لحظه تغییر عقیده میدادند، رنج میبردند، و قابل پیشبینی بود كه عدهای از مسلمانانی كه در نماز جماعت شركت میكردند، روزه میگرفتند و اعمال عبادی دیگر را انجام میدادند، از دین خود برگردند. این آیه به پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) بشارت میدهد كه نگران نباشد و به مؤمنان خطاب میكند كه گویا تصور میكنید قوام دین به شماست و بدون شما دین خدا از میان خواهد رفت، اما در حقیقت اگر عدهای از دین خدا روی برگردانند طولی نمیكشد كه كسانی خواهند آمد كه خداوند آنان را دوست دارد، و آنان نیز عاشق پروردگارشان هستند، و میان آنها عشقی طرفینی برقرار است. این بشارت عظیمی است كه انگیزهها را تقویت میكند و هر كسی را كه اندك ایمانی در دل داشته باشد به حركت درمیآورد.
5. تواضع با مؤمنان و سرسختی در برابر كافران
نشانة كسانی كه خداوند عاشق آنان است و آنان نیز به او عشق میورزند این است كه در پیشگاه مؤمنان و طرفداران حق و حقیقت خضوع و تواضع میكنند و هیچ عنادی با ایشان ندارند اما در برابر كفار و گردنكشان و كسانی كه زیر بار حق نمیروند، سرسختاند و هیچ خضوع و نرمشی از خود نشان نمیدهند: أَذِلَّه عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِین.(مائده (5)، 54.)
بدین ترتیب قرآن برای كسانی كه در آخرالزمان میآیند، چهار ویژگی برمیشمارد. دو ویژگیْ باطنی است و كسی نمیتواند آنها را تشخیص دهد: آنان عاشق خداوندند و نیز محبوب او، و این دو ویژگی رازی است میان آنان و پروردگارشان. آنان دو ویژگی ظاهری نیز دارند و آن اینكه با مؤمنان، خاضع و فروتناند، و در مقابل كفار، سرسخت و غیرتمند.
با دقت در این ویژگیها و نیز ویژگیهایی كه برای رِبّیون آمده است، در تاریخ اسلام مصداقی بهتر از بسیجیان این عصر نمیتوان یافت. البته باید توجه داشت كه هر كس به نام بسیجی خوانده میشود، واجد همه این
مراتب و ویژگیها نیست، اما وقتی مجموعهای به این عظمت را در نظر آوریم كه این ویژگیها را در مراتب مختلفی از شدت و ضعف دارند، مصداق كاملی برای این آیات به شمار میآیند.
6. اتكا به قدرت الهی
از نظر بسیجیان، قدرتمندترین قدرتهای دنیا، ضعیفاند، بعد از تسخیر لانه جاسوسی امریكا، در سطح جامعه مطرح بود كه امریكا میخواهد ناوهای جنگی خود را به خلیج فارس بیاورد و به ایران حمله كند. اما حضرت امام(رحمه الله) چنان با قدرت در برابر امریكا سخن میگفت كه گویا این ابرقدرت هیچ قدرتی ندارد.
زمانی كه تمام قدرتهای بزرگ در مقابل انقلاب ایران موضع گرفته بودند و هنوز ارتش، سپاه و بسیج منظمی شكل نگرفته بود، امام خمینی(رحمه الله) با قدرت فرمودند: «امریكا هیچ غلطی نمیتواند بكند».(صحیفه امام، ج 10، ص 515.) مؤمنان در مقابل هیچ قدرت شیطانیای خضوع نمیكنند؛ زیرا بر قدرت بینهایت الهی تكیه دارند؛ آنان قدرت خداوند را باور دارند
و میدانند كه خداوند، پیامبر(صلى الله علیه وآله)، امام حسین(علیه السلام)، و امام زمان(علیه السلام) رهایشان نمیكنند و یار و یاور آناناند.
چنین رزمندگانی از خداوند میخواهند: وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِین؛(آل عمران (3)، 147.) «خدایا ما را ثابتقدم بدار و در مقابل كفار ما را یاری كن». یاری خداوند نیز در صورتی است كه آنان به قدرت خداوند تكیه كنند. اگر به جای اتكا بر قدرت الهی به كثرت جمعیت، تكنولوژی پیشرفته و كمكهای خارجی تكیه كنند، امداد الهی كم میشود؛ زیرا امداد الهی در گرو ارتباط با خداست. در عالَم سنّتی وجود دارد كه طبق آن هر كس دین و ارزشهای الهی را یاری كند، خداوند نصرت خود را از او دریغ نمیكند: إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْكُم،( محمد (47)، 5.) و وعده الهی، تخلفناپذیر است: إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَاد.(رعد (13)، 31.)
اگر نصرت الهی شامل حال فرد یا گروهی شد، نه بدین معناست كه آنان همیشه مورد عنایت خداوند خواهند بود. تا زمانی كه انسانها شعایر الهی را در جامعه برپا و یاد خدا را در دل زنده نگه دارند، مشمول رحمت و نصرت الهیاند؛ اما در صورتی كه بر خودشان متكی شدند و به قدرت بینهایت الهی بیاعتنایی كردند، خداوند نیز آنان را به خودشان وامیگذارد.
قرآن درباره نعمتهایی كه خداوند به بندگان میدهد، میفرماید: ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةَ أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِم.(«این كیفر بدان سبب است كه خداوند نعمتی را كه به قومی ارزانی داشته تغییر نمیدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، و خدا شنوای داناست.» انفال (8)، 53.) خداوند نعمتی را كه به گروهی میدهد، از آنان باز نمیگیرد، مگر اینكه ایشان در خود تغییری ایجاد كنند و لیاقتی كه برای كسب امدادها و نعمتهای الهی داشتند، از دست بدهند. خداوند نعمت جمهوری اسلامی، عزت در مقابل كفار، امنیت و آسایشی را كه به ملت ایران عطا كرده، تا هنگامی كه قدردان آنها باشیم، از ما نمیگیرد.
قرآن از كسانی یاد میكند كه خداوند به آنان نعمت داد، اما به جای شكر آن، نماز را تباه ساختند و از هوسها پیروی كردند: فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا.( «آنگاه پس از آنان جانشینانی به جای ماندند كه نماز را تباه ساخته، از هوسها پیروی كردند، و به زودی [سزای] گمراهیِ [خود] را خواهند دید.» مریم (19)، 59.) آنان ابتدا رابطه محكمی با خدا داشتند، اما رفته رفته این رابطه ضعیف شد، و آن قوم نماز را تباه كردند، و در پی شهوتپرستی و هوسرانیِ خود گمراه شدند.
وقتی به جای عبادتها، سحرخیزیها، زیارت عاشوراها و دعای كمیلها، تماشای فیلمها و گوش سپردن به موسیقیها رواج یابد، حضور قلب در نماز و گریه و ندبهها كمرنگ میشود و با ضعیف شدن ارتباط با خدا، جامعه به گمراهی كشیده و از امدادهای الهی محروم میشود.
بیانات قرآن كریم، تنها نقل تاریخی نیست. قرآن كتاب هدایت است، و برای همه انسانها در زمانها نازل شده است. بنابراین انسان همواره باید نگران باشد كه آیا در ادامه راه نیز ثابتقدم خواهد ماند یا نه. نمونههای بسیاری میتوان یافت كه سالها مبارزه كردند و زندان رفتند و شكنجه شدند، یا در جبههها جنگیدند، اما پس از مدتی راه دیگری در پیش گرفتند.
همه انسانها در معرض لغزشاند و اگر ارتباط با خدا و توسل به اولیای الهی نباشد، شبهات شیطانی دین و ایمان انسان را میربایند و جاذبههای شیطانی انسان را به فساد مبتلا میسازند اما آیا با وجود فساد عقیده و اخلاق، همچنین نصرت الهی نازل میشود؟! بر اساس كدام سنّتی چنین انتظار میتوان داشت؟!
البته خداوند به بندگانش مهلت میدهد. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: وقتی مؤمنی گناهی میكند خدا به فرشتگانی كه اعمال او را ثبت و ضبط میكنند میفرماید هفت ساعت به او مهلت دهید؛ شاید بازگردد و جبران كند؛ و اگر توبه كرد، گناه او را نمینویسند.( الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ یُكْتَبْ عَلَیْهِ شَیْءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ یَسْتَغْفِرْ كُتِبَتْ عَلَیْهِ سَیِّئَةٌ... (محمد بن یعقوب الكلینی، الكافی، ج 2، حدیث 3، ص 437).) اما اگر تكرار شود، حمایت الهی، خلاف حكمت خواهد بود.
7. پیوند با ولایت
تا هنگامی كه مردم با ولایت فقیه و جانشین امام زمان(علیهم السلام) پیوند داشته باشند، بسیاری از بلاها و عقوبتها نازل نمیشود. عراق با اینكه كشوری مسلمان است و شیعیان بسیار دارد، امروزه تحت سلطه امریكا و انگلیس، در وضعیت بسیار بدی به سر میبرد. امّا به راستی چرا اینگونه است؟!
زمانی كه مرحوم آیتالله العظمی حكیم حركت خود را در عراق آغاز كرد، موقعیتی بهتر از قیام امام خمینی(رحمه الله) در ایران داشت. ابتدا عشایر عراق، همگی مطیع او بودند، اما بر اثر غلبه شهوات و دنیاپرستی، كار به جایی رسید كه آیتالله حكیم از نجف به بغداد آمد و عشایر مسلمان را دعوت به مبارزه كرد، اما آنان اجابت نكردند، و شاید همین رفتار مردم باعث شد كه ایشان دق كند و از دنیا برود. به این ترتیب آن نافرمانی از نایب امام زمان(علیه السلام) باعث شد كه امروز مردم عراق دچار چنین وضعیتی شوند.
ولایت، ریسمان سترگ بین خدا و ملت است. اگر مردم به پیمانی كه با خدا و اولیای او بستند، وفادار بمانند خداوند لغزشهای آنها را جبران میكند. اما اگر این پیوند قطع شود، از مكر الله ایمن نخواهند بود و نباید بر اساس پیروزی و نصرت الهی در گذشته، خود را برگزیدگانی بپندارند كه دیگر هیچ مصیبت و بلایی گریبان آنان را نمیگیرد.
بنابراین همه باید نگران آینده باشند و دین و ایمان خویش را در برابر شبهات حفظ كنند، و به بهانه آزادی بیان و قلم و آزادی اندیشه به هر سخنی گوش فرا ندهند: وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُم؛( انعام(6)، 68. ) «و چون ببینی كسانی [به قصد تخطئه] در آیات ما فرو میروند، از ایشان روی برتاب».
خداوند به پیامبر(صلى الله علیه وآله) میفرماید: وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللّهِ یُكَفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِه؛( نساء(4)، 140. ) «و البته [خدا] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده است كه هرگاه شنیدید آیات خدا مورد انكار و ریشخند قرار میگیرد، با آنان منشینید تا به سخنی غیر از آن درآیند». به این ترتیب قرآن به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور میدهد در جایی كه به دین و مقدساتْ توهین میشود، ننشین. روی این خطاب به مؤمنان نیز هست كه اگر در جمعی مقدسات اسلام را استهزا میكنند یا شبههای درباره آنها مطرح میسازند، در آن جمع شركت نكنند؛ زیرا در بسیاری از موارد افراد توانایی پاسخگویی به شبهه را ندارند و گاه شبههها در قالبهای فریبندهای عرضه میشود كه شخص معیاری برای تشخیص حق و باطل در آنها ندارد، و از این روی، نباید درآنجا حضور داشته باشند؛ زیرا در این صورت همانند آنان خواهند بود: إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْكَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا؛( نساء(4)، 140. ) «چرا كه در این صورت شما نیز مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و كافران را، همگی، در دوزخ گرد خواهد آمد».
وقتی مسلمان كم مایهای در كنار افراد بیایمان بنشیند، بر اثر شبهاتی كه آنان مطرح میكنند، و او توان پاسخگویی به آنها را ندارد، در عقیده خویش دچار تردید گشته، شیاطین روح ایمان را از دل او میربایند، و نفاق را جایگزین آن میسازند و كمكم او را به شخصی تبدیل میكنند كه در ظاهر مسلمان است ولی ایمانی در دل ندارد.
بنابراین توصیه قرآن به مسلمانان این است كه در مكانهایی كه دین و ایمان افراد با شبهات آماج حمله قرار میگیرد، حضور نیابند، چون شمار كسانی كه از نظر علمی قوی باشند و بتوانند در مقابل شبهات كاملاً ایستادگی كنند، اندكشمارند.
ادامه دارد
منابع:
https://mesbahyazdi.ir/node/4447
https://mesbahyazdi.ir/node/4448
https://mesbahyazdi.ir/node/4449
https://mesbahyazdi.ir/node/4450