واژهشناسی
«حور» جمع اَحور و حَوراء، واژۀ عربی است و به کسی میگویند که سیاهی چشمش کاملاً مشکی و سفیدی آن کاملاً شفاف است و دارای پلکهایی باریک است، و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق شدهاست.[۱] «عین» نیز جمع اَعین و عَیناء، به معنی درشت چشم است.[۲] حور در فارسی بهصورت مفرد بهمعنای زن بسیار زیبا یا زن زیبای بهشتی گفته شده و جمع آن را حوران آوردهاند.[۳] برخی گفتهاند که حور از ماده حیرت گرفته شده یعنی آنچنان زیبا هستند که چشمها از دیدن آنها حیران میشود.[۴]
حور العین در قرآن
واژه «حور» چهار مرتبه در قرآن آمده که سه بار با صفت عین (به معنای زن فراخ چشم) همراه است.[۵] همچنین در آیاتی ضمن سخن از بهشت و نعمتهای آن، بدون ذکر ترکیب حور العین به صورتهای متفاوتی همچون «قاصرات الطرف»[۶] و «ازواج مطهره»[۷] به همین معنا استفاده شده است. بر اساس دیدگاه برخی از مفسران، در بهشت هر کدام از مرد و زن از نعمت همسران پاکیزه برخوردار است و این فقط اختصاص به مردان ندارد. در سوره بقره، آیه ۲۵ آمده: «برای بهشتیان در آنجا همسرانی پاک و پاکیزه است.» برخی معتقدند ضمیر «هم» در این آیه به همه بهشتیان (اعم از زن و مرد برمیگردد)، نه فقط به مردان بهشتی. ضمن آنکه «ازواج» جمع «زوج» به معنای همسر است، نه زوجه به معنای زن.[۸]
ویژگیهای حورالعین درقرآن:
همچون مروارید در صدف.[۹]
همچون یاقوت و مرجان.[۱۰]
اخلاق نیکو و صورت زیبا.[۱۱]
پوشیده در خیمهها و پنهان از دید مردان بیگانه.[۱۲]
همیشه جوان.[۱۳]
شیفته شوهران خود.[۱۴]
دارای چشمهایی زیبا.[۱۵]
همخوابگانی بالا بلند.[۱۶]
خوشزبان و فصیح.[۱۷]
حوریانی همسن و سال و درشتسینه.[۱۸]
توصیف حور العین در احادیث شیعه
در قرآن سخنی از تعداد حوریان نیست، اما در روایات شیعه گفته شده هیچ مؤمنی داخل بهشت نمیشود مگر آنکه خداوند، پانصد حوری به او میدهد که با هر حوری هفتاد غلام و هفتاد کنیز همراه است که هریک مانند لؤلؤ منثور و لؤلؤ مکنون میباشند.[۱۹] طبق نقلی دیگر هر مؤمنی را هفتاد زوجه از حوران میدهند و چهار زن از آدمیان، که ساعتی با حوریه صحبت میدارد و ساعتی با زن دنیا و ساعتی باخود خلوت میکند و بر کُرسیها تکیه زدهاند و بایکدیگر صحبت میکنند.[۲۰] همچنین گفته شده بیشتر نهرهای بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نار پستان (مانند گیاه) میرویند.[۲۱] این دوشیزگان با چنان صدایی میخوانند که خلایق تا کنون چنین صدایی را نشنیدهاند و این نعمت، بالاترین نعمات بهشتی است این دوشیزگان به تسبیح (ذکر صفات الهی)[۲۲] بهطور دستهجمعی آواز میخوانند، و یا احساسات خود را درباره همسرانشان بیان میکنند.[۲۳] از امام علی(ع) نیز نقل شده هریک ازآن حوریان، هفتاد حلّه پوشیدهاند و سفیدی ساق ایشان از زیر هفتاد حلّه معلوم است.[۲۴]
عبدالله بن عباس از پیامبر نقل میکند: شب معراج وقتی مرا وارد بهشت کردند، نوری به صورتم برخورد. به جبرئیل گفتم: این چه نوری بود؟ گفت: این نور خورشید و ماه نبود، یکی از حوریههای علی بن ابی طالب از قصرش سرک کشید و به تو نگریست و خندید، و این نور از دهانش خارج شد. این حوریه در بهشت میگردد و میچرخد تا علی وارد بهشت شود.[۲۵]
حور العین در منابع اهل سنت
در منابع روایی اهل سنّت در توصیف حوریان آمده، آنان از قطرههای باران ابری در آسمان عرش[۲۶] یا از تسبیح فرشتگان[۲۷] یا از زعفران[۲۸]آفریده شدهاند. همچنین در نقلی مادّه خلقت حوریان، زعفران، مشک، عنبر و کافور ذکر شده است.[۲۹] در این روایات گفته شده بدن حوریان بیاندازه سفید و بَرّاق توصیف شده، به حدی که ظرافت اندامشان بهاندازهای است که حتی عصب ساقهای آنان از پس هفتاد لباس ابریشم هویداست.[۳۰] ابروانشان خطی سیاه بر بالای نور، پیشانیشان هلال ماه، و چهرههای درخشانشان منعکس کننده نور الهی است.[۳۱] آنان مزین به جواهرات و سنگهای قیمتی فراواناند، بهطوری که اگر یک حوری دستبندش را نمایان سازد تمام دنیا نورانی میشود،[۳۲] همچنین در این منابع گفته شده اگر زنی بهشتی بر اهل دنیا ظاهر شود، نور و بوی او آسمان و زمین را فراخواهد گرفت[۳۳]، و اگر قطرهای از آب دهان او در دریا بریزد، آب آن شیرین میشود.[۳۴]
حور العین در ادیان دیگر
در آیین زرتشت ویژگیها و مشخصههای معادل با حوریهای بهشتی به صراحت در اوستا آمده است. آنجا که زرتشت در پاسخ اهورامزدا درباره آرامش روان درگذشتگان به دختران زیبا و سفید و باکره و پانزده ساله اشاره میکند که در شب سوم قبر به نزد درگذشتگان میآیند.[۳۵] در مسیحیت سخن صریحی درباره زنان سپیدروی درشتچشم یا دوشیزگان بهشتی نیامده اما بهجای آن، از نعمت انگور سفید که به معنی میوه فرجامگرایانه (اخروی) است یاد شده است. بنابر دیدگاه مسیحیان، انگورهای بهشتی همان مفهوم حورعین در قرآن است.[۳۶] اما در آیین یهود، با آنکه در تورات اشاراتی به زندگی اخروی انسانها شده و توضیحات مبسوط و کاملتری در اینباره در متون ربّانی و تلمودی آمده است، با این حال در شمار نعمتهای بهشتی مفهومی نظیر حوری آنگونه که در تلقی اسلامی وجود دارد، دیده نمیشود.[۳۷]
حوریان زنان بهشتیاند یا همان همسران زمینی
مفسران در اینکه حوریان همان زنان مؤمنه دنیا هستند یا از نوعی دیگر خلق میشوند؛ اختلاف دارند. در برخی آیات تأکید شده زندگی در بهشت شبیه زندگی در زمین است و اعضای خانوادههای مؤمن از جمله همسران با یکدیگر خواهند بود.[۳۸] طبق این آیات برخی چنین نتیجه گرفتهاند که زنان یا حوریان بهشتی احتمالا همان همسران در دنیا هستند که با خلقتی نو به زنانی باکره و همسال با شوهران بهشتیشان بدل میشوند.[۳۹] اما از دیگر سو، طبق برخی آیات سوره واقعه، چنین برداشت میشود که زنان بهشتی دو دستهاند: نخست حورعین و دوم همسرانی که از نو خلق میشوند.[۴۰] بنابراین، برخی معتقدند به جز زنان زمینی که با خلقتی جدید به زنان باکره تبدیل میشوند، حوریانی دیگر از نوعی متفاوت در بهشت خلق خواهند شد. البته در روایات تاکید شده زنان زمینی مقام و منزلت بالاتری از حوریان بهشتی دارند.[۴۱]
اعمالی که پاداشش حورالعین است
در روایات برای برخی از اعمال، چون فروخوردن خشم، جهاد در راه خدا، پرهیز از مال حرام، چشمپوشی از نامحرم[۴۲] و قرائت برخی از سورههای قرآن (چون انسان، نوح، زمر، شوری، شعرا، نمل و قصص) پاداش حورالعین ذکر شده است.[۴۳] در روایتی از امام موسی کاظم(ع) نیز آمده، بهشت و حورالعین مشتاق دیدار کسی هستند که مسجد را جاروب، و آن را گردگیری میکند.[۴۴]
حور العین در فرهنگ عمومی و ادبیات فارسی
در فرهنگ عمومی، زنان زیبا به حوری تشبیه میشوند. این واژه در شعر فارسی از جمله در اشعار حافظ[۴۵] و سعدی[۴۶] بازتابهایی داشته، بیت زیر از فردوسی است:
نبود اندر او نیز یک چیز زشت
تو گفتی مگر حور بود از بهشت[۴۷]
پانویس
راغب، مفردات،، ۱۳۸۳ش، ماده حور.
مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۱، ص۲۱۲.
عمید، فرهنگ فارسی عمید، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۸۱۱.
طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۲۷۸.
سوره دخان، آیه۵۴. سوره طور، آیه۲۰. سوره واقعه، آیه۲۲.
سوره صافات، آیه۴۸و سوره الرحمن، آیه۵۶.
سوره بقره، آیه۲۵ و آل عمران، آیه۱۵ و نساء۵۷.
مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۷۷ش، ج۶، ص۲۶۱.
وحورٌ عینْ کَأمثالِ اللؤلؤِ المکنون (واقعه،۲۲و۲۳)
کانّهُنّ الیاقوتُ والمَرجانُ (الرحمن،۵۸)
فیهنّ خَیراتٌ حِسانٌ (رحمن،۷۰)
حُورٌ مَقصُوراتٌ فی الخیام (الرحمن،۷۲)
إنّا أنْشَأناهُنَّ إنْشاءاً*فجعلناهُنّ أبکاراً (واقعه،۳۵و۳۶)
عُرُباً اَتْراباً (واقعه،۳۷)
وعندهم قاصراتُ الطَرفِ عینٌ کَأنهُنّ بَیضٌ مکنونٌ (صافات،۴۸و۴۹)
وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ (واقعه،۳۴)
عُرُبًا أَتْرَابًا (واقعه،۳۷)
وَکوَاعِبَ أَتْرَابًا (نبأ،۳۳)
مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ح۲۰۵.
مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۵۷.
مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۶.
مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ص۱۲۷.
مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۴و۱۹۵.
مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ح۲۰۵.
مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۹، ص۲۳۶.
قرطبی، جامع احکام قرآن، ۱۳۶۴ش، ذیل واژه رحمن، آیه۷۲.
ثعلبی، تفسیر ثعلبی، ۱۴۲۲ق، ذیل سوره واقعه، آیه ۳۵.
طبری، جامع طبری، ذیل سوره واقعه، آیه۲۲.
قرطبی، جامع احکام قرآن، ۱۴۰۵ق، ذیل سوره واقعه، آیه۲۲.
بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۸۸.
بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۶ق، ج۱۴، ص۹۵.
قرطبی، التذکره فی احوال الموتی و امور الآخره، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۵۰.
بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۲۰۴.
ثعلبی، تفسیر ثعلبی، ۱۴۲۲ق، ذیل سوره رحمن، آیه۷۲.
اوستا، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۵۱۱، و ج۲، ص۸۷۰.
کریمینیا، مسئله تأثیر زبانهای آرامی و سریانی در زبان قرآن، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۴۵و۵۶.
کوهن، گنجینهای از تلمود، ۱۳۹۰ش، ج۱، ص۳۶۲و۳۹۱.
سوره رعد، آیه۲۳. سوره یس، آیه۵۶. سوره غافر آیه۸.
طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۹۰ش، ذیل سوره واقعه، آیه ۳۵.
سوره واقعه، آیه۷و۴۰.
مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۸۱.
صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۴۷۳و۴۷۴.
مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۹۱و۱۹۲.
مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۸۳، ص۲۸۲. «إنَّ الجَنَّةَ و الحُورَ لَتَشتاقُ إلی مَن یکسَحُ المَساجِدَ و یأخُذُ مِنهُ القِذی»
سایت گنجور حافظ، غزل۷۷
سایت گنجور سعدی، غزل۵۷۰
سایت گنجور فردوسی
منابع
بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، مقدمه محمدمنیر دمشقی، بیروت ۱۴۰۶ق.
ثعلبی، ابواسحاق، تفسیر ثعلبی، تحقیق: ابن عاشور، نشر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
راغب، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، تحقیق: غلامرضا خسروی حسینی، تهران، مکتب مرتضویه، ۱۳۸۳ش.
شیخ صدوق، محمد بن علی، کتاب من لایحضره الفقیه، تصحیح: علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه بیستونی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۹۰ش.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین و مطلع النیرین، تهران، ۱۴۰۸ق.
عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، انتشارت امیرکبیر، ۱۳۶۳ش.
قرطبی، ابوعبداللّه، جامع احکام قرآن، ناصر خسرو، تهران، ۱۳۶۴ش.
کوهن، گنجینهای از تلمود، نشر، اساطیر، تهران، ۱۳۹۰ش.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
پیوند به بیرون