راهبردهای تحقق جهان پسا آمریکا
تهران- ایرنا- صاحبنظران در دومین همایش بین المللی «افول آمریکا جهان پساآمریکا» به چرایی این افول، نظم نوین جهانی، جایگاه جمهوری اسلامی ایران در این نظم و نیز سازوکارهایی که تهران می تواند با توسل به آن به ارتقای جایگاه خود در منطقه و جهان یاری رساند، پرداختند.
دومین همایش بین المللی «افول آمریکا جهان پساآمریکا» روز ۱۱ آبان ماه با رویکرد جهان پسا آمریکا در مجموعه فرهنگی سیزده آبان (لانه جاسوسی آمریکا) در هشت محور و با حضور اندیشمندان داخلی و خارجی برگزار شد. صاحبنظران در پنل پنجم با عنوان «راهبردهای تحقق جهان پسا آمریکا» به ترتیب سخنرانی عبارت بودند از: «ولی گل محمدی» استادیار گروه روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس، «روح الله متفکر آزاد» نماینده مردم تبریز ،آذرشهر و اسکو، «مهدی یوسفی» استاد دانشگاه «نرمال هینن» (Hainan Normal University) چین و همچنین «علی مصطفوی ثانی» دکتری علوم اقتصادی، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع).
سیاست خارجی ایران و گزینه های ائتلاف سازی آن در جهان پساغربی
«ولی گل محمدی» استادیار گروه روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس نخستین سخنران این پنل، مقاله خود را با عنوان «از تنهایی راهبردی تا استقلال استراتژیک؛ سیاست خارجی ایران و گزینه های ائتلاف سازی آن در جهان پساغربی» ارایه کرد.
وی با طرح پرسش «در شرایط گذار نظام بین الملل، رویکرد کلان سیاست خارجی و گزینه های شرا کت راهبردی ایران چه الزاماتی را باید مدنظر داشته باشد؟»، گفت: به دلیل موقعیت منحصربه فرد ژئواستراتژیک در کانون معادلات محیط پیرامونی، ایران به طور اساسی از روند بازتوزیع قدرت و ثروت در نظام بین الملل متأثر شده است. قدرت های نوظهوری همچون ایران که زمانی به دلیل سلطه مادی و گفتمانی یک نظم غربی از معادلات نظام بین الملل به حاشیه رانده شده بودند، ا کنون فرصتی بی سابقه به دست آورده اند تا با هم افزایی قدرت با بازیگران تجدیدنظرطلب نظم غالب را به چالش بکشند و خود را در محوریت دستور کارهای سیاست در حال تغییر بین المللی و منطقه ای قرار دهند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: با وجود این، شراکت راهبردی قدرت های نوظهور در وضعیت گذار نظام بین الملل اغلب محدود به همین وضعیت ناپایدار گذار است و با استقرار نظمی دیگر، بسترهایی که به اتحاد راهبردی آ نها شکل می دهد متحول می شود و بسترهای جدید ضرورتاً سازوکارهای همکاری و شرا کت دوران گذار در حوزه های امنیتی – راهبردی را بازتولید نمی کند.
از نگاه گل محمدی، یک قاعده کلی در رفتار ائتلاف سازی قدرت های نوظهور در شرایط گذار نظام بین الملل وجود دارد و آن اینکه با نزدیکی به یکدیگر سعی در تأمین توأمان استقلال راهبردی و گریز از تنهایی استراتژیک دارند اما اینکه آیا چنین قاعده ای می تواند به ایجاد یک اتحاد پایدار میان ایران و متحدان بالقوه بیانجامد باید تأمل کرد.
استادیار گروه روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس اضافه کرد: شرا کت راهبردی ایران با قدرت های نوظهور شرقی همچون چین و روسیه و نهادهایی همچون سازمان همکاری شانگهای است. استقلال استراتژیک در این بستر به توانایی و آزادی عمل جمهوری اسامی ایران برای تنظیم اولویت های راهبردی و اتخاذ تصمیمات سیاست خارجی و امنیتی از طریق همکاری با واحدهای سیاسی ثالث یا در صورت نیاز با اتکای به قابلیت های ملی خود اطلاق می شود. در چنین تعریفی، استقلال استراتژیک هرگز به معنی خودبسندگی، انزوا و پرهیز از اتحادسازی یا خروج از اتحادهای سنتی مستفاد نیست و همچنین صرفاً محدود به ابعاد دفاعی-نظامی نیست بلکه طیف متنوعی از حوزه های سیاست خارجی، امنیتی و اقتصادی را شامل می شود.
وی ادامه داد: به تعبیری ساده تر، استقلال استراتژیک ظرفیت سازی برای اقدام براساس ترجیحات و اولویت های ملی است که به طور طبیعی گزینه های ائتلاف سازی گسترده تری در عرصه سیاست خارجی پیشروی جمهوری اسلامی ایران قرار می دهد. در چارچوب چنین فهمی، به تعبیری « تنهایی استراتژیک» نباید لازمه استقلال استراتژیک یا پیش شرط آن تلقی کنیم.
از نگاه وی، "در شرایط گذار نظام بین الملل که مشخصه اصلی آن بازتوزیع قدرت، ثروت و بازنویسی قواعد بین المللی است، تنهایی استراتژیک نه یک مزیت نسبی بلکه یک تهدید بالقوه علیه منافع راهبردی ایران است. تهدیدات عینی و ذهنی برای واحدهای سیاسی که در وضعیت تنهایی راهبردی قرار دارند به مراتب بیشتر از واحدهایی است که در ائتلاف با بلوک های قدرت جهانی هستند."
این مدرس دانشگاه افزود: «چندجانبه گرایی» از طریق «متوازن سازی روابط با آسیا و اروپا» و همچنین «تنوع بخشی به رویکردهای ژئوپلیتیکی سیاست خارجی» از الزامات کلیدی نقش آفرینی فعال و مستقل جمهوری اسلامی ایران در نظام بین الملل پساغربی است.
افول امریکا و چشم انداز مشارکت جامع راهبردی چین و ایران
«مهدی یوسفی» استاد دانشگاه «نرمال هینن» سخنران دوم این پنل بود و مقاله خود را با عنوان «افول امریکا و چشم انداز مشارکت جامع راهبردی چین و ایران در عصر رقابت راهبردی با آمریکا» ارایه داد.
وی گفت: از زمان اوج گیری جنگ تجاری میان چین و امریکا، روند همکاری های این دو کشور سیر نزولی گرفته است. در حالی که گروهی از صاحبنظران معتقدند این اختلاف ها یک تنش موقت در روابط فیمابین بوده و پس از عبور از دوره گذار و تطبیق، آ بها از آسیاب افتاده و همه چیز به سیاق سابق برمی گردد.
به گفته این استاد دانشگاه، بررسی اسناد «راهبرد امنیت ملی» امریکا نشان می دهد که همزمان با برجسته شدن شعارهایی چون «نخست آمریکا»، راهبرد هژمونی در همکاری با قدرت های بزرگ، به رقابت با قدرت های بزرگ تغییر یافته است. این دیدگاه توسط دولت بایدن نیز پیش گرفته شد و هر دو حزب اصلی امریکا در این زمینه وفاق نظر دارند.
از سوی دیگر، افزایش قدرت نرم و سخت چین در عرصه های مختلف که بیش از همه در دکترین خودباوری «شی جین پینگ» (خودباوری در مسیر انتخاب شده، خودباوری به نظریه های راهنما، خودباوری به نظام سیاسی و خودباوری به فرهنگ خودی) نمایان است، سیاست چین را ورای گفتمان سابق (پنهان نگه داشتن توانایی ها، منتظر زمان مناسب بودن و ایجاد تغییر) پیس برده است تا آنجا که در ا کتبر ۲۰۱۷ ، رئیس جمهور چین در نوزدهمین کنگره ملی حزب کمونیست اعلام کرد: «پس از تلاش های طولانی مدت، سوسیالیسم با مشخصه های چینی وارد عصر جدیدی شده است و این یک سمت وسوی تاریخی جدید برای توسعه چین است.»
استاد دانشگاه «نرمال هینن»چین استدلال می کند که مجموع این تحول دیدگاه ها در امریکا و چین و تغییرات پویایی های قدرت در سطح جهانی، در عین حاکی بودن از افول امریکا، عصر جدیدی از روابط میان دو کشور را رقم زده است که متفاوت از دو دوره ۱. تخاصم جنگ سرد (۱۹۴۹- ۱۹۷۱) و ۲. همکاری راهبردی ۱۹۷۲ تا ۲۰۱۸ بوده و می توان نام آن را «رقابت راهبردی» گذاشت.
وی ادامه داد: با در نظر گرفتن این واقعیت که روابط دوجانبه چین و ایران تا حد قابل توجهی متأثر از عامل امریکا بوده است، امضای توافق ۲۵ ساله میان جمهوری اسلامی ایران و چین و ارتقای سطح همکاری ها به مشارکت جامع راهبردی –که بالاترین سطح روابط دوجانبه در سیاست خارجی چین است- در عین حال که خود به نوعی از وارد شدن به این عصر جدید حکایت دارد، به نوبه خود تلویحات اثرگذاری بر روابط چین و امریکا دست کم در غرب آسیا خواهد داشت.
از نگاه یوسفی، نضج این توافقنامه در چهار حوزه اساسی ۱. ژئوپلیتیک، ۲. ایدئولوژی، ۳اقتصاد و ۴. حکمرانی جهانی با اثرگذاری در نظم جدید جهانی، در افول امریکا دخیل خواهد بود.
نظم آمریکایی در جهان فروپاشیده است
دکتر «روح الله متفکر آزاد» نماینده مردم تبریز ،آذرشهر و اسکو به عنوان سومین سخنران پنل به موضوع نظم آمریکایی در جهان پرداخت و گفت: مواجهه با یک اتفاق بنیادین و اساسی مانند پدیده نظمی که آمریکا راهبری می کند یک کار علمی می طلبد. بررسی آمریکا چه در دوره هژمون این کشور و چه دوره جهان دو قطبی و چندقطبی، بدون توجه به مبانی معرفت شناسی درحوزه ایده های حکمرمانی توجه پذیر نیست.
این نماینده مجلس به وقوع انقلاب اسلامی و تاثیر آن بر نظم آمریکایی پرداخت و اظهار کرد: مهمترین اتفاق که با انقلاب رقم خورد، اتفاق تمدنی بود به این مفهوم که ما یک نظم و ریلی را که آمریکا داشت تغییر دادیم. این انقلاب یک «نه» به سازوکار نظم موجود بود وگرنه انقلاب های زیادی در جهان اتفاق افتاد.
وی ادامه اد: اینجا مفهوم خود کشور آمریکا نیست بلکه مبانی فکری و نظمی که این کشور در پی ایجاد آن است. منظور هر کشوری است که این لباس را بر تن کند. امام خمینی(ره) آن زمان گفتند ما این نظم را قبول نداریم. افول آمریکا حتی بدون نشانه های آن قابل پیش بینی بوده. منظورم کشور آمریکا نیست بلکه مبانی فکری و نظمی که این کشور در پی ایجاد آن است.
نظم آمریکایی در جبهه های مختلف شکست خورده است. شکست آمریکا در لبنان، سوریه، یمن، افغانستان و غیره چند نمونه است. بنابراین آمریکا در تمام جنگ ها شکست خورده است. آمریکا دیگر آن کشوری نیست که در فیلم ها نمایش داده می شود.
ایران برای افزایش توان و بازیگری خود باید اقداماتی از جمله نفت زدایی از اقتصاد، پیمان های دوجانبه و چندجانبه پولی برای مقابله با آقایی دلار، پیمان های تجاری و غیره انجام دهد. متاسفانه اقتصاد ایران بیمار شده و این محصول نظمی است که برخی در دوره پهلوی و برخی بعد از جمهوری اسلامی بر کشورمان تحمیل شده است. در این شرایط که بیمار اقتصادی باید فقر، فاصله طبقاتی از بین برود تا قدرت ایران به جهان مخابره شود.
تحولات هرم قدرت اقتصاد جهانی با پیدایش قدرت های نوظهور
«علی مصطفوی ثانی» دکتری علوم اقتصادی، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) چهارمین سخنران پنل بود که به ارایه مقاله خود با عنوان «تحولات هرم قدرت اقتصاد جهانی با پیدایش قدرت های نوظهور از منظر زنجیره های ارزش جهانی (GVC) و دلالت هایی برای اقتصاد ایران» پرداخت.
وی گفت: به صورت متعارف جایگاه هر کشور در اقتصاد بین المللی در پیوست ها و ارتباطات آن با دیگر کشورهای جهانی تعریف می شود و این زنجیره های ارزش بین المللی است که توان و قدرت اقتصادی کشورها را مشخص می کند. زنجیره ارزش شبکه گسترده ای از فعالیت هاست که سازمان ها و شرکت ها را در تولید محصول تجاری از محتوا تا مصرف کننده نهایی گرد هم آورده و شامل طیفی از فعالیت های طراحی، تولید، بازاریابی، تدارکات و توزیع در برگرفته است.
این پژوهشگر افزود: آنچه مشخص است این پیوست های بین المللی از طرفی هم امکان توسعه بیشتر اقتصادی کشورها را به همراه دارد و همچنین می تواند به عنوان ساختارهایی برای حکمرانی اقتصادی بین المللی استفاده شود. قدرت راهبری و حاکمیت بعضی از کشورها بر ساختار این زنجیرهای ارزش، توزیع منافع در فضای اقتصاد بین الملل را جهت دهی نماید و هم به عنوان ابزاری برای دیگر اهداف غیراقتصادی مورد توجه قرار گیرد.
به گفته وی، طی چند دهه گذشته زنجیره های ارزش جهانی با تحولات مواجه بوده است به نحوی که جایگاه کشور در این زنجیره کاملاً تغییر یافته است که سرریز آن در ساختار قدرت اقتصادی کشورها قابل مشاهده است. عدم توجه به جایگاه کشور در این زنجیره های ارزش و همچنین ساختار قدرت و حکمرانی در این زنجیره های ارزش جهانی، تحقق اهداف درونزایی و برونگرایی در اقتصاد مقاومتی را مشکل می سازد.
این پژوهشگر به همسنجی زنجیره ارزش جهانی در دو مقطع زمانی ۱۹۹۵ و ۲۰۱۱ پرداخت. در سال ۱۹۹۵ زنجیره های اصلی به ترتیب آلمان، آمریکا و ایتالیا بودند اما در سال ۲۰۱۱ سه کشور آلمان، ایتالیا و چین به عنوان زنجیره های اصلی مطرح شدند.
این کارشناس اقتصادی درپاسخ به اینکه «چرا زنجیره های ارزش مهم اند؟»، چهار دلیل را برشمرد که عبارتند از:
- حاکمیت یا راهبری در زنجیره ارزش؛ توصیف کننده این است که چه کسی در زنجیره ارزش توانایی تعریف شرایط مبادلات را دارد.
- در حقیقت موضوع حاکمیت توصیف کننده این است که چه کسی قدرت دارد.
- افزایش قدرت در زنجیره های ارزش معمولا به افزایش سود می انجامد.