تثبیت ادبیات افول آمریکا در مراکز علمی دنیا و دانش روابط بین الملل
تهران-ایرنا- شرکت کنندگان در پنل «ابعاد سیاست و روابط بینالملل در پسا آمریکا» با اشاره به رواج ادبیات افول آمریکا در مراکز علمی دنیا، این گزاره را جزو مولفههای تثبیت شده در دانش روابط بینالمل دانستند.
دومین همایش بینالمللی «افول آمریکا؛ جهان پسا آمریکا» با حضور جمع زیادی از اساتید دانشگاه و پژوهشگران حوزه روابط بینالملل، سیاست خارجی و مطالعات فرهنگی و رسانه ،به همت مرکز تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام، اندیشکده صدر و دانشگاه امام حسین(ع) در محل سازمان بسیج دانشجویی کشور برگزار شد. در این همایش در ۸ پنل حاضران به تشریح نظرات خود در مورد افول آمریکا پرداختند. در ادامه گزارشی از مباحث مطرح شده در پنل «ابعاد سیاست و روابط بینالملل پسا آمریکا» که به مدیریت دکتر «محسن اسلامی» استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس و مدیر کل امور سیاسی وزارت کشور برگزار شد، میخوانید:
ادبیات افول آمریکا در دنیا رایج شده است
اسلامی در این نشست با تاکید بر این نکته که ادبیات افول ایالات متحده آمریکا جای خود را در دانش روابط بینالملل باز کرده است، گفت: در واقع عرصه بینالملل در حال صورت بندی جدیدی است. به این معنا که دیگر آمریکا قدرت مطلق نیست که بقیه کشورها در طول آن تعریف شوند، بلکه آمریکا قدرتی است که در کنار خود قدرتهای دیگر را هم مشاهده میکند و تعدادی از کشورها در عرض آمریکا قرار گرفتهاند.
مدیرکل دفتر امور سیاسی وزارت کشور با تدریجی دانستن روند افول آمریکا ادامه داد: وقتی از افول آمریکا سخن میگویم به این معنا است که آمریکا به صورت تدریجی در حال از دست دادن جایگاه ابر قدرتی خود در دنیا است. افول آمریکا به این معنا نیست که یکدفعه و به صورت آنی قدرت این کشور زایل خواهد شد. بلکه بررسی روندهای مختلف در مورد این کشور نشان میدهد که امکان حفظ هژمونی قرن بیستم برای آمریکا وجود ندارد.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس سپس با تشریح نشانهها و دلایلی که نشان از افول آمریکا دارند، گفت: آمریکا در داخل خود دچار بحرانهای شدیدی شده است که این بحرانها نمادهای افول آمریکا هستند. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۸ ما شاهد بحران گسترده اقتصادی در آمریکا بودیم که نشانه مهمی از آفول آمریکا بود. ورشکستی بانکها و مشکلات اقتصادی عمیق فراگیر در جامعه آمریکا هم نشان از افول قدرت دارند.
وی تصریح کرد: آمریکا دچار تعارضهای شدید درونی است. پیروزی اوباما به عنوان یک سیاه پوست در آمریکا، واکنش جامعه این کشور به این تعارضها و تبعیضها بود. اقدامات ظالمانه علیه سیاه پوستان، مسلمانان و دیگر اقلیتها همانند مهاجران که در دوران ترامپ هم این اقدامات تشدید شد، نشان دهنده همین ضعیف قدرت آمریکا بود.اصولا برخی تحلیلگران معتقد هستند که اقدامات ترامپ روند افول قدرت آمریکا را سرعت بخشید.
این استاد دانشگاه با اشاره به استقبال از دومین همایش بینالمللی افول آمریکا و رشد صددرصدی مقالات و چیکیدههای ارسالی به این همایش، گفت: فرسایش قدرت آمریکا در سالهای اخیر عیان تر شده و همین امر هم منجر به جاری شدن ادبیات افول آمریکا در دانش روابط بینالملل شده است. آمریکا در مساله کرونا نتوانست مدیریت موفقی از خود بروز دهد واین نشان می دهد که جامعه آمریکا در مورد یک مساله بهداشتی نتوانست به اجماع برسد.
اسلامی افزود: در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا هم شاهد تعارضها بودیم. دوران ترامپ دوران بی قاعدگی آمریکا در سیاست خارجی بود. این در حالی است که آمریکا در سیاست خارجی همواره بر اساس راهبرد از پیش تعیین شده حرکت و رفتار میکرد. خروج از افغانستان هم یکی دیگر از دلایل ضعیف و افول آمریکا است. در مجموع باید گفت که قرن بیست و یکم همانند قرن بیستم دیگر قرن آمریکایی نیست. در داخل کشور ضروری است رسالههای دانشگاهی به سمت تولید ادبیات در حوزه افول آمریکا هدایت شوند.
جایگزین آمریکا در منطقه خلیج فارس کدام کشور است؟
دکتر «محمد صادق کوشکی» استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران هم در این نشست علمی که مقاله «پیامدهای خلاء قدرت ناشی از اخراج آمریکا از منطقه خلیج فارس» را ارائه کرده بود به تشریح مهم ترین بندهای این مقاله پرداخت.
او با بیان این گزاره که یکی از مهم ترین پیامدهای اخراج آمریکا از منطقه خلیج فارس، خلاء قدرت در این منطقه است، گفت: در این شرایط مهم ترین سوالی که باید به آن پاسخ دهیم این سوال است که این خلاء قدرت چگونه پر خواهد شد و چه کشورهایی در این زمینه نقش کلیدی ایفا خواهند کرد. برای پاسخ دادن به این پرسش من سه سناریو را در مقاله تشریح کرده ام.
کوشکی تصریح کرد: برخی معتقد هستند که این خلاء قدرت توسط قدرتهای فرامنطقهای همانند چین ، انگلیس و یا اروپای متحد پر خواهد شد. در سناریو دوم برخی معتقد هستند که این خلاء توسط قدرتهای بومی منطقه پر خواهد شد. اما در سناریو سوم که ما در مقاله هم به این رویکرد معتقد هستیم آمده که این خلاء قدرت به صورت مشارکتی پر خواهد شد به این معنی که یک قدرت بومی و یک قدرت فرا منطقهای در این امر مشارکت خواهند داشت.
وی با بیان اینکه چینیها بیشترین نیاز را به منطقه خلیج فارس دارند، گفت: حوزه خلیج فارس در سال ۲۰۳۰ به اوج تولید خود خواهد رسید و این در حالی است که دیگر مناطق نفت خیز از این قله فاصله خواهند گرفت. اما چینی ها برای سیطره پیدا کردن بر این منطقه با این مشکل مواجه هستند که در شمال تمایلی به این کشور وجود ندارد و در جنوب هم آمریکا دارای سلطه است.
وی در مورد احتمال حضور گسترده انگلیس و تسلط بر خلیج فارس هم بیان داشت: انگلستان از سال ۲۰۱۳ در این منطقه حضور پیدا کرده است. اروپای متحد هم حضور خود را در منطقه خلیج فارس بیشتر کرده اما چندان استقبالی به این کشورها در منطقه خلیج فارس وجود ندارد. قدرتهای بومی هم امکان کمی برای تسلط پیدا کردن بر خلیج فارس دارند. چرا که با مخالفت قدرتهای فرامنطقه ای مواجه خواهند شد.
این استاد دانشگاه تهران با تاکید بر سناریو سوم به عنوان محتمل ترین سناریو، گفت: همکاری ایران و چین که نشانه هایی از این موضوع آشکار شده است می تواند سبب شود که انها همکاری مشترکی در منطقه خلیج فارس داشته باشندو این امر برای هر دو کشور بهترین راه حل است .