اولین نشانههای حاکمیت قاسم سلیمانی بر دلهای مردم خوزستان به روزهایی برمیگردد که خوزستان در برابر هجوم ناجوانمردانه دشمن بعثی در روزهای اول جنگ، خود را تنها و بیکس میدید و دولت وقت تلاشی برای دفاع همهجانبه از این استان از خود نشان نمیداد ولی در همین ایام حاج قاسم که آن روزها جوانی پرشور و انقلابی بود باغیرت دینی و جمع کردن تعدادی از جوانهای همفکر کرمانی، خود را به مرزهای خوزستان رساند و به دفاع از این استان پرداخت.
سرداربه خصوص آنجا که حاج قاسم سلیمانی با لباسهای بسیار ساده و در حالی که روی یکی از سیل بندها در میان مردم محلی نشسته بود به مرد عرب دشداشه پوش که از مسئولان گلایه میکرد به زبان عربی و با زبانی شیرین و توأم با طنز میگوید: «باران نبارد ناراحت میشوی، باران ببارد هم ناراحت میشوی»، صحنهای ماندگار از فداکاریها و مردمی بودن سردار حاج قاسم سلیمانی را در ذهن مردم خوزستان حک کرده است. در کنار مردم سیلزده
اما نقطه عطف رابطه حاج قاسم سلیمانی و مردم خوزستان بیشک در حادثه سیل فروردینماه ۱۳۹۸ بود که شهرهای استان خوزستان یکی پس از دیگری در میان هجوم سیلی ویرانگر به زیر آب میرفتند و آنجا بود که حاج قاسم سلیمانی جبهههای مقاومت در کشورهای اسلامی را رها کرد و رهسپار منطقه جنوب خوزستان شد تا به مردم سیلزده کمک کند.مردم ناامید از مسئولان دولتی برای یافتن راهکاری برای جلوگیری از نابودی خانه و وسایل زندگی و زمینهای کشاورزی خود، حاج قاسم سلیمانی را همچون نقطه امیدی در تاریکی میدیدند و حضور ساده و بدون تکلف وی در میان مردم و حرف زدن با آنها به زبان عربی، سختیهای دوران سیل را برای آنها به حلاوت تبدیل کرد.
*وقتی سردار، زبان مردم شد
سردار سلیمانی در هنگام سیل هم زبان حال مردم شد و حرف دل آنها را به گوش همه رساند. او گفت این سیل ۱۰ روز دیگر نیست. باید برای بحرانهای دیگر پیشبینی کرد که مردم دچار مشکل نشوند.