0

سیره فرهنگی و تبلیغی امام صادق علیه السلام

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

سیره فرهنگی و تبلیغی امام صادق علیه السلام

امام صادق (ع) در سال های آخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان، با استفاده از درگیری بنی امیه و بنی عباس و مشغولیت آنان به مسایل خود که موجب تخفیف خفقان شده بود، نهضت علمی و مذهبی خود را گسترش داده و عملا مدینه را حوزه درسی قرار دادند که در آن هزاران پژوهنده مشتاق، در رشته های گوناگون از محضر آن امام بهره می گرفتند . شهرت علمی امام در بلاد اسلامی آن چنان چشمگیر و زبانزد خاص و عام بود که از نقاط بسیار دور سرزمین های اسلامی برای کسب فیض به مدینه و حوزه درس او می آمدند و از دریای بی کران علوم الهی او بهره می بردند . حتی بسیاری از متفکران غیر مسلمان نیز برای مذاکره علمی با امام به خدمتش می رسیدند و حضرت به میزان سطح درک و علمشان پاسخ می گفتند؛ گاهی سطح علمی سؤال کننده ایجاب می کرد که حضرت پاسخ علمی و فلسفی بدهد و گاهی پاسخ در حد ابطال دلیل خصم بودن و گاهی ساده تر از آن. بدین گونه، حضرت با نهضت علمی خود افق معارف اسلامی را چنان گسترش داد که دیگر توطئه های دشمنان نتوانست جلوی فوران انوار معرفت را بگیرد.

سیره فرهنگی و تبلیغی امام صادق علیه السلام

مجموعه فعالیتهای امام صادق(ع) را می توان در چند بخش زیر دسته بندی کرد:

1- فعالیتهای عبادی؛

2- فعالیتهای فرهنگی؛

3- فعالیتهای سیاسی؛

4- فعالیتهای اقتصادی؛

5- فعالیتهای نظامی و دفاعی؛

6- فعالیتهای بهداشتی درمانی.

قبل از گزارش اقدامات صادق آل محمد(ص) یادآور می شویم که امام یک فرد نیست، یک جریان بزرگ اجتماعی است، یک «امّت» است که مجموعه ای از تحولّات بزرگ اجتماعی را پدید می آورد و هدایت می کند. متأسفانه اغلب مؤلفان و محقّقان و زندگینامه نویسان، در پژوهش و نگارش زندگی پیشوایان بزرگ اسلام، به «امامت و رهبری» ایشان توجه نکرده و بر جزئیات اطلاعات شناسنامه ای و احوال و اوضاع زندگی شخصی آنان پرداخته اند، آن هم به صورت بسیار ناقص و نارسا، از این رو آگاهی امت اسلامی از ابعاد فکری، عبادی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی کارنامۀ آسمانی معصومان(ع) بسیار محدود و ناچیز و گاه ناهماهنگ و تحریف آمیز است.

پیوند استوار اقدامات هماهنگ و فعالیتهای امامان عترت(ع) با یکدیگر، کم تر مورد توجه قرار گرفته و تنها در آثار اندیشمندانی همچون مقام معظم رهبری(حفظه الله) در کتاب «انسان 250 ساله» و اثر استاد محقق محمد رضا حکیمی با عنوان «امام در عینیت جامعه» و نیز اثر اندیشمند بزرگی مثل جلال الدین فارسی در کتاب «انقلاب تکاملی اسلام» تا حدودی می توان طول و عرضِ کارنامۀ امام و امامت را مشاهده کرد و به نقش متمِّم بودن و مکمِّل بودن زندگی آنان توجه کرد.

شناخت تقطیع شده فعالیتهای افراد به طور از هم گسیخته و بدون ارتباط با دیگر اقدامات، شبحی تار و بسیار ناقص از سیمای آنان ارائه می دهد. همانگونه که در تقطیع گفتار و سخنان هر فرد، بدون توجه به شأن صدور و شناخت زمان و مکان و مخاطبان گوینده، زمینۀ فهم و برداشت ناقص و نادرست فراهم می آید، بازگو کردن فعالیت انسانها، به ویژه شخصیتهای تأثیرگذار اجتماعی، بدون ارتباط اقدامات با یکدیگر و بدون شناخت زمینه و زمانه هر فعالیت و اوضاع و احوال، اقدام و عمل، گاهی سیمای نادرست و تحریف شده ای از بزرگان ترسیم می کند و مشاهده مصالح ساختمانی و قطعات یک دستگاه، هیچ گاه نشان دهندۀ ترکیب اصلی و اهداف و آرمانهای پنهان در مجموعه یک ساختمان باشکوه و یک سامانه و سیستم طبیعی یا صنعتی نیست. مورّخان و زندگینامه نویسان فقط قطعاتی از زندگی علمی و اعتقادی، عبادی، اخلاقی و اقتصادی و سیاسی امام صادق(ع) را برای نسلهای بعدی نگهداری کرده اند. اما ترکیب و تحلیل این گزارشهای محدود و پراکنده و شناخت ارتباط فعالیتهای تاریخی آن بزرگوار با امامان قبل و بعد از ایشان و شناخت جریان تاریخی انبیاء و اولیای الهی، کاری آسان نیست.

 

دریافت درست و یادداشت صحیح

همانگونه که پیش از این نیز در صحیح خوانی گفته شد در سیره آموزشی امام صادق(ع) این نکته قابل توجه است که صحیح خواندن عبارت، کلمات و اسامی از جایگاه ویژه برخوردار است. و به این روایت جمیل بن دراج استناد شد که امام صادق(ع) می فرماید: «أعربوا حدیثنا؛ فإنا قوم فصحاء» اطلاق این روایت هم استاد را شامل میشود و هم فراگیر و به هر دو گوشزد میکند تا به درستی بیان و به درستی یادداشت و ثبت و ضبط شود.

از این روایت بسا بتوان یک قاعده کلی اصطیاد نمود و آن این که فراگیر در هر مطلبی درست از استاد خویش دریافت کند و به درستی یادداشت کند تا موجب غلط خوانی، دگرگونی در لفظ و تغییر در معنی نشود.


زمان شناسی

یکی از اموری که در روایات امام صادق(ع) به چشم می خورد و از اهمیت ویژه برخوردار است زمان شناسی است که فرمود: «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس». لوابس جمع لابس به معنی شبهه و خلط شدن امور است. این موضوع به خصوص در روزگار ما اهمیت دو چندان پیدا می کند. البته باید توجه داشت که گرچه مصداق بارز این موضوع در مسائل سیاسی اجتماعی است اما منحصر به آن نیست. بلکه در انتخاب درس، انتخاب رشته، نوع درس خواندن، تحقیقات و پژوهش نیز کاملا صادق است بدین معنی که شخص بابصیرت در همه زمینه ها باید هم پای زمان رشد داشته باشد. و از تغییرات زمان و حوادث آن آگاهی داشته باشد، وگرچه دچار مشکلات و سردرگمی علمی و عملی خواهد شد، به خصوص در دریافت شبهات، و نوع پاسخ دهی به آنها و صرف در پرداختن به اموری که ناخواسته در گرداب آن قرار میگیرد.

 

. صبر و متانت معلم و رعایت خصال نیکو در برابر پرسشگران:

شاگردان در نظام تربیتی امام صادق علیه السلام از همه اقوام و مذاهب بوده اند؛ بنابراین، بدیهی است که آنان دارای اختلافات گسترده ای باشند. در میان کلاس های درسی امام صادق علیه السلام، بیشتر دو دسته از شاگردان حضور محسوس ازنظر روایات دارند: اول شاگردانی که با راه و منش حضرت مخالف بودند، ولی در کلاس های درسی ایشان حاضر میشده اند؛ نظیر ابوحنیفه، مالک بن انس و یا مخالفان سرسخت تر وجدیتری نظیر ابن ابیالعوجاء که اساسا کافر بوده است. امام صادق علیه السلام مخالفان خود را نیز محروم از این حقوق نمیدانستند و نه تنها آنان را از دریای بیکران علم و منش خویش سیراب می نمودند، بلکه باتوجه به سؤالاتشان و ارائه پاسخ های معنادار و جهت دار به آنان مسیری بیانتها در مقابلشان میگشودند. اینکه چرا آن حضرت در برابر سؤال پرسشگران دارای صبر و متانت بود، میتوان به تعریف ایشان از علم نیز متصف نمود. بیشک جهت گیری علم، یعنی درحقیقت جهت گیری عالم و این امر اوصاف و خصلت هایی را طلب میکند که از آن جمله خشیت و خداترسی است. امام میفرمایند: «الخشیه میراث العلم و من حرم الخشیه لا یکون عالما» (مجلسی، ج ٢: ٥٢). درواقع نگاه به توحید و باور عمیق به آن، منشأ و مصدر تمام فعالیت های کلاس درس امام صادق علیه السلام بوده است. امام صادق علیه السلام زمانی که با پرسش پرسشگری مخالف روبه رو میشدند و حتی اگر میدانستند شاید پاسخشان در وی اثری نکند، بازهم با کمال متانت و ادب و صبر، پاسخ وی را میدادند. شاید بدین جهت که اولا حضرت تلاش مینمودند ازطریق اخلاق نیکو قبل از بیان پاسخ بر وی اثرگذارند و ثانیا پاسخ را دریچه ای برای تفکر این فرد قرار میدادند تا ضمن انجام دستور اخلاقی حسن خلق، مثالی از فرامین دین مبین اسلام را به نمایش بگذارند و بر دل مخالفان پرتو افکنند. حضرت، گفتگوی علمی میان بندگان خدا را از عوامل زنده ساختن دل های مرده میداند؛ البته درصورتیکه فرجام آن رسیدن به امر خدا باشد (پاکتچی و دیگران، ١٣٩١ ب: ٤٣٩). امام صادق علیه السلام، علم آموزی را برای همگان ارزشمند معرفی مینماید و لذا سؤال کردن را کلید دانستن بیان میکنند و پرهیز از آن را مایه هلاکت میدانند (کلینی، ١٣٧٥، ج ١: ١١٣). این برخورد متین به حدی است که حتی ابن ابیالعوجا نیز امام علیه السلام را مردی حلیم، باوقار، عاقل ، محکم و ثابت میخواند و چنین میگوید: «جعفر صادق از جای خود به در نرود و وقار از دست ندهد و از مدار وفق و مدارا بیرون نشود و غضب او را سبک ننماید» (قمی، ١٣٩٠: ١٦٥).

دسته دوم شاگردان، یاران و تابعین آن حضرت بوده اند. امام صادق علیه السلام علاوه بر اینکه به همه سؤالات یاران پاسخ میدادند، در بحث های طولانی نیز با صبر و متانت به مباحث مطرح شده از جانب آنان گوش میدادند و با اتخاذ شیوه های مختلف، طرف مقابل را مجاب میکردند. در بحارالانوار چنین روایت شده است که: روزی در جلسات درس ایشان غلامی سؤالی را پرسید و حضرت تلاش نمود تا جواب را به او بفهماند، اما غلام از فهم عاجز ماند و چندبار درخواست تکرار و توضیح نمود. اباعبدالله با صبر و متانت مثال زدنی چندبار مطلب را برای وی توضیح میدهد تا درنهایت وی متوجه مسئله میگردد (مجلسی، ١٤٠٣ ق: الجزء ١١: ٢٨٩)». همچنین روایت است که امام صادق علیه السلام درجایی به چندین سؤال شهاب بن عبدالله پاسخ کامل دادند، بدون اینکه از تعدد سؤالات وی ناراحت شوند (مجلسی، ١٣٧٧: ٥٤). همین گشاده رویی و وقار امام صادق علیه السلام بود که عرصه سؤال پرسیدن را روی همه شاگردان ، اعم از مخالفان و شاگردان، باز میگذاشت (فیض کاشانی، الوافی، الجزء الاول: ١٨٨).
٢. جانشین سازی شاگردان مستعد در کلاس درس:

امام صادق علیه السلام در کلاس های درس خویش گاهی به جای اینکه خود تدریس کنند می نشستند و یکی از شاگردان به فراخور استعداد و توانمندی علمی که داشت و با نظر مستقیم حضرت انتخاب میشد، کار تدریس در کلاس و یا مناظره با دیگران را در برابر امام صادق علیه السلام برعهده میگرفت. امام علیه السلام شاگردان را تشویق و ایشان را به این امر ترغیب میکردند. براین اساس به دو مضمون در این ارتباط اشاره شده است.

در مضمون اول به ذکر روایت هایی در رابطه با جانشین سازی شاگردان در تدریس و روایات متناسب با آن موضوع مورد تحلیل و استنباط قرارگرفته اند. به عنوان نمونه، حضرت همواره شایستگی علمی شاگردان خویش را در جلسات به حاضران گوشزد مینمودند و ایشان را مرجع پاسخگویی به سؤالات دیگران قرار میدادند (محدث زاده، ١٣٧٣: ١٦٠ - ١٦١). هشام بن سالم میگوید: «ما با عده ای از اصحاب در محضر حضرت صادق علیه السلام بودیم که مردی از اهل شام وارد شد... عرض کرد به ما خبر رسیده که شما عالم و دانایید؛ اینک آمده ام تا با شما بحث و مناظره نمایم. فرمود در چه موضوعی میخواهی بحث کنی؟ عرض کرد: در بحث قرآن وارد شویم. حضرت صادق علیه السلام او را به حمران راهنمایی کرد. شامی عرض کرد: من میخواهم با شما بحث کنم نه حمران. حضرت فرمود: اگر بر حمران غالب شوی، بر من غلبه کرده ای و اگر مغلوب حمران گشتی، مغلوب منی. مرد شامی با حمران بحث کرد و بحث آن قدر طول کشید که ملول و خسته شد. امام صادق علیه السلام فرمود: چگونه یافتی حمران را؟ گفت: او را حاذق و استاد دیدم و از هرچه پرسیدم مرا پاسخ داد. حضرت رو به حمران نمود و گفت: تو نیز از شامی سؤال کن. سپس مرد شامی عرض کرد: میخواهم با شما در علم عربیت وارد بحث شوم. حضرت او را به ابان بن تغلب راهنمایی کرد» (محدث زاده، ١٣٧٣: ٢٤).

در مضمون دوم عکس العمل حضرت در برابر برخی از این جانشینان تدریس مورد بررسی قرار گرفته است. به عنوان نمونه، امام صادق علیه السلام شاگردان خویش را به مناظره و پاسخ به پرسش های دیگران تشویق مینمودند و سپس اگر خود در آن جمع حضور نداشتند، نتیجه را از ایشان جستجو میکردند. امام صادق علیه السلام به هشام بن حکم که تازه جوانی بود و در محضر آن بزرگوار نشسته بود، فرمود: ای هشام مباحثه خود را با عمروبن عبید برای من نقل کن. هشام گفت: ابهت و عظمت شما مانع این میشود که بتوانم در حضور شما سخن بگویم و شرم دارم از اینکه آن را بازگو کنم. امام فرمودند: هرگاه به شما امر کردم، انجام دهید. هشام نیز تمام ماجرای مباحثات خود را با آن مرد برای حضرت بازگو نمود. وقتی سخن تمام کرد، امام صادق علیه السلام خنده ای کرد و فرمود: این طریق مباحثه و سخن گفتن را از چه کسی یاد گرفته ای؟ هشام گفت: از شما سرورم. امام صادق علیه السلام به وی خطاب کرد: خدا تو را بیامرزد. عجب خوب گفتی (فدوی اردستانی، ١٣٨٦: ٢٤٩).

 

 توجه به جوانان

یکی از شیوه های دیگر تبلیغی حضرت دعوت به دانش اندوزی و کسب معارف دینی بود . حضرت اصحاب و شاگردانش را به دانش اندوزی و کسب معارف تشویق می نمود و می فرمودند:

«لست احب ان اری الشاب منکم الا غادیا فی حالین اما عالما او متعلما» ( دوست ندارم یکی از شما جوانان را جز در یکی از دو حال ببینم: یا دانشمند و عالم باشید و یا متعلم و دانشجو . و بدین گونه به جوانان بهای بیشتری در مسائل تبلیغی می دادند .
توجه به ظرفیت افراد

امام صادق (ع) شخصی را برای ماموریتی به منطقه ای فرستاد . او در گزارش خود به امام از مردم منطقه به شدت انتقاد کرد . امام فرمود: ای سراج، ایمان ده درجه دارد . بعضی یک درجه ایمان دارند و بعضی دو درجه . بعضی هم هفت تا ده درجه . نباید کسانی که ایمان کامل تری دارند از دیگران بیش از ظرفیت آنها توقع داشته باشند . (14)


تبلیغ پنهانی

امام صادق (ع) در میان امامان معصوم، تنها امامی بود که با دو حکومت مروانی و عباسی معاصر بود . دو حکومت و قدرتی که عملا با شریعت اسلام و بنیانگذار آن به نبرد برخاسته بودند و در این راستا بدعت گذاران و مذهب سازان گوناگونی هم پدید آورده بودند . حضرت که نظاره گر این شبهه افکنی ها و تبلیغات ضددینی بودند، بهترین راه را در نشر فرهنگ اسلامی در پرتو تقیه (تلاش پنهانی) دیدند . و بدین گونه توانستند خدمات بسیاری را در بعد فرهنگی به عالم تشیع بنمایند .

حضرت به اصحاب خود نیز سفارش می کردند که مخفیانه عمل کنند و در هر عملی که انجام می دهند توجه کامل داشته باشند که مخالفان و دشمنانشان متوجه آنان نشوند و می فرمودند: مبلغان خاموش ما باشید .


نوآوری

یکی از روش های تبلیغی حضرت نوآوری بود . یکی از دانشمندان مسیحی درباره حضرت می گوید: امام صادق (ع) سرمنشا مجموعه ابتکارات و افکار و روش های جدید است .

نویسنده کتاب «مغز متفکر شیعه » می نویسد: امام صادق (ع) شخصیتی است که مذهب شیعه را از خطر نابودی نجات داد . او بود که نخستین بار نظریه «بطلمیوس » در موضوع مرکزیت کره زمین و گردش خورشید به دور آن را مورد انتقاد قرار داد و رکزیت خورشید را مطرح ساخت او نخستین کسی بود که عقیده عناصر چهارگانه آب، آتش، خاک، هوا را مطرح ساخت . او نخستین پایه گذار عرفان در اسلام بود . او پدید آورنده فرهنگ جامع شیعه بود . او پایه گذار تئوری حرکت تمام موجودات و ده ها نظریه جدید علمی بود که تفصیل آن را در همان کتاب باید مطالعه نمود.


٣. ایجاد باور به الهیبودن علم و مآخذ آن:

امام صادق علیه السلام در روایت های بسیاری به این نکته تأکید داشتند که علم را نمیتوان تنها از راه تحصیل و علم آموزی فراگرفت. حضرت صادق علیه السلام علم را نتیجه تحصیل و تعلم نمیدانند؛ بلکه آن را نوری از جانب خداوند متعال در قلب های تهذیب شده میدانند. لذا ابتدای امر و قبل از جستن علم باید نفس و درون را تهذیب نمود و حقیقت عبودیت را بر آن چشاند (محدث زاده، ١٣٧٣: ٢٩١). روایت شده است شخصی به محضر امام صادق علیه السلام رسید و در مقابل ایشان نشست... حضرت فرمود: کنیه شما چیست؟ گفت: ابوعبدالله. فرمود: این کنیه را خدا برای تو ثابت کند و توفیق رفیقت سازد.... گوش کن اباعبدالله! علم متاعی نیست که درنتیجه تعلیم و تحصیل به دست آید. «انما هو نور فی قلب من یرید الله تبارکوتعالی ان یهدیه»: بلکه علم نوری است که پروردگار متعال در قلب های تهذیب شده برمیافروزد و در پرتو همان نور به راه راست هدایتش میکند. شما که علم را میجویید خوب است در نفس خود حقیقت عبودیت را بیابید و بعد علم را به خاطر عمل فراگیرید و رموز دانش را از خدا بخواهید تا بر شما بازش گذارد (محدث زاده، ١٣٧٣: ٢٩٠ - ٢٩١). چون آن حضرت مصدر علم را الهی و نوری از انوار خالق حکیم معرفی میکنند، لذا تابش آن نور بر قلب را یادگیری واقعی مینامند که البته مقدماتی بر این امر لازم است؛ ازجمله تأدیب و تهذیب نفس قبل از تعلیم هر علم. امام علیه السلام چون معتقد بودند علم در ضمیر پاک قرار میگیرد و افراد باید به تربیت نفس همت گمارند، عملا شاگردان را قبل از تعلیم، تربیت نموده و با ارائه نصایح و پندها قصد داشتند تا ضمیر شاگردان را روشن کنند. ایشان علم را برای انسان های ناپاک متصور میدانستند، اما نه به صورت کامل و نه مایه نجات بخشی.
٤. ایجاد روحیه کاوش و برانگیختگی علمی شاگردان (برجسته کردن اهمیت پرسشگری):

در نظام تربیتی امام صادق علیه السلام درهای پرسش باز و امکان پرسشگری میسر بود. خود حضرت به عنوان معلم بزرگ این نظام همواره سؤال پرسیدن را مایه نجات و رستگاری و نبود آن را سبب هلاکت میدانند. مرحوم کلینی، در کافی، ازطریق حماد، نقل کرده است که امام صادق علیه السلام به حمران درمورد سؤالی که کرده بود، فرمود: همانا مردم هلاک میشوند؛ زیرا که نمیپرسند (کلینی، ١٣٧٥، ج ١: ٣١). این مهم لازمه حکمت و فراگیری علم است ؛ چراکه آن حضرت در پاسخ به عمران بصری درخصوص حکمت علم میفرمایند: سؤال پرسیدن بسیار مهم است و شاگرد نباید از آن خجالت بکشد (محدث زاده، ١٣٧٣: ٢٩٣). براین اساس ذیل این مقوله به دو مضمون اشاره شده است که اول تأکید حضرت بر پرسشگری را تبیین مینماید و دوم فضای کلاس های درسی حضرت را که دارای امکان پرسشگری بوده است و واکنش و عکس العمل هایی را که حضرت در برابر پرسشگران نشان میدادند، مطرح میکند. معلم باید دانش آموز را در جریان کلاسی به نحوی تشویق کند تا وی جرأت پرسیدن پیدا کند (حسینی میرصفی، ١٣٨٧: ٢١٨). از صالح بن أسود نقل است که امام صادق به وی فرموده: قبل از اینکه مرا از دست بدهید، سؤال کنید (مجلسی، ١٣٧٧، ج ١١: ٢٥). باتوجه به نکات گفته شده ذیل این مضمون و مضمون قبلی به نظر میرسد معلم نقشی اساسی در تغییر راهبرد کلاس درس از فضای یک طرفه به فضای تعاملی و دو یا چندنفره دارد. ازطریق پرسش و پاسخ طبیعتا جریان کلاسی از بالا به پایین نخواهد بود؛ یعنی اینکه معلم تنها سخنگو و دانش آموز تنها پذیرنده و شنونده منفعل نخواهد بود. گاهی سؤالی از معلم به سمت دانش آموز و گاهی سؤالی از دانش آموزان به سمت معلم مطرح میشود. البته این امر مزایای گسترده ای دارد که در مکاتب امروزی تعلیم وتربیت دائما مطرح است. امام صادق علیه السلام سؤال کردن را غنیمتی میدانند که اگر از آن غفلت شود، عواقب جبران ناپذیری به جای خواهد گذاشت که نادانی یکی از آنهاست.


٥. ایجاد زمینه تحقیق و تفحص:

در نظام تربیتی امام صادق علیه السلام تحقیق و تفحص جایگاه رفیعی داشته است. درواقع در مقام اجرای برنامه های درسی، حضرت پاسخی را که شاگردان بدون تحقیق و تفحص بیان مینمودند، اصلا نمیپذیرفتند و برای آنان ارزش و اعتباری قائل نبودند.

کشی از بشربن طرخان روایت کرده که گفت : هنگامیکه امام صادق علیه السلام به حیره وارد شد، به محضرش شرفیاب شدم. از شغلم پرسید. گفتم: فروشنده حیوانات. فرمود: قاطری برایم خریداری کن که سفید باشد، اما سفید تند نباشد و زیر شکمش هم سفید باشد. گفتم: با این خصوصیات قاطری ندیده ام. فرمود: چگونه این طور سریع پاسخ میدهی؛ حال آنکه باید قبل از آن از دیگران جستجو کنی و فرمودند: هست. برو و پیدا کن. از حضورش مرخص شدم و تصادفا به غلامی برخوردم که بر قاطری سوار بود، با همان خصوصیاتی که حضرت فرموده بود. از قیمت قاطر سؤال کردم. مرا به مولایش راهنمایی کرد. نزد مولای غلام رفتم و از جا برنخاستم تا اینکه معامله را کامل کردم و برای امام صادق علیه السلام خریداری نمودم و قاطر را محضر امام بردم. فرمود:

درست همان صفاتی که میخواستم، در این جمع است. آنگاه برای من دعا کردند و فرمودند: دیگر بدون جستجو جواب کسی را مده (محدث زاده، ١٣٧٣: ٩٦).آن حضرت به شاگردان خویش همواره تأکید داشتند قبل از بیان هر مطلب یا نتیجه گیری درمورد آن خوب تفکر کنند و آنگاه براساس تفکر و اندیشه سخن بگویند. امام صادق علیه السلام به مفضل فرمودند: به این سپهر به خورشیدش و ماهش و ستارگانش و بروجش خوب فکر کن که دور میزند بر عالم و این دوران همیشگی است (فدوی اردستانی، ١٣٨٦: ١٨١).


٦. ایجاد زمینه عمل به علم (لزوم پیاده سازی محتوا در عمل):

اگر علم قابلیت کاربست و اجرا چه در مقام عمل و چه در جایگاه اندیشه را نداشته باشد، ازنظر امام صادق جایی برای طرح در نظام برنامه های درسی ندارد. اولا تأکید بر عمل نمودن علم مطرح است و ثانیا این عمل راهی برای یادگیری و اندیشه ورزی معرفی شده است و ثالثا روش تدریس و تفکر امام علیه السلام درمورد تدریس براساس عمل معلم مطرح شده است. امام صادق علیه السلام اصحاب و راویان خود را از جدایی بین قول و عمل و عقیده و سلوک برحذر میداشت و آنان را نصیحت میکرد که مردم را با رفتارتان آموزش دهید نه با مواعظ و ارشادات (حسینی میرصفی، ١٣٨٧: ١٦٦). حضرت امام صادق علیه السلام هرچه میخواستند به دیگران بیاموزند، با عمل میآموختند و بر هیچ معروفی امر نمیکردند، جز آنکه خود پیش تر به آن عمل میکردند. ازمنظر امام صادق علیه السلام عالم واقعی کسی است که علمش همراه عمل باشد و هرکس کردارش سخنش را تصدیق نکند، عالم نخواهد بود. امام علیه السلام خطاب به شاگردی درمورد بیتأثیربودن علم بدون عمل میفرمایند: «پند و اندرز عالمی که به علم خود عمل نمیکند، از دل ها میلغزد؛ همچون باران که از روی سنگ صاف میلغزد» (آل رضا، ١٣٩٣: ٧٠ - ٧١).

امام صادق علیه السلام معتقد بودند عمل نمودن به علم سبب یادگیری بهتر آن علم میشود.

حضرت علیه السلام در پاسخ به نامه عبدالله بن سلیمان نوفلی، عمل به علم را راهی برای یادگیری بهتر آن علم بیان میدارد (حیدر اسد، ١٣٩٢، ج ٢: ٨١). امام صادق علیه السلام همچنین خطاب به یاران خویش فرموده اند: «هرکس کردارش با گفتارش یکی باشد و آنچه را میگوید عمل کند، رستگار گردد و حقیقت علم را دریابد و هرکس چنین نباشد علمی عاریتی در اختیار دارد» (محمدی ریشهری، ١٣٨٤، ج ١: ٣٦٣). امام صادق علیه السلام خطاب به فردی که از ایشان پرسیده بود: آموختن علم الهی افضل است یا عمل به گفته عالمان علم الهی، به اهمیت علم آموزی برای خدا و ارزش عمل به علم الهی تأکید فرموده اند و ملازمت این دو را سبب تقویت ایمان و تعمیق آموخته ها دانسته اند (حسن زاده آملی، ١٣٨١: ٢٩٠).


٧. نحوه پاسخ دهی به سؤالات فراگیران :

امام صادق علیه السلام در برابر پرسش های متفاوت هیچ گاه به یک نوع عمل نمیکردند. نوع پاسخگویی امام صادق علیه السلام در نتیجه امکان پرسشگری در این نظام تربیتی متفاوت بود. گاهی لازم است پاسخ به سؤالات شاگردان به صورت موجز و مختصر ارائه شود. امام علیه السلام بلاغت را در بیان پاسخ ، موجب کوتاه شدن آن هم زمان با تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطبان میدانند. ایشان خطاب به پسر نعمان میفرمایند: بلاغت و زبان آوری به تیزی زبان و بیهوده گویی نیست؛ بلکه به رساندن معنای موردنظر در بیان صریح و مختصر به شاگردان است (ابن شعبه ، ١٣٩٢: ٥٥٩). امام صادق علیه السلام این گونه پاسخ را در وقت مقتضی نشان دهنده وقار و شأن معلم میدانند (محدث زاده، ١٣٧٣: ٣٦). امام صادق علیه السلام گاه در پاسخ به سؤال افرادی که در مبانی اعتقادی با ایشان همسویی نداشتند، از تفصیل پاسخ استفاده میکردند (فدوی اردستانی، ١٣٨٦: ٢٦٤). امام صادق علیه السلام درازای سؤالاتی که از افراد مختلف میشنیدند، واکنش های متفاوتی نشان میدادند. براینمونه، منصوربن حازم میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : مرا چیست که از شما مسئله ای پرسم و به من جوابی دهید و دیگری نزد شما میآید و همان مسئله را پرسد و جواب دیگری به وی میدهید؟ فرمود ما به مردم به ملاحظه بیش وکم جواب میدهیم (کلینی، ١٣٧٥، ج ١: ١٩١). به عبارت دیگر، حضرت نسبت به کسانی که مناسب و در شأن اسلامی سؤال میپرسیدند و یا پاسخ سؤالات حضرت را میدادند، اکرام و لطف بیشتری عنایت میفرمودند (ارفع، ١٣٨٢: ٢٦). حتی امام علیه السلام در پاسخ دادن به دیگران از لحن های متفاوت استفاده و با هر کس به گونه ای متفاوت مناظره میکردند (مظفر، 1367: 189).
٨. حجیت و اهمیت اقامه برهان و استدلال در فرایند تعلیم وتربیت:

برهان و استدلال به عنوان یکی از مهم ترین ارکان در برنامه های درسی اجراشده امام صادق علیه السلام مشهود است. تأکید حضرت بر این امر تا حدی زیاد است که تمام فعالیت ها در کلاس و خارج از آن را دربرمیگیرد.

هیچ عمل و هیچ اندیشه ای در این نظام تربیتی بدون پشتوانه عقلی و استدلال محکم پذیرفتنی نیست. ازاین رو، دانش آموختگان نظام تربیتی امام صادق علیه السلام، براساس توصیه های دائم آن حضرت استدلال و برهان عقلی را سرلوحه کار خویش قرار میدادند (پاکتچی و دیگران ، ١٣٩١ ب: ٤٤٣). حضرت در توصیه به ابن جندب میفرمایند: درمورد هر کاری از ابتدا توقف و فکر کن تا اینکه دخول و خروج از آن را کاملا بشناسی (امینی: ١٣٧٩: ٥٣) براساس این روایت، تعقل لازمه حرکت علمی شاگردان است. آنچه شاگردان باید سرلوحه خود قرار دهند و آنچه معلمان باید بدانند و درنهایت، لزوم ایجاد فضای استدلال و تفکر در نظام برنامه های درسی آن حضرت جایگاهی ویژه داشت.


٩. ملزومات نظام آموزشی و یادگیری در مدرسه جعفری:

نظام آموزشی در مدرسه عظیم جعفری دارای ضوابط و قوانینی منطقی و مستدل بوده است. این نظام آموزشی دربرگیرنده نظارت بر کلاس های درسی و فعالیت های انجام شده در آن ، روش هایی که معلمان باید در کلاس های درسی به کار برند، اولویت های نظام آموزشی، تأکید بر همیاری و استفاده از آموزش گروهی در برنامه های درسی، نقش عنصر نیت در یادگیری و آموزش ، رد عقل گرایی محض و نفی حجیت بخشی به حواس پنج گانه در یادگیری و آموزش و انتخاب منابع برنامه درسی میباشد. دانش حقیقی در مدرسه جعفری دارای جهت گیری آسمانی و الهی است. ازاین رو، اعتبار و ارزش آن به عنصر نیت پیوند میخورد که هم آموزگار و هم شاگردان این مکتب الهی از آن برخوردارند و خویشتن را از هر انگیزه حیوانی، مادی و خودخواهانه وارهانده اند و این است سر عظمت دانش و دانشمند که ملکوتی است (پاکتچی و دیگران، ١٣٩١ الف: ٤٣٨). در نظام تربیتی آن حضرت توصیه به شاگردان این بود که دانش را نباید برای تسلط بر مردم فراگرفت و در راه کسب علم باید مخلص بود و از صفای وجود، با نیت الهی و خیرخواهانه در جستجوی علم بود (ابوزهره، ١٣٩٠، ترجمه طباطبایی: ١٣٣). آنچه یادگیری در این نظام تربیتی را ارزشمند میکند، خلوص نیت یادگیرنده و معلم است که در راه خدا و برای کمک به مردم و بازکردن گره از کارشان و درنهایت برای جمع آوری توشه ای برای آخرت به دنبال تحصیل علم و معرفت برمیآیند (حجتی، ١٣٧٤: ١٣٤ - ١٣٥). امام صادق علیه السلام به نیات طالبان علم توجه زیادی مینمود و با طمأنینه و وقار به استدلالات افراد گوش میداد و با درایت و توان بالای علمی و معنوی خویش عصاره اخلاق و اعتقاد فرد را در لابه لای سؤالش متوجه میشد و تلاش میکرد تا عصاره الهیبودن علم را به وی بچشانند (عابدی، ١٣٨٢: ٤٢).
10. ایجاد آزاداندیشی در تعلیم وتربیت (ارزش گذاری بر مقوله نقد):

هر کس دارای وجودی منحصربه فرد است. اینکه همه باید یک طور بیندیشند و به یک طریق سخن گویند، امری منطقی نیست. امام صادق علیه السلام با وجود شاگردان متعدد که حتی برخی از آنان زندیق بوده اند، بازهم امکان آزاداندیشی و بیان دیدگاه های مختلف را در لابه لای تدریس در کلاس های درس ایجاد میکردند؛ بنابراین ، این مقوله درقالب دو مضمون بررسیشده است. در اولین مضمون معلم و اهمیت جایگاه وی در رابطه با نقد و ارزش گذاری بر آزاداندیشی، و در مضمون دوم لزوم ایجاد بستر آزاداندیشی در برنامه های درسی و نظامات آموزشی مطرح شده اند. محضر درس امام صادق علیه السلام، یک جلسه بحث آزاد بود که در آن شاگرد میتوانست به استاد ایراد بگیرد و اگر بتواند، نظریه اش را رد کند. امام صادق علیه السلام نظریه اش را به شاگردان تحمیل نمیکرد و آنان را در پذیرش نظریه استاد آزاد میگذاشت. آنچه سبب میشد شاگردان امام، نظریه ایشان را بپذیرند، تأثیر درس استاد بود. آزادگذاردن شاگردان در اندیشه و تعمق نسبت به مسائل، بدون اجبار و تحمیل میتواند در یادگیری بسیار اثرگذار باشد. در این صورت شاگردان احساس نوعی مالکیت بر فرایند یادگیری خویش پیدا میکردند و این باعث میشد نسبت به یادگیری بهتر، سعی بیشتری کنند (حسینی میرصفی، ١٣٨٧: ١٦٧).


١١. نظام ارزشیابی از شاگردان:

این مقوله ناظر بر ارزشیابیهایی است که امام صادق علیه السلام از شاگردان خویش به عمل میآوردند. دراین راستا، مجموعه مضمون های مشترک که همه درباره نحوه و شکل انجام ارزشیابی در نظام تربیتی امام صادق علیه السلام میباشند، با یکدیگر درجهت ایجاد یک تصویر کل گرایانه از نظام ارزشیابی تلفیق و در قالب یک نظام معنایی ارائه شد. از داده های به دست آمده یک چهارچوب تحلیلی استنباط شده است. براین اساس ، امام علیه السلام در تدریس دو وقت شاگردان را ارزیابی مینمودند: اول در پایان درس یا پایان مناظره و دوم حین تدریس و لابه لای بیان نکات درسی در کلاس درس. در میان تعاملات درسی حضرت با شاگردان برخی از ایشان در مقابل حضرت علیه السلام قرار میگرفتند و از ایشان درخواست مینمودند تا به آنان گوش فرا دهد و شاگردان نیز دانسته ها و آموخته های خود را دقیق مطرح میکردند و در انتظار بازخورد از جانب امام علیه السلام میماندند. امام علیه السلام نیز با شنیدن گفته های آنان، آن گفته ها را رد یا تأیید مینمودند (محدث زاده، ١٣٧٣: ١٤٦ - ١٤٧). گاهی نیز امام علیه السلام درخلال جریان یادگیری و در ضمن فرایند یاددهی - یادگیری، از شاگردان سؤال میکردند تا از اینکه شاگردان به فهم رسیده اند یا خیر، مطمئن شوند. در روایتی آمده است، همینکه حضرت در توضیح مطالب احساس مینمودند شاگردان مطالب را به راحتی درنمییابند، بازمیگشتند و مفاهیم را دوباره بیان مینمودند. حضرت علیه السلام در خلال درس از شاگردان میپرسیدند: آیا فهمیدید؟ ایشان تنها زمانی درس را ادامه میدادند که از شاگردان پاسخ مثبت بشنوند (ارفع، ١٣٨٢: ٣٤).


١٢. جایگاه اساسی معلم در نظام تربیتی امام صادق علیه السلام:

معلم، رکن اساسی در نظام تربیتی امام صادق علیه السلام است. آنچه این نظام از معلم انتظار دارد، بیشتر آراسته شدن معلم به منش و شخصیتی متعالی و آنگاه تسلط بر علمی است که تدریس میکند. امام صادق علیه السلام، معلم عامل به علم خود هستند و علم الهی را ارزشمند میدانند و تنها پس از تأیید آن حضرت است که کسی به کسوت معلمی در این نظام درمیآید. این کار گزینشی همه جانبه و تأیید صلاحیت کسی است که می خواهد به انسان ها درس بیاموزد و آنان را به رشد و کمال برساند. بنابراین، دو ویژگی از معلم در نظام تربیتی امام علیه السلام مدنظر قرارگرفته است ؛ اول منش و ویژگیهای شخصیتی معلم و دوم ویژگیهای علمی و مدیریتی وی.

با مطالعه روایات درخصوص جایگاه اساسی معلم درمی یابیم که گویی معلم قبل از اینکه تدریس نماید، باید تهذیب انجام دهد. تهذیب خود در مقام اول و آراستن شاگردان به فضایل اخلاقی در مقام دوم ، آن هم قبل از تدریس از ملزومات برنامه درسی اجراشده در نظام تربیتی امام صادق علیه السلام میباشد. الزامات اخلاقی و شخصیتی معلمان، از مفهوم و هدف دانش در مدرسه جعفری منشأ میگرفت و امام علیه السلام خود میآموخت که علم برای خداییشدن است. عالم آلوده دامن و دربند هوا، رهزن این مسیر است و نه راهنما و دستگیر (عابدی، ١٣٨٢: ٤٤٠). امام علیه السلام با آغوش باز و روی گشاده بساط تدریس و دانش و دین را گسترانید و هرکه از تشنگان علم و معرفت را که به سوی ایشان میآمد، با شخصیتی ممتاز و علمی سرشار سیراب میکردند.

ایشان به مثابه یک معلم پرحوصله با تمام شاگردان متعدد خویش که دارای تفاوت های بسیار گسترده بودند، به نرمی مدارا مینمود و هیچ گاه کسی از ایشان تندی ندید (خامنه ای، ١٣٦١: ٥ - ٦). آنچه شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام را به محضر درس او میکشانید، قوت کلام استاد و ایمان او به آنچه میگفت بود و چون ایشان به آنچه میگفت ایمان داشت، گفته اش در همه شاگردان مؤثر واقع میشد (منصوری، ١٣٥٦: ١٤١). امام صادق علیه السلام همیشه به شاگردان توصیه مینمودند تا به ضوابط شرعی و انسانی در امور علیرغم عدم انجام آن توسط دیگران پایبند باشند و علم را بیاموزند تا این ویژگیهای مهم را در خود بیشتر رشد دهند (پاکتچی و دیگران، ١٣٩١ ب: ١٠٣). ازمنظر امام صادق علیه السلام، شخصیت و جذبه معلم در جذب و جلب توجه فراگیر بسیار مهم است و در این صورت، شاگرد به بهترین وجه یاد میگیرد. براینمونه، روزی حضرت صادق علیه السلام در جریان تدریس خطاب به بویزید فرمودند: از طاقچه کتاب را بده. بویزید عرض کرد: یابن رسول الله، طاقچه کجاست؟ حضرت فرمود: بالای سرت. تو چندین سال است که در خانه ما هستی، هنوز طاقچه اتاق را ندیده ای؟ بویزید عرض کرد: هنگام آموختن مطالب به من، جذبه و نورانیت و شخصیت شما مرا از همه چیز غافل کرده است. من تمام توجهم به گفته های شماست و بیان و منش شما با گفته هایتان درهم میآمیزد و مرا با تمام وجود به گفته هایتان مشغول میسازد؛ طوری که از بیرون غافلم (محدث زاده، ١٣٧٣: ٧٤). امام صادق علیه السلام وقار و متانت خاصی داشتند. این وقار و متانت حین تدریس مطالب نیز نمود بیشتری مییافت. اگر کسی مقابل ایشان لجاجت مینمود، چون امام را آرام میدید، سکوت میکرد.

حضرت در برابر شاگردان فروتنی میکند تا جایی که زیرانداز خویش را برمیدارد و زیر آنان میگذارد (أبوزهره، ١٣٩٠، ترجمه طباطبایی: ١٢٥).

امام صادق علیه السلام در مخاطب شناسی، بسیار دقیق و در برخورد با افراد مختلف بسیار حساس بودند. همین رفتار باعث میشد ایشان بتوانند جو کلاس ها را با وجود مخالفان و افراد مختلف آرام و به دوراز تشنج اداره نمایند (حسینی میرصفی، ١٣٨٧: ١٧٢). درواقع، معلم درعین داشتن اشراف به مسائل حوزه تخصصی خود باید به سایر دیدگاه ها نیز اشراف داشته باشد. در کلاس حضرت با آن همه تکثر و تنوع نژادی و مذهبی، بارها روایت شده است که امام علیه السلام یک مطلب را ازمنظر چندین دیدگاه مطرح مینمودند و آنگاه دیدگاه اسلامی را در آخر تشریح میکردند تا از این طریق ضعف منطقی و استدلالی سایر دیدگاه های غلط را نمایان سازند و همچنین شاگردان را با دیدگاه های درست از سایر مذاهب و دانشمندان نیز آشنا سازند (شهیدی، ١٣٧٧: ٦٤). گاهی نیز پیش میآید که معلم ها در کلاس پاسخ پرسشی را ندانند. دراین صورت، نباید دروغ گفته و بیاطلاعی خود را کتمان کنند؛ بلکه باید با حفظ شأن و جایگاه خود بگویند: خدا میداند. آنگاه با رجعت به مطالعه و تلاش در جلسات بعد پاسخ سؤال را بیابند. امام علیه السلام در این تعامل با شاگردان این را که بعضا معلم بگوید «نمیدانم» را با عبارت «خدا میداند» معاوضه نموده اند (فیض کاشانی، الوافی، الجزء الاول: ١٩٢).


١٣. شناسایی اندیشه های روزآمد در تعلیم وتربیت و تأکید بر علم نافع:

امام صادق علیه السلام همواره ظهور و بروز اندیشه های جدید را مدنظر قرارداده و از بیان محتوای ثابت و تکراری پرهیز مینمودند. لذا در برنامه های درسی امام صادق علیه السلام هر دانش و هر درسی مطرح نمیشد؛ بلکه علومی که به کار میآمدند و منفعت انسان و جمع بشر را تضمین مینمودند (علم نافع)، در برنامه های درسی ایشان قرار میگرفت. امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال فردی که از حضرت طلب آموختن چیزی کرده بود، میفرمایند: «آنچه به کارت نیاید، مگو و بسیاری از گفتار را که به کارت میآید، واگذار تا آنکه جای گفتن آن را بیابی» (شهیدی، ١٣٧٧: ١٠٣).


١٤. استفاده از بیان انگیزشی و محبت آمیز در نظام یادگیری:

در مدرسه جعفری همه نوع شاگرد بوده است. امام علیه السلام به عنوان معلم این نظام، تکریم همه ایشان را در دستور کار قراردادند و به احدی اجازه تعرض به دیگری را نمیدادند. گاهی حضرت شاگردان خویش را دعا مینمودند و به بیان خود شاگردان، این دعاکردن چنان انگیزه ای وصف ناشدنی برای یادگیری به آنان میداد.

گاهی نیز امام علیه السلام با نزدیک کردن شاگردان به خود و برقراری روابط کریمانه و محبت آمیز بر آنان تأثیر میگذاشتند. امام بسیاری از افراد را از این طریق هدایت نموده و یا حداقل در صف شاگردان خود نگاه میداشتند. همه مطالب فوق درقالب سه مضمون تشریح شده است: اول تکریم شاگردان توسط معلم، دوم دعانمودن و ایجاد انگیزه برای شاگردان و سوم عطوفت و محبت معلم نسبت به شاگردان.

درباب تکریم شاگردان، روایت شده است که به خاطر موقعیت علمی أبان بن تغلب، هرگاه که وی به خدمت امام صادق علیه السلام میرسید، آن حضرت دستور میداد برای او متکایی میآوردند تا تکیه کند و با او دست میداد و وی را در آغوش میگرفت و حال او را میپرسید و به او خوشامد میگفت و او را احترام میکرد (فدوی اردستانی، ١٣٨٦: ٢٢٤). این گونه اکرام نمودن شاگردان تأثیر شگرفی بر همراهی و اعتلای همه جانبه آنان داشت. همچنین امام از شاگردان خود توصیفی نیکو داشتند و به ایمان و اخلاص بسیاری از آنان اعتقاد داشتند. از شاگردان ایشان درودبن کثیر کوفی است که امام علیه السلام درباره او فرموده اند: هرکس میخواهد به مردی از یاران قائم بنگرد، به او نظر اندازد (آل رضا: ١٣٩٣: ٦٩). این از روش های کارآمد امام علیه السلام بوده است که در تربیت شاگردان از تکریم و احترام به شخصیت ایشان استفاده میکردند (قدوی اردستانی، ١٣٨٦: ٦٨).

درخصوص دعاکردن و ایجاد انگیزه برای شاگردان، آن حضرت برای شاگردان خویش دعا می کردند. به عنوان مثال، ایشان در پایان جلسه ای پس از صحبت ها و استدلالات هشام بن حکم برای وی چنین دعا کردند: «نفعک الله به و ثبتک». هشام میگوید: والله من از روزی که این کلام را از آن امام استماع نمودم، هیچ احدی را در علم توحید، بر من زیادتی به قهر و توفق نبود (حسینی میرصفی، ١٣٨٧: ١٥٩). امام بزرگوار شاگردان خویش را اکرام و برای ایشان دعای خیر مینمودند.

بسیاری از همین شاگردان همین دعاهای حضرت در حقشان را نقطه آغازین رشد همه جانبه خویش معرفی میکنند (ارفع : ١٣٨٢: ٤٢).

همچنین ، آن حضرت نسبت به شاگردان خویش بسیار عطوفت و محبت داشت. ابن ثمالی میگوید: پدرم گفت روزی در قبرستان بقیع بودم که امام جعفربن محمد الصادق علیه السلام مرا نزد خود احضار فرمودند. وقتی نزدشان رفتم، امام فرمودند: من وقتی تو را میبینم احساس آرامش میکنم (هاشمی و رمضان پور، ١٣٩٣: ١٣٨).

 ابوحمزه گوید: همراه امام علیه السلام در سفری بودم. وقتی به مجلسی رسیدیم و بارها را فروافکندیم، امام اندکی راه رفتند، سپس بازگشتند، دستم را گرفتند و سخت فشردند. عرض کردم: آیا من با شما در محمل نبودم؟ امام علیه السلام فرمودند: آیا نمیدانی وقتی مؤمن دست برادرش را بگیرد، خداوند با خشنودی به آنان می نگرد و این نگاه رضایت الهی همچنان ادامه مییابد؟ در آن حال خداوند خطاب به گناهان آنها میفرماید: از آن دو فروریزید. درپی دستور خداوند، گناهان آنها فرومیریزد چون افتادن برگ از درخت (مظفر: ١٣٦٧، ١٣٥).


١٥. استعدادپروری و رعایت تفاوت های فردی شاگردان:

رعایت تفاوت های فردی در جایجای برنامه درسی اجراشده امام صادق علیه السلام مشهود میباشد. امام صادق علیه السلام در نظام تربیتی خود هریک از شاگردان را که دارای توان و استعداد خاصی بودند، در همان جهت تربیت و استعدادهای بالقوه ایشان را بالفعل میکردند. آن حضرت همه چیز را به همه کس نمیگفتند؛ بلکه تلاش میکردند کسانی را که دارای ظرفیت های خوبی بودند، در یک رشته متخصص بارآورند و همان طورکه گفته شد، اگر در جمعی حتی کسی از امام علیه السلام سؤال میکرد، ایشان سؤال کننده را به شاگردی ارجاع میدادند که در همان بحث مهارت و علم داشت (محدث زاده، ١٣٧٣: ٢٤؛ هاشمی و رمضان پور، ١٣٩٣: ٧٥). ازاین رو، امام قائل به تفاوت میان انسان ها بوده اند و به همین اعتبار از اهداف، محتوا، روش های تدریس و ارزشیابیهای متعدد برای شاگردان استفاده میکردند. همچنین امام صادق علیه السلام به هر شاگرد درراستای تخصص وی، تکلیف مینمود و همان تخصص ملاک ارزیابی او نیز بود. امام علیه السلام هرکس را باتوجه به ظرفیت و توانمندی وی مورد خطابه و تدریس قرار میداد (محدث زاده، ١٣٧٣: ٢٤).
١٦. بیان اهمیت پرورش قبل از آموزش:

در نظام تربیت حضرت علیه السلام، ادب همراه علم درنظر گرفته شده است و شاگردان باید خود را به زینت آن دو مزین سازند. امام صادق علیه السلام همیشه پیشاپیش تدریس و تعلیم خود، شاگردان را پند و موعظه مینمودند. عمربن ابی مقدام میگوید: نخستین بار که حضور امام صادق علیه السلام رسیدم، فرمودند: ای عمر! پیش از فراگیری حدیث و تحصیل، راستی و درستی بیاموز (آل رضا، ١٣٩٣: ٦٣). امام صادق علیه السلام قبل از تدریس به تربیت میپرداختند. این ملازمت تأکیدی است بر جایگاه پرورش و پاسخی است به کسانی که دنبال نسبت اهمیت آموزش با پرورش میباشند. در نظام تربیتی امام صادق علیه السلام، پرورش حتی قبل از آموزش مطرح است. همان طورکه قبلا ذیل مقوله های مطرح شده اشاره شد، هدف در این نظام تربیتی، تأثیرگذاری بر تمام ساحت های وجودی شاگردان است. بدیهی است آموزش صرف، اصلا قادر نیست جز در حد دانش بر شاگردان تأثیر گذارد، اما با حضور پرورش و اهمیت بیشتر آن در این نظام تربیتی به خوبی میتوان تأثیر لازم را بر شاگردان گذاشت. پرورش و اعتلای اخلاقی و معنوی شاگردان، هدف اساسی مدرسه جعفری بوده است (مظفر، ١٣٦٧: ١٥٤).

ب. اعتراف به وسعت علمی

تمدنی که می خواهد توسعه یابد و جهانی شود، نیازمند علم وسیع و جهانی است. حضرت صادق(ع) از این علم وسیع برخوردار بودند. در این بخش به کسانی که به وسعت علم آن حضرت که تأثیر تام در تمدن سازی اسلامی داشت، اعتراف کرده اند، اشاره می کنیم.

1. «ابوحنیفه»، به وسعت علمی امام صادق (ع) اقرار می کند و می گوید: «من دانشمندتر از جعفربن محمد ندیده ام. اگر آن دو سال نبود، نعمان (= ابوحنیفه) هلاک می شد.»منظور از دو سال زمانی است که خدمت امام صادق(ع) می رسید و از ایشان دانش فرا می گرفت.

2. ابن حجر هیتمی می نویسد: «علوم گوناگونی از وی (جعفربن محمد) نقل و زبانزد مردم شده و آوازه آن در همه جا پخش شده است و بزرگ ترین پیشوایان [فقه و حدیث] مانند یحیی، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، سفیان، ابوحنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از ایشان [حدیث] نقل کرده اند.» با جهانی شدن علوم دینی، زمینه تمدن اسلامی فراهم می شود.

3. جاحظ یکی از دانشمندان مشهور قرن سوم می گوید: «علم و دانش جعفر بن محمد جهان را پر کرده است. شاگردی ابوحنیفه و سفیان ثوری که از شاگردان او هستند، در اثبات عظمت علمی او کافی است.»

4. ابن صبّاغ مالکی می گوید: علوم فراوانی از او (جعفربن محمد) نقل شده؛ آوازه و شهرت وی به تمام شهرها رسیده و علما از هیچ یک از اهل بیت (ع) به اندازه او حدیث نقل نکرده اند.»

 

سیره آموزشی و تربیتی امام صادق علیه السلام

در تمام برنامه درسی اجراشده امام صادق علیه السلام یک روح حاکم سیطره دارد و آن «حاکمیت توحید و اخلاق» است که آن را می توان با مراجعه در یکایک مؤلفه ها و عناصر برنامه درسی اجراشده جستجو و ردیابی کرد.
در تمام برنامه درسی اجراشده امام صادق علیه السلام یک روح حاکم سیطره دارد و آن «حاکمیت توحید و اخلاق» است و آن را می توان با مراجعه در یکایک مؤلفه ها و عناصر برنامه درسی اجراشده جستجو و ردیابی کرد.

حاکمیت مطلق خداباوری در روح و ذهن شاگردان حضرت چنان جاری بوده است که هرچیز را تنها از دریچه آن میدیدند. اگر هرکس از آنان قصد انجام کاری داشت، به یاد توصیه ها و منش استاد راستین خود افتاده و سعی میکرد همان منش و مرام را در گفتار و رفتار خویش متجلی کند.

امام صادق علیه السلام با تمام وجود و حوصله فراوان سعی داشتند علم را لابه لای توحید به شاگردان عرضه دارند و همچنین هدف عمده آن حضرت، در علم آموزی به شاگردان شناخت بیشتر خداوند یکتا بوده است. امام علیه السلام در ابتدای هر پاسخ، سؤال کننده را به خدا و معارف آن رهنمون می ساختند و سپس از دریچه آن نگاه علم را به او می آموختند. به عنوان نمونه، حضرت ازطریق همین رویکرد به دنبال رشد معنوی افراد در وهله اول و رشد علمی آنان در وهله دوم است.

این نکته که تهذیب نفس بر یادگیری دانش مقدم است، بیانگر همین مسئله اساسی است.

تهذیب نفس یعنی پیراستن وجود از هرچه غیرخدایی است و آراستن جوهره نفس به خداباوری و بالاترین درجات شناخت، یعنی خداشناسی.

زمانی که امام صادق علیه السلام شاگردان را به نگاه به چهره عالم خداشناس تشویق می کردند، نوعی پیام رسانی به افکار عمومی و شاگردانشان در راستای اهمیت شناخت خالق و اتصاف به صفات او بوده است. اگر شاگردی خداشناس و اهل کمالات انسانی می بود، امام علیه السلام به نحو دیگری با او سخن می راند و با احترام و تکریم بیشتری با وی رفتار می کرد. در مقوله رفتارهای چندگانه حضرت با شاگردان و همچنین در مقوله استفاده از بیان انگیزشی در نظام یادگیری این مسئله تأیید می شود که ایشان عملا جهت الهی و نگاه توحیدی به شاگردان و سپس به دروس داشته اند. حتی همان طورکه در مقوله صبر و متانت معلم و رعایت خصال نیکو در برابر پرسشگران و شاگردان مخالف خود مطرح شد، آن حضرت ضمن پاسخگویی به شاگرد کافر خود نظیر ابن ابی العوجاء، نگاهی به هدایت وی هم داشته اند و در پس پاسخ های حکیمانه خویش به وی روشنگری و هدایت گری را سرلوحه کار خود قرار می دادند.

در بحث اخلاق محوری، در حکم روح حاکم بر تعلیم و تربیت مدنظر امام صادق علیه السلام نیز هرگز هیچ فردی، اعم از شاگردان حضرت، چه مخالف ایشان، چه اصحاب و یارانشان و چه سایرین که در کلاس های درس و بحث ایشان شرکت نمی کردند، کوچک ترین نمود بداخلاقی را در آن امام همام، مشاهده یا گزارش نکرده اند.

امام علیه السلام آن قدر مزین به فضایل اخلاقی بوده اند که کاملا دیگران تحت تأثیر قرار می گرفته اند. حضرت بارها به شاگردان توصیه می نمودند با عمل زیبا و گفتار حسنه خود دیگران را به علم و مذهب تشویق کنند تا رفتار و گفتارشان بهترین الگو برای مردم باشد. حضرت در مواجهه با خطای شاگردان خود بسیار مهربان و لطیف بودند. ایشان با منطق و خوش رویی و مهربانی خطای افراد و شاگردان را متوجه آنان می گردانیدند.

این مؤید وجود و حضور اخلاق در لابه لای تعاملات آن حضرت با شاگردانشان درقالب برنامه درسی اجراشده ایشان هست. به عبارت دیگر، نرم خویی، ملاطفت با شاگردان، خوش زبانی و پرهیز از پرخاش، صبر و سعه صدر از جمله نمودهای اخلاق مداری در رفتار امام صادق علیه السلام می باشند. ازاین رو، توحید و اخلاق توأمان در برنامه درسی اجراشده امام صادق علیه السلام به مثابه نخ تسبیحی است که همه اجزا و ارکان برنامه درسی اجراشده آن حضرت را به هم متصل می کند و آنها را دربرمی گیرد؛ یعنی هیچ عملی انجام نمیشود و هیچ سخنی به میان نمی آید، مگر اینکه به اصل توحیدی برگردد و درراستای موازین اخلاقی باشد.


ج .حرکت بر اساس مقتضیات زمان

برای پرورش درست انسان ها و تمدن سازی، بیش از هر چیزی باید با مقتضیات زمان آشنا بود و برنامه ریزی کرد. امام صادق (ع) به خوبی از این نکته آگاه بودند. شهید مطهری در این باره می نویسد: «آن هدفی که در دورة امام حسین(ع)، شمشیر انجام می داد، در دوره امام صادق(ع) درس، کتاب، بیان و قلم انجام می دهد. شرایط زمانی امام صادق(ع) با شرایط زمانی امام حسین(ع) دوتاست. در شرایط زمانی امام حسین(ع) فقط یک یزید قلدر در مقابل اسلام است. اسلام مسئله ای ندارد جز اینکه با این قلدر روبه روست، ولی در زمان امام صادق(ع) علاوه بر قلدرها که باید با آنها مبارزه کرد و مبارزه می کردند، مهم تر از مبارزه با قلدرها، مبارزه با گروه های فکری انحرافی است.[ در آن جو، ملحدها، زندیق ها، ماتریالیست ها و مادیین به وجود آمدند، مکتب خودشان را تشکیل دادند و آزادانه به نشر عقاید خود پرداختند. مسیحی ها آزادانه حرفشان را می زدند، صائبی ها عقاید خود را می گفتند، زردشتی ها و یهودیان نیز هر کدام، افکار و عقاید خود را بازگو می کردند. حال در چنین زمانه ای، وظیفه چه ایجاب می کند؟ آیا امام صادق(ع) می تواند بگوید من همان راهی را می روم که جدم حسین بن علی(ع) رفت؟ نه اگر امام حسین(ع) در زمان امام صادق(ع) بود، همان را عملی می کرد، یعنی شیوه پرورش خود را نشر علم، بازگویی عقاید صحیح و پرورش شاگردان قرار می داد.»


د. شاگردان و دانش آموختگان

مهم ترین ابزار هر تمدنی افراد ورزیده و دانشمندانی است که بر علوم مختلف مسلط باشند و دانشگاه وسیع امام صادق(ع) به خوبی چنین افرادی را تربیت کرد و تحویل جامعه آن روز داد. این امر مورد اتفاق علمای اسلام است.

شاگردان محضر ایشان را چهار هزار نفر برشمرده اند. شیخ مفید می گوید: «اهل حدیث کسانی را که از امام صادق(ع) روایت نقل کرده اند، جمع آوری نموده اند و تعداد افراد ثقه [و مورد اطمینان] آنها به رغم اختلاف در نظریات و گفتار به چهار هزار نفر می رسند.»[13] شهید اول نیز تصریح کرده است که شاگردان معروف آن حضرت از اهل حجاز و شام و عراق به چهار هزار نفر می رسیدند.[14] یقیناً در هر گوشه جامعه اسلامی قدمی برای تمدن اسلامی برداشته می شد، نقش این شاگردان تعیین کننده بود.

نقش اصلی در ظهور هر تمدنی را افراد تربیت شده ایفا می کند. نامدارترین شاگردان آن حضرت در حوزه شیعی که برای چنین امری تربیت شدند عبارتند از: جمیل بن دراج، عبدالله بن مسکان، عبدالله بن بکیر، حماد بن عیسی، حماد بن عثمان، ابان بن عثمان، هشام بن الحکم، مفضل و... که این شاگردان طبق دستور حضرت کتب بسیاری را از خود آن حضرت نقل و یا خود تألیف کرده اند.

کتاب هایی که توسط شاگردان حضرت تألیف شده اند بسیارند و تعداد آنها چهارصد بلکه بیشتر نیز گفته شده است. نویسنده کتاب «سیر حدیث در اسلام»[15] 373 تن را با ذکر تألیف و نوشته آنان ذکر کرده که از میان آنان بیست نفر کسانی اند که بیش از یک تألیف دارند.[16] هریک از این کتاب ها گوشه ای از تمدنی اسلامی را ساخته اند.

برای تمدن سازی اسلامی نمی شود فقط به تربیت شیعیان اکتفا کرد، بلکه لازم است شاگردانی از هر گروه و فرقه جذب شوند. لذا عده ای از بزرگان و پیشوایان اهل سنت از محضر علمی حضرت صادق(ع) استفاده علمی بردند و حضرت بدون هیچ تعصبی با نگاهی وسیع به تمدن سازی اسلامی به تربیت آنها پرداختند، از جمله:

1. نعمان بن ثابت معروف به ابوحنیفه پیشوای مشهور فرقه حنفی ها.

2. مالک بن انس مدنی پیشوای فرقه مالکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت.

3. سفیان بن سعید بن مسروق ثوری کوفی.

4. سفیان بن عیینة بن ابی عمران الکوفی المکی.

5. یحیی بن سعید بن قیس الانصاری.

و ده ها نفر دیگر از بزرگان و سرشناسان اهل سنت... .

 

انقلاب فرهنگی

امام صادق علیه السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام محمد باقر علیه السلام (114 ه ق) در طول 34 سال امامتش با پنج طاغوت اموی و دو طاغوت عباسی رو به رو بود.

نام خلیفه / مدت حکومت

1- هشام بن عبدالملک دهمین خلیفه ی اموی / حدود 11 سال

2- ولید بن یزید بن عبدالملک / یکسال و اندی

3- یزید بن ولید بن عبدالملک / پنج ماه و دوشب

4- ابراهیم بن ولید بن عبدالملک / دوماه یا چهارماه

5- مروان بن محمد، مشهور به مروان حمار / پنج سال واندی

6- عبدالله بن محمد، معروف به ابوالعباس سفاح، نخستین خلیفه ی عباسی / حدود پنج سال

7- منصور دوانیقی / حدود 11 سال (3)

در این ایام بر اثر جنگ و ستیزهای بنی عباس برای براندازی حکومت بنی امیه و درگیری های شدیدی که آن ها با هم دیگر داشتند، فضای بازی برای امام صادق علیه السلام فراهم شد. آن حضرت در این فرصت توانست با تاسیس حوزه ی علمیه، پرورش شاگرد و ایجاد انقلاب فرهنگی در سطح وسیع و عمیق، به گسترش معارف اسلامی بپردازد. به طوری که اکثر تاریخ نویسان متذکر شده اند، چهار هزار نفر از مجلس درس آن حضرت استفاده می کردند. (4)

زرارة بن اعین، هشام بن حکم، جابر بن حیان، مفضل بن عمر، معلی بن خنیس، مؤمن الطاق، و ... - که هر کدام در رشته ای از علوم اسلامی به درجات عالی نایل شده بودند - پرورش یافتگان این دانشگاه اند. (5)

حضور در این دانشگاه مخصوص شیعیان نبود، بلکه افراد زیادی چون ابو حنیفه، رئیس مذهب حنفی، مالک ابن انس، رئیس مذهب مالکی، سفیان ثوری، یحیی بن سعید، ابن جریح، سفیان بن عیینه و ... از شاگردان این دانشگاه بودند. (6)

در این دانشگاه عظیم که با دست با کفایت امام محمد باقر علیه السلام پایه ریزی شده بود و امام صادق علیه السلام آن را گسترش داده و تحکیم نمود، تمام معارف عمیق قرآنی، از توحید، کلام، فقه، اصول، اخلاق، فلسفه، عرفان، علوم طبیعی، اجتماعی، سیاسی و ... تدریس می شد.

آن حضرت به عنوان صادق آل محمد صلی الله علیه و آله در برابر دروغ سازان و نیرنگ بازان اموی و عباسی، چهره ی راستین اسلام و فرهنگ ناب تشیع را آشکار ساخت.

 

 

ه. فرهنگ مکتوب

امام صادق(ع) طرفدار کتابت حدیث بودند. آن حضرت می فرمودند: «هر آنچه را که می دانی بنویس و آن را در بین برادرانت منتشر کن و موقعی که میمیری، کتاب هایت را برای فرزندانت به ارث بگذار.»[18] حضرت با تشویق شاگردان خویش به کتابت سبب شدند که چهارصد کتاب و رساله در دوره های درسی ایشان تألیف شوند. همچنین حضرت بر حفظ کتاب ها و راه اندازی کتابخانه ها، بسیار تأکید می فرمودند. همه اینها سبب شدند تا به وسیله ایشان که بزرگ ترین دانشگاه زمان خود را تأسیس کرده بودند، مهم ترین میراث فرهنگی و تمدنی در تاریخ اسلام محفوظ بماند و به دست آیندگان برسد.

در همین زمینه می توان به حرکت پرشور قرن های دوم و سوم اسلامی اشاره کرد که به قول شهید مطهری تا قرن هفتم ادامه داشت. این دوران شکوهمند اسلامی که به «نهضت ترجمه» مشهور شد، چیزی نبود جز گردآوری آرای دانشمندان مختلف از اقصی نقاط جهان با فرهنگ ها و اعتقادات مختلف در کنار هم. به دنبال افزایش قلمرو و تقویت بنیه های علمی، پایه های رشد نهضت ترجمه نیز فراهم شد؛ به نحوی که دانشمندان سراسر جهان اسلام، اعم از علمای صابئی، نصرانی، یهودی، مسلمان و زرتشتی گرد هم آمدند و بعدها نظامیه بغداد را با هزاران جلد کتاب، مرکز دانش اندوزی خود قرار دادند.[از مهمترین رموز موفقیّت در زندگی، تلاش و پایداری در راه هدف می باشد. تحرّک و پویایی که از اعتقاد راسخ انسان سرچشمه می گیرد، در راه رسیدن به مقصود ضروری ترین عامل به شمار می آید.

مطالعه سیره و زندگی ائمه اطهار (ع) و توجه به تلاش های فرهنگی آنان نشان می دهد که آن بزرگواران چشمه های جوشان معرفت و گنجینه های حکمت الهی هستند که چون چراغی پر فروغ و خاموش نشدنی فراسوی علم را با پرتو افشانی خود روشن می کنند. آنان با اندیشه ها و تلاش های فرهنگی خود، تاریکی ها را از بین برده و در هر زمان امید حق ستیزان را نومید می ساختند.

امام صادق (ع) همانند دیگر امامان معصوم (ع) دارای کمالات و فضایل انسانی در مرتبه اعلی است که بعد از شهادت پدر بزرگوارش امامت و رهبری شیعیان را به عهده گرفت و به رغم مشکلات حادّ جامعه مسلمین در مدت 34 سال امامت پر برکت خویش، نقش شایسته ای در گسترش فرهنگ حیات بخش اسلام انجام داد.

مقاله ای که از نظر خوانندگان عزیز و محترم می گذرد، گامی است در بیان تلاش های فرهنگی و علمی آن گوهر نبوی. امید است که ره توشه ای باشد برای پویندگان راه امامت و ولایت.


1ـ دعوت به ولایت پذیری

بزرگ ترین ظلمی که بعد از رحلت پیامبراسلام (ص) نسبت به جهان اسلام و بشریّت شد، این بود که امامت و ولایت را از مسیر حق منحرف کردند. کم کم کار به جایی رسید که از زمان معاویه آن را به سلطنت تبدیل نمودند و مردم را چون بردگان به خدمت می گرفتند.

آنان می خواستند که دیگر از امامت و جانشینی خاتم پیامبران و رهبری حقیقی و دینی اثری نماند. وقتی نوبت به امامت امام صادق (ع) رسید در مناسبت های گوناگون با بیانات شیوای خود، اهمیت این مسأله را بیان فرمود.

«عیسی بن سری» می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم پایه هایی که دین اسلام بر آن بنا شده است، به من بفرما. آن حضرت فرمود: «گواهی به یگانگی خداوند و این که محمد(ص) رسول و فرستاده اوست: اقرار نمودن به آن چه از جانب خداوند آورده (قرآن) و ولایتی که خداوند به آن امر فرموده و آن ولایت آل محمد است.»(1)

یکی از انتظارات واقعی امام صادق (ع) از شیعیان واقعی این است که نسبت به امامان خویش معرفت و شناخت داشته باشند و با دل و جان ولایت آن ها را بپذیرند نه این که فقط مدّعی ولایت مداری باشند، آن حضرت با تبیین علایم و نشانه ها، ولایت پذیران اصلی را از غیر اصلی جدا نموده به طوری که می فرماید: «شیعیان سه دسته هستند: گروهی به وسیله ما زینت می یابند و ما را وسیله عزّت و آبروی خویش قرار می دهند، گروهی ما را وسیله درآمد زندگی دنیایی خویش قرار داده و از این طریق زندگی می کنند و گروهی از ما و به سوی ما هستند با امنیت ما آرامش می یابند و با ترس ما ترسان هستند، در برابر جفاکاران خودنمایی ندارند، اگر پنهان باشند کسی سراغ آن ها را نمی گیرد و اگر آشکار باشند به آن ها اعتنا نمی شوند. گروه سوم به حقیقت شیعیان واقعی و راهنمایان مردم هستند.»(2)

امام صادق(ع) علاوه بر سفارش های مکرّر به ولایت پذیری و امام شناسی در مکتب تربیتی خویش، شیعیان ولایی تربیت نمود و آنان را ولایت مدار بار می آورد. در این زمینه داستان «عبدالله بن یعفور» یکی از شیعیان با اخلاص و فداکار که در پذیرش ولایت ائمه اطهار (ع) اسوه ای کامل و نمونه ای بارز برای تمامی شیعیان می باشد، قابل تأمّل و دقت است او با همه عظمت علمی و موقعیت اجتماعی در برابر فرمان امام خویش تسلیم محض بود.


2ـ استناد به قرآن

جایگاه و نقش ائمه اطهار (ع) در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنی به ویژه تفسیر قرآن کریم، نقش کلیدی و اساسی در تبیین حقایق قرآنی است. با اندکی تأمّل در زندگانی حضرت امام جعفر صادق (ع) روشن می شود که قرآن در سیره و سخن آن امام بزرگوار جایگاه ویژه ای داشته و زندگی روزمرّه خود را با آیات قرآن آن چنان آمیخته بود که در تمام ابعاد پرتو افشانی می کرد.

آن حضرت با حالت ملکوتی خاصی آیات قرآن را در نماز تلاوت می کرد، به طوری که از حالت عادی خارج می شد. روزی یکی از حاضران از او پرسید: این چه حالی بود که به شما دست داد؟ فرمود: «پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم تا این که به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مستقیم از زبان نازل کننده اش می شنیدم.»(3)

«مسعدة بن صدقه» می گوید: شنیدم که از امام صادق (ع) پرسیده شد: آیا امر به معروف و نهی منکر بر تمام مردم واجب است؟ حضرت فرمود: خیر! به حضرت عرض شد چرا؟ فرمود: بر کسی واجب است که توانمند، دارای جایگاه علمی و عالم به معروف و منکر باشد و بر انسان ناتوان واجب نیست، دلیل آن قرآن کریم است که می فرماید: «و لتکن منکم امّةٌ یدْعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛(4) باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند.»

تعبیر (منْکم) عده ای خاص را بیان می کند، نه عموم مردم را چنان که در این آیه شریفه آمده است: «و من قوْم موسی امّةٌ یهدون بالحقّ و به یعدلون ؛(5) و برخی از قوم موسی به راه حق هدایت می کنند و به آن باز می گردند.» یعنی عده ای از قوم موسی به حق هدایت می کنند نه همه. در این جا امام صادق (ع) به حرف «من» در (منکم) و (من قوم موسی) استدلال کرد که امر به معروف و نهی از منکر بر همه افراد واجب نیست، بلکه بر کسانی که توانایی و آگاهی نسبت به معروف و منکر داشته باشند، واجب است.(6)


3ـ تأسیس دانشگاه و تربیت شاگردان

امام صادق (ع) بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام محمد باقر(ع) در طول 34 سال امامتش با پنج طاغوت اموی و دو طاغوت عباسی روبرو بود. در این ایام بر اثر جنگ و ستیزهای بنی عباس برای براندازی حکومت بنی امیه و درگیری شدیدی که آن ها با یکدیگر داشتند، فضای بازی برای آن حضرت فراهم شد. آن امام همام در این فرصت توانست وسیع ترین دانشگاه اسلامی را پی ریزی کند و در این راستا توفیقات سرشاری به دست آورد، به طوری که حدود چهار هزار نفر شاگرد از مجلس درس او با واسطه و بدون واسطه استفاده می کردند و بسیاری از آنان به مقامات عالی علمی و فقهی نایل شدند. برجستگان و فرزانگانی همچون: «زرارة بن اعین»، «هشام بن حکم»، «جابربن حیان»، «ابان بن تغلب»، «مفضّل بن عمر»، «مؤمن الطالق»، «هشام بن سالم»، «معلّی بن خنیس» و... از این دانشگاه فارغ التحصیل شدند که هر کدام استاد برجسته و پایه گذار علوم و صاحب کرسی تدریس در فنون گوناگون علوم شدند و کتاب های مختلفی برای آگاهی بخشی به نسل های آینده تألیف نمودند و منشأ آثار و برکات و تحولات عظیمی در تاریخ اسلام و تشیّع شدند.

حضور در دانشگاه جعفری مخصوص شیعیان نبود، بلکه افراد زیادی همچون «ابوحنیفه» رئیس مذهب حنفی، «مالک ابن انس» رئیس مذهب مالکی، سفیان بن ثوری، یحیی بن سعید و... از شاگردان این دانشگاه بودند.(7)

آن حضرت شاگردان خود را براساس ذوق و استعداد تعلیم می نمود و در همان رشته تشویق و تعلیم می داد و این گونه بود که مکتب تشیع در اثر تلاش های فرهنگی امام صادق (ع) به صورت چشم گیری گسترش یافت و به اکثر قلمروهای اسلامی رسید و بسیاری از مسلمانان در آن دوران طلایی به مکتب اهل بیت (ع) گرویدند.
4ـ شکوفایی علم فقه

امام صادق (ع) در پرورش و شکوفایی علم فقه تلاش فراوان می کرد، بنابراین عظمت علمی آن امام بزرگوار در این علم در اوج قرار دارد و شاگردان بی شماری را در زمینه فقه و نشر آن تربیت نموده است.

در علم فقه بهترین نظریات را ارائه نموده که هم اکنون روایات فقهی او در کتب اربعه (تهذیب و استبصار شیخ طوسی، کافی کلینی و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، گردآوری شده است و شاگردانی همچون «جمیل بن دراج»، «عبدالله بن مسکان»، «حمّاد بن عثمان» و... در فقه تحویل جامعه اسلامی داده است.

آن حضرت برای حل مشکلات جامعه در عصر غیبت می اندیشید و برای مردم مسلمان که از امام خود دور هستند و دسترسی به حجّت خدا ندارند، تقلید و پیروی از مجتهدان و فقهای جامع الشرایط را سفارش می کرد.

امام صادق (ع) در مورد شرایط یک فقیه کامل و جایگاه او می فرمود: «هر کس از میان شما حدیث ما را روایت و در حلال و حرام ما دقت کند و احکام ما رابشناسد، پس باید او را به عنوان حاکم شرع و مجتهد پذیرفت و هرگاه طبق نظر ما حکم کند و کسی آن را نپذیرد بدرستی (رد کننده) حکم خدا را سبک شمرده و فرمان ما را رد کرده است و هر کس فرمان ما را رد کند فرمان خدا را رد کرده است.»(8)


5ـ نشر علم حدیث

آثار به جای مانده در زمینه حدیث از امام صادق (ع) بیش تر از سایر معصومین (ع) است. هیچ کتاب فقهی، حدیثی و تفسیری شیعه نمی تواند از کلام امام صادق (ع) خالی باشد.

امام صادق (ع) در حوزه علم حدیث و آیات الاحکام بیش ترین فرصت را یافت و توسط چهار هزار نفر از شاگردان خود، تفکرات شیعی رادر دورترین نقاط جهان منتشر نمود.

هر یک از شاگردان آن حضرت نیز خدمات بزرگ فرهنگی و علمی را در مناطق مختلف عهده دار شد و حتی رهبران برجسته اهل سنّت در عرصه حدیث از محضر آن گرامی بهره مند شده اند: به طوری که ابوحنیفه بارها می گفت: «اگر آن دو سال که نزد امام صادق (ع) درس خواندم نبود، من هلاک می شدم.»(9)
6ـ کشف علم شیمی

یکی از علومی که از محضر پیشوای ششم نشأت گرفته و بعداً در سایر مناطق رشد و توسعه یافت، «علم شیمی» است.

از آن جایی که امام صادق (ع )هر دانشی را به اهل آن می آموخت و شایستگی و استعداد افراد را معیار تعلیم علوم قرار می داد، علم شیمی را به شاگرد شایسته و ممتاز خود، «جابربن حیّان کوفی» آموخت.

او در این علم مهارت یافت و به پدر شیمی موسوم گردید. جابربن حیّان چنان در این عرصه درخشید و تعالیم صادق آل محمد(ع) را به دنیا عرضه کرد که پیشرفت علوم و تکنولوژی جهان غرب امروزه مدیون اندیشه های اوست.

امروزه تألیفات جابربن حیّان در کتابخانه های مهم دنیا نگهداری می شود. نسخه ای از کتاب «الخواص الکبیر» در موزه انگلستان و نسخه ای از کتاب «الاحجار» در کتابخانه ملی پاریس موجود است .

معروف ترین کتاب وی، «مجموعه کامل اسرار طبیعت» است که بار اول در سال 1490 میلادی به چاپ رسید و در سال 1668 میلادی به انگلیسی و در سال 1672 به فرانسه ترجمه شد او همه این مهارت ها و فنون را از محضر حضرت صادق (ع) به دست آورد.(10)
7ـ نشر آثار جاویدان

شاگردان حوزه شیعی آن حضرت آثار گران بهایی را از خود آن بزرگوار نقل نموده اند و یا خود تألیف کرده اند. برخی از کتاب های منسوب به حضرت امام صادق (ع) به شرح زیر است:

1ـ کتاب «التوحید» که آن حضرت املا کرد و مفضّل بن عمر آن را تحریر نمود.(11)

2ـ «رسالةٌ فی وجوه معایش العباد» که در زمینه انواع شغل ها، تجارت و صنعت می باشد.(12)

3ـ «رسالةٌ فی الغنائم» که پاسخ های آن حضرت پیرامون خمس و غنایم است.(13)

4ـ «الجعفریّات» که مجموعه روایاتی است به ترتیب ابواب فقه که امام کاظم (ع) آن را نقل نموده است.(14)

5ـ «نثر الدرر» صحیفه ای است در کلمات قصار آن حضرت(ع) که گویا به صورت مجموعه ای واحد بوده و «ابن شعبه حرّانی» آن را در کتاب «تحف العقول» یک جا آورده است.(15)

6ـ «رسالة الامام الی اصحابه» که راهنمایی برای سلوک یارانش می باشد.(16)

7ـ «الرسالة الاهوازیّه» که در پاسخ والی اهواز نوشته شده است.(17)

8ـ «کتاب الحجّ» که «ابان بن عبدالملک» آن را نقل کرده است.(18)

به جز این ها نوشته های دیگری نیز به آن حضرت منسوب است.


8 ـ تشویق به تفکّر

پیشرفتهای جوامع و افراد بر اثر بهره وری از توان عقل و تفکّر و قدرت عمل و تلاش است. پیامبران، امامان و بندگان صالح خدا همگی اهل فکر و تعقّل بوده اند. در منزلت ابوذر غفاری امام صادق(ع) فرمود: «کان اکثر عبادة ابی ذرٍّ التفکّر و الاعتبار؛(19) بیش ترین عبادت ابوذر، اندیشه و عبرت اندوزی بود.»

امام صادق(ع) در سیره رفتاری و عملی خود برای اندیشه و تفکّر ارزش والایی قایل هست و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش تعقّل و تفکّر در مسائل دینی بیان فرموده است.

آن حضرت می فرماید: «لا خیر فی من لایتفقّه من اصحابنا. انّ الرّجل منهم اذا لم یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوهُ فی باب ضلالتهم و هو لایعلمُ ؛(20) از دوستان ما کسی که در دین خود اندیشه و تفقّه نکند، ارزش ندارد. اگر یکی از دوستان ما در دین خود تفقّه نکند و به مسایل و احکام آن آشنا نباشد، به دیگران (مخالفین ما) محتاج می شود، هر گاه به آن ها نیاز پیدا کرد، آنان او را در خط انحراف و گمراهی قرار می دهند در حالی که خودش نمی داند.»

ضرورت یادگیری احکام دینی در منظر پیشوای ششم آن قدر مهم است که می فرماید: «اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد نمایم که در دین تفقّه نمی کند، او را تأدیب خواهم کرد.»(21)
9ـ بهره گیری از افراد توانا

ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت با ارزیابی قابلیّت ها و توانمندی های شاگردان خود، برخی از آن ها را برای پاسخ به سؤالات و گفتگوهای علمی پرورش داده بود. به عنوان مثال در مباحث کلام و مباحث اعتقادی به ویژه مسائل امامت، افراد ممتاز و برگزیده ای همچون «هشام بن سالم»، «هشام بن حکم»، «حمران بن اعین» و... را تربیت کرده و به موقع از آن ها استفاده می کرد.

«یونس بن یعقوب» می گوید: نزد امام صادق (ع) بودم که مردی از سرزمین شام به دیدن آن حضرت آمد و اظهار داشت که من مردی هستم صاحب فقه و کلام، اکنون آمده ام تا با یارانت بحث و گفتگو کنم: حضرت فرمود: این علم کلامی که تو درباره آن صحبت می کنی از کلام رسول خداست یا ساخته ذهن خودت است؟ مرد گفت: بخشی از آن کلام پیامبر(ص) است و بخشی از آن کلام خودم. امام فرمود: پس تو شریک رسول خدا هستی؟ گفت: نه، حضرت فرمود: پس به تو وحی رسیده است؟ گفت: نه، اینجا بود که امام صادق (ع) به من روی کرد و فرمود: ای یونس! این مردی است که پیش از آن که سخن بگوید، خود را محکوم کرده است. سپس فرمود: ای یونس! اگر کلام می دانستی با او مناظره می کردی! اکنون بیرون رو و ببین چه کسانی از صاحبان کلام را پیدا می کنی، آن ها را نزد من بیاور. یونس می گوید: بیرون رفتم و تعدادی از متکلمین همچون: حمران بن اعین ، هشام بن سالم، قیس بن ماصر و... را دیدم. آن ها را به حضور امام بردم و آن حضرت دستور داد تا با مرد شامی مناظره کنند. آن ها هر کدام با مرد شامی بحث و گفتگو کردند و بر او در زمینه ی علم کلام غالب گشتند.(22)


10ـ دعوت به پیروی از اخلاق حسنه

نیاز به اخلاق حسنه یک نیاز بشری و انسانی است و به جامعه خاصّی اختصاص ندارد. به همین جهت پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اگر انسان بداند چه چیزی برای او در اخلاق نیک وجود دارد، حتماً متوجه می شود که او به داشتن اخلاق نیکو نیازمند است.»(23)

حسن خلق آن قدر عظمت و ارزش دارد که هر کسی به عمق و ژرفای آن نمی رسد و به هرکس عنایت نمی شود، چنان که امام صادق (ع) فرمود: «ولا یکون حُسنُ الخُلق الّا فی کلّ ولیٍّ و صفیٍّ و لا یعلم ما فی حقیقة حُسن الخُلق الّا اللّه تعالی؛(24) و حسن خلق یافت نمی شود مگر در وجود دوستان و برگزیدگان خداوند و آن چه در حقیقت خلق نیکوست، جز خداوند متعال کسی نمی داند.»

رئیس مکتب جعفری نه تنها به بیان اهمیت و ارزش اخلاق بسنده نکرده، بلکه در سیره خود برای ثمر بخش بودن آن در جامعه به بیان موارد و مصداق های عینی آن نیز پرداخته است تا مسأله مذکور ملموس تر و محسوس تر شود. از آن حضرت در مورد مکارم اخلاق سؤال شد، فرمود: «العفوُ عمّن ظلمک وصلةُ من قطعک و اعطاءُ من حرمک و قولُ الحقّ و لو علی نفسک؛(25) گذشت از کسی که به تو ستم روا داشته است و ارتباط داشتن با کسی که با تو قطع رابطه کرده است و عطا نمودن به کسی که تو را محروم ساخته و گفتن سخن حق هر چند به ضرر تو باشد.»

آن حضرت در ادامه این موضوع به ثمرات و فواید اخلاق نیک اشاره نموده است و می فرماید: «حُسنُ الخُلق یزیدُ فی الرّزق؛(26) خوی نیک باعث افزایش روزی می شود.»

در روایتی دیگر شیعیان را به خوش رفتاری با خانواده سفارش نموده و آن را موجب طولانی شدن عمر می داند و می فرماید: «من حسُن بِرُّهُ فی اهل بیته زید فی عمرهِ؛(27) هر کس با خانواده خود، خوش رفتاری کند، عمرش طولانی می شود.»

هم چنین رعایت اصول اخلاقی و توجه به آداب انسانی و خوش برخوردی را از ویژگی های مکتب تشیّع دانسته و آن را بر شیعیان راستین لازم شمرده و بر اجتناب از بدخلقی تأکید نموده است.


فرجام سخن

امام صادق(ع) طی 34 سال امامت بابرکتش شور و نشاط علمی و فرهنگی خاصی در جامعه اسلامی گسترش داد که در تاریخ زندگی بشر کم سابقه بوده است. وی در میدان مبارزه با همه جریانات فکری به مخالفت برخاست تا عقاید باطل را بکوبد و اندیشه های منحرف را اصلاح کند و عقاید ناب اسلامی را به تشنگان حقیقت هدیه

نماید. ولی سرانجام این بزرگ مرد تاریخ انسانیت، مورد خشم دستگاه غاصب عباسی قرار گرفت، زیرا هرگز منصور را خوش نمی آمد که شاهد پیشرفت علمی و شهرت روزافزون امام باشد. او ترس آن را داشت که شاید روزی امام (ع) کرسی خلافت را از زیر پایش بیرون بکشد و حکومتش را واژگون سازد، بنابراین در پی ضربه زدن به وجود مبارک آن حضرت بود تا اینکه سرانجام با انگور زهرآگین امام را به شهادت رساند.

امام صادق (ع) در روز دوشنبه 25 شوال سال 148 هجری قمری در مدینه منوره وفات یافت و در خاک پاک قبرستان بقیع کنار پدرش و اجدادش به خاک سپرده شد.

 

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

28. اصول کافی، کلینی، ج 3، ص34.

29. ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 264، آذرماه 1382، ص27.

30. بحارالانوار، مجلسی، ج 84، ص 248.

31. سوره آل عمران، آیه 104.

32. سوره اعراف، آیه 159.

33. تفسیر نور الثقلین، علی بن جمعة الحویزی، ج 1، ص380.

34. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 139.

35. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 218.

36. سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، ج 6، ص 257.

37. ماهنامه مبلغان، شماره 72، شوال 1426 هـ.ق، ص 31ـ30.

38. الفصول المهمّه، ابن صباغ مالکی، ص 222.

39. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صی 331.

40. همان، ص 331.

41. الذریعة الی تصانیف الشیعه، علّامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 2، ص 109.

42. مأخذ قبل، ص 324ـ315.

43. اصول کافی، ج 8، ص 14ـ2.

44. بحارالانوار، ج 77، ص 189.

45. رجال نجاشی، ابوالعباس نجاشی، ص 14.

46. مأخذ قبل، ج 22، ص 431.

47. اصول کافی، ج 1، ص 25.

48. بحارالانوار، ج 1، ص 261.

49. الارشاد، شیخ مفید، ص 261.

50. میزان الحکمة، ری شهری، ج 2، ص 799.

51. بحار الانوار، ج 68، ص 393.

52. معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 191.

53. بحارالانوار، ج 71، ص 395.

54. کشف الغمّه فی معرفة الائمه، علی بن عیسی اربلی، ج 2، ص 208.

 

منابع گرد فرآوری:

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/89/4966/42900

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4746/38651

https://hawzah.net/fa/Article/View/97311

https://hawzah.net/fa/goharenab/View/76436

https://hawzah.net/fa/Article/View/99352

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/4255/28275

https://hawzah.net/fa/Magazine/View

دوشنبه 3 آبان 1400  1:26 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها