0

مراسم نهم ربیع (منابع شیعی)

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

مراسم نهم ربیع (منابع شیعی)


مراسم نهم ربیع (منابع شیعی)
 


امروزه ضمن برداشت‌هایی ناصحیح از واژه تبرّی، اعمالی در جامعه اسلامی اتفاق می‌افتد که بی‌شک مقبول امامان شیعه نیست و با روح حاکم بر دین و سیره متعالی اهل بیت (علیهم‌السّلام) منافات دارد؛ اعمالی مانند برگزاری مراسمی مشتمل بر سب و لعن و اهانت به مقدسات مذهب مخالف، که یکی از پر‌رنگ‌ترین این مراسم، که در جمع ناآگاهان یا معاندان مذهب انجام می‌شود، برگزاری مراسم جشن نهم ربیع است.

این جشن با عنوان «عیدالزهرا»، «فرحة الزهرا»، «روز رفع‌القلم» و «غدیر دوم» نیز مطرح است و برپا‌کنندگان به زعم خود اظهار مسرت و شادی خود را از کشته‌شدن قاتل حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به روش‌های مختلفی، از قبیل اذکار سب و لعن دسته‌جمعی، پوشیدن لباس‌های قرمز و غیرمتعارف، دست و پای‌کوبی و اعمال سخیف، اظهار می‌دارند!

مقاله حاضر با دغدغه بررسی مستندات و دلایل مدافعان مشروعیت آن در نظر دارد ضمن نقد این دلایل، نامشروع‌بودن آن را تبیین کند و به این پرسش پاسخ دهد که: آیا اساساً جشن نهم ربیع می‌تواند از مصادیق تعظیم شعائر محسوب شود؟! این نوشتار در دو بخش به این پرسش پاسخ خواهد داد. بخش اول به ذکر دلایل موافقان مشروعیت بسنده می‌کند و در بخش دوم ضمن نقد ادله موافقان، ادله مخالفان مشروعیت را نیز بیان می‌کند.

فهرست مندرجات
۱ - ادله قائلان به برگزاری جشن
       ۱.۱ - ضرورت تبرّی در مذهب شیعه
       ۱.۲ - نزول حدیث رفع‌القلم
       ۱.۳ - لزوم تاسی به شادی اهل بیت
۲ - نقد ادله قائلان و بیان ادله مخالفان
       ۲.۱ - نهی قرآنی
       ۲.۲ - نهی اهل بیت از سب مخالفان
       ۲.۳ - اذعان عقل به پرهیز از دشنام مخالفان
۳ - اشکالات حدیث رفع‌القلم
       ۳.۱ - اشکالات سندی و شکلی
       ۳.۲ - اشکالات محتوایی و دلالتی
              ۳.۲.۱ - تعارض حدیث با اعتقادات و سنن الاهی
              ۳.۲.۲ - عدم تقیید رفع‌القلم به شیعیان
              ۳.۲.۳ - عدم تقیید رفع‌القلم به نهم ربیع
              ۳.۲.۴ - برداشت غلط قائلان
       ۳.۳ - افسانه‌بودن قتل عمر در نهم ربیع‌
       ۳.۴ - شخصی‌بودن انگیزه ابولؤلؤ
       ۳.۵ - موضع‌گیری بزرگان و فقها
       ۳.۶ - عدم تعظیم شعائر بودن جشن
       ۳.۷ - ممنوعیت جشن بر اساس حکم ثانویه
۴ - نتیجه‌گیری
       ۴.۱ - تعظیم شعایر نبودن
       ۴.۲ - حکم ثانویه منع
       ۴.۳ - لزوم توجه به شرایط جامعه
       ۴.۴ - انگیزه عناد مروجان
       ۴.۵ - آغاز امامت حضرت مهدی
۵ - فهرست منابع
۶ - پانویس
۷ - منبع

۱ - ادله قائلان به برگزاری جشن
[ویرایش]

در اینجا به ادله قائلان به مشروعیت برگزاری جشن نهم ربیع می‌پردازیم:

۱.۱ - ضرورت تبرّی در مذهب شیعه

یکی از مهم‌ترین دلایلی که قائلان به جشن نهم ربیع مطرح می‌کنند تمسک به جایگاه تبری نزد شیعه است. آنان معتقدند جشن نهم ربیع، که مشتمل بر اذکاری است از قبیل لعن و سب، در واقع احیاکننده مسئله تبری است و این نه‌ تنها منافاتی با دین ندارد بلکه از شعائر مذهبی به شمار می‌آید و موجب تقرب و حتی اخذ حاجت از معصومان (علیهم‌السّلام) می‌شود. [۱][۲] (دو نویسنده مذکور کتبی در حمایت از جشن نهم ربیع نگاشته‌اند.)
در قرآن واژه «لَعن» ۳۸ مرتبه به کار رفته است. بررسی این آیات نشان می‌دهد که استعمال لعن گاهی مشروع است. [۳] اما در بخش دوم، این مسئله به‌ تفصیل بررسی خواهد شد که صحت تبرا نزد شیعه به هیچ وجه به معنای قبول مراسمی مانند جشن نهم ربیع نیست.

۱.۲ - نزول حدیث رفع‌القلم

این دلیل از جمله پررنگ‌ترین دلایل قائلان به برگزاری جشن نهم ربیع است؛ روایت مذکور از جمله روایات مفصلی است که مجلسی در بحارالانوار اصل این روایت طولانی را‌ به‌طور کامل و نیز ترجمه آن را در اثر دیگرش زادالمعاد آورده است. [۴][۵]
در بخش نخست این حدیث آمده است که روایت شده محمد بن ابی‌العلاء همدانی و یحیی بن محمد جریح بغدادی گفته‌اند روزی، ما درباره قتل عمر بن خطاب منازعه کردیم.
بنابراین، به نزد احمد بن اسحاق قمی، که از اصحاب امام‌ هادی (علیه‌السّلام) بود، رفتیم. او را مشغول اعمال عید دیدیم، در حالی که آن روز نهم ربیع‌ الاول بود. گفتیم: سبحان‌الله! عیدهای مؤمنان چهار تا است: عید فطر، اضحی، غدیر و جمعه.
سپس ایشان به نقل از امام‌ هادی از روزی یاد کردند که خدمت جدشان رسیدند و ایشان را مشغول اعمال عید دیدند و سپس‌ به‌طور مفصل از فضیلت این روز بیان فرمودند تا بدانجا که در این روز ملائکه نویسندگان اعمال را تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند. سپس راوی (حذیفه)، بعد از قتل کسی که وعده داده شده بود، خدمت امام علی (علیه‌السّلام) می‌رود و آن حضرت نیز ضمن یادآوری وعده حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بر عیدب ودن این روز تاکید می‌کنند و نام‌های زیادی را برای این روز برمی‌شمرند، از جمله روز غدیر ثانی، عیدالله الاکبر است، روز مستجاب‌شدن دعا، روز توبه، روز فطر دوم، روز عید اهل بیت، ...، روزی که خداوند امر کرده است تا سه روز قلم از جرائم مردم برداشته شود و...

۱.۳ - لزوم تاسی به شادی اهل بیت

به زعم موافقان، شیعه امر به هم‌سویی با شادی و‌ اندوه اهل بیت (علیه‌السّلام) شده است. [۶] و از طرفی اعتقاد دارند نهم ربیع‌الاول سال‌روز قتل خلیفه دوم عمر بن خطاب، به دست فیروز ایرانی، معروف به ابولؤلؤ، است. [۷] از این‌رو اهل بیت (علیه‌السّلام) در این روز از مرگ قاتل حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) مسرورند.

۲ - نقد ادله قائلان و بیان ادله مخالفان
[ویرایش]

در اینجا ادله قائلان به جشن نهم ربیع برسی و مورد نقد قرار می‌گیرد:

۲.۱ - نهی قرآنی

خداوند در قرآن صریحاً از سب مخالفان برحذر می‌دارد و می‌فرماید: «شما مؤمنان به آنان که غیرخدا را می‌خوانند دشنام ندهید تا مبادا آن‌ها از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام گویند».[۸]
مفسران معتقدند این آیه یکی از بایدهای دینی را متذکر می‌شود که با رعایت آن، جامعه متدینان از اهانت به ارزش‌هایش ایمن می‌شود. بدیهی است که انسان از روی غریزه از حریم مقدسات خود دفاع می‌کند و از کسانی که متعرض آن می‌شوند، دل‌گیر می‌شود و گاه مقابله می‌کند. بنابراین، به مسلمانان امر می‌شود که به خدایان مشرکان ناسزا نگویند، چراکه با این عمل آنان هم در مقام معارضه به مثل به ساحت خداوند متعال توهین خواهند کرد. [۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]
به نظر مفسران، از عموم تعلیل در آیه، نهی از هر کلام زشتی در خصوص مقدسات دینی استفاده می‌شود. [۱۴][۱۵] در واقع، این قبیل اعمال، منجر به برانگیختن روح انتقام در مخالفان می‌شود و این عمل غریزی همان تعلیلی است که قرآن پس از نهی از دشنام به مخالفان، آن را بیان می‌کند و عقل به‌راحتی این تلازم را درک می‌کند و به آن اذعان دارد، چنانچه شواهد بسیاری دال بر آن وجود دارد.

در تفسیر روح‌المعانی نقل می‌کند که علت توهین برخی عوام جاهل سنی به مقام حضرت علی (علیه‌السّلام) را از توهین‌کنندگان پرسیدم و جای تامل است که این توهین را بازتاب و عکس‌العملی در مقابل دشنام برخی شیعیان به شیخین یافتم و صراحتاً اعتراف کردند که چون توهین شیعه به شیخین ما را آزرده کرد و نزد شیعه توهین به علی (علیه‌السّلام) بسیار دردناک است، علی‌رغم احترامی که برای علی (علیه‌السّلام) قائلیم، اقدام به این توهین کردیم!،[۱۶]

به همین دلیل، اهل سنت شیعه را تکفیر می‌کنند[۱۷][۱۸] تا آن‌جا که ابن‌تیمیه به دلیل طعنه شیعیان بر صحابه و نیز احادیث آن‌ها معتقد به افراط رافضی‌ها شده است.[۱۹] وی معتقد است شیعه ابی‌بکر، عمر، عثمان، مهاجرین و انصاری را که از اینان تبعیت می‌کنند، تکفیر می‌کند.[۲۰]

حتی گستره این ناسزاها تا بدانجا پیش می‌رود که ابن‌تیمیه مسلمان‌بودن چنین فردی را نفی می‌کند! چنانچه در جایی از امام احمد بن حنبل روایتی نقل می‌کند که بر اساس آن سابّ صحابه اساساً اسلام ندارد و شتم‌کننده عثمان در زمره زنادقه است. او معتقد است کسی که ابابکر، عمر و عایشه را شتم کند مسلمان نیست. [۲۱] حتی در بیان عقوبت سب و لعن شیعه عده‌ای معتقدند تعزیر آن‌ها واجب است. لذا از چنین کسی خواسته می‌شود توبه کند، اگر توبه نکرد او را حبس می‌کنند تا بمیرد یا برگردد. [۲۲]

۲.۲ - نهی اهل بیت از سب مخالفان

نهی اهل بیت از سب مخالفان، هم یکی دیگر از دلایل مخالفت با جشن نهم ربیع است، چنانچه روایات فراوانی دال بر آن است. [۲۳][۲۴] پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز صراحتاً بر این مسئله تاکید می‌کنند و می‌گویند:
«من برای لعن و نفرین برانگیخته نشده‌ام بلکه برای هدایت و رحمت مبعوث شده‌ام»[۲۵] یا در جای دیگری درباره مشرکان مقتول در جنگ بدر فرمودند: «به این جنازه‌ها دشنام نگویید. چیزی از دشنام شما به اینها نمی‌رسد ولی زندگان را اذیت می‌کنید. همانا که دشنام‌دادن از فرومایگی است».[۲۶] از سایر معصومان نیز دستورهای گران‌قدری درباره نهی از ناسزاگفتن یا توهین به مخالفان وجود دارد. [۲۷]

فراتر از آن‌چه تاکنون مطرح شد، معصومان (علیهم‌السّلام) در برخی روایات صراحتاً نفرین‌کننده مخالفان خود را لعنت می‌کنند، چنانچه امام صادق (علیه‌السّلام) وقتی آگاه می‌شوند که مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان توهین می‌کند، می‌فرمایند: «او را چه شده است؟ خدا لعنتش کند، با این کار متعرض ما می‌شود».[۲۸] در روایت اخیر، علت پرهیز از دشنام به مخالفان، همان تعلیل قرآنی است که بر آن تاکید می‌شود.
امامان معصوم (علیهم‌السّلام) همواره در روایات خود ما را به مدارا و رفتار نیکو (مجامله) با اهل سنت فرا خوانده‌اند[۲۹][۳۰][۳۱][۳۲][۳۳][۳۴] (مجلسی در بحار الانوار، ج۷۲، فقط در باب التقیة والمداراة، ۱۰۹ روایت درباره تقیه و مدارا نقل کرده و نیز در مستدرک الوسائل، باب وجوب کفّ اللسان عن المخالفین نیز روایات تامل‌برانگیزی آورده شده است.)[۳۵]
از این‌رو لازمه اقتدای شیعه به پیشوایان خود، قطعاً پرهیز از بدگویی و بدرفتاری و حتی بدخواهی در حق مخالفان است. چنانچه گذشت، معصوم (علیه‌السّلام) در حق مخالف دعای خیر می‌کرد و هدایت او را از خداوند مسئلت می‌فرمود. [۳۶]

۲.۳ - اذعان عقل به پرهیز از دشنام مخالفان

یکی از ادله مخالفت با جشن نهم ربیع است. عقل حکم می‌کند که پرداختن به سب و لعن نه‌تنها کمکی به مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، نمی‌کند بلکه فضای امن مودت و دوستی را از بین می‌برد و ناامنی حاصل از آن به سود هیچ مذهبی نخواهد بود.

۳ - اشکالات حدیث رفع‌القلم
[ویرایش]

این حدیث به عنوان یکی از ادله قائلان به جشن نهم ربیع از دو حیث سندی و محتوایی، اشکالاتی دارد:

۳.۱ - اشکالات سندی و شکلی

الف: ثبت‌نشدن حدیث در منابع اولیه:
با توجه به محتوای حدیث مذکور، که در صدد تبیین اهمیت یکی از مهم‌ترین اعیاد بزرگ شیعیان است (!)، انتظار می‌رود راویان با جدیت به ذکر آن اهتمام ورزیده باشند، در حالی که این حدیث در منابع اولیه ثبت نشده است، بلکه خبر واحدی است که فقط در کتبی مانند مصباح الانوار، المحتضر، [۳۷] و انوار النعمانیه [۳۸] آمده و بزرگانی مانند کلینی، صدوق و شیخ طوسی، علی‌رغم اهتمام والایشان، به آن نپرداخته‌اند!

ب: مجهول‌بودن دو راوی این حدیث:
بنا بر نقل علامه مجلسی، حدیث مذکور را سید بن طاووس از شخصی به نام «ابْنُ‌اَبِی‌الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیُّ الْوَاسِطِیُّ» وَ «یَحْیَی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیْجٍ الْبَغْدَادِیُّ» نقل می‌کند، [۳۹] در حالی که همین جریان را شیخ حسن بن سلیمان حلی از مُحَمَّدِ بْنِ الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِیِّ الْوَاسِطِیِّ (و نه ابن‌ابی‌العلاء) وَ یَحْیَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِیحٍ (و نه حویج) الْبَغْدَادِیِّ، نقل می‌کند[۴۰] یا نعمت‌الله جزایری به جای یحیی بن محمد بن جریح از یحیی بن احمد بن جریح نقل می‌کند[۴۱] که بنابراین در مشخصات هر دو راوی این حدیث، در این کتب، اختلافی وجود دارد.

اما نکته تامل‌برانگیز در بررسی سند این حدیث ذکرنکردن راویان مذکور با هر دو عنوان در منابع رجالی است. چنانچه رجالیون نامی از آن‌ها در آثار خود نداشته‌اند و از این‌رو هر دو راوی «مجهول» شناخته می‌شوند[۴۲][۴۳][۴۴][۴۵]
از این‌رو برخی صراحتاً این روایت را از نظر متن و سند ضعیف معرفی می‌کنند و معتقدند مؤلف این اخبار مجهول، صرف جمع‌آوری احادیث و بدون بررسی اعتبار سند و متن، این احادیث را تدوین کرده‌اند. [۴۶]

۳.۲ - اشکالات محتوایی و دلالتی

اشکالات محتوایی و دلالتی حدیث رفع القلم به شرح زیر است:

۳.۲.۱ - تعارض حدیث با اعتقادات و سنن الاهی

عبارت «یوم رفع القلم»، اگر به معنای روزی است که گناهان در آن روز نوشته نمی‌شود و مردم در انجام‌دادن هر گناهی آزادند (! ) چنین مطلبی با اصول اعتقادات و مسلمات قرآنی و روایی، از چند حیث، در تعارض است:
الف. وجود تعارض با آیات قرآن؛ این موضوع با بسیاری از آیات قرآن کریم در تعارض بیّن است. خداوند هر کس را در گرو اعمالش می‌داند[۴۷] و می‌گوید شما جزای اعمالتان را خواهید دید، [۴۸] چنانچه در قرآن آمده است: «اگر کسی به‌اندازة وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید»[۴۹] یا در سوره ق، آیه ۱۸ از نگارش دقیق رقیب و عتیب سخن به میان می‌آید و می‌فرماید: «یک کلمه تلفظ نمی‌کند، مگر این‌که رقیب و عتید آن را می‌نویسند و شخص در قیامت بازخواست می‌شود».

از آن‌جا که هر حدیثی برخلاف قرآن باشد پذیرفتنی نیست، بنابراین اگر حدیثی اجازه ارتکاب گناهان را بدهد لازم است بر اساس فرمایش و دستور خود امامان آن را کنار‌ انداخت.
ب. وجود تعارض با احادیث قطعی‌الصّدور معصومان در خصوص تقوا و ضرورت پرهیز از گناه؛ اگر رفع‌القلم را مطلق بگیریم بدین معنا است که هر بی‌بندوباری و فعل حرام و عمل شنیعی در نهم ربیع یا طبق حدیث دیگر تا سه روز بعدش انجام گیرد، هیچ گناهی بر فرد مرتکب ثبت نمی‌شود، که این ادعا با احادیث معتبر نزد شیعه در تعارض است! چنانچه در روایت آمده است: «هیچ زشتی به بنده نمی‌رسد مگر در اثر گناه»؛ یا این‌که می‌فرمایند: «به ولایت ما جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه نتوان رسید». [۵۰][۵۱]

پ. وجود تعارض با خود حدیث رفع‌القلم؛ چنین تفسیری از «یوم رفع القلم» با دیگر قسمت‌های خود این روایت مفصل، نیز ناسازگار است! این روایت، نهم ربیع‌الاول را روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خوانده است. [۵۲] قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمع‌شدنی نیست.

ت. وجود تعارض با سیره و گفتار معصومان (علیه‌السّلام) مبنی بر ضرورت مدارا با خلفا علی‌رغم مشروعیت‌نداشتن آنها: با نگاه اجمالی به عملکرد اهل بیت (علیه‌السّلام) می‌توان دریافت که سیره آنان در مواجهه با خلفا، با مضامین این حدیث سازگاری ندارد، چنانچه در سیره بسیاری از امامان معصوم این مدارا وجود داشته است و روایات فراوانی از قول ائمه اطهار (علیه‌السّلام) مبنی بر لزوم حفظ وحدت مسلمانان و پرهیز از توهین به صحابه محترم نزد اهل سنت و جماعت دیده می‌شود. [۵۳]

ث. وجود تعارض و ناهماهنگی این حدیث با قوانین و بایدهای اساسی دین اسلام؛ چراکه این برداشت از رفع‌القلم موجب تجرّی در گناه است و انسان ترغیب می‌شود بی‌پرده در این سه روز مرتکب گناه شود و این با روح حاکم بر دین، که همان تقوا، تربیت و سعادت بشر است، هماهنگ نیست.

۳.۲.۲ - عدم تقیید رفع‌القلم به شیعیان

متعلق حکم رفع القلم اطلاق دارد؛ چراکه در روایاتی که «محتضر» و «زوائد الفوائد» راجع به نهم ربیع نقل کرده‌اند متعلق حکم رفع القلم مطلق «خلق‌الله» هستند نه فقط شیعیان، چنانچه در عبارت آمده است: «امرتهم ان یرفع القلم عن الخلق کلّهم ثلاثة ایّامٍ من ذلک الیوم» یا «امرت الکرام الکاتبین ان یرفع القلم عن الخلق فی ذلک الیوم»؛ «امر کردم کرام‌الکاتبین از نوشتن گناهان کلّ خلق دست بردارند و هر گناه و خطایی مرتکب شوند هیچ پیامدی بر ایشان ندارد».
نکته مهم این‌که همه خلق اعم از مؤمن و کافر، صالح و طالح، عادل و ظالم، دوست اهل بیت و دشمن اهل بیت (علیه‌السّلام) می‌شود. از این‌رو این امکان که خداوند از دشمنان اهل بیت (علیه‌السّلام) هم به مناسبت نهم ربیع سه روز، رفع‌القلم کند وجود دارد و این روایت نمی‌تواند منحصراً جزء ادله قائلان قرار گیرد.

۳.۲.۳ - عدم تقیید رفع‌القلم به نهم ربیع

اطلاق در زمان تعلق حکم رفع‌القلم نیز وجود دارد. در کتاب عیون اخبار الرضا[۵۴] و در کتاب فضائل الشیعه[۵۵] دو روایت به این مضمون آمده است که از شیعیان اهل بیت (علیه‌السّلام)، قلم برداشته شده است. این دو روایت‌ به‌طور مطلق آمده و محدود به نهم ربیع‌الاول هم نشده است. بنابراین، رفع‌القلم مربوط به زمان معینی نیست. لذا نمی‌تواند مستند قائلان به نهم ربیع قرار گیرد.

۳.۲.۴ - برداشت غلط قائلان

با دقت در روایات[۵۶] به معنای متفاوتی از «رفع قلم» می‌توان رسید؛ رفع قلم به معنای برداشته‌شدن عقاب از شیعیان، آن هم به سبب سختی‌ها و مشقاتی است که در راه دین خدا می‌کشند. این معنا بسیار متفاوت است با این‌که بگوییم شیعیان در پاره‌ای از زمان آزادند هر عملی را انجام دهند و هیچ گناهی هم برایشان نوشته نمی‌شود.

چنین معنایی با اصول اعتقادی هماهنگ است. قرآن کریم می‌فرماید: «و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگاری کرده بودند، قطعاً گناهانشان را می‌زدودیم و آنان را به بوستان‌های پرنعمت درمی‌آوردیم». [۵۷] از این سنت الاهی با عنوان «تکفیر» یاد می‌شود[۵۸]

نیز در روایت دیگری[۵۹] «رفع قلم» به این معنا آمده است که خداوند چون شیعیان (واقعی و مخلص) را با عصمت و ولایتش حفظ می‌کند، آنان گناهی انجام نمی‌دهند تا برایشان نوشته شود؛ یعنی به اصطلاح فنی‌تر، سالبه به انتفاء موضوع است؛ یعنی قلم از آنان برداشته شده است؛ چون چیزی برای نوشته‌شدن وجود ندارد، نه آن‌که گناهانی انجام می‌دهند ولی نوشته نمی‌شود.

در نهایت می‌توان عبارت «یوم رفع القلم» را در آن، این‌گونه ترجمه و تبیین کرد که روز نهم ربیع‌الاول روزی است که خداوند در آن روز، گناهان شیعیان را به سبب همه سختی‌ها و رنج‌هایی که در راه تقیه و در راه مذهب اهل بیت (علیه‌السّلام) دیده‌اند، با توجه به حکمت خود از بین می‌برد و فرصتی برای توبه فراهم می‌آورد نه این‌که افراد مجوزی در این روز مبنی بر انجام‌دادن هر گونه رفتار و عمل قبیحی داشته باشند، چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیع گمان کرده‌اند!
چنانچه گذشت، اشکالات سندی و محتوایی فراوانی بر حدیث رفع‌القلم وارد بود که فقدان توانایی آن را در اثبات جشن و بزرگ‌داشت روز نهم ربیع، چنانچه قائلان به آن گمان می‌کردند، می‌رساند. از این‌رو یکی از مهم‌ترین مستندات قائلان، نقض می‌شود.

۳.۳ - افسانه‌بودن قتل عمر در نهم ربیع‌

تاسی به اهل بیت (علیه‌السّلام) در غم و شادی و هم‌نوایی با ایشان از کبریات قابل قبول دین ما است، چنانچه احادیث واردشده در این باب پذیرفته شده و خدشه‌ناپذیر است. اما آنچه محل تامل و اشکال است صغرای این استدلال است مبنی بر این‌که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در این روز به سبب قتل خلیفه دوم مسرور بودند و لذا بنا بر نتیجه این استدلال، شیعیان ملزم‌اند برای همنوایی با شادی دل آن حضرت، شاد باشند (! ) چراکه بسیاری از بزرگان شیعه بر این اتفاق نظر دارند که اساساً تاریخ قتل خلیفه دوم نهم ربیع نیست و ۲۶ یا ۲۹ ذی‌الحجة سال ۲۳ ه. ق. است. (منابع تاریخی شیعه دال بر این مدعا):[۶۰][۶۱][۶۲][۶۳][۶۴] (و منابع تاریخی اهل سنت دال بر آن):[۶۵][۶۶][۶۷]
محمد بن جریر طبری، به نقل از مسعود بن مخرمه، آورده است عمر شب چهارشنبه، سه روز مانده از ذی‌الحجه سال بیست‌وسوم درگذشت. [۶۸] برخی دیگر از مورخان معتقدند عمر چهار شب از ذی‌الحجه مانده، در سال بیست‌ و سه و از ماه‌های عجم در تشرین دوم، ضرباتی خورد[۶۹] همچنین، از مورخان متقدم، ابن‌سعد (متوفای ۲۳۰ ه. ق.)، مسعودی (متوفای ۳۴۵ ه. ق.)، ابن‌اعثم (متوفای ۳۱۴ ه. ق.) و بلاذری (متوفای ۲۷۹ ه. ق.) نیز قتل خلیفه را در روز ۲۶ یا ۲۷ ذی‌الحجه دانسته‌اند.

در کنار گزارش‌های متعدد مورخان درباره تاریخ قتل عمر بن خطاب، بررسی اقوال و آرای علمای شیعه نیز در این زمینه مؤید همان قول است و حتی در این زمینه ادعای اجماع بین علمای شیعه و اهل سنت نیز شده است،[۷۰] چنانچه برخی به‌ صراحت می‌گویند کسی که گمان کند عمر در نهم ربیع‌الاول کشته شده به اجماع تواریخ و کتاب‌های سیره به خطا رفته است. زیرا عمر در روز ۲۹ ذی‌الحجه مرده است.[۷۱][۷۲]

علامه مجلسی در این خصوص ادعای اجماع دارد و به نقل از شیخ مفید می‌گوید عمر در روز دوشنبه، ۲۶ ذی‌الحجه سال ۲۳ ه. ق.، ضربه خورد و در ۲۹ ذی‌الحجه از دنیا رفت و همه شیعه و سنی بر این مطلب اجماع دارند.[۷۳] وی از صاحب کتاب انیس العابدین نقل می‌کند که جمهور شیعه گمان می‌کنند در این روز عمر به قتل رسیده است، در حالی که چنین چیزی صحیح نیست. [۷۴]

اگرچه مجلسی علاوه بر بحارالانوار، در زادالمعاد نیز به این موضوع اشاره کرده و به‌ صراحت آورده است که میان علمای خاصه و عامه در تاریخ وفات عمر بن الخطاب خلاف است و اشهر میان فریقین آن است که قتل وی در روز ۲۶ ذی‌الحجه واقع شده است و بعضی بیست‌وهفتم نیز گفته‌اند.[۷۵]

اما وی به رغم این سخن صریح، حدیث طولانی ابن‌اسحاق را علی‌رغم این‌که در بحارالانوار آورده است، مجدداً در زاد المعاد ذکر می‌کند و قول نهم ربیع را تقویت می‌کند و می‌گوید کفعمی در کتاب مصباح گفته است صاحب مسار الشیعه، قائل به عید بودن نهم ربیع به جهت قتل عمر است[۷۶] ایشان پس از نقل حدیث ابن‌اسحاق در زادالمعاد بر آن است تا نشان دهد که در فضیلت این روز و وقوع این قضیه مبارک، احادیث بسیاری وارد شده و در اعصار گذشته، میان شیعه مشهور بوده است[۷۷]؛ و از آن‌جا که جایگاه و کلام مجلسی نزد شیعه اهمیت والایی دارد، بسیاری دچار تردید شده‌اند که وجه جمع ادعای اخیر (نهم ربیع) با صراحت ادعای قبل (۲۶ ذی‌الحجه) کدام است.

در مقام پاسخ باید گفت ظاهراً در اینجا اشتباهی رخ داده است؛ [۷۸] چراکه در مسار الشیعه چیزی درباره نهم ربیع نگفته و شیخ مفید هیچ مناسبتی را در این روز نقل نکرده است؛ بلکه برخلاف قول مشهور، وفات امام عسکری (علیه‌السّلام) را روز چهارم ربیع‌الاول دانسته و بنابراین آغاز خلافت حضرت حجت را از همین روز چهارم دانسته است. [۷۹]

شیخ مفید پیش از این در شمارش مناسبت‌های ماه ذی‌الحجه، ۲۶ ذی‌الحجه را روز ضربت‌ خوردن عمر بن خطاب و روز ۲۹ این ماه را روز درگذشت وی می‌داند. [۸۰] بنابراین، عبارات مسار الشیعه خلاف استفاده‌ای است که مجلسی در زادالمعاد از آن کرده است و جالب‌تر این‌که کفعمی خودش قتل عمر را در ۲۶ ذی‌الحجه دانسته و مجلسی همین قول او را در بحارالانوار هم آورده است. [۸۱]
روشن نیست چرا مجلسی خلاف تاکید خود کفعمی بر ۲۶ ذی‌الحجه، باز هم در زادالمعاد او را طرفدار قول نهم ربیع دانسته است[۸۲] و چرا ایشان مستقیماً به مسار الشیعه مراجعه نکرده و به برداشت کفعمی بسنده کرده است.

۳.۴ - شخصی‌بودن انگیزه ابولؤلؤ

در ماجرای جعلی، و ساخته و پرداخته شده قرون اخیر، ابولؤلؤ از حضرت علی (علیه‌السّلام) اذن کشتن خلیفه را می‌گیرد و حضرت او را تشویق می‌کند! در حالی که اگر حضرت علی (علیه‌السّلام) درگیری فیزیکی و جنگ را صلاح می‌دانستند خود اقدام می‌کردند.
نکته دوم آن‌که انگیزه ابولؤلؤ از قتل، بنا بر گزارش‌های تاریخی، کاملاً شخصی بوده است، چنانچه در تاریخ طبری به این مسئله تصریح شده و آمده است که ابولؤلؤ از جفای اربابش مغیره به دادخواهی نزد خلیفه آمده است؛ اما به این دلیل که خلیفه حق را به مغیره داده، او کینه خلیفه را به دل گرفته و پس از تهدید، به قصد انتقام او را کشته است. پس، او از این قتل انگیزه شخصی داشته است. [۸۳]

۳.۵ - موضع‌گیری بزرگان و فقها

اکثر علما با عنایت به موجب وهن شیعه شدن و ایجاد اختلاف در امت اسلامی، اوجب‌الواجب بودن تقیه در هر زمان و هر مکان، ضرورت توجه به دشمن مشترک، سندیت‌ نداشتن حدیث رفع‌القلم، ضرورت حفظ وحدت میان مسلمانان و سایر دلایلی که ذکر آن گذشت، چنین داستان و اعمال اختلاف‌انگیزی را قبول ندارند.
از جمله حضرات آیات خمینی، [۸۴][۸۵][۸۶][۸۷][۸۸][۸۹] خامنه‌ای، مکارم شیرازی، نوری همدانی، بهجت، تبریزی، فاضل لنکرانی، وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، محمدصادق روحانی، مصباح یزدی، جاودان و....

آیت‌الله خمینی می‌گوید:
بر جمیع سخنرانان، چه در محیط‌های باز و چه بسته و تمام نویسندگان، تکلیف حتمی شرعی است که حتی‌ به‌طور اشاره و کنایه، از گفتار و نوشته‌های اختلاف‌انگیز اجتناب نمایید که امروز اختلاف برای امت اسلامی سم کشنده است و باید بدانند که ایجاد اختلاف در محیط حاضر، جز تبعیت از نفس اماره و شیطان درونی و خدمت به ابرقدرت‌ها، خصوصاً آمریکای جهان‌خوار، نیست و از منکرات بزرگی است که شیطان به اسم اسلام، بر زبان‌ها و قلم‌ها جاری می‌کند و باید بدانند که انقلاب اسلامی تاب تحمل آن را ندارد و متخلف را مجازات خواهد کرد. [۹۰]

۳.۶ - عدم تعظیم شعائر بودن جشن

بر فرض پذیرش اصل لعن از سوی شیعیان، کیفیت برگزاری مراسمی چون جشن نهم ربیع هرگز پذیرفتنی نیست؛ چراکه اساساً حرکات و رفتارهای سخیف در دین اسلام توجیه‌پذیر نیست؛ [۹۱] چراکه شعائر، طبق تعریف، آن دسته از اعمالی است که انسان را به خداوند نزدیک می‌کند و در راستای اطاعت از او باشد. [۹۲][۹۳] اما تمسخر و این قبیل اعمال، که از منهیات دین مبین اسلام است، نمی‌تواند مصداق تقرب به صاحب نهی قرار گیرد!

۳.۷ - ممنوعیت جشن بر اساس حکم ثانویه

با عنایت به حکم عقل از یک سو و ضرورت‌های جامعه امروز مسلمانان و تهدیدهای گسترده‌ای که متوجه جهان اسلام است، حتی اگر بر اساس حکم اولیه جشن نهم ربیع جایگاه داشته باشد بر اساس ضرورت‌های کنونی جامعه اسلامی و تهدیدهای متوجه آن و بر اساس تشخیص ولی امر مسلمین جشن نهم ربیع نه‌ تنها مقبول نیست بلکه نهی شده است.

آیت‌الله خامنه‌ای نیز با هشدار درباره برگزاری چنین مراسمی می‌گویند:
بعضی‌ها به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، این روزها و در این دوران کاری می‌کنند که انقلاب را، که محصول مجاهدت فاطمه زهرا است، در دنیا لنگ کنند... اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مامور سیاسی آمریکا، آن مامور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیله‌ای پیدا کند، دلیل پیدا کند، نواری پیدا کند، ببرد اینجا و آن‌جا بگذارد، بگوید کشوری که شما می‌خواهید انقلابش را قبول کنید این است، می‌دانید چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد؟
بعضی دارند به نام فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) این کار را می‌کنند، در حالی ‌که فاطمه زهرا راضی نیست، این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شده... آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تاثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شادکردن دل فاطمه زهرا، کاری کند که دشمنان حضرت زهرا را شاد کند. [۹۴]

۴ - نتیجه‌گیری
[ویرایش]

در اینجا به طور خلاصه به جمع‌بندی مباحث مطرح شده در این مقاله اشاره می‌کنیم:

۴.۱ - تعظیم شعایر نبودن

با عنایت به این‌که جشن نهم ربیع، با عنوان شادی بر قتل خلیفه دوم در منابع، جایگاه معتبر و قابل استنادی ندارد، نمی‌تواند از مصادیق تعظیم شعائر قرار گیرد؛ چراکه اساساً با اموری می‌توان تعظیم شعائر کرد که مطلوب شارع بوده، موجبات تقرب به او را فراهم آورد، در حالی که با توجه به محتوای جشن نهم ربیع، نه‌ تنها خواست و اراده شارع مقدس بر آن تعلق نگرفته بلکه چنانچه گذشت از منهیات مؤکد در منابع شیعی است.

۴.۲ - حکم ثانویه منع

با توجه به وجود دشمن مشترک برای مسلمانان، عیدالزهرای واقعی تبیین جایگاه امامت نزد مردم است. این اعمال مغرضانه است. بر فرض محال قبول مشروعیت آن بر اساس حکم اولیه، سخن آیت‌الله خامنه‌ای، که بر اساس ضرورت‌ها و اولویت‌های جامعه امروز مسلمانان مطرح شده، مبین پرهیز از چنین اعمالی است.

۴.۳ - لزوم توجه به شرایط جامعه

لزوم توجه به اوضاع و احوال کنونی دنیای امروز و احساس مسئولیت در قبال کشتارها و جنایات در حق شیعیان درنتیجه این‌گونه اعمال نابخردانه؛ چنانچه حضرت امام باقر (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «بنده خدا روز قیامت محشور شود و (با این‌که در دنیا) دستش به خونی آلوده نشده (و خونی نریخته) به‌اندازه یک حجامت یا بیش‌تر خون به او بدهند و بگویند: این سهم تو است از خون فلان کس؟ عرض می‌کند: پروردگارا! تو خود می‌دانی که همانا جان مرا گرفتی (و در آن حال) من خون کسی را نریخته بودم (و هیچ خونی به گردنم نبود؟).
خداوند فرماید: آری تو از فلانی روایتی چنین و چنان شنیدی و به ضرر او بازگو کردی، پس زبان به زبان به فلان جبار (و ستمکار) رسید و بدان روایت او را کشت، و این بهره تو از خون او است». [۹۵]

۴.۴ - انگیزه عناد مروجان

بی‌شک برخی قائلان به این قبیل مراسم، ناآگاهانه و از سر جهل و بر اساس مواضعی کورکورانه مرتکب چنین کارهایی می‌شوند، اما برخی دیگر ممکن است با قصد و نیت تقرب به خداوند و دغدغه تعظیم شعائر و به زعم مشارکت در شادی اهل بیت (علیه‌السّلام) و نزدیکی به این خاندان و حتی با باور اخذ حاجت، اقدام به برگزاری این‌گونه مراسم کنند و البته مستنداتی را قابل عرضه بدانند.

اما برخی دیگر از اقامه‌کنندگان و البته ترویج‌کنندگان این مراسم، با آگاهی از مخرب‌بودن این اعمال و تاثیرات شوم آن بر چهره دین و مذهب و به قصد و نیت شیطانی ایجاد شکاف بین مذاهب و از بین بردن اتحاد و یک‌دلی بین مسلمانان، به عنوان یک ضرورت، موجبات مشتبه‌شدن امر بر متدینان را فراهم می‌کنند و مصرانه بر انجام‌دادن آن تاکید دارند و می‌کوشند آن را یکی از مصادیق تعظیم شعائر معرفی کنند.

چنانچه آیت‌الله خمینی منشا و انگیزه آسیب به وحدت را «عناد» یا «جهالت» می‌دانند و می‌گویند: «در اسلام بین شیعه و سنی ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنی نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم و کسی که این اجتماع را بخواهد که به هم بزند، یا جاهل است یا مغرض».[۹۶]

دسته اول، که مواضعی کورکورانه دارند، قطعاً متاثر از سایر گروه‌ها هستند و با ایجاد بینش صحیح در بین آنان و تغییر رویه و اصلاح سایر گروه‌ها به عنوان مرجع، این گروه نیز توجیه و اصلاح می‌شوند. دسته آخر، که مغرضانه مرتکب این اعمال می‌شوند، نیز با ایجاد همین بینش صحیح و فرهنگ‌سازی و اطلاع‌رسانی به آحاد جامعه متدینان و مذهبی، خلع سلاح می‌شوند و تبلیغات شومشان بی‌تاثیر خواهد ماند.

اما برای آن دسته از افرادی که جزء قائلان به برگزاری مراسم نهم ربیع هستند و با قصد تقرب، مستنداتی را در مشروعیت و حجیت آن عرضه می‌کنند، لازم است بستر مناسب علمی برای بررسی و نقد ادله آنان و شفاف‌سازی مطالب و مستنداتشان فراهم شود تا از این رهگذر بر اشتباه خود فائق آیند و تغییر مسیر دهند.
مرزبندی مذکور، به شیعه این امکان را می‌دهد تا در مقابل اهل سنت از باورهای راستین خود حمایت کند و از الصاق برچسب‌های ناروا ممانعت ورزد. از آن‌جا که اهل بیت (علیه‌السّلام) خود اولین مخالفان افراطیان در تاریخ اسلام بودند، مواضع بسیار محکمی در مقابل آنان اتخاذ کردند. بنابراین، ضرورت تفکیک شیعیان از افراطیان و منحرفان روشن می‌شود.

۴.۵ - آغاز امامت حضرت مهدی

۵. روز نهم ربیع آغاز امامت حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) و دلیل مسرت و شادی شیعیان است[۹۷] زیرا هشتم ربیع‌الاول وفات امام حسن عسکری است. [۹۸][۹۹][۱۰۰][۱۰۱]

درنتیجه عید بزرگی نزد شیعیان به شمار می‌رود. پس هر کس در این روز چیزی انفاق کند، گناهش آمرزیده می‌شود؛ و گفته‌اند مستحب است در این روز اطعام برادران مؤمن و خشنودکردن ایشان و توسعه‌دادن در نفقه و پوشیدن جامه‌های نو و شکر و عبادت حق‌تعالی کردن؛ و این روز، روز برطرف‌شدن غم‌ها و روز بسیار شریفی است. [۱۰۲]
البته برخی نیز اهمیت روز نهم ربیع‌الاول را به دلیل «ولادت امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) » می‌دانند، چنانچه ابن‌الازرق در تاریخ میّافارقین در خصوص ولادت آن حضرت و تاریخ ولادتش می‌گوید: «حجّت مذکور حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) در نهم ربیع‌الاول سال ۲۵۸ به دنیا آمده و به قولی در هشتم شعبان سال ۲۵۶؛ و آن اصحّ است».

این مطلب را شمس‌الدین محمد بن طولون دمشقی حنفی در کتاب الائمة الاثنی عشر، فصل دوازدهم (الحجة المهدی) از ابن‌الازرق نقل کرده است. همچنین، ابن‌خلکان شافعی، علی‌رغم این‌که خود بر ولادت حضرتش در نیمه شعبان معتقد است، این مطلب را از ابن‌ارزق نقل کرده است. [۱۰۳] از این‌رو است که ولادت بنا بر قول قائلانش و امامت آن حضرت می‌تواند دو دلیل اقناع‌کننده برای شرافت این روز و لزوم بزرگ‌داشت آن برای قائلان قلمداد شود.

۵ - فهرست منابع
[ویرایش]

(۱) ‌قرآن کریم.
(۲) ابن‌ادریس حلّی محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاویلتحریر الفتاوی، قم: مؤسسه نشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰.
(۳) ابن‌بطه العکبری عبیدالله، «الابانة الکبـری»، نسخۀ دیجیتال وبگـاه جامع الحدیث، بی‌تا.
(۴) ابن‌تیمیه احمد، مجموع الفتاوی، بیروت، دار الوفاء، ۱۴۲۶.
(۵) ابن‌جوزی عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، مدینه: چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، ۱۳۸۶.
(۶) ابن‌خَلّکان وفیات الاعیان، مصر: محمد محیی الدین عبد الحمید، ۱۹۴۸.
(۷) ابن‌طاووس حلّی رضی‌الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۴۱۵.
(۸) الازهری محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۷.
(۹) انصاری قرطبی محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۵.
(۱۰) آقابابایی مهدی، مرد غیرتمند ایرانی، سیریدر زندگانی ابولؤلؤ، اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه، بی‌تا.
(۱۱) آلوسی محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار الفکر، ۱۴۱۴.
(۱۲) برقی ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، رجال البرقی؛ الطبقات، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۳.
(۱۳) برقی ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱.
(۱۴) تفرشی سیدمصطفی بن حسین حسینی، نقد الرجال، قم، مؤسسة آل البیت ع، ۱۴۱۸.
(۱۵) جزائری، سیدعبدالله، الف التحفه السنیه خطی، بی‌تا.
(۱۶) جزائری، نعمت‌الله بن عبدالله، انوار النعمانیه، بیروت دارالقاریه، بی‌تا.
(۱۷) جوهری اسماعیل بن حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۱۰.
(۱۸) حاکم نیشابوری شافعی محمد بن عبد اللّه، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶.
(۱۹) حلی حسن بن سلیمان بن محمد، المحتضر، نجف، المکتبة الحیدریة، ۱۴۲۴.
(۲۰) خامنه‌ای سیدعلی، هفته‌نامه عملی- فرهنگی بصیر حوزه، س۱۴، ش۱، مسلسل ۳۲۳، بی‌تا.
(۲۱) خوش‌صورت موفق اعظم و علی‌اکبری راضیه، «نقد و بررسی مهم‌ترین ادلـه جریان‌های تکفیری در تکفیر شیعه»، در مجموعه مقالات کنگره تکفیر، ج۷، قم، مؤسسه دارالاعلام لمدرسة اهل البیت، ۱۳۹۲.
(۲۲) دینوری ابن‌قتیبة، الامامة والسیاسة تاریخ الخلفاء، تحقیق، علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰.
(۲۳) دینوری ابوحنیفه، الاخبار الطوال، قم، چاپ منشورات الرضی، بی‌تا.
(۲۴) ذهبی محمد ابن‌احمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
(۲۵) رازی فخرالدین، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، بیروت، دار الکتب العالمیه، ۱۴۱۱.
(۲۶) سبحانی جعفر، محاضرات فی الالهیات، تلخیص، ربانی گلپایگانی، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق (علیه‌السّلام)، بی‌تا.
(۲۷) صافی گلپایگانی لطف‌الله، مجموعه رسائل، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
(۲۸) صدوق محمد بن علی، امالی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶.
(۲۹) صدوق محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۴.
(۳۰) صدوق محمد بن علی، الاعتقادات فیدین الامامیة، تحقیق، عصام عبدالسید، بیروت، دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۴.
(۳۱) صدوق محمد بن علی، عیون اخبار الرضا ع، تصحیح، علی‌اکبر غفاری، ترجمه، حمیدرضا مستفید، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۸۴.
(۳۲) صدوق محمد بن علی، فضائل الشیعة، ترجمه: توحیدی، تهران: انتشارات زراره، بی‌تا.
(۳۳) طباطبایی محمدحسین، المیزان فیتفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعة مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم، ۱۴۱۷.
(۳۴) طباطبایی محمدحسین، سنن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، تحقیق: شیخ محمدهادی فقهی، قم: انتشارات جامعة مدرسین، ۱۴۱۹.
(۳۵) طبری ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارلمعرفة، ۱۴۱۲.
(۳۶) طبری محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، بی‌جا، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲.
(۳۷) طبری محمد بن جریر، دلائل الامامة، قم، بنیاد بعثت، ۱۴۱۳.
(۳۸) طوسی ابوجعفر محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷.
(۳۹) طوسی ابوجعفر محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴.
(۴۰) طوسی ابوجعفر محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة، بی‌تا.
(۴۱) طوسی ابوجعفر محمد بن حسن، کتاب الغیبة، تحقیق، الشیخ عبادالله الطهرانی، الشیخ ابی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ۱۴۱۱.
(۴۲) عاملی کفعمی ابراهیم بن علی، المصباح، قم، رضی، ۱۴۰۵.
(۴۳) عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، چاپ‌خانه علمیه تهران، ۱۳۸۰.
(۴۴) فاطمی علی، غدیر ثانی، روز نهم ربیع، مکمل غدیر اول و روز اظهار تبرا، ناشر چاپی، سایت شیعه‌نیوز و شیعه‌تیوب، ناشر دیجیتالی، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه، بی‌تا.
(۴۵) قمی شیخ عباس، مفاتیح الجنان، قم، انتشارات الهادی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۳.
(۴۶) کشّی ابو عمرو محمد بن عمر بن عبد العزیز، رجال الکشی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۰۹.
(۴۷) کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵.
(۴۸) کلینی محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بی‌تا.
(۴۹) کوفی ابن‌اعثم، الفتوح، ترجمه، محمد بن احمد مستوفی، بی‌جا، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲.
(۵۰) مجلسی محمدباقر، زاد المعاد، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۷۰.
(۵۱) مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.
(۵۲) مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الطبع والنشر، ۱۴۱۰.
(۵۳) مجلسی محمدباقر، زاد المعاد؛ مفتاح الجنان، ترجمه، علاء‌الدین اعلمی، بیروت، بی‌نا، ۱۴۲۳.
(۵۴) مسائلی مهدی، نهم ربیع؛ جهالت‌ها، خسارت‌ها، بی‌جا، وثوق، چاپ دوم، ۱۳۷۴.
(۵۵) مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.
(۵۶) مسعودی علی بن حسین، التنبیه والاشراف، مصر، دار الصاوی، بی‌تا.
(۵۷) مفید محمد بن نعمان، مسار الشیعه، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۳۶۴.
(۵۸) مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۴.
(۵۹) منقری نصر ابن‌مزاحم، وقعة صفین، قم، کتاب‌خانه آیت‌الله مرعشی، ۱۴۰۳.
(۶۰) موسوی خمینی روح‌الله، صحیفه نور، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۱.
(۶۱) موسوی خمینی روح‌الله، صحیفه امام، قم، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.
(۶۲) موسوی خویی سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
(۶۳) نجاشی ابوالحسن احمد بن علی، رجال النجاشی؛ فهرست اسماء مصنفی الشیعة، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۴۰۷.
(۶۴) نجفی مسلم، وکیلی،‌ هادی، «تاملاتی تاریخی درباره نهم ربیع»، در تاریخ و فرهنگ، ش۴، ص۵۱-۸۲، ۱۳۸۹.
(۶۵) نوری میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت (علیه‌السّلام)، ۱۴۰۸.
(۶۶) یعقوبی، احمد ابن‌ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه، محمدابراهیم آیتی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱.

۶ - پانویس
[ویرایش]
 
۱.    ↑ آقابابایی، مهدی، مرد غیرتمند ایرانی، ج۱، ص۷-۸، سیر یدر زندگانی ابولؤلؤ، اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه، بی‌تا.
۲.    ↑ فاطمی، علی، غدیر ثانی، ج۱، ص۳۵-۳۶.
۳.    ↑ خوش‌صورت موفق، اعظم و راضیه، علی‌اکبری، ج۱، ص۷، «نقد و بررسی مهم‌ترین ادلـه جریان‌های تکفیری در تکفیر شیعه»، در، مجموعه مقالات کنگره تکفیر، قم، مؤسسه دارالاعلام لمدرسة اهل البیت، ۱۳۹۲.
۴.    ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۱، ص۱۲۰-۱۳۱، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.    
۵.    ↑ مجلسی، محمدباقر، زاد المعاد، ج۱، ص۳۷۲-۳۷۸، بی‌جا: بی‌نا، ۱۳۷۰.
۶.    ↑ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، الامالی، ج۱، ص۳۳۷، ح۵۸۸، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴.
۷.    ↑ نجفی، مسلم و هادی وکیلی، «تأملاتی تاریخی درباره نهم ربیع»، در، تاریخ و فرهنگ، ش۴، ص۷۲، ۱۳۸۹.
۸.    ↑ انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.    
۹.    ↑ رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۱۳، ص۱۰۹، بیروت، دارالکتب العالمیه، ۱۴۱۱.    
۱۰.    ↑ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۳۲، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة، بی‌تا.    
۱۱.    ↑ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی‌ تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۸۰، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲.    
۱۲.    ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۱۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم، ۱۴۱۷.    
۱۳.    ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۳۹۴، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴.    
۱۴.    ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم، ۱۴۱۷.    
۱۵.    ↑ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۶۵، قم، چاپ منشورات الرضی، بی‌تا.
۱۶.    ↑ آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۲۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴.    
۱۷.    ↑ ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، ج۱، ص۲۴۳، مدینه، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، ۱۳۸۶.
۱۸.    ↑ ذهبی، محمد بن‌ احمد، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۶۰۱، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
۱۹.    ↑ ابن‌تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲، ص۴۷۶، بیروت، دار الوفاء، ۱۴۲۶.
۲۰.    ↑ ابن‌تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲۸، ص۵۲۷، بیروت، دار الوفاء، ۱۴۲۶.    
۲۱.    ↑ ابن‌تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ج۲، ص۴۴۳، بیروت، دار الوفاء، ۱۴۲۶.
۲۲.    ↑ ابن‌بطه العکبری، عبیدالله، «الابانة الکبـری»، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۲، نسخۀ دیجیتال وبگـاه جامع الحدیث، بی‌تا.
۲۳.    ↑ منقری، نصر بن‌ مزاحم، وقعة صفین، ج۱، ص۱۰۳، قم، کتاب‌خانه آیت‌الله مرعشی، ۱۴۰۳.    
۲۴.    ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۲، ص۳۹۹، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.    
۲۵.    ↑ طباطبایی، محمدحسین، سنن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ج۱، ص۴۱۳، تحقیق، شیخ محمدهادی فقهی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۹.    
۲۶.    ↑ جزائری، سیدعبدالله، الف التحفه السنیه، ص۳۲۳، خطی، بی‌تا.
۲۷.    ↑ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، ج۱، ص۶۱۳ - ۶۱۴، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۴.
۲۸.    ↑ صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، ج۱، ص۱۰۷، تحقیق، عصام عبدالسید، بیروت، دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۴.    
۲۹.    ↑ برقی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج۱، ص۱۸، قم، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱.    
۳۰.    ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۴۰۱، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵.    
۳۱.    ↑ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۷۳، تهران، چاپ‌خانه علمیه تهران، ۱۳۸۰.    
۳۲.    ↑ مجلسی، محمدباقر، ج۷۱، ص۲۱۷، باب ۱۴، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.    
۳۳.    ↑ مجلسی، محمدباقر، ج۷۵، ص۲۱۵، باب ۳، بحار الانوار، بیروت، مؤسس، الوفاء، ۱۴۰۴.    
۳۴.    ↑ مجلسی، محمدباقر، ج۲۷، ص۲۳۹، باب ۱۴، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴.    
۳۵.    ↑ نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۰۶.    
۳۶.    ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱، ص۳۹۹، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.
۳۷.    ↑ حلی، حسن بن سلیمان بن محمد، المحتضر، ج۱، ص۹۳، نجف، المکتبة الحیدریة، ۱۴۲۴.    
۳۸.    ↑ جزائری، نعمت‌الله بن عبدالله، انوار النعمانیه، ج۱، ص۱۱۱، بیروت، دارالقاریه، بی‌تا.    
۳۹.    ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۵، ص۳۵۱، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.    
۴۰.    ↑ حلی، حسن بن سلیمان بن محمد، المحتضر، نجف، المکتبة الحیدریه، ج۱، ص۸۹، ۱۴۲۴.    
۴۱.    ↑ جزائری، نعمت‌الله بن عبدالله، انوار النعمانیه، ج۱، ص۱۱۲، بیروت، دارالقاریه، بی‌تا.    
۴۲.    ↑ کشّی، ابو عمرو محمد بن عمر بن عبد العزیز، رجال الکشی، ج۱، ص۱۴۰۹، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، ۱۴۰۹.
۴۳.    ↑ موسوی خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
۴۴.    ↑ تفرشی، سیدمصطفی بن حسین حسینی، نقد الرجال، ج۱، ص۱۴۱۸، قم، مؤسسة آل البیت، ۱۴۱۸.
۴۵.    ↑ نجاشی، ابوالحسن احمد بن علی، رجال النجاشی، ج۱، ص۱۴۰۷.
۴۶.    ↑ صافی گلپایگانی، لطف‌الله، مجموعه رسائل، ج۲، ص۳۹۵، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا.
۴۷.    ↑ مدّثر/سوره۷۴، آیه۳۸.    
۴۸.    ↑ طور/سوره۵۲، آیه۱۶.    
۴۹.    ↑ زلزال/سوره۹۹، آیه۷-۸.    
۵۰.    ↑ صدوق، محمد بن علی، امالی، ج۱، ص۷۲۵، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶.    
۵۱.    ↑ صدوق محمد بن علی، الاعتقادات، ج۱، ص۱۱۳، تحقیق، عصام عبدالسید، بیروت، دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۴.    
۵۲.    ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۳۱، ص۱۲۸، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.    
۵۳.    ↑ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ج۱، ص۳۸۶، تحقیق، الشیخ عبادالله الطهرانی، الشیخ ابی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ۱۴۱۱.
۵۴.    ↑ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۶۱.    
۵۵.    ↑ صدوق، محمد بن علی، فضائل الشیعه، ص۴۳.
۵۶.    ↑ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۵۷۵، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۸۴.    
۵۷.    ↑ مائده/سوره۵، آیه۶۵.    
۵۸.    ↑ سبحانی جعفر، محاضرات فی الالهیات، ج۱، ص۴۵۱، تلخیص ربانی گلپایگانی، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق (علیه‌السّلام)، بی‌تا.    
۵۹.    ↑ صدوق محمد بن علی، فضائل الشیعه، ج۱، ص۴۳، ترجمه، توحیدی، تهران، انتشارات زراره، بی‌تا.
۶۰.    ↑ یعقوبی، احمد بن‌ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۹، ترجمه، محمدابراهیم آیتی، تهران:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱.    
۶۱.    ↑ مسعودی علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ج۱، ص۲۵۰، مصر، دارالصاوی، بی‌تا.    
۶۲.    ↑ مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج۲، ص۳۰۴، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.
۶۳.    ↑ مسعودی علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج۲، ص۳۲۱، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴.
۶۴.    ↑ کوفی ابن‌اعثم، الفتوح، ج۲، ص۳۲۹، ترجمه، محمد بن احمد مستوفی، بی‌جا، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲.    
۶۵.    ↑ دینوری ابن‌قتیبة، الامامة والسیاسة تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۳۹، تحقیق، علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۰.    
۶۶.    ↑ ازهری، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۶۵، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۷.    
۶۷.    ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۶۶، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، بی‌جا:بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲.    
۶۸.    ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۶۰، ۱۳۵۲.    
۶۹.    ↑ یعقوبی، احمد بن‌ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۹، ترجمه، محمدابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱.    
۷۰.    ↑ عاملی کفعمی ابراهیم بن علی، المصباح، ج۱، ص۵۱۰، قم، رضی، ۱۴۰۵.    
۷۱.    ↑ ابن‌ادریس حلّی محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۱، ص۴۱۹، قم، مؤسسه نشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰.    
۷۲.    ↑ عاملی کفعمی ابراهیم بن علی، المصباح، ج۱، ص۵۱۰، قم، رضی، ۱۴۰۵.    
۷۳.    ↑ مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۱، ص۱۱۹، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.    
۷۴.    ↑ مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۱، ص۱۱۹، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.    
۷۵.    ↑ مجلسی محمدباقر، زاد المعاد، ج۱، ص۳۷۲، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۷۰.
۷۶.    ↑ مجلسی محمدباقر، زاد المعاد، ج۱، ص۳۷۷، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۷۰.
۷۷.    ↑ مجلسی محمدباقر، زاد المعاد، ج۱، ص۳۷۸، بی‌جا، بی‌نا، ۱۳۷۰.
۷۸.    ↑ عاملی کفعمی ابراهیم بن علی، المصباح، قم، رضی، ۱۴۰۵.
۷۹.    ↑ مفید محمد بن نعمان، مسار الشیعه، ج۱، ص۴۹، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۳۶۴.    
۸۰.    ↑ مفید محمد بن نعمان، مسار الشیعه، ج۱، ص۴۲، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۳۶۴.    
۸۱.    ↑ مجلسی محمدباقر، بحار الانوار، ج۱، ص۱۱۸، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.    
۸۲.    ↑ نجفی مسلم، وکیلی،‌ هادی، «تاملاتی تاریخی درباره نهم ربیع»، ج۱، ص۶۰، در، تاریخ و فرهنگ، ش۴، ۱۳۸۹.
۸۳.    ↑ طبری محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۶۶، ۱۳۵۲.    
۸۴.    ↑ موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱، ص۳۷۶، قم، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.    
۸۵.    ↑ موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۶، ص۸۴، قم، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.    
۸۶.    ↑ موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۹، ص۳۱۲، قم، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.    
۸۷.    ↑ موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۴، قم، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.    
۸۸.    ↑ موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۶۴، قم، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.    
۸۹.    ↑ موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۰، قم، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.    
۹۰.    ↑ موسوی خمینی روح‌الله، صحیفه نور، ج۱۴، ص۲۵۳، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۱.    
۹۱.    ↑ هفته‌نامه عملی، فرهنگی بصیر حوزه، س۱۴، ش۱، مسلسل ۳۲۳، بی‌تا.
۹۲.    ↑ جوهری اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۶۹۹، تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۱۰.    
۹۳.    ↑ انصاری قرطبی محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۵۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۵.    
۹۴.    ↑ خامنه‌ای سیدعلی، هفته‌نامه عملی- فرهنگی بصیر حوزه، ج۱، ص۶، س۱۴، ش۱، مسلسل ۳۲۳، بی‌تا.
۹۵.    ↑ کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۷۰، تهران، دار الکتب الاسلامیة، بی‌تا.    
۹۶.    ↑ موسوی خمینی روح‌الله، صحیفه امام، ج۶، ص۸۴، قم، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، بی‌تا.    
۹۷.    ↑ ابن‌طاووس حلّی، رضی‌الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج۳، ص۱۱۴، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۴۱۵.    
۹۸.    ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۰۳، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵.    
۹۹.    ↑ طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ج۱، ص۵۰۳، قم، بنیاد بعثت، ۱۴۱۳.    
۱۰۰.    ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۰، ص۲۳۷، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴.    
۱۰۱.    ↑ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷.    
۱۰۲.    ↑ قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ج۱، ص۲۹۵، قم، انتشارات الهادی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۳.    
۱۰۳.    ↑ ابن‌خَلّکان، وفیات الاعیان، مصر، محمد محیی الدین عبد الحمید، ج۲، ص۹۴، ۱۹۴۸.    

شنبه 24 مهر 1400  3:57 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها