ارتباط روز نهم ربیع الاول با مهدویت و امامت دوازدهمین حجت الهی
در همۀ ملل و اقوام، چنین معمول است که هرگاه رهبری از دنیا می رود و جانشین معینی دارد، ضمن تعزیت مرگ رهبر پیشین، جانشینی و صدارت وی را تهنیت می گویند. دربارۀ امامان معصوم و رهبران شیعه نیز این شیوه مرسوم بود و بلافاصله پس از رحلت هر امام، جانشین او - که از سوی پیامبر و به دستور خدای متعال و با تأکید پیشوای پیشین تعیین شده بود - به ریاست و زعامت جامعۀ شیعه می رسید و خواص و نزدیکان آن امام، ضمن تسلیت شهادت پدر (یا برادر، دربارۀ امام سوم) با پیشوای جدید بیعت می کردند (مسعودی، 1417: 247)، هرچند اوضاع سیاسی و رعایت تقیه، غالباً مانع از بیعت عمومی یا حتی اطلاع همگانی از موضوع بود.
دربارۀ دوازدهمین امام شیعیان نیز همین روش جاری است. هنگامی که ابوالادیان - نمایندۀ امام عسکری(ع) - از مأموریت خود بازگشت، دید مردم به اشتباه سراغ جعفر رفته و او را به مرگ برادر تسلیت می دهند و به امامت تهنیت می گویند (طوسی، 1419: 608). اگرچه شیعیان در مصداق به خطا رفته بودند، ولی این روایت نشان دهندۀ رواج آن شیوۀ معمول در میان امامیه نیز هست.
مشخص شدن زمان آغاز امامت حضرت ولیّ عصر (عج) متوقف بر آن است که زمان شهادت امام عسکری(ع) روشن شود.
کلینی شهادت امام حسن عسکری (ع) را روز جمعه هشتم ربیع الاول سال 260 ثبت کرده است (کلینی، 1405: ج 1، 503). شیخ صدوق به نقل از محمد بن حسین بن عباد می نویسد:
آن حضرت هنگام نماز صبح روز جمعه هشتم ربیع الاول سال 260 از دنیا رفت و شب قبل از آن به دست خود نامه های زیادی به اهل مدینه نوشته بود. (صدوق، 1395: ج 2، 473)
همچنین وی در خبر مفصل بن خاقان - که در عظمت شخصیت امام عسکری(ع) از دیدگاه یکی از دشمنان اهل بیت نقل شده - آورده است که آن حضرت چند روز گذشته از ماه ربیع الاول سال 260 وفات کرد (صدوق، 1395: ج 1، 43). شیخ طوسی نیز به این گزارش اشاره کرده (طوسی، 1411: 219) و در جای دیگر بر هشتم ربیع تأکید کرده است (همو، 1406: ج 6، 92).
شیخ مفید در دو جای کتاب ارشاد و در کتاب مزار از مقنعه همان روز، یعنی جمعه هشتم ربیع را ضبط کرده (مفید، 1416: ج2، 313 و 336؛ همو، 1413: 485)، اما در کتاب مسار الشیعة ذیل رویدادهای ماه ربیع الاول می نویسد:
در روز چهارم آن از سال 260، وفات مولای ما ابومحمد حسن بن علی بن محمد بن علی الرضا (ع) واقع شد و خلافت به قائم(عج) منتقل گشت. (همو، 1414: 49)
با توجه به تأکید این عالم بزرگوار در دو کتاب دیگرش و با توجه به شهرت قول هشتم ربیع، به نظر می رسد در نقل مسارالشیعة خطایی صورت گرفته باشد، به خصوص که در جای دیگری سخن از شهادت امام در چهارم این ماه نیست و این سخن منحصر به فرد است. هرچند اقوال دیگری نیز برخلاف گفتۀ مشهور مورخان وجود دارد. مسعودی در اثبات الوصیة، شهادت امام عسکری(ع) را در ماه ربیع الآخر سال 260 دانسته و دربارۀ روز واقعه سخنی نگفته است (مسعودی، 1417: 256)؛ اما در جایی دیگر می نویسد:
حضرت صاحب در روز جمعه یازدهم ربیع الاول 260 امر امامت را بر عهده گرفت. (مسعودی، 1417: 272)
این نقل با سخن پیشین او سازگاری ندارد؛ چون اگر امام زمان (عج) در ماه ربیع الاول به امامت رسیده باشد، شهادت امام عسکری(ع) باید در همان ماه واقع شده باشد. بنابراین به نظر می رسد در بخش اول، کلمۀ «الآخر» به جای «الاول » اشتباه شده و مسعودی نیز معتقد به رحلت امام در ماه ربیع الاول است. هرچند این که وی امامت حضرت حجت را در یازدهم این ماه می داند، بدین معناست که رحلت پدر بزرگوارش در روز دهم ربیع رخ داده باشد که باز هم با قول مشهور نمی سازد، ولی این سخن هم معتنابه نیست؛ زیرا همانند قول شیخ مفید در مسارالشیعة کسی به آن معتقد نیست و در برابر سخن مشهور منحصر به فرد است. این احتمال هم جدی است که وی رحلت امام را با تولدش که در هشتم یا دهم ماه ربیع الآخر بوده خلط کرده باشد.
مورد دیگری که با قول مشهور مخالفت دارد، سخن نجاشی است. وی ذیل شرح حال احمد بن عامر و به نقل از او می نویسد:
امام حسن(ع) در روز جمعه 13 محرم 260 رحلت کرد و معتمد بر او نماز خواند. (نجاشی، 1408: ج 1، 251)
این نظر هم به علت آن که هیچ قرینه و مؤیدی ندارد نمی تواند در برابر قول مشهور بایستد. معاصر وی، شیخ طوسی نیز گرچه در کتاب تهذیب قول مشهور را نقل کرده، لیکن در کتاب مصباح ذیل رویدادهای ماه ربیع الاول می نویسد:
در اول آن، هجرت پیامبر و خوابیدن امیرمؤمنان به جای آن حضرت و در چهارم آن، خروج پیامبر از غار واقع شد. در اول آن، وفات امام عسکری و انتقال امامت به قائم و در دهم آن، ماه ازدواج پیامبر با خدیجه رخ داده است. (طوسی، 1411: ج 2، 791)
از آن جا که در این کتاب، حوادث هر ماه به ترتیب روزهای آن ثبت می شود، این که پس از اشاره به حوادث روز اول و چهارم و پیش از روز دهم، از شهادت امام در روز اول سخن گفته، جای تأمل است و به احتمال قوی کلمۀ اول با هشتم خلط و اشتباه ثبت شده است، به خصوص که پس از آن به ازدواج پیامبر(ص) در روز دهم آن ماه اشاره می کند و بین اول تا دهم را حادثه ای ذکر نمی کند. در مجموع بسیار بعید است که شیخ طوسی پس از آن که از حوادث اول تا چهارم ماه ربیع سخن گفته، بار دیگر به روز اول برگردد و شهادت امام را در آن بداند و این با سبک چنین کتاب هایی سازگار نیست. ضمن این که روز اول ربیع را شروع بیماری - احتمالاً ناشی از مسمومیت - امام دانسته اند (ابن شهرآشوب، 1379: ج 4، 422).
بنابر آن چه گذشت، سخن از چهارم ربیع الاول، یا ماه ربیع الآخر، یا 13 محرم، یا اول ربیع الاول، نمی تواند در برابر قول مشهور - که برخی از همین افراد در جای دیگری آن را روایت کرده اند - برابری کند و این اقوال به دلیل ندرت و عدم مؤید و پشتوانه، پذیرفتنی نیست. آن چه دربارۀ هشتم ربیع الاول مشهور است، به عالمان و مورخان شیعه اختصاص ندارد (برای آگاهی بیشتر از قول مشهور، نک: مجلسی، 1403: ج 50، 235 - 238)، بلکه از میان عامه، کسانی چون ابن خشاب، خطیب بغدادی و صفدی، رحلت امام عسکری(ع) را در هشتم ربیع الاول 260 گزارش کرده اند (اربلی، 1421: ج 2، 921؛ خطیب بغدادی، 1417: ج 7، 378). همچنین ابن طاووس از عالمان و مورخان بسیاری که هشتم ربیع الاول را روز وفات امام عسکری(ع) دانسته اند، نام برده است (ابن طاووس، 1415: ج 3، 114).
این موضوع قابل توجه است که اختلاف در تاریخ شهادت امام عسکری(ع) نسبت به دیگر رویدادها یا وفیات بسیار کمتر و اتفاق نظر دربارۀ آن جدّی تر است، به طوری که یکی از محققان معاصر می نویسد:
اتفاقی مورخان است که رحلت امام عسکری(ع) در هشتم ربیع الاول از سال 260 اتفاق افتاده است. (جعفریان، 1377: 536)
مرحوم شوشتری در رسالۀ تواریخ النبی و الآل می نویسد:
دربارۀ وفات امام عسکری(ع) خلاف معتنابهی وجود ندارد که در هشتم ربیع الاول 260 اتفاق افتاده است. افراد زیر به این نظریه تصریح کرده اند: کلینی، نوبختی [در فرق الشیعه] مفید در ارشاد و در موالید، حمیری، ابن خشاب، طبری امامی، تلعکبری، ابن حمدان، خطیب، ابن خزیمه، نصر بن علی جهضمی، محمد بن طلحه، حافظ عبدالعزیز، شیخ در تهذیب و سهل بن زیاد، چنان که خطیب بغدادی از او نقل کرده است. (شوشتری، 1423: 45)
خلاصۀ کلام آن که نظریۀ مشهور و معتبر دربارۀ زمان شهادت امام حسن عسکری(ع) روز هشتم ربیع الاول است و اقوالی که با این سخن مخالفت دارد، درخور اعتنا نیست، به ویژه که آن نظریه ها هریک به تنهایی توانایی برابری با قول مشهور را ندارند و قرینه ای بر صحّت و ترجیح آنها در دست نیست.
بهانه ای برای بیعت دوباره با حضرت صاحب الزمان (عج)
در دعای عهد می خوانیم «انی اجدد له ... عهدا و عقدا و بیعه»؛ عهد در لفظ اتفاق میافتد، عقد پیوندی است که با قلب مستحکم می شود و بیعت، تحقق عینی و خارجی این عهد و عقد است. زیارت اربعین یادآوری واقعه و نام و حکمت قیام اباعبدالله را در خودش پوشیده دارد و زنده نگه داشتن قیام اباعبدالله در طول تاریخ تا زمان ظهور و جلوگیری از مدفون شدن این قیام در دشت کربلا پیامد آن است. در نتیجه با شکوفا شدن واقعه کربلا از مسیر زیارت و به راه افتادن آن در طول تاریخ، قیام ابا عبدالله الحسین مستعد می شود تا به قیام و خونخواهی اباعبدالله الحسین علیه السلام توسط امام عصر اتصال پیدا کند. وقتی مومنی در روز اربعین به رسم زیارت در هر کجای زمین رو به اباعبدالله می کند و زیارت اربعین را می خواند در عبارت بسیار کوتاه اما شگفتی اعلام می کند: «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّه». یا اباعبدالله توانایی و دارایی ما برای یاری دادن تو مهیاست. این سوال پیش می آید که وقتی قیام تمام شده و عاشورا به ظاهر خاتمه یافته و مردان مرد از خاندان رسول خدا در دشت کربلا مدفون شده اند، حالا چه معنی دارد که کسی اعلام کند نیروی ما برای یاری تو مهیاست؟ اعلام «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّه» در واقع با آخرین عبارات شگفت اباعبدالله الحسین قبل از شهادت پیوند دارد. آن لحظه ای که قبل از شهادت اعلام کردند که: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» آیا کسی هست که مرا یاری کند؟
همچنان که خطاب اباعبدالله به آیندگان بود، زائر نیز با خواندن عبارت «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّه» دارد به خونخواه اباعبدالله اعلام میکند که توانایی ما و نیرو و قوای ما برای یاری دادن تو مهیاست. لذا شیفتگان و شیعیان استمرار قیام اباعبدالله و تحقق خواسته اباعبدالله را در زیارت و همراهی با امام عصر علیه السلام می شناسند و یاری خودشان را متوجه خونخواهی امام زمان علیه السلام می دانند. تحقق خارجی این نیت در زمان ظهور و قیام صاحب الزمان اتفاق می افتد. حال اگر زائری بخواهد بگوید «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّه» چگونه این شعار نمود پیدا می کند؟ ظهور و تجلی این شعار در ربیع الاول اتفاق می افتد. زمانی که امامت و ولایت خونخواه اباعبدالله الحسین آغاز می شود.
شیعه در ماه ربیع الاول بلافاصله بعد از محرم و بعد از اربعین روبه خونخواه اباعبدالله الحسین مهدی فاطمه علیها السلام دارد و اعلام می کند «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّه» برای آن که این توانایی را اظهار کند و نشان بدهد در عهد بستن و انعکاس عهد آن را نشان می دهد. در ۹ ربیع شیعیان این خاندان پاک و مطهر، می بایست با امام عصر و زمان خودشان تجدید عهد کنند. لذا اگر ۹ ربیع بر مومنی بگذرد و با امام زمان خودش و حسین زمان خودش تجدید عهد نکرده باشد، نه ربیع را درک کرده و نه به عنوان زائر اباعبدالله حق مطلب را به جا آورده است. لذا این اتفاق زیبا با تجدید عهد آغاز می شود.
عهد باید در عالم خارج تحقق عینی پیدا کند. آن چه عهد و دست دادن و بیعت کردن را پشتیبانی می کند قلب انسان مومن است. در دعای عهد می خوانیم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً». عهد در لفظ اتفاق می افتد. عقد، گره و پیوندی است که با جان و قلب استحکام پیدا می کند، اما بیعت آن عهد و عقد را در فضای خارجی ظاهر می کند. یعنی مومن از مسیر عهد و عقد و بیعت مهیا می شود تا با جان و مال و دارایی و اعتبار خودش امامش را حمایت کند. بیعت از بیع به معنی خرید و فروش می آید. با تمام دارایی اش حمایت از امامش را اعلام میکند. پس ۹ ربیع هم زمان تجدید عهد است و هم ماه مهیا شدن برای مستحکم ساختن این پیوند با عقل و قلب است. با تمام دارایی هایش مهیا می شود در بیعت با امام وارد بشود تا زمانی که امام از او خواست در میدان وارد شود.
شاید از همین رو بوده که از گذشته های دور مومنان خودشان را مکلف می دانستند تا چیزی، خنجری، شمشیر یا مرکبی را نگهداری کنند و هر لحظه منتظر باشند تا اگر امام زمان شان از آنان خواست وارد بشوند. هم برای خونخواهی اباعبدالله الحسین و هم برای تأسیس دولت کریمه امام زمان که منظور نظر اباعبدالله الحسین بود و همچنین مرتفع ساختن کفر و شرک و نفاق از پهنه هستی. لذا می بینیم در سنت مومنانه ما مفهومی به نام مرابطه با امام عصر و زمان را داریم. تعریفی که از مرابطه می کنم چیزی نیست جز انتظاری آگاهانه و حرکت همراه با شعور و آگاهی تمام که طی آن انسان منتظر ارتباط خودش را با امام عصر و زمان خودش شکوفا می کند.
در معنایی که از کلمه رباط آمده به این اشاره دارند: جایی که اسبی را میبندند یا نقطهای که مرزبانان در آنجا مستقر میشوند. اما در اصطلاح رباط و مرابطه به مرزداری، مرزبانی و اقامت گزیدن در مرز در اطراف کشور و دیدبانی همراه با آگاهی از احوال دشمن همراه با آمادگی تمام برای مقابله با دشمنان تعریف شده. لذا به عقیده من تعریف مرابطه مرزبانی مومنانه منتظران است. امام محمد باقر علیه السلام در بیان و تفسیر آیه مبارکه: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا» فرمودند که اصْبِرُوا یعنی صبر کنید، صَابِرُوا یعنی بر انجام واجبات الهی صابر باشید و رَابِطُوا یعنی در برابر دشمنان آماده باشید برای امام تان آن که منتظر او هستید. صاحب مجمع البیان در ذیل همین آیه می فرمایند رَابِطُوا یعنی در مرزها اقامت گزینید و زبان تان را مهیا نگه دارید و مستعد و آماده مبارزه و مجاهده با دشمنان تان باشید.
از این جاست که عرض می کنم عهد یک لفظ ساده نیست. عهد بستن و بیعت کردن وقتی همه معنی خودش را آغاز می کند که منجر به مرابطه بشود. مرابطه یعنی مرزبانی. سرزمین های مومنان و شیعیان و مستضعفان و مسلمانان لایه لایه مرز دارد. مرزی خاکی دارد که سربازانی از آن حفاظت میکنند. جغرافیای فرهنگی دارد که مرزهای مخصوص خودش را می خواهد و مرزهایی جغرافیایی و اعتقادی دارد که مرزبانان مخصوص خودش را می خواهد. از این جاست که عرض می کنم این مرابطه و مرزبانی اشاره دارد به تمامی ساکنان یک سرزمین شیعی اعم از سرباز و نظامی یا معلم و سخنران و نویسنده و عالم و فاضل و یا صاحب سایر حرفه ها که بود و عمل شان به حفاظت از جغرافیای فکری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و خاکی مومنان منجر میشود.
در گذشته و امروز وقتی احساس می کنند که دشمن دارد حمله می کند در یک جایی مستقر میشوند و تا مرتفع شدن خطر نوعی آمادگی و آماده باش اعلام میکنند. این مرابطه از گذشته ظرف زمانی هم با خودش داشته است. تا جایی که کمترین مدت برای آن که ثبات و مرابطه صدق پیدا کند ۳ روز بوده و اگر سرباز یا نگهبانی بیشتر از ۴۰ روز در قرارگاهی در حال آمادگی می مانده، حیثیت جهادی پیدا می کرده و از او به عنوان مجاهد یاد می کردند. در مباحث فکری فرهنگی ما کلام زیبایی داریم از امام محمد باقر علیه السلام که سوال می کنند از ابوعبدالله جوفی که در نزد شما مرابطه چند روز است؟ می گوید آماده باش و مرابطه برای ما روزهای معینی دارد و چهل روز است. اما امام میفرمایند که درباره ما و نزد ما مرابطه تا آخر روزگار است. سپس توضیح می دهند که هر کس مرکبی را برای یاری ما آماده کند تا آن زمان که مرکب نزد اوست به اندازه وزن آن مرکب یا دو وزن آن مرکب نزد خدا پاداش می گیرد و هرکس اسلحه ای برای ما نگه دارد تا زمانی که اسلحه پیش اوست هم وزن آن پاداش می گیرد.
ابن بطوطه، این سیاح مشهور جهان اسلام ذکر می کند که وقتی من از شهر حله می گذشتم در این شهر مسجدی به نام مسجد صاحب الزمان علیه السلام بود که هر روز مردم قبل از نماز مغرب و عشا می آمدند اسبی را زین می کردند و پشت سر او راه می افتادند و شعار می دادند و اعلام می کردند ما آماده ایم. حتی در بیهق یا همان سبزوار امروز مرسوم بوده که در عصر جمعه مومنان اسبی را در دروازه شهر مهیا میکردند و به این وسیله اظهار می کردند ما منتظر امام هستیم. این کار در ظاهر شعاری است، اما در باطن باید اتفاقاتی را با خود داشته باشد.
کلام زیبایی را از امام صادق داریم که هر یک از شما باید برای خروج حضرت صاحب الزمان سلاحی را مهیا کند هر چند به اندازه یک تیر باشد و اگر نیت داشته باشد که با نگهداری این تیر میخواهد امامش را یاری بدهد امید است که آن قدر عمرش طولانی بشود تا امام را درک کند. اما از همه زیباتر و کامل تر کلام امام موسی بن جعفر علیه السلام که می فرمایند هر کس اسب یا مرکبی را به انتظار ما نگه دارد و به سبب نگهداری آن مرکب دشمنان ما خشمگین بشوند و او شیعه ما باشد، خداوند روزی او را فراخ می کند و به او شرح صدر می دهد و به آرزوهایش می رساند و او را یاری می دهد در این که به خواسته هایش برسد.
سخنم به موضوع عهد و عقد به عنوان سنت ویژه در ماه ربیع معطوف بود که ماه سرزندگی است. ربیع یک صورت ظاهری و یک صورت باطنی دارد. صورت باطنی ربیع و انعقاد عهد و بیعت با امام عصر به عبارتی نسبت یافتن با حضرت صاحب الزمان علیه السلام است. این نسبت در مرابطه شکوفایی پیدا می کند. وقتی فردی از مسیر مهیا شدن برای یاری امام روزگار خودش را سامان می دهد و مناسبات خودش را با امام زمان علیه السلام و امام عصر و زمان تنظیم می کند از آن جا که امام زمان مظهر اسم حی خداوند متعال است، هرکس با مظهر اسم حی خداوند متعال نسبت پیدا بکند شکوفایی بلکه ماندگاری پیدا می کند. یعنی مرگ را پس می زند و نوعی بی مرگی را تجربه می کند. نسبت یافتن با مظهر اسم حی یعنی نسبت یافتن با شخصی که بی مرگی را نصیب آدم می کند.
بهار در طبیعت وقتی آغاز می شود که کوه و جنگل و دریا و درخت با مظهر اسم حی نسبت پیدا می کند و سرزندگی پیدا می کند. در عالم معنا مظهر حقیقی اسم حی امام عصر و زمان است. دل های مرده در نسبتی که با امام پیدا می کنند زنده می شوند. احیای ارض و احیای جان و احیای قلوب و انسان ها اتفاق می افتد. وقتی درباره مقام انسان منتظر به روایات مراجعه میکنیم میبینیم که در آن جا بیان شده انتظار عالی ترین نمود عبادت است. هم افضل اعمال و هم افضل عبادات است. کسی که در انتظار حقیقی به سر می برد مثل این است که همین الان پیش روی امام دارد می جنگد یا در خیمه امام قرار گرفته است.
در روایات رسیده از ائمه می خوانیم که اگر کسی هر روز صبح تا ۴۰ روز با امام تجدید عهد کند و دعای عهد بخواند این فرد می تواند امید داشته باشد تا امام خودش را ببیند. نمی میرد تا امام خودش را ببیند. یا آن که وقتی کسی در حال انتظار بمیرد می تواند امید داشته باشد که در زمان ظهور امام عصر علیه السلام در زمره رجعت کنندگان قرار بگیرد. در دعای عهد می خوانیم: «اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی» بالای سر قبر مومن میآیند و خطاب میکنند که امام تو ظهور کرده است اگر می خواهی برای یاری اش حضور داشته باشی برخیز! اشاره کردم که نوعی ماندگاری و حیات اتفاق می افتد. حیات قلوب در نسبت با امام زمان و حیات دوباره جسم در زمان رجعت و یاری دادن امام و همراه شدن در قیامی که به خونخواهی اباعبدالله و تأسیس دولت کریمه امام زمان علیه السلام می انجامد. این مرابطه جمعی نیست بلکه جمعی و فردی است. هر سازمانی و هر نهادی و هر جامعه ای می تواند در هر زمانی نوعی مرابطه داشته باشد. اگر مرابطه و آماده باش به عنوان استراتژی یک جامعه مومن تعریف بشود آن موقع معلوم می شود که هر سازمان و نهادی چگونه باید ایجاد آمادگی لازم کند تا از مومنان محافظت کند و هر آن اگر واقعه شریف ظهور اتفاق افتاد آن سیستم و جامعه را به عنوان منتظر بشناسند و در زمره معاندان و منکران شناسایی اش نکنند.
سه نشانه و علامت امام حسن از وجود مقدس امام زمان
امام حسن عسکری (ع) قبل از شهادت خود سه نشانه و علامت را برای یار دیرینه خود ابوالادیان بیان میکند که هرکس هنگام شهادتش آن نشانه ها را داشته باشد او امام و جانشین وی خواهد بود.
- کسی که بر پیکر امام نماز بخواند.
- کسی که جواب نامه ها را از ابوالادیان طلب کند.
- کسی که از اموال وهمیان خبر دهد.
شیخ ابوعبدالله محمدبن هبه الله طرابلسی در کتاب فرج کبیرش نقل کرده و به سند خود از ابی الادیان که یکی از چاکران حضرت امام (ع) بود، روایت کرده که او گفت: به خدمت حضرت امام عسکری (ع) شتافتم. آن حضرت را ناتوان و بیمار یافتم. آن جناب چند نامه ای نوشته و به من داد و فرمود که این ها را به مداین برسان و به فلان و فلان از دوستان ما بسپار، و بدان که بعد از پانزده روز دیگر به این بلده خواهی رسید و آواز نوحه از خانه خواهی شنید و مرا در غسل گاه خواهی دید. ابوالادیان می گوید: گفتم ای مولای من! چون این واقعه روی دهد، حجت خدا و راهنمای ما که خواهد بود؟ فرمود: «آن کسی که جواب نامه های مرا از تو طلب کند.» گفتم: زیاده از این هم نشانی بفرمایید. فرمود: «آن شخصی که بر من نماز گزارد، او حجت خدا و امام و راهنما و قائم به امر است بعد از من.» پس نشانی زیاده بر آن از آن حضرت طلب نمودم، فرمود: «آن شخصی که خبر دهد به آنچه در همیان است.» پس هیبت آن حضرت مرا مانع شد که بپرسم که چه همیان و کدام همیان و چه چیز است در همیان...
پس از سامرا بیرون آمده، نامه ها را به مداین رساندم و جواب آنها را گرفته و بازگشتم. روز پانزدهم بود که داخل سامرا شدم بر وجهی که آن حضرت به اعجاز آن خبر داده بود، آواز نوحه از خانه آن حضرت شنیدم و نعش آن امام بزرگوار را در غسل گاه دیدم. برادرش، جعفر، را بر در خانه آن حضرت دیدم که مردم دورش جمع شده بودند و او را تعزیت می نمودندوجانشینی اورا تبریک !!! با خود گفتم که اگر امام بعد از حضرت امام حسن عسکری (ع) او باشد، پس امر امامت باطل خواهد بود، زیرا می دانستم که شراب می آشامد و طنبور می زند و قمار می بازد. پس او را تعزیت نمودم. هیچ چیزی از من نپرسید و جواب نامه را نطلبید. بعد از آن عقید خادم بیرون آمد و خطاب به جعفر گفت: ای خواجه! برادرت را کفن کردند، برخیز و بر او نماز بگزار. جعفر برخاست و داخل آن خانه شد و شیعیان گریان وارد خانه شدند. در آن حال امام (ع) را کفن کرده بودند. جعفر پیش رفت که نماز بگزارد. با خود گفتم: عجبا! اگر امام مردم بیدین بشود، معلوم میشود که همواره دین از اول سست بوده است!!! من هم دنبال جعفر به راه افتادم تا ببینم جریان به کجا منتهی میشود!
کنار جنازه امام عسکری (ع) رسیدیم، جعفر پیش ایستاده و همراهان پشت سرش، با خود گفتم: دیگر کار از کار گذشت.
جعفر چون قصد آن کرد که تکبیر بگوید، ناگهان پرده سفیدی که در حجره آویزان بود بلند شد، دیدم کودکی نورانی پیدا شد گندمگون و مجعد موی (صلوات الله علیه) و ردای جعفررا گرفته و کشید، و فرمود: «ای عمو! دور شو که من به نماز گزاردن بر پدر خود از تو سزاوارترم.» جعفر رنگ پریده کنار رفت ونمیدانست چه بگوید وشوکه شده بود و آن برگزیده خداوند غفار بر پدر عالی مقدارش نماز گزارد. و امام عسکری (ع) را در کنار مرقد پدر بزرگوارش، امام علی نقی (ع)، دفن کردند. سپس آن کودک خردسال و آن ولی ایزد متعال به من خطاب کرد که: «ای بصری! جوابهای نامه ها را بیاور.» جوابها را به او تقدیم کردم ایشان رفتند به حجره و با خود گفتم: حمد و سپاس خدا را که دو علامت از علاماتی که امام عسکری(ع) به من فرموده بودند، ظاهر شد، فقط علامت همیان مانده است !! نزد جعفر آمدم و گفتم : این طفل که بود؟ گفت: من اصلا چنین کودکی را ندیدهام و نمی شناسم!!!
آنچه از همه شگفتی آورتر بود این که آنها با کودکی پنج ساله روبه رو بودند که می گفت جانشین امام عسکری (ع) است. امامت در دوران کودکی فقط مختص امام زمان (عج) نبود بلکه امامان دیگری همچون امام جواد (ع) هم این شرایط را دارا بودند اما شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی(عج) این روند را به گونه ای دیگر رقم زد، و تردیدهای شکننده ای را در ذهن شیعه پدید آورد. ایشان نه فقط در سن و سالی کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه به خاطر مصالحی ولادتش نیز پنهانی بود و تا زمان امامت ایشان جز اندکی جمال دل آرای او را ندیده بودند.
پس میبینیم که امام حسن عسکری (ع) بی جهت نشانه دانش وآگاهی زیاد را برای فرزندش انتخاب نکرده بود چون فقط از این طریق مردم می توانستند گفته کودک 5 ساله را باور کنند و این نشانه هایی بود که کسی جز امام دارای آن نبود.
همان گونه که یاد شد پیش از آن با هدایت های پیوسته پیامبر و ائمه نور: شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که، خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیت های ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و فقط از طرف اوست که امام بر جامعه نصب می گردد و نیز این که این قابلیت هیچ گونه ارتباطی به کمی و یا زیادی سن و سال ندارد جالب این که این گونه پیشوایی پیش از آن نیز، هم در بین ائمه و هم در زنجیرة پیامبران دارای سابقه بود.
گفتنی است، روز پس از شهادت امام حسن عسکری را به عنوان روز یادآوری و بزرگداشتی برای مقام امام حیّ و حاضر خود جشن می گیریم تا گونه ای خاکساری و سپاس باشد به درگاه خداوند متعال به پاس نعمت بزرگ امامت، واسطه فیض رحمت و روح جهان هستی و شایسته است که در این روز برای سلامتی امام زمان علیه السلام و تعجیل در فرج ایشان دعا کنیم و با امام خود تجدید بیعتی داشته باشیم در اعتلای اسلام و عمل به وظایف مسلمانیمان .
حضرت مهدی (عج) در کلام ائمه علیه السّلام
از طرف ائمه علیه السّلام راجع به حضرت مهدی (عج) احادیث فراوانی به ما رسیده است که ما در اینجا برای هر یک از ائمه راجع به حضرت مهدی (عج) (از صدها حدیثی که در مباحث مختلف مهدویت وارد شده است) به یک حدیث اکتفا می کنیم.
1- حضرت علی علیه السّلام می فرمایند:
قائم ما غیبت طولانی خواهد داشت، شیعیان را چنان می بینم که برای پیدا کردن او دشت و دمن را زیر پا گذارده ولی او را پیدا نکنند، بدانید آنها که در غیبت وی در دین خویش ثابت بمانند و در طول مدّت غیبتش منکر وی نشوند روز قیامت با من خواهند بود. [ شيخ صدوق قدس سرّه/ كمال الدين و تمام النعمة/ ص 303.]
2- امام حسن علیه السّلام می فرمایند:
مگر نمی دانید که هیچ یک از ما ائمه نیست جز اینکه بیعت با سلطان و گردنکش زمانش را بر گردن دارد. جز آن قائمی که عیسی بن مریم پشت سرش به نماز می ایستد و خداوند متعال تولّدش را مخفی می دارد، وجودش را غایب می فرماید تا هنگام خروج بیعت هیچ کسی بر گردنش نباشد و او نهمین فرزند برادرم حسین است. خداوند عمرش را در غیبتش طولانی می کند پس او را به قدرت خود در صورت جوانی کمتر از 40 سال ظاهر کند تا بدانند خدا بر هر چیز قادر است. [شيخ حرّ عاملى/ اثبات الهداة/ ج 5/ ص 155.]
3- امام حسین علیه السّلام می فرمایند:
در نهمین فرزند من سنّتی از یوسف و سنّتی از موسی است و او قائم اهل بیت است که خداوند امر او را در یک شب اصلاح می فرماید. [كمال الدين و تمام النعمة/ ص 317.]
4- امام سجّاد علیه السّلام می فرمایند:
در قائم ما چند سنّت از سنتهای انبیا هست از آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، ایوب و محمّد.
امّا از آدم و نوح طول عمر است و امّا از ابراهیم ولادت پنهانی است و امّا از موسی ترس و غیبت است و امّا از عیسی اختلاف آرای مردم پس از اوست و امّا از ایوب گشایش و فرج بعد از امتحان الهی است و امّا از محمّد خروج با شمشیر است. [كمال الدين/ ص 322.]
5- امام باقر علیه السّلام می فرمایند:
هنگامی که اوضاع روزگار دگرگون شود و مردم گویند قائم مرده یا هلاک شده است یا بگویند به کدام بیابان رفته و آنها که خواستار نابودی او هستند می گویند کسی که استخوانهایش پوسیده شده چگونه ظهور خواهد کرد؟ شما به ظهور او امیدوار باشید و چون بشنوید که ظهور کرده است به سوی او بشتابید ولو با خزیدن از روی برف باشد. [كمال الدين/ ص 326.]
6- امام صادق علیه السّلام می فرمایند:
روش غیبتی که در پیامبران بود با همه آن خصوصیات دربارۀقائم ما اهل بیت جاری گردد و او فرزند پسرم موسی است و او پسر خاتون کنیزان است غیبتی کند که اهل باطل در آن به شگفت افتند پس خداوند او را ظاهر نماید و شرق و غرب زمین را به دست او فتح کند. [كمال الدين/ ص 345.]
7- امام کاظم علیه السّلام می فرمایند:
آن قائمی که زمین را از دشمنان خدا پاک و از عدل و داد پر نماید چنانچه از ظلم پر شده بود او پنجمین فرزند من است و او را غیبتی طولانی است. [كمال الدين/ ص 361.]
8- امام رضا علیه السّلام می فرمایند:
قائم ما کسی است که چون خروج کند در سن پیران و سیمای جوانان است او چهارمین فرزند من است و خداوند زمین را به دست او از عدل و داد پر کند چنانچه از ظلم و ستم پر شده باشد. [كمال الدين/ ص 376.]
9- امام جواد علیه السّلام می فرمایند:
قائم ما همان مهدی است، او کسی است که واجب است در زمان غیبتش انتظار کشیده شود و هنگامی که ظهور کرد واجب است اطاعت نمودن از او و او سوّمین از فرزندان من است. [كمال الدين/ ص 377.]
10- امام هادی علیه السّلام:
عبد العظیم حسنی به امام هادی علیه السّلام عرض کرد پس از شما چه کسی مولای من است، حضرت فرمود پس از من فرزندم حسن سپس فرمودند مردم نسبت به جانشین پس از او چگونه اند؟ عبد العظیم عرض کرد برای چه ای مولای من؟ حضرت فرمود: برای اینکه شخص وی دیده نشود و حرام است که او را به اسمش یاد کنند تا اینکه خروج کند و زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از ظلم و ستم شده باشد. [ كمال الدين/ ص 380.]
11- امام عسگری علیه السّلام می فرمایند:
شما مردم را چنان می بینم که بعد از من دربارۀجانشینم اختلاف پیدا می کنید، آگاه باشید کسی که معتقد به امامت امامان بعد از پیغمبر باشد ولی فرزند مرا انکار کند مانند آن است که تمام پیامبران را باور دارد ولی نبوّت پیامبر خاتم صلّی اللّه علیه و اله را منکر شود، در واقع این شخص همه پیامبران را منکر شده است زیرا اطاعت آخرین نفر ما اطاعت اوّلین نفر ماست و هرکس اوّلین معصوم ما را منکر شود آخرین نفر ما را منکر شده است. [على دوانى/ ترجمه و نگارش« مهدى موعود»/ ص 391.]
اطعام و شادمانی در روز نهم ماه ربیع الاول
مستحب است در این روز اطعام برادران مؤمن و خوشنود گردانیدن ایشان و توسعه دادن در نفقه و پوشیدن جامههاى نو و شکر و عبادت حق تعالى کردن و این روز روز برطرف شدن غمها است و روز بسیار شریفى است و چون روز هشتم ماه وفات امام حسن عسکرى علیه السلام بوده این روز روز اول امامت حضرت صاحب الزمان ارواح العالمین فداه و سبب مزید شرافتش خواهد بود
انفاق در روز نهم ماه ربیع الاول
روز نهم روز عید بزرگ و روز عید بقر است و از براى آن شرح بزرگى است که در جاى خود ذکر شده و روایتى نقل شده که هر که در این روز چیزى انفاق کند گناهانش آمرزیده شود.
* انتظار ظهور حضرت قائم(عج)
بر اساس تعالیم اسلامى یکى از وظایف مهم هر مسلمان، انتظار ظهور حضرت قائم(عج) است؛ انتظار تحقق وعده الهى بر حاکمیت صالحان و تشکیل دولت اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است. اما آیا هیچ مىدانید که پاداش این انتظار چیست و چه ثمرى براى منتظران دارد؟
امام صادق(علیه السلام) در روایت زیر به این پرسش پاسخ مىدهند:
«الا اخبرکم بما لا یقبلالله عزوجل من العباد عملا الا به؟ فقلت: بلى. فقال: شهادة ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده [و رسوله] و الاقرار بما امرالله، و الولایة لنا، و البراءة من اعدائنا - یعنی الائمة خاصة - و التسلیم لهم، و الورع و الاجتهاد و الطمانینة، و الانتظار للقائم - علیهالسلام - ثم قال: ان لنا دولة یجیىء الله بها اذا شاء. ثم قال: من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق، و هو منتظر، فان مات و قام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه، فجدوا وانتظروا، هنیئا لکم ایتها العصابة المرحومة.(1)
سپس [امام] فرمود: براى ما دولتى است که هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مىسازد. آنگاه [امام] فرمود: هر کس دوست مىدارد از یاران حضرت قائم(عج) باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکارى و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالى که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم(عج)، بپا خیزد، پاداش او همچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] اى گروه مشمول رحمت خداوند! آیا شما را خبر ندهم به آنچه که خداى صاحب عزت و جلال، هیچ عملى را که جز به آن عمل، از بندگان نمىپذیرد؟ گفتم: بله. فرمود: گواهى دادن به این که هیچ شایسته پرستشى جز خداوند نیست و این که محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده او است، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزارى از دشمنانمان - یعنى خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکارى و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم(عج).
منابع:
https://hawzah.net/fa/Article/View/97287
https://hawzah.net/fa/Article/View/98526
https://www.mojnews.com
https://hawzah.net/fa/goharenab/View/47651