0

اعدام در اسلام

 
aftabm
aftabm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 25059
محل سکونت : اصفهان

اعدام در اسلام

اعدام در اسلام

 

اِعدام:در لعت

اعدام از ریشه ع ـ د ـ م در لغت به معناى از بین بردن، کشتن و نیز هلاک کردن آمده است[ترتیب العین، ص 521 ، عدم؛ لغت نامه، ج 2، ص 2507، اعدام.] و در اصطلاح فقه و حقوق عبارت است از مجازات مرگ براى ارتکاب جرمهایى خاص که از سوى دادگاه یا مراجع دیگر صادر مى‌شود.[اصطلاحات و عناوین جزایى، ص 58 ؛ المصطلحات الفقهیة والقانونیه، ص 60 ] این مجازات با به دار آویختن، به صلیب کشیدن و تیرباران کردن مجرم یا روشهایى دیگر به اجرا در مى‌آید. اعدام در علم کلام به معناى خارج کردن شئ از دایره وجود[6]، پراکنده ساختن یا تخریب عالم است[7] که خارج از اصطلاح فقه و حقوق است. از اعدام با واژه‌ها و تعبیرهاى قتل = کشتن (نساء/4،89 ، 157؛ مائده/5 ، 33؛ انعام/6 ، 151؛ اسراء/17،22)، صلب = دار آویختن (نساء/4، 157؛ مائده/5 ، 33؛ اعراف/7، 123؛ یوسف/12، 41)، رجم = سنگسار کردن (هود/11، 91؛ کهف/18، 20؛ مریم/19، 46؛ شعراء/26، 116)، حرق = سوزاندن (انبیاء/21، 68 ؛ عنکبوت/29، 24؛ بروج/85 ، 5) و قصاص نفس (بقره/2،179؛ مائده/5 ، 45) یاد شده است.
پیشینه اعدام:
مجازات اعدام پیشینه‌اى بسیار طولانى در میان ملتهاى گذشته دارد، به‌گونه‌اى که مى‌توان سابقه آن را با پدید آمدن زندگى اجتماعى بشر همزمان دانست؛ لیکن در هر دوره یا منطقه‌اى که از وجود حاکمیت و قانون محروم بوده‌اند مجازاتها از جمله اعدام، بیشتر به صورت انتقام فردى و به وسیله جنگهاى تن به تن و طایفه‌اى اعمال مى‌شده است، به‌گونه‌اى که گاه در برابر کشته شدن یک نفر از یک قبیله، دهها نفر از قبیله قاتل کشته مى‌شدند و چه بسا این امر به کشمکش در سالهاى متمادى منجر مى‌شد؛ ولى در هر دوره یا منطقه که از وجود حاکمیت و قانون بهره‌مند بوده‌اند مجازاتها تقریباً به صورت قانونمند بوده و از روشهاى متعادل‌ترى بهره مى‌جسته‌اند.
یکى از قدیمى‌ترین قوانینى که بشر به ثبت رسانده و مجازات اعدام در آن قانونمند بوده قانون حمورابى در 2000 سال پیش از میلاد است. در این قانون، جرایمى مانند شهادت دروغى که به قتل انسانى بینجامد، تحریک بردگان به فرار یا مخفى کردن آنان، سرقت بچه، سرقت از منزل شاه یا معبد، راهزنى، زنا با زنان شوهردار و ... مجازات اعدام در پى داشته است. قانون آشورى از دیگر قوانین پیش از میلاد است که در آن براى برخى جرمها از جمله سرقت، مجازات اعدام در نظر گرفته شده بود. گاه نیز متهم را با داورى خدایان، کیفر مى‌دادند یا گناهکار را پا بسته در آب مى‌انداختند] در ایران قدیم نیز کیفر اعدام رایج بود؛ هخامنشیان براى جرمهایى خاص مانند خیانت به وطن، هتک ناموس، لواط و تجاوز به حرمت کاخ شاهى مجازات مرگ را در نظر گرفته بودند.[ ساسانیان نیز براى برخى جرایم به ویژه جرایمى که ضدّ پادشاه یا حکومت صورت مى‌گرفت مجازات اعدام توأم با شکنجه بدنى همچون بریدن گوش، بینى و زبان را اعمال مى‌کردند
افزون بر وجود اعدام در آیینهاى غیر الهى این مجازات در شرایع الهى همچون یهودیت، مسیحیت و آیین زرتشت نیز معمول بوده است. در میان یهودیان جرمهایى مانند عبادت دیگر خدایان، آدم ربایى[، لعنت کردن پدر و مادر[20: 10]، کار کردن در روز شنبه[کتاب مقدس، خروج،، زن، لواط، آمیزش با حیوانات و قتل عمد مجازات اعدام در پى داشته است. در انجیل جز براى ارتداد که کیفر اعدام را به دنبال داشته[بررسى تطبیقى مجازات اعدام، ص 40.]، جرمهاى دیگرى که چنین مجازاتى داشته باشد به چشم نمى‌خورد.
در دین زرتشت نیز جرمهایى مانند ترک ازدواج، دفن میت بدون دانستن احکام مربوط به آن[بررسى تطبیقى مجازات اعدام، ص 43.] و ... موجب اعدام بوده است.

اعدام در اسلام


اسلام مانند دیگر شرایع الهی اعدام مجرمان را در مواردی خاص جایز و گاهی واجب شمرده است، ضمن این‌که اعدام انسانها را بدون این‌که مرتکب جرم و فسادی در زمین شده باشند حرام وگناهی عظیم می‌داند.

۱ - جرمهای مستحق اعدام در اسلام

جرمهای مستحق اعدام در اسلام عبارت است از:

۱.۱ - قتل نفس محترم

مجازات کسی که نفس محترمی را بکشد اعدام است: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ القِصاصُ فِی القَتلَی» [۱][۲]افزون بر آیات مذکور، آیات دیگری نیز‌ به‌طور خاص یا بر وجه عموم، بر جواز اعدام قاتل نفس محترم دلالت دارد؛ از جمله آیاتی که ولیّ مقتول را بر جان قاتل، مسلط دانسته است: «مَن قُتِلَ مَظلومًا فَقَد جَعَلنا لِوَلیِّهِ سُلطنًا»، [۳]
آیاتی که مقابله به مثل را جایز شمرده است: «فَمَنِ اعتَدی عَلَیکُم فاعتَدوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدی عَلَیکُم»، [۴][۵][۶]
مفهوم آیاتی که دلالت بر حرمت قتل انسانهایی دارد که مرتکب قتل نشده‌اند: «مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَیرِ نَفس اَو فَساد فِی الاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا» [۷]
و آیاتی که کشتن انسانها را به حق ، از حکم کلی حرمت قتل نفس محترم استثنا کرده است: «لا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتی حَرَّمَ‌اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ» [۸][۹]
از نظر اسلام در جواز اعدام قاتل برابری قاتل و مقتول در حریت و رقیّت و زن و مرد بودن شرط است: «الحُرُّ بِالحُرِّ والعَبدُ بِالعَبدِ والاُنثی بِالاُنثی» [۱۰]
و اعدام قاتل واجب نبوده، بلکه حقی است که خداوند برای اولیای مقتول قرار داده است، از این‌رو اگر آنان مایل باشند می‌توانند از اعدام قاتل در برابر دریافت دیه یا بدون گرفتن آن صرف نظر کنند: «فَمَن عُفِیَ لَهُ مِن اَخیهِ شَیءٌ فَاتِّباعٌ بِالمَعروفِ واَداءٌ اِلَیهِ بِاِحسن» [۱۱]
و این حکم تخفیفی از جانب خداست: «ذلِکَ تَخفیفٌ مِن رَبِّکُم ورَحمَةٌ» [۱۲]
و قرآن به طرفین هشدار می‌دهد که پس از اعدام قاتل یا بخشش او هیچ‌یک حق تعرض به دیگری را ندارند: «فَمَنِ اعتَدی بَعدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ اَلیم» [۱۳]


۱.۲ - محاربه و افساد در زمین

یکی از مجازاتهای محارب و مفسد فی الارض در اسلام، اعدام و به صلیب کشیدن اوست: «اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّعَ اَیدیهِم واَرجُلُهُم مِن خِلف اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ» [۱۴]
در این آیه ، افزون بر اعدام (قتل)، قطع دست و پا و تبعید نیز برای محارب و مفسد فی الارض آمده است که برخی، امام و حاکم اسلامی را مخیّر بین انتخاب یکی از این مجازاتها می‌دانند؛ [۱۵][۱۶]اما بسیاری تفاوت مجازاتها را در آیه به تناسب نوع جرم دانسته و گفته‌اند: اعدام برای محارب و مفسدی است که دست به قتل زده باشد و اعدام و تصلیب برای کسی است که افزون بر قتل، سرقتی نیز انجام داده باشد و قطع دست و پا برای فردی است که تنها سرقت کرده و اگر تنها اقدام به راه‌بندان و ایجاد ترس کرده باشد مجازاتش تبعید است. [۱۷][۱۸]در صورتی که محارب و مفسد فی الارض دستگیر و جرم او نزد حاکم اسلامی یا قاضی ثابت شود اجرای این مجازاتها مطلقاً واجب است؛ خواه مجرم توبه کند یا نه؛ اما در صورتی که قبل از دستگیری توبه کند مجازات او ساقط می‌شود: «اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن قَبلِ اَن تَقدِروا عَلَیهِم فَاعلَموا اَنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم» [۱۹]


۱.۳ - ارتداد

ارتداد از اسلام از جرمهایی است که مجازات اعدام را در پی دارد. مستند این حکم روایات متعددی است که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) [۲۰][۲۱]
و اهل بیت (علیهم‌السلام) [۲۲]
وارد شده است. آیه ۵۴ بقره [۲۳]
نیز بر وجود این مجازات در شریعت موسی (علیه‌السلام) اشاره دارد؛ همچنین قرآن کریم حکم دستگیری و اعدام گروهی از منافقان را در صورتی که هجرت نکرده و از صف کافران جدا نشوند صادر کرده است: «فَما لَکُم فِی المُنفِقینَ فِئَتَینِ... وَدّوا لَو تَکفُرونَ کَما کَفَروا فَتَکونونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذوا مِنهُم اَولِیاءَ حَتّی یُهاجِروا فی سَبیلِ اللّهِ فَاِن تَوَلَّوا فَخُذوهُم واقتُلوهُم حَیثُ وجَدتُّموهُم» [۲۴]برخی از مفسران [۲۵]و فقهای اسلامی [۲۶]
چنین مجازاتی را به جهت ارتداد این گروه دانسته‌اند. شأن نزول آیات مذکور نیز که حکایت از آمدن این عده به مدینه و پذیرش اسلام از سوی آنان و سپس بازگشت به کفر و بت‌پرستی دارد [۲۷]
، این معنا را تأیید می‌کند؛ همچنین عده‌ای از مفسران، قتل مرتد را از موارد قتل به حق دانسته‌اند که قرآن در آیاتی آن را از حکم کلی حرمت قتل نفس ، استثنا کرده است. [۲۸][۲۹][۳۰]
[۳۱]به عقیده اهل سنت توبه مرتد مطلقا پذیرفته است و اعدام او ساقط می‌گردد؛ [۳۲]اما امامیه معتقدند توبه مرتد ملّی پذیرفته است؛ لیکن از مرتد فطری در صورتی که مرد باشد، پذیرفته نیست و باید اعدام گردد. [۳۳]


۱.۴ - مبارزه با نظام اسلامی

از نظر اسلام، مجازات شایعه‌سازی به قصد ضربه زدن به اساس نظام اسلامی ، خیانت به آن و همکاری با دشمن ، اعدام است: «لَئِن لَم یَنتَهِ المُنفِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ والمُرجِفونَ فِی المَدینَةِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لا یُجاوِرونَکَ فیها اِلاّ قَلیلا مَلعونینَ اَینَما ثُقِفوا اُخِذوا وقُتِّلوا تَقتیلا» [۳۴]
به نظر مفسران، این افراد، منافقانی بودند که با پخش شایعاتی، مانند این‌که لشکر قریش در فلان موضع است و قصد تهاجم به مدینه را دارد یا لشکریان اسلام کشته شده‌اند یا لشکر اسلام شکست خورده است [۳۵]
درصدد ضربه زدن به نظام نو پای اسلامی بودند. برخی نیز گفته‌اند: اینان کسانی بودند که با هدف ایجاد فتنه و آشوب ، اقدام به نشر خبرهای دروغ می‌کردند؛ [۳۶]
همچنین برخی مفسران [۳۷]مقصود از منافقانی را که در آیات ۸۸-۸۹ نساء [۳۸]حکم دستگیری و اعدام آنان صادر شده است افرادی دانسته‌اند که در پی جاسوسی به نفع دشمن و همکاری با آنان بوده‌اند، افزون بر این، قرآن در آیه ۹۱ نساء [۳۹]
به گروه دیگری از منافقان اشاره کرده که با ایجاد رابطه و همکاری با مشرکان در صدد تأمین امنیت خود از ناحیه هر دو گروه (مشرکان و مسلمانان) بودند.

۱.۴.۱ - شأن نزول

قرآن به مسلمانان دستور می‌دهد که اگر اینان از تعرض به شما دست برنداشتند و تسلیم شما نشدند و از آزار شما باز نایستادند آنان را هر کجا یافتید بکشید: «سَتَجِدونَ ءاخَرینَ یُریدونَ اَن یَأمَنوکُم ویَأمَنوا قَومَهُم کُلَّ ما رُدّوا اِلَی الفِتنَةِ اُرکِسوا فیها فَاِن لَم یَعتَزِلوکُم ویُلقوا اِلَیکُمُ السَّلَمَ ویَکُفّوا اَیدِیَهُم فَخُذوهُم واقتُلوهُم حَیثُ ثَقِفتُموهُم واُولئِکُم جَعَلنا لَکُم عَلَیهِم سُلطنًا مُبینا» در شأن نزول این آیه نقل شده که اینان گروهی از مکیان بودند که با آمدن به مدینه، به ظاهر اسلام را پذیرفتند؛ اما در بازگشت، به کیش سابق خود روی آوردند و بدین وسیله می‌خواستند از ناحیه مسلمانان و مشرکان در امان باشند. [۴۰][۴۱]به نقلی دیگر، آیه فوق درباره نعیم بن مسعود فرود آمده که به تبادل اخبار بین پیامبر و مشرکان مشغول بود. [۴۲][۴۳]


۱.۴.۲ - جرمهایی که مجازات اعدام دارند

افزون بر جرمهای فوق، برای جرمهای دیگری نیز مجازات اعدام در نظر گرفته شده است؛ از جمله ادعای نبوت ، [۴۴]سبّ رسول خدا و معصومان (علیهم‌السلام)، [۴۵][۴۶]سحر ، [۴۷][۴۸]زنای به عنف ، [۴۹][۵۰]زنای با محارم ، [۵۱][۵۲]زنای محصنه ، [۵۳][۵۴]لواط [۵۵][۵۶]و تکرار برخی از جرمها؛ از جمله مساحقه ، [۵۷]شرب خمر [۵۸]و سرقت . [۵۹]در برخی منابع، جرایم مستوجب اعدام بالغ بر ۲۵ جرم دانسته شده است. [۶۰]


۱.۴.۳ - حرمت اعدام

در مقابل موارد فوق که اعدام افراد جایز و گاهی لازم شمرده شده اعدام انسانی که مرتکب قتل نفس محترم یا فساد مستوجب قتل نشده باشد از نظر اسلام حرام و گناهی عظیم دانسته شده است: «مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَیرِ نَفس اَو فَساد فِی الاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا» [۶۱]
حرمت اعدام این افراد از آیاتی که از کشتن انسانها جز به حق نهی کرده نیز استفاده می‌شود: «لا تَقتُلوا النَّفسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ»، [۶۲]
بر همین اساس قرآن کریم اعدام به ناحق برخی انبیای الهی و عدالت خواهان را از سوی اقوام گذشته مذمت کرده، مرتکبان آن را مستحق عذاب الهی و حبط اعمال دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ... یَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ حَقّ ویَقتُلونَ الَّذینَ یَأمُرونَ بِالقِسطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم اولئِکَ الَّذینَ حَبِطَت اَعملُهُم فِی الدُّنیا والأخِرَةِ وما لَهُم مِن نصِرین» [۶۳]

 

دلیل اینکه در اسلام حکم اعدام وجود دارد جیست؟

{وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ[64]

 (و برای شما در حکم قصاص حیات زندگی است برای صاحبان عقول تا باشد که شما از قتل بپرهیزید) این آیه شریفه بیان حکمت تشریع قصاص را می نماید و در اصطلاح علماء فرق است بین علت حکم و حکمت آن، علت حکم آن چیزی است که حکم تابع آنست و هم مطرد است و هم منعکس یعنی در هر مورد که آن چیز یافت شود حکم ثابت است و هر جا آن چیز نباشد حکم هم نیست و به اصطلاح علت جامع افراد و مانع اغیار است مثلا اگر شارع بفرماید «الخمر حرام لانه مسکر» حکم حرمت دائر مدار اسکار است پس غیر خمر نیز اگر مسکر باشد حرام است و اگر فرض کنیم خمری پیدا شود که مسکر نباشد حرام نیست کانه فرموده «المسکر حرام» و اما حکمت حکم عبارت از مصالح یا مفاسدیست که منشأ حکم می شود و لازم نیست مطرد باشد مثلا حکمت تشریع عده برای مطلقه عدم اختلاط انساب است پس اگر مطلقه عقیم باشد یا مدتها زوجش غائب بوده و مقاربتی حاصل نشده معذلک واجب است عده نگاهدارد هر چند یقین به عدم اختلاط نسب باشد.

پس از بیان این مقدمه می‏گوییم حکمت تشریع قصاص حفظ حیات جامعه است زیرا بهترین مانع برای جلوگیری مردم از جرئت بر قتل نفس است و اگر افراد اجتماعی قطعا بدانند که هر گاه اقدام به قتل نفس کنند قصاص می شوند و در اجرای قانون قصاص استثنایی راه ندارد از ترس آن جرئت بر این خیانت نمی کنند علاوه بر اینکه اولا اغلب کسانی که دست به آدمکشی می زنند اشخاص رذل و چاقوکش و نانجیب هستند و بسا برای یک امر جزئی قتل نفسی مرتکب می شوند و اگر او را قصاص نکنند بسا صدها نفر را به قتل می رساند ولی اگر قصاص شود جان بسیاری حفظ شده است و ثانیا اینگونه اشخاص عضو فاسد اجتماعند و اگر قطع نشوند به دیگران سرایت می کند و بسا صدها نفر افراد قاتل و جانی پیدا شده و جان افراد اجتماع در معرض مخاطره آنان قرار می گیرد ولی اگر چنین عضوی قطع شود از سرایت به سایر اعضاء جلوگیری می شود.

بنا بر این کسانی که گمان کرده‏اند قصاص موجب ازدیاد مرگ است زیرا یک فرد کشته شده و به قصاص فرد دیگری هم کشته می شود، اشتباه کرده‏اند زیرا نتیجه را که از کشتن آن یک نفر عاید اجتماع می شود در نظر نگرفته‏اند.

یا أُولِی الْأَلْبابِ صاحبان عقل این معنی را درک می کنند که حیات اجتماع در سایه قصاص است.

لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ این حکم قصاص را قرار دادیم تا شما از قتل نفس اجتناب کنید و مرتکب آن نشوید.}[65]

{اعدام در حقوق اسلامی

از نظر حقوق کیفری اسلام، اعدام به سه قسم قابل تقسیم است: اعدام قصاصی، اعدام حدی و اعدام تعزیری.

1. اعدام قصاصی: این اعدام در موارد قتل عمد اجرا می شود و دارای شرایط خاصی است. حضور شاکی خصوصی در آن، به اندازه ای پررنگ است که آن را از قلمرو قواعد آمره خارج می کند. اجازه ولی فقیه و دیگر عوامل نیز در آن مؤثر است.

2.اعدام حدی: با توجه به تعاریف فقها از حد[66]، اعدام حدی را می توان چنین تعریف کرد: «مجازات مرگی است که از طرف شارع مقدس معین شده و نمی توان آن را به کمتر از مرگ تقلیل داد». اعدام حدی بر طبق یک تقسیم بندی[67] این گونه تقسیم می شود:

الف. جرایم جنسی که شامل زنا (زنای محصنه یا زنای با محارم یا تجاوز به عنف یا زنای غیر مسلمان با زن مسلمان) و لواط است.

ب. جرایم علیه دین و امنیت اجتماعی که شامل محاربه و ارتداد است.

ج. جرایم تکرار جرم، همچون اجرای سه حد زنا و تکرار برای بار چهارم که در بار چهارم اعدام می شود.[68] و... .

3. اعدام تعزیری: «مجازات مرگی که از طرف حاکم معین می شود». بیشتر فقهای شیعه اعتقاد دارند که اصل در تعزیر ما دون حد است؛ ولی برای عدول از این اصل و اجرای مجازات بالاتر از حد می توان به یکی از سه علل زیر استناد کرده، اعدام تعزیری را جایز شمرد. این علل عبارت است از: مصلحت فرد و جامعه؛ قیام در مقابل افساد فی الارض و نهی از منکر. در میان فقهای اهل سنت نیز اختلاف هست؛ اما در برخی موارد، اعدام تعزیری را پذیرفته اند.[69]

در مورد اعدام، به ویژه اعدام قصاصی و حدی، مبانی حقوق کیفری اسلام با مبانی حقوق غربی ماهیتا متفاوت است، چرا که در این نوع اعدام ها، قانونگذاری به قانون خدای متعال منحصر است و این با مکاتب حقوقی غربی متفاوت است که انسان را قانونگذارمطلق قرار داده اند. بر اساس مبانی ایدئولوژیک اسلامی، قانون خدا از روی علم و اطلاع کامل و جامعی است که از انسان و محیط پیرامون وی دارد؛ از این رو به گونه ای وضع شده است که تا ابد به تغییر نیاز نداشته باشد. از این رو انسان جز در شرایط و ضوابط پیچیده و دانستن حکمت قطعی وضع قانون خدا، حق تغییر را در قانون خدا ندارد؛ اما قوانین موضوعه بشری، به دلیل اطلاعات ناقص که ناشی از ادراک ناقص بشر از جوانب پیچیده زندگی انسانی است (همچنان که دانشمندان نیز اعتراف کرده اند، انسان موجود نا شناخته است)، با گذشت زمان و ادراکات جدیدی که بشر از جهان پیرامون خود می یابد، تغییر می کند. به همین دلیل روزی به صورت افراطی، به وضع مجازات اعدام، حتی برای جرایمی مثل سقط جنین می پردازد و به همین جرم، زنی را در شربورک فرانسه اعدام می کنند و روزی دیگر به حذف کامل اعدام از جرگه مجازات ها روی می آورد و خطر ناک ترین جانیان را به حال خود وا می گذارد؛ حتی کسی را که بارها مرتکب قتل عمد به شکل های فجیعی شده است، با مجازات حبس ابد پذیرایی می کند.

توجه به عدالت و استحقاق مجرم، یکی از فلسفه های مجازات در اسلام است. حرمت شکنی، کسب منافع نامشروع و از بین بردن احساس امنیت و آسایش در جامعه، ظلم بزرگی است که مجرم در نتیجه ارتکاب جرم انجام می دهد؛ از این رو نظام کیفری اسلام در پی برقراری عدالت و ظلم ستیزی، به مقابله با مجرم می پردازد، تا وضعیت عادلانه پیش از وقوع جرم بار دیگر برقرار گردد. شناخت میزان استحقاق مجرم از لوازم اجرای عدالت کیفری است و این امر، خود به دلیل وجود علل گوناگون در وقوع جرم امری دشوار می نماید و با شناخت ناقص نمی توان، حکمی عادلانه کرد. به همین دلیل نظام های کیفری دنیا نمی توانند، به صورت کامل و قطعی، به اجرای عدالت بپردازند؛ از این رو به ناچار، هر زمان با قوت گرفتن نظریه ای جدید، تغییری جدید در این نظام ها روی می دهد. نواسانات شدید مجازات ها در طول تاریخ بشر، ازسخت ترین مجازات ها تا غیر مسئول دانستن انسان و بی رحمی و توحش تلقی کردن مجازات وی، به همین دلیل است. عدالت مورد نظر در قوانین کیفری اسلام، به دلیل ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با اراده تشریعی خدای حکیم، عدالتی واقعی و به دور از هرگونه افراط و تفریط و نشأت گرفته از عدالت مطلقه خدای متعال است.[70]

ویژگی دیگر نظام کیفری اسلام که موجب می شود، این نظام از دیدگاه سزا دهی صرف فاصله بگیرد، انعطاف پذیر بودن این نظام است، چرا که در چون جرایمی حق الناس به صورت مطلق و در جرایم حق اللهی پیش از شهادت شهود یا اقرار، توبه مجرم نقش به سزایی دارد؛ هم چنان که در مجازات های تعزیری نیز توبه و عفو تاثیر گذار است. تاثیر گذار بودن توبه و عفو در مجازات، کارایی خاصی در ویژگی بازدارندگی و تاثیر گذاری مجازات دارد، زیرا مجرمی که واقعا از جرم خود پشیمان شده و در پی جبران بر می آید، بعید است بار دیگر مرتکب جرم شود و همین ویژگی است که این نظام را با نظریه عدالت ترمیمی نزدیک می کند.[71]

نکته قابل توجه دیگر، متفاوت بودن عدالت در مرحله قانونگذاری و اجراست. تفاوت شرایط خاص مجرمان و نیز اعمال کنندگان مجازات و نیز خطاپذیر بودن راه های اثبات جرایم، مهم ترین علل عدم تحقق عدالت واقعی است. از طرفی، قرار دادن شرایط سخت در مقام اثبات جرایم، نشان دهنده آن است که قانونگذار اسلام خواسته است، مجازات های شدیدی چون اعدام، به آسانی اجرا نشود.}[72]
 


 فهرست منابع

احکام‌القرآن، جصاص؛ اسلام و دفاع اجتماعی؛ بررسی تطبیقی مجازات اعدام؛ البیان فی تفسیر القرآن؛ تاریخ تمدن، ویل دورانت؛ ترتیب کتاب العین؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع‌البیان عن تأویل آی‌القرآن؛ جامع عباسی؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره؛ حقوق جزای بین‌الملل (مجموعه مقالات)؛ دایرة المعارف تشیع؛ زبدة البیان فی براهین احکام القرآن؛ سلسلة الینابیع الفقهیه؛ سنن ابن ماجه؛ شرح المصطلحات الکلامیه؛ صحیح البخاری؛ فرهنگ اصطلاحات و عناوین جزایی؛ الفقه علی المذاهب الاربعه؛ کتاب مقدس؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لغت‌نامه؛ مجله تحقیقات حقوقی؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ معجم المصطلحات الفقهیة و القانونیه؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ وسائل الشیعه.

۳ - پانویس
[ویرایش]
۱.    ↑ بقره/سوره۲، آیه۷۸ ۱۷۹.    
۲.    ↑ مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۳.    ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۳۳.    
۴.    ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۹۴.    
۵.    ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۶.    
۶.    ↑ شوری/سوره۴۲، آیه۴۰۴۱.    
۷.    ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۸.    ↑ انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۹.    ↑ اسراء/سوره۱۷، آیه۳۳.    
۱۰.    ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۱۱.    ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۱۲.    ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۱۳.    ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۱۴.    ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۱۵.    ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۲۱۵.    
۱۶.    ↑ کنزالعرفان، ج۲، ص۳۵۲.
۱۷.    ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۲۹۱.    
۱۸.    ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۲۱۶-۲۱۷.    
۱۹.    ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۴.    
۲۰.    ↑ کنزالعمال، ج۱، ص۹۰.
۲۱.    ↑ سنن ابن‌ماجه، ج۲، ص۸۴۸.
۲۲.    ↑ وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۳۲۵-۳۳۰.    
۲۳.    ↑ بقره/سوره۲، آیه۵۴.    
۲۴.    ↑ نساء/سوره۴، آیه۸۸ ۸۹.    
۲۵.    ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۲۱۴-۲۱۵.    
۲۶.    ↑ البیان، ص۳۳۸-۳۳۹.
۲۷.    ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۱۳۲.    
۲۸.    ↑ مجمع‌البیان، ج۷، ص۲۸۰.    
۲۹.    ↑ جامع‌البیان، مج۹، ج۱۵، ص۱۰۳-۱۰۴.
۳۰.    ↑ انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۳۱.    ↑ فرقان/سوره۲۵، آیه۶۸.    
۳۲.    ↑ الفقه علی مذاهب الاربعه، ج۵، ص۴۲۵.
۳۳.    ↑ الحدائق الناضره، ج۱۱، ص۱۵.    
۳۴.    ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۶۰ ۶۱.    
۳۵.    ↑ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۵۸۰.‌
۳۶.    ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۵۷-۱۵۸.
۳۷.    ↑ نمونه، ج۴، ص۵۲.    
۳۸.    ↑ نساء/سوره۴، آیه۸۸ ۸۹.    
۳۹.    ↑ نساء/سوره۴، آیه۹۱.    
۴۰.    ↑ مجمع‌البیان، ج۳، ص۱۳۶.    
۴۱.    ↑ نمونه، ج۴، ص۵۲.    
۴۲.    ↑ مجمع‌البیان، ج۳، ص۱۳۶.    
۴۳.    ↑ نمونه، ج۴، ص۵۲.    
۴۴.    ↑ سلسلة الینابیع، ج‌۴۰، ص‌۲۰۲، «تلخیص‌المرام».
۴۵.    ↑ وسائل‌الشیعه، ج۲۸، ص۲۱۴-۲۱۵.    
۴۶.    ↑ جواهرالکلام، ج۴۱، ص۴۳۲-۴۳۵.    
۴۷.    ↑ احکام القرآن، ج ۱، ص ۷۲.    
۴۸.    ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۴۲.    
۴۹.    ↑ وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۱۰۸.    
۵۰.    ↑ جواهرالکلام، ج۴۱، ص۳۱۵.    
۵۱.    ↑ وسائل‌الشیعه، ج۲۸، ص۱۱۳.    
۵۲.    ↑ سلسلة الینابیع، ج۴۰، ص۱۹۸، «تلخیص المرام».
۵۳.    ↑ وسائل‌الشیعه، ج۲۸، ص۱۳۲.    
۵۴.    ↑ زبدة‌البیان، ص۸۳۶.
۵۵.    ↑ سلسلة الینابیع، ج۴۰، ص۲۰۰، «تلخیص المرام».
۵۶.    ↑ زبدة البیان، ص۸۳۶.
۵۷.    ↑ سلسلة الینابیع، ج۴۰، ص۲۰۱، «تلخیص المرام».
۵۸.    ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۶۱.    
۵۹.    ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۳۴.    
۶۰.    ↑ جامع عباسی، ص۴۲۳-۴۲۵.
۶۱.    ↑ مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۶۲.    ↑ انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۶۳.    ↑ آل‌عمران/سوره۳، آیه۲۱ ۲۲.   

[64] . [سوره البقرة (2): آیه 179]

[65] . أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏2، ص: 317 تا ص: 319

[66] . در المنضود نوشته آیت ا.. العظمی گلپایگانی ج 1 ص18: «و قال الشهید الثانی:.. وشرعا عقوبة خاصة تتعلق بایلام البدن بواسطة تلبس المکلف بمعصیة خاصة عین الشارع کمیتها فی جمیع افراده وقال السید: و شرعا عقوبة خاصة تتعلق بایلام بدن المکلف بواسطة تلبسه بمعصیة خاصة عین الشارع کمیتها فی جمیع افراده. انتهی. فتری انهم نصوا علی ان الحد هو نفس العقوبة. وظهر ایضا من تقییدهم الایلام بکونه متعلقا ببدن المکلف ان الایلامات الروحیة والسب واللعن والحبس والتغریم و اخذ المال من احد لیس من باب الحد والا فقد جعل الشارع علی ارتکاب بعض المعاصی الکفارة المعینة کاطعام ستین مسکینا مثلا. وقولهم: تتعلق بایلام البدن انتهی لخروج مثل السجن والتغریب وما اشبه ذلک مما یتعلق بالمکلف و لکن لا یکون من باب ایلام بدنه. وقولهم: قد عین الشارع کمیتها قید لاخراج التعزیرات فلابد فی الحد من ان تکون العقوبة المذکورة معینة علی لسان الشرع القویم. و اما التعزیر فهو فی اللغة التأدیب ( 3 ) وفی الشرع عقوبة لا تقدیر لها شرعا وانما امره موکول إلی نظر الحاکم بحسب ما یراه من المصلحة».

[67] . ر. ک. محمد ابراهیم شمس ناتری. بررسی تطبیقی مجازات اعدام. همان ص 84.

[68] . تحریر الوسیلة - امام خمینی (ره) ج 2 ص 464 : «مسألة 6 - لو تکرر من الحر غیر المحصن ولو کان امرأة فأقیم علیه الحد ثلاث مرات» قتل فی الرابعة، و قیل قتل فی الثالثة بعد إقامة الحد مرتین، و هو غیر مرضی.

[69] . ر. ک. محمد ابراهیم شمس ناتری. بررسی تطبیقی مجازات اعدام. همان ص 161.

[70] . ر. ک. مصطفی دانش پژوه و قدرت ا... خسرو شاهی. فلسفه حقوق انتشارات موسسه امام خمینی (ره). فصل چهارم از بخش چهارم.

[71] . ر. ک. محمد حسین طارمی. نقش بزهدیده در فرایند و پیامدهای جرم http :/ moshaverdostan.blogfa.com/.

 

[72] . قسمتی از مجله: پگاه حوزه :: 6 مرداد 1386، شماره 212

 

منابع:

https://hawzah.net/fa/Question/View/62901

https://www.porseman.com/article

http://wikifeqh.ir

یک شنبه 18 مهر 1400  12:13 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها