روش شناسی مناظره های امام رضا علیه السلام
امام رضا عليه السلام و دفاع عقلاني از دين / تکیه بر اصول مشترک بین ادیان / تأکید بر اعتقادات طرف مناظره؛ مبنای استدلال منطقی / تحمل نظر مخالف؛ روش امام رضا علیه السلام در مناظرات / امام رضا علیه السلام، پیشرو در آزاداندیشی
تاریخ انتشار : 1398/4/24 بازدید : 762 منبع : makarem.ir ,
اسلام بعد از رحلت پیامبر به سرعت رو به گسترش نهاد؛ آن چنان که در مدت کوتاهى سراسر دنیاى متمدن آن عصر را فرا گرفت. از سوی دیگر طبیعت علم دوستى اسلام سبب شد کتب علمى دیگران، از یونان گرفته تا مصر و از هند تا ایران و روم، ترجمه شود. ترجمه آثار علمى دیگران در عصر عباسیان، مخصوصا زمان هارون و مأمون، شدت یافت، و مسئله مطلوب روز شد.[1]
آن چه مایه نگرانى بود، این بود که عقاید خرافى و افکار انحرافى و غیر اسلامى در لا به لاى این کتب به ظاهر علمى به محیط اسلام راه یافت. هم چنین در آن زمان یک هیئت نیرومند علمى در دربار عباسیان وجود نداشت که آثار علمى بیگانگان را مورد نقد و بررسى دقیق قرار دهد و مطالب صحیح و پیراسته را در اختیار جامعه اسلامى بگذارد.[2]
این شرایط خاص فکرى و فرهنگى وظیفه سنگینى را بر دوش امام على بن موسى الرضا علیه السلام گذاشت، لذا آن امام بزرگوار(پس از پذیرش ولایت عهدی) دامن همت به کمر زد[3] و در قالب مناظره با سایر عالمان ادیان الهی حقانیت اسلام و اهل بیت علیهم السلام را در برابر رؤسای مذاهب دیگر ثابت کردند[4] و این کشتى را با لنگر وجود خویش از سقوط در گرداب خطرناک انحراف و التقاط رهایى بخشید.[5] که این مهم از طریق دربار مأمون منتشر شد.[6]
اگرچه مناظرات امام على بن موسى الرضا علیه السلام فراوان است، ولى از میان آن ها مناظرات هفت گانه آن حضرت با جاثلیق؛[7] رأس الجالوت؛[8] هربز اکبر؛[9] عمران صابی؛[10] سلیمان مروزى ؛[11] علی بن محمّد جهم؛[12] و ارباب مذاهب مختلف در بصره از برجستگى خاصى برخوردار است.[13]
هر یک از این مناظرات داراى محتواى عمیق و جالبى است که حتى امروز هم با گذشت حدود 1200 سال از آن تاریخ، راه گشا و روشنگر و بسیار آموزنده و پربار است، در این میان شیوه بحث هاى آن حضرت علیه السلام از نظر فن مناظره [14]و طرز ورود و خروج در بحث ها[15] به نوبۀ خود قابل توجه و ستودنی است که ابعاد و زوایای آن در این نگاشته مورد واکاوی قرار می گیرد.
امام رضا علیه السلام و دفاع عقلانی از دین
عقل انسان خوبى و بدى و حسن و قبح بسیارى از اشیاء را درک مى کند،[16]حال اگر ما استقلال عقل را در تشخیص حقایق بکلّى انکار کنیم، مسأله توحید و خداشناسى و بعثت انبیاء و ادیان آسمانى از میان خواهد رفت؛ لذا بیانات شرع در صورتى قابل قبول است که این دو اصل (توحید- نبوّت) قبلًا با دلیل عقل ثابت شود.[17]
بر این اساس برخورد اسلام با پیروان مکتب هاى دیگر قبل از هر چیز باید برخورد منطقى باشد؛ نباید از منطق و استدلال چشم پوشید. اسلام در گذشته، از طریق تبلیغ و منطق پیش رفته است و در آینده نیز چنین خواهد بود. ««لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِ ؛[18] در قبول دین هیچ اکراهى نیست (زیرا) راه درست از بیراهه آشکار شده است».[19]
در عصر امام رضا علیه السلام کتب فلسفى و علمى بسیارى از زبان یونانى و سریانى و غیر آن ها به زبان عربى ترجمه شده بود، مردم به تعلیم علوم عقلى و استدلالى روى آورده بودند و علاوه بر آن، مأمون خلیفه عباسى به عقیده بعضى معتزلى مذهب بود و به استدلال عقلى در مذاهب علاقه نشان مى داد و در نتیجه، بحث هاى عقلى و استدلالى در آن ایام رواج کامل و بازار گرمى داشت.[20]
مأمون نیز هدفى جز این نداشت که به پندار خویش مقام امام علیه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ایرانیان که سخت به اهل بیت عصمت علیه السلام علاقه داشتند و عشق مى ورزیدند، پایین بیاورد، به گمان این که امام علیه السلام تنها به مسائل ساده اى از قرآن و حدیث آشناست و از فنون علم و استدلال بى بهره است.[21]
حال آنکه امام رضا علیه السلام با استدلال های منطقی جواب ناقدین را می دادند.[22] به عنوان نمونه آن حضرت در در مناظره با رأس الجالوت به شیوه هاى مختلفى استدلال مى کند. نخست، به دلیل نقلى استدلال مى فرماید و سپس به دلیل عقلى. بزرگ یهود نیز ناچار مى شود هر دو را بپذیرد و تسلیم گردد.[23]
هم چنین علماى کلام مشاهده کردند عمران صابى که در استدلال بسیار نیرومند بود و هرگز کسى بر او بر او غلبه نکرده بود، در برابر امام على بن موسى الرضا علیه السلام تسلیم شد.[24]
و یا سلیمان مروزی در مناظره با امام رضا علیه السلام، اراده خداوند را علت وجود خداوند گرفت و ازلیت او را انکار کرد و این به سبب بن بست سختى بود که امام علیه السلام در استدلال براى او ایجاد فرمود.[25]
به این ترتیب، امام علیه السلام از طرق مختلف راه را بر او بست و با دلایل گوناگون ثابت فرمود که اراده از صفات فعل است و حادث است و نمى تواند عین ذات خداوند باشد. سلیمان نیز خود را چنان در تنگنا دید که قادر بر جواب نبود و از سخن بازماند.[26]
آری ادبیات به کار رفته در مناظرات حضرت در عین حال که مسالمت آمیز است اما با این وجود دارای استدلال های قوی، منطقی و جامع است.[27]
تکیه بر اصول مشترک بین ادیان
اصول ادیان آسمانى یکسان است[28] چرا که در متن فطرت آدمى قرار دارد. به عنوان نمونه سرنوشت انسان بر مساله توحید است، و از سوى دیگر فطرتش او را دعوت به شکر منعم و معرفت و شناخت او مى کند، و از سوى سوم روح اجتماعى و مدنیت انسان او را به سوى کمک به محرومان فرا مى خواند.[29]
لذا مجموعه دین الهى از نظر اساس و ریشه همه جا یکى است، هر چند تکامل جامعه انسانى ایجاب مى کند که تشریعات و قوانین فرعى هماهنگ با تکامل انسان ها رو به تکامل رود تا به حد نهایى و خاتم ادیان رسد.[30]
دعوت به سوى «قدر مشترک» ، بهترین راه براى همزیستى ادیان مختلف است؛ چرا که غالباً نمى توان از یک گروه بخواهیم تمام عقاید را رها کند و تابع دیگرى گردد، و اگر هم منطقى باشد، عملى نیست. پس بهتر این است که اگر پیروان ادیان دیگر، بعد از شنیدن دلایل مختلف به اسلام نگرویدند آنها را در عقاید خاصّ خودشان رها کنیم و در قدر مشترک همکارى نماییم و بهترین قدر مشترک بین همه ادیان آسمانى همان «اصل توحید و یگانگى» خدا در ذات و صفات است.[31]
برهان های اثبات وجود خدا در مناظره های امام رضا علیه السلام نشان از اهتمام آن حضرت بر تکیه بر اصول مشترک بین الادیانی است.[32]
تأکید بر اعتقادات طرف مناظره؛ مبنای استدلال منطقی
هنگامى که على بن موسى الرضا علیه السلام بر مأمون وارد شد، مأمون به فضل بن سهل وزیر مخصوصش دستور داد که پیروان مکاتب مختلف مانند جاثلیق (عالم بزرگ مسیحى)، رأس الجالوت (پیشواى بزرگ یهودیان)، رؤساى «صابئین»، «هربز اکبر» (پیشواى بزرگ زردشتیان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى) و هم چنین علماى دیگر علم کلام را دعوت کند تا هم آن ها سخنان آن حضرت را بشنوند و هم آن حضرت سخنان آن ها را.[33]
در این میان حسن بن سهل نوفلى که هنوز به مقام شامخ علمى امام علیه السلام معرفت کامل نداشت و از توطئه مأمون وحشت کرده بود، عرض کرد: علماى علم کلام اهل بدعت اند و مخالف دانشمندان اسلام اند، چرا که عالِم واقعیت ها را انکار نمى کند، امّا این ها اهل انکار و سفسطه اند. اگر دلیل بیاورى که خدا یکى است، مى گویند: این دلیل را قبول نداریم. اگر بگویى: محمّد رسول الله است، مى گویند: رسالتش را اثبات کن. خلاصه (آن ها افرادى خطرناک اند و) در برابر انسان دست به مغالطه مى زنند و آن قدر سفسطه مى کنند تا انسان از حرف خودش دست بردارد. فدایت شوم، از این ها بر حذر باش![34]
امام فرمود: هنگامى مأمون که استدلالات مرا در برابر اهل تورات به توراتشان بشنود، و در برابر اهل انجیل به انجیلشان، و در مقابل اهل زبور به زبورشان، و در مقابل صابئین به زبان عبریشان، و در برابر هیربدان به زبان فارسیشان، و در برابر اهل روم به زبان رومى، و در برابر پیروان مکتب هاى مختلف به لغاتشان. هنگامى که دلیل هر گروهى را جداگانه ابطال کردم، به طورى که مذهب خود را رها کنند و قول مرا بپذیرند، آن وقت مأمون پشیمان خواهد شد.[35]
طبق روایت مشروحى که قطب راوندى در کتاب«الخرائج» آورده، هنگامى که آتش فتنه در بصره بالا گرفت و فرق مختلف و مکتب هاى گوناگون آن جا را پایگاه فعالیت خود قرار دادند، امام على بن موسى الرضا علیه السلام براى خاموش کردن آتش فتنه به بصره آمد و علماى بزرگ مسیحى گرفته تا علماى یهودى و کسان دیگر را دعوت کرد؛ سپس فصول مختلف انجیل و بشاراتى را که درباره پیامبران اسلام علیه السلام در آن آمده، تا بشارات اسفار مختلف تورات و زبور همه را برشمرد.[36]
سپس به توده مردم مسلمان که در آن مجلس حضور داشتند. رو کرد و در بخشى از سخنانش چنین فرمود: اى مردم، آیا کسى که با مخالفانش به آیین و کتاب شریعت خود آن ها احتجاج و استدلال کند، از همه با انصاف تر نیست؟عرض کردند: چرا.[37]
فرمود: بدانید امام بعد از محمّد صلى الله علیه و آله و سلّم فقط کسى است که برنامه هاى او را تداوم بخشد، و مقام امامت تنها براى کسى زیبنده است که با تمام امت ها و پیروان مذاهب مختلف با کتاب خود آن ها گفت وگو کند. مسیحیان را با انجیل، یهودیان را با تورات، و مسلمانان را با قرآن قانع سازد و عالم به جمیع لغت باشد و با هر قومى با زبان خودشان سخن گوید...».[38]
امام رضا علیه السلام ثابت کرد که یک پیشواى بزرگ اسلامى باید از تمام مکتب ها آگاه باشد و باید بتواند با منطق خود آن ها، بر آن ها غلبه کند و حتى از زبان هاى زنده دنیا بى خبر نباشد.[39]
تحمل نظر مخالف؛ روش امام رضا علیه السلام در مناظرات
کیفیت برخورد آن حضرت با پیروان مکاتب مختلف درس آموز و الهام بخش است؛ از جمله اینکه قدرت منطق اسلام به قدرى است که از منطق مکتب هاى دیگر ابداً واهمه ندارد، و به همین دلیل، در تاریخ اسلام به همه آن ها مجال کافى داده شده است تا عقاید خود را نشر دهند و پاسخ خود را بشنوند. حتى به کسانى که اصلًا ایمان به خدا و مکتب انبیا نداشتند، آزادى بحث داده مى شد، هر چند متأسفانه آن ها از این آزادى سوء استفاده کردند و دیدیم برنامه ها به شکل دیگرى در آمد: توطئه هاى گوناگون شروع شد، اقدامات تخریبى ادامه یافت و آن چه ما مایل نبودیم بشود، شد.[40]
سخن آخر:( امام رضا علیه السلام، پیشرو در آزاداندیشی )
در خاتمه باید تأکید کرد امام علیه السلام در این جلسات و مناظرات، روح آزادمنشى اسلام و گشاده رویى و وسعت نظر در بحث را به همگان نشان داد و ثابت کرد[41] که با بحث هاى منطقى مى توان حقیقت اسلام و تعلیمات آن را براى سایر مردان جهان، تبیین و آشکار کرد، و جاذبه اسلام قدرى قوى است که اگر به خوبى تبیین گردد، گروه هاى زیادى را به خود متوجّه خواهد ساخت، به خصوص در دنیاى امروز که گوش شنوا براى شنیدن پیام اسلام، بسیار است.[42]
آن حضرت ثابت کرد بر خلاف گفته بدخواهان و دروغ پردازان، اسلام با زور و سرنیزه و شمشیر به مردم جهان تحمیل نشده است و یک پیشواى بزرگ اسلامى به مخالفان خود اجازه مى دهد که هرگونه ایراد و اشکالى دارند، بدون ترس و واهمه مطرح سازند، هر چند بر محور نفى اسلام و حتى نفى توحید و الوهیت دور بزند.[43]
حفظ و صیانت از اسلام مهمترین دستاورد مناظرات امام رضا (ع) بود
از ویژگیها و نقاط بارز سیره امام رضا (ع) مواجهه عالمانه ایشان با نمایندگان ادیان و مذاهب گوناگون در قالب مناظرههایی است که برخلاف اهداف مامون خلیفه عباسی از برگزاری آنها، به عرصهای برای دفاع از مرزهای اعتقادی اسلام، امامت و عقاید به حق شیعه و به ویژه اثبات صلاحیت و حقانیت امام برای امامت و خلافت تبدیل شد.امام با وجود اثبات حقانیت و ابطال ادعاهای طرفهای مناظره، از منازعه اخلاق گریز گفتمانی، برحذر مانده و در کمال صراحت، دقت، ادب و احترام، نفس این مناظرهها را به عرصهای برای اثبات امامت و خاتمیت پیامبر تبدیل میکنند.
*چرا در سیره سیاسی و اجتماعی امام رضا (ع)، مناظرات ایشان تا این حد برجسته و مورد توجه است؟
امام رضا (ع) بخصوص در مقطع ۲۰ سال امامت خود دانشمندترین فرد شمرده میشدند و در دو شهر مدینه و مرو که جایگاه دانشوران تراز اول جهان اسلام بود، همگان با فاصله زیادی از ایشان قرار داشتند.اباصلت هروی که از ملازمان است میگوید: «داناتر از علیبنموسیالرضا ندیدم و هر دانشمندی هم که با وی نشستوبرخاست میکرد، بر این مطلب تصدیق میکرد. مامون علمای ادیان و فقهای شرایع را در مجلسی گرد آورد و حضرت رضا را دعوت کرد تا با آنان گفتوگو کنند. در آن مجلس، حضرت همه آنها را مجاب کردند و همگان فضل و دانش ایشان را ستودند و عجز و ناتوانی خود را ثابت کردند.»
این شکوه علمی را میتوان در نگاه این دو اندیشمند سنی نیز ملاحظه کرد: فخر رازی (وفات: ۶۰۶ ق) در توضیح معنای «کوثر» در کتاب تفسیر خود، امامرضا (ع) را از اکابر علما برمیشمارد. ابنابیالحدید معتزلی (وفات: ۶۵۶ ق) نیز امامرضا (ع) را «اعلمالناس» یعنی داناترین مردم، میشمارد.
*مشهور است که امامرضا (ع) در پاسخدهی به پرسش مخالفان، زبانزد دوست و دشمن بودند. دراینباره چه اطلاعات دقیقی وجود دارد؟
بر طبق گزارش مورخان، هرچه از امام پرسیده میشد، ایشان جواب میدادند و هیچ پرسشی را بدون پاسخ نمیگذاشتند. نکته درخور توجه آن است که تمام آنچه در پاسخ بیان میفرمودند، مستند به قرآن بود. خود حضرت میفرمودند: «در مدینه، در روضه حضرت رسول مینشستم و علما هم در آنجا زیاد بودند. هرگاه آنان در مسئلهای درمیماندند، بهطرف من اشاره میکردند و مسائل خود را از من میپرسیدند و من نیز به تمام سوالات آنها پاسخ میگفتم.»
اسحاقبنموسی از توصیه پدر گرامی خود، امامکاظم، یاد میکند: «مسائل خود را از برادرتان علی، بپرسید و مطالب او را نگهداری کنید.» بهگفته ابراهیمبنعباس، امام از هر چیز از گذشته تا روزگار خویش، بسیار آگاه بودند؛ مامون نیز با پرسیدن هر چیز، ایشان را میآزمود و حضرت پاسخ کامل میدادند که البته، بیشترین گفتار و پاسخهایی که میدادند، با استناد به آیات قرآنی بود. مامون حتی دانشمندان دیگر ادیان، همچون جاثلیق و راسالجالوت و سران صابئین، مانند عمران صابی و هربذ اکبر و ابواسماعیل سندی و پیروان دین زردشت و مسیحیت و نیز متکلمانی مانند سلیمان مروَزی را جمع میکرد و آنگاه حضرت رضا را نیز احضار میساخت. آنان از امام پرسش میکردند و آن حضرت یکی پس از دیگری، آنان را با پاسخهای قاطع خود شکست میدادند.
محمدبنعیسی یقطینی نیز خاطرنشان کرده است: «مسائل پرسششده از آن حضرت را گرد آوردم که شمارِ آنها ۱۸ هزار مسئله بود.» حسنبنمحمد نوفلی به ماجرایی اشاره میکند که آن ماجرا گواه اعجاب دوست و دشمن از دانش بیکران حضرت است. او این گزارش را پس از موفقیت حضرت در مناظره با دانشمندان، بهخصوص با عمران صابی، نقل میکند:
همین که دانشمندان و متکلمان مغلوب شدند و اسلام آوردند، عمران را مشاهده کردند که جزو مناظرهکنندگانِ مغلوبشده بود؛ با اینکه کسی را یارای بحث و مناظره با او نبود و کسی تاکنون او را مغلوب نکرده بود. دیگر کسی جرئت اشکالگرفتن و بهسخریهگرفتن نداشت. شب که شد، مامون و حضرت رضا از جای حرکت کرده و داخل منزل رفتند و مردم نیز متفرق شدند. من با چند نفر از دوستان بودم که محمدبنجعفر (عموی حضرت رضا) از پی من فرستاد. نزد او رفتم. گفت: «دیدی دوست تو چه کرد؟ بهخدا، گمان نمیکردم علیبنموسیالرضا تاکنون در این مسائل بحث کرده باشد. او سابقه این کارها را نداشت. گاهی در مدینه از او سوال میکردند و او جواب میداد. آیا متکلمان در آنجا پیش او اجتماع میکردند؟»
در پاسخ گفتم: «حاجیان که رهسپار مکه بودند، از مسائل حلال و حرام میپرسیدند و حضرت به آنها پاسخ میدادند. برخی هم که اهل بحث و مناظره بودند، امام با آنها مناظره میکردند.»
*در میان پرسشهای مطرح، معمولاً مردم از امامرضا (ع) چه میپرسیدند؟ (نشاط علمی)
پرسشها فراگیر بود؛ زیرا امام خود را در معرض پاسخدهی همه طبقات مردم و نیز دانشمندان و یاران قرار داده بودند. حضرت رضا (ع) در بسط دانش و بحث و گفتوگو حدی نمیشناختند. ایشان بانشاط و جدی، همگان را رهنمود میکردند و پرسشها را پاسخ میدادند. برای مثال زکریابنآدم میگوید: «در اولِ شبی خدمت حضرت رضا رسیدم. ما آن شب را تا طلوع فجر گفتوگو کردیم؛ سپس حضرت برخاستند و نماز صبح را بهجای آوردند.»، یا بزنطی نوشته است «بههمراه صفوان یحیی و محمد سنان نزد امام بودیم و امام با من سخن میگفتند و من از ایشان میپرسیدم تا آنگاه که پاسی از شب گذشت.»، همچنین در گزارش یسعبنحمزه آمده است: «در مجلس امامرضا مشغول گفتوگو با ایشان بودم، درحالیکه مردم بسیاری در خدمت ایشان بودند و از حلال و حرام میپرسیدند. ناگهان، مردی وارد شد….» و در آخر اینکه حسنبنعلی وشاء وقتی به مرو میگوید به منزل علیبنموسی رسیدم، مشاهده کردم رجال کشور و بزرگان و مردم عادی به منزل ایشان رفتوآمد میکنند. در گوشهای نشستم و با خود فکر کردم من چه وقت میتوانم خود را به او برسانم تا سوالات خود را بپرسم. مدتی بعد خادمی بیرون آمد و رو به من گفت: «اینها پاسخ مسائل توست.» آن نوشته را گشودم و دیدم امام همه پرسشهای مرا پاسخ گفته و تفسیر کردهاند! گفتم: «گواهی میدهم که خداوند یکی است و محمد رسول اوست و تو هم حجت خدا هستی.» سپس، از گذشتهها استغفار کردم و بازگشتم.
*در عصر حضرت رضا (ع) مسائل کلامی بسیار رونق داشت؛ درخصوص میراث حضرت در دانش کلام توضیح دهید؟
دانش کلام درباره اعتقادات دینی به شیوه عقلینقلی بحث میکند و عقاید دینی را تبیین و اثبات میکند؛ همچنین، ضمن پاسخگویی به شبهات و اعتراضات مخالفان، از این عقاید دفاع میکند. بهعلاوه، کلام علمی است که با احتجاج و دفع شبهات، اثبات عقاید دینی را به نیکوترین روش میسر میسازد. در دوران حیات امامرضا، جهان اسلام دستخوش مسائل و دیدگاههای کلامی بود و امام با راهنمایی هدایتجویان از طریق آشکارکردن مسیر و اجبار معاندان به ارائه برهان، به پاسداری از اصول دین اصرار داشتند؛ حتی برخی شاگردان خویش را در این بخش تربیت کردند تا عقاید و باورها بهویژه در حوزه توحید و امامت را تبیین و از آن پاسداری کنند.
در دوران حیات امامرضا، جهان اسلام دستخوش مسائل و دیدگاههای کلامی بود و امام با راهنمایی هدایتجویان از طریق آشکارکردن مسیر و اجبار معاندان به ارائه برهان، به پاسداری از اصول دین اصرار داشتند
در عصر امام، مباحث مربوط به توحید خدا در میان فرقههای مذهبی بسیار مطرح بود که فراگیری آن مباحث در پرسشهای مردم از حضرت نمایان است. زمانیکه امام با حدیث تحریفشدهای درباره نزول خداوند به آسمان دنیا روبهرو شدند، برای اصلاح باور مردم به توحید، از تحریف آن حدیث و حذف عبارت «نزول فرشتگان» از متن روایت خبر دادند. ابراهیمبنمحمود میگوید که به حضرت رضا عرض کردم: «نظر شما درباره حدیثی که مردم از حضرت رسول نقل میکنند چیست؟ با این مضمون که پیامبر فرمودهاند: إِنَّ الله تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَنْزِلُ کُلَّ لَیْلَة جُمُعَة إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا؛ (خداوند تبارک و تعالی هر شب جمعه به آسمان دنیا پایین میآید.)»
امامرضا (ع) در پاسخ فرمودند: «خداوند لعنت کند کسانی را که کلمات را از محل خود جابهجا و تحریف میکنند. بهخدا قسم، رسول خدا چنین سخنی نگفتهاند؛ بلکه فرمودهاند: إِنَّ الله تَعَالَی یُنْزِلُ مَلَکاً إِلَی السَّمَاءِ الدُّنْیَا کُلَّ لَیْلَةٍ فِی الثُّلُثِ الْأَخِیرِ وَ لَیْلَة الْجُمُعَة فِی أَوَّلِ اللَّیْلِ…؛ (خداوند تعالی در ثلث آخر هر شب و هر شب جمعه از اول شب، فرشتهای به آسمان دنیا میفرستد و آن فرشته به فرمان خداوند ندا میکند: آیا هیچ درخواستکنندهای هست تا خواستهاش را برآورم؟ آیا هیچ توبهکنندهای هست تا توبهاش را بپذیرم؟ آیا هیچ استغفارکنندهای هست تا او را بیامرزم؟ ای که طالب خیر هستی، به این سو بیا، ای که بهدنبال شر هستی، دست نگهدار. این فرشته تا طلوع فجر این ندا را ادامه میدهد و چون فجر طلوع کند، به محل خود در ملکوت آسمان باز میگردد.)»
*علت برپایی مناظرهها در مرو چه بود؟ مامون چه هدفی برای این منظور دنبال میکرد؟
مامون در میان خلفای عباسی، به علمدوستی تظاهر میکرد؛ ولی برپایی این مناظرهها را باید در حسادت او به جایگاه امامرضا و تلاش او درفروکاستن مقام بینظیر حضرت جستوجو کرد. او میخواست با کشاندن امام به بحث، تصور عموم مردم درباره اهلبیت را از بین ببرد؛ زیرا مردم ائمه را صاحب علم خاص، از نوع علم لدنّی میدانستند. شیخ صدوق به راز برپایی مناظرهها چنین اشاره میکند: «مامون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این بهسبب حسادت او به امام و منزلت علمی و اجتماعی ایشان بود؛ اما هیچکس با آن حضرت روبهرو نمیشد، جز آنکه به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشد، ملتزم میگردید.»
مامون تلاش میکرد خود را دوستدار امام نشان دهد؛ لذا با ظاهرسازی در پی جلب نظر امام بود. اما آن حضرت به اصحاب خود میفرمودند: «فریب ظاهرسازیهای او را نخورید که من بهدست مامون به شهادت خواهم رسید.» برپایی این مجالس بهرغم تصمیم مامون، روزبهروز بر شکوه امام میافزود؛ ازاینرو، برای خلیفه بسیار ناخوشایند بود و خلیفه تصمیم گرفت امام را محدود کند. دراینباره، به گزارش عبدالسلام هروی بنگرید: به مامون اطلاع دادند امامرضا مجالس کلامی تشکیل داده و بدینوسیله، مردم شیفته آن بزرگوار میشوند. مامون به محمدبنعمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد کند. پس از آن، امام در حق مامون نفرین کردند.بر این اساس، تفوّق امام در مناظرات علمی، از عوامل مهم شهادت امامرضا نیز بهشمار میرود.
*موضوع مناظرهها چه بود؟ امامرضا (ع) با چه تدبیری به عرصه مناظرهها وارد شدند؟
موضوع بیشتر مناظرهها درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود که شیخ صدوق و طبرسی به بخشی از آن اشاره کردهاند. امامرضا (ع) بهسبب برخورداری از نیروی عظیم علمی، در تمام این مجالس ورود پیدا کردند و بر حریفان و دشمنانشان پیروز شدند، بدون اینکه خود را وارد مغالطات جدلی کنند؛ بهعکسِ برخی مناظرهکنندگان که بدان پناه میبردند تا بنای حجت رقیب را ویران کنند و قوت استدلال او را از میان ببرند. اما آن حضرت با بیان و روشی روشن و رهگشا، به دلایل مطمئن خود در اثبات حق تکیه میفرمودند.
اوضاع فرهنگی دوران امام رضا(ع)
در دوران امام رضا (ع) فرهنگ و معارف شیعی به شکل کامل و گسترده ای در میان پیروان این مکتب، روشن شده بود و انحرافات جزئی، تأثیری در اصل تشیع نداشت؛ زیرا از زمان امام باقر(ع)، امام صادق و امام کاظم (ع) شمار فراوانی از شیعیان چنان پرورش یافتند که هر کدام استوانه ای در فقه و کلام شیعی به حساب میآمدند. از سوی دیگر، بیشتر منحرفان از افراد ضعیف النفسی بودند که جز در شرایط خاصی زمینه رشد نداشتند. از اینرو عصر و دوران امام رضا (ع) به سبب ویژگیهایی که داشت، به عصر طلایی معروف شد؛ به گونه ای که جامعه اسلامی آن زمان، به دلیل آماده بودن بستر فرهنگی و علمی، به موقعیت ویژه ای رسید.
طبیعت علم دوستی اسلام سبب شد به موازات پیشرفت های سیاسی و عقیدتی در کشورهای مختلف جهان، علوم و دانش های آن کشورها به محیط جامعه اسلامی راه یابد و کتاب های علمی دیگران از یونان گرفته تا مصر و از هند تا ایران و روم به زبان عربی که زبان جامعه اسلامی بود، ترجمه شود. چنانکه مأمون در ترجمه کتاب های یونانی کوشش بسیار نمود و پول بسیاری در این راه خرج کرد، بهطوری که می گویند: مأمون در مقابل وزن کتاب های ترجمه شده طلا می داد و به قدری به ترجمه کتاب ها توجه داشت که روی هر کتابی که به نام او ترجمه می شد علامتی می گذاشت و مردم را به خواندن و فراگرفتن آن علوم تشویق می کرد و با حکما خلوت می نمود و از معاشرت با آنها اظهار خشنودی می کرد. مأمون پس از آوردن امام رضا (ع) به مَرو، جلسات علمی متعددی با حضور آنحضرت و دانشمندان گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذاکرات بسیاری میان امام (ع) و دیگران صورت می گرفت که به طور عمده پیرامون مسائل اعتقادی و فقهی بود. از مباحث و مناظرات کلامی روشن می شود عمده ترین عوامل ایجاد فرقه های کلامی و انحرافات در مسائل اعتقادی آشنایی مسلمانان با ادیان و جنبش های دیگر بود؛ بویژه نهضت ترجمه در دوره عباسیان که بعضاً دستخوش غرض ورزی های مترجمان گردید و زمینه مساعدی را در این زمینه فراهم آورد. البته عوامل دیگری چون برداشت های مختلف از معارف دینی نیز تأثیر بسزایی در رواج فرقه های کلامی داشت.
هدف مأمون از تشکیل این محافل علمی، نشان از علم دوستی او یا تظاهر به آن بود. در اصل باید وی را از این زاویه، متمایز از دیگر خلفای عباسی دانست؛ بویژه که مذاق عقلی او و همراهیاش با معتزله، او را بر آن می داشت در برابر اهل حدیث ایستادگی کرده، آنان را منکوب سازد؛ با این حال مسئله در اینجا خاتمه نمییافت. مأمون از تشکیل چنین جلساتی هدف دیگری نیز داشت. او میخواست با کشاندن امام رضا (ع) به بحث، تصوّری را که عامه مردم درباره ائمه اطهار (ع) داشتند و آنان را صاحب علم خاص لدنی می دانستند، از بین ببرد. مأمون، اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می داد تا حجت آنحضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این، به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود؛ اما هیچکس با آنحضرت روبرو نمی شد جز آنکه به فضل او اقرار کرده، به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می شد، ملتزم می گردید.
شیوه های مبارزه امام رضا (ع) با افکار منحرف
امام رضا (ع) در مواجهه با افکار و عقاید منحرف به طور کلی چهار رویکرد مهم داشتند که در ادامه بیان می شود:
الف. مناظره
از آن جا که فضای حاکم بر جامعه اسلامی در زمان حکومت مأمون، مملوّ از آرا و نظریات مختلف از سوی گروه های گوناگون بود، طبیعتاً نقش امام رضا (ع) در برابر این امواج فکری، بسیار خطیر و حساس بود. یکی از جریاناتی که امام (ع) در دوران خویش با آن مواجه گردید، بحثهای کلامی بود که از ناحیه جریانات گوناگون فکری به سرعت فراگیر شد و موجب گردید در هر زمینه اختلاف نظر ایجاد شود. دو گروه «معتزله» و «اهل حدیث» در برپایی این جدالها و جنجالهای فکری، بیشترین سهم را دارا بودند. در برابر این دو گروه - که یکی عقل را بر نقل ترجیح می داد و دیگری نقل را بر عقل - امام (ع) می کوشید موضع خود را بیان فرماید، از این رو؛ بخش عمده روایاتی که از آن حضرت نقل شده در موضوعات کلامی آن هم در شکل پرسش و پاسخ و احیاناً مناظرات است. امام رضا (ع) در مناظراتی که مأمون به صورت تحمیلی تشکیل می داد، با پیروان مذاهب و مکاتب مختلف جهان گفتوگو و مناظره می کردند که از نگاه برون دینی همچون همایش های بین المللی بین ادیان بود و از نگاه درون دینی چنین گفتوگوهایی بین فرقه های گوناگون با شیعه دوازده امامی در تاریخ اسلام نظیر ندارد.
هنگامی که مناظره کنندگان به مقام والای علمی حضرت رضا (ع) پی می بردند به آگاهی تمام و کمال ایشان اقرار می کردند و حتی خود مأمون چندین مرتبه بیان داشت: «هذا أعلم هاشمی». البته بعید نیست مأمون در عین اینکه میخواسته برتری حضرت بر سایر علویان دیگر معلوم شود، در عین حال می خواسته حضرت از بعضی علمای دیگر شکست بخورد تا هم شکستی برای آنحضرت باشد و هم سرشکستگی برای کل اولاد ابوطالب؛ لذا به سلیمان مَروَزی که از متکلمان خراسان بود، گفت: «من به سوى تو نفرستاده ام مگر به جهت معرفتم به توانایی تو و مراد من چیزى نیست، مگر آنکه او را از یک حجت قطع و مغلوب کنى.
در حقیقت مناظراتی که مأمون برای امام رضا (ع) ترتیب می داد، مبارزاتی بود که میان بزرگترین دانشمندان زمان از فرقه ها و مذاهب مختلف و امام رضا (ع) انجام می شد و در این مجالس اگر مدافع اسلام شخصی غیر از امام رضا (ع) بود شکست میخورد. علم امام (ع) به گونه ای بود که بیشتر علمای آن زمان هم، به علم حضرت رضا (ع) اعتراف داشتند؛ چه اینکه روایت های فراوانی حکایت از علم والای امام رضا (ع) دارد؛ مانند اینکه ابوصلت هروی می گوید: «از حضرت رضا (ع) داناتر ندیدم، مأمون در مجلس خود دانشمندان بزرگ ادیان و فقها را جمع می کرد، حضرت رضا (ع) بر همه پیروز می شد. کسی در میان آنها باقی نمی ماند که به مقام آنجناب اعتراف نکند و خود را در مقابلش کوچک به شمار نیاورد.
امام رضا (ع) در مناظراتی که با سران ادیان و مکاتب داشتند، پاسخ خود را بر مبنای اعتقاد شخص مخاطب بیان می فرمودند؛ و این مظهر دیگری از توانمندی امام (ع) بود؛ لذا هنگامی که مأمون از بزرگ مسیحیان (جاثلیق) خواست با امام (ع) مناظره کند، او گفت چگونه با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال می کند که من آنرا قبول ندارم و به گفتار پیامبری احتجاج می کند که من به او ایمان ندارم؟ و حضرت فرمود: «ای مرد مسیحی! اگر از انجیل برایت دلیل بیاورم می پذیری؟» جاثلیق گفت: «آری». در واقع امام رضا (ع) بر اساس مشترکات قابل قبول با وی مناظره نمود، به گونه ای که جاثلیق پس از مناظره با ایشان گفت: «به حق مسیح، گمان نمی کردم در میان مسلمانان کسی مانند تو باشد.
آنچه در مناظرات امام (ع) با اهمیت می باشد، این است که این مناظرات در شناسایی مکتب تشیع نقش مهمی داشت؛ زیرا با توجه به اینکه رهبران ادیان ادعای برتری آیین خود را داشتند و هر کدام برای شکست امام (ع) آمده بودند، شکست آنان توسط امام رضا (ع) پیروزی بزرگی برای اسلام و مسلمانان تبدیل گشت و به پیروان آنان ثابت کرد با وجود اسلام، هیچ آیینی قابل پیروی نیست و در میان مسلمانان مکتبی برتر از تشیّع نیست؛ زیرا سایر عالمان مسلمان از پاسخگویی به علمای ادیان دیگر عاجز می شدند؛ به گونه ای که عمران صابی متکلم بزرگ زمان امام (ع) ادعا داشت: کسی نتوانسته است در مناظره او را شکست دهد. وی بعد از مناظره با امام رضا (ع) مسلمان شد.
ب. تربیت شاگردان
یکی از شیوه هایی که امامان (ع) در طی چند قرن برای تثبیت عقاید صحیح اسلام و انتشار آن به کار میبستند، از طریق پرورش اصحاب و شاگردان مکتب اهل بیت (ع) بود تا در برابر جریانات منحرف جامعه و یا در مناظراتی که بین اصحاب و علمای سایر فرقه ها در مکتب خلفا روی می داد، با آمادگی کامل در مقابل این جریانات فکری مقابله نمایند. در ادامه به نمونه هایی از شاگرد پروری امام رضا (ع) اشاره می شود: سلیمان بن جعفر جعفری می گوید: در محضر امام رضا (ع) درباره جبر و تفویض صحبت شد. آن حضرت فرمودند: «آیا میخواهید در این مورد اصلی را به شما آموزش دهم که هیچ زمان دچار اختلاف نشوید و با هرکس بحث کردید پیروز شوید؟» گفتیم: اگر صلاح است بفرمایید.
فرمودند: «خداوند با مجبوری بندگان اطاعت نگردد (همگی مختارند) و اگر انسان ها نیز نافرمانی می کنند از این بابت نیست که بر خداوند غلبه پیدا کرده اند، و در عین حال، او بندگان خود را به حال خویش رها نکرده است. او خود مالک همان چیزهایی است که به آنان عطا فرمود و نیز نسبت به آنچه آنان را در آن مورد، توانا ساخته، قادر و تواناست. اگر مردم تصمیم به اطاعت خدا گیرند، خداوند مانع آنها نخواهد شد و اگر تصمیم به معصیت و نافرمانی بگیرند، اگر بخواهد از کار آنان جلوگیری می کند، ولی اگر از کار آنان جلوگیری نکرد و آنان مرتکب معصیت شدند، او آنها را به گناه و معصیت نینداخته است». سپس فرمود: «هر که حدود این گفتار را دریابد و مراعات نماید، بر هر فردی که در این مورد با او مخالفت کند، پیروز است.
در روایت دیگر، احمد بن محمد بن ابی نصر بَزَنطی گوید: به حضرت رضا (ع) گفتم بعضی از شیعیان قائل به جبر و بعضی قائل به تفویض شده اند. امام (ع) فرمود: «بنویس خداوند میفرماید: ای فرزند آدم! این تو هستی که به مشیت و خواسته من میتوانی اراده کنی و به نیرو و قدرت من واجباتت را انجام دهی... هر آنچه نیکی به تو رسد از ماست و هرآنچه سختی به تو رسد، از خودت است... من در مورد کارهایم مورد سؤال و بازخواست نیستم ولی از تو درباره کارهایت سوال خواهد شد...».
از مهم ترین اصحاب و شاگردان امام رضا (ع) میتوان به احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، محمد بن فضل ازدی کوفی، حسن بن علی خزاز معروف به «وشاء»، خلف بصری، محمد بن سنان، حماد بن عثمان الناب، حسن بن سعید اهوازی، محمد بن سلیمان دیلمی بصری و عبدالله بن مبارک نهاوندی اشاره نمود.
ج. ارسال نامه ها و دستورالعمل ها
یکی از شیوه های دیگر مبارزه با انحرافات فکری و عملی امام رضا(ع)؛ نامه ها، دستورالعمل ها و پیغامهای امام رضا (ع) بود که امام (ع) برای آنها ارسال می کردند. امام (ع) در آن نامه ها وظایف آنان را در مقابل پیشامدهای سیاسی و اجتماعی روشن میساختند. این نوشته های امام رضا (ع) که در زمینه های گوناگون فقهی، سیاسی، اعتقادی، فقهی و ... بود، توسط اصحاب و یاران آنحضرت نگارش شده است.
د. پاسخ به پرسش ها و شبهات دینی
یکی از راه های مهم در بیان آموزه ها و بیان حقایق اسلام در قالب پاسخ به پرسش ها و شبهات دینی است. و پویایى «جامعه» و «فرهنگ»، در گرو پرسش هاى حقیقتطلبانه و پاسخهاى خِردورزانه است. امام رضا (ع) همانند دیگر ائمه اطهار (ع) این راه را در دوران زندگانی خود برای بیان معارف اسلامی و پیشرفت آن انجام دادند. بویژه برای مردمی که سالهای سال عطش شنیدن آنرا داشتند. یکی از جهات بارز سفر امام رضا (ع) توجه به تشنگان معارف الهی بود که مدت های زیادی از اهل بیت پیامبرشان دور نگه داشته شده بودند. چنین مردمی در مسیری که حدود پنج هزار کیلومتر طول آن بود، خود را با امام معصوم (ع) و دریای علم نبوی رو به رو می دیدند.
استقبال و درخواست و مراجعه مردم - با همه ترس و وحشت از دستگاه حکومتی - به اندازه ای بود که راه هرگونه ممانعت را میبست. پاسخ به سؤالاتی که در زمینه های مختلف از امام (ع) در منابع روایی ثبت و ضبط شده است، نشانگر این است که مردم وقتی امام (ع) را می دیدند بدون پرسش و آموختن از پیشگاه آنحضرت، با ایشان خداحافظی نمی کردند. و امام رضا (ع) نیز از این فرصت استفاده کرده و با پاسخ دادن به پرسش های مردم و اصحاب و یاران، هم به تبلیغ معارف اسلامی پرداخته و هم با انحرافات فکری و عملی مبارزه کنند.
اهداف مأمون از تشکیل مناظرات
پس از تحمیل ولایت عهدی توسط مأمون بر امام رضا علیه السلام در خراسان، جلسات گسترده بحث و مناظره به دستور مأمون تشکیل گردید و از اکابر دانشمندان و علماء زمان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان برای حضور در این جلسات دعوت می شد.
بدون شک پوشش ظاهری این مناظرات اثبات و تبیین مقام والای امام هشتم علیه السلام در رشته های علوم مختلف و معارف قرآنی بود؛ اما اینکه هدف و یا اهداف پشت پرده مأمون از این کار چه بوده، احتمالات و اقوالی بیان شده است که برخی از آنها از این قرار است:
1. گروهی بر این باورند که هدف مأمون جز این نبود که به پندار خویش مقام امام علیه السلام را در انظار مردم مخصوصا ایرانیان پایین آورد و مردم گمان کنند که حضرت رضا علیه السلام تنها به مسائل ساده قرآنی یا حدیثی آشناست و از فنون و علوم دیگر بی بهره است؛ چنان که خود مأمون به سلیمان مروزی، عالم مشهور علم کلام، بعد از اینکه دستور داد با حضرت رضا علیه السلام مناظره کند، گفت: «هدف من چیزی جز این نیست که راه را بر او ببندی؛ چرا که می دانم تو در علم و مناظره توانا هستی.»
و اباصلت نیز در این باره می گوید: «از آنجا که امام در میان مردم به علت فضائل و کمالات معنوی خود محبوبیت روزافزون می یافت، مأمون بر آن شد که علماء کلام را از هر نقطه کشور فرا خواند تا در مباحثه، امام را عاجز کنند و بدین وسیله، مقامش از نظر دانشمندان پایین بیاید و عامّه مردم نیز پی به کمبودهایش ببرند؛ ولی امام علیه السلام دشمنان خود، از یهودی، مسیحی، زردشتی، برهمن، صابئی، منکر خدا و... همه را در بحث محکوم کرد.»
2. ممکن است هدف مأمون این بوده که می خواسته مقام والای امام هشتم علیه السلام را تنها در بُعد علمی منحصر کند و تدریجا از مسائل سیاسی کنار بزند و چنین نشان دهد که امام مردی عالم و پناهگاه امت اسلامی در مسائل علمی است، نه در مسائل سیاسی و به این ترتیب، شعار تفکیک دین از سیاست را عملی کند.
3. مناظرات پوششی بوده است برای سرگرمی مردم و پوشیده ماندن نقاط ضعف حکومت مأمون.
4. انگیزه دیگر مأمون این بوده که به عنوان یک زمامدار عالم در جامعه اسلامی معرفی شود و مردم عشق او را به علم و دانش، آن هم در محیط ایران و اسلام آن روز باور کنند و از این طریق، گروهی را جذب دستگاه خود سازد.
به هر حال، مناظرات با هر انگیزه که تشکیل می شد، نتوانست مأمون را به اهداف خود برساند و برعکس، هر بار نتیجه به سود حضرت رضا و اهل بیت علیهم السلام تمام می شد.
تنوع مناظرات
مناظرات حضرت رضا علیه السلام فراوان و متنوع است که بخش مهمی از این مناظرات را شیخ صدوق در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام » و مرحوم علامه مجلسی در جلد 49 «بحارالانوار» و مرحوم طبرسی در جلد دوم «احتجاج» نقل کرده اند. همچنین در کتاب «مسند الامام الرضا علیه السلام » جلد 2 نیز آمده است. اهم این مناظرات از این قرار است:
1. مناظره با جاثلیق پیشوای بزرگ مسیحیان در زمان حضرت رضا علیه السلام ؛
2. مناظره با رأس الجالوت پیشوای یهودیان در آن زمان؛
3. مناظره با هربز اکبر پیشوای زردشتیان؛
4. مناظره با عمران صابئی مدافع مذهب صابئین که خود را پیرو حضرت یحیی علیه السلام می دانند؛
5. مناظره با سلیمان مروزی مشهورترین عالم علم کلام در خطه خراسان؛
6. مناظره با علی بن محمد بن جُهم ناصبی؛
7. مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره؛
8. مناظره با جمعی از علماء و خود مأمون.
تک تک مناظرات حضرت دارای محتوای عمیق و عالی است و از نظر فن مناظره و طرز ورود و خروج در بحثها پربار و راهگشا و آموزنده است. در این مقال، فقط به آن سخنان و آن بخش از مناظرات آن حضرت اشاره می کنیم که به نوعی از اهل بیت علیهم السلام دفاع و حقانیّت آنها به اثبات رسیده است.
1. مناظره با جاثلیق
بخش اصلی و مهم این مناظره، مربوط به اثبات نبوت پیامبر اکرم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله می باشد، در قسمتی از آن می خوانیم:
«جاثلیق گفت: آری، می پذیرم که یوحنا از مسیح علیه السلام نقل کرده است و بشارت به نبوت مردی و نیز بشارت به اهل بیت و وصیش داده است؛ اما نگفته است این چه زمانی واقع می شود و این گروه را برای ما نام نبرده است.
حضرت فرمود: اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و آیاتی از آن را که نام محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیتش و امتش در آنهاست، برای تو تلاوت کند، آیا ایمان به او می آوری؟» جاثلیق گفت: بسیار خوب.
حضرت به نسطاس رومی فرمود: آیا سِفر سوم انجیل را حفظ داری؟ گفت: بلی، حفظ دارم. سپس حضرت به رأس الجالوت (بزرگ یهودیان) رو کرد و فرمود: آیا تو هم انجیل می خوانی؟ گفت: آری، به جانم سوگند! فرمود: سفر سوم را برگیر! اگر در آن ذکری از محمد و اهل بیتش بود، به نفع من شهادت بده و اگر نه، شهادت نده! سپس امام علیه السلام سِفْر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. آن گاه متوقف شد و رو به جاثلیق کرد و فرمود: ای نصرانی! تو را به حق مسیح و مادرش می خوانم، آیا قبول داری که من از انجیل باخبرم؟ جاثلیق گفت: آری. پس حضرت نام پیامبر و اهل بیت علیهم السلام و امتش را برای او تلاوت کرد و سپس فرمود: ای نصرانی! چه می گویی؟... جاثلیق: من آنچه را که وجود آن در انجیل برای من روشن شده است، انکار نمی کنم و به آن اعتراف دارم.»
در جملات فوق، به خوبی حضرت رضا علیه السلام در کنار اثبات حقانیت نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، امامت و وصایت امامان و اهل بیت عصمت علیهم السلام را نیز به اثبات رسانده است.
2. مناظره با یحیی بن ضحاک سمرقندی
روزی مأمون گروهی از فقهاء و متکلمان را جمع کرد تا با امام رضا علیه السلام مناظره کنند. حضرت فرمود: شما یک نفر از بین خود انتخاب کنید و هر چه او گفت، شما ملتزم باشید! همه رضایت دادند که یحیی بن ضحاک سمرقندی که مانند او در خراسان نبود، انتخاب شود. ... آن گاه حضرت رو کرد به مأمون و فرمود: یحیی باید از پیشوایان خود برای من خبر دهد؛ آیا آنها نسبت به خودشان دروغ گفتند یا راست گفتند؟
پس اگر اعتقاد او این است که آنها نسبتهای دروغ به خود داده اند، کذاب هستند و در نتیجه، لیاقت امامت [و خلافت] را ندارند و اگر عقیده اش این است که آنها هر چه نسبت به خود گفته اند، راست گفته اند، پس اوّلی از آنها (ابوبکر) گفت: «اَقیلُونی وَلِیَّتَکُمْ وَ لَسْتُ بِخَیْرِکُمْ؛ خلافت را از من پس بگیرید [و مرا معاف دارید! ولی و خلیفه شما شدم،] در حالی که بهترین شما نیستم.» و دومی (عمر) گفت: «کانَتْ بَیْعَةُ اَبِی بَکْرٍ فَلْتَةً وَقَی اللَّهُ شَرَّها فَمَنْ عادَ لِمِثْلِها فَاقْتُلُوهُ؛ بیعت ابی بکر فتنه ای بود که خدا شرّش را حفظ کند. پس اگر کسی دو باره چنان بیعتی انجام دهد، او را بکشید!»
... و کسی که قتلش واجب است، چگونه عهد [و توصّیه] او برای غیرش (انتخاب عمر) پذیرفته می شود، در حالی که خود او گفت: برای من شیطان گمراه کننده ای است. پس هر گاه به من مایل شد، مرا نگه دارید! و اگر خطا کردم، ارشادم کنید!» پس اگر راست می گویند، امام و پیشوا نیستند و اگر دروغ می گویند، یحیی چه جوابی دارد!
مناظره با جمعی از علماء عراق و خراسان
گروهی از علماء عراق و خراسان به امر مأمون، در جلسه ای گرد هم آمدند. از امام رضا علیه السلام نیز دعوت به عمل آمد.
برگزیدگی عترت علیهم السلام
وقتی حضرت در آن مجلس حضور یافت، مأمون رو به حاضران در مجلس کرد و گفت: از معنای این آیه به من خبر دهید: «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا»؛ «سپس این کتاب را به آن بندگانمان که آنها را برگزیده بودیم، به میراث دادیم.»
علماء در جواب گفتند: منظور خداوند، همه امت [اسلامی] است.
مأمون رو به امام رضا علیه السلام کرد که شما [در این باره] چه می گویی؟ حضرت فرمود: آن گونه که علماء گفتند، نمی گویم، بلکه می گویم: «اَرَادَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَ بِذَلِکَ الْعِتْرَةَ الطَّاهِرَةَ؛ منظور خدای تبارک و تعالی از این [کلمه اصطفینا] عترت پاک [رسول خدا] است.»
مأمون گفت: چگونه منظور خداوند عترت است، نه مابقی امت؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: اگر خداوند هم امت را قصد کرده بود، پس همه امت باید در بهشت باشند؛ چون [در ادامه آیه] همه را اهل بهشت قرار داده، می فرماید: «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا»؛ «بهشتهای همیشگی که داخل آن می شوند.» [یقینا همه امت اسلامی اهل بهشت نیستند،] پس وراثت مخصوص عترت پاک است، نه دیگران.
معصوم بودن عترت علیهم السلام
آن گاه حضرت رضا علیه السلام فرمود: آنان همان کسانی هستند که خداوند در قرآن توصیفشان کرده و فرموده: «اِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا»؛ «همانا خداوند می خواهد که آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.» و آنان همان کسانی اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به درستی که من دو چیز گران بها: کتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) را میان شما به جای می گذارم. هیچ گاه از یکدیگر جدا نشوند تا اینکه در حوض [کوثر] بر من وارد شوند. ببینید که پس از من با آن دو چگونه برخورد می کنید. «یا أَیُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْکُمْ؛ ای مردم! به آنان چیزی یاد ندهید؛ زیرا آنان از شما داناترند.»
مراد از آل کیست؟
در ادامه مناظره، علماء پرسیدند: ای اباالحسن! آیا «عترت» همان «آل» است یا غیر آن؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: آنان همان آل هستند [نه غیر آن]. علماء گفتند: این رسول خدا صلی الله علیه و آله است که از او روایت شده که فرمود: «اُمَّتِی آلِی؛ امت من آل من هستند.»
حضرت فرمود: [هرگز مراد از آل، امت نمی تواند باشد. دلیل آن این است که] از شما می پرسم: آیا صدقه بر آل محمد صلی الله علیه و آله حرام است [یا نه]؟ گفتند: آری [حرام است].
حضرت فرمود: آیا بر امّت [نیز[ حرام است؟ گفتند: نه. حضرت فرمود: این فرق میان آل و امت است. [لذا نمی شود گفت آل یعنی امت. آن گاه فرمود:] وای بر شما به کجا می روید!
برتری عترت در قرآن
حضرت رضا علیه السلام هر چند در محاصره مأمون و دستگاه او قرار داشت، ولی هر جا فرصت می یافت، برتری و حقانیت اهل بیت علیه السلام را از طریق قرآن به اثبات می رساند تا مخالفان نیز وادار به پذیرش شوند.
در ادامه مناظره پیش گفته می خوانیم:
مأمون گفت: آیا خداوند عترت را در قرآن بر مردمان دیگر برتری داده است؟
حضرت رضا علیه السلام فرمود: «انَّ اللَّهَ الْعَزِیزَ الْجَبَّارَ فَضَّلَ الْعِتْرَةَ عَلَی سَائِرِ النَّاسِ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ؛ [بلی] به درستی که خداوند عزیز و قهّار عترت را در آیات محکم کتابش بر دیگر مردمان برتری داده است.»
مأمون گفت: [این برتری دادن] در کجای کتاب خداست؟
حضرت رضا علیه السلام فرمود: در سخن خدای متعال که فرمود: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ»؛ «به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است و فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند.»
سخن حضرت اشاره به این است که عترت همان ذریه و فرزندان برگزید ابراهیم علیه السلام هستند که بر دیگران برتری داده شده اند. و آیات دیگری نیز در برتری اهل بیت علیهم السلام آمده است؛ چنان که حضرت در ادامه می فرماید:
و خداوند در جای دیگر فرمود: «اَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً»؛ «یا اینکه نسبت به مردم (اهل بیت) برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده، رشک می ورزند. در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان مُلکی عظیم بخشیدیم.»
منظور از «الناس» پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام می باشند؛ چنان که در تفسیر صافی روایات متعددی به این مضمون نقل شده است. زمخشری نیز گفته منظور از «الناس» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مؤمنان است که البته مؤمنان دارای فضیلت، همان اهل بیت علیهم السلام هستند. حضرت رضا علیه السلام در ادامه سخنان می فرماید:
آن گاه خداوند در قرآن روی سخن را به مؤمنان دیگر باز گردانده، [دستور داده است که از اهل بیت علیهم السلام اطاعت کنند؛ لذا] می فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاَْمْرِ مِنْکُم»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و صاحب امر از خود را [نیز] اطاعت کنید!» مقصود [از دو آیه پیش گفته[ کسانی است که کتاب [خدا] و حکمت را به ارث برده اند (اهل بیت علیهم السلام ) و به خاطر این دو میراث به آنان رشک و حسد برده می شود... و [در آیه دوّم[ اطاعت از برگزیدگان منظور است.»
در ذیل آیه فوق، روایات فراوانی وارد شده است که منظور از صاحبان امر اهل بیت علیهم السلام می باشند، از جمله امام صادق علیه السلام فرمود: «این آیه «اَطیعُوا اللّهَ» در باره علی بن ابی طالب، حسن و حسین علیهماالسلام وارد شده است. پس گفته شد: مردم می گویند: چرا خداوند در کتابش (قرآن) نام علی و اهل بیت علیهم السلام را نبرده است؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود: به آنها بگویید:
خداوند نماز را نازل [و واجب[ فرمود، ولی [در قرآن] نفرمود: سه رکعت و یا چهار رکعت بخوانید تا اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نماز را برای آنها تفسیر [و تعداد رکعات را بیان ]کرد و [آیه] زکات را بر پیغمبر نازل کرد و نفرمود: از هر چهل درهم، یک درهم پرداخت کنید تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله برای مردم تفسیر کرد. و حج را واجب کرد و نفرمود: هفت بار طواف کنید تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان کرد و همین طور آیه «اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاَْمْرِ مِنْکُمْ» در باره علی و حسن و حسین علیهم السلام نازل شد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در باره علی علیه السلام فرمود: هر کس من مولا و سرپرست او هستم، علی مولای اوست. و فرمود: شما را به کتاب خدا و اهل بیتم سفارش می کنم... و قرآن برای تأیید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آیه تطهیر را در باره علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام نازل فرمود.»
تفسیر اصطفاء در قرآن
علماء در ادامه مناظره پرسیدند: آیا خدای متعال «اصطفاء» (برگزیدگی) را در قرآن تفسیر فرموده است؟ امام رضا علیه السلام فرمود: برگزیدگی [و اصطفاء] را به غیر از باطن [آیات] در ظاهر [قرآن] در دوازده جا تفسیر کرده است:
1. آیه تطهیر
«اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا»؛ «همانا خداوند اراده کرد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] ببرد و شما را پاک و پاکیزه گرداند.» و این فضیلت عصمت نشانه انتخاب و مصطفی بودن اهل بیت علیهم السلام می باشد.
2. آیه مباهله
«فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبینَ»؛ «بگو: بیایید، پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و نفوس ما و نفوس شما را دعوت کنیم. آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» خداوند در آیه فوق پاکان را از دیگران ممتاز ساخته و به پیامبر دستور داده آنها را برای مباهله بیاورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام را آورد و آنان را همپای خویش قرار داد. آن گاه حضرت رضا علیه السلام فرمود:
«آیا معنای سخن خدا: «اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُم» را می دانید؟ علماء حاضر در مجلس مأمون گفتند: مقصود از آن خود پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: اشتباه گفتید. مسلما تنها علی علیه السلام را قصد کرده است. از چیزهایی که دلالت بر این مطلب می کند، سخن پیامبر است که در مورد طائفه «بنُو ولیعه» فرمود: باید [به کارهای زشت خود] پایان دهند وگرنه مردی همچون خودم را به سوی ایشان می فرستم (علی علیه السلام ). و این امتیازی است که هیچ کس به آن پیشی نگرفته و برتری ای است که هیچ بشری به آن راه نیافته و شرافتی است که هیچ آفریده به آن سبقت نگرفته است؛ چرا که جان علی علیه السلام را همانند جان خویش قرار داد.»
علماء عامّه، از جمله زمخشری به این مسئله اعتراف دارند که آیه مباهله قوی ترین دلیل بر برتری اصحاب کساء علیهم السلام است.
3. باز ماندن درِ خانه اهل بیت علیهم السلام به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله
امام چهارم علیه السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله همه مردم را از مسجدش بیرون کرد [و در خانه های آنها را به مسجد بست]، جز عترت [خویش] را [که درب خانه آنها را به سوی مسجد باز گذارد]، به طوری که مردم زبان به شکایت گشودند و عبّاس [عموی پیامبر] شِکوه کرد و گفت: ای رسول خدا! [در خانه[ علی را باقی گذاشتی و [در خانه های دیگر را بستی و ]ما را بیرون کردی؟ فرمود: «من او را باقی نگذاشتم و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را [در مسجد] باقی گذاشت و شما را بیرون کرد.»
و این قضیّه آشکار کننده این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام است که فرمود: «منزلت تو نسبت به من همانند منزلت هارون نسبت به موسی است.»
علماء گفتند: این در کجای قرآن آمده است؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: در این مورد، آیه ای از قرآن را برای شما می خوانم که شاهد این ادعاست و آن این است: «وَ اَوْحَیْنا اِلی مُوسی وَ اَخیهِ اَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً»؛ «و به موسی و برادرش وحی کردیم که شما دو تن، برای قوم خود در مصر خانه هایی ترتیب دهید و سراهایتان را رو به روی هم قرار دهید!» در این آیه شأن و مقام هارون علیه السلام نسبت به موسی علیه السلام و همچنین شأن و مقام علی علیه السلام نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله [با توجّه به حدیث منزلت بیان شده] است. و همراه این، دلیل آشکار دیگری در سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله است که فرمود: «همانا این مسجد برای جنب و حائض حلال نیست، جز بر محمّد و آل محمّد صلی الله علیه و آله .»
علماء گفتند: این شرح و بیان جز در نزد شما جماعت خانواده رسول خدا صلی الله علیه و آله یافت نشود. حضرت رضا علیه السلام فرمود: و چه کسی این [فضیلت] را برای ما انکار می کند و حال آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من شهر دانشم و علی درب آن.» پس هر که بخواهد وارد شهر دانش شود، باید از در آن وارد شود. ...
4. آیه ذوی القربی
سخن خدا است که فرمود: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ»؛ «و حق خویشاوندان را بده!» این امتیازی است که خدای عزیز و قهار، ایشان را به آن اختصاص داده و آنان را بر امّت برگزیده است. وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فاطمه را نزد من بخوانید! فاطمه علیهاالسلام را دعوت کردند. آن گاه حضرت فرمود: ای فاطمه! عرض کرد: لَبَّیْکَ ای رسول خدا! رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: به درستی که فدک با اسب سواران و شتر سواران سپاه [و خلاصه با جنگ] به دست نیامده، بلکه آن مختص من است، نه مسلمانان. به خاطر فرمان خداوند آن را برای تو قرار دادم. آن را برای خودت و فرزندانت نگه دار!
5. آیه مودّت
خدای عزیز فرمود: «قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»؛ «بگو: به ازاء آن (رسالت) پاداشی از شما درخواست ندارم، جز دوستی در باره خویشاوندان [و اهل بیتم].» این امتیاز مختص پیامبر صلی الله علیه و آله و آل اوست، نه باقی انبیاء و آلشان... خداوند دوستی اهل بیت علیهم السلام را واجب کرد؛ چون می دانست آنها هیچ گاه از دین سر بر نمی تابند و هیچ گاه به گمراهی باز نمی گردند و [نکته] دیگر اینکه اگر مردی دوستدار مردی باشد، ولی یکی از خانواده او را دشمن بدارد، دلش [در دوستی او] سالم و صاف نخواهد ماند. پس هر کس به این دستور عمل کند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله و خانواده او دوست باشد، رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی تواند او را دشمن بدارد و هر کس دوستی اهل بیت علیهم السلام را ترک کند و به آن عمل نکند و خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله را دشمن بدارد، بر رسول خدا صلی الله علیه و آله لازم است که او را دشمن بدارد؛ چرا که او واجبی از واجبات خدا را ترک کرده است. ... آن گاه که این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله در میان اصحابش ایستاد و خدا را سپاس گفت و ستود. سپس فرمود: ای مردم! به راستی خداوند بر شما عملی را واجب کرده است، آیا به آن عمل می کنید؟ کسی به او پاسخ نداد. روز دوّم در میان آنان ایستاد و همانند سخن روز قبل را تکرار کرد. کسی به او پاسخ نداد. روز سوم در میان آنان ایستاد و فرمود: ای مردم! به راستی خداوند عملی را بر شما واجب کرده است، آیا به آن عمل می کنید؟ کسی پاسخ او را نداد.
سپس فرمود: ای مردم! متوجّه باشید آن [عمل واجب] در مورد طلا و نقره و خوردنی و پوشیدنی [و خلاصه در باره درخواست مال ]نیست. مردم گفتند: پس در این صورت، آن را بیان کنید! حضرت این آیه (پیش گفته) را تلاوت فرمود. [مردم] گفتند: اگر این باشد، آری، عمل می کنیم. ولی بیشتر آنان وفا نکردند... .
6. آیه صلوات
خداوند می فرماید: «اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما»؛ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند. ای کسانی که ایمان آورده اید! بر او درود بفرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم باشید!»
و سلام و درود کامل آن است که بر آل او نیز سلام و دورد فرستاده شود.
... مأمون گفت: این چیزی است که در آن هیچ گونه اختلافی نیست، بلکه اتفاق نظر است. آیا در نزد شما در علماء عامّه، از جمله زمخشری به این مسئله اعتراف دارند که آیه مباهله قوی ترین دلیل بر برتری اصحاب کساء علیهم السلام است
مورد «آل» چیزی واضح تر از این در قرآن وجود دارد؟
7. آیه سلام بر اهل بیت علیهم السلام
ابوالحسن الرضا علیه السلام فرمود: شما را از سخن خداوند آگاه می سازم که فرمود: «یَس وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ اِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلی صِرَاطٍ مُسْتَقیمٍ»؛ «یآس، سوگند به قرآن حکمت آموز که قطعا تو از فرستادگان بر راه راست هستی.» مقصود از «یآس» چیست؟ علماء گفتند: [مقصود از ]یآس محمّد صلی الله علیه و آله است و در این سخن تردیدی نیست. حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: خداوند به محمد صلی الله علیه و آله و آلش با این [آیه و آیات دیگر ]فضیلتی بخشیده است که هیچ کس با اندیشیدن [نیز] به کُنْه آن نرسد و آن این است که خداوند متعال بر هیچ کس سلام نفرستاده، مگر بر پیامبران الهی، مانند: نوح علیه السلام ، ابراهیم علیه السلام ، موسی علیه السلام و هارون علیه السلام و نفرموده سلام بر آل نوح علیه السلام ، و یا آل ابراهیم علیه السلام ... تنها در مورد آل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود «سَلامٌ عَلی إِلْ یاسینَ»؛ یعنی سلام بر آل محمد صلی الله علیه و آله .
در ادامه، امام رضا علیه السلام به آیات خمس و غنیمت، اطاعت از صاحبان امر، ولایت، اهل الذکر، امر به نماز اهل بیت و... استناد می کنند که دلالت بر برتری اهل بیت علیهم السلام و برگزیدگی آنان دارد.
منابع
1. مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر
2. بیانات آیت الله مکارم شیرازی
پی نوشت
[1] ر.ک: مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر ؛ ص20-21.
[2] همان ؛ ص26.
[3] همان؛ص28.
[4] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دست اندرکاران برگزاری همایش بین المللی امام رضا علیه السلام و گفت وگوی ادیان؛ 4/11/1397.
[5] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص28.
[6] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دست اندرکاران برگزاری همایش بین المللی امام رضا علیه السلام و گفت وگوی ادیان؛ 4/11/1397.
[7] جاثلیق( به کسر ثاء و لام) لفظى یونانى است به معناى رئیس اسقف ها و پیشواى عیسوى و لقبى است که به علماى بزرگ نصارا داده مى شد و نام شخص خاصى نیست(المنجد) و شاید معرّب کاتولیک باشد.
[8] رأس الجالوت لقب دانشمندان و بزرگان ملت یهود است(این نیز اسم خاص نیست).
[9] هربز اکبر یا هیربد اکبر لقبى است که مخصوص بزرگ زردشتیان بود، به معناى پیشواى بزرگ مذهبى و قاضى زردشتى و خادم آتشکده.
[10] عمران صابى چنان که از نامش پیداست، از مذهب صابئین دفاع کرد. (صابئین گروهى هستند که خود را پیرو یحیى علیه السلام مى دانند، ولى به دو گروه موحد و مشرک تقسیم مى شوند. گروهى به ستاره پرستى رو آورده اند و لذا گاه آن ها را« ستاره پرستان» مى نامند. مرکز آن ها سابقاً شهر حران در عراق بود و سپس به مناطق دیگرى از عراق و خوزستان روى آوردند. آن ها طبق عقاید خود بیشتر در کنار نهرهاى بزرگ زندگى مى کنند و هم اکنون گروهى از آنان در اهواز و بعضى مناطق دیگر به سر مى برند).
[11] سلیمان مروزى معروف ترین عالم علم کلام در خط خراسان در عصر مأمون بود و مأمون براى او احترام زیادى قائل مى شد .
[12] على بن محمّد بن جهم، ناصبى و دشمن اهل بیت بوده است. مرحوم صدوق روایتى از على بن محمّد جهم نقل کرده که از آن استفاده مى شود که وى نسبت به حضرت رضا علیه السلام محبت داشته است، امّا صدوق در ذیل همین حدیث آورده است:« هذا الحدیث غریب من طرق على بن محمّد بن الجهم مع نصبه و بغضه و عداوته لاهل البیت علیهم السلام، (عیون أخبار الرضا؛ ج 1؛ ص 195- 204).
صاحب جامع الروا نیز همین مطلب را در شرح حال او آورده است (جامع الروا؛ ج 1؛ ص 597 596).
[13] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص36.
[14] همان؛ ص38.
[15] همان.
[16] اعتقاد ما؛ ص91.
[17] همان؛ ص92.
[18] سورۀ بقره؛آیۀ 256 .
[19] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر ؛ ص96.
[20] همان ؛ ص28.
[21] همان ؛ ص30.
[22] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دست اندرکاران برگزاری همایش بین المللی امام رضا علیه السلام و گفت وگوی ادیان؛ 4/11/1397.
[23] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر ؛ ص56.
[24] همان ؛ ص65.
[25] همان؛ ص76.
[26] همان؛ ص78.
[27] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دست اندرکاران برگزاری همایش بین المللی امام رضا علیه السلام و گفت وگوی ادیان؛ 4/11/1397.
[28] تفسیر نمونه؛ ج 2؛ ص471.
[29] همان؛ ج 27؛ ص205.
[30] همان؛ ج 20؛ ص377.
[31] پیام قرآن؛ ج 10؛ ص355.
[32] ر.ک: مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر، ص: 59-64.
[33] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر؛ ص38.
[34] همان ؛ ص41.
[35] همان.
[36] همان؛ ص93.
[37] همان؛ ص94.
[38] الخرائج و الجرائح؛ ص 204- 206( با تلخیص) / مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر ؛ ص94.
[39] همان؛ ص68.
[40] همان؛ ص96.
[41] همان؛ص67.
[42] اعتقاد ما ؛ ص31.
[43] مناظرات تاریخى امام رضا علیه السلام با پیروان مذاهب و مکاتب دیگر ؛ ص67.
منابع گردآوری:
https://hawzah.net/fa/Occation/View/70165
https://www.mehrnews.com/news/5321196
https://hawzah.net/fa/Article/View/98241
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/6605/77095
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/6581/76701