بنام خدا
مفهوم و پیدایش تشیع(بخش سوم )
بررسی و نقد دیدگاههای شرقشناسان درباره پیدایش تشیع
ادامه مطلب قبلی
دو- درمقابل دیدگاه اول که منشأ تشیع را ایران میداند، دیدگاه دومی وجود دارد که قائل به پیدایش تشیع در سرزمینهای عربی است، ولی با این وجود صاحبان این دیدگاه معتقد هستند عناصر تشیع به دلیل شباهت هایی که با تفکّر ایرانیان در عصر باستان داشته، شکل ایرانی به خود گرفته است.
این دسته از متفکّران برای تثبیت دیدگاه های خود به مؤلفه هایی چون«پادشاهی موروثی و امامت موروثی»، «فره ایزدی شاهان ساسانی و احترام شیعیان برای امامان خود»، «سوگواری ایرانیان باستان برای سیاوش و عزاداری شیعیان برای امام حسین(ع)»، «ازدواج امام حسین (ع) با دختر یزدگرد»، و ... اشاره کرده اند. مثلاً « فولر» و«فرانکه» تأکید کرده اند که «نوآوری های ایرانی،آداب تشیع را در همه جا تحت تأثیر قرار داده است و شیعیان عرب به خوبی بر ایرانی بودن تشیع در ایران واقفند»، این دو همچنین اشاره میکنند که«شیعیان عرب به تجربه دریافته اند که گونۀ ایرانی تشیع نشاندهندۀ فرهنگی است متفاوت با تشیع آنان. در نگاه آنان آیین های تشیع ایرانی شرک آمیزتر و نمایشی تر است ... [و] برای بازگشت به ریشه های خالص تشیع باید آن را از اضافات ایرانیاش پیراست» (فرانکه و فولر، 1384: 161 و 160 و 158).
ریپکا نیز اگرچه اعتقاد دارد تشیع منشأ ایرانی ندارد؛ ولی با این وجود مینویسد: ایرانیان خود را به سهولت با اسلام تطبیق دادند، لیکن این آیین را به صورت دلخواه خود درآوردند. به زعم وی تشیع بیان کنندۀ روحیۀ ایرانی هاست(ریپکا، 1381: 122-121). در راستای همین دیدگاه، دیدگاه کریستنسن و«بوهو» نیز قابل توجه است. بوهو معتقد است درنتیجۀ ازدواج امام حسین(ع) با دختر یزدگرد، میراث نبوی با میراث پادشاهی آمیخته گشت. این شرق شناس نگاهی نیز به عزاداری شیعیان ایرانی برای امام حسین(ع) کرده و میگوید: «سابقاً نیز به یاد سرانجام غم انگیز سیاوش، مراسمی با همین تشریفات در مواقع معینی برپا میگردید. خلاصه این تشریفات که اصل و مبدأ آن ایرانی است در مذهب شیعه رسمیت یافت» (بوهو، 1346،150). کریستنسن نیز اگرچه در نقل روایت ازدواج شهربانو با امام حسین(ع) دچارتردید میشود، ولی باز اشاره میکند چون شهربانو به عقد امام حسین(ع) درآمد، شیعیان فرزندان امام حسین را وارث «خورنه» یا فرّه ایزدی شاهنشاهان ایران باستان به حساب آوردند(کریستنسن، 1370: 659).
مورگان اگرچه اشاره ای به ازدواج امام حسین(ع) و شهربانو نمیکند، ولی به شکلی دیگر معتقد است مسئلۀ جانشینی و مشروعیت امامت با موروثی بودن سلطنت ساسانی سازگاری دارد(مورگان، 1373: 15). براساس همین منطق، خاورشناسان دیگری نیز به تأثیرپذیری تشیع از سنّتهای ایرانی اشاره کرده اند. مثلاً بروکلمان سعی دارد با اشاره به محبوبیت فعلی قبر«امام حسین (ع)» نزد ایرانیان رابطه ای بین تشیع و ایرانی گری پیدا کند(جعفریان، 1365: 18). و در همین راستا اشپولر نیز مینویسد: «ایران سراسر کشوری اسلامی شد و درعین حال باز هستۀ اصلی خود را از دست نداد، بلکه بر آن شد تا اسلام را به صورت یک مذهب مخصوص و مناسب با موجودیت خود درآورد. در بین شیعیان و خارجیان این مملکت و نیز در عرفان و تصوف، روح ایرانی وجود خدا را مستقلاً با موفقیت ظاهر نمود، اگرچه زادگاه های این جنبشهای مذهبی یک زادگاه ایرانی نبوده است(اشپولر، 1379: 324-322).
همگام با برتولد اشپولر، ریچارد فرای است که به نظر میرسد بیش از هر خاورشناسی بر تأثیرپذیری تشیع از اندیشه های ایران باستانی تأکید کرده است. او معتقد است ایرانیها برای نشان دادن«بیزاریشان» از شیوۀ ملک داری دولت اموی از شیعه که دارای سازمان یافته ترین مرام سیاسی بودند و نیز احساساتشان با شور و احساس ایرانیها سازگاری داشت، جانبداری کردند. همو اشاره میکند: «به طریق اولی پیوند و ازدواج خویشی حسینبن علی با خاندان یزدگرد یا هرمزان از دلایل عمدۀ احترام زیاد ایرانیان به ذریّۀ علی بوده است» وی تأکید میکند:«در عمق حرمت شیعه به امام – جانشین پیامبر(ص) و اصل این فکر که پیشوایی و رهبری عامه باید از مشیت و اراده الهی ناشی باشد، در اعتقاد و باور ایرانیان نهفته است که پادشاهان خود را صاحب فره ایزدی میشمرده اند»(فرای، 1372،ج 4: 36).
فرای در کتاب دیگری در انتساب کردن آداب شیعیان به سنّت های فرهنگی ایران باستان پا را فراتر نهاده و تأکید کرده است که بسیاری از امامزاده های شیعیان، همان مکانهای ایزدان یا فرشتگان زرتشتی است که ایرانیان برای نگهداری آن، تصمیم گرفتند آن مکانها را به اسلام منتقل کنند و به فرزندان ائمه نسبت دهند(فرای، 1363: 156).
به نظر میرسد ریشۀ بعضی از اعتقادات خاورشناسان درخصوص پیوند زناشویی امام حسین(ع) و شهربانو برآمده از کتاب دوگوبینو باشد که شهید مطهری نیز به آن اشاره کرده است(مطهری، 1374: 122). گوبینو با استناد به روایت ساختگی ازدواج امام حسین(ع) با شاهزادهای ساسانی و با اشاره به ستم اعراب به علی(ع) و گرایش ایرانیان به آن حضرت در دفع ظلم اعراب، همسویی خاندان علی(ع) با ایرانیان را یک مشخصۀ ملّی و ریشه دار معرفی میکند و مینویسد: در ایران عشق به امامان نوعی احساس ملّی است. او همچنین در فصل«وضع مردم» جانشین شدن حضرت علی(ع) را به جای قدرت شاهنشاهی ساسانیان هم از نظر مذهبی یعنی: گسترش دین اسلام در ایران و هم به عنوان امام قلمداد میکند و حضرت را در مقام شاهی ایران میبیند و دو مفهوم متفاوت سلطنت و امامت را با یکدیگر خلط میکند(گوبینو، 1383: 272 و 271 و 212).
ادوارد براون نیز نظریه گوبینو را تأیید کرده و میگوید: «ایرانیان سلطنت را حق آسمانی یا موهبت الهی میدانستند که در دودمان ساسانی به ودیعه قرار گرفته بود و این عقیده تأثیر عظیمی در سراسر تاریخ ادوار بعدی ایران داشته است. علی الخصوص علاقۀ شدید ایرانیان به مذهب تشیع تحت تأثیر همین عقیده است که محکم به مذهب تشیع چسبیده اند(براون، 1384: 114).
ه) نقد دو گرایش خاورشناسان
1- گرایش اول: چنان که اشاره شد، برخی از خاورشناسان اعتقاد دارند تشیع واکنش تند ایرانی در برابر سیطرۀ اسلام و عرب و یک مکتب ایرانی است و پیدایش آن ارتباطی با سرزمینهای عربی ندارد. در نقد این دیدگاه باید گفت که اولاً غالب خاورشناسان معتقدند که تشیع منشأ عربی دارد و تنها معدودی از شرق شناسان از جمله افرادی مثل دوزی، آرنولد، استوارد معتقدند تشیع ساختۀ ایرانیهاست. مثلاً در این زمینه، اشپولر تأکید میکند: «تحقیقات تاریخی این امر را نشان داده است که موطن و منشأ مذهب تشیع سرزمینهای عربی بوده است.»(اشپولر، 1379: 263). پیرو همین دیدگاه، آدام مِتز نیز به دیدگاه خاورشناسانی که معتقدند منشأ تشیع، ایرانیها بوده اند با دیدۀ تردید نگریسته و اشاره کرده است «شیعی گری برخلاف پندار بعضی، عکس العمل روح ایرانی در برابر اسلام نیست»(متز، 1388: 75).
گلدزیهر نیز اشاره کرده که«یکی از خطاها این است که تشیع را مولود افکار ایرانی بدانیم. این نوع اندیشه براساس فهم نادرست از تاریخ رویدادهاست. درحالی که حرکتهای علوی همه و همه در سرزمینهای عربی بوده است»(سبحانی، 1389: 770).
ثانیاً اگر قرار باشد ادعا کنیم که ایرانیها در تأسیس کدام مذهب نقش داشته اند، باید اعتراف کنیم که مذهب تسنّن نه تشیع ، ساختۀ ایرانیهاست، زیرا چند تن از بزرگان این مذهب از جمله ابوحنیفه، ایرانی است(مطهری، 1374: 507) و بعضی از شرق شناسانی مثل«نولدکه» که به این نکته پی برده اند، تصریح کرده اند که مذهب تسنّن در بلاد ایران به طور غالب سایه افکنده بود و تا سال 1500 میلادی ادامه داشت و با ظهور دولت صفوی، تشیع مذهب رسمی گردید(جعفریان، 1365: 25).
این نکته که«نولدکه» تأکید میکند یک جواب«منطقی – تاریخی» به کسانی است که معتقدند تشیع به خاطر هماهنگی با عقاید ایرانیان که ریشه در عصر باستان داشته، به ایران نفوذ کرده است. این سؤال را از شرق شناسانی که ادعا میکنند«تشیع ریشۀ عربی دارد، ولی به دلیل مشابهت آن با افکار ایرانیان عصر باستان در ایران منتشر شده است» باید پرسید: چگونه میتوان باور کرد بین دو عقیده(افکار ایران باستان و تشیع) شباهت وجود داشته باشد و ایرانیان تا قرن دهم غالباً سنّی باشند و گروه های کمی به تشیع گرویده باشند؟
2- خاورشناسانی که در گرایش دوم قرار میگرفتند، معتقد هستند به دلیل شباهتهای فرهنگ ایران باستان با فرهنگ تشیع، ایرانیان به مذهب تشیع روی آورده اند. این دسته از خاورشناسان بر مشابهت امامت «شیعه و پادشاهی ساسانی» مشابهت، «عزاداری برای سیاوش و امام حسین(ع)» مشابهت «قبور ائمه و دخمه های ساسانی» و سرانجام ازدواج حسین(ع) با شهربانو و احترامی که ایرانیها برای شهربانو(به زعم خاورشناسان) قائل هستند، تأکید میکنند.
مجموع نظریات برخی از شرق شناسان دربارۀ تشیع که از آن گاهی با عنوان«اسلام ایرانی» یا«تشیع ایرانی» نام میبرند، نشان میدهد که با توجّه به نوع مطالعات ایرانی و تأثیرپذیری آنان از عقاید زرتشتی و ارزش قائل شدن به این مقولات توأم با شدّت احساسات ناسیونالیستی، رهیافت دیگری را نمیتوان از آنان انتظار داشت، ولی به هرحال ضرورت دارد این دیدگاهها نقد شود. اما قبل از اینکه وارد مصادیق شویم، نقد کلی به مجموع آراء خاورشناسانی که معتقدند: مشابهت عقاید مردم ایران باستان و فرهنگ شیعه، باعث پذیرش این مذهب از سوی ایرانیان شده، وارد است. نمیتوان به طور یقینی مشابهت دو عقیده در میان دو ملّت را دلیل بر اخذ یکی از دیگری دانست. چنان که عقیدۀ توحید در میان بسیاری از ملّتها وجود دارد، اما نمیتوان رابطۀ «علت و معلولی» در همه جا ثابت کرد. عقیدۀ پادشاهی موروثی در بسیاری از نقاط دنیا در شرق و غرب وجود داشته و دارد، اما به هیچ عنوان نمیتوان یک نوع رابطۀ متقابل فرهنگی را برای انتقال «امامت و پادشاهی موروثی» ثابت کرد. اثبات رابطۀ فرهنگی متقابل و انتقال اندیشه ها تنها در گرو اثبات مشابهت نیست؛ بلکه میبایست با توجّه به مدارک تاریخی و جغرافیایی همراه با سند و دلیل همراه باشد .
منابع
فارسی:
ابراهیم حسن، حسن (1380). تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: جاویدان.
ابن اثیر، عزالدین (1371). تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران: علمی.
ابن اعثم کوفی (1372). الفتوح، ترجمه محمد هروی، تهران: آموزش انقلاب اسلامی.
استوارد، لوتروپ (1320). امروز مسلمین یا عالم نو اسلام، ترجمه سیداحمد مهندب، تهران: شرکت طبع کتاب.
اشپولر، برتولد (1379). تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران: علمی و فرهنگی.
ایزوتسو، هیکو (1378). مفهوم ایمان در کلام اسلامی، ترجمه زهرا پورسینا، تهران: سروش.
براون، ادوارد (1384). یک سال در میان ایرانیان، ترجمه مانی صالحی، تهران: اختران.
بوهو، ژان (1346). ایرانیان مسلمان از قرن اول تا قرن دهم هجری (تمدن ایران)، ترجمه عیسی بهنام، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ترکمنی آذر، پروین (1390). تاریخ سیاسی شیعیان اثنی اعشری در ایران، قم: مؤسسه شیعه شناسی.
توال، فرانسوا (1382). ژئوپولیتیک شیعه، ترجمه کتایون باصر، تهران: ویستار.
جعفریان، رسول (1365). تشیع و ایران، اصفهان: دانشگاه اصفهان.
دسوقی، محمد (1376). سیر تاریخی و ارزیابی اندیشه شرق شناسان، ترجمه محمدرضاافتخارزاده، تهران: هَزاران.
دوستی ثانی، مرتضی (1388). شرق شناسان و فرقه های تصوف (مجموعه مقالات همایش بین المللی تشیع و خاورشناسان)، قم: خاکریز.
ریپکا، یان (1381). تاریخ ادبیات ایران، ترجمه عیسی شهابی، تهران: علمی و فرهنگی.
زمانی، محمدحسن (1388). آشنایی با استشراق و اسلام شناسان غربی، قم: جامعه المصطفی العالمیه.
ساتن،. الویل (بیتا). روزنامه ایران نو، ترجمه علی جواهرکلام، تهران: نشر مطبوعات.
سبحانی، جعفر (1389). ایرانی بودن تشیع ،درسهایی از مکتب اسلام، شماره 597.
سعید، ادوارد (1371). شرق شناسی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
شاردن (1372). سفرنامه، ترجمه اقبال یغمایی، تهران: توس.
صدر، محمدباقر(1354). تشیع و اسلام، ترجمه علی حجتی کرمانی، تهران: شفق.
طباطبایی، محمدحسین ()1360. ظهور شیعه، بیجا: اَلَست.
طبری، محمدبن جریر (1375). تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر.
طیبی، ناهید (1388). شاخصه های تحلیلی و محتوایی آثار شرق شناسان، قم: خاکریز.
فرای، ر. ن (1363). عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران: سروش.
فرای، ر.ن (1372). تاریخ ایران ، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر.
فلوتن، فان (1325). تاریخ تشیع و علل سقوط بنی امیه، ترجمه سیدهاشم حائری، تهران: اقبال.
فولر، گراهامای، فرانکه، رندرحیم (1384). شیعیان عرب مسلمانان فراموش شده، ترجمه خدیجه تبریزی، قم: مؤسسه شیعه شناسی.
کریستن سن، آرتور (1370). ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران: دنیای کتاب.
کمپفر (1360). سفرنامه، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران: خوارزمی.
گوبینو، کنت (1383). سه سال در آسیا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: قطره.
لوئیس، برنارد (1368). تشیع و مقاومت و انقلاب ، تهران: فاروس.
متز، آدام (1388). تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران: امیرکبیر.
محمدجعفری، حسین (1374). تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه محمدتقی آیت اللهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
مدرسی طباطبایی، حسین (1389). مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران: کویر.
مصطفی الشیبی، کامل (1359). تشیع و تصوف، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران: امیرکبیر.
مطهری، مرتضی (1374). خدمات متقابل اسلام و ایران، قم: صدرا.
مظفر، محمدحسین (1368). تاریخ شیعه، ترجمه سیدمحمدباقر حجتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
ناث. ر(1370). اسلام در ایران ،ترجمه محمود افتخارزاده، تهران: میراث تاریخی اسلام.
نیومن، آندروجی (1386). دوره شکل گیری دوازده امامی، ترجمه مهدی ابوطالبی ، قم: مؤسسه شیعه شناسی.
وات، منتگمری (1380). فلسفه و کلام اسلامی، ترجمه ابوالفضل عزتی، تهران: علمی و فرهنگی.
ول هاوزن، یولیوس (1375). تاریخ سیاسی صدر اسلام، ترجمه محمود افتخارزاده، قم: معارف.
هاجسن، گودین سیمز (1383). فرقه اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای، تهران: علمی و فرهنگی.
هالم، هاینز (1385). تشیع، ترجمه محمدتقی اکبری، قم: ادیان.
هالیستر، جاننورمن (1373). تشیع در هند، ترجمه آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
یعقوبی، ابن واضح (1371). تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی.
مطلب ادامه دارد.....
منبع: پایگاه شیعه شناسی