اولین شیعیان
برخی از مورخین اعتقاد دارند رواج اسلام در افغانستان در هر دو مذهب آن یعنی تسنن و تشیع همزمان بوده است. اینان معتقدند شیعیان هزاره (غور) با نامهای از طرف امام علی که توسط خواهرزاده ایشان و والی خراسان، جعدة بن هبیره آورده شد، مسلمان شدند و پس از شهادت امام، از عمل به دستور معاویه برای لعن امام علی خودداری کردند. عدهای نیز رواج تشیع را در افغانستان به دوران بنیعباس و مهاجرت علویان به خراسان ارتباط می دهند.از طرفی رشیدالدین فضلالله، تاریخنگار قرن ۷ق در زمان ایلخانیان، رواج تشیع را در افغانستان مربوط به تشیع غازان خان، فرزند بزرگ هلاکو خان، به همراه برادرش اولجایتو و فرزندش ابوسعید، دانسته است.آرمین ومبری، شرق شناس (۱۹۱۳-۱۸۳۲م) بیان کرده که مذهب شیعه در دوران صفویه و در پادشاهی شاه عباس که متولد هرات بود، وارد افغانستان شده است
پراکندگی شیعیان
استانهای افغانستان در آخرین تقسیمات
شیعیان امامیه افغانستان تا پیش از سرکوب و کشتار توسط عبدالرحمن در اواخر قرن ۱۳شمسی، در چند مکان مشخص و نه پراکنده زندگی میکردند. قزلباشها در کابل و غزنی و قندهار، هزارهها در هزارهجات و مزار شریف، و هراتیها در هرات. پس از سیاستهای عبدالرحمان در سرکوب و کشتار شیعیان بخصوص هزارهها، آنان در بیشتر نقاط افغانستان و نیز کشورهای همسایه پراکنده شدند. اکنون شیعیان در چهار ولایت دایکندی، میدان، غزنی و بامیان و دهها شهر اکثریت دارند، و بصورت اقلیتهای بزرگ و کوچک در همه ولایات زندگی میکنند.
هزارستان
هزارستان یا هزارهستان یا هزارهجات، منطقه وسیع مرکزی افغانستان است که شامل کوهستان، درههای بسیار و دامنههای آن میشود. ولایات بامیان و دایکُندی بخشی از این منطقه است و همچنین بیشتر مساحت ولایات میدان، غَزنی، سَر پُل، غور و پَروان را در برمیگیرد. اکثریت ساکنان هزارهجات، شیعهمذهب و از قوم هزاره هستند.
اسماعیلیان
اسماعیلیان افغانستان بیشتر در ولایتهای بدخشان و بغلان ساکن بوده و نیز در کابل، بامیان، میدان، پروان و سمنگان حضور دارند.] پیروان این مذهب، حدود ۳٪ جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. اسماعیلیه افغانستان از شاخه نزاری این مذهب است.بیشتر اسماعیلیان افغانستان از اقوام هزاره و تاجیک هستند. بنیاد آقاخان، رهبر اسماعیلیه، در افغانستان فعالیت دارد. مشهورترین خانواده اسماعیلیان افغانستان، نادری است. سید منصور نادری، ریاست اسماعیلیه افغانستان و رهبری حزب پیوند ملی را نیز در دست دارد که اعضای اصلی آن از اسماعیلیان می باشد. برخی از اعضای خانواده نادری نیز در دولت و پارلمان حضور دارند.
جایگاه شیعیان
معاویه در سال ۴۷ قمری دستور حمله به غوریان (ساکنان هزارهجات کنونی) را به اتهام ارتداد صادر کرد؛ چرا که آنها از دستور معاویه در سب امام علی (ع) پیروی نکردند. با آمدن داعیان بنیعباس در خراسان، گروهی از شیعیان با آنان همکاری کردند.
پس از انتقال حکومت بنیعباس از مرو به بغداد توسط مامون؛ به ترتیب طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان بر خراسان یا بخشهای دیگر افغانستان مسلط شدند. در دوره سامانیان، غزنویان و سلجوقی که از بنیعباس اطاعت میکردند، فشارهایی بر شیعیان وارد شد و تعدادی از شیعیان به اتهام ارتداد و تکفیر کشته شدند
ظهور ایلخانان مغول پس از سقوط بنیعباس، تمایلات شیعی آنها و همچنین بیطرفی مذهبی، موجب شد شیعیان از آزادی مذهبی برخوردار باشند. تیموریان هم گرچه سنیمذهب بودند، اما بیطرفی مذهبی پیشه کردند و شیعیان را در اجرای مراسم مذهبی خود آزاد گذاشتند. بابُریان هم که نیمی از افغانستان را زیر سلطه داشتند، اهل تسامح مذهبی بودند
با روی کار آمدن حکومت صفویه، بخشهای مهمی از افغانستان فعلی از هرات تا قندهار زیر سلطه حکومت صفویه قرار گرفت و شیعیان در آزادی کامل زندگی کردند. با این حال اما سختگیری حاکمان صفوی بر اهل سنت، پیامدهای ناگواری پس از سقوط صفویان بر جای گذاشت و زمینه تنشهای قومی و فشار بر شیعیان و هزارهها را فراهم کرد
هزارستان یا غورستان که مرکز تجمع اصلی شیعیان افغانستان است، پس از عصر صفویه تا آغاز حکومت عبدالرحمان خان، ناحیهای مستقل بوده[، اما در همین دوره، شیعیان در دیگر نقاط افغانستان شاهد موارد بسیاری از قتل عامها، تصرف سرزمینهای خود و حملات متعدد بودند. از جمله میرویس خان اولین پادشاه پس از صفویه، با فتوای تکفیر شیعیان، دست به کشتار هزارههای قندهار زد. احمدشاه دُرانی، سپاه عظیمی برای تصرف ارزگان و دایکندی به راه انداخت. شیعیان کابل هم در سال ۱۲۱۹ق شاهد اینگونه اقدامات بودند و عده فراوانی از قزلباشان، خانه و دارایی خود را از دست داده و به هزارهجات پناه بردند.
عبدالرحمان
عبدالرحمان، امیر افغانستان (۱۲۷۹-۱۲۵۸ش) تلاشهایی را برای نابود کردن حکومتهای محلی و تصرف سرزمین آنان در جهت گسترش قلمروی خود انجام داد. مردم هزارستان که به تدریج و بدون شورش و درگیری، حاضر به اطاعت از حکومت وی و پرداخت مالیات شدند، با رفتارهای ناپسند و ظالمانه ماموران دولتی، در ۱۲۷۰ش دست به قیام زدند.[ عبدالرحمان در مقابل این قیام که از ارزگان آغاز شد، ارتش تازهتاسیس خود را به جنگ هزارهجات فرستاد. او برای سرکوب بیشتر هزارهها، فتوای تکفیر شیعیان را از برخی روحانیان سنی بدست آورد و توانست افراد بیشتری را به جنگ با هزارهها بفرستد.[
بنابر آمارها، بیش از نیمی از مردم ساکنان هزارستان کشته شدند که شامل ۲۱۰۰ تن از افراد بانفوذ و روحانیان شیعه میشد.] تعدادی از هزارهها به بردگی گرفته شدند و اعدامهای خودسرانه تا چند سال ادامه داشت. مصادره و غصب زمینهای کشاورزی و چراگاههای هزارهها، نابودی صنایع دستی و تولید اسلحه و منع نگهداری اسب و نیز مقرر شدن مالیاتهای جدید برای شیعیان هزارهجات، از پیامدهای این تهاجم ذکر شده است.علاوه بر این، برپایی مراسم مذهبی از جمله سوگواری برای امام حسین (ع) و شهدای کربلا ممنوع شد و نمازهای جماعت و احکام شرعی در هزارهجات بر اساس مذهب حنفی به مردم آموزش داده میشد.
پس از سقوط سلطنت
در ۱۳۵۱ش محمدظاهر، آخرین شاه افغانستان، برکنار شد و سلطنت در این کشور به اتمام رسید. کمونیستها در اردیبهشت(ثور) ۱۳۵۷ش با کودتا به سرکار امدند و یکسال بعد در دی(جدی) ۱۳۵۸ش نیروهای شوروی به افغانستان آمدند.[دولت کمونیستی شدت رفتار بیشتری در رابطه با ملایان، روحانیان، تحصیلکردگان غیرسازمانی و اقلیتهای هزاره و قزلباش -که شیعه بودند- از خود نشان داد.بر این اساس، مردم هزاره و قزلباش، در اکثر موارد پس از دستگیری مستقیما کشته میشدند.[ یکسال پس از کودتای کمونیستی در کابل، در ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ش، شیعیان هزاره به رهبری محمدحسین صادقی نیلی و همکاری روحانیان دیگر در دایکندی قیام کردند و منطقه هزارستان تصرف شد.[ پس از مدتی، در داخل هزارستان و در ایران، گروههای جهادی شیعه با عنوان احزاب مجاهدین بوجود آمد. قیام سراسری در مناطق مرکزی افغانستان باعث شد دولت کمونیستی قوای خود را از آنجا خارج کند. اندکی بعد، قیام و آزادسازی مناطق به سراسر افغانستان گسترش یافت.[
دولت مجاهدین
پس از ورود مجاهدین به کابل، و از ۱۳۷۱ش حزب وحدت اسلامی از سوی گروههای مختلف مانند حزب اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرسول سیاف (وابسته به عربستان)، حزب اسلامی به ریاست گلبدین حکمتیار، جمعیت اسلامی زیر فرمان برهانالدین ربانی و شورای نظار تحت فرمان احمدشاه مسعود مورد تهاجم قرار گرفت که به نبردهای ویرانگری انجامید. حزب حرکت اسلامی نیز تلاش داشت که برخی از پایگاههای حزب وحدت را تصرف کند. در یکی از این درگیریها، منطقه شیعهنشین افشار در غرب کابل که در کنترل حزب وحدت اسلامی بود، با آتش سنگین اتحاد اسلامی و شورای نظار و همراهی حزب حرکت اسلامی در هم کوبیده شد و هزاران منزل مسکونی مردم ویران شد و بسیاری از غیرنظامیان تیرباران شدند.
حکومت طالبان (۱۳۷۳ تا ۱۳۸۱ش)
اولین برخورد جدی طالبان با شیعیان در زمان نزدیک شدن به کابل رخ داد. کشتهشدن عبدالعلی مزاری، دبیرکل حزب وحدت اسلامی و افراد همراهش توسط طالبان، شوک شدیدی به شیعیان بخصوص هزارهها وارد کرد. طالبان سپس در ۱۳۷۶ش با تصرف مزار شریف در شمال افغانستان، با قیام هزارهها و به تدریج همه مردم شهر روبرو شد و صدها نیروی طالب کشته شد. سپس منطقه هزارستان، مورد محاصره و تحریم طالبان واقع شد. کمبود غذا و گرسنگی، فشار و تلفات بسیاری در این منطقه بدنبال داشت. یک سال و چند ماه بعد طالبان دوباره به مزار شریف حمله کرد و دست به قتل عام هزارهها زد. روایتهای دلخراشی از رفتار غیرانسانی طالبان با اسرا نقل شده است.[۶۲] در بهار ۱۳۷۸ش طالبان پس از تصرف بامیان، تعدادی از شیعیان آن را قتل عام کرد. بطور کلی تا سقوط حکومت طالبان در آبان(عقرب) ۱۳۸۰ش/نوامبر ۲۰۰۱م، شیعیان بخصوص هزارهها تحت فشار، تهدید، محرومیت و سرکوب بودند.
شیعیان افغانستان از نظر جمعیت دومین مذهب مردم افغانستان به حساب میآید و از آنجایی که هیچگاه در افغانستان سرشماری دقیق و قابل اعتمادی انجام نگرفته آمارها و تخمین های مختلفی وجود دارد که ۱۵ درصد یا ۲۰ درصد[یا بین ۲۵ تا ۳۰ درصد یا بر اساس تخمین بصیر احمد دولت آبادی و عنایت الله حفیظ ۳۰ تا ۳۵ درصد[و بر اساس دایرة المعارف امامحسین ۳۵ درصد و بر اساس تخمین ملافیض محمد کاتب بیش از ۴۳ درصد افغانستانیها شیعه هستند.
هزاره بزرگترین قوم شیعه و قزلباشها، سادات، هراتیها و گروههایی از بلوچها، تاجیکها و پشتونها دیگر اقوام شیعه هستند.
شیعیان افغانستان به دو گروه تقسیم میشوند: جعفری و اسماعیلیه. شیعیان اسماعیلی اندک اند و بیشتر در بدخشان و بغلان زندگی میکنند.
بنا بر اعلام جمهوری اسلامی ایران بیش از ۳ میلیون مهاجر افغانستانی با مدرک و بی مدرک در این کشور وجود دارد و نزدیک ۱٫۶۰۰٫۰۰۰ آن شیعه و هزاره هستند (رجوع شود به مهاجرین افغانستانی ساکن ایران)
محتویات
۱ محل سکونت شیعیان افغانستان
۲ تلاشها برای پاکسازی قومی،مذهبی و تصرف مناطق شیعه نشین
۳ مناطق غصب شده شیعه نشین پس از سقوط حکومت طالبان (۲۰۰۱_۲۰۲۰)
۴ پیشینه تاریخی
۵ منابع
محل سکونت شیعیان افغانستان
غالبا در سرزمین هزارستان (هزاره جات) در مرکز افغانستان و در مناطقی مانند ولایت بامیان، مالستان، بلخاب، سرپل، ناوور، کابل، مزارشریف، هرات، ولایت دایکندی، غزنی، شیخ علی، لعل و سرجنگل، جاغوری و … زندگی میکنند.
شهر باستانی بامیان بعنوان مرکز اصلی فعالیت سیاسی قوم هزاره و شیعیان محسوب میشود.
شهر تاریخی سرپل نیز که محل آغاز قیام سیاه جامگان به رهبری ابومسلم خراسانی در انتقام خون یحیی بن زید بن علی از نوادگان حسین بن علی بودهاست از دیگر مناطق مورد احترام و سکونت گاه شیعیان در افغانستان محسوب میشود
بهطور تخمینی حدود ۳۰٪ معادل با بیش از یک میلیون و سیصد هزار نفر از جمعیت شهر کابل اهل تشیع هستند.
امامزاده یحیی بن زید شهر سرپل
مراسم عید نوروز در زیارتگاه منسوب به حضرت علی در مزارشریف
مراسم عاشورای حسینی سال ۱۳۹۹ مزارشریف
کابل پرجمعیتترین شهر شیعه نشین در افغانستان محسوب میشود. اهل تشیع اکثرا در غرب کابل و در محلاتی مانند دشت برچی، افشار، چنداول، کارته سخی، کوته سنگی، پل سوخته و… ساکن هستند
تلاشها برای پاکسازی قومی،مذهبی و تصرف مناطق شیعه نشین
از زمان جدا شدن افغانستان کنونی از خاک ایران همواره شیعیان تحت شدیدترین سیاستهای نسل کشی مذهبی و پشتون سازی در حکومتهای مختلف تا به هماکنون قرارداشته اند. (رجوع شود به مقاله پشتون سازی )
١_ بیتوجهی دولتهای حاکم بر افغانستان به وضعیت شیعیان و تلاش برای حضور و نفوذ عمدی گروههای تروریستی با تفکرات وهابی، سلفی در مناطق شیعه نشین مرکز و شمال افغانستان از جمله کابل همراه با برکناری ،قلع و قمع و اخراج گسترده مقامات شیعه مذهب از ارگان های نظامی و امنیتیدولت افغانستان یک برنامه نسلکشی برای حذف، تضعیف یا کاهش تعداد شیعیان است تا بتوانند به تدریج برنامههای دراز مدت خود را در این کشور اجرا کنند[
۲_ در کتاب «سقاوی دوم» (که بازتاب دهندهٔ اهداف و پلانهای برخی پشتونها در قبال سایر اقوام است) در ارتباط با شیعیان هزاره و ایران اینگونه نوشته شده که:
مذهب رسمی کشور باید حنفی باشد، فقط زبان پشتو رسمی باشد و برای اینکه دست ایران کوتاه شود، باید زمینهای بامیان برای مردم شرق و جنوبشرق کشور توزیع گردد و چراگاههای کوچیها مانند گذشته حفظ و حتّی گسترش داده شود، در مرز مشترک با ایران، باید قبایلی از جنوب و جنوبغربی کشور مستقر گردد و…»
٣_ در راستای تحقق بخشیدن و گسترش چراگاههای کوچیها اشرف غنی رئیسجمهور افغانستان در روز ۹ فروردین/ حمل سال ۱۴۰۰ دستور داد تا ده درصد زمین اطراف هر بند آب (سد آبی) به قشر بزرگی از کوچیها داده شود که [توزیع زمین] از بند کمالخان در نزدیکی مرز کشور ایران آغاز میشود.» (شاید در نگاه اول ده درصد باشد اما تجربه نشان داده هر کجا که کوچیها رفتهاند بدنبال شان طالبان، جنگ و نا امنی آمده و آنها بسرعت تکثیر شدهاند. این دستور بدین معناست که اگر در آینده بند آبی در مناطق شیعه نشین نظیر بامیان ساخته شود زمینهای مردم به مرور غصب گردیده و به کوچیها داده میشود) رئیس ادارهٔ امور ریاستجمهوری نیز یک کمیته را ایجاد کرده تا در هر ولایتی که بند آب احداث شدهاست، به کوچیها زمین توزیع شود[
برخی اعتراضات خونین از هماکنون نسبت به این قانون جدید در برخی نقاط از جمله در مناطقی که شیعیان اسماعیلی در بدخشان حضور دارند رخ دادهاست[
مناطق غصب شده شیعه نشین پس از سقوط حکومت طالبان (۲۰۰۱_۲۰۲۰)
در زمان حکومت حامد کرزی، دهها مسافر شیعه هزاره قتلعام و سربریده شدند، اموالشان غارت و منطقه زیبا و سرسبز باغچار نیز توامان با سکوت معنادار حکومت وقت بدست کوچیها و طالبان غصب و تصرف گردید، باغچار واقع در منطقه خاص ارزگان از نظر زیبایی و حاصلخیزی به «عروس ارزگان» مشهور بود[
فاجعه کشتار مردم شیعه منطقه میرزاولنگ در بامداد شنبه ۱۴اسد/ مرداد ۱۳۹۶ در ولایت سرپل افغانستان به وقوع پیوست مردم میرزاولنگ طی سالها بارها علیه تهاجم گروههای تروریستی مقابله کرده و به آنان اجازه ورود به این منطقه را نداده بودند. گروه طالبان با همکاری داعش پس از ۴۸ ساعت درگیری موفق به تصرف این منطقه شد. با روشن شدن هوا و تسلط تروریستها، راه فرار و خروج مردم مسدود شد و طالبان عده زیادی از مردم را سر بریده یا تیرباران کردند و ساکنان غیرنظامی این منطقه به صورت فجیعی کشته شدند
مردم میرزاولنگ بارها قبل از هجوم صدها نفری طالبان و داعش برای جلوگیری از فاجعه درخواست کمک کرده بودند که هر بار با سکوت و رد این درخواست از جانب وزارت دفاع افغانستان مواجه شده بودند. محمد محقق پس از این فاجعه رسماً اعلام کرد ابن کشتار در راستای اجرای «طرح ناامنسازی شمال و تبدیلکردن این منطقه به وزیرستان شمالی» صورت گرفتهاست. (منطقه میرزاولنگ هماکنون بهطور کامل از حضور شیعیان پاکسازی شده و در تصرف داعش و طالبان قرار دارد)
پیشینه تاریخی
شیعیان افغانستان از سالهای دور و جدایی افغانستان از ایران به دلایل مختلف و بهخصوص مذهب همواره در معرض خطر و تهدید بودهاند.[نیازمند منبع]
در زمان حکومت عبدالرحمان خان قتلعامهای گستردهای صورت گرفت و بنا بر گزارشها نزدیک ۶۰ درصد شیعیان که اکثراً هزاره هم بودند قتلعام شدند و اگر این اتفاق نمیافتاد احتمالاً امروز اکثریت افغانستان با شیعیان بود یکی از دلایل کشتار شیعیان هم همین بود زیرا اکثریت افغانستان را تشکیل میدادند و از طرفی بیش از نیمی از مردم افغانستان هزاره بودند به همین علت عبدالرحمان خان با ارتش جدید خود و فتوای علمای اهل سنت و جمعآوری قبایل مختلف اکثراً از قوم پشتون دست به قتلعام گسترده شیعیان و هزارهها زد و نفرت پراگنی گستردهای علیه شیعیان را آغاز کردهاند که تا امروز ادامه دارد، قطعاً اگر این قتلعامها اتفاق نمیافتاد امروز قدرت دست شیعیان و هزارهها میبود و اکثریت افغانستان هم پیرو مذهب شیعه.[نیازمند منبع]
در زمان حکومت کمونیستی افغانستان جنگهای فرقه ای و قومی متوقف شده و تمام گروهها و مذاهب بهطور مشترک در جنگ با شوروی و دولت وقت با یکدیگر همکاری میکردهاند. اما پس از اتمام جنگ مجاهدین دست به حملات خونینی علیه شیعیان بهخصوص کابل و افشار زدند و قتلعام گستردهای صورت گرفت.[نیازمند منبع]
در زمان طالبان نیز رهبر شیعیان افغانستان عبدالعلی مزاری با امضا و تفاهم صلح با طالبان تسلیحات شیعیان و هزارهها را به طالبان واگذار کرد ولی چون طالبان پیرو مذهب و تفکر دیوبندی و پشتون گرایی بودند و هم مذهب و هم نژاد هزارهها را دشمن میپنداشتند بر توافق خود پایبند نماندند و زیر عهد خود زدند و رهبر شیعیان افغانستان عبدالعلی مزاری را همراه دو نفر همراه وی یعنی ژنرال ابوذر غزنوی و فردی دیگر قتلعام کردند و سپس بعد از این اتفاق روابط شیعیان و طالبان بیشتر از قبل دچار آسیب شد. طالبان به منظور تصرف و سنی سازی افغانستان دست به قتلعام و بیرون راندن هزارهها و شیعیان کردند متأسفانه فجایع گستردهای مثل مزار شریف اتفاق افتاد.[نیازمند منبع]
بعد از حمله ائتلاف و آمریکا به منظور مقابله با تروریسم به افغانستان و ساقط شدن طالبان وضعیت شیعیان بهبود پیدا کرد، اما مدتی نگذشت که طالبان دوباره احیا شدند و به جنگ با دولت و ارتش افغانستان و ائتلاف آمریکا پرداختند، سپس هم شاهد ظهور داعش در این کشور بودیم، طالبان مانند قبل به دشمنی با شیعیان ادامه دادند و فجایعی مانند میرزاولنگ را علیه شیعیان مرتکب شدند و بیش از هزاران شیعه و هزاره را کشتند.[نیازمند منبع]
طالبان گرچه ادعا کردهاند دیگر با شیعیان مشکلی ندارند ولی بنا بر گزارش داده شده از اعضای مذاکره کننده دولت افغانستان و طالبان در قطر این گروه به صورت مستقیم و تند گفتند شیعیان را به رسمیت نمیشناسند و این گروه را مسلمان نمیدادند و گفتگویی با شیعیان ندارند زیرا شیعیان هیچ قدرتی ندارند برای چانه زنی، در دولت افغانستان نیز به شدت تبعیض علیه شیعیان وجود دارد و تنها افراد کمی از شیعیان در دولت قدرت دارند و همچنین دولت بارها علیه شیعیان دست به سلاح برده و نمونه ان فجایع بهسود و هرات هست.[نیاز
شیعیان در حکمرانی طالبان
شیعیان افغانستان از نگاه سیاسی، هیچگاه به جایگاه مطلوبی در افغانستان نرسیده اند. صرف نظر از تاریخ غمبار این مردم در عصر عبدالرحمان¬ خان (۱۸۸۰-۱۹۰۱ میلادی)، که ۶۲ درصد کل شیعیان افغانستان قتل عام و یا از کشور فراری شدند، تا چند سال پیش نیز از نگاه قانونی، هیچگونه حقی برای احراز مناصب ارشد دولتی نداشتند. با این حال تلاشهای زیادی صورت گرفت تا شیعیان مثل سایر مردم به حقوق مساوی با دیگران برسند. اولین اقدام در این زمینه، در عصر امان الله خان شروع شد. در این دوره، سران و روشنفکران شیعه همگام با آزادی خواهان دیگر اقوام، تلاش کردند تا قانون بردگی شیعیان را لغو کنند، ولی هنگام تصویب قانون اساسی افغانستان، در سالهای ۱۳۰۱ (۱۹۲۲ میلادی) و ۱۳۰۳ (۱۹۲۴ میلادی) درباره رسمی شدن مذهب شیعه در کنار مذهب سنی، متعصّبان مذهبی مقاومت نمودند و نگذاشتند که این ماده قانونی به تصویب برسد.
در قانون اساسی دوره نادرخان، مصوّب ۱۳۰۹ (۱۹۳۰ میلادی) بر نفی مذهب شیعه تصریح شد. در این قانون، شیعیان افغانستان حتی به اندازه، هندوها و یهودیان نیز آزادی مذهبی نداشتند. بنابراین، اندک آزادی مذهبی، که در عصر امان الله خان به وجود آمده بود، دوباره سلب شد و بار دیگر شیعیان تحت فشار و آزار و اذیت قرار گرفتند. این وضعیت با شدت و ضعف خود، تا سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴ میلادی)، که قانون اساسی دوره مشروطیت به تصویب رسید، پابرجا بود. در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴ میلادی)، نیز مثل دوره امان الله خان، مجدّداً شیعیان به تکاپو افتادند تا مذهب شیعه در کنار مذهب حنفی رسمیت یابد، اما موفق نشدند. با اینکه در قانون اساسی دوره داوود خان مصوّب ۱۳۵۵ (۱۹۷۶ میلادی)، از رسمیت مذهب حنفی نام برده نشده، ولی در ماده ۹۹، محاکم کشور را به پیروی از اصول کلی فقه حنفی ملزم میساخت و شیعیان امکان تصاحب پستهای کلیدی را نداشتند.
در دوره دکتر محمد نجیب الله که رویکرد کمونیستی داشت، قانونی در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸ میلادی) به تصویب رسید که زمینه ورود شیعیان را نیز در مناصب ارشد دولتی نفی نمیکرد. از این رو، در دوره کمونیست ها، تعدادی از شیعیان حزبی نیز به مناصب ارشد حکومتی، حتی تا صدارت، رسیدند. در این دوره، آزادیهایی داده شد که بویژه فرقه اسماعیلیها بیشتر از آنها استفاده کردند و برای اولین بار، در تاریخ افغانستان مطرح شدند. با شکست حکومت دکتر نجیب الله و تشکیل حکومت مجاهدین در کابل، قانون مصوّب سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸ میلادی) همچنان اجرا شد. بعدها برهان الدین ربّانی رییس جمهور وقت افغانستان در سال ۱۳۷۱ (۱۹۹ میلادی) دستور تدوین قانون اساسی جدید را صادر کرد که این قانون تمام حقوق شیعیان را نفی میکرد.
این قانون اساسی راه را به کلی به روی شیعیان بسته بود، حتی شعار آزادی ادیان و مذاهب غیراسلامی را نیز نفی میکرد تا شیعیان نتوانند همانند دوره ظاهرشاه از آن مواد قانونی استفاده نموده، به اقامه شعائر مذهبی خود بپردازند. اینجا بود که جنگهای خونینی در کابل به راه افتاد تا سرانجام، طالبان از راه رسید. اما طالبان نه تنها برای شیعیان در قانون، حقی قایل نشدند، بلکه شیعیان را از حق تابعیت افغانستان نیز محروم ساختند. طالبان با این ذهنیت منفی علیه شیعیان، بارها مردم شیعه را قتل عام نمودند تا اینکه حکومت طالبان در سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی) سرنگون شد. پس از سقوط طالبان، بر اساس موافقتنامه بن، حکومت انتقالی شش ماهه در کابل به ریاست حامد کرزی تشکیل گردید و این حکومت قانون اساسی جدیدی تدوین نمود. در این قانون، همانند قوانین دوره امان الله، داوود خان و نجیب الله، قید رسمیت داشتن مذهب خاص برداشته شد. قید «پیروی از مذهب خاص» از شرایط نامزدی ریاست جمهوری نیز حذف شد. براساس همین مواد قانونی، برای اولین بار در تاریخ کشور، یک شیعه هم در کنار ۱۷ نفر سنّی، خود را نامزد ریاست جمهوری نمود. بدین سان، شیعیان افغانستان پس از قرنها انزوا و دوری از قدرت و حکومت در افغانستان، از نگاه قانونی، رسماً شریک در قدرت و حکومت گردیدند.
بر اساس مصوبات کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ میلادی باید قدرتِ دولت افغانستان مطابق سهمیه قومی تقسیم میشد. چهار قوم پشتون، تاجیک، ازبک و هزاره در نظر گرفته شد. هزارهها هم که اکثریت را در میان شیعیان تشکیل می دهند و با فقر فرهنگی، تاریخی و سیاسی دست به گریبان بودند، قبول کردند؛ اما این رویکرد هزارهها برای کلیت شیعیان خطرناک شد. چون زمینههای قوم گرایی میان هزارهها وجود داشت و آمریکاییها با آگاهی از این مسئله، از طریق قومی سازی، تلاش کردند هزارهها را از بدنه تشیع جدا کنند تا میان هزارهها «تفکر قومی»، جایگزین «تفکر مذهبی» شود. در واقع، «غیردینی» کردن و «سکولار سازی سیاست» در کنفرانس بن پیگیری شد و همین مساله بر شیعیان افغانستان نیز تأثیر گذاشت.
لزوم اتحاد رهبران شیعه در افغانستان
این نوع تعامل با شیعیان ریشه در سه عامل مهم دارد؛ عدم اتحاد رهبران شیعه در افغانستان، پیرسالاری جامعه سیاسی شیعه و عدم توجه به توانایی و درایت کارگزاران جوان. تشتت کارگزاران سیاسی شیعه در افغانستان راه را برای فعالیت دیگران باز میگذارد و سرانجام رقبا، کارگزاران ارشد شیعه را از مقامات عالیه و نهادهای مهم ملی حذف مینمایند و با هیچ چالشی نیز مواجه نمیشوند. از سوی دیگر پیرسالاری در میان کارگزاران سیاسی شیعه باعث دلسردی جوانان از کارگزاران ارشد گردیده و سرانجام آنها، سر از گروههای رقیب در میآورند و یا رقابتهای ناسالم درون شیعی را به راه میاندازند که برآیند آن موجب تضعیف جامعه سیاسی شیعه در افغانستان میشود. چنانچه این روند ادامه یابد و نخبگان شیعه در راستای وحدت در جامعه تشیع تلاش نکنند، حضور کارگزاران شیعه در دولت پسا صلح در مقایسه با دولت پسا طالبان با افول مواجه خواهد شد.
با حضور رسمی طالبان در عرصه سیاسی قدرت در پی امضای توافق نامه با آمریکا، وضعیت شیعیان افغانستان دچار چالش اساسی خواهد شد. هر چند رهبران طالبان مطرح کرده اند که با شیعیان افغانستان برادر دینی هستند، اما زمانی که پای قدرت در میان باشد، طالبان جایگاه چندانی برای شیعیان قائل نمیشود، چنانچه طالبان در جلسات گفتگوهای بین الافغانی در دوحه اعلام کردند که چنانچه اختلافی میان طرفین مذاکره در خصوص موضوعات مختلف پیش آید، ملاک، مذهب حنفی خواهد بود و نه فقه جعفری.
پشتونها که اکثرا سنی مذهب و دارای اکثریت جمعیتی در بین اقوام افغانستان هستند، حضور حداکثری شیعیان را در ساختار سیاسی و حاکمیت افغانستان که جمعیتی کمتر از سنیها دارند، به سختی تحمل میکنند. پشتونها مانند گذشته با کمک پاکستان در پی تقویت جریان پان پشتونیزم برآمده و با استفاده از واژه پشتونیسم که به معنای «پشتون گرایی» و «پشتون سالاری» در فرهنگ سیاسی افغانستان است، سعی در تکرار حاکمیت خود و حذف دیگران خواهند نمود.
گروه طالبان با شیعیان افغانستان چه خواهد کرد؟
عضو ارشد طالبان گفت: بسیاری تبلیغ میکنند که امارت اسلامی دشمن تشیع است؛ اما اعلام میکنیم که همه شیعیان، کشورهای جهان و بخصوصی همسایگان ما (ایران) بدانند که امارت اسلامی افغانستان نظریه داعشی ندارد.
سرویس جهان مشرق - باوجودآنکه در گزارشهای منتشرشده از عملیات در شهرهای مختلف از سوی طالبان خبری از تعرض به جان و مال شیعیان مخابره نشده است؛ اما رسانههای آمریکایی با هراس افکنی سعی در ایجاد تفرقه میان شیعیان و اهل تسنن دارند، در اخبار منتشرشده توسط رسانههای خارجی نمایی هولانگیز وداعشی از طالبان ارائهشده و آنها را گروهی جنایتپیشه و خونخوار نشان میدهد که پس از حاکمیت بر افغانستان شیعیان را به شهادت رسانده و مخالفان را در سیاهچالهها به زنجیر میکشد. این سیاست کهنه انگلیسی در ایجاد تنش روانی میان مذاهب اسلامی بهصورت وسیعی تبلیغ میشود.
اما در صحنه میدانی حوادث دیگری در حال وقوع است، طالبان بدون حتی شلیک یک گلوله بسیاری از ولایتها (بهویژه مناطق شیعهنشین) را تصرف کرده و در این میان نه خبری از شیعه کشی است و نه جنایتپیشگانی با مدل تروریستهای صادراتی به سوریه!
نکته مهم آنکه این اولین بار نیست که ایران تجربه تصرف اکثریت شهرهای افغانستان توسط طالبان و حتی حضور آنها را در مرزهای خود را تجربه میکند.تحرکات اخیر طالبان در حالی اتفاق افتاده است که ایران نهتنها بر اقدامات نظامی آنها اشراف نظامی و اطلاعاتی گسترده تراز هر زمان دیگر دارد، بلکه توانسته طالبان را در رعایت حفظ منافع ایران و همچنین رعایت جان و حقوق اقوام افغانی غیر پشتون و همچنین شیعیان افغانستان ملزم به برخی متعهد نگه دارد. موضع ایران در مواجهه با طالبان جدید ترکیبی از مذاکره؛ هوشیاری؛ اشراف و آمادگی اجرای سناریوهای متعدد و گاه متضاد است. طالبانی ها نیز پذیرفتهاند که در برابر ایران نمیتوانند غیرمسئولانه برخورد کنند چون در غیر این صورت، ممکن است با هزینههای هنگفتی روبهرو شوند.
سخنرانی مولوی امیر خان متقی دیپلمات کهنهکار طالبان در جمع بزرگان شیعیان دایکندی (با اکثریت هزارهها)
طالبان به دنبال وحدت ملی است
** هموطنان اهل تشیع و اهل تسنن در افغانستان مشترکات زیادی دارند؛ هر دو نظام اسلامی را میخواهند؛ هر دو وحدت ملی میخواهند؛ همه مردم میخواهند وطنشان آباد باشد و مترقی شود؛ در چند سال گذشته مجاهدین امارت اسلامی افغانستان و هموطنان اهل تشیع برخورد خوبی باهم داشتند، امارات اسلامی اهل تشیع را مردم خود میداند و از جان و مال و ناموس آنها دفاع میکند.
** شما شاهد هستید امارت اسلامی به کسی ضرر نرسانده و از کسی انتقام نگرفت؛ امارت اسلامی نظریه انتقامجویی ندارد؛ در ولایت زابل وقتی داعش ظهور کرد؛ این مجاهدین امارت اسلامی افغانستان بودند که با کشته شدن نیروهایش از شیعیان در برابر داعش دفاع کرد.
** در ولایت هلمند چند هموطن اهل تشیع مورد تعرض قرار گرفتند؛ که پسازاین واقعه مجاهدان امارت اسلامی متخلفان را دستگیر و به سزای اعمالشان رساند. امارت اسلامی افغانستان قدر و عزت اهل تسنن و تشیع را به یکسان حفظ خواهد کرد، ما امیدواریم شما از ما شکایتی نداشته باشید.
میخواهند افغانستان مانند عراق شود
** دشمنان اسلام تلاش میکنند افغانستان مانند عراق دچار تفرقه شوند؛ و شیعه و سنی در برابر هم صفآرایی کنند. خدا را شکر میکنیم که سیاست امارت اسلامی باعث شد در ۲۷ سال گذشته میان شیعیان و اهل تسنن اختلاف چشمگیری شکل نگرفته است.
** آن گروهی که شکست سنگین خوردهاند ؛میخواهند میلیشیای شیعه در برابر امارت اسلامی ایجاد کرده و شیعیان را در برابر اهل تسنن قرار دهد؛ ما از طریق شما شیعیان به آنها (دولت مرکزی) پیغام میدهیم که وقتی ۵۰ کشور با شما بود و تانک و هواپیمای آنها در خدمتتان بود کاری از پیش نبردید؛ حالا با چند تفنگدار چه خواهید کرد؛ مردم فریب دولت مرکزی را نخوردند؛ غمخوار و سرپرست شما امارت اسلامی افغانستان خواهد بود.
** من در کنار شما شیعیان نشستهام؛ آیا سیاستمدارانی که در کاخ کابل نشستهاند؛ حاضرند به اینجا آمده و با شما گفتگو کنند؟ قطعاً این کار را نخواهد کرد زیرا از شما مردم میترسند. ما مردم را از خودمان میدانیم و از مردم نمیترسیم؛ میان امارت اسلامی و مردم اعتماد وجود دارد. مجاهدین امارت اسلامی یک مجاهد ایدئولوژیک و فکری است؛ او به دنبال انتقامجویی و منفعت شخصی نیست، بلکه به آبادانی کشورش فکر میکند. ما به فکر یک کشور قدرتمند و افغان شمول هستیم.
نمیخواهیم نوکر آمریکاییها باشیم
**در جریان هستید که فتوحات زیادی انجامشده در تمام این مدت تلاش کردیم که خونریزی نشود؛ خانههای مردم تخریب نشود؛ آغوش خودمان را باز کردیم و همه افرادی که تسلیم شدند باعزت و آبرو به خانههای خود بازگشتند. امارت اسلامی خانه همه مردم افغانستان است و شامل حال چند گروه خاص نمیشود. ما یکخانه متحد میسازیم. در ولایت اروزگان شش سال قبل مردم مسلح اهل تشیع اسلحه را بر زمین گذاشتند؛ ما به وعده خود وفا کردیم.
** نیروهای امنیتی، پلیس و کسانی که در اداره کابل کار میکنند، بدانند ما قسم میخوریم که با کشتن آنها خوشحال نخواهیم شد، ما نمیخواهیم بعدها خانواده آنها ناراحت شوند. و دنیا و آخرتشان خراب شوند. ما به آنها پیام میدهیم که نوکری آمریکاییها عاقبت ندارد.
داعشی نیستیم
** در ولایتهای مختلف کشور، بسیاری از مناطق اهل تشیع در کنترل امارت اسلامی افغانستان است؛ اما به یک نفر از این عزیزان مورد تعدی واقع نشده است؛ بسیاری تبلیغ میکنند که امارت اسلامی دشمن تشیع است؛ ما اعلام میکنیم که همه شیعیان و بخصوصی همسایگان ما (ایران) بدانند که: امارت اسلامی افغانستان نظریه داعشی ندارد؛ ما با اهل جماعت نزدیکیم و خوشحالیم که به اهل تشیع احترام میگذاریم و آنها به خلفای راشدین و مجاهدین احترام میگذارند.
**در کابل میبینید که انفجارهایی در مناطق اهل تشیع انجام میشود و دولت اعلام کرده که کار طالبان است؛ اما اگر امارت اسلامی به دنبال کشتار شیعیان بود این کارها را در مناطق تحت کنترل خود انجام میداد. ما تمام مردم افغانستان از هر مذهب و قوم را محترم دانسته و اینجا را خانه همه مردم میدانیم. ما میخواهیم مشکلات ۴۳ ساله افغانستان حل شود و وطن ما آزاد شود.
اولین بار در ماده ۱۳۱ قانون اساسی افغانستان مصوب ۱۳۸۲ ش، حقوق اقلیت شیعه به رسمیت شناخته شد:
محاکم برای اهل تشیع، در قضایای مربوط به احوال شخصیه، احکام مذهب تشیع را مطابق به احکام قانون تطبیق مینمایند. در سایر دعاوی نیز اگر در این قانون اساسی و قوانین دیگر حکمی موجود نباشد، محاکم قضیه را مطابق به احکام این مذهب حلوفصل مینمایند.
مذهب حنفی
اکثریت مردم افغانستان پیرو مذهب سنّی حنفی هستند، که جمعیت آنها بین ۶۵ تا ۷۵% از کل جمعیت افغانستان تخمین زده میشود. مهمترین اقوام پیرو مذهب حنفی را پشتونها، تاجیکها و ازبکها تشکیل میدهند.
پشتونها: این قوم عمدتاً در شرق و جنوب افغانستان زندگی میکنند. جمعیت آنها ۴۰ تا ۵۰% برآورد شده است. اینان به زبان پشتو صحبت میکنند که از زیرشاخههای زبان هندواروپایی است. پشتونها در چند سده اخیر، حاکمیت سیاسی را بهطور انحصاری در اختیار خود داشتهاند و گروه طالبان از همین قوم هستند.
تاجیکها: این گروه از اقوام آریایی هستند، که در مناطق گوناگون افغانستان پراکندهاند و جمعیت آنها بین ۲۰ تا ۳۰% برآورد شده است. تاجیکها به زبان فارسی صحبت میکنند و بهرغم انحصار حاکمیت سیاسی پشتونها، بهطور محدود در ساختار قدرت سیاسی سهیم بودهاند.
ازبکها: این عده از اعقاب ترکان زردپوست آسیای مرکزیاند که عمدتاً در نواحی شمالی افغانستان زندگی میکنند. زبان این قوم ازبکی است که از زیرشاخههای زبان ترکی است. ازبکها همواره از اقوام محروم کشور بودهاند.
مذهب شیعه
درصد شیعیان در این کشور، بین ۲۵٪ تا ۳۰٪ برآورد شده است. هزاره بزرگترین قوم شیعه و قزلباشها، سادات، هراتیها و گروههایی از بلوچها، تاجیکها و پشتونها دیگر اقوام شیعه هستند.
شیعیان افغانستان به دو فرقه تقسیم میشوند: جعفری؛ اسماعیلیه. شیعیان اسماعیلی بسیار اندک و در «بدخشان» زندگی میکنند. جمعیت اصلی شیعیان را شیعیان اثنی عشری تشکیل میدهند که از هزارهها، قزلباشها و عدهای از تاجیکها و پشتونها ترکیب یافتهاند. شیعیان به زبان فارسی صحبت میکنند و جمعیت اصلی شیعیان را هزارهها تشکیل میدهند، بهطوریکه در افغانستان شیعه مترادف با هزاره هست.
مذهب شیعه در افغانستان هیچگاه در قانون اساسی به رسمیت شناختهنشده و تنها مذهب رسمی کشور حنفی بوده است و شیعیان همواره از سوی حکّام و دولتمردان نادیده انگاشته میشدهاند (در قانون اساسی سال ۱۳۸۲ مذهب شیعه بهعنوان مذهب رسمی شناختهنشده است، تنها آنگونه که پیشتر آمده است در ماده ۱۳۱ قانون اساسی برای برخی موارد در دادگاهها لحاظ شود).
هزارهها
هزارهها از نژاد زردند که از دیرباز در کوهپایههای مرکزی و در مناطقی که در قرن سیزدهم میلادی در تصرف آنان بود سکونت داشتهاند. در اینکه آیا اصل و منشأ آنان «مغولی» و یا «ترک» و یا ترکیبی از این دو است جای بحث وجود دارد، اما زبان آنان فارسی است. هزارهها غالباً در ناامنی اقتصادی به سر بردهاند. آنان از دهه ۱۸۸۰ به بعد، متحمّل شرایط سخت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شدند و قیام آنان علیه برتریطلبی پشتونها بهطور وحشیانهای در اواخر قرن نوزدهم سرکوب شد. هزاران تن از آنان کشته و زنها و کودکانشان به اسارت رفته و بهناچار دست به مهاجرتهای دست جمعی بهسوی ایران که اکنون در مشهد به «خاوری» معروفاند و پاکستان زدهاند. آنان که در داخل کشور ماندند، به خاطر از دست دادن زمینهای حاصلخیز خود، بهناچار به شهرها، بخصوص به کابل، بهعنوان کارگران غیرماهر و خدمتگزاران منازل مهاجرت کردند.
همه این مسائل موجب شدند هزارهها دارای موقعیت اجتماعی و خوبی نباشند. پس از تصرف زمینهای حاصلخیزشان توسط پشتونها، آنها مجبور شدند به داخل ارتفاعات مرکزی پیش روی کنند که با کمبود شدید زمین مواجه شده و به لحاظ اقتصادی بهشدت ضعیف گردیدند و مهمتر از آن، جامعه شیعی هزاره پسازاین حوادث، درمیان کوههای سر به فلک کشیده مرکزی به خود فرورفت و ارتباطش با اطراف قطع شد و درنتیجه، دچار ضعف فرهنگی شدیدی گردید. بااینحال، در چند دهه اخیر، تحوّلات شگرف سیاسی و فرهنگی در جامعه شیعی هزاره اتفاق افتادند.
وضعیت کنونی:
در مذاکرات جاری بین الافغانی در دوحه قطر میان شورای عالی صلح و طالبان یکی از مسائل ابتدایی که موردبحث و اختلافنظر است مسئله مبنا قرار دادن مذهب حنفی بهعنوان مذهب رسمی و پایه گفتگو است، این موضوع میتواند با توجه به پیوندهای قومی و مذهبی موجود در افغانستان که پیشتر بیان شد، شیعیان را که به دلیل قومیت (هزاره) خود که در افغانستان بهعنوان طبقه فرودست از لحاظ اقتصادی و افراد کم نفوذ به لحاظ اجتماعی قلمداد میشوند، در حاشیه تعریف کرده و شهروند درجهدو محسوب کند.
در سالهای جاری علیرغم پذیرش اصل ۱۳۱ قانون اساسی برای برخورد قضایی با شیعیان در دستگاه قضایی افغانستان به علت نفوذ فراوان پشتونها و حنفیها شیعیان نتوانستهاند از این حق استفاده چندانی کنند. اما درهرحال حذف این اصل از قانون اساسی و یا افزودن مذهب حنفی بهجای دین اسلام در متن قانون اساسی یک عقبنشینی برای شیعیان محسوب میشود.
پیامدها:
- حنفی شدن و پشتونیزه شدن افغانستان را میتوان در یک راستا دید، به این معنی که درصورتیکه مذهب حنفی بهعنوان مذهب رسمی قید شود، یکقدم مهم در پشتونیزه کردن قدرت در افغانستان برداشتهشده است. افزایش قدرت پشتونها با افزایش قدرت طالبان مترادف است.
- درصورتیکه مذهب حنفی بخواهد بهعنوان مبنا قرار گیرد، باید در قانون اساسی وارد شود که این خود به معنی پذیرش تغییر قانون اساسی فعلی افغانستان است که بزرگترین دستاورد کنفرانس بن ۲ است.
نگاهی از جنس سیاست
در سال 1393 با آغاز دوره ریاست جمهوری اشرف غنی در افغانستان و استفاده از افراد با سابقه اطلاعاتی و امنیتی در دوره حکومت کمونیستی افغانستان در پست های مهم امنیتی در کابینه اشرف غنی، ایده ایجاد شاخه انشعابی و فرعی در گروه طالبان افغانستان و با هدف فروپاشی از داخل این گروه تحت حمایت پاکستان مطرح شد. این ایده با توجه به اینکه نهضتی در پاکستان با عنوان طالبان پاکستان شکل گرفته بود و در مناطق شمالی پاکستان فعالیت می کرد و خواستار نظام اسلامی در پاکستان بود و دولت پاکستان برای نابودی این گروه فعالیت می کرد مورد توجه قرار گرفت.
در مقطعی که ارتش پاکستان اقدام به نابودی این گروه کرد، افغان ها این اقدام ارتش پاکستان را برخورد دو گانه با یک تفکر واحد تلقی کردند و گفتند اگر تفکر طالبانی مذموم است چرا از طالبان افغانستان حمایت و با طالبان پاکستان مقابله می شود. مقامات امنیتی افغانستان از ایجاد انشعاب و انحراف در تشکیلات طالبان دو هدف را پی گیری می کردند اول اینکه انحصار برند طالبان از دست پاکستان خارج می شد و به ظاهر طالبانی شکل می گرفت که مستقل از پاکستان است و دوم اینکه با کنترل این شاخه انشعابی توسط عوامل اطلاعات افغانستان، امکان هدایت مجموعه طالبان به سمت اهداف دولت افغانستان فراهم می شد و حداقل اینکه طالبان متفرق و بین اعضای آنها در انتخاب پیوستن به این گروه مشکل ایجاد می شد.
در پی اعلام مرگ ملا محمد عمر، رهبر گروه طالبان در مرداد سال ۱۳۹۴، رهبری این گروه را ملا اختر محمد منصور برعهده گرفت. ملا عبدالمنان نیازی و تعدادی دیگر از رهبران طالبان و از جمله ملا محمد رسول با انتصاب ملا اختر محمد منصور به رهبری طالبان مخالفت کردند. در ماه آبان 1394 ملا محمد رسول در یک گردهمایی بزرگ در هرات رسماً اعلام کرد که به عنوان رهبر گروه انشعابی طالبان از سوی فرماندهان نظامی این گروه برگزیده شده است و ملا عبدالمنان نیازی را به عنوان معاون خود معرفی کرد. این همان مقطعی است که اطلاعات افغانستان زمان را برای ایجاد انشعاب مناسب دید و موفق به ایجاد شکاف در گروه طالبان شدند و از این به بعد این گروه راه متفاوتی را انتخاب کرد.
از طرف دیگر اطلاعات افغانستان با هدایت عوامل اطلاعاتی آمریکا بعد از فروپاشی داعش در عراق و سوریه زمینه انتقال عوامل این گروه را به افغانستان با هدف مقابله با طالبان فراهم کردند. تشکیل داعش شاخه خراسان و شعارنویسی این گروه بر دیوارهای دانشگاه کابل این سوء ظن را ایجاد کرد که داعش با چراغ سبز دولت افغانستان در این کشور فعالیت می کند و هدف از این اقدام نیز مقابله با طالبان از طریق ایجاد رقابت بین آنها و در نهایت با توجه به کنترل داعش توسط عوامل خودی زمینه برای اهداف بعدی فراهم می شد.
در فروردین ۱۳۹۵ اعلام شد که ملا محمد رسول در راه سفر به پاکستان در مرز توسط نیروهای پاکستانی بازداشت شده است. از این تاریخ به بعد خبری از مرگ و زندگی او در دست نیست و لذا از آن تاریخ به بعد عملا ملا منان نیازی رهبری این گروه انشعابی طالبان را برعهده داشت.
از میان نکات تاریک بسیار فراوان پرونده جنایات منان نیازی یکی این که او مسئول مستقیم نسل کشی شیعیان هزاره در استان بلخ به مرکزیت مزار شریف و احتمالا شهادت دیپلمات های جمهوری اسلامی ایران در شهر مزار شریف بوده است. تعداد دقیق افرادی که در آن زمان توسط او کشته شده بودند، مشخص نیست، اما گفته شده است که بیش از دوازده هزار شیعه غیرنظامی در زمان تصرف دوباره شهر مزار شریف به دست این فرد و افراد تحت امر او کشته شدند. احمد رشید، یکی از خبرنگاران پاکستانی که در آن سال ها در مزار شریف بوده، در کتاب خاطرات خود نوشته است که در جریان حمله گروه طالبان بر مزار شریف، ملا نیازی از بلندگوهای مسجدها، داد میزد: «هزارهها مسلمان نیستند یا مسلمان شوند و یا افغانستان را ترک کنند در غیر اینصورت کشته می شوند. هر کجا که بروند دستگیرشان میکنیم. اگر به زیر زمین بروند و پنهان شوند، از موهایشان بالا می کشیم، اگر به آسمان بروند از پاهایشان. شیعههای مزار، شما سه انتخاب دارید: «یا سنی شوید، یا به ایران بروید و یا بمیرید.»
سال گذشته مستندی از قتل عام طالبان در مزار شریف منتشر شد که در آن مستند نشان داده شد که افراد وابسته به ملا نیازی در دیوارهای شهر مزار شریف نوشته بودند: «تاجیکها به تاجیکستان، ازبکها به ازبکستان و هزارهها به گورستان بروند.»
همچنین رد پای ملا عبدالمنان نیازی در گروگانگیری و کشتار هزارهها در سال ۱۳۹۴ در استان زابل نیز دیده میشود. در زمانی که نطفه شاخه انشعابی گروه طالبان گذاشته میشد، مسافران شیعه در مسیر کابل به هرات بارها در مناطق داخل استان زابل به گروگان گرفته و کشته شدند. در آن زمان عمدتاً مسئولیت این گروگان گیری ها بر عهده داعش انداخته می شد، اما بعداً ملا نیازی خودش به کشتار شیعیان اعتراف کرد و گفت که شیعیان را هر روز به شیوهای جدید میکشم که خود آنها هرگز نمیفهمند. ملا عبدالمنان نیازی در مرداد ماه ۱۳۹۹ شیعیان را به حمایت از عوامل لشکر فاطمیون در داخل افغانستان متهم و آنها را به مرگ تهدید کرده بود و در این اواخر نیز اظهارات بسیار وقیحانه ای علیه شیعیان هزاره و جمهوری اسلامی ایران بیان داشت. در کلیپی که از سخنان او در فضای شبکه های اجتماعی منشر شده بود او به شعیان هزاره افغانستان هشدار می دهد چنانچه دست از حمایت از ایران بر ندارند خانه هایشان را آتش می زند و خودشان را زنده زنده می سوزاند، اینجا افغانستان است عراق و سوریه نیست. حالا با این سابقه آیا تردیدی باقی می ماند که ملا نیازی در پشت بعضی از حملات بر مراکز تجمع هزارهها در غرب کابل از جمله زایشگاه و مدرسه سید الشهدا بوده است.
این فرد با این سابقه جنایت علیه مردم کشور خودش بالاخره در 21 اردیبهشت ماه در یک کمین مسلحانه در اطراف شهر هرات زخمی شد و به علت شدت جراحات برای معالجه به کابل منتقل شد ولی به علت شدت جراحات فوت کرد. جنازه ملا نیازی روز 25 اردیبهشت 1400 پس از تشییع توسط جمع کثیری از افراد مسلح طالبان گروه ملا رسول (بخوانید طالبان دولتی) در شهر هرات در کنار آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در شهر هرات دفن شد. اکنون با مشاهده شرایط و موقعیت طالبان می توان گفت که دولت افغانستان با ایجاد گروه انشعابی طالبان تحت رهبری ملا نیازی برای تضعیف گروه اصلی طالبان توفیقی بدست نیاورد اما در تاریخ ثبت شد که در دوره حکومت اشرف غنی حتی به نوزادان زایشگاه و دختران دبیرستانی شیعه نیز رحم نکردند و دولت هیچ اقدامی برای شناسایی و معرفی عوامل این جنایات بعمل نیاورد. قطعا این بخش از ماموریت ملا نیازی هم ناتمام باقی مانده و ظاهرا پسرش جانشین شده است تا ماموریت او را تکمیل کند.
حالا چند سوال و ابهام مطرح است، اگر ملا نیازی مخالف دولت بود چگونه او را برای معالجه به کابل منتقل کردند و چرا اجازه تشییع جنازه او در شهر هرات داده شد و چرا در مکانی که نیاز به اجازه دولت داشت دفن شد؟ آیا این به معنی آن نیست که ملا نیازی آدم خودشان بوده است. این رفتارها یک واقعیت را روشن کرد که دولت افغانستان از این عنصر برای ایجاد تفرقه در بین طالبان استفاده می کرده و اقدامات او در کشتار شیعیان افغانستان نیز با هدف ایجاد انزجار از طالبان در نزد افکار عمومی نسبت به طالبان انجام می شده و دولت افغانستان از این اقدامات اطلاع داشته و کشتار شیعیان با برنامه انجام شده است. در این رابطه اظهارات یکی از اعضای بریده و مستعفی اداره امنیت ملی افغانستان به نام عید گل وردک که در فضای مجازی انتشار یافته بر پیچیدگی موضوع افزوده و باید بررسی های بیشتری صورت بگیرد تا نقش عناصر دولتی افغانستان در حوادث اخیر که بطور خاص شیعیان افغانستان را هدف قرار داده است، مشخص شود.
منابع:
https://www.iribnews.ir/fa/news/3159362
https://fa.wikishia.net/view/
https://fa.wikipedia.org/wiki
http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2002636
https://www.mashreghnews.ir/news/1240584
https://www.isna.ir/news/99071612472