اسلام دین رسمی افغانستان میباشد . ۹۹ در صد از جمعیت افغانستان مسلمان میباشد . از ۱۰۰ درصد بین ۸۰ تا ۸۹ درصد سنی مذهب که اکثر حنفی و بین ۱۰ تا ۱۹ درصد شیعه مذهب دوازده امامی و اسماعیلی هستند. بعضی از شاخههای از صوفی گرایی هم در این کشور بین هر دو مذاهب وجود دارد اما به دلیل تعصبات دینی این گروه بین مردم زیاد نمایان نیستند.
اف اما ازنظر مذهبی و نحلههای دینی این جمعیت مسلمان، به دو شعبه سنی و شیعه تقسیم میشوند، اکثریت مردم افغانستان سنی مذهباند و یکسوم نیز شیعهمذهباند.یافتهها و تفسیرهای هرکدام از نحلهی فکری خاص،زندگی سیاسی جامعه و تحولات اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است.
در کشور افغانستان فرق و مذاهب و روشهای سلوکی صوفیه متعددی وجود دارد که فرق و مسالک فعال و عمده آنها عبارتاند از:
الف. فرق فقهی: حنفی، شیعه، حنبلی (سلفیِ).
ب. فرق کلامی: شیعه و ماتریدیه.
ج. مسلکهای صوفیه: قادریه، نقشبندیه، چشتیه.
فرق فقهی در افغانستان:
مذهب فقهی حنفی؛ پیروان ابوحنیفه نعمان بن ثابت (م 150 هـ). طریقه ابوحنیفه در استنباط احکام آن بود که با اصحاب خود مشورت میکرد و چون به رأی معینی میرسید، دستور نگارش آن را میداد و در اجتهاد به مسائل فرضی نیز میپرداخته است. ابوحنیفه، سردمدار اهل رأی محسوب میشود.
غالب مردم مسلمان افغانستان از پیروان مذهب حنفی هستند، گرچه در این زمینه، آمار دقیق رسمی وجود ندارد، اما آنچه بیشتر پژوهشگران، بهطور تقریبی ارائه کردند، پیروان مذهب حنفی را بین 60 تا 70 درصد از کل جمعیت افغانستان اعلام داشتهاند. که از اقوام پشتون، تاجیک، ترکمن، عرب، بلوچ، ایماق، قرقیز، قزاق، نورستانی، هزاره ترکیب یافته است.
پیروان مذاهب دیگر اهل سنت مثل شافعی، حنبلی و مالکی یا وجود ندارند و یا اینکه در خفایند و کسی به پیروی ازاینگونه مذاهب شهرت نیافته است.
مذهب شیعه امامیه؛
مذهب شیعه و پراکندگی جغرافیایی شیعیان (جعفری و اسماعیلیه) در افغانستان
ازنظر فقهی، پیروان امامان 12 گانه از اهلبیت پیامبر مکرم اسلام (ص) از فرزندان امام حسین (ع) طریق فقهی این مذهب بیشتر متأثر از احادیث و نظرات امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. در روش فقهی شیعه منابع فقهی عبارتاند از: قرآن، سنت (قول و فعل و تقریر معصوم)، اجماع و عقل.
از نظر جمعیت، شیعیان افغانستان ازنظر جمعیت، دومین مذهب مردم افغانستان بهحساب میآیند که عمدتاً جمعیت شیعیان افغانستان را تشکیل میدهند.
البته در این زمینه آمار دقیق از تعداد پیروان این مذهب وجود ندارد، ولی بیشتر پژوهشگران شیعه، آمار تقریبی 30 درصد را از کل جمعیت افغانستان، پیروان این مذهب به شمار میآورند.
پراکندگی جغرافیایی:
1-هرات: شیعیان در مناطق مانند کرخ، پشتون رزغون، غوریان، فرمانداری و شهر هرات زندگی میکنند طبق آمار سال 1348 ش، 65 درصد مردم شهر هرات را شیعیان تشکیل میدهند؛
2-هلمند: گرچه سابقاً اقوام زیادی از شیعیان در مناطق مهم این ولایت زندگی میکردند در حال حاضر شیعیان مناطق باغران «نوزاد» عینک و شهر لشکرگاه و مناطق چناران، درویشان و آب بازان گرشک زندگی میکنند؛
3- ولایات نیمروز و فراه: شیعیان، در مناطق مختلف این دو ولایت زندگی میکنند، هزارههای نیکو دریهای که در این دو ولایت زندگی میکنند هرکدام از پایگاههای مستقل در زمان اشغال شوروی سابق داشتند. علاوه بر هزارهها، بلوچها نیز حضور دارند که شیعهاند؛
4-قندهار: در قندهار، طوایف متعدد هزاره زندگی میکردند، اما اکنون در شهر قندهار در ناحیهی فقیرنشین آن (توپخانه) خانوادههای کثیری از هزارهها زندگی میکنند. علاوه بر اینها، در قندهار تعدادی از پشتوزبانهای خلیلی، علی خیل، بلوچ، اما اکثریت جمعیت شیعیمذهب را مردم قزلباش تشکیل میدهند که در مناطق جاردانه، زله خان، میان جویی، چهار دیوان، شاهمقصود و فرمانداری خاکریز زندگی میکنند؛
5-کابل: شیعیان در کابل از اقوام مختلف از قبیل هزارهها، قزلباشان، چنداولی، کرد، خوافی و سادات زندگی میکنند، تعداد شیعیان در این شهر بزرگ بیش از دومیلیونی را تا نصف اهالی تخمین زدهاند. شیعیان شهر کابل بیشتر در کابل غربی زندگی دارند، ولی در مرکز و شرق و شمال اکثراً در چند اول، مراد خانی، وزیرآباد، قلعه فتحالله، خیرخانه و... سکونت دارند؛
6-لوگر: طوایفی از مردم شیعه به نامهای قلمود، محمد خواجه و دایی مراد از اقوام هزاره و نیز جمعی از سادات شیعی در مناطق، پد خواه خوشی، محمد آغه و... در این نواحی و همچنین در سرخ آباد و گلنار زندگی میکنند؛
7-پکتیا: در شهر گردیز جمعی از سادات شیعه زندگی میکنند. در زمان اشغال افغانستان از طرف شوروی سابق، شیعیان لوگر و پکتیا از خود پایگاه مستقل داشتند؛
8-بدخشان: در این ولایت اقوام چون تاجیکهای اسماعیلیه، تعدادی زیادی از اقوام هزاره شیعه اثناعشری زندگی میکنند، که جهت رعایت برخی مصالح خودشان را تاجیک مینامیدند، هزارهها در نواحی فیضآباد و شغنان زندگی میکنند؛
9-قندوز: در تعداد قابل توجهی از هزارهها در شهر قندوز و حومه آن بخشداری علیآباد، امام صاحب و فرمانداری خانآباد بسر میبرند؛
10-تخار: هزارههای شیعه در این ولایت در مناطق چال، اشکمش، رستاق و خواجه غار زندگی میکنند. شیعیان در این ولایت هزاران خانواده گزارش نمودهاند؛
11-کنر، لغمان و کاپیسا: در این ولایات شیعیان نورستانی زندگی میکنند مثل شیعه علی اللهی.
12-ننگرهار: شهر جلالآباد مرکز آن ولایت؛
13-زابل: در این ولایت شیعیان به قلاتی معروفاند؛
14-اسماعیلیه یکی از فرق مهم شیعه است که پس از مذهب اثنی عشری، بیشترین پیروان را در میان شیعیان جهان دارد، اسماعیلیان پس از شهادت امام صادق (ع) در سال 148 ق. بر سر جانشینی ایشان از دیگر شیعیان جدا شدند.
در افغانستان، پیروان مذهب اسماعیلیه که عده معدودی هستند در نواحی دوشی و کیلهگی و بخشهای از دره صوف و بدخشان و در مناطق از بامیان، شیبر، شنبل، عراق و دره میدان در نواحی سیاهسنگ و کالو در پروان، منطقه شیخ علی و سرخ پارسا زندگی میکنند و رهبر فعلی این فرقه در افغانستان را حاج سید منصور نادری معروف به سید کیان به عهده دارد که در درّهی به نام درّه «کیان» زندگی میکند، ازاینرو اسماعیلیها به نام «کیانی» نیز مشهورند.
بدین ترتیب محل سکونت شیعیان، در بیشتری ولایات افغانستان به اثبات رسیده است، بنابراین شیعه در هزارهجات که حدود ده ولایت را شامل میشود و بهصورت جمعیت متراکم و مجتمع در این ولایات شیعیان حضور دارند، بهطور نمونه ولایتهای چون بامیان، دایکندی و میدان و... بیشترین جمعیت شیعی را در خود جایداده است و در این مناطق اهل سنت درصدی کمی را در برمیگیرد.
ولی در سایر ولایتهای افغانستان شیعیان بهصورت جمعیت پراکنده در گوشهها و حاشیههای تمام ولایات افغانستان حضور دارند. شیعیان افغانستان ازلحاظ تبارشناسی به اقوام مختلف چون هزاره، قزلباش، بلوچ، ترکمن، سادات و تاجیک و پشتوزبان را تشکیل میدهند که حداقل در 34 ولایت افغانستان حضور دارند و با برادران اهل سنت در تعاملاند.
فرق مختلف در قانون اساسی افغانستان
مذهب «حنفی» همواره تنها مذهب رسمی افغانستان بوده است که دربرگیرنده اقوام مختلف ساکن افغانستان را شامل میشده است. در کشور افغانستان درگذشته امور قضایی مردم افغانستان (شیعه و سنی) تابع تصمیمات و صلاحدیدهای قاضی (حنفی) بوده است، قضات دارای اختیارات گسترده بودهاند، نیز نوع مجازات و کیفر متناسب با جرائم را از قبل تعیین نمیکرد و درواقع مجازات تابع دیدگاه و رأی شخص قاضی بود. در دوره امانالله خان دست به اصلاحات قضایی زد با همکاری برخی از فقهای نواندیش، مثل، «مولوی عبدالواسع قندهاری» اقدام به تدوین کتاب «تمسک القضا امانیه» نمود. در این کتاب مبانی و صلاحیتهای قضات را محدود کرد و از همه مهمتر اینکه به تعریف و تعیین مجازات و جرم نیز پرداخته شد که ازاینپس هر قاضی نمیتواند، طبق برداشتهای شخصی خویش حکم، صادر کند.
این کار در افغانستان یک تغییر اساسی فقهی بود که به عمل آمد و صنف قضات را برای همیشه از دولت و تحولات جدید متنفر و بیزار ساخت، محاکم طبق احکام قانون اساسی از مداخلات دیگران آزاد و محاکمه متهمین نیز علنی گردید. در ماده دوم «قانون اساسی» نيز در مورد «دین» و اجرای احکام مردم افغانستان آمده است: «دین مردم افغانستان، دین مقدس اسلام است و پیروان سایر ادیان در اجرای مراسم دینیشان در حدود احکام و قانون آزاد میباشند».
جریان شناسي تکفیری در افغانستان
طالبان
جریان تکفیر در افغانستان به سده قبل برمیگردد؛ زمانی که عبدالرحمن، پادشاه وقت افغانستان، از این جریان استفاده ابزاری کرد. آنها مولویان درباری یا مطیع دربار و تحصیلکرده در دیوبند هند بودند. جریان دوم در «جریان تکفیری طالبان» است که تنها جریان سازمانیافته در دوره معاصر است.خاستگاه فکری طالبان نیز به مکتب دیوبندیه برمیگردد.
قتلعام، تجاوز به نوامیس، ظلم عليه شیعیان، بردن زنان و دختران مردم، بهعنوان غنیمت جنگی و فروش آنها در میان اقوام پشتون، تکهتکه کردن اجساد کشتهها و برخی اسیران، برخی از جنایات جریان تکفیری تابع عبدالرحمن است.
مهمترین گروههای فرقه تکفیری طالبان:
1-گروه جیشالمسلمین. این گروه بهدست فردی بنام «اکبرآغا» تأسیس شد و در آستانه حمله آمریکا به افغانستان از طالبان جدا شد. مقامات پاکستانی وی را در سال 2004 در شهر کراچی بازداشت کردند و تحویل مقامات افغان دادند.
2-گروه خدامالفرقان. این گروه از زمان تأسیس دولت مجاهدین در افغانستان وجود داشته است. اعضای اصلیاش از عناصر گروه جهادی به رهبری مولوی محمدنبی محمدی بودند.این گروه پس از بهقدرت رسیدن طالبان با آنها متحد شد، اما مدتی بعد، از طالبان جدا شد و چند روز پس از سرنگونی طالبان امین جان مجددی و ارسلان رحمانی در کنفرانسی مطبوعاتی، تأسیس حزب خدامالفرقان را اعلام کردند.
3-طالبان سنتی یا شورای کویته. طالبان سنتی، گروه اصلی طالبان را تشکیل میدهند که دربرگیرنده عناصری است که هنوز هم فعالیتهای خود را ادامه میدهند و سازش با دولت افغان را تا زمانی که اشغالگران آمریکایی در این کشور حضور دارند، همچنان رد میکنند. بیشتر اعضای این گروه طلبههای جوانی هستند که در مدارس دینی درسخواندهاند. آنها ادعا میکنند که در میان مردم افغان نفوذ دارند و با استفاده از قدرت نظامی نمیتوان آنها را از میان برداشت.
تفکرات تکفیری طالبان عمدتاً به گروه سیاسی و افراطی دیوبندیه مانند جمعیت العلما، سپاه صحابه، جهنگوی برمیگردد که تأثیرات وهابیت آن را اشباع ساخته است.
فرقه تکفیری داعش
نفوذ و ظهور داعش. همزمان باروی کار آمدن حکومت وحدت ملی در افغانستان و شکلگیری شاخه خراسان، گروه داعش در افغانستان و پاکستان، نخستین نشانههای نفوذ و ظهور داعش در افغانستان، آشکار شد. این گروه ابتدا در ولایت هلمند و سپس در ولایتهای فراه، زابل و غزنی ظهور کردند، اما در حوزه غرب افغانستان و در نزدیکی با مرزهای جمهوری اسلامی ایران، مجال گسترش فعالیت نیافت و در درگیریهای گروهی با طالبان در این مناطق سرکوب شدند.
پراکندگی جغرافیایی فرقه تکفیری داعش
گروه داعش در شرق افغانستان و عمدتاً در چندین ولسوالی و ولایت ننگرهار در همسایگی با پاکستان عرضاندام کرد و تاکنون توانسته ولایات نورستان و کنر در اطراف ننگرهار را نیز به مناطق زیر نفوذ خود بیفزایند.
در دو سال گذشته جنگهای شدیدی میان نیروهای امنیتی افغانستان و گروه داعش در ولایت ننگرهار جریان داشته و برخی ولسوالیها و قریهها میان این دو بارها ردوبدل شده است.
پس از شرق، اکنون داعش حضور خود را در ولایات شمالی و عمدتاً در ولایات جوزجان، سرپل و فاریاب مستحکم میکند. در شرایط کنونی عملاً دو ولسوالی در ولایت جوزجان در تصرف گروه داعش قرار دارد و نیروهای امنیتی نتوانستهاند این مناطق را پاکسازی کنند. علاوه بر آن، داعش در دهها قریه از ولایات فاریاب و سرپل حضور دارد. این حضور نگرانیهای شدیدی را در میان مردم منطقه، کشورهای آسیای مرکزی و روسیه به وجود آورده است؛ بهخصوص اینکه پس از شکست داعش در عراق و سوریه، زمینه انتقال برخی از نیروهای این گروه به افغانستان وجود دارد.
مهمترین گروههای فرقه تکفیری داعش:
گروه اسلم فاروغی. فرمانده سابق تحریک (جنبش) طالبان در پاکستان که گروه عمدتاً بومی و از طالبان پاکستان در وزیرستان جنوبی و شمالی هستند. مناطق آنها در ولایات قندهار و هلمند و یا کلاً مناطق پشتون نشین در جنوب و جنوب شرق افغانستان هست.
گروه معاویه ازبکستانی. فرمانده گروه تحریک (جنبش) اسلامی ازبکستان که عمدتاً ازبک بوده و موردحمایت آمریکا و عربستان سعودی میباشند. در بین اینها از نیروهای خارجی شامل چچنی، قرقیز، تاجیک و اویغور و حتی عرب نیز هستند.
اکنون بهویژه پس از راهبرد آمریکا در دوره ترامپ، ارتش پاکستان نیز سعی میکند با اخراج این نیروها هم وانمود کند که با تروریسم مبارزه میکند و هم جریان افراطی را به داخل افغانستان هدایت کند که هدف اصلی این اقدام را میتوان تحتفشار قرار دادن دولت ضعیف وحدت ملی افغانستان عنوان کرد که اساساً خط مرزی دیورند بین افغانستان و پاکستان را به رسمیت نمیشناسد و همکاریهای موردنظر با اسلامآباد را ندارد. بین این دو گروه نیز بر سر رهبری داعش اختلافاتی وجود دارد. هدف گروه فاروغی در حال حاضر بازیابی قدرت داعش پس از شکست در عراق و سوریه است؛ اما گروه معاویه، عمدتاً به دنبال نفوذ به آسیای مرکزی هست.
مهمترین فرق کلامی در افغانستان:
الف. شیعه که توضیح آن داده شد.
ب. ماتردیدیه: پیروان مکتب ابومنصور محمد بن محمد ماتریدی (م 333) را ماتریدی مینامند این مکتب همزمان با مکتب کلامی اشعری اوایل قرن چهارم به وجود آمده است. ماتریدی در روش استدلالی کلامی، نزدیکترین مکتب کلامی اهل سنت به تشیع است.
مهمترین فرق تصوف:
الف. قادریه: پیروان عبدالقادر گیلانی حنبلی مذهب. این فرقه بزرگترین و گستردهترین فرقه صوفی در تمام کشورهای اسلامی است. از بزرگان طریقه قادریه، عبدالقادر جزایری و دارالشکوه هستند.
ب. نقشبندیه: آنچه معروف است بنیانگذار این فرقه «عبدالخالق غجدوانی» است که در قرن ششم میزیسته است. البته نقشبندیهای امروزه به بهاءالدین نقشبند از بزرگان قرن هشتم منسوباند.
این فرقه بعد از «قادریه» گستردهترین فرقه صوفی است که محدود به یک منطقه خاص نیست. عارفانی چون خواجه محمدپارسا، عبدالرحمن جامی و شیخ احمد سرهندی در این سلسله تربیتیافتهاند.
اصول مسلک نقشبندیه عبارت است از: دوام ذکر، مراقبه و طاعت مرشد.
ج. چشتیه: پیروان خواجه معینالدین چشتی م 663، از تعلیمات آنها نظام مرید و مرادی، ذکر، مراقبه، سماع است.
مدارس سلفیگری:
به گفته ایجازالحق فرزند ضیاءالحق، وزیر امور مذهبی اسبق پاکستان، از کل مدارس مذهبی موجود در پاکستان، 8000 مدرسه زیر نظر سازمانهای دیوبندی، 1800 مدرسه زیر نظر سازمانهای بریلوی، 400 مدرسه زیر نظر سازمانهای اهل حدیث، 382 مدرسه زیر نظر سازمانهای شیعه و 1200 مدرسه زیر نظر جماعت اسلامی پاکستان فعالیت میکنند.
کارکرد مدارس سلفیگری:
کارکرد اصلی بخشی از این مدارس، آموزش نیروهای تندرو اسلامگرا است و به دانش آموزان و دانشجویان (طالبان) عمدتاً آموزشهای مذهبی داده میشود، ولی دیگر علوم و حتی رایانه نیز تدریس میشود. در مدارس مذهبی پاکستان که تحت کنترل سازمانهای بنیادگرای افراطی است، زبان رسمی، زبان عربی است و مفاد آموزشی مدارس نیز کاملاً مذهبی است. این دسته از مدارس دارای شعبههای فرعی هستند که در آن نیروهای اسلامگرا آموزش نظامی نیز میبینند.
مدارس مذهبی بنیادگرای افراطی عمدتاً محصول پس از دهه 1980 هستند. بهعنوانمثال تا سال 1977 مدارس مذهبی پاکستان بسیار کوچک و غیرفعال بودند. در دهه 1950 فقط 244 مدرسه در پاکستان فعال بود. در دهه 1960 تعداد این مدارس به 500 باب رسید. در اوایل دهه 1970 این مدارس به 700 باب افزایش یافت و از سال 1977 تا 1988 سیر صعودی مدارس مذهبی در پاکستان شتاب بیسابقهای یافت.
عوامل گسترش مدارس سلفی:
چهار عامل اساسی در رشد مدارس مذهبی در پاکستان نقش داشتهاند. که از آن جمله میتوان به قدرت یافتن ژنرال ضیاءالحق، بحران کشمیر، بحران افغانستان و انقلاب اسلامی ایران .
وهابیان سعودی از شهریورماه 1368، به بهانه کمکهای آموزشی و انسان دوستانه به مهاجران افغان ایالت بلوچستان، مراکز متعددی تحت عنوان «موسسه الدعوه الاسلامیه»، «اداره الاسراء»، «موسسه مکه المکرمه الخیریه» و «موسسه مسلم» تأسیس کردند و از طریق کمکهای مالی، فرهنگ ضد شیعی وهابیت و سیاستهای خود را تبلیغ میکردند. وهابیان از این راه در پاکستان به ترویج افکار و اندیشههای «محمدبن عبدالوهاب» میپردازند.
ساختار مذهبي در جامعه افغانستان:
اگر تلقي و تقسيمهاي متفاوتي را كه از شريعت و مظاهر و دستورهاي مذهبي وجود دارد در كنار زير مجموعهها قرار دهند، شاهد تنوع مذهبي و گوناگوني شديدي در افكار و انديشههاي مذهبي جامعه افغانستان باشند. يافتهها و تفسيرهايي كه هر كدام از نحلهي فكري خاص را با خويش داشته و زندگي سياسي جامعه و تحولات اجتماعي را تحت تأثير قرار ميدهد، بنابراين در يك توصيف اجمالي از ساختار مذهبي جامعه افغانستان، مذاهب و فرق بدين منوال است:
حنفي:
غالب مردم مسلمان افغانستان از پيروان مذهب حنفي هستند، گرچه در اين زمينه، آمار دقيق رسمي وجود ندارد، اما آنچه بيشتر پژوهشگران، بطور تقريبي ارايه كردند، پيروان مذهب حنفي را بين 65 تا 70 درصد از كل جمعيت افغانستان اعلام داشتهاند. كه از اقوام پشتون، تاجيك، تركمن، عرب، بلوچ، ايماق، قرقيز، قزاق، نورستاني، هزاره و... تركيب يافته است. پيروان مذاهب ديگر اهل سنت مثل شافعي، حنبلي و مالكي يا وجود ندارند و يا اين كه در خفااند و كسي به پيروي از اين گونه مذاهب شهرت نيافته است.
مذهب «حنفي» همواره تنها مذهب رسمي افغانستان بوده است كه در برگيرندهي اقوام مختلف ساكن افغانستان را شامل ميشده است.
در كشور افغانستان در گذشته امور قضايي مردم افغانستان (شيعه و سني) تابع تصميمات و صلاحديدهاي قاضي (حنفي) بوده است، قضات داراي اختيارات گسترده بودهاند، نيز نوع مجازات و كيفر متناسب با جرايم را از قبل تعيين نميكرد و در واقع مجازات تابع ديدگاه و رأي شخص قاضي بود. در دوره امان الله خان دست به اصلاحات قضايي زد با همكاري برخي از فقهاي نو انديش، مثل، «مولوي عبدالواسع قندهاري» اقدام به تدوين كتاب «تمسك القضا امانيه» نمود.
در اين كتاب مباني و صلاحيتهاي قضات را محدود كرد و از همه مهمتر اين كه به تعريف و تعيين مجازات و جرم نيز پرداخته شد كه از اين پس هر قاضي نميتواند، طبق برداشتهاي شخصي خويش حكم، صادر كند.
اين كار در افغانستان يك تغيير اساسي فقهي بود كه به عمل آمد و صنف قضات را براي هميشه از دولت و تحولات جديد متنفر و بيزار ساخت، محاكم طبق احكام قانون اساسي از مداخلات ديگران آزاد و محاكمه متهمين نيز علني گرديد. كه از اين پس محاكم طبق قانون مدون در قانون اساسي كشور احكام را صادر ميكرد.
بار ديگر در سال 1382 شمسی آزاديهاي بيشتري در امور قضايي در قانون اساسي كشور در مورد مذاهب و فرقهها قايل شده است كه مسوده قانون اساسي افغانستان توسط حقوقدانان اين كشور تدوين گشت و به تصويب لويه جرگه «تصويب قانون اساسي» رسيد، در ماده دوم «قانون اساسي» در مورد «دين» و اجراي احكام مردم افغانستان آمده است: «دين مردم افغانستان، دين مقدس اسلام است و پيروان ساير اديان در اجراي مراسم دينيشان در حدود احكام و قانون آزاد ميباشند».
مذهب شيعه:
شيعيان افغانستان از نظر جمعيت، دومين مذهب مردم افغانستان به حساب ميآيند. شيعهها از اقوام مختلفي چون: هزاره، قزلباش، سادات، بلوچها، پشتونها، تاجيكها و... تركيب يافتهاند كه عمدتاً جمعيت شيعيان افغانستان را (هزارهها و سادات) تشكيل ميدهند. البته در اين زمينه آمار دقيق و متفق عليه از تعداد پيروان اين مذهب وجود ندارد، دايره المعارف بريتانيكا، نگارش سال 2002م. جمعيت شيعيان را 15 درصد اعلام ميكند. رهبران جهادي كه در سالهاي پس از جهاد با سران شيعه بر سر حكومت اختلاف داشتند جمعيت شيعه را بسيار ناچيز اعلام كردند. حكمتيار 10 درصد، عبدالرسول سياف 8 درصد، يونس خالص 6 درصد جمعيت كل شيعه را اعلام كردند. ولي بيشتر پژوهشگران شيعه، آمار تقريبي 30 درصد را از كل جمعيت افغانستان، پيروان اين مذهب به شمار ميآورند.
فرقه اسماعيليه:
يكي از فرق مهم شيعه است كه پس از مذهب اثني عشري، بيشترين پيروان را در ميان شيعيان جهان دارد، اسماعيليان پس از شهادت امام صادق (ع) در سال 148 ق. بر سر جانشيني ايشان از ديگر شيعيان جدا شدند.
در افغانستان، پيروان مذهب اسماعيليه كه عده معدودي هستند در نواحي دوشي و كيلهگي و بخشهاي از دره صوف و بدخشان و در مناطق از باميان، شيبر، شنبل، عراق و دره ميدان در نواحي سياهسنگ و كالو در پروان، منطقه شيخ علي و سرخ پارسا زندگي ميكنند و رهبر فعلي اين فرقه در افغانستان را حاج سيد منصور نادري معروف به سيد كيان به عهده دارد كه در درّهي به نام درّه «كيان» زندگي ميكند، از اين رو اسماعيليها به نام «كياني» نيز مشهورند.
موقعيت جغرافيايي شيعيان متفرقه در افغانستان:
به گفتهي برخي از مورخين، شيعيان در وراء هزاره جات و مناطق، محلات و قصباتي كه در آن زندگي ميكنند، اكثريت ولایتهاي غير هزاره جات را شامل ميشود كه عبارتند از هرات، تخار، كنر و لغمان و كاپيسا و ننگرهار و زابل است، كه به اختصار آورده ميشود:
1- هرات: شيعيان در مناطق مانند: كرخ، پشتون رزغون، غوريان، فرمانداري و شهر هرات زندگي ميكنند طبق آمار سال 1348 ش، 65 درصد مردم شهر هرات را شيعه گفتهاند.
2- هلمند: گرچه سابقاً اقوام زيادي از شيعيان در مناطق مهم اين ولايت زندگي ميكردند كه بوسيله حاكمان ظالم نابود شدهاند و حتي نامهاي برخي از محلات شيعهنشين تاكنون مرسوم است مانند «نادعلي» يكي از فرمانداريهاي مهم اين ولايت است. «موسي قلعه» يكي از فرمانداريهاي ولايت است كه به نام يكي از سرداران شيعه كه در جنگ با انگليس مشهور شدند، نامگذاري شده است، در حال حاضر شيعيان مناطق باغران «نوزاد» عينك و شهر لشكرگاه و مناطق چناران، درويشان و آب بازان گرشك زندگي دارند.
3- ولايات نيمروز و فراه: شيعيان، در مناطق مختلف اين دو ولايت زندگي ميكنند، هزارههاي نيكو دريهاي كه در اين دو ولايت زندگي ميكنند هر كدام از خود پايگاههاي مستقل در وقت اشغال شوروي سابق داشتند. علاوه بر هزارهها، بلوچها نيز حضور دارند كه شيعهاند.
4- قندهار: از ميان تحولات، گوشهاي از حقايق تلخ زندگي هزارهها و فاجعهي سركوبي آنها ديده ميشود و به استثناء برخي از منابع در قندهار، طوايف متعدد هزاره زندگي ميكردند، اما اكنون در شهر قندهار در ناحيهي فقير نشين آن (توپخانه) خانوادههاي كثيري از هزارهها زندگي ميكنند و در جهاد عليه رژيم كمونيستي شركت داشتند. علاوه بر اينها، در قندهار تعدادي از پشتو زبانهاي خليلي، علي خيل، بلوچ اكثريت جمعيت شيعي مذهب را مردم قزلباش تشكيل مي دهند، مناطق جاردانه، زله خان، ميان جويي، چهار ديوان، شاه مقصود و فرمانداري خاكريز زندگي ميكنند.
5- كابل: شيعيان در كابل از اقوام مختلف از قبيل هزارهها، قزلباشان، چنداولي، كردي، خوافي و سادات زندگي مي كنند، تعداد شيعيان در اين شهر بزرگ بيش از دو ميليوني را تا نصف اهالي تخمين زدهاند. شيعيان شهر كابل بيشتر در كابل غربي زندگي دارند، ولي در مركز و شرق و شمال اكثراً در چند اول، مراد خاني، وزير آباد، قلعة فتح الله، خير خانه و... سكونت دارند. علاوه بر اين، از زندگي شيعيان در گوشه و كنار ولايت كابل نيز گزارش شده است.
6- لوگر: طوايفي از مردم شيعه به نامهاي قلمود، محمد خواجه و دايي مراد از اقوام هزاره و نيز جمعي از سادات شيعي در مناطق، پد خواه، خوشي، محمد آغه و... در اين نواحي زندگي ميكنند. و همچنين در سرخ آباد و گلنار زندگي ميكنند.
7- پكتيا: در شهر گرديز جمعي از سادات شيعه زندگي ميكنند كه براي خود، مسجد و حسينيههاي دارند. در زمان اشغال افغانستان از طرف شوروي سابق، شيعيان لوگر و پكتيا از خود پايگاه مستقل داشتند و آثار بجا مانده تاريخي از قبيل «قبرستان هزاره» باقي مانده است.
8- بدخشان: در اين ولايت اقوام چون تاجيكهاي اسماعيليه، تعدادي زيادي از اقوام هزاره شيعه اثناعشري زندگي مي كنند، كه جهت رعايت برخي مصالح خودشان را تاجيك مي ناميدند، هزارههاي در نواحي فيض آباد و شغنان زندگي ميكنند
9- قندوز: در اين ولايت تباري از هزارهها مشغول كار و كسب است، بعضي از آنها سابقهي تاريخي دارند و عدهاي از مناطق هزاره جات شرقي و شمالي در آنجا مهاجرت نمودند، كه تعداد قابل توجهي از آنها در شهر قندوز و حومة آن بخشداري علي آباد، امام صاحب و فرمانداري خان آباد بسر ميبرند، آقاي يزداني، در دههي 1360ش. مجموع هزارهها در استان قندوز را يازده هزار خانوار اعم از شيعه و سني ذكر نموده است. كه عليه متجاوزين روس جبههي مقاومت داشتند و در جهاد سهم فعال داشتند.
10- تخار: هزارههاي شيعه در اين ولايت در مناطق چال، اشكمش، رستاق و خواجه غار زندگي ميكنند.جمع شيعيان در اين ولايت حدود چندين هزار خانواده گزارش نموده اند.
11- كنر، لغمان و كاپيسا: در اين ولايات شيعيان نورستاني زندگي ميكنند و شيعه علي اللهي دارند و تعداد قوم هزاره كه شيعه مذهبند در اين نواحي حضور دارند، از جمله دره هزاره در حصه دوم زندگي دارند.
12- ننگرهار: اين ولايت يعني در شهر جلال آباد مركز ولايت ننگرهار دوره ظاهرشاه عدهاي از مردم جلال آباد از شهر كابل سخنران و مداح در ايام محرم دعوت ميكردند.
13- زابل: همين طور در ولايت زابل به شيعيان قلاتي معروف است و تاكنون شيعيان بسياري از قوم هزاره موجود است و نيز شوي و كمسون و داي چوپان سرزمينهاي غصب شده شيعيان در دوره امير عبدالرحمان بوده است.
بدين ترتيب محل سكونت شيعيان، در بيشتري ولايات افغانستان به اثبات رسيده است، بنابراين شيعه در هزاره جات كه حدود ده ولايت را شامل ميشود و به صورت جمعيت متراكم و مجتمع در اين ولايات شيعيان حضور دارند، بطور نمونه ولايتهاي چون باميان، دايكندي و ميدان و... بيشترين جمعيت شيعي را در خود جاي داده است و در اين مناطق اهل سنت درصدي كمي را در بر ميگيرد، ولي در ساير ولايتهاي افغانستان شيعيان به صورت جمعيت پراكنده در گوشهها و حاشيههاي تمام ولايات افغانستان حضور دارند.
شيعيان افغانستان از لحاظ تبار شناسي به اقوام مختلف چون هزاره، قزلباش، بلوچ، تركمن، سادات و تاجيك و پشتو زبان را تشكيل مي دهند كه حداقل در 34 ولايت افغانستان حضور دارند و با برادران اهل سنت در تعاملند.
اهل تسنن:
مذهب تسنن بزرگترین مذهب دین اسلام است که بیشترین پیروان را در میان مسلمانان دارد به طوری که حدود 85٪ مسلمانان جهان اهل تسنن هستند.
اهل سنت و جماعت بر این باورند که محمد صلی الله علیه و سلم پس از خود جانشینی تعین ننمود و بعد از فوت آنحضرت مسلمانان آن زمان بر اساس شورا و انتخاب چهار تن را به عنوان خلیفه ی مسلمین انتخاب نمودند. ابتدا در سقیفه بنی ساعده، ابوبکر را که از صحابه (یاران) و نزدیکان حضرت محمد صلی الله علیه و سلم بود و در میان مسلمانان محبوبیت و اعتبار زیادی داشتند، برای خلافت بعد از آنحضرت بر جامعه نوبنیاد مسلمانان انتخاب نمودند.
این چهار تن که به خلفای راشدین معروفند به ترتیب عبارتند از:
حضرت ابوبکر رضی الله عنه، حضرت عمر فاروق رضی الله عنه، حضرت عثمان رضی الله عنه و حضرت علی رضی الله عنه.
اهل سنت علاوه بر آن احترام خاصی را به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم (بویژه امامان اهل تشیع) قائلند.
برخی از اهل تسنن، حضرت حسن رضی الله عنه فرزند حضرت علی رضی الله عنه را نیز خلیفه میدانند و بر این باورند که دارای دوران خلافت بسیار کوتاهی بوده است. اما دیگران معتقدند که بعد از حضرت علی رضی الله عنه، دوران خلافت اسلامی بر مسلمانان برای همیشه تمام شده و بعد از آن را سلطنت میدانند. هر چند که تمامی اولاد حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نزد اهل تسنن محترم و بزرگ شمرده میشوند.
اهل تسنن، قرآن شریف را کتابی محفوظ میدانند و مدعی پیروی از قرآن و سنت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم هستند. اما اصطلاح «اهل سنت» در تقسیم بندیهای مذهبی قرن دوم هجری شکل گرفت. در آن دوران گروهی خود را «اهل سنت» نامیدند و گروهی دیگر که عمدتاً معتزلی بودند، خود را «اهل توحید» نامیدند. مذهب تسنن از لحاظ علوم فقهی به چندین فرقه حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی تقسیم میگردند. هر چند که اختلافات آنان بسیار جزئی است و اغلب پیروان یکی از آنان میتواند در شرایط زمانی و یا مکانی خاص از فرقه دیگری تقلید کند.
1. حنفی:
حنفی نام یکی از شاخههای اهل تسنن از دین اسلام است و از مذاهب فقهی و پیرو امام الأعظم حضرت ابوحنیفه رضی الله عنه از ائمه چهارگانه سنت و جماعت است. این مذهب در بین مذاهب چهارگانه اهل سنت بیشترین پیرو را دارد و عمده پیروان این مذهب نیز در کشورهای آسیای میانه، آسیای شرقی، شبه قاره هند، آسیای مرکزی، غرب آسیا، کشورهای مسلمان قاره افریقا و تا حدودی در ایران قرار دارند. مقبره حضرت ابوحنیفه رضی الله عنه در بغداد قرار دارد. از شاگردان سرشناس حضرت ابوحنیفه رضی الله عنه میتوان از افراد زیر نام برد:
1. امام ابو یوسف ( یقوب بن ابراهیم )
2. امام محمد بن الحسن الشیبانی
3. أبو الهذیل ( زفر بن الهذیل )
4. الحسن بن زیاد اللؤلؤی
برجستهترین کتابها در زمینه شاخه حنفی عبارتاند از:
۱ـ المبسوط از شمس الدین السرخسی
۲ـ بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع از کاسانی
۳ـ مختصر الهدایة از مرغیانی
۴ـ حاشیة ابن عابدین (ردالمحتار علی الدر المختار)
توضیحات تکمیلی
مذهب حنفیه از مذاهب چهارگانه اهل سنت است و توسط حضرت ابوحنیفه رضی الله عنه بنیانگذاری شد. وی متولد 80 هجری قمری در ولایت کابل و به روایتی در ولایت پروان افغانستان بوده که به شهر کوفه سفر نموده و فوت ایشان به سال 150 در بغداد میباشد.
از اساتید او در دوران تحصیل علوم اسلامی حمادبن ابی سلیمان است.
ابوحنیفه به سبب شهرت در علم و تقوا توسط عمره بن هبیره، قاضی القضاه شهر کوفه شد و بخاطر آنکه بعدها منصور خلیفه عباسی قصد انتصاب او را به سمت قاضی بغداد داشت اما چون با مخالفت حضرت ابوحنیفه رضی الله عنه مواجه شد، وی را به زندان افکند.
پیروان حضرت ابوحنیفه رضی الله عنه مذهب و روش او را اهل رأی مینامند. زیرا حضرت ابوحنیفه رضی الله عنه قائل به رأی است. چنانکه بعد از صدور هر فتوایی و حکمی عنوان میکرد این نظر ماست. او با اهل حدیث مخالف بود و تنها در شرایطی اقدام به قبول احادیث متواتر میکرد که از تابعین نقل شده باشد و حدیث و خبر مفرد را قبول نداشت.
مذهب حنفی برهفت اصل استوار است که عبارتند از:
قرآن
سنت
قول صحابه
قیاس و رأی
استحسان
اجماع
عرف
وی در بحث جبر و اختیار به آزادی عمل انسان معتقد است و فعل آدمی را در مصدرش مدنظر قرار میدهد. با استناد به این جمله ایشان: اعمال بشر نسبت به قضا و قدر مانند شعاعهای خورشید است به خود خورشید.
از ویژگیهای حضرت ابوحنفیه رضی الله عنه که جمیع محققین و فقها بر آن اتفاق نظر دارند، صراحت و بی باکی او در دادن فتوی است و تسامح و اغماض از خصایص فتاوای او میباشد. مزار حضرت ابوحنفیه رضی الله عنه در شهر بغداد کشور عراق، زیارتگاه اهل سنت میباشد.
2. مالکی:
مالکی نیز نام یکی از شاخههای اهل سنت از دین اسلام است و از مذاهب فقهی و پیرو ابوعبدالله مالک بن انس از ائمه چهارگونه اهل تسنن و جماعت است. او را امام دارالجهره و امام المدینه میگویند.
وی در سالهای 90 تا 95 هجری قمری در مدینه متولد شده است. وفات وی را در فاصله سالهای 17 تا 179 میدانند.
3. شافعی:
شافعی نیز نام یکی از شاخههای اهل سنت از دین اسلام است و از مذاهب فقهی و پیرو ابوعبدالله محمد ادریس شافعی و از ائمه چهارگامه اهل تسنن و جماعت است. شافعی مابین سالهای 146 تا 150 قمری در غزه به دنیا آمد و در سال 204 وفات یافت. وی با داخل کردن مذهب حنفی با مالکی روشی نوین را بنا نهاد که از حدیث در آن بهره میجست.
در کلام پیرو ابوالحسن اشعری بود و ادله اربعه:
کتاب
سنت
اجماع
قیاس
را قبول داشت و قائل به استدلال بود ولی به استحسان و مسائل مرسله اعتنا نداشت و آن را مردود میشمرد. ایمان در عقیده شافعیه دارای سه شرط عمده ذیل است:
1. الاقرار باللسان
2. التصدیق بالجنان
3. العمل بالارکان
شافعی نخستین کسی است که مسائل اصول فقه را تدوین و در کتابی بنام الرساله تألیف نمود. مطالب این کتاب عبارتاند از:
قرآن، سنت، ناسخ و منسوخ، علل احادیث، خبر واحد، اجماع، قیاس، اجتهاد، استحسان و اختلاف.
4. حنبلی:
حنبلی نیز نام یکی از شاخههای اهل سنت از دین اسلام است و از مذاهب فقهی و از پیرو ابوعبدالرحمان احمد بن حنبل از ائمه چهارگانه اهل تسنن و جماعت است. او چهارمین امام از أئمة اهل سنت است.
وی متولد بغداد به سال 164 هجری قمری است و در سال 241 وفات یافته است. ابن حنبل اهل حدیث بود و توجهی به رأی نداشت. استناد او صرفاً به قرآن و حدیث پیامبر اسلام بود.
اصول
مذهب حنبلی بر پنج اصل ذیل استوار است:
کتاب الله
سنت رسول الله
فتوای صحابه پیامبر
قول برخی از صحابه که موافق با کتاب باشد
تمام احادیث مرسل و ضعیف
از مواردی که حنابله به آن اهمیت زیاد میدهند امر به معروف و نهی از منکر است.
اهل تشیع:
اهل تشیع یکی از دو مذهب اصلی دین اسلام است که حدود 20٪ از کل جمعیت مسلمانان را تشکیل میدهد. شیعه به معنای پیرو ، عنوانی است که به یاران حضرت علی بن ابی طالب رضی الله عنه اطلاق میشود. همچنین شیعیان دوازده امامی با نام امامیه نیز خوانده شدهاند.
باورهای اهل تشیع بر این است که تبیین و تفسیر امر دین پس از پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم و اداره امور مسلمانان بر عهده اشخاصی است که از سوی خدا معین شده و دارای ویژگیهایی همچون عصمت و عدالت هستند که این افراد امام نامیده میشوند. نخستین امام اهل تشیع حضرت علی علیه السلام میباشد که بر پایه باور اهل تشیع حضرت محمد صلی الله علیه وسلم بارها پیش از درگذشتش و به ویژه در غدیر خم آشکارا به جانشینی او تصریح کرده بود.
بنیاد باورها
اهل تشیع علاوه بر سه اصل دین یعنی (توحید، نبوت و معاد) به دو اصل دیگر یعنی (عدل و امامت) نیز باور دارند. اصل عدل بین شیعیان و معتزله تا حدی مشترک است و اصل امامت ویژه این کیش میباشد.
همچنین اهل تشیع قرآن کریم را کتابی محفوظ میدانند و همه آنها مدعی پیروی از قرآن و سنت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم هستند و به خاطر پیروی از سنت آنحضرت و دستورات خداوند جل جلاله، اهل تشیع تعیین جانشین پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم را تنها ویژه خداوند جل جلاله و پیامبرش میداند. از مهمترین باورهای شیعه امامیه، باور به وجود و ظهور آخرین امام حضرت (مهدی) یا قائم آل محمد صلی الله علیه وسلم است. همچنین اعتقاد به رجعت یکی از بزرگترین و مهمترین اعتقادات شیعه در رابطه با امام عصر (حضرت مهدی موعود علیه السلام) ظهور ایشان و وقایع آخرالزمان است و همچنین یکی از بزرگترین تفاوتهای اهل تشیع با دیگر مذاهب اسلامی و حتی دیگر ادیان جهان است.
زیر شاخههای اهل تشیع
دین اسلام در اصل دارای یک مذهب و یک مرام بوده است. اما این دین به مرور زمان به زیر گروپ بسیار دسته بندی گردید که حتی 72 زیر گروپ نیز گفته شده است. اهل تشیع نیز از سده دوم هجری به بعد به چندین زیر گروپ منشعب شدهاند. امروزه زیادتر شیعیان را «شیعیان دوازده امامی» تشکیل میدهند. مفاتیح العلوم شیعیان را به پنج زیر گروپ تقسیم میکند:
1. زیدیه (پیروان زید بن علی)
2. کیسانیه (پیروان کیسان غلام علی بن ابیطالب)
3. عباسیه (منسوب به آل عباس بن عبدالمطلب)
4. غالیه
5. امامیه (یا رافضه)
امامیه نیز خود به هفت تیره به شرح ذیل تقسیم میشود:
5.1 ناووسیه (منسوب به عبدالله بن ناووس)
5.2 مفضلیه (منسوب به مفضل بن عمر)
5.3 قطعیه (که وفات موسی بن جعفر را تأیید کردهاند)
5.4 شمطیه (منسوب به یحیی بن امشط)
5.5 واقفیه (که در امامت موسی بن جعفر متوقف شدهاند و وی را زنده میدانند)
5.6 ممطوره
5.7 احمدیه (منسوب به احمد بن موسی بن جعفر که وی را امام هشتم خود میدانند)
تمام این مذاهب علی رغم تفاوتهای آشکار اعتقادی و فقهی در مسأله ضرورت «امامت» اشتراک نظر دارند. البته تفسیر هر یک از امام و مصداق آن منحصر بفرد است.
خاستگاه
کسانی که بعدها شیعه نامیده شدند معتقد به انتخاب خلیفه توسط خداوند جل جلاله و ابلاغ آن توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم هستند و بنابراین بر اساس حدیث غدیر حضرت علی رضی الله عنه را امام بر حق میدانند.
شیعیان بر این باورند که حضرت محمد صلی الله علیه و سلم در زمان حیات خود برای خود جانشینی تعیین کرد و بچه کاکا و دامادش حضرت علی بن ابی طالب رضی الله عنه را به عنوان امام و خلیفه پس از خود اعلام نمود. شیعیان بر این باورند که شیعه فرقه انشعابی یا ساختگی نیست و خاستگاه آن دفاع از اسلام و ولایت و عدل است.
عقاید
شیعه معتقد است قرآن شریف و سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم برای ایمان حقیقی لازم، ولی ناکافی است. یک مسلمان برای شناخت وظیفه خود و سلوک به سوی خدا جل جلاله در هر زمان نیازمند پیشوایی است که راه شناس و درستکار باشد و او را به سوی خداوند جل جلاله راهنمایی کند. در غیر این صورت هر کس بر اساس تشخیص شخصیاش امر دین را تفسیر میکند و گمراه میگردد. این پیشوا حجتی است که توسط خداوند جل جلاله انتخاب و توسط پیامبر صلی الله علیه و سلم و امامان پیشین به مسلمانان معرفی میگردد. بنابراین امامت مفهومی بسیار بنیادی است و امام ویژگیها و مسئولیتهای متعددی از جمله تبیین و تفسیر دین و هدایت مردم را دارد.
امامان اهل تشیع دوازده امامی
1. امام علی بن ابی طالب
2. امام حسن بن علی
3. امام حسین بن علی
4. امام سجاد بن حسین
5. امام محمد باقر بن علی
6. امام جعفر صادق بن محمد
7. امام موسی بن جعفر
8. امام علی بن موسی بن رضا
9. امام علی بن محمد تقی
10. امام علی بن محمد نقی
11. امام حسن بن علی عسگری
12. امام حجت بن الحسن
جغرافیای تشیع
بیشتر شیعیان دوازده امامی در ایران، سوریه، لبنان و نیز در عراق، افغانستان، پاکستان و حاشیه خلیج فارس زندگی میکنند. طبق آمار 89 فیصد مردم ایران، 35 فیصد مردم عراق و 30 فیصد مردم کویت، 60 فیصد مردم سوریه که زیادتر علوی هستند، 20 فیصد مردم افغانستان و 20 فیصد مردم پاکستان شیعه دوازده امامی هستند که بخشی از آنها بخصوص در کشمیر، اسماعیلی هستند.
سیک ها :
آئین سیک (Sike) به معنی شاگرد، یکی از معروفترین انشعابات آئین هندو است.
تاریخچه
مذهب سیک، محصول اختلافات مذهبی سده 15 میلادی است و مدعی است که چکیده نخستین آموزههای گورو نانک (پیامبر سیکها زاده 1469 م) است. او کوشید یک دین التقاطی از اسلام و هندوگرایی به وجود آورد. بر اصول مشترک این دو مذهب تأکید کرد و از موارد جدایی و اختلاف بویژه در آیینها و نیایشها دوری نمود.
تعالیم
او به بت و بتخانه باوری نداشت و منکر «حلول و اتحاد» بود. وسیله نزدیکی به حق را کمک به جانداران و آزار نرساندن به آنها میدانست و باور به سیر و سلوک داشت. سیکها معتقدند در حال سلوک باید از مشروبات و دخانیات دوری کنند، از روشنایی و صداها و خواب پرهیز کنند، دروغ نگویند، اندیشه بد نکنند و هر بامداد جان شوئی کنند.
مرکز سیک ایالت پنجاب است، پرستشگاههای سیکها از دیدگاه معماری به سبک معماری اسلامی ساخته شده است. نیایشگاه زرین مقدسترین پرستشگاه سیکهاست که در « آمریتسار » واقع است.
کتاب مقدس
پنجمین رهبر سیکها که گورو ارجن خوانده میشود، معبدی از طلا در شهر امریتسار هندوستان بنا کرد و کتابی به نام گرانت صاحب (Granth Sahib) نوشت که مهمترین کتاب مقدس آئین سیک است.
جغرافیای افغانستان
افغانستان، کشوری آسیایی با اکثریت مسلمان است. چین، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایران و پاکستان در همسایگی این کشور قرار دارد. کابل پایتخت افغانستان و قندهار، هرات، مزار شریف و جلالآباد بزرگترین شهرهای این کشور است. بلخ و هرات در شمال و غرب افغانستان، دو شهر مشهور خراسان قدیم بودهاند. در بخشهای مختلف افغانستان امروزی، تا نیمه قرن ۱۴ خورشیدی (بیستم میلادی) امیران کوشانی، سامانیان، غزنویان، غوریان، سلجوقیان، مغولان، صفویان، گورکانیان هند و ابدالیان (درانی) حکومت میکردند.
دین رسمی افغانستان اسلام است. مذهب حنفی (اهلسنت) در اکثریت و شیعیان امامیه و اسماعیلیه در اقلیت هستند. درصد شیعیان در این کشور، بین ۲۵٪ تا ۳۰٪ برآورد شده است. در قانون اساسی مصوب سال ۱۳۸۲ش، برای اولین بار، مذهب شیعه در افغانستان به رسمیت شناخته شد. هزاره بزرگترین قوم شیعه و سادات، هراتیها، قزلباشها و گروههایی از بلوچها، تاجیکها و پشتونها دیگر اقوام شیعه هستند. رواج تشیع در سرزمین افغانستان از زمان صدر اسلام بوده و گسترش آن در دوره بنیعباس و با مهاجرت علویان به خراسان، و سپس همزمان با ایلخانان و صفویه اتفاق افتاده است.
از زمان حکومت عبدالرحمنخان (۱۲۷۹-۱۲۵۸ش) که شیعیان بخصوص هزارهها به سختی سرکوب و کشتار شده، و خودمختاری آنان سلب شد، تا سقوط طالبان در ۱۳۸۰ش و برپایی نظام جدید، شیعیان مورد تهدید و سرکوب بودهاند. تا پیش از رویکار آمدن دوباره طالبان در اخرین روزهای مرداد ۱۴۰۰ش اوضاع شیعیان به بهبودی نسبی رسیده بود، گرچه عدهای سیاست حکومت قبلی را نیز خالی از تبعیض نسبت به شیعیان نمیدانستند و حملات تروریستی متعددی علیه شیعیان بخصوص هزارهها صورت گرفت. در آن دوره شیعیان در افغانستان چندین حزب، گروه اجتماعی، نهاد و مرکز دینی، حوزوی و دانشگاهی، رسانه، نمایندگان پارلمانی و اندکی مقام ارشد حکومتی داشتند.
افغانستان و همسایگان
افغانستان کشوری در جنوب آسیای میانه است و به دریا راه ندارد. این کشور از شمال با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان، از شمال شرق با چین، از شرق و جنوب با پاکستان و در غرب با ایران همسایه است.[۱] مساحت افغانستان در منابع مختلف از ۶۲۰ تا ۷۰۰ هزار کیلومتر مربع تخمین زده شده است.[۲] حدود نیمی از افغانستان را رشتهکوهها و ارتفاعات پوشانده است.[یادداشت ۱] در اطراف این کوهها، درههای باریک و عمیق و سپس دامنه کم شیب و دشتها و بیابانها قرار دارد.[۳][یادداشت ۳][یادداشت ۴]
تاریخ
داریوش اول (۴۸۶-۵۲۲پ.م) و اسکندر (۳۲۳-۳۳۶پ.م) اولین کسانی بودند که از افغانستان به عنوان دروازه ورود به هند استفاده کردند. کوشانیان تا قرن ۴ میلادی بر این سرزمین حکومت کردند. فاتحان اسلامی در سده اول خورشیدی وارد این کشور شدند. پس از این، هرات و بلخ به دو شهر مهم در منطقه تاریخی خراسان تبدیل شدند. چنگیز و تیمور گورکانی در قرنهای ۶و۸ش این کشور را تصرف کردند.[۷] در بخشهای مختلف افغانستان امروزی پس از ورود مسلمانان تا اواخر قرن سیزده قمری (نوزده میلادی)، کوشانیان، طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان، سلجوقیان، ایلخانیان، آل کرت، تیموریان، بابُریان (گورکانی هند)، صفویان، نادر افشار و ابدالیان (دُرانی) حکومت میکردند.[۸] بلخ، هرات، بامیان، جوزجان، قندهار، تخار، بدخشان، زرنج، پوشنگ و نیمروز مشهورترین شهرهای باستانی افغانستان هستند.
در قرن نوزده میلادی، افغانستان در رقابت بین امپراتوری بریتانیا و تزار روسیه به منظور کنترل آسیای مرکزی و هند به میدان جنگ یا میدان بازی بزرگ تبدیل شد.[۹] مرزهای امروزی افغانستان در این زمان بوجود آمد.[۱۰] شاه افغانستان، امانالله پس از موافقتنامه استقلال با انگلیس (۱۲۹۸ش/۱۹۱۹م)، تلاش کرد یکسری اصلاحات ساختاری در جامعه و دولت افغانستان ایجاد کند.[۱۱]
در سه دهه آخر قرن بیستم، جامعه افغانستان دچار جنگ داخلی شد که به وسیله حمله نظامی و اشغال این کشور (۱۳۶۷-۱۳۵۸ش) توسط اتحاد جماهیر شوروی بهوجود آمد.[۱۲] پس از سقوط دولت کمونیستی (۱۳۷۱ش) و نیز، حکومت مجاهدین (۱۳۷۴-۱۳۷۱ش)، گروه طالبان یک حکومت مذهبی (۱۳۸۰-۱۳۷۴ش) را تأسیس کرد.[۱۳] رژیم طالبان در دی (جدی) ۱۳۸۰ش پس از یک اقدام نظامی گروه متحدش، القاعده، علیه ایالات متحده، توسط نیروهای این کشور سقوط کرد. پس از آن، نیروهای ضد طالبان به یک دوره دولت انتقالی، تدوین قانون اساسی جدید و ایجاد نظام سیاسی انتخابی توافق کردند.[۱۴]
در اخرین روزهای مرداد ۱۴۰۰ش، نیروهای طالبان با درگیریهای اندک، توانستند دوباره بر کابل و بیشتر شهرهای افغانستان تسلط یابند و ساختار جدید سیاسی افغانستان را براساس امارت اسلامی برپا کرد.[۱۵]
نشان رسمی حکومت افغانستان
جمعیت ساکن در افغانستان (بدون محاسبه افراد مقیم خارج) در سال ۱۳۹۸ش حدود ۳۲،۲۲۵،۵۶۰ نفر برآورد شده است.[۱۶] اقوام متعددی در افغانستان زندگی میکنند که در قانون اساسی، به تعدادی از آن اشاره شده است: پشتون[یادداشت ۵]، تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمن، پارسی، بلوچ، پشهیی، نورستانی، ایماق، قزلباش و براهوی.[۱۷] دری (فارسی) و پشتو دو زبان و خط رسمی افغانستان است.[یادداشت ۶] زبانهای ترکی (ازبکی و ترکمنی و قرقیزی) و دراویدی (براهوی) نیز در بخشهایی از افغانستان رایج است.[۱۸] قانون اساسی، حق خواندن و نوشتن و نشر رسانه را برای زبانهای رایج دیگر محترم شمرده است.
اسلام دین رسمی افغانستان است که در ماده دوم قانون اساسی ثبت شده است.[۱۹] در ماده بعدی آمده که «در افغانستان هیچ قانون نمیتواند مخالف معتقدات واحکام دیـــن اسلام باشد.»[۲۰] تقویم رسمی این کشور، هجری خورشیدی است و ماههای آن، همان برجهای دوازده گانه فلکی است.[۲۱] در نشان رسمی افغانستان نیز اجزای اسلامی وجود دارد. [یادداشت ۷] دین مردم افغانستان پیش از ظهور اسلام، بودایی و نیز زرتشتی بوده است. اکنون پیروان مذهب حنفی (سنی) در اکثریت و پیروان مذهب شیعه در اقلیت هستند. همچنین پیروان گروههای صوفی مانند نقشبندیه و نیز طرفداران عقاید سلفیه در این کشور وجود دارند؛[یادداشت ۸] اما آمارهای دقیقی درباره تعداد پیروان ادیان و مذاهب مختلف در افغانستان وجود ندارد.
اولین بار در ماده ۱۳۱ قانون اساسی افغانستان مصوب ۱۳۸۲ش، حقوق اقلیت شیعه به رسمیت شناخته شد:
محاکم برای اهل تشیع، در قضایای مربوط به احوال شخصیه، احکام مذهب تشیع را مطابق به احکام قانون تطبیق مینمایند. در ساير دعاوی نیز اگر در این قانون اساسی و قوانین دیگر حکمی موجود نباشد، محاکم قضيه را مطابق به احکام اين مذهب حل و فصل می نمایند.
— متن قانون اساسی افغانستان، سایت وزارت عدلیه
بیشتر شیعیان افغانستان، معتقد به مذهب شیعه امامیه هستند. شیعیان اسماعیلی نیز در مناطقی از افغانستان حضور دارند. آمار دقیق از پیروان مذاهب در افغانستان وجود ندارد. درصد شیعیان بین ۲۵٪ تا ۳۰٪ برآورد شده است.[۲۲] اکثریت شیعیان افغانستان از قوم هزاره هستند. قزلباشها، سادات و گروههایی از هراتیها، تاجیکها، بلوچها، ترکمنها و پشتونها، دیگر اقوام و طوایف شیعه افغانستان را تشکیل میدهند.[۲۳]
نظام سیاست و اقتصاد
پس از توافق صلح دولت امریکا با طالبان در زمستان ۱۳۹۸ش و خروج نیروهای این کشور از افغانستان در مرداد۱۴۰۰ش/اگوست۲۰۲۱م، گروه طالبان توانست در ۲۴مرداد ۱۴۰۰ش وارد کابل شود و دوباره امارت اسلامی را تاسیس کند. طالبان در ۱۶شهریور/۷سپتامبر کابینه دولت خود را به ریاست ملا محمدحسن، از اعضای مؤسس و شورای رهبری طالبان، و ملایان دیگر اعلام کرد.[۲۴]
نظام کنونی اقتصاد افغانستان، اقتصاد بازار است. کشاورزی و دامپروری نیمه سنتی، نیمی از تولید ناخالص داخلی و بخش بزرگ صادرات این کشور را تشکیل میدهند اما بخشی از مواد غذایی افغانستان نیز وارد میشود. بخش خدمات با گسترش شهرها بویژه کابل، در حال افزایش سهم خود در اقتصاد است. با کاهش سرمایهگذاری، سهم صنعت کوچکتر شده است. در چند سال اخیر، دولت سابق افغانستان تلاش کرد که با افزایش مالیات و کمک به افزایش صادرات، سهم منابع داخلی بودجه را نسبت به کمکهای خارجی افزایش دهد. پایین بودن بهرهوری، سطح فنآوری و تولید داخلی، بالا بودن نرخ فقر و بیکاری و همچنین فساد اقتصادی، همراه با ناامنی، چالشهای اصلی اقتصاد این کشور است.[۲۵]
ورود اسلام به افغانستان
مسلمانان از دو سو وارد افغانستان شدند؛ ابتدا از سوی هرات و مرو در غرب و شمال[۲۶] و دیگری بعدها از طریق سیستان در جنوب.[۲۷]
سقوط ساسانیان و فتح خراسان
اولین ارتباط مردم افغانستان کنونی با مسلمانان، در جریان تعقیب و گریز یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی بود.[۲۸] در سالهای ۲۸تا۳۳ق (۶۶۲-۶۴۲م)، همزمان با خلافت عمر و عثمان و پس از تصرف بخش بزرگ سرزمینهای تحت سلطه ساسانی توسط مسلمانان، یزدگرد سوم، به مناطق بلخ و تخار در شمال افغانستان کنونی گریخت.[۲۹] مسلمانان در تعقیب او به فرماندهی احنف بن قیس، نیشابور، سرخس و ابیورد را تصرف کرده و با حاکمان مرو، هرات و بلخ در برابر گرفتن جزیه به صلح رسیدند.[۳۰] و برخی مناطق را نیز با زور تصرف کردند.[۳۱]
یعقوب لیث صفاری، در نیمه دوم قرن۳ق، نیمه شرقی افغانستان فعلی یعنی غزنی و کابل را فتح کرد.[۳۲]
اولین شیعیان
برخی از مورخین اعتقاد دارند رواج اسلام در افغانستان در هر دو مذهب آن یعنی تسنن و تشیع همزمان بوده است.[۳۳] اینان معتقدند شیعیان هزاره (غور) با نامهای از طرف امام علی که توسط خواهرزاده ایشان و والی خراسان، جعدة بن هبیره آورده شد، مسلمان شدند و پس از شهادت امام، از عمل به دستور معاویه برای لعن امام علی خودداری کردند.[۳۴] عدهای نیز رواج تشیع را در افغانستان به دوران بنیعباس و مهاجرت علویان به خراسان ارتباط می دهند.[۳۵] از طرفی رشیدالدین فضلالله، تاریخنگار قرن ۷ق در زمان ایلخانیان، رواج تشیع را در افغانستان مربوط به تشیع غازان خان، فرزند بزرگ هلاکو خان، به همراه برادرش اولجایتو و فرزندش ابوسعید، دانسته است.[۳۶] آرمین ومبری، شرق شناس (۱۹۱۳-۱۸۳۲م) بیان کرده که مذهب شیعه در دوران صفویه و در پادشاهی شاه عباس که متولد هرات بود، وارد افغانستان شده است.[۳۷]
پراکندگی شیعیان
استانهای افغانستان در آخرین تقسیمات
شیعیان امامیه افغانستان تا پیش از سرکوب و کشتار توسط عبدالرحمن در اواخر قرن ۱۳شمسی، در چند مکان مشخص و نه پراکنده زندگی میکردند. قزلباشها در کابل و غزنی و قندهار، هزارهها در هزارهجات و مزار شریف، و هراتیها در هرات. پس از سیاستهای عبدالرحمان در سرکوب و کشتار شیعیان بخصوص هزارهها، آنان در بیشتر نقاط افغانستان و نیز کشورهای همسایه پراکنده شدند. اکنون شیعیان در چهار ولایت دایکندی، میدان، غزنی و بامیان و دهها شهر اکثریت دارند، و بصورت اقلیتهای بزرگ و کوچک در همه ولایات زندگی میکنند.
هزارستان
هزارستان یا هزارهستان یا هزارهجات، منطقه وسیع مرکزی افغانستان است که شامل کوهستان، درههای بسیار و دامنههای آن میشود. ولایات بامیان و دایکُندی بخشی از این منطقه است و همچنین بیشتر مساحت ولایات میدان، غَزنی، سَر پُل، غور و پَروان را در برمیگیرد. اکثریت ساکنان هزارهجات، شیعهمذهب و از قوم هزاره هستند.
اسماعیلیان
اسماعیلیان افغانستان بیشتر در ولایتهای بدخشان و بغلان ساکن بوده و نیز در کابل، بامیان، میدان، پروان و سمنگان حضور دارند.[۳۸] پیروان این مذهب، حدود ۳٪ جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. اسماعیلیه افغانستان از شاخه نزاری این مذهب است.[۳۹] بیشتر اسماعیلیان افغانستان از اقوام هزاره و تاجیک هستند. بنیاد آقاخان، رهبر اسماعیلیه، در افغانستان فعالیت دارد. مشهورترین خانواده اسماعیلیان افغانستان، نادری است. سید منصور نادری، ریاست اسماعیلیه افغانستان و رهبری حزب پیوند ملی را نیز در دست دارد که اعضای اصلی آن از اسماعیلیان می باشد.[۴۰] برخی از اعضای خانواده نادری نیز در دولت و پارلمان حضور دارند.
جایگاه شیعیان
معاویه در سال ۴۷ قمری دستور حمله به غوریان (ساکنان هزارهجات کنونی) را به اتهام ارتداد صادر کرد؛ چرا که آنها از دستور معاویه در سب امام علی (ع) پیروی نکردند. با آمدن داعیان بنیعباس در خراسان، گروهی از شیعیان با آنان همکاری کردند.
پس از انتقال حکومت بنیعباس از مرو به بغداد توسط مامون؛ به ترتیب طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان بر خراسان یا بخشهای دیگر افغانستان مسلط شدند. در دوره سامانیان، غزنویان و سلجوقی که از بنیعباس اطاعت میکردند، فشارهایی بر شیعیان وارد شد و تعدادی از شیعیان به اتهام ارتداد و تکفیر کشته شدند.[۴۱]
ظهور ایلخانان مغول پس از سقوط بنیعباس، تمایلات شیعی آنها و همچنین بیطرفی مذهبی، موجب شد شیعیان از آزادی مذهبی برخوردار باشند. تیموریان هم گرچه سنیمذهب بودند، اما بیطرفی مذهبی پیشه کردند و شیعیان را در اجرای مراسم مذهبی خود آزاد گذاشتند. بابُریان هم که نیمی از افغانستان را زیر سلطه داشتند، اهل تسامح مذهبی بودند.[۴۲]
با روی کار آمدن حکومت صفویه، بخشهای مهمی از افغانستان فعلی از هرات تا قندهار زیر سلطه حکومت صفویه قرار گرفت و شیعیان در آزادی کامل زندگی کردند. با این حال اما سختگیری حاکمان صفوی بر اهل سنت، پیامدهای ناگواری پس از سقوط صفویان بر جای گذاشت و زمینه تنشهای قومی و فشار بر شیعیان و هزارهها را فراهم کرد.[۴۳]
هزارستان یا غورستان که مرکز تجمع اصلی شیعیان افغانستان است، پس از عصر صفویه تا آغاز حکومت عبدالرحمان خان، ناحیهای مستقل بوده[۴۴]، اما در همین دوره، شیعیان در دیگر نقاط افغانستان شاهد موارد بسیاری از قتل عامها، تصرف سرزمینهای خود و حملات متعدد بودند. از جمله میرویس خان اولین پادشاه پس از صفویه، با فتوای تکفیر شیعیان، دست به کشتار هزارههای قندهار زد. احمدشاه دُرانی، سپاه عظیمی برای تصرف ارزگان و دایکندی به راه انداخت. شیعیان کابل هم در سال ۱۲۱۹ق شاهد اینگونه اقدامات بودند و عده فراوانی از قزلباشان، خانه و دارایی خود را از دست داده و به هزارهجات پناه بردند. [۴۵]
عبدالرحمان
عبدالرحمان، امیر افغانستان (۱۲۷۹-۱۲۵۸ش) تلاشهایی را برای نابود کردن حکومتهای محلی و تصرف سرزمین آنان در جهت گسترش قلمروی خود انجام داد. مردم هزارستان که به تدریج و بدون شورش و درگیری، حاضر به اطاعت از حکومت وی و پرداخت مالیات شدند، با رفتارهای ناپسند و ظالمانه ماموران دولتی، در ۱۲۷۰ش دست به قیام زدند.[۴۶] عبدالرحمان در مقابل این قیام که از ارزگان آغاز شد، ارتش تازهتاسیس خود را به جنگ هزارهجات فرستاد. او برای سرکوب بیشتر هزارهها، فتوای تکفیر شیعیان را از برخی روحانیان سنی بدست آورد و توانست افراد بیشتری را به جنگ با هزارهها بفرستد.[۴۷]
بنابر آمارها، بیش از نیمی از مردم ساکنان هزارستان کشته شدند که شامل ۲۱۰۰ تن از افراد بانفوذ و روحانیان شیعه میشد.[۴۸] تعدادی از هزارهها به بردگی گرفته شدند و اعدامهای خودسرانه تا چند سال ادامه داشت.[۴۹] مصادره و غصب زمینهای کشاورزی و چراگاههای هزارهها، نابودی صنایع دستی و تولید اسلحه و منع نگهداری اسب و نیز مقرر شدن مالیاتهای جدید برای شیعیان هزارهجات، از پیامدهای این تهاجم ذکر شده است.[۵۰] علاوه بر این، برپایی مراسم مذهبی از جمله سوگواری برای امام حسین (ع) و شهدای کربلا ممنوع شد و نمازهای جماعت و احکام شرعی در هزارهجات بر اساس مذهب حنفی به مردم آموزش داده میشد.[۵۱]
پس از سقوط سلطنت
در ۱۳۵۱ش محمدظاهر، آخرین شاه افغانستان، برکنار شد و سلطنت در این کشور به اتمام رسید. کمونیستها در اردیبهشت(ثور) ۱۳۵۷ش با کودتا به سرکار امدند و یکسال بعد در دی(جدی) ۱۳۵۸ش نیروهای شوروی به افغانستان آمدند.[۵۲] دولت کمونیستی شدت رفتار بیشتری در رابطه با ملایان، روحانیان، تحصیلکردگان غیرسازمانی و اقلیتهای هزاره و قزلباش -که شیعه بودند- از خود نشان داد.[۵۳]بر این اساس، مردم هزاره و قزلباش، در اکثر موارد پس از دستگیری مستقیما کشته میشدند.[۵۴] یکسال پس از کودتای کمونیستی در کابل، در ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ش، شیعیان هزاره به رهبری محمدحسین صادقی نیلی و همکاری روحانیان دیگر در دایکندی قیام کردند و منطقه هزارستان تصرف شد.[۵۵] پس از مدتی، در داخل هزارستان و در ایران، گروههای جهادی شیعه با عنوان احزاب مجاهدین بوجود آمد. قیام سراسری در مناطق مرکزی افغانستان باعث شد دولت کمونیستی قوای خود را از آنجا خارج کند. اندکی بعد، قیام و آزادسازی مناطق به سراسر افغانستان گسترش یافت.[۵۶]
دولت مجاهدین
پس از ورود مجاهدین به کابل، و از ۱۳۷۱ش حزب وحدت اسلامی از سوی گروههای مختلف مانند حزب اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرسول سیاف (وابسته به عربستان)، حزب اسلامی به ریاست گلبدین حکمتیار، جمعیت اسلامی زیر فرمان برهانالدین ربانی و شورای نظار تحت فرمان احمدشاه مسعود مورد تهاجم قرار گرفت که به نبردهای ویرانگری انجامید.[۵۷] حزب حرکت اسلامی نیز تلاش داشت که برخی از پایگاههای حزب وحدت را تصرف کند. در یکی از این درگیریها، منطقه شیعهنشین افشار در غرب کابل که در کنترل حزب وحدت اسلامی بود، با آتش سنگین اتحاد اسلامی و شورای نظار و همراهی حزب حرکت اسلامی در هم کوبیده شد و هزاران منزل مسکونی مردم ویران شد و بسیاری از غیرنظامیان تیرباران شدند.[۵۸] [یادداشت ۹]
حکومت طالبان (۱۳۷۳ تا ۱۳۸۱ش)
اولین برخورد جدی طالبان با شیعیان در زمان نزدیک شدن به کابل رخ داد. کشتهشدن عبدالعلی مزاری، دبیرکل حزب وحدت اسلامی و افراد همراهش توسط طالبان، شوک شدیدی به شیعیان بخصوص هزارهها وارد کرد.[۶۰] طالبان سپس در ۱۳۷۶ش با تصرف مزار شریف در شمال افغانستان، با قیام هزارهها و به تدریج همه مردم شهر روبرو شد و صدها نیروی طالب کشته شد. سپس منطقه هزارستان، مورد محاصره و تحریم طالبان واقع شد. کمبود غذا و گرسنگی، فشار و تلفات بسیاری در این منطقه بدنبال داشت. [۶۱] یک سال و چند ماه بعد طالبان دوباره به مزار شریف حمله کرد و دست به قتل عام هزارهها زد. روایتهای دلخراشی از رفتار غیرانسانی طالبان با اسرا نقل شده است.[۶۲] در بهار ۱۳۷۸ش طالبان پس از تصرف بامیان، تعدادی از شیعیان آن را قتل عام کرد. بطور کلی تا سقوط حکومت طالبان در آبان(عقرب) ۱۳۸۰ش/نوامبر ۲۰۰۱م، شیعیان بخصوص هزارهها تحت فشار، تهدید، محرومیت و سرکوب بودند. [۶۳]
نظام دمکراسی (تا مرداد ۱۴۰۰ش)
پس از سقوط طالبان، در کنفرانس شهر بُن (آذر/قوس ۱۳۸۰ش) که زیرنظر سازمان ملل برای توافق و تعیین مسیر سیاسی افغانستان برگزار شد، نمایندگانی از احزاب شیعه حضور داشتند.[۶۴] گرچه در این اجلاس، قدرت بر مبنای قومیت توزیع شد ولی احترام به مذاهب و آزادیهای آنان تاکید شد.[۶۵] همچنین در قانون اساسی فعلی افغانستان، در کنار توجه به عدم تبعیض مذهبی و قومی، حقوق مذهبی شیعیان به رسمیت شناخته شده و نام اقوام شیعه مانند هزاره و قزلباش درج گردیده است.[۶۶] هماکنون شیعیان مراکز و فعالیتهای مذهبی، علمی و فرهنگی خود را دارند. برخی رسانههای تلویزیونی و نشریه نیز توسط شیعیان اداره میگردد. سَروَر دانش، معاون دوم رییس جمهور قبلی افغانستان و اندکی از وزیران، تعدادی از معاونان و کارمندان ارشد دولت و بخشی از نمایندگان مجلس افغانستان، شیعه بودند.[۶۷]
امارت اسلامی
پس از توافق صلح دولت امریکا با طالبان در زمستان ۱۳۹۸ش و خروج نیروهای این کشور از افغانستان در مرداد۱۴۰۰ش/اگوست۲۰۲۱م، گروه طالبان توانست در ۲۴مرداد ۱۴۰۰ش وارد کابل شود و دوباره امارت اسلامی را تاسیس کند. طالبان در ۱۶شهریور/۷سپتامبر کابینه دولت خود را به ریاست ملا محمدحسن، از اعضای مؤسس و شورای رهبری طالبان، و ملایان دیگر اعلام کرد.[۶۸]
خشونت و حملات تروریستی علیه شیعیان
در دوره ۱۹ ساله نظام پیشین افغانستان (۱۳۸۱ـ۱۴۰۰ش) باعنوان جمهوری اسلامی، شیعیان این کشور بخصوص هزارهها مورد خشونت و حملات تروریستی قرار گرفتند:
زمانهای خاص
روز عاشورا، ۲۰ بهمن ۱۳۸۴ش. حمله و درگیری تعدادی از اهلسنت با عزاداران در مهدیه شهر هرات. ۷ کشته و بیش از ۱۰۰ زخمی.[۶۹]
روز عاشورا، ۱۵ آذر(قوس) ۱۳۹۰ش، انفجار بمب میان عزاداران در کابل، مزار شریف و قندهار. در مجموع حداقل، ۶۰ نفر شهید و ۲۰۰ نفر زخمی شدند.[۷۰]
شب عاشورا، ۲۰ مهر(میزان) ۱۳۹۵ش، حمله چند عضو داعش به افراد داخل زیارتگاه سخی، کابل.۴۴نفر شهید و زخمی.[۷۱]
روز عاشورا، ۲۱ مهر ۱۳۹۵ش، انفجار بمب در کنار مسجد شیعیان در شهر بلخ، ۱۴ عزادار شهید شدند.[۷۲]
روز اربعین، ۱ آذر ۱۳۹۵ش، انفجار در مسجد حضرت باقرالعلوم(ع) در غرب کابل، ۲۷ نفر شهید و ۳۵ نفر زخمی شدند.[۷۳]
شب قدر و شب شهادت امام علی علیهالسلام، ۲۱ رمضان ۱۴۳۷ق/۲۵ خرداد ۱۳۹۶ش. حمله سه فرد انتحاری به مسجد الزهرا(س) در دشت برچی کابل، ۱۰ شهید و زخمی.[۷۴]
۱۴ مرداد/اسد ۱۳۹۶ش. داعش پس از تسلط بر روستای شیعهنشین میرزااَولَنگ شهر صیاد در ولایت سَرپُل، بیش از ۵۰ نفر را تیرباران کرد.[۷۵]
۸ محرم، ۷ مهر/میزان ۱۳۹۶ش. انفجار انتحاری جلوی حسینیه عمومی، منطقه قلعه فتحالله کابل. ۶ شهید و ۳۳ مجروح.[۷۶]
۱ فروردین(حمل) ۱۳۹۷ش، انفجار بمب بین افرادی که برای شرکت در مراسم برافراشتن عَلَم امام علی (ع) به سمت زیارتگاه سخی میرفتند.[۷۷]
۱ فروردین ۱۳۹۸ش بر اثر انفجار سه بمب کارگذاری شده بین مردم در مسیر منتهی به زیارتگاه سخی، ۶ نفر کشته شدند.[۷۸]
مکانهای خاص
۳ شهریور (سنبله) ۱۳۹۶ش. حمله داعش به نمازگزاران مسجد امام زمان در محله خیرخانه کابل. ۱۴ شهید و ۳۸ زخمی.[۷۹]
۲۸ مهر ۱۳۹۶ش/۲۹ محرم ۱۴۳۷ق. حمله انتحاری به مسجد امام زمان در منطقه دشت برچی کابل. ۱۰۰ شهید و زخمی. داعش مسئولیت را بعهده گرفت.[۸۰]
۳۰ آذر/قوس ۱۳۹۶ش. انفجار یک سهچرخه روبروی کتابخانه رسالت در شهرک جبرییل هرات. ۶ کشته و ۱۷ زخمی.[۸۱]
۲۴ مرداد ۱۳۹۷ش. انفجار در مرکز آموزشی موعود، در دشت برچی کابل. ۴۸ دانشآموز کشته شدند. تمامی قربانیان زیر ۲۰ سال، سن داشتند.[۸۲]
۱۷ بهمن (حوت) ۱۳۹۸ش. حمله به مراسم سالگرد شهادت عبدالعلی مزاری، دبیرکل حزب وحدت اسلامی افغانستان، در مصلی شهید مزاری، دشت برچی کابل. ۱۰۰ کشته و زخمی. داعش مسئولیت گرفت.[۸۳]
۲۳ اردیبهشت (ثور) ۱۳۹۹ش. حمله به بیمارستان زنان و کودکان (پزشکان بدون مرز) در دشت برچی کابل. مادران و نوزادان مورد هدف قرار گرفتند. ۲۴ نفر از جمله ۱۸ مادر کشته و ۱۶ زخمی.[۸۴]
۳ آبان (عقرب) ۱۳۹۹ش. انفجار بمب در مرکز آموزشی کوثر دانش در دشت برچی کابل. ۱۰۰ دانشآموز کشته و زخمی شدند. داعش مسئولیت گرفت.[۸۵]
۱۸ اردیبهشت/ثور ۱۴۰۰ش (۲۵ رمضان ۱۴۴۲ق). انفجار ماشین بمبگذاری شده در نزدیکی مدرسه سیدالشهداء در منطقه دشت برچی. ۸۵ نفر کشته و ۱۵۱ زخمی که بیشتر آنها دختران دانشآموز بودند.[۸۶]
اجتماعات
۲ مرداد (اسد) ۱۳۹۵ش. انفجار دو بمب میان اجتماع معترضین شیعیان هزاره، موسوم به جنبش روشنایی، در میدان دهمزنگ کابل. بیش از ۶۰ شهید و ۲۰۰ زخمی.[۸۷]
۷ دی (جدی) ۱۳۹۶ش. حمله دو فرد انتحاری به دفتر تبیان و خبرگزاری صدای افغان در دشت برچی کابل. داعش مسئولیت گرفت.[۸۸]
۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ش. انفجار انتحاری در مرکز صدور تذکره (شناسنامه) در دشت برچی. ۶۹ کشته و ۱۲۸ زخمی.[۸۹]
احزاب و گروههای فعال
حزب وحدت اسلامی
این حزب در تابستان ۱۳۶۸ش، از ترکیب اکثر گروههای جهادی شیعه افغانستان در هزارستان بوجود آمد. عبدالعلی مزاری، مشهورترین دبیرکل این حزب، پس از سرنگونی دولت نجیبالله در ۱۳۷۱ش، توانست با ورود به کابل و استقرار در مناطق شیعه نشین، موقعیت این حزب را به عنوان قویترین حزب شیعی استحکام بخشد. در دوره دولت مجاهدین، نیروها، هواداران و پایگاههای این حزب، مورد حمله شدید نیروهای احمدشاه مسعود، و نیز، نیروهای حزب اتحاد اسلامی به رهبری سیاف (وابسته به عربستان) قرار گرفت. پس از شهادت مزاری توسط طالبان، این حزب به سه شاخه تجزیه شد. این حزب نمایندگانی از مناطق شیعهنشین بویژه هزارستان در پارلمان و دولت پیش از طالبان داشت. همچنین یکی از دو معاون رییس جمهور افغانستان در نظام پیشین، از حزب وحدت اسلامی انتخاب میشد. سرور دانش، محمدکریم خلیلی و محمد محقق از سران مشهور این حزب هستند.
حزب حرکت اسلامی
حزب حرکت اسلامی توسط شیخ آصف محسنی و گروهی از روحانیون در قم در ۱۳۵۸ش تاسیس شد. ابتدای دهه هفتاد، فعالیت این حزب به کویته پاکستان منتقل شد. آصف محسنی در دولت مجاهدین، در کنار احمدشاه مسعود قرار گرفت. این گروه نیز به چند شاخه تجزیه شده است.
شورای علمای شیعه
شورای علمای شیعه افغانستان، تشکلی از روحانیان شیعه افغانستان است که در سال ۱۳۸۲ش آغاز به کار کرد. تصویب قانون احوال شخصیه براساس فقه شیعه در سال ۱۳۸۸ش[۹۰] و بنیانگذاری شورای اخوت اسلامی میان شیعیان و اهل سنت[۹۱] جزو فعالیتهای این شورا است.[۹۲]
در کنار این نهادها، احزاب دیگری نیز وجود دارند که تعداد اعضاء و دامنه فعالیت آنان محدودتر است: حزب ملت، حزب اقتدار ملی، حزب انسجام ملی، حزب اعتدال
زیارتگاهها و امامزادههای افغانستان
زیارتگاه سخی یا «سخیجان» در مزار شریف، که به «سخی شاه مردان» هم مشهور است، و آن را منسوب به امام علی (ع) میدانند. ابتدای هر سال، در نوروز عَلَم بزرگی در این مکان برافراشته میشود که به «جهنده سخی» معروف است. در این مراسم، مردمان بسیاری از جمله مقامات ارشد سیاسی شرکت داشتد.[۹۳]
مرقد یحیی بن زید، در سرپل افغانستان، که در قیام علیه بنیامیه در جوزجان در ۱۲۵ق شهید شد. زیارت او مشهور به «زیارت امام خُرد» است.[۹۴]
زیارتگاه سخی در کابل: زیارتگاهی در محله کارته سخی کابل که بخاطر داستان حضور امام علی در آن، و نیز به دلیل آنکه خرقهای منسوب به پیامبر اکرم (ص) در آن چند روز نگهداری شده، محل احترام و زیارت مردم شیعه و سنی است.[۹۵]
مقبره ابوالقاسم یا قاسم بن جعفر و عبدالله بن معاویه در هرات، معروف به زیارت شاهزادگان[۹۶]
زیارتگاه خرقه شریف در قندهار، مکانی است که عبای منسوب به پیامبر در آن نگهداری میشود.[۹۷]
در برخی مناطق افغانستان مانند هزارستان مرقدهایی منسوب به سادات وجود دارد که مورد احترام مردم محلی هستند.
جمع بندي
بیشتر مردم افغانستان را پیروان مذهب حنفی تشکیل میدهند. گرچه آمار دقیقی وجود ندارد، اما بعضی از کارشناسان حدود 60 تا 70 درصد مردم افغانستان را سنی مذهب دانستند. پیروان مذهبی حنفی شامل اقوام «پشتون»، «تاجیک»، «ترکمن»، «ازبک»، «ایماق»، «قیر قیز»، «قزاق»، «نورستانی» هستند. در افغانستان مذهب حنفی از قدرت خاصی برخوردار است، فقه حنفی بهعنوان مرجع حل اختلافات در مواردی که در قوانین مربوط و قانون اساسی حکمی وجود نداشته باشد، در قانون اساسی شناختهشده است.
در بعد اندیشه، طالبان محصول مکتب دیوبندیه، نماینده نوع تفکر کلامی و فقهیـ در چهارچوب فقه حنفی و کلام ماتریدی، با گرایشهای صوفیانه در شبهقاره هند هستند که در جریان مبارزه با استعمار انگلیس بر هند به وجود آمدهاند. دیدگاههای کلامی آنها تا اندازه زیادی با افکار سلفی وهابی داعش مغایرت دارد و تضاد آنان با وهابیت چنان است که به تکفیر همدیگر پرداختهاند. هرچند برخی دیوبندیان متأخر به دلایلی سعی در نزدیک شدن خود به وهابیت دارند، ولی نویسندگان وهابی پیوسته به تکفیر آنها پرداخته و ادعای قرابت آنها را فریبکارانه شمردهاند. در بعد فعالیت، داعش به خلافت جهانی میاندیشد و جغرافیای جهانی را در نظر دارد؛ درحالیکه طالبان فقط به جغرافیای افغانستان میاندیشد و تصریح مینماید که با هیچیک از کشورهای همسایه کاری ندارد. در جامعه افغانستان، داعش یک پدیده ساختگی و تقریباً وارداتی به افغانستان و به همین دلیل فاقد پایگاه اجتماعی در این کشور است./
پانویس
1-دانشنامه آریانا
2-دانشنامه آریانا
3-سایت دانشنامه بریتانیکا، صفحه افغانستان
4-سایت دانشنامه بریتانیکا، صفحه افغانستان
5-سایت «infoplease»، قسمت «afghanistan»
6-سایت «infoplease»، قسمت «afghanistan»
7-سایت «infoplease»، قسمت «afghanistan»
8-سایت historyfiles، صفحه «AsiaArachosia»
9-سایت «infoplease»، قسمت «afghanistan»
10-سایت دانشنامه بریتانیکا، صفحه افغانستان
11-سایت «infoplease»، قسمت «afghanistan»
12-سایت دانشنامه بریتانیکا، صفحه افغانستان
13-سایت دانشنامه بریتانیکا، صفحه افغانستان
14-سایت دانشنامه بریتانیکا، صفحه افغانستان
15-«طالبان وارد کاخ ریاستجمهوری شدند/طالبان: به زودی تشکیل امارت اسلامی افغانستان را اعلام میکنیم»، خبرگزاری ایسنا.
«بر-آورد-نفوس-کشور-سال-۱۳۹۸»، سایت اداره مرکزی امار افغانستان
ماده چهار، متن قانون اساسی افغانستان، سایت وزارت عدلیه
سایت دانشنامه بریتانیکا، صفحه افغانستان
متن قانون اساسی افغانستان، سایت وزارت عدلیه
متن قانون اساسی افغانستان، سایت وزارت عدلیه
متن قانون اساسی افغانستان، سایت وزارت عدلیه
بختیاری، شیعیان افغانستان، ۱۳۸۵ش، ص ۷.
بختیاری، شیعیان افغانستان، ۱۳۸۵ش، ص ۶.
«کابینه طالبان معرفی شد»، خبرگزاری ایسنا.
سایت دانشنامه بریتانیکا، صفحه افغانستان
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۱۶۷.
مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۳۷۱.
غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۱-۱۴۱.
غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۱-۱۴۱.
غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۱-۱۴۱.
غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ۱۳۹۲ش، ص۱۵۱-۱۴۱.
حسینی، گزارش تشیع در افغانستان، ص ۲۵۰.
محقق ارزگانی، بررسی ریشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۳۹۱ش، ص ۱۱۶.
محقق ارزگانی، بررسی ریشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۳۹۱ش، ص ۱۱۷.
دائرة المعارف تشیع، ج ۲، ۶۵۲.
گزارش تشیع در افغانستان، ص ۲۵۵.
موسوی، هزارههای افغانستان، ۱۳۷۸ش، ص ۱۱۰.
شفق خواتی، اسماعیلیه در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۵۲-۶۸.
شفق خواتی، اسماعیلیه در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۵۲-۶۸.
شفق خواتی، اسماعیلیه در افغانستان، ۱۳۸۲ش، ص۵۲-۶۸.
سعیدی، شیعیان افغانستان، پیشینه و مناسبات.
سعیدی، شیعیان افغانستان، پیشینه و مناسبات.
سعیدی، شیعیان افغانستان، پیشینه و مناسبات.
ناصری، طریقه تشیع و قلههای تعصب در افغانستان، ص ۷۲ و ۷۳.
ارزگانی، خشونتهای مذهبی از طریق دولتها.
گزارش تشیع در افغانستان، ص ۲۶۱.
سعیدی، شیعیان افغانستان، پیشینه و مناسبات.
سعیدی، شیعیان افغانستان، پیشینه و مناسبات.
گزارش تشیع در افغانستان، ص ۲۶۲
سعیدی، شیعیان افغانستان، پیشینه و مناسبات.
سعیدی، شیعیان افغانستان، پیشینه و مناسبات.
محقق ارزگانی، بررسی ریشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۳۹۱ش، ص ۲۶۱
محقق ارزگانی، بررسی ریشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۳۹۱ش، ص ۲۶۲
محقق ارزگانی، بررسی ریشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۳۹۱ش، ص ۲۶۳
محقق ارزگانی، بررسی ریشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۳۹۱ش، ص ۲۶۷
محقق ارزگانی، بررسی ریشههای تاریخی تشیع در افغانستان، ۱۳۹۱ش، ص ۲۶۷
بختیاری، شیعیان افغانستان، ص ۲۱۲
شیعیان افغانستان؛ روابط، جایگاه، جریانها و احزاب، ص ۲۸۵
کابل پرس
نظری، «مقاومت شیعیان در برابر طالبان در چارچوب تحلیل گفتمان»، ص۱۱۶-۱۱۹
نظری، «مقاومت شیعیان در برابر طالبان در چارچوب تحلیل گفتمان»، ص۱۲۱-۱۲۲
بهمنی قاجار، شیعیان افغانستان؛ روابط، جایگاه، جریانها و احزاب، ۱۳۹۲ش، ص۴۳۲
بهمنی قاجار، شیعیان افغانستان؛ روابط، جایگاه، جریانها و احزاب، ۱۳۹۲ش، ص ۴۳۳.
بهمنی قاجار، شیعیان افغانستان؛ روابط، جایگاه، جریانها و احزاب، ۱۳۹۲ش، ص۴۳و۴۴.
بختیاری، شیعیان افغانستان، ۱۳۸۵ش، ص۲۱۶.
بهمنی قاجار، شیعیان افغانستان؛ روابط، جایگاه، جریانها و احزاب، ۱۳۹۲ش، ص ۴۴.
بهمنی قاجار، شیعیان افغانستان؛ روابط، جایگاه، جریانها و احزاب، ۱۳۹۲ش، ص۴۳و۴۴.
«کابینه طالبان معرفی شد»، خبرگزاری ایسنا.
هفته نامه مشارکت ملی، کابل، ش ۱۵۱، ۲۴/۱۱/۱۳۸۴ش.
همشهری انلاین، «عاشورای خونین در افغانستان،عراق و پاکستان»
«۴۴ کشته و زخمی در حمله به زیارت سخی کابل»، خبرگزاری فارس.
خبرنامه، «انفجار در بلخ؛ ۱۴ عزادار عاشورا در ولایت بلخ کشته شدند»
خبرگزاری تسنیم، «۲۷ شهید در حمله انتحاری به عزاداران اربعین حسینی در کابل»
ایرنا، «حمله انتحاری به مسجد الزهرا در غرب كابل بیش از ۱۰ كشته و زخمی برجا گذاشت»
«قتل عام میرزا اولنگ؛ تیرباران ۵۰ غیرنظامی، همدستی طالبان و داعش و انتقادات گسترده بر حکومت وحدت ملی افغانستان»، خبرنامه.
«افزایش تلفات حمله تروریستی به مسجد شیعیان کابل به ۶ شهید و ۳۳ مجروح»، خبرگزاری تسنیم.
«نوروز خونین کابل»، سایت روزنامه اطلاعات روز.
«داعش مسئولیت حمله به مراسم جشن نوروز در کابل را به عهده گرفت»، خبرگزاری ابنا.
ایرنا، «آمار رسمی تلفات حمله به مسجد امام زمان (عج) كابل 14 كشته اعلام شد»
خبرگزاری شفقنا، «حمله تروریستی به مسجد امام زمان در غرب کابل/۱۰۰ کشته و زخمی /داعش مسئولیت حمله را به عهده گرفت»
«۲۳ کشته و زخمی بر اثر انفجار در منطقه جبرئیل هرات»، خبرگزاری شفقنا.
طلوع نیوز، «تمامی قربانیان حمله بر آموزشگاه موعود کمتر از ۲۰ سال عمر داشتند»
خبرگزاری افغانستان دیلی، «حمله بر مصلی شهید مزاری؛ 32 نفر کشته و 58 نفر زخمی شدند»
یورو نیوز، «حمله به بخش زایمان بیمارستان دشت برچی؛ «به دنیا آوردن نوزادان با وجود کشتار ادامه داشت»
خبرنامه، «۲۴ کشته و ۵۷ زخمی در حمله انتحاری بر دانش آموزان کوثر دانش»
«عزای عمومی در افغانستان؛ شمار قربانیان حمله به مدرسه سیدالشهدا به ۸۵ نفر رسید»، خبرگزاری ایسنا.
العالم، «فیلمی از انفجار و شهادت شیعیان درراهپیمایی کابل»
آریا نیوز، «حمله خونین بر مرکز فرهنگی تبیان در غرب کابل»
«هزارهها در محور حملات داعش در افغانستان؛ ۱۹ حمله بزرگ با ۵۴۴ کشته و ۱۰۰۰ زخمی»، خبرنامه.
انصاری، «در سوگ آیتالله»
انصاری، «در سوگ آیتالله»
«نقش شورای علمای شیعه در تثبیت معارف اهل بیت در افغانستان»
طاووسی مسرور، ماهنامه زمانه، ش۳۱و۳۲، ص۷۸و۷۹.
طاووسی مسرور، ماهنامه زمانه، ش۳۱و۳۲، ص۷۸و۷۹.
طاووسی مسرور، ماهنامه زمانه، ش۳۱و۳۲، ص۷۸و۷۹.
بختیاری، شیعیان افغانستان، ص ۳۸۰.
97-بختیاری، شیعیان افغانستان، ص ۳۸۱.
منابع:
http://www.afghanpaper.com/info/etelaat%20omomi/mazhabeafghanestan.htm
https://fa.wikipedia.org/wiki
https://www.iribnews.ir/fa/news/2288130
https://fa.wikishia.net/view